لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
هنر محیطی :
«اُسکارواید» اظهار می داشت که «طبیعت از هنر تقلید می کند» او چگونگی ارتباط بین هنر و محیط را که به وسیله یک امر فوق العاده هنر محیطی «Environmental Art» در دهه های 1970 تغییر شکل یافته بود را نمی توانست تصور کند.
یکی از مهمترین جنبه های هنری بی پیرایه یا بی چیز که کمتر مورد تحلیل قرار گرفته و غالباً از نظرها پنهان می ماند، جابه جایی توجه بیننده از یک شیء تنها، به روی مجموعه یک چیدمان است.
هنر محیطی اصطلاحی برای توصیف آثار سه بعدی که تماشاگر بتواند به فضای آنها داخل شود و خود را در محیطی ساخته شده حس کند.
سابقه تچربیات جدی در هنر محیطی (Environmental Art) یا هنر چیدمان (Installation Art) به دهه 1920 و کارهای دادائیست ها همچون کرت شوئیترز و سپس سورئالیست ها و پیشگامان هنر پاپ باز میگردد.
ولی این اصطلاح (هنر محیطی) به صورت هنری مستقل از اواخر دهه 1950 رایج شد.
کشف عمیق آرمانی تکنیکی که کارهای هنری تجربه کرده اند، ارتباط بین هنر و محیط را معنا می بخشد. در هنر محیطی طبیعت، هنر است. کوهها، دره ها و پدیده های طبیعی و فضاهای عمیق و باز، پایه و اساس پروژه های هنری جدید هستند. هنرمند از محدودیتهای کارهای محبوس در موزه ها یا گالری ها رهایی یافته است و این امر سبب افزایش دید یا منظر هنری هنرمند گردیده است.
در اوایل دهه های هفتاد، شماری از هنرمندان که مورد عنایت اقتصاد گشاده دست اما به شدت مشکوک ارزشهای فراگیر هنری و فرهنگی قرار می گرفتند، از طریق کار با فضاهای محیطی به کشف دیگر باره ی برخی از ویژگیهای بدیع هنر، که در اثر پیشرفتهای تمدن مدفون شده بود، همت گماشتند و مجدداً آنرا شکوفا ساختند. این هنرمندان، بر این باور بودند که انگیزه اولیه آفرینش هنری نه در تزئین، سرگرمی گذرا یا کسب مقام و مال، بلکه در فعالیت پرمعنایی ریشه دارد که هنرمند و مخاطبش را از راههای خاص در تماس با جهان قرار میدهد. این هنرمندان از زندگی بصری فاصله گرفتند و با محیط های طبیعی ارتباط نزدیکی برقرار کردند.
هنرمندان محیطی ایفای نقش های مستقیم در طبیعت را انتخاب کردند؛ زیستن، تجربه و کنش متقابل با آن و نه فقط نمایش آن. در نتیجه علاقه واقعی هنرمندان محیطی (روند) آفرینش هنری است، نه فقط محصول و کار تمام شده اش. موضوع، مواد خام یا روشهای کار مدّنظر این هنرمندان نیست، بلکه علاقه ی آنها به دیدگاهی گسترده تر از آفرینش هنری و از این راه کشف خود است.
بر اثر کنش های متقابل این عناصر، فضاهای شخصی، روانی و جسمانی آفریده شده که همانند هنرمندان سازنده آنها منحصر به فرد و تکرار نشدنی هستند.
یک مفهوم از هنر محیطی از نظریات هنر و از مفاهیمی از هنری که با طبیعت پیوند دارد بسط پیدا کرده است. در اینجا منظور از طبیعت (محیطی) است که «هنر محیطی» در آن به وقوع می پیوندد.
اصطلاح هنر محیطی و هنرمندانی که در این زمینه کار می کنند به همان اندازه که طبیعی هستند، فرهنگی هم هستند. انسانها هنر را به عنوان یک عمل فرهنگی خلق کردند که شامل طبیعت نیز می شود.
آنچه که هنر محیطی نامیده می شود، به عنوان یک فرم هنری که درگیر ارتباط گونه ی ما و اجتماعات ما با سیاره ای که روی آن زندگی می کنیم. هنر محیطی برای موفق بودن باید با تمامی شرایط خارجی، فیزیکی یا اجتماعی ـ فرهنگی که می توانند فرد یا گروهی را تحت تأثیر قرار دهند، سروکار داشته باشند.
برخی از هنرمندان محیطی زمین را به عنوان هسته اصلی کار خود انتخاب می کنند نه به عنوان یک ماده فیزیکی.
آنها زمین را به عنوان یک مفهوم درک می کنند. هنرمندان معاصر، به طریقی مشابه، محیط را به عنوان نقلی تاریخی در نظر می گیرند.
(Robert Smithson) رابرت اسمیتسون، تفکراتی است درباره ی زمان زمین شناسی و تاریخ مدفون در درون لایه های زمین.
کار اسمیتسون ادراکات تازه ای را درباره ی چشم انداز معاصر و چگونگی ارتباط ما با آنها به روشی مثبت ممکن می سازد.
رابرت اسمیتسون یکی از هنرمندان هنر محیطی است که به هنر زمینی مشهور شده است.
