لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 93
فصل اول : شناخت و ارزیابی وضع موجود
1-1- معرفی اجمالی شهرستان
1-1-1- معرفی اجمالی شهرستان
1-1-1- موقعیت جغرافیایی
شهرستان کرج یکی از شهرستانهای استان تهران می باشد که در مرکز استان واقع شده و مرکز آن شهر بزرگ است . این شهرستان از شمال به استان مازنداران و از جنوب به شهرستان شهریار از شرق به شهرستان تهران و شمیرانات و از غرب به شهرستان ساوجبلاغ و استان قزوین محدود می گردد.
شهرستان کرج در 35 درجه و 48 دقیقه و 45 ثانیه عرض شمالی و 51 درجه و 30 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گوینویچ قرار دارد. ارتفاع این شهرستان از سطح دریای آزاد 1307 متر است. شهر کرج در فاصل 43 کیلومتری شهر تهران قرار گرفته که به واسطه اتوبان تهران – کرج به تهران متصل می گردد.
وسعت این شهرستان 2457 کیلومتر مربع می باشد و از نظر تقسیمات کشوری دارای 3 بخش است که شامل شهر ( اشتهارد ، کرج ، ماهداشت ، مشکین دشت، محمد شهر و کمال شهر) 7 دهستان و 195 آبادی دارای سکنه است .
علاوه بر شهر کرج بزرگ پنج شهر اشتهارد ، ماهدشت ، محمد آباد ،مشکین شهر و کمال شهر نیز در این شهرستان قرار دارند. دهستانهای این شهرستان عبارتند از : دهستانهای نساء ، آسارا، آدران در بخش آسارا و دهستانهای کمال آباد گرمدره و محمدآباد در بخش مرکزی و دهستان پنلگ آباد در بخش اشتهارد.
مرکز این شهرستان شهر کرج است که در 35 درجه و 48 دقیقه و 45 ثانیه عرض شمالی و 51 درجه و 20 دقیقه طول شرقی از نصف النهار مبدا قرار دارد.
ارتفاع شهر کرج از سطح دریای آزاد برابر با 1307 متر و ارتفاع متوسط این شهرستان از سطح دریاب قریب به 1331 متر می باشد.
این شهر در فاصله 43 کیلومتری شهر تهران قرار دارد و اتوبان تهران – کرج بطول 33 کیلومتر این دو شهر را به هم متصل می کند.
جمعیت شهرستان کرج بر اساس تقسیمات جدید در سال 1375 معادل 1161172 نفر بوده است. بطوریکه با نرخ رشد 65/3 درصد طی دوره 81-1375 جمعیت این شهرستان در سال 1381 معادل 1441286 نفر در غالب 352341 خانوار می باشد.
شهرستان کرج بر روی آبرفت های دامنه جنوبی البرز مرکزی (غرب تهران) واقع گردیده است.
قدیمی ترین ماخذی که نام کرج در آن آمده است کتاب نزهه القلوب تالیف حمدالله مستوفی به سال 740 هجری می باشد. در این کتاب که درج از ولایات عراق عجم و توابع طالقان شناخته شده و می نویسد که طالقان ولایتی است سردسیر در شرق قزوین که دارای محلات و دیه های معتبر که می باشد و ولایت سرآبرود و جرود و قهپایه و کن و کرج از توابع آنجاست .
کرج تا شروع سلسله قاجاریه روستایی کوچک بر سر راه تهران – قزوین بود. با شروع دوران زمامداری فتح علیشاه قاجار این پادشاه کاخ ییلاقی خود را در این شهر بنا کرد که آثار آن بصورت چند ساختمان در محوطه دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران هنوز پابرجاست.
پس از روی کار آمدن سلسله پهلوی گسترش این شهر شدت گرفت و به عنوان یکی از شهرهای نزدیک تهران مهاجران بسیاری را خصوصا از استانهای زنجان و آذربایجان شرقی پذیرفت .
احداث جاده چالوس و اجرای عملیات ذوب آهن و تهیه مقدمات نصب ماشین آلات و تاسیس کارخانه قند و مدرسه عالی کشاورزی از جمله اقداماتی است که سبب توسعه این شهر در آن دوره شده اند. در رژیم گذشته توسعه کارخانجات و مراکز مهم صنعتی و تولیدی غرب تهران در امتداد جاده مخصوص و قدیم کرج توسعه این شهر را تا آنجا پیش برد که احداث اولین اتوبان کشور به منظور اتصال هر چه سریع تر این شهر با تهران اجتناب ناپذیر گردید.
تاسیس و گسترش کارخانجات ریسندگی و بافندگی مقدم و فخر ایران سرم سازی رازی حصارک ، موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران موسسه تحقیقات دامپروری کشور مرکز آموزش کشاورزی مرکز اصلاح بذر و نهال مرکز مکانیزاسیون کشاورزی و مهندسی زارعی تاسیسات سد کرج اهمیت این شهر را ارتقا داده است.
مهمترین مراکز شهری این شهرستان در حال حاضر عبارتنداز : اشتهارد ، ماهدشت ، محمد آباد ،مشکین شهر و کمال شهر .
1-1-2- بررسی جغرافیایی و منابع طبیعی شهرستان شامل رودخانه ، کوهها ، مراتع ، پوشش نباتی ، وضعیت زمین شناسی و خاکشناسی
1-1-2-1- جریان آبهای سطحی شهرستان کرج
الف : رودخانه کرج
این رود پرآب ترین رود دامنه های جنوبی البرز محسوب می شود. این رودخانه که آب آن از نظر کیفی جهت شرب کاملا مناسب است قسمت اعظم آب مورد نیاز شهر تهران را تامین می کند.
