لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
نخستین دورة سلسله ها و پادشاهی کهن:
در نخستین دورههای رشد هنر مصری، علاقة شدیدی به تصویر یا چهره نمای مردگان پیدا شد. باز به همین علت که ماندگاری سبک و مصالح کار تا بدان پایه اهمیت داشت. با آنکه برای ساختن تصویر با تندیس افراد غیر وابسته به طبقات اشراف یا خانوادة سلطنتی از مصالحی چون چوب، رس و مفرغ استفاده می شد، سنگ مادة اصلی این کار بشمار می رفت: سنگ آهک و ماسه سنگ از صخره های اطراف رود نیل، سنگ خارا از حوضة آبشارهای نیل علیا، و سنگ دیوریت از صحرای مصر استخراج و به محل حمل می شد.
پیکره ها شکلهای ارگانیک در درون ساختمان خشک و هندسی معبد بودند با تیرهای عمودی و افقی تختشان، فضای گیرایی از ابهت شاهانه به آن می بخشیدند. خفرع بر اورنگی نشسته است که بر قاعده اش نقش درهمبافته ای از دو گیاه پاپیروس و نیلوفر آبی مصری – نماد مصر متحد – حکاکی شده است. بالهای محافظ شاهین – نماد آفتاب – پشت سر او را پوشاندهاند و این نشانه ای از پایگاه خدایی خفرع به عنوام پسر رع است. او دامن سادة مرسوم پادشاهی کهن را به تن کرده است و یک روسری کتانی بر سرش دارد که پیشانی او را پوشانده و با چینهای ریز تا روی شانه اش رسیده است. چهرة پادشاه از فردیتی نیرومند برخوردار است و در همان حال آرامشی خونسردانه از آن ساطع است که بازتابی از نیروی ابدی فرعون و مقام پادشاهی به طور اعم به شمار می رود. این تأثیر، که از تمام پیکره های سلطنتی کا در بیننده برجا می ماند، با استفاده از تدبیرهای شکل آفرینی و اسلوبهایی تحقق یافته است که امروزه نیز تحسین آدمی را برمی انگیزد. پیکرة خفرع، از فشردگی و یکپارچگی نیرومندی برخوردار است و چند نقطة برآمده و شکستگی نیز دارد؛ شکل، هدف را که ماندن تاابدیت است بیان می کند. بدون خفرع به تخته سنگ پشتی اش چسبیده است، دستهایش نزدیک بالاتنه و رانهایش قرار گرفته اند، پاها تنگ هم هستند و با پرده های سنگی به اورنگ شاهی متصل شده اند.
حالت پیکره مانند تندیسهای بین النهرین، از روبرو، جدی، و قرنیه دار است. این الگوی قابل تکرار، بخشهای بدن را چنان در کنار هم قرار می دهد که تماماً با نمای روبرو یا تماماً با نمای نیمرخ نشام داده می شوند. در این باره، اروین پانوفسکی چنین می نویسد:
... از دهها قطعة ناتمام می توان دریافت که شکل نهایی، حتی در پیکر تراشی، همیشه تابع یک نقشة هندسی بنیادی است که در آغاز کار بر سطوح قطعه سنگ کشیده می شده است. روشن است که هنرمند، چهار طرح جداگانه بر سطوح عمودی سنگ می کشید... و سپس با تراشیدن بخشهای اضافی سنگ، پیکره را چنان مشخص می ساخت که شکل آن در شبکه ای از سطوحی که با زاویة قائمه به یکدیگر می رسیدند و چندین شیب پیوسته داشتند ظاهر می شد... طراحی عملی پیکرتراش... روش معمارانة این پیکرتراشان را، حتی با وضوحی بیشتر، می نمایاند: پیکرتراش چنانکه گویی می خواهد خانه ای بسازد، نقشه های ابوالهول با مجسمة غول پیکرش را از نمای جلو، و نمای جانبی تهیه می کرد... به طوری که حتی امروز، با رعایت نقشة مزبور، می توان پیکرة مزبور را ساخت.
پادشاهی میانه:
در یک نقاشی به دست آمده از مقبرة خنوم حوتیپ (تصویر 82) خدمتکاران را می بینیم که به غزالان افریقایی یا جانوران اهلی شده در مصر آن روز، هنرمند در اینجا کوششی جسورانه به خرج داده است تا شانه ها و پشت دو خدمتکار مزبور را کوتاهتر بنمایاند. اما چون در چارچوب خشک میثاقهای زمانش کار می کرده، فقط نماهای جانبی و روبرویی شان را با ترکیبی غیرعادی به هم متصل کرده است. درنتیجه، صحنة نقاشی، کاملاً متقاعد کننده است ولی پیکره های دو خدمتکار، هماهنگی بصری لازم را ندارند.