کارهای این قسمت به هنرمند به عنوان فردی که دارای ارتباط مستقیم با زمین است می پردازد.
بعضی از هنرمندان محیطی از بدن خود استفاده می کنند تا یک ارتباط کنشی با محیط ارگانیک برقرار سازند.
آنها بر ارتباطی مهم و سمبلیک با زمین تأکید کرده و یک نوع آئین معاصر خلق می کنند.
رابرت اسمیتسون هنرمندی که در شکل سنجیده تفکر درگیر است، آثار زمینی او به عنوان خدماتی عمل می کردند که ادراک ها و احساسات تازه ای را درباره زمین، رشد صنعتی و ارتباط ما با جامعه برای ما به ارمغان می آورد.
اسمیتسون نخستین هنرمند آمریکایی در زمینه آثار زمینی است. هنر اسمیتسون، هنری همگانی بود. زیرا در دسترس همه مردم قرار داشت.
اسکله حلزونی در دریاچه Salt lake یکی از کارهای فوق العاده اسمیتسون است.
بعد از پنج سال خشکسالی پیاپی چیزی بزرگتر از توده ی مارپیچ سیاه رنگ بازالتی نبود، اما رسوب نمک آنرا مبدل به حجم سفید رنگی کرده بود.
تغییری که طراحان این گونه آثار هیچ گاه از قبل نمی توانند برای آن تصمیم گیری کنند.
اسمیتسون به گونه ای خردمندانه فرم حلزونی را برای حجم خاکریز خود انتخاب کرده بود. نشانه ای که باستانی و جهانی است. او جهت چرخش این فرم حلزونی را معکوس کرد. حرکت معکوس آن نه تنها خبر از ابدیت می دهد، بلکه معنای ضمنی آب روان و اُدیه انسانی را همراه خود دارد.
خط افقی ساحل به تشابه جهان حاکی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
مقدمه
اگر تاریخ را ورق بزنیم و جوامع مختلف را مورد کنکاش قرار دهیم ، نهادهای متعددی را در آن جوامع خواهیم یافت که کارشان آموزش دین بوده است و ما نتیجه می گیریم که « دین » همزاد انسان و یک نیاز قطعی و واقعی برای او بشمار می آید و انتقال آن به نسل های آینده در زمره انتقال میرا ث فرهنگی جوامع است لذا در پی آن آموزش دین نیز یک مسأ له ویژه می شود ، زیرا این مسأله یک گرایش عمومی برای اولیاء است که دین خود را مثل هر میراث دیگر به فرزندان خویش انتقال دهند ، ماده 26 اعلامیه حقوق بشر این اولویت را در انتخاب نوع تربیت ، برای اولیاء به رسمیت می شناسد و علاوه بر آن معلمان بیشماری هستند که آموزش دین را بعنوان رسالتی اصلاح طلبانه دنبال می کنند بعلاوه بر آنکه کنجکاوی در باره دین و گرایش به آن یک رغبت قطعی و فطری در کودکان شناخته شده است که این علاقه و رغبت عموماً در سالهای پایانی دبستان بروز و شدت بیشتری پیدا می کند با این وجود آموزش درس دینی و قرآن در نظام آموزشی ما یک مسأله بسیار مهم و شایسته التفاف است که لاجرم باید به آن پرداخته شود و برای پرداختن به آن لازم است به سؤالاتی از قبیل ذیل پاسخ دهیم که درمعارف اسلامی کودک با چه ویژگیهایی توصیف شده ؟ کودکان مفاهیم دینی را چگونه می فهمند ؟ تربیت دینی مناسب فراگیران در سنین مختلف بایستی دارای چه خصوصیاتی باشد؟ کدام مفاهیم و احکام دینی برای آموزش به دانش آموزان دبستانی یا راهنمایی و یا .... مناسب است ؟ و آیا برنامه مه های فعلی تعلیم و تربیت دینی توانسته است آنطور که بایسته و شایسته است موفق باشد ؟ قطعاً برخورداری ازیک نظام تربیتی مطلوب در این مقطع نیازمند پاسخگویی به هر یک از سؤالات مذکور می باشد .
و از طرفی دیگر توجه به ویژگیهای روحی ، روانی و رفتاری فراگیران در مقاطع مختلف بمنظور پاسخ گویی به سؤالات فوق و پی ریزی یک آموزش موفق در تربیت دینی امری اجتناب ناپذیر است چراکه فراگیران با ورود به دوره ابتدایی مواجه با یک تحول اساسی می شوند ، از نظر ظرفیت و توانائیها ی ذهنی ، برای کسب بسیاری از مسایل آموزشی و تربیتی که قبل از ارتباط مستقیم با مدرسه پیدا نکرده بودن آمادگی پیدا می کنند و تحولات عظیمی در ذهن آنها نسبت به مسائل اجتماعی ایجاد می شود با ورود فراگیران به این دوره ( ابتدایی ) علائق شدید بچه ها به وارد شدن به زندگی اجتماعی و دور شدن از محیط زندگی محدود دوره کودکی و همین طور آمادگی بیشتر بر ای سازگاری با محیظ و قبول قواعد و مقررات اجتماعی ، آنان را وارد مرحله جدیدی از زندگی می کند که همه حاکی از فرآیند تحولی است که عمدتاً به دلیل ورود فراگیران به دوره ابتدایی و دوره های دیگر و پاگذاشتن به محیط مدرسه و آموزش و پرورش رسمی ایجاد می گردد و از طرفی دیگر دوره ابتئدایی و سایر دوره های تحصیلی هر کدام متناسب با ویژگیها ی سنی ، ذهنی ، و رفتاری و اخلاقی و اجتماعی و .... فراگیران دوره شکوفایی بسیاری از استعدادهای دانش آموزان است شامل استعدادهای هنری ، علمی ، ادبی و ... و بسیاری از خلاقیتها که در این دوره ها شکل می گیرد خصوصاً دوره ابتدایی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هدف بنده هم از ارائه مقاله اهمیتی است که شکوفایی این استعدادها و بهره گیری صحیح و مطلوب از آن می تواند در امر آموزش دینی و قرآ ن درنظام آموزشی ما داشته باشد انشاء الله که بتوانم حق مطلب را ادا نمایم .
