لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 49
موضوع مقاله : ویژگی های لیلی از نظر نظامی
به نام یگانه خالق هستی
الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون ، و لا یحصی یغماءه العدون ، و لا یوذی حقه المجتهدون .
( با سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند … ) امام علی (ع)
«فهرست مطالب»
1-مقدمه
2-آغاز داستان
3-عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر
4-رفتن مجنون به نظاره ی لیلی
5-رفتن پدر مجنون به خواستگاری لیلی
6-در احوال لیلی
7-رفتن لیلی به تماشای بوستان
8-خواستگاری ابن سلام لیلی را
9-رسیدن نوفل به مجنون و جنگ کردن نوفل با قبیله ی لیلی
10-دادن پدر لیلی را به ابن سلام
11-بردن ابن سلام لیلی را به خانه ی خود
12-آگاهی یافتن مجنون از شوهر کردن لیلی و شکایت کردن با خیال لیلی
13-وداع کردن مجنون پدر را و آگاهی یافتن از مرگ پدر
14-رسیدن نامه ی لیلی به مجنون
15-رسیدن لیلی و مجنون به همدیگر و غزل خواندن مجنون نزد لیلی
16-وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی
17-صفت رسیدن خزان درگذشتن لیلی
18-زاری کردن مجنون در مرگ لیلی
19-وفات مجنون بر روضه ی لیلی
20-منابع و مأخذ مقاله
مقدمه :
در جهان با عظمت شعر و ادب ایران حکیم نظامی گنجه ای یکی از نوابغ نادر است ، تا آنجا که در میان شعرای بزرگ و عالی مقام پارسی زبان جز سعدی و فردوسی هیچ کس را نمی توان شایان مقایسه و سنجش با نظامی دانست . تازه در مقام این مقایسه هم باید در نظر داشت که دو شاعر هم سنگ در طبیعت باز هر کدام در شیوة خاص خود بر دیگری مزیت دارد . بهترین دلیل آنکه گر چه طبیعت نظامی و سعدی را در نبوغ و عظمت هم سنگ قرار داده است ولی به سبب کثرت ممارست ، سعدی در غزل و نظامی در مثنوی سر آمد سخنوران دوران است . در میان همه ی شعرای جهان نمی توان نظیر حکیم نظامی را یافت.
در تمام دیوان او یک لفظ رکیک و یک سخن زشت دیده نمی شود و از آغاز تا پایان زندگی هرگز یک بیت هجا ساخته است تا بدانجا که رشکبران و حسودان را هم به جای نفرین دعا کرده است . با اینکه نظامی در داستانها معاشقات قهرمانانش را به زبان شعر بیان می کند و حتی نزدیکی ها و همبستر شدن آنها را به زبان شعر توصیف می کند با این حال هرگز یک کلمه رکیک و یک لفظ زشت به کار نمی برد . این روش پرهیزکاری و عصمت و حیای نظامی میان شعرا همانندی ندارد ، مگر حکیم فردوسی که در اثر بزرگ وی شاهنامه هم از آغاز تا پایان یک کلمة رکیک و یک لفظ زشت دیده نمی شود .
نظامی در منظومه های خسرو و شیرین و لیلی و مجنون عشق آمیخته به عفت را به سر حد کمال تعریف و توصیف و ترویج کرده است و گویی بدینسان خواسته کار شعرائی را که سرایندة ویس و رامین ها هستند و کتابی دشمن ناموس و خصم تاریخ عظمت اخلاقی ایران بوجود آورده اند جبران کند و عظمت اخلاقی ایرانیان را نگهبان باشد . لیلی و مجنون به خواهش ابوالمظفر شروان شاه که از نسل بهرام چوبین بوده است به نظم در آورده است و سرودن آن فقط چهار ماه طول کشیده است و در 585 به پایان رسیده است ...
لیلی و مجنون حماسه ای است مشحون از احساس و عاطفه و هیچ شباهتی به اصل عربی بی رنگ و بوی آن که نظامی از آن سود جسته است ندارد . غمنامه ی این داستان با پاره کردن زنجیرها که نمادی از قطع رابطه ی سنجیده از جامعة انسانی است به اوج خود می رسد . مجنون ( دیوانه ) فقط با نوعی رشتة روحی که او را با لیلی پیوند می دهد ، زنده است . منظومة لیلی و مجنون و خسرو و شیرین بسیار به هم نزدیک اند هر دو از عشق راستین سخن می گویند ولی در عین حال نقطه ی مقابل هم هستند .
قصة لیلی و مجنون تنها داستان عشقی نا مراد نیست . تصویری از یک جامعه ی در بسته و محکوم به سلطه ی بی رحم سنت ها هم هست . تصویر جامعه ای که هرگونه عدول از سنت ها را رد می کند و طی قرنها به آداب و رسوم کهن ی اجداد وفادار می ماند . شاید نزد خاطری که جستجوی یک جامعه ی آرمانی تکاپو دارد خالی از جاذبه به نظر نیاید .
آغاز داستان
گویندة داستان چنین حکایت کرده است ، آن لحظه که در این سخن سفت : در روزگاران قدیم مردی درویش نواز میهماندوست و چون خلیفة مشهور ، در ملک عرب بر عامریان حکومت می کرد که خاک عرب از نیم نامش آباد گشته بود . او به سال خوشه ای که آرزومندانه است تمنای فرزند داشت می خواست یادگاری بردیاری که دوست می داشت هدیه کرده باشد ، به نذر و نیاز پرداخت. کرمها کرد و به سائلان درمها داد .
خداوند بزرگ تضرعش پاسخ فرمود و نو رسته گلی چو ناز خندان عطایش فرمود. نامش قیس نهادند . قیس در باغ دلنوازی رست و سالی دو سه در نشاط و بازی بگذراند به هفت سالگی که قدم نهاد افسانه خلق شد جمالش ، پدر وی را به دبیر سپرد تا به درس و تعلیمش بپردازد در گروه پسران و دختران مکتب ، طنازی از قبیله ی نجد با چشمانش چون آهو ، زلفانی چون شب ، رخی چون چراغ ، دهانی چون تنگ شکر ، لیلی نام ، در کنار او می نشست . قیس در نگاه اول به مهر دل خریدش . لیلی نیز هوای او جست و در سینه هر دو مهر می