انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

مقاله درمورد آیات قرآن و امى بودن پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

آیات قرآن و امى بودن پیامبر(ص)

مقدمه: کلمه امى به عنوان یکى از صفات پیامبر اکرم در قرآن مجید آمده است مفسرین، تفاسیر مختلفى در معناى این کلمه دارند. در این مقاله مطالب این تفاسیر بیان شده و قول صحیح ذکر گردیده است.

مفسران اسلامى کلمه‏«امى‏» را سه جور تفسیر کرده‏اند: 1 - درس ناخوانده و ناآشنا به خط و نوشته.

اکثریت طرفدار این نظرندو یا لااقل این نظر را ترجیح مى‏دهند.طرفداران این نظر گفته‏انداین کلمه منسوب به «ام‏» است که به معنى مادر است.امى یعنى کسى که به‏حالت مادرزادى از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشته‏ها و معلومات بشرى باقى مانده است، و یا منسوب به «امت‏» است،یعنى کسى که به عادت اکثریت مردم است، زیرا اکثریت توده، خط و نوشتن نمى‏دانستند و عده کمى مى‏دانستند، همچنانکه «عامى‏» نیزیعنى کسى که مانند عامه مردم است و جاهل است (1) .بعضى گفته‏اند یکى از معانى کلمه «امت‏» خلقت است و«امى‏» یعنى کسى که بر خلقت و حالت اولیه که بى‏سوادى است باقى است و به شعرى از «اعشى‏» استناد شده است (2) ، و به‏هر حال، چه مشتق از «ام‏» باشد و چه از «امت‏» ، و «امت‏» به هر معنى باشد، معنى این کلمه درس ناخوانده است.

2 - اهل ام القرى.

طرفداران این نظر این کلمه‏را منسوب به «ام القرى‏» یعنى مکه دانسته‏اند.در سوره انعام آیه‏92 از مکه به «ام القرى‏» تعبیر شده است: و لتنذر ام القرى و من حولها.

براى اینکه تو به مکه و آنان که در اطراف‏مکه هستند اعلام خطر کنى.

این احتمال نیز از قدیم الایام در کتب تفسیر آمده‏است(3) و در چندین حدیث از

.............................................................. 1.مفردات راغب، ذیل کلمه «ام‏» .و مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 2.مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 3.مجمع البیان، ذیل آیه 75 آل عمران‏و آیه 156 اعراف، و تفسیر امام فخر رازى، ذیل آیه 75 از سوره اعراف.

صفحه : 230

احادیث‏شیعه این احتمال تایید شده است هرچند خود این حدیثها معتبر شناخته نشده است و گفته شده ریشه اسرائیلى دارد (1) .

این احتمال به‏ادله‏اى رد شده است (2) : یکى اینکه کلمه «ام القرى‏» اسم خاص نیست وبر مکه به عنوان یک صفت عام نه یک اسم خاص اطلاق شده است.ام القرى یعنى مرکز قریه‏ها.هر نقطه‏اى که مرکز قریه‏هایى‏باشد ام القرى خوانده مى‏شود.از آیه دیگر از قرآن که در سوره قصص آیه 59آمده است معلوم مى‏شود که این کلمه عنوان وصفى دارد نه اسمى: و ما کان ربک مهلک القرى حتى یبعث فى امها رسولا.

پروردگار تو چنین‏نیست که مردم قریه‏هایى را هلاک کند مگر آنکه قبلا پیامبرى در مرکزآن قریه‏ها بفرستد و حجت را بر آنها تمام کند.

معلوم‏مى‏شود در زبان قرآن هر نقطه‏اى که مرکز یک منطقه باشد ام القراى‏آن منطقه است (3) .

دیگر اینکه‏این کلمه در قرآن به کسانى اطلاق شده است که مکى نبوده‏اند.در سوره‏آل عمران آیه 20 مى‏فرماید: و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ء اسلمتم.