ان شاء ا...
سید محمد حسینی دقیق
آبانماه 85
خلاء بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی و قرآن در نظام آموزشی فعلی
قبل از اینکه بنده بخواهم در خصوص نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن سخن بگویم لازم است شناختی نسبی در خصوص وضعیت فعلی نظام آموزشی و میزان بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی و قرآن داشته باشیم .
الحمد الله به برکت انقلاب اسلامی ، ملتی داریم با سرمایه های معنوی با ارزش و توانمندیهای بسیار اما نکته قابل تأمل این است که ما چه اندازه توانسته ایم از این سرمایه ها و توانمندیها استفاده کنیم .
برای روشن شدن موضوع سخنی از آقای بهرامپور نقل می کنم ایشان می فرمایند « دوستی زیرک و با هوش که برای تحصیل به کانادا رفته بود می گفت : اگر بخواهیم سرمایه های معنوی خودمان را با غرب مقایسه کنیم ، باید به خودمان نمره 100 بدهیم و به آنها نمره ده ولی فرق ما با آنها در این است که متأ سفانه ما از 100 سرمایه معنوی ، تنها یکی را استفاده می کنیم ولی غرب از ده سرمایه خود به اندازه نه استفاده می کند » نظام آموزشی ما متشکل از نظام کاری و فعالیت معلم در آموزش و پرورش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
قرن بیستم و جلوه هایی از هنر نو گرا:
گفتگو در قرنی که خود در آن زندگی کرده ایم شاید به مراتب دشوارتر از بررسی مشخصات هر دوره ی تاریخی باشد. اما در اصل قرن بیستم قرنی بحرانی و دنباله دار است که در آن انسان، خود را از قالب پیشین بیرون آورده و به شکل دیگری می سازد. بر اساس بینش های مختلفی که حاکم بر هنر امروزی است، هنر بنا به تعریفی عبارت است از به کارگیری عناصری همچون صوت، رنگ یا کلمه، با آرایشهایی که هیچ نیازی ندارند به چیزی بیرون از خود اشاره کنند. و به عبارت واضح تر، دیگر احتیاجی ندارند"چیزی" را نشان دهند. هنرمند این قرن چون دانشمندان با وسایل کار خود "تجربه" می کنند،امکانات آن را بررسی می کنند و شکلهایی تازه ابداع میکنند.اغلب هنرمندان امروزی به دنبال چیزهایی یگانه و بی همتا هستند.
گرایشهای هنری نوین در قرن بیستم:
سمبولیسم: Symbolism
سمبولیسم در لغت به معنای رمز گرایی و نمادگرایی است. سمبولیسم، جنبشی نامحسوس در هنر بود که در دهه های 1880و 1890 در ارتباطی نزدیک با جنبش ادبی سمبولیستی در شعر فرانسه ظهور و شکل گرفت. این جنبش واکنشی بود به اهداف طبیعت گرایانه ی مکتب امپرسیونیسم و نیز به اصول رئالیسمی که توسط کوربه وضع شد." نقاشی اساسا هنری عینی است و فقط می تواند شامل بازنمایی چیزهایی شود که واقعی و موجودند... شیء انتزاعی به قلمرو نقاشی تعلق ندارد"
موریه شاعر، در تضاد مستقیم با این ایده، مرامنامه ی سمبولیستی را در فیگارو در18 سپتامبر1886 انتشار داد و در آن اظهار داشت: اصل اساسی هنر" جامه پوشاندن به ایده به شکل حسی است" و کلمه ای بود که اولین بار برای نقاشیهای "ونگوگ" و " گوگن" به کار رفت.
سمبولیسم واقعیت محض را مبتذل و ناچیز می شمرد و مدعی بود که باید واقعیت را به شکل سمبول(نماد) شناخت درونی هنرمند از آن واقعیت ارائه کرد. در سمبولیسم ذهنیت رمانتیسیسم شکل افراطی به خود گرفت. علاوه بر ذهنیت افراطی، سمبولیستها اصرار داشتند که هنر را از هرگونه کیفیت سودمند بزدایند و شعار" هنر برای هنر" (پارناسین)را ترویج دهند.
