لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پهلوان ترک زبان معروف ایران
پوریای ولی
اولین کسی که ورزش ایران را به صورت سازمان یافته درآورد، «پوریای ولی» میباشد. پوریای ولی پهلوان، شاعر و عارف بزرگ ترک، در خوارزم ازبکستان و به روایتی در شهرهای گنجه و خوی متولد شده است. وی در حدود 750 سال پیش، ورزش باستانی ایران را به شکل امروزی درآورد. ازبکها معتقدند که کشتی «کوراش» که ورزش ملی و سنتی ازبکستان به حساب میآید و از جایگاه ویژة جهانی برخوردار میباشد، توسط پوریای ولی بنیانگذاری شده است. شایان ذکر است که «پوریای ولی»، کشتی را از یک استاد تبریزی به نام «پهلوان شیر دل» (اصلان اورهک) آموخته بود.
در کتاب خطی "مرآت الشرق" که شرح حال ۶۸۰ دانشمند شیعه قرنهای ۱۳و ۱۴ هجری قمری ذکر شده ، زندگینامه پهلوان پوریای ولی و وجود مزارش در گورستان "پیر ولی" خوی قید شده ،در این کتاب به سنگ قبر پوریای ولی هم اشاره شده و در عین سنگ نوشته ،قید شده است . در سنگ نوشته اسامی 7 تن از اجداد پوریای ولی ذکر شده است. نام پدرش محمود ونام پسرش نیز محمود بوده چنانچه این رسم در بین مردم خوی و منطقه مرسوم بوده وهنوز هم وجود دارد کسانیکه به پدرخود علاقه بسیار دارند . برای زنده نگه داشتن نامش ، فرزند خود را نیز به آن ذکر می کنند در آن سنگ قبر فوت پوریای ولی به سال۸۲۰ هجری قمری ذکر شده است . ده فرمان مشهور جوانمردی که پوریا به یادگار مانده جزو اصول ورزش باستانی کشور است.
غلامرضا تختی
از بزرگترین کشتیگیران دوران معاصر ایران است.
زندگی
غلامرضا تختی در روز پنجم شهریور ماه ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط در محلهٔ خانیآباد تهران به دنیا آمد. " رجب خان" (پدر تختی) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهٔ آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. " حاج قلی"، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهٔ خوار و بار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعریف میکنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانوادههای رجب خان منتقل شد و به " نام خانوادگی" تبدیل شد. رجب خان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راهآهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده بود واز همین راه مخارج زندگی خانوادهٔ پرجمعیت خود را تأمین میکرد نخستین واقعهای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربهای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانوادهٔ ناچارشد خانهٔ مسکونی خود را گرو بگذارد. شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند و در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت. تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکورد دار شرکت در المپیکها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. درچهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است. او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی گیران نامداری را مغلوب کرد. وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود (تولیدو، ۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفت انگیز فرو برد در مورد قتل و یا خودکشی وی دلایلی همچون ناراحتی های روحی و مشکلات مالی آوردند ولی هیچ گونه بازرسی برای قتل وی به صورت جدی شکل نگرفته است.
افتخارات تختی
بازیهای المپیک:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
او پوریای ولی نبود؛ او مبنا و معنای آزادگی است
«او پوریای ولی نبود. او هیچ کس نبود، او خودش بود، بگذار دیگران را به نام او و با حضور او بسنجیم. او مبنا و معنای آزادگی است ... و هرگز به طبقهی خود پشت نکرد.» (جلال آلاحمد)
" تودر افسانهها جاوید خواهی بود.
زمان - این جاری بیرحم - هرگز قلهی بلندت
را نیارد شست.
از این پس راویان قصههای پهلوانی - این
بهین تاریخهای زندهی هر قوم - نقالان،
تو را در قصههای خود برای نسلهای بعد
میگویند.
تواندر سینههای گرم خواهی زیست،
تو با انبوه پاک مردمان خوب قلب شهر
خواهی ماند.
(م. آزرم)
۱۷ دی ماه مصادف است با سی و پنجمین سالگرد درگذشت زنده یاد جهان پهلوان غلامرضا تختی؛ گروه ورزش خبرگزاری دانشجویان ایران با گرامیداشت یاد و خاطرهی جاودان این اسوهی آزادگی و شرافت، فرازهایی از زندگی پرافتخار او را مرور میکند.
امروز در نخستین بخش از این گزارش، نگاهی داریم به بخشهایی از زندگی و موفقیتهای ورزشی شادروان تختی.
غلامرضا تختی در روز پنجم شهریور ماه ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط و مذهبی در محلهی خانی آباد تهران به دنیا آمد. " رجب خان" - پدر تختی - غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهی آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. " حاج قلی"، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهی خوار و بار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعریف میکنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانوادههای رجب خان منتقل شد و به " نام خانوادگی" تبدیل شد.
رجب خان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راهآهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده بود واز همین راه مخارج زندگی خانوادهی پرجمعیت خود را تامین میکرد.
نخستین واقعهای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربهای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تامین معاش خانوادهی ناچارشد خانهی مسکونی خود را گرو بگذارد.
تختی سالها بعد در آخرین مصاحبهی خود با یادآوری این ماجرای تلخ میگوید:" یک روز طلبکاران به خانهی ما آمدند و اثاثیهی خانه و ساکنینش را به کوچه ریختند، ما مجبور شدیم که دو شب را توی کوچه بخوابیم. شب سوم اثاثیه را بردیم به خانهی همسایهها و دو اتاق اجاره کردیم. چندی بعد روزگار عرصه را بیشتر بر پدرم تنگ کرد تا این که مجبور شد یخچال طبیعیاش را نیز بفروشد. این حوادث تاثیر فراوانی در روحیهی پدرم گذاشت و باعث اختلال روحی او در سالهای آخر عمر شد."
در چنان شرایطی، غلامرضا تنها ۹ سال به تحصیل پرداخت. وی خود میگوید:" مدت ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری که در همان خانی آباد قرار داشت، درس خواندم، ولی تنها خاطرهای که از دوران تحصیل به یاد دارم، این است که هیچ وقت شاگرد اول نشدم، اما زندگی در میان مردم و برای مردم درسهایی به من آموخت که فکر میکنم هرگز نمی توانستم در معتبرترین دانشگاهها کسب کنم.
زندگی همچنین به من آموخت که مردم را دوست بدارم و تا آن جا که در حد توانایی من است، به آنان کمک کنم، حال این کمک از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست. هر کس به قدر تواناییش ...."
غلامرضا، ورزش را از نوجوانی آغاز کرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمان شدن، مدتی او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر دو لازم است.
شادروان تختی در مصاحبهای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانیاش میگوید:" با آن که علاقهی فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی، نان و آب، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان، کار کردم. دنیا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم)بود، زندگی به سختی میگذشت."