بگو به‏اهل کتاب و به امیین(اعراب غیر یهودى و نصرانى)آیا تسلیم خدا شدید؟ پس معلوم مى‏شود در عرف آن روز و در زمان قرآن به‏همه اعرابى که پیرو یک کتاب آسمانى نبودند «امیین‏» گفته مى‏شده است.

بالاتر اینکه این کلمه حتى به عوام یهود که سواد ومعلوماتى نداشتند با اینکه

.............................................................. 1.مجله آستان قدس، شماره 2. 2.همان ماخذ. 3.در یکى از روایاتى که وارد شده کلمه «امى‏» منسوب‏به ام القرى یعنى مکه است، تایید شده که این کلمه وصف عام است نه اسم خاص، زیرا مى‏گوید: «و انما سمى الامى‏لانه کان من اهل مکة و مکة من امهات القرى‏» یعنى پیغمبر از آن جهت‏«امى‏» خوانده شده است که از اهل مکه است و مکه یکى از ام القرى‏هاست.

صفحه : 231

اهل کتاب شمرده مى‏شدند نیز اطلاق شده است، چنانکه درسوره بقره آیه 78 مى‏فرماید: و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی.

بعضى از فرزندان اسرائیل امى هستند، از کتاب خود اطلاعى ندارند مگریک سلسله خیالات و اوهام.

بدیهى است‏یهودیانى که قرآن آنان را «امى‏» خوانده‏است، اهل مکه نبوده‏اند، غالبا ساکن مدینه و اطراف مدینه بوده‏اند.

سوم اینکه اگر کلمه‏اى‏منسوب به ام القرى باشد طبق قاعده ادبى باید به جاى «امى‏» ، «قروى‏»گفته شود، زیرا طبق قاعده باب نسبت در علم صرف، در نسبت به مضاف و مضاف‏الیه، خاصه آنجا که مضاف، کلمه «اب‏» یا «ام‏» یا «ابن‏» یا «بنت‏» باشد به مضاف الیه نسبت داده مى‏شود نه به مضاف، چنانکه درنسبت به ابوطالب، ابو حنیفه، بنى تمیم طالبى، حنفى، تمیمى گفته مى‏شود.

3 - مشرکین عرب‏که تابع کتاب آسمانى نبودند.

این نظریه نیز ازقدیم الایام میان مفسران وجود داشته است.در مجمع البیان ذیل آیه 20سوره آل عمران که «امیین‏» در مقابل «اهل کتاب‏» قرار گرفته است(و قل للذین اوتوالکتاب و الامیین)، این نظر را به صحابى و مفسر بزرگ عبد الله بن عباس نسبت مى‏دهد و در ذیل آیه 78 از سوره بقره‏از ابو عبیده نقل مى‏کند، و از ذیل آیه 75 آل عمران بر مى‏آید که خود طبرسى همین معنى را در مفهوم آن آیه انتخاب کرده است.

زمخشرى درکشاف نیز این آیه و آیه 75 آل عمران را همین طور تفسیر کرده است.

فخر رازى این احتمال را در ذیل آیه 78 بقره وآیه 20 آل عمران نقل مى‏کند.

ولى حقیقت این است که‏این معنى، یک معنى جداگانه غیر از معنى اول نیست، یعنى چنین‏نیست که هر مردمى که پیرو یک کتاب آسمانى نباشند به آنها «امى‏» گفته شود هرچند آن مردم تحصیلکرده و باسواد باشند.این کلمه به مشرکین عرب از آن جهت اطلاق شده است که مردمى بى‏سواد بوده‏اند.آنچه‏مناط استعمال این کلمه درباره مشرکین عرب است نا آشنایى آنها به خواندن و نوشتن بوده نه پیروى نکردن

صفحه : 232

آنها از یکى از کتب آسمانى.لهذا آنجا که این کلمه‏به صورت جمع آمده و به مشرکین عرب اطلاق شده است این احتمال ذکر شده، اما آنجا که مفرد آمده است و بر رسول‏اکرم اطلاق شده است احدى از مفسران نگفته که مقصود این است که آن حضرت پیرو یکى از کتابهاى آسمانى نبوده‏است.در آنجا بیش از دو احتمال به میان نیامده است: یکى ناآشنا بودن آن حضرت با خط، دیگر اهل مکه بودن، و چون احتمال‏دوم به ادله قاطعى که گفتیم مردود است، پس قطعا آن حضرت از آن جهت «امى‏» خوانده شده است که درس ناخوانده و خط نانوشته بوده است.