هدف سمبولیسم حل مناقشه بین دنیای مادی و معنوی است. به همان ترتیب که شاعر سمبولیست زبان شعری را پیش از همه به عنوان بیان نمادین زندگی درونی مورد توجه قرار داد، آنها نیز از نقاشان می خواستند تا بیانی بصری برای رمز و راز بیابند. نمادگرایان بر این باور بودند که تجسم عینی، کمال مطلوبی در هنر نیست، بلکه باید انگارها را به مدد نمادها القا کرد. بر این اساس آنان عینیت را مردود شمردند و بر ذهنیت تأکید کردند. همچنین کوشیدند رازباوری را با گرایش به انحطاط و شهوانیت در هم آمیزند.
نقاشان سمبولیست تصور می کردند رنگ و خط در ماهیت خود قادر به بیان ایده هستند. منتقدین سمبولیست بسیار تلاش داشتند تا بین هنرها و نقاشی های رودن که با اشعار بودلر و ادگار آلن پو قابل قیاس بود و با موسیقی کلود دبوسی توازی هایی برقرار سازند. از این رو سمبولیست ها بر ارجح بودن ذهنیت وانگیزش بر توصیف( یا نمایش) مستقیم و صریح تشبیهات تأکید می ورزیدند.
هنرمندان سمبولیست از نظر سبک و روش کار بسیار متنوع بودند. بسیاری از هنرمندان سمبولیست از نوع خاصی تصویر پردازی مشابه به نویسندگان سمبولیست، الهام می گرفتند. اما گوگن و پیروان او از موضوعات متظاهرانه و افراطی کمتر استفاده می کردند و غالبا صحنه های روستایی را بر می گزیدند. با وجود آن که نوعی حس مذهبی شدید و پر رمز و راز، مشخصه ی این جنبش بود، ولی همین حس شدید شهوانی و انحرافی، مرگ، بیماری و گناه از جمله موضوعات مورد علاقه جنبش بود.اگر چه سمبولیسم عمدتا در هنر فرانسه بحث می شود اما تاثیر فراگیر و گسترده تری داشت و هنرمندان مختلفی چون "مونش" به عنوان بخشی از جنبش در مفهوم گسترده ی آن مورد توجه هستند.
در مجموع از دیدگاه سمبولیست ها واقعیت آرمان درونی، رویا یا نماد فقط می توانست به صورت غیر مستقیم با واسطه بیان شود، یعنی با استفاده از کلید ها یا تمثیل هایی که نمایانگر واقعیت درونی بودند.
پل گوگن که زندگی اجتماعی خود را با کار دلالی سهام در پاریس آغاز کرد از روی ذوق شخصی به نقاشی و جمع آوری آثار هنرمندان معاصر پرداخت. در سال 1889 وی در مقام شخصیت اصلی هنر نوظهور سمبولیسم خوانده شد. پیروان رمزگرای گوگن خود را "نبی ها" ( کلمه عبری به معنای پیغمبر) می نامیدند.
نقاش انزواجوی دیگری که توسط رمزگرایان کشف شد: "اودیلن رودون" بود که تخیلی انباشته از اوهام داشت. وی استاد حکاکی روی سنگ و مس برای چاپ تصاویر سیاه قلم بود از رویاهای عجیب و غریب و تخیلات کابوس آسای ادبیات رمانتیک الهام می گرفت. اثر معروفش" چشم بالونی" را به ادگار آلن پو تقدیم کرد. در واقع حکاکی های رودون اشعاری مرئی هستند که عالم وهم انگیز و میت آسای پو را به تصویر کشیده اند. در این اثر چشمی واحد رمزگونه برای به نمایش در آوردن عقل بصیر خداوند است. رودون تمام کاسه ی چشمی را که از حفره اش بیرون آمده به صورت بالونی سرگردان در آسمان نقش کرده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
هنر ایران
مقدمه
هنر در مشرق زمینِ افسونگر با آن همه سهم و اعتبار در پاگیری تمدن و فرهنگ جهانی بهگونهای مکاشفه و راز و نیاز هنرمند بوده است. هنرمند شرقی در خلوت خویش، گوشهگیر و منزوی، پنهان و ناآشکار، تلاش در ارائه ذوق و هنری بسیار تجریدی داشته است که چه بسا تنها خود به مفهوم و معانی آن آشنا بوده و دیگرانی که آشنایی و الفت با دنیای او را داشتهاند - خلاقیتی درست برخلاف آرمان هنری هنرمند مغربزمین که گریزان از درونگرایی، خلاقیت هنریش نموداری آشکار از نگاه مشتاقانه و تجربه عام، صرفاً در خدمت زیبایی محض بوده است.
هنرمندان ایرانی بانیان تعلیم و اشاعه تفکر درونگرایی و معنویت بخشیدن به جوهر هنر در شرق و استمرار این بینش در تاریخ هنری مشرقزمین هستند.