در پیکره های پبیه سازی شدة متعلق به دورة پادشاهی میانه، ادراک نسبتاً ژرفتری از شخصیت و حالت روانی انسان به چشم می خورد. همچنان که شبیه سازی مختصراً صدمه ددیه سر آمنمحت!!! سا سنوسرتّّّ (تصویر 83) گواه این مدعاست. این سر با وجود کوچکی اش – به بلندی 13 سانتیمتر – و با آنکه در کف دست آدم جا می گیرد، تأثیر یک شبیه سازی به اندازة طبیعی را بر بیننده می گذارد. این شبیه سازی، از سنگ اوبسیدین تراشیده، ساییده و صیقل داده شده است. کلاه یا روسری تجملی، قالب گیری قوی، و تأکید بر سطوح دقیقاً
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
نخستین دورة سلسله ها و پادشاهی کهن:
در نخستین دورههای رشد هنر مصری، علاقة شدیدی به تصویر یا چهره نمای مردگان پیدا شد. باز به همین علت که ماندگاری سبک و مصالح کار تا بدان پایه اهمیت داشت. با آنکه برای ساختن تصویر با تندیس افراد غیر وابسته به طبقات اشراف یا خانوادة سلطنتی از مصالحی چون چوب، رس و مفرغ استفاده می شد، سنگ مادة اصلی این کار بشمار می رفت: سنگ آهک و ماسه سنگ از صخره های اطراف رود نیل، سنگ خارا از حوضة آبشارهای نیل علیا، و سنگ دیوریت از صحرای مصر استخراج و به محل حمل می شد.
پیکره ها شکلهای ارگانیک در درون ساختمان خشک و هندسی معبد بودند با تیرهای عمودی و افقی تختشان، فضای گیرایی از ابهت شاهانه به آن می بخشیدند. خفرع بر اورنگی نشسته است که بر قاعده اش نقش درهمبافته ای از دو گیاه پاپیروس و نیلوفر آبی مصری – نماد مصر متحد – حکاکی شده است. بالهای محافظ شاهین – نماد آفتاب – پشت سر او را پوشاندهاند و این نشانه ای از پایگاه خدایی خفرع به عنوام پسر رع است. او دامن سادة مرسوم پادشاهی کهن را به تن کرده است و یک روسری کتانی بر سرش دارد که پیشانی او را پوشانده و با چینهای ریز تا روی شانه اش رسیده است. چهرة پادشاه از فردیتی نیرومند برخوردار است و در همان حال آرامشی خونسردانه از آن ساطع است که بازتابی از نیروی ابدی فرعون و مقام پادشاهی به طور اعم به شمار می رود. این تأثیر، که از تمام پیکره های سلطنتی کا در بیننده برجا می ماند، با استفاده از تدبیرهای شکل آفرینی و اسلوبهایی تحقق یافته است که امروزه نیز تحسین آدمی را برمی انگیزد. پیکرة خفرع، از فشردگی و یکپارچگی نیرومندی برخوردار است و چند نقطة برآمده و شکستگی نیز دارد؛ شکل، هدف را که ماندن تاابدیت است بیان می کند. بدون خفرع به تخته سنگ پشتی اش چسبیده است، دستهایش نزدیک بالاتنه و رانهایش قرار گرفته اند، پاها تنگ هم هستند و با پرده های سنگی به اورنگ شاهی متصل شده اند.
حالت پیکره مانند تندیسهای بین النهرین، از روبرو، جدی، و قرنیه دار است. این الگوی قابل تکرار، بخشهای بدن را چنان در کنار هم قرار می دهد که تماماً با نمای روبرو یا تماماً با نمای نیمرخ نشام داده می شوند. در این باره، اروین پانوفسکی چنین می نویسد:
... از دهها قطعة ناتمام می توان دریافت که شکل نهایی، حتی در پیکر تراشی، همیشه تابع یک نقشة هندسی بنیادی است که در آغاز کار بر سطوح قطعه سنگ کشیده می شده است. روشن است که هنرمند، چهار طرح جداگانه بر سطوح عمودی سنگ می کشید... و سپس با تراشیدن بخشهای اضافی سنگ، پیکره را چنان مشخص می ساخت که شکل آن در شبکه ای از سطوحی که با زاویة قائمه به یکدیگر می رسیدند و چندین شیب پیوسته داشتند ظاهر می شد... طراحی عملی پیکرتراش... روش معمارانة این پیکرتراشان را، حتی با وضوحی بیشتر، می نمایاند: پیکرتراش چنانکه گویی می خواهد خانه ای بسازد، نقشه های ابوالهول با مجسمة غول پیکرش را از نمای جلو، و نمای جانبی تهیه می کرد... به طوری که حتی امروز، با رعایت نقشة مزبور، می توان پیکرة مزبور را ساخت.