در اینجا احتمال چهارمى در مفهوم این کلمه داده مى‏شودو آن این است که این کلمه به معنى ناآشنایى با متون کتابهاى مقدس باشد.این احتمال همان است که آقاى دکترسید عبد اللطیف از پیش خود اختراع کرده و احیانا آن را با معنى سومى که ذکر کردیم‏و از مفسران قدیم نقل کردیم، خلط کرده است.مشار الیه مى‏گوید: «کلمات «امى‏» و «امیون‏» در قرآن در چند جاى مختلف‏به کار رفته است، اما همیشه و همه جا فقط یک معنى از آن مستفاد مى‏شود.کلمه «امى‏» در لغت اصلا به معنى کودک‏نوزادى است که از بطن مادر متولد مى‏شود و با اشاره به همین حالت‏حیات و زندگى است که کلمه «امى‏» را با معنى ضمن آن به معنى‏کسى که نمى‏تواند بخواند و بنویسد تعبیر کرده‏اند.کلمه «امى‏» همجنین به معنى کسى است که در «ام القرى‏» زندگى‏مى‏کرده است.ام القرى یعنى مادر شهرها، شهر پایتخت و عمده، و این صفتى بود که اعراب زمان پیغمبر براى شهر مکه‏قائل بودند.بنابراین کسى که اهل مکه بود «امى‏» نیز نامیده مى‏شد.

یک مورد استعمال دیگر کلمه «امى‏» براى کسى است که‏با متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته است و از پیروان دیانت‏یهود یا دین مسیح که در قرآن به عنوان «اهل الکتاب‏» نامیده‏شده‏اند، نبوده است.در قرآن کلمه «امیون‏» براى اعراب پیش از اسلام که کتاب مقدسى نداشته‏اند و پیرو تورات و انجیل‏هم نبوده‏اند، به کار رفته است و در مقابل کلمه «اهل الکتاب‏» قرار مى‏گرفته است.

در حالى که براى کلمه‏«امى‏» اینهمه معانى مختلف وجود دارد معلوم نیست چرا مفسران‏و مترجمان قرآن، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، فقط معنى ابتدایى یعنى نوزاد چشم‏و گوش بسته را گرفته‏اند و آن را به بى‏سواد و جاهل تعبیر کرده‏اند و در نتیجه اهل مکه پیش‏از اسلام را نیز امیون یا گروهى بى‏سواد معرفى کرده‏اند؟!»(1)

.............................................................. 1.نشریه کانون سردفتران،شماره آبان ماه 1344، نقل از نشریه آموزش و پرورش شماره شهریور 1344.

صفحه : 233

اولا، از قدیمترین ایام، مفسران اسلامى کلمه «امى‏»و «امیون‏» را سه جور تفسیر کرده‏اند و لا اقل احتمالات سه گانه‏اى درباره آن ذکر کرده‏اند.مفسران اسلامى برخلاف ادعاى آقاى دکتر سید عبد اللطیف فقط به یک معنى نچسبیده‏اند.

ثانیا، هیچ کس‏نگفته است که کلمه «امى‏» به معنى نوزاد چشم و گوش بسته است که‏معنى ضمنى آن کسى باشد که نمى‏تواند بخواند و بنویسد.این کلمه اساسا در موردنوزاد به کار نمى‏رود، در مورد بزرگسالى به کار مى‏رود که از لحاظ فن خواندن و نوشتن به حالتى است که از مادر زاده شده‏است، به اصطلاح علماى منطق مفهوم «عدم و ملکه‏» دارد.منطقیین اسلامى همواره این کلمه را به‏عنوان یکى از مثالهاى عدم و ملکه در کتب منطق ذکر مى‏کرده‏اند.