مدارک و اسناد کمی که از ایران باستان بجای مانده گواه و شاهد این ادعاست که هنرمند وارسته و متفکر ایرانی در پی شناخت و دریافت جهانی ماورای جهان مادی اطراف خویش، آفرینش هنری را همانند وسیله و ابزاری پرثمر در خدمت کشف و شهود و جستجوی خود میگیرد و به یاری نقش و رنگهایی انتزاعی و مختصر، شور و غوغای درون خود را آشکار میسازد، چه اگر جز این میبود، آن همه نقشهای پیچیده و پر ابهام را – که بیشک جدا از کاربردی صرفاً تزیینی – با قدرت متوازن قلم، بر تن ضروف سفالین کار نمیکرد. همان نقوش و رنگهایی که با توجه به تکرار و یکنواختی و هماهنگی در تن کاسه و کوزههای سفالین، این واقعیت را مسلم میسازد که خلاقیت و آفرینش هنری از ابتدا نزد هنرمندان ایرانی در محدودة تلاشی فردی و تفکری مجرد و شخصی دنبال نشده، بلکه مبتنی بر نیازی جمعی در گسترة بینشی همگانی بوده است.
هنر ایران با چنین جوهر و دستمایهای در گذر از دوران قبل از تاریخ و ورود به دوران تاریخی هر چند در ظاهر با شکلی منسجم و نظمیافته و تابع خواست و سلیقه صاحبان قدرت به حیات خود ادامه میدهد، اما هرگز سلیقههای تحمیل شده نمیتواند مانع از هماهنگی و توازن ضرب آهنگ نوای دل و اندیشة هنرمند ایرانی گردد. چه، هنرمند ایرانی با حفظ ایمان و اعتقاد خویش، بیاعتنا به فرامین صاحبان زر و زور، هنرش تجلی ستایش جهان نور است و خالق جهان نور. هنرمند ایرانی حتی زمانی که مانند اغلب هنرمندان جهان، برخلاف آرمانهایش از سرناگزیری در خدمت جلال و شکوهی حیرتانگیز در نمایش قدرت زمانه بود، فرمانبرداری نمیکرد.
هنر ایران بهنگام ظهور دین اسلام در ایران یکباره جان و تحولی تازه مییابد. قرآن کتاب آسمانی مسلمانان پیروان را به وحدت و یکپارچگی در تمام شئونات فکری و کرداری و اعتقادی فرا می خواند و به خلاقیت ایرانیان که تا پیش از ظهور اسلام با ریتم آهسته و گاهی پراکنده حیات و دوام داشت، وحدتی حیرتانگیز با شتابی فزاینده میبخشد. تاریخ هنری جهان از قرن نهم میلادی با شگفت و تحسین بسیار، شاهد بروز خلاقیتهای پرثمر ایرانیان میشود که هم در تحول معنای هنر و هم در کاربرد آفرینش هنری بیانی تازه و شکل و منظری نوین را در عرصة هنر جهانی آشکار میسازد.
تاکنون ارزیابی انتقادی از تحولات هنر در سرزمین ایران انجام نگرفته و چه بسیار رنسانسهای سرنوشتساز فرهنگی و هنری در ایران که ناشناخته و گمنام مانده است.
قائل شدن واژه "رنسانس" به دلیل بار معنای آشنای آن نزد ملل غربی کاربرد شایسته و بجایی است برای تحولات مکرر هنر در طول تاریخ هنر اسلامی ایران. چه با مدد از مفهوم گویای این واژه، به جای پراکنده گفتن و نگریستن، میتوان به تلاش هنرمندان ایران در تعالی و رونق هنر اسلامی و جهانی راه پیدا کرد.
رنسانسهایی همانند رنسانس هنری قرن نهم میلادی که جنبش هنری نوینی بود که در زمینههای گوناگون معماری و خوشنویسی و سایر هنرهای ظریفه، سرمشق و الگوی آفرینش هنری هنرمندان کشورهای مسلمان در جهان آن روزگار شد.
یا رنسانس قرن دوازدهم میلادی که هنر نقاشی ایرانی را بدان پایه از رونق و شکوه رساند که طی آن بسیاری از کتب نظم و نثر فارسی و حتی متون ترجمه شده از یونانی و عربی آذین نقش گرفت و باعث نشر شیوهای نوین از کتابآرایی و نقاشی کتاب شد.
مرحله بعدی، رنسانس قرن سیزده پس از حمله مغول به ایران و آشنایی هنرمندان ایرانی با هنر شرق دور و چین و تحول نقاشی و معماری ایران است. همان رنسانس هنری که کوتاه زمانی بعد با دستمایههایی غنی باعث اشاعه هنر و ذوق ایرانی به اطراف و اکناف جهان شد.
ایستادگی و اعتقاد و پایمردی ملت بعد از دورانی تحمل هجوم و کشتار و ویرانی به جای سر در گریبان گرفتن و اطاعت و تسلیم، قوم فاتح را وادار ساخت که در برابر هنر سرزمین ایران سر تعظیم فرود آورده عامل و مروج هنر و فرهنگ ایرانی گردد تا آنجا که بعد از گذشت دو قرن در اوایل قرن پانزدهم میلادی در زمان سلطنت شاهرخ و نوادگان او بزرگترین رنسانس هنری نه تنها در جهان اسلام که در جهان هنر آن روزگار را در تمامی رشتههای هنرهای ایرانی سبب شد و مقدمات ایجاد رنسانس هنری قرن شانزدهم میلادی را در عصر سلاطین صفوی در ایران مهیا ساخت و زمانی بعد در قرن هیجدم میلادی به رنسانس عارفانه هنری یعنی رواج "مکتب گل" و ستایش گل و گیاه و سبزه در عصر حکومت کریم خان زند انجامید.