پادشاهی میانه:
در یک نقاشی به دست آمده از مقبرة خنوم حوتیپ (تصویر 82) خدمتکاران را می بینیم که به غزالان افریقایی یا جانوران اهلی شده در مصر آن روز، هنرمند در اینجا کوششی جسورانه به خرج داده است تا شانه ها و پشت دو خدمتکار مزبور را کوتاهتر بنمایاند. اما چون در چارچوب خشک میثاقهای زمانش کار می کرده، فقط نماهای جانبی و روبرویی شان را با ترکیبی غیرعادی به هم متصل کرده است. درنتیجه، صحنة نقاشی، کاملاً متقاعد کننده است ولی پیکره های دو خدمتکار، هماهنگی بصری لازم را ندارند.
در پیکره های پبیه سازی شدة متعلق به دورة پادشاهی میانه، ادراک نسبتاً ژرفتری از شخصیت و حالت روانی انسان به چشم می خورد. همچنان که شبیه سازی مختصراً صدمه ددیه سر آمنمحت!!! سا سنوسرتّّّ (تصویر 83) گواه این مدعاست. این سر با وجود کوچکی اش – به بلندی 13 سانتیمتر – و با آنکه در کف دست آدم جا می گیرد، تأثیر یک شبیه سازی به اندازة طبیعی را بر بیننده می گذارد. این شبیه سازی، از سنگ اوبسیدین تراشیده، ساییده و صیقل داده شده است. کلاه یا روسری تجملی، قالب گیری قوی، و تأکید بر سطوح دقیقاً
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
مقدمه : کشور پادشاهی هلند با وسعتی حدود 41500 کیلومترمربع و جمعیتی نزدیک به 16 میلیون نفر در اروپا واقع شده است. بیش از نیمی از سکنه این کشور پیرو مسیحیت هستند. حدود 37 درصد آنها از مذهب خاصی پیروی نمیکنند و فقط چهار درصد پیرو مذاهب دیگر هستند. مردمان این کشور اروپایی، به زبان هلندی و فرزی تکلم مینمایند. این کشور دارای 12 ایالت از جمله «اوترشت» است و پایتخت آن با جمعیتی بالغ بر 725 هزار نفر، آمستردام است. مرکز حکومتی هلند «لاهه» است.
***
از حضور یهودیان در جنوب و شرق هلند در منابع مربوط به قرون وسطی مکررا سخن به میان آمده است. حدود سال 1590 میلادی تعداد کثیری از بازرگانان اهل پرتغال در قسمت شمالی هلند سکنی گزیدند. این افراد به ظاهر مسیحی شده بودند ولی در حکومت جمهوری به یهودیت رجوع نمودند. در هلند هیچگاه قانون معتبر عمومی ویژه یهودیان وضع نشد بلکه هر ایالتی، خود راسا در مورد پذیرش یهودیان تصمیم میگرفت. به دنبال پذیرش یهودیان در هر ایالت، آنها مجاز به انجام فرائض مذهبی خود نیز بودند. هیچگاه در هلند محل خاصی برای یهودیان به نام «گتو» وجود نداشته و داشتن علائم خاص ظاهری برای مشخص بودن مذهب آنها صورت نگرفته است. انجمنهای یهودیان در ایالات مختلف از استقلال زیادی برخوردار بودند. یهودیان فقط از عضویت و همکاری در اصناف منع شدند.