ثالثا، اینکه مى‏گوید یکى از معانى این کلمه این‏بوده که با متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته باشد، صحیح نیست.آنچه از اقوال قدماى مفسرین و اهل لغت استفاده مى‏شوداین است که این کلمه در حالت جمع(امیین)به مشرکین عرب گفته مى‏شده است در مقابل اهل کتاب، به این علت که‏غالبا مشرکین عرب بى‏سواد بودند، و ظاهرا این عنوان تحقیر آمیز را یهودیان و مسیحیان به آنها داده بودند.

ممکن نیست مردمى فقط‏به خاطر اینکه با زبان و کتاب مخصوصى آشنایى ندارند ولى به زبان‏خودشان بخوانند و بنویسند به آنها «امیین‏» گفته شود، زیرا به هر حال ریشه این کلمه‏بنا بر این تفسیر نیز کلمه «ام‏» یا «امت‏» است و مفهوم باقى بودن به حالت اولى و مادرزادى را مى‏رساند.

و اما علت اینکه این‏کلمه از ریشه ام القرى شناخته نشده است با اینکه به صورت احتمال‏همواره آن را ذکر مى‏کرده‏اند، اشکالات فراوانى است که در این معنى وجود داشته است و قبلا بیان شد.

پس تعجب‏این دانشمند هندى بیجاست.



خرید و دانلود مقاله درمورد آیات قرآن و امى بودن پیامبر


تحقیق درباره شق القمر معجزه (فایل word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

شق القمر معجزه‏اى از معجزات پیامبر(ص)

1-تاریخ وقوع این معجزه

در اینکه این معجزه در زمان رسول خدا(ص)و در مکه انجام‏شده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئله‏اجماعى است،ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایات‏و کتابها بچشم مى‏خورد.

از مرحوم طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده که گفته‏اند این داستان در سالهاى اول بعثت اتفاق افتاد (1) ولى‏مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که‏این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد (2) و در یک‏جاى آن از پاره‏اى روایات نقل کرده که:

این داستان در آغاز شب چهاردهم ذى حجه پنج‏سال قبل ازهجرت اتفاق افتاد.و مدت آن نیز اندکى بیش نبود.

2-چگونگى ماجرا

در روایات مختلفى که در تواریخ شیعه و اهل سنت ازابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده عموما گفته‏اند:

این معجزه بنا بدرخواست جمعى از سران قریش و مشرکان مانندابو جهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد،بدین‏ترتیب که آنها در یکى از شبها که تمامى ماه در آسمان بود بنزدرسول خدا(ص)آمده و گفتند:اگر در ادعاى نبوت خود راستگو وصادق هستى دستور ده این ماه دو نیم شود!رسول خدا(ص)

بدانها گفت:اگر من اینکار را بکنم ایمان خواهید آورد؟

گفتند:آرى،و آنحضرت از خداى خود درخواست این معجزه راکرد و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد بطورى که کوه‏حرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به هم‏چسبید و همانند اول گردید،و رسول خدا(ص) دوبار فرمود:

«اشهدوا،اشهدوا»یعنى گواه باشید و بنگرید!

مشرکین که این منظره را دیدند بجاى آنکه به آنحضرت‏ایمان آورند گفتند!«سحرنا محمد»محمد ما را جادو کرد،و یاآنکه گفتند:«سحر القمر،سحر القمر»ماه را جادو کرد!

برخى از آنها گفتند:اگر شما را جادو کرده مردم شهرهاى‏دیگر را که جادو نکرده!از آنها بپرسید،و چون از مسافران‏و مردم شهرهاى دیگر پرسیدند آنها نیز مشاهدات خود را در دو نیم‏شدن ماه بیان داشتند (3) .