هنر ایران از اواخر قرن هیجدم میلادی بتدریج با گسترش دامنه تقلیدهای ناقص از نقاشیها و حجاریهای اروپایی که سابقه آغازش به بیش از قرنی قبل از این زمان میرسد، دچار بحرانی ناخواسته و ناگزیر شد.حلقههای زنجیر بهم پیوسته اندیشهها و ذوقها و آرمان متحد هنرمند ایرانی با تقلید و تسلیم در برابر مظاهر هنر غربی از هم جدا شد. بحرانی که بتدریج باعث از رونق افتادن هنرهای اسلامی ایران گردید.
جای خوشوقتی است که در روزگار ما هنوز میتوان در آثار هنری بازماندگان هنرمند و شایستة کاروانیانِ عظیم هنرِ ایران، نشانههای آشکاری از تجلی معرفت و بروز سلیقه اصیل و پرقدمت ایران را بازیافت و بازشناخت.
مینیاتور
نقاشی اصیل و پرقدمت مینیاتور ایرانی بعد از وارد شدن به عرصة تاریخ هنر ایران، رازگشای اندیشههای عرفانی و ادبی و جلوهگاه نمایش نقشهای ظریف عارفانه و عاشقانه است.
نقاشی ایرانی، از نخستین ایام آفریدن نقش بر تن غارهای میرملاس در لرستان، قدمتی همچون سایر نقاشی غارهای تاریخی جهان دارد. نقاش ایرانی از ابتدا با پرهیزی آگاهانه و از سر اعتقاد، از رعایت اصول پرسپکتیو و عینی دیدن جهانِ پیرامون خود دوری گزید و با درهم شکستن قواعد، به آفرینشی جدا از منطق و سلیقه سایر نقاشان جهان دست زد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
هنر و صنعت در دوره هخامنشیان (قسمت اول)
صنایع ایران در دوره هخامنشیان دو نوع بوده است یکی صنایع مادی و پارسی و دیگر صنایع ملل و اقوام تابعه مانند بابلیها، فنیقیها، مصریها.
صنایع معروف مادی و پارسی، حجاری، معماری، اسلحه سازی، زرگری، پارچه بافی، فلزکاری و کاشی سازی بوده است. بابلیها در بافت قالی و ساختن کاشیهای زیبا، مردم لیدیه در زرگری و مجسمه سازی، مصریها در بافتن پارچه های کتانی و تهیه کاغذ از پاپیروس شهرت داشتند.
در ساختمان های ایران از دو سبک معماری متفاوت استفاده شده است. یکی ساختمان های با سقف چوبی(مثل ابنیه پرسپولیس)، دیگر سبک ساختمان های با طاق و گنبد.
عالی ترین ابنیه هخامنشی کاخهای سلطنتی به خصوص تالارهای بزرگ و بلند آن است. در دوران داریوش تیرهای چوبی بلندی از لبنان به تخت جمشید حمل گردیده و با استفاده از تیرهای بلند، استفاده از ستون به حداقل رسیده و مهارت معماران ایرانی با داشتن مصالح مناسب ظاهر گردیده است که امروز آثار آن دیده می شود.
در تخت جمشید مهارت معماران و حجاران ایرانی در نمایش گارد شاه هخامنشی و خراج گزاران با نشان دادن لباس و کلاه و نوع هدیه ها که بادقت و ظرافت خاصی حجاری شده است، مشاهده می گردد.
آثار معروف هخامنشی عبارتند از :
1. آثار پاسارگاد – قدیمی ترین اثر هخامنشی است که امروزه آن را مشهد مرغاب نیز می نامند و در 18 فرسنگی شهر شیراز واقع شده.
اولین قسمتی که در پاسارگاد به نظر می رسد تخت سلیمان نام دارد که از قطعات بزرگ سنگ سفید ساخته شده است، قطعه سنگ آهکی نیز وجود دارد که بر روی آن صورت آدم بالداری منقوش است. از مهم ترین آثار پاسارگاد مقبره کوروش بزرگ است که ابتدا دارای ستون هایی بوده که دیولافوآ به آن اشاره کرده است و هنوز پایه های چند ستون وجود دارد. در گذشته این ساختمان بنام مشهد مادر سلیمان نامیده می شده است.
اصل مقبره بالای هفت طبقه از سنگ های آهکی واقع شده و دیوارها و سقف مقبره از سنگ های بزرگ ساخته شده است. درون این مقبره خالی است و جز بعضی الواح و یک کتیبه ی عربی که بر دیوار منقوش است چیز دیگری دیده نمی شود.
ارین می نویسد روی این مقبره این عبارت نوشته شده است:
(ای مرد منم کوروش پسر کمبوجیه که سلطنت ایران را تاسیس کرده ام و پادشاه آسیا بوده ام، پس از جهت این بنا بر من بخل مکن.)
2. آثار بیستون – بیستون محلی است در شش فرسنگی کرمانشاه که آنرا بغستان نیز می نامند. در این محل حجاری ها و کتیبه هایی نیز وجود دارد که در خصوص شوش، بابل و ماد است.
3. آثار تخت جمشید – تخت جمشید در مرودشت فارس واقع است و این محل یکی از چهار پایتخت هخامنشیان بوده است.(اکباتان – شوش – تخت جمشید - بابل)
قصرهای تخت جمشید بر روی صفه ای واقع شده که طول آن 400 متر و عرض آن 300 متر است، اصل صفه در زمان داریوش ساخته شده است و خشایارشا و سایرین آن را تمام کرده اند.
4. قصر صد ستون – این قصر در سمت چپ آپادانا در تخت جمشید واقع شده و ستون های آن در ده ردیف قرار گرفته است.
5. نقش رستم – در یک فرسنگی تخت جمشید واقع شده است و در این ناحیه سه آرامگاه متعلق به پادشاهان هخامنشی وجود دارد. آرامگاه داریوش حتمی است ولی آرامگاه های دیگر به طور حتم معلوم نیست که مربوط به کدامیک از سلاطین است. مهم ترین کتیبه در نقش رستم، کتیبه داریوش است که به زبان پارسی و عیلامی و آشوری است.
6. آثار شوش – شوش از شهرهای بسیار قدیم است. این شهر پایتخت عیلام بوده و بعدها پایتخت شاهان هخامنشی گردیده است. در آثار شوش کاشی هایی به دست آمده است که در آثار دیگر به آن اندازه وجود ندارد.
7. شهر استخر – مانند هگمتانه و شوش و ری یکی از شهرهای آباد و پرجمعیت بوده و از دوران هخامنشیان تا قرن چهارم هجری مرکز بازرگانی و داد و ستد بوده است.
این شهر برج و باروهای محکم داشته که به مرور زمان ویران گردیده است. نام استخر نخستین بار در سنگ نبشته ایوان جنوبی کاخ تچر خوانده شده است. پس از آتش زدن و ویرانی تخت جمشید این شهر تا مدتی موقعیت و رونق سابق خود را داشته و به تدریج از اهمیت افتاده است. این شهر علاوه بر اینکه مرکز تجارت و بازرگانی بوده جایگاه حفظ و نگهداری آثار و کتاب های علمی و دینی بوده است.
(قسمت دوم)
در ساختمان تخت جمشید قرینه سازی به طور کامل رعایت شده و نقش ها از روی سلیقه و ابتکار، انتخاب و با ظرافت کشیده شده است و وسایل ساختمانی از نقاط مختلف کشور فراهم گردیده و قصرهای مختلف در این دوره ساخته شده است.
داریوش شاه در خصوص ساختمان کاخ شوش که قبل از تخت جمشید ساخته شده چنین می گوید:
«.... چوب سدر از کوه لبنان و چوب های دیگر را از کرمان و طلایی که در این کاخ به کار رفته از سارد و بلخ آورده شده و سنگ لاجورد و عقیق از خوارزم، نقره و مس از مصر، عاج از حبشه و هند به اینجا حمل گردیده و به کار رفته است.»
هنرمندانی که حجاری کرده اند از مردم سارد و زرگرانی که طلا را به کار برده اند مصری و مادی و آنهایی که آجرهای مینایی با نقوش مختلف ساخته اند بابلی بوده اند.
در این دوره علاوه بر خشت، انواع آجر از جمله آجرهای لعابی در ساختمان ها به کار می رفت که طراحی و قالب ریزی آنها، استادی و مهارت معماران و سازندگان این دوره را نشان می دهد. آجرهایی که در ساختمان پاسارگاد و پرسپولیس و شوش به کار رفته صرف نظر از تنوع، از نظر دقت در ترکیب مصالح اولیه و مقاومت در برابر حوادث به قدری جالب است که پس از چندین قرن سالم باقی مانده.
در این زمان تحول جدیدی در آجرهای لعاب دار به وجود آمد و لوحه و آجرهای لعاب دار به رنگ های مختلف آبی، سفید، زرد و سبز که در روی آنها شکل های نباتات و حیوانات مختلف نقش شده به کار رفته و به وسیله استادان متخصص در این زمینه، سبک معماری و ساختمانی مترقی تر گشته است. تحول دیگری که در معماری هخامنشیان به وجود آمده، ساختمان بناهای مختلف در نواحی گرم و سرد بوده است که با اصول فنی و در نظر گرفتن آب و هوا در فصول و مناطق مختلف و ساختن حیاط و محوطه ی باز در خانه رواج داشته است. معماری هخامنشی ترکیبی است از سبک های مختلف که با ابتکار و اصلاحات منطقه ای معماران ایرانی، به صورت سبک ممتاز و مستقلی درآمده و مورد تقلید معماران کشورهای دیگر واقع گردیده است.
تالارهای پرشکوه و دهلیزهای پهناور و ستون های عظیم، همه دلیل بر پیشرفت عملی مکتب معماری این دوره است.
هخامنشیان بناهای خود را در نقاط بلند و تپه های مصنوعی بنا می کردند و پلکان هایی که آنها می ساختند به قدری مستحکم و جالب بوده که ارزش کار معماران و مهندسان آن دوره را نشان می دهد.