منشا این رودخانه ارتفاعات دامنه جنوبی سلسله جبال البرز ( کوههای کلون بسته از ارتفاعات خرسنگ کوه ) سرچشمه گرفته و پس از الحاق رودهای دیگر نظیر ولایت رود ، وارنگ رود ، شهرستانک و سیرارود در ناحیه واریان به دریاچه پشت سد امیرکبیر (سد کرج) ملحق شده و آب سرریز سد پس از عبور از شهر کرج در قسمت جنوب غربی به رودخانه شور متصل می شود و در نهایت به دریاچه حوض سلطان قم می ریزد. طول این رودخانه از سرچشمه تا شهر کرج 90 کیلومتر و از شهر کرج تا مسیله 130 کیلومتر می باشد .
مساحت حوزه آبریز این رودخانه 764 کیلومتر می باشد که با توجه به میزان بارندگی سالیانه این حوزه مقدار 665 میلیون متر مکعب آب سالیانه در تمام حوزه این رودخانه تولید می گردد. متوسط آبدهی سالانه این رودخانه در ایستگاه سیرا 482 میلیون متر مکعب و در ایستگاه بیلقان در حدود 59/533 میلیون متر مکعب و میزان آب کنترل شده توسط سد کرج 400 میلیون متر مکعب در سال می باشد . مقداری از نزولات جوی حوزه آبگیر رودخانه کرج تبخیر شده و یا در زمین نفوذ می کند.
ب: رودخانه کردان
این رودخانه در قسمت غربی رودخانه کرج و در شمال شرقی دشت قزوین قرار گرفته است. وسعت حوزه آبریز این رودخانه در حدود 380 کیلومتر مربع است دبی ورودی این رودخانه در ایستگاه صومعه در حدود 64/111 میلیون متر مکعب در سال است. بطور متوسط 50 میلیون متر مکعب از آب این رودخانه سالیانه در زمین نفوذ می کند. این رودخانه نیز سرانجام به رودخانه شور می پیوندد.حداکثر مقدار آب آن در ماههای مرداد ، شهریور و مهر ماه است.
ج : رود شور
این رودخانه از ارتفاعات آوج سرچشمه می گیرد و در بستری عمیق و با آبی فراوان در جنوب شهر کرج به شهریار می رسد. رود شور از جلگه های هموار و کویری گذشته به دریاچه نمک می ریزد. مقدار آب خروجی رود شور در ایستگاه آصف الدوله حدود 10 میلیون متر مکعب در سال است.
رودخانه های کوچکتر و همچنین جریانهای سیلابی دیگری در این شهرستان وجود دارد که غالبا فصلی بوده و در مواقع بارندگی بطور موقت آب جریان پیدا می کند و وارد دشت های جنوبی می شود. مقدار آب سالیانه این مسیل ها در حدود 10 تا 20 میلیون متر مکعب برآورد میشود.
کیفیت آبهای سطحی
تشکیلات زمین شناسی شمال دشت تهران – کرج به طرف غرب و شمال قزوین و گردنه کوئین و ارتفاعات خرقان و حاجی عرب شامل توف های سبز سنگ های آندزیتی و شستنی دوران سوم زمین شناسی است و قسمت زیرین آن از توف های سبز دوره ائوسن تشکیل شده است. توف های سبز با مبدا آتش فشانی در دریا بوجود آمده و از نقطه نظر لیتولوژی حد واسط سنگهای رسوبی و سنگهای آذرین می باشد. این لایه ها غیر محلول در آب و جریانهای سطحی آب که از این گونه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
فهرست مطالب
مقدمه ..............................................................................................................................2
نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم ...................................................................................4
تحولات قرن هفتم و هشتم ...........................................................................................8
شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم ................................................................................9
منابع ..............................................................................................................................15
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
مقدمه
در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزههای علمی و ادبی و پاره ای از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده ای از فاضلان و عالمان و شاعران میبینیم نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر اسلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.
از این بحث چنین نتیجه میگیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 62
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
مقدمه
در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزههای علمی و ادبی و پاره ای از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده ای از فاضلان و عالمان و شاعران میبینیم نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر اسلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.
از این بحث چنین نتیجه میگیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از نویسندگان و شاعران بزرگ پیشین، ایران در اوایل این عهد از وجود چند تن از بزرگترین شاعران و نویسندگان برخوردار بود و بعد از آن شاعران و نویسندگان متوسطی در ایران به سر میبردند که از میان آنان حافظ بطور استثنا در زمره شعرای درجه اول ایران و از نوابغ بزرگ شعر است که در آخر این عهد میزیست.
پس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن با همه مصائبی که بر ایران وارد شد بد نبود زیرا در آغاز آن دوره دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی و در آخر آن عهد شمس الدین حافظ ظهورکردند. از حیث باقی ماندن کتب متعدد هم این دوره را باید دوره ممتاز قابل توجهی شمرد.
ج
نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم
جنثر فارسی در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت. از علل عمده این امر آنست که در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت و بغداد مرکزیت بزرگ علمی و ادبی و دینی و سیاسی خود را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی که غالباً زبان عربی را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع شد و دیگر جز کسانی که