و در پاره‏اى از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتادولى برخى از شارحین حدیث گفته‏اند:منظور از دو بار همان دوقسمت‏شدن ماه است نه اینکه این جریان دو بار اتفاق افتاده‏باشد. (4) و البته مجموع روایاتى که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت میشود که در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنت‏مانند بحار الانوار و سیرة النبویة ابن کثیر و در المنثور سیوطى ودیگران نقل شده.

3-گفتار بزرگان در مورد اجماع و تواتر روایات در این باره

عموم محدثین و علماى اسلامى درباره وقوع این معجزه ازرسول خدا(ص)ادعاى اجماع و تواتر روایات را کرده‏اند چنانچه‏مرحوم طبرسى از علماى شیعه در مقام رد گفتار مخالف گفته:

«المسلمین اجمعوا على ذلک فلا یعتد بخلاف من خالف فیه...» (5) مسلمانان بر انجام این معجزه اجماع دارند و از اینرو بگفتار مخالف‏اعتنائى نیست.

و ابن شهر آشوب در مناقب گوید:

«اجمع المفسرون و المحدثون سوى عطاء و الحسن و البلخى فى قوله‏«اقتربت الساعة...»انه اجتمع المشرکون.و آنگاه داستان را نقل‏کرده‏» (6) .

و از علماى اهل سنت نیز فخر رازى در تفسیر مفاتیح الغیب درتفسیر سوره قمر گوید:

«المفسرون باسرهم على ان المراد ان القمر حصل فیه‏الانشقاق...» (7) .

مفسران همگى بر این عقیده‏اند که در ماه انشقاق پدید آمد و دو نیم شد...

و سپس داستان را بهمانگونه که ما نقل کردیم بیان مى‏کند.

و از قاضى در شفاء نقل شده که گفته:

«اجمع المفسرون و اهل السنة على وقوع الانشقاق‏». (8) چنانچه ابن کثیر در سیرة النبویة گوید:

«و قد اجمع المسلمون على وقوع ذلک فى زمنه علیه الصلاة و السلام‏و جاءت بذلک الاحادیث المتواترة من طرق متعددة تفید القطع عند من‏احاط بها و نظر فیها» (9) .

-مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آنحضرت دارند و حدیثهاى متواتره‏نیز از طرق متعدده در



خرید و دانلود تحقیق درباره شق القمر معجزه (فایل word)