دیگر از تحولات ساختمانی دوره هخامنشی صیقلی کردن سنگ ها است که این سنگ های صیقل شده را در قسمت های مختلف ساختمان ها به کار برده و انها را طوری جفت کرده اند که موجب شگفتی و حیرت است و باید بیننده بر آن بسیار دقیق باشد تا بتواند بفهمد که این سنگ ها یکپارچه است یا از هم جداست.
صنعت کاشی سازی در معماری هخامنشی وارد شده و نمونه ایی از آن در حفریات شوش به دست آمده است به نام تیراندازان یا جاویدان ها که در موزه لوور پاریس نگهداری می شود، دیگر از شاهکارهای این دوره هنر تزیینی و پوشاندن دیوارهای داخل اتاق و یا درهای چوبی با ورقه های نازک از نقره و طلا که آنهم برای اولین بار در حفریات شوش به دست آمده است.
به علت یکنواخت بودن معماری قصرهای هخامنشی بعضی ها عقیده دارند که تحول سریعی در سبک معماری این دوره به وجود نیامده و مانند آن است که همه ی این آثار را یک نفرساخته است ولی می توان این مطلب را این طور بیان کرد که این خود دلیل بر وجود یک مکتب آموزشی است که استادان فن یک سبک معینی را به شاگردان خود می آموخته اند.
پله های قصر هخامنشی را باستان شناسان و مهندسان از نظر اصول فنی و زیبایی کم نظیر می دانند زیرا این پله ها به اندازه ای وسیع و بالا رفتن از آن راحت است که ده سوار می توانند به آسانی پهلو به پهلو از آنها بالا روند چنانکه فرگوسن این پلکان را عالی ترین نمونه پلکان هایی می داند که در تمام عالم ساخته اند.
این پله ها مثل مدخل باشکوهی است که ما را به صفه می رساند که میان شش تا پانزده متر از سطح زمین بلندتر است و در حدود پانصد متر طول و سیصد متر عرض دارد و کاخ های شاهی را بر روی آن ساخته اند. در زیر این صفه شبکه ی تو در تویی برای بردن فاضلاب ساخته شده که قطر مقطع آن نزدیک دو متر است.
با در نظر گرفتن این مشخصات متوجه می شویم که معماری و ساختمان های این دوره از آثار جاودانی و بی نظیر جهان است که مهندسان ایرانی از خود به جای گذارده اند.
در بنای کاخ های هخامنشی مثل آپادانا و تالار بار، هنرمندان و کارشناسان و کارگران و صنعتگران ملل مختلف ایونی، مادی، مصری، لبنانی و لیدیایی شرکت داشته اند و مواد خام و مصالح ساختمانی را از مصر، بابل، ساردیس، بلخ و خوارزم و به خصوص سنگ و چوب سرو را از لبنان وارد می کرده اند.
از مهندسین ایرانی در دوران هخامنشی که مورد محبت خشایارشا بودند یکی ارتاخه و دیگر بوبارس را باید نام برد که اینها کانال معروف در دماغه ی کوه آتش را برای عبور کشتیهای ایرانی حفر کردند و پل معروف هلسپوت را بر روی تنگه داردانل ساختند.
معماران و هنرمندان که از خارج به ایران آمده بودند و تحت نظر مهندسان و معماران ایرانی به کار اشتغال داشتند، موظف به ساختن قسمت هایی از ساختمان بودند که طرح آن را طراحان و مهندسان ایرانی می ریختند. استادان ایرانی پس از سنجش مهارت و استادی هنرمندان وظایفی از ساختمان سازی را به عهده آنها قرار می دادند ولی استادان ایرانی تا پایان کار نظارت داشته اند و بدین وسیله ایرانیان دوره هخامنشی با استفاده از هنرمندان کشورهای دیگر در ساختن آثار ایران موفق شدند که از تلفیق هنرهای عصر خود هنر عالی تری به وجود بیاورند و کاردانی معماران ایرانی سبب به وجود آمدن کاخ های عظیم و باشکوه شاهنشاهی هخامنشی شده است.
کاخ آپادانا یکی دیگر از آثار ارزنده این دوره است که سقف آن را بر روی ستون های متعدد به فاصله های زیاد کار گذاشته اند که از نظر اصول مهندسی رعایت کلیه ی دقایق علمی و فنی شده که این خود نشان دهنده ی آن است که مهندسان ایرانی از تجربه علمی و فنی بسیاری برخوردار بوده اند.
دیاکونوو درباره زیبایی و سادگی سبک معماری دوران هخامنشی می نویسد: « در این دوره یک سبک مخصوص به وجود آمده بود که در آن سنن و آداب ملل مختلف ساکن در کشور هخامنشیان را جلوه گر می نمود.»
پرفسور پوپ می گوید در میان کشورهای شرقی تنها کشوری که الهامات هنری به اروپا بخشیده ایران بوده است و این هنر به قدری بادوام و دارای نفوذ بوده که تنها یونان توانسته است تا حدی با آن برابری کند.
برگرفته از: تاریخ مختصر تمدن و فرهنگ ایران قبل از اسلام (دکتر احمد تاج بخش)
www.hakhamaneshian.ir