یهودیان اکثرا در غرب هلند یا به عبارتی آمستردام، لاهه، میدلبورگ و روتردام و عدهای نیز بطور پراکنده در مناطق دیگر سکونت داشتند. تعداد یهودیان اشکنازی که پس از سال 1620 میلادی از لهستان و آلمان به هلند مهاجرت کردند، بیش از سفارادیها بوده است. در سال 1635 انجمن مستقل یهودیان آلمانی که از فرهنگ بالایی برخوردار بودند تاسیس شد. تفاوت میان این دو گروه از یهودیان بسیار بارز بود: یهودیان اشکنازی به زبان ییدیش تکلم می کردند و یهودیان اسپانیایی – پرتغالـی در مکاتبات خود از زبان اسپانیایی اسـتفاده میکردند.
انجمن پرتغالیها هستهای قدرتمند و ثروتمند داشت. بازرگانان یهودی اهل پرتغال به سیستم بازرگانی بین المللی راه یافتند و سهم به سزایی در شکوفایی اقتصادی دوران طلایی هلند داشتند. بازرگانان سفارادی در کارخانجات قند و شکر و در صنعت برش الماس ، تولید ابریشم و تنباکو نقش مهمی داشتند. اما همکیشان اشکنازی آنها عموما متمکن نبوده و در کارهایی چون خرید و فروش چارپایان و ذبح اشتغال داشتند. بعد از سال 1770 میلادی در کشور هلند بر تعداد انجمنهای کلیمیان افزوده شد. در سپتامبر 1796 به دستور حکومت فرانسه حقوق شهروندی یهودیان به رسمیت شناخته شد. اما این به رسمیت شناختن به قیمت از دست رفتن زبان رایج میان آنها تمام شد.
کنیسای روتردام که در سال 1940 در بمباران آلمانها ویران شد
طی قرن نوزدهم همگن شدن یهودیان با جامعه اکثریت پیشرفت چشمگیری نمود. یهودیان در فعالیتهای اجتماعی شرکت داشتند و فعالیتهای خود را در رشتههای هنری، چاپ و نشر و ادبیات آغاز نمودند. در این جّو سوسیالیستی، جامعه کارگری یهود احساس امیدواری بیشتری نمود. در هلند صهیونیسم تا قبل از آغاز جنگ جهانی دوم هیچگونه طرفداری نداشت. اما با آغاز حمله ارتش آلمان در اواسط سال 1940 میلادی، زندگی مشترک و صلح آمیز سیصد ساله یهودیان در هلند خاتمه یافت. از حدود 140000 یهودی که در آن زمان در هلند ساکن بودند بیش از 106000 تن روانه بازداشتگاههای هیتلر شدند. نمونه بارز و معروف این قتل عام «آنا فرانک» است که منزل او کماکان در آمستردام بعنوان مکانی دیدنی و تاریخی حفظ میشود.
«آنا فرانک» که به عنوان نویسنده مشهورترین دفترچه خاطرات شهرت دارد در سال 1929 در شهر فرانکفورت آلمان دیده به جهان گشود. وی در چهار سالگی به همراه خانوادهاش و به امید رهایی از سرنوشت شومی که در انتظار یهودیان آلمان بود، این کشور را به سوی آمستردام ترک گفت. اما در آنجا نیز برای رهایی از مرگ به همراه جمعی از یهودیان، دو سال تمام در حیاط خلوت منزلی با شرایط بسیار سختی زندگی کرد. آنا فرانک در این فاصله زمانی خاطرات تلخ روزمرهاش را به سبکی شیوا و در عین حال سوزناک در اندیشه آیندهای ایدهآل پس از پایان آن دوران سخت به رشته تحریر درآورد. اما در اوت 1944 محل اختفای آنها توسط سربازان آلمانی کشف شد و همگی روانه بازداشتگاه شدند. یکسال بعد در مارس 1945 آنا فرانک که در آن زمان تنها 16 سال داشت در پی ابتلا به تیفوس در بازداشتگاه بدرود حیات گفت. اما دستنوشتههایش به جای ماند و بعدها توسط پدرش، به عنوان تنها بازمانده خانواده او، با تیراژی بالغ بر 15 میلیون جلد برای اولین بار منتشر شد.
یهودیان آمرسفورت در ایالت اوترشت
آمرسفورت شهر کوچک و آرامی از دوران قرون وسطی است که در 35 کیلومتری جنوب شرقی آمستردام در میان جنگلهای سرسبز واقع شده است. این شهر دارای 124000 سکنه است. در آمرسفورت و حومه آن در سال 1940 هنگام حمله نازیها بالغ بر 820 یهودی سکونت داشتند. تاریخ یهودیت در آمرسفورت از قدمتی بیش از چندین قرن برخوردار است.
تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم سربازان هلندی در ساختمانی در نزدیکی ورودی شهر مستقر بودند. اما در اوت 1941 نازیها این ساختمان را به تصرف خود درآوردند و از آن به عنوان زندانی برای نگهداری کمونیستها ، روحانیون پروتستانها و کاتولیکها، زندانیان سیاسی و یهودیان آمرسفورت استفاده کردند. در آن زمان انجمن کلیمیان تلاش زیادی در جهت دفاع از حقوق یهودیان نمود. اما این تلاشها موثر واقع نشد و در آوریل 1943 اکثر زندانیان یهودی به بازداشتگاهی در نزدیکی مرز آلمان و پس از مدت کوتاهی نیز به لهستان منتقل شدند. همزمان صدها یهودی در بیمارستان یهودیان به همراه جمع کثیری از سالمندان و معلولین در آمرسفورت به گلوله بسته شدند. گفته میشود نازیها در مجموع 106000 یهودی هلندی یا به عبارتی هفتاد و شش درصد از جمعیت یهودیان هلندی را قتل عام نمودند.
در حال حاضر در هلند بالغ بر سی هزار یهودی ساکن هستند. اکثر آنها زیاد پایبند به اصول مذهبی نیستند، به همین جهت در حال حاضر در راستای تجدید حیات ارزشهای یهودیت قبل از جنگ جهانی در هلند تلاش زیادی میشود. حاخام (رهبرمذهبی) آمرسفورت و همسرش هردو اهل هلند هستند. او میگوید : «در آمرسفورت قدیمی ترین یشــیوا (مدرسه علوم مذهبی یهود) اروپای غربی فعالیت دارد و اخیرا دویست و هفتاد و پنجمین سالروز تاسیس آن جشن گرفته شده است.» او در ادامه در مورد چگونگی ساخت کنیسا میگوید : «در اکثر کنیساهای هلند، هخال (قبله) به سمت مشرق است. اما هخال در یشیوای مذکور که تاریخ تاسیس آن به اوائل قرن هجدهم برمیگردد به طرف جنوب شرقی یا به عبارتی بطرف اورشلیم بنا شده است. زیرا در آن زمان دستور العمل خاصی برای ساخت بناها وجود نداشت».
پس از جنگ جهانی دوم از کنیسای آمرسفورت فقط یک نمای خارجی به جای مانده بود. نازیها از ساختمان کنیسا استفاده کرده ولی تمام اجناس داخل آن را سوزانده بودند. این کنیسا به مرور مجددا بازسازی شد. تنها درب محل نگهداری تومارهای تورات در امان مانده بود که در سه تکه مجزا در مناطق مختلف شهر پیدا شده و پس از تعمیر به محل اولیه خود در کنیسا بازگردانده شده است. در اواخر جنگ، سربازان کانادایی که در میان آنها سربازان یهودی نیز بوده در آمرسفورت مستقر بودهاند. گفته میشود آنها نیمکتهای جدیدی برای کنیسا تهیه کردهاند که تا سالهای اخیر نیز از آنها استفاده میشده است. اما نه سال پیش هنگام تعمیر و تراش دیوارهای یشیوای شهر آمرسفورت رنگ اصلی ساختمان مربوط به 275 سال پیش نمایان شد و کماکان نیز به جای مانده است.
حاخام آمرسفورت در تشریح وضعیت جامعه یهود هلند می گوید : «جامعه یهود هلند در خارج از آمستردام به مدینه فاضله معروف است و آمرسفورت با داشتن یکصدوسی عضو به عنوان بزرگترین انجمن موجود در این مدینه فاضله به شمار میآید.» در اعیاد و روزهای شبات با حضور جمعیتی از یهودیان اشکنازی بالغ بر 30 تا 40 نفر مراسم مذهبی در کنیسا به جای آورده میشود. تنها در آمستردام جمعی از یهودیان سفارادی حضور دارند که در شمال شرقی این شهر یک کنیسای اسپانیایی- پرتغالی نیز برپا نمودهاند.
تعدادی از تومارهای تورات موجود در کنیسای آمرسفورت مربوط به دوران قبل از جنگ جهانی دوم است که در شیروانی یک بانک محلی به طور پنهانی نگهداری شده بودند.
حاخام این کنیسا در مورد وجود جّو یهودستیزی در آمرسفورت دیدگاهی بیطرف دارد و علت تمامی حرکات ضدیهودی را ناشی از ستیز میان اسرائیل و فلسطین میداند.
یهودیان شهر جوان «آلمر»
هلند سرزمینی جلگهای است و کم ارتفاعترین کشور اروپایی محسوب میشود. به طوری که در قسمتهایی از آن که پایینتر از سطح دریا قرار گرفته، از طریق ایجاد سدهایی، جلوی نفوذ آب دریا به آن نواحی گرفته شده است. این نواحی مربوط به سواحل جنوبی آن میگردد و حدود 7 متر از سطح دریای آزاد پایینتر است که حوالی شهر روتردام قرار دارد.
«آلمر» پایتخت ایالت فلولند نیز در کنار دریا واقع شده است و در سال 1967 به دنبال احداث سد عظیمی از آب خارج شد. لذا انجمن کلیمیان این شهر به عنوان جوانترین انجمن کلیمیان هلند یا به عبارتی جهان شمرده میشود. این شهر در 30 کیلومتری آمرسفورت واقع شده و در سال 1975 تاسیس یافته است. با توجه به سیر صعودی جمعیت در این شهر به نظر میآید این شهر در سال 2005 پذیرای 185 هزار سکنه یا به عبارتی جمعیتی بیشتر از جمعیت فعلی آمرسفورت باشد.
انجمن کلیمیان این شهر انجمنی منحصر به فرد در نوع خود میباشد. زیرا اکثر افرادی که در این شهر سکونت دارند در این شهر متولد نشدهاند. در صورتیکه در اکثر انجمنهای دیگر مثل آمرسفورت یا آمستردام افراد از چندین نسل قبل در این مناطق سکونت داشتهاند. انجمن شهر آلمر به نوعی به نام انجمنهای پیشگام معروف است که دارای بیش از یکصد عضو میباشد که رابطه زیادی هم با کنیسا ندارند. این انجمن در حال حاضر حدود 150 عضو دارد که سی نفر آنها با حضور مرتب خود امکان برگزاری مراسم روز شبات را فراهم میکنند. اما مراسم شب شبات، ماهی یکبار به همراه صرف شام در منزل حاخام این شهر برگزار میشود. با توجه به سیر صعودی جمعیت در این شهر شاید تا سال آینده، هر جمعه بعدازظهر مراسم شب شبات هم در کنیسا برگزار شود. حاخام این شهر در کنار همسر هلندی خود از 4 سال پیش تاکنون در آلمر فعالیت خود را آغاز نموده است و جزء تعداد افراد انگشتشماری محسوب میشود که به طور کامل اصول مذهبی و کشروت را رعایت مینمایند.
کنیسای آلمر در مرکز شهر در یک ساختمان استیجاری قرار دارد. جامعه یهود این شهر تنها دارای دو جلد تومار تورات هستند که یک جلد آن نیز باید ترمیم شود و در حال حاضر شرایط لازم برای قرائت را دارا نیست. تومار تورات دوم نیز اهدایی از طرف انجمن کلیمیان آمرسفورت است. نفس اهداء تومار تورات توسط قدیمیترین انجمن کلیمیان هلند به جوانترین انجمن در هلند دارای معنایی خاص و سمبلیک میباشد. درب جایگاه نگهداری تومارهای تورات نیز از قدمتی یکصد ساله برخوردار است و توسط انجمن کلیمیان آلمر تهیه شده است. هر دو هفته یکبار حاخام این شهر در منزل خود برای اعضاء این انجمن جوان سخنرانی مذهبی میکند. در قسمتی از سخنرانی به تفسیر و بررسی متن تورات هفته (پاراشای هفته) پرداخته میشود و علاوه بر آن عبری نیز آموزش داده میشود.
حاخام شهر آلمر در مورد عکسالعمل یهودیان به جای مانده از جنگ جهانی دوم میگوید : «عده زیادی از آنها در ابتدا هیچگونه تمایلی به یهودیت و یا ارتباط با انجمن کلیمیان نداشتند. اما انجمن سعی در جذب آنها دارد و تاکنون تا حد زیادی نیز موفق بوده است.»
وی در مورد آینده یهودیت در این شهر جوان میگوید: «اکثر اعضاء جامعه یهود این شهر زوجهای جوانی هستند که به علت پایین بودن مخارج در این شهر در مقایسه با شهرهایی چون آمستردام، این منطقه را برای سکونت انتخاب کردهاند و حضور این افراد باعث ایجاد انجمنی قویتر از دوره قبل از جنگ جهانی دوم خواهد شد.»