سیره و روش پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

‌سیره و روش پیامبر(ص) در نظر و عمل ، صد در صد و بدون ذره‌ای کاستی معطوف به عدالت در تمامی ابعاد است. به گزارش خبرگزاری شبستان، سید عباس نبوی، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به سئوال خبرنگار گروه اجتماعی مبنی بر اینکه سیره عملی و نظری پیامبر در ظلم‌ستیزی و عدالت خواهی چگونه است گفت: مسئله عدالت بخصوص در بعد اجتماعی به عنوان یک مسئله انسانی دغدغه جوامع مختلف و رهبران و مدیران جوامع از دیر باز بوده است. اما دین اسلام و سیره پیامبر اعظم(ص) در دوره‌ای که حضرت دعوت اسلامی را مطرح کردند و بعد از این که این دعوت ، گسترش پیداکرد، مهمترین وجه زندگی انسان‌ها در جهان مادی، حرکت برای حقوق عدالت خواهی در جهان اسلام است. وی تصریح کرد: سیره پیامبر اسلام(ص) سیره‌ای شد که صد در صد بدون ذره‌ای کاستی به سمت عدالت معطوف شد. تجربه حاکمیت دولت پیامبر در مدینه و بعد توسعه آن در حجاز و بعد ایران و یمن. به عنوان درخشان‌ترین دوره تاریخ بشر است که انسانها در زندگی از این دوره الهام می‌گیرند. سید عباس نبوی با اشاره به الگو بودن پیامبر در تمامی زمینه‌ها گفت: پیامبر اسلام(ص) در تمامی زمینه‌ها یک الگوی برجسته را ارائه می‌کردند و در عمل خود نیز محور این الگو بودند. ما در زندگی شخصی، مدنی، خانوادگی وجه رعایت حقوق انسانها، مدیریت و حکومت، اقتصاد و مسایل مالی، امور نظامی و دفاعی و در امور فرهنگی و تربیتی یک ارتقاء و بعد بسیار بلندی از عدالت را در شیوه و سیره پیامبر(ص)‌می‌بینیم. این استاد دانشگاه و حوزه در خصوص سیره پیامبر(ص) در زندگی خانوادگی نیز گفت:‌ مهمترین بخش زندگی شخصی پیامبر اسلام(ص) مسئله رفتار کاملا رحیمانه و پر عطوفت، با بالاترین ارزشها و عواطف و احساسات در زندگی خانوادگی است. این رفتار پیامبر(ص)‌البته نه تنها در دوران جامعه بدوی عرب زمان پیامبر(ص) بلکه هنوز که هنوز است تا آینده تاریخ به عنوان یک مدل دقیق و حساس مورد توجه است و باید مورد پیروی و اقتباس قرار گیرد. وی با بیان اینکه که بزرگترین مشکلی که در عدالت جویی مردان وجود دارد نحوه تعامل با خانواده است افزود: پیامبر اسلام(ص) بدلیل مقتضیاتی که وجود داشت در یک گسترده تامل برانگیز، در دو دهه آخر عمر پیامبر(ص) به آن مواجه بود. از این رو رفتار عادلانه در چنین فضایی سخت بود. اما ایشان الگویی ارایه کردند که رحمانیت، شفقت و دلسوزی برای همسران و رعایت حقوق آن‌ها و از آن از تمام توانایی خود برای خانواده مایه می‌گذاشت. به طوری که در آیات و حیانی از شدت تلاش، مورد تذکر ذات اقدس الهی قرار می‌گیرند. سید عباسی نبوی تصریح کرد: پیامبر بزرگوار اسلام(ص) فداکار به معنای واقعی کلمه بودند. بعد از آغاز رسالت در زندگی خانوادگی لحظه‌ای نتوانستند زمان را به معنای بهره‌بردن و درک عشق، زمان را تجربه کنند خود ایشان بارها تاکید کردند که بالاترین و سخت‌ترین فشار‌ها را تحمل کردم تا آموزه‌های اسلام تحقق پیدا کند و ثمره آن چیزی است که بشریت از الگوی بی‌نظیر و غیر‌قابل جستجویی پیامبر اسلام استفاده کند. بشریت امروز همچنان در هر کجای دنیا از پیامبر الگو می‌گیرد.



خرید و دانلود  سیره و روش پیامبر


سن پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

سن پیامبر(ص) و خدیجه در هنگام ازدواج

درباره سن رسول خدا(ص)در هنگام ازدواج عموماگفته‏اند:آنحضرت در آن هنگام بیست و پنج‏سال از عمرشریفش گذشته بود.

ولى درباره سن خدیجه علیها السلام اختلافى در روایات‏دیده مى‏شود که مشهور در آنها نیز آن است که خدیجه در آن‏هنگام چهل سال داشت.

و در برابر این قول مشهور اقوال دیگرى نیز هست مانند قول‏25 سال و 28 سال و 30 سال و 35 و 45 سال... (1) و از برخى نقل‏شده که قول نخست را ترجیح داده‏اند ولى دلیلى براى آن ذکرنکرده است (2) ،و شاید توجیه دیگرى را که برخى از نویسندگان‏کرده‏اند بتواند دلیل و یا تاییدى بر این قول و یا قول‏هاى دوم وسوم نیز باشد که گفته‏اند:

...با توجه به فرزندانى که خدیجه بدنیا آورده مى‏توان‏احتمال داد که سن خدیجه کمتر از چهل سال بوده و تاریخ‏نگاران عرب رقم‏«چهل‏»را بدلیل آنکه رقم کاملى است‏انتخاب کرده‏اند (3) .

نگارنده گوید:تایید دیگر این گفتار نیز حمل فاطمه‏سلام الله علیها و ولادت آن بانوى محترمه در سال پنجم بعثت‏مى‏باشد که انشاء الله در جاى خود بطور تفصیل روى آن بحث‏خواهد شد و اکنون بطور اجمال بیان گردید،که چون طبق‏روایات معتبر محدثین شیعه رضوان الله علیهم فاطمه علیها السلام‏مولود اسلام بوده و در سال پنجم بعثت رسول خدا(ص)بدنیا آمده‏موجب ایراد برخى از برادران اهل سنت که ولادت آن بانوى‏عالمیان را پنج‏سال قبل از بعثت دانسته‏اند قرار گرفته،و موجب‏استبعاد آنان شده چون روى روایات شیعه و قول مشهور درباره‏سن حضرت خدیجه در وقت ازدواج با رسول خدا(ص)لازم آیدکه خدیجه در سن 60 سالگى به فاطمه علیها السلام حامله شده‏باشد،و این مطلب روى جریان طبیعى و عادى بعید است،که‏البته این استبعاد پاسخهاى دیگرى هم دارد و یکى از آنها همین‏است که شنیدید و بقیه را هم انشاء الله تعالى در جاى خود ذکر خواهیم کرد...و بهر صورت مشهور همان است که خدیجه در آن‏هنگام چهل ساله بوده ولى قول به اینکه بیست و هشت‏ساله بوده‏نیز خالى از قوت نیست چنانچه در چند حدیث آمده است، (4) و الله‏اعلم.

این را هم بد نیست‏بدانید که:

برخى عقیده دارند خدیجه سلام الله علیها در هنگام ازدواج بارسول خدا(ص)باکره بوده و قبلا شوهرى نکرده بود،و در این‏باره به حدیثى که ابن شهر آشوب در مناقب روایت کرده تمسک‏جسته‏اند که مى‏گوید:

«...و روى احمد البلاذرى و ابو القاسم الکوفى فی‏کتابیهما و المرتضى فى الشافی،و ابو جعفر فى التلخیص:

ان النبى-صلى الله علیه و آله-تزوج بها و کانت‏عذراء...».

«یؤکد ذلک ما ذکر فی کتابى الانوار و البدع:ان رقیه‏و زینب کانتا ابنتى هاله اخت‏خدیجه‏». (5)

یعنى-احمد بلاذرى و ابو القاسم کوفى در کتابهاى خود وسید مرتضى در کتاب شافى و شیخ ابو جعفر طوسى در کتاب‏تلخیص روایت کرده‏اند که هنگامى که رسول خدا(ص)با36 خدیجه ازدواج کرد آن بانوى محترمه باکره بود،و تایید این گفتارمطلب دیگرى است که در کتابهاى الانوار و البدع روایت‏شده‏که رقیه و زینب دختران‏«هاله‏»خواهر خدیجه بوده‏اند نه خودخدیجه...

و نیز به گفتار صاحب کتاب الاستغاثه استشهاد کرده‏اند که‏گوید:

«...همه کسانى که اخبار نقل کرده و روایات ازآنها بجاى مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند که‏مردى از اشراف قریش و رؤساى آنها نمانده بود که به‏خواستگارى خدیجه نرود و در صدد آن برنیاید.وخدیجه همه آنها را بازگردانده و یا پاسخ رد به آنها دادو چون رسول خدا(ص)او را بهمسرى خویش درآوردزنان قریش بر او خشم کرده و از او کناره‏گیرى کردندو به او گفتند:بزرگان و اشراف قریش از توخواستگارى کردند و بهمسرى هیچیک از آنها درنیامدى و بهمسرى محمد،یتیم ابوطالب که مرد فقیرى‏است و مالى ندارد درآمدى؟و با اینحال چگونه اهل‏فهم مى‏توانند بپذیرند که خدیجه بهمسرى مردى‏اعرابى از بنى تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته‏باشد؟...و این مطلبى است که مردم صاحب نظر آنرا نمى‏پذیرند...» (6) .

و بدنبال آن این بحث عنوان شده که آیا رقیه و ام کلثوم که‏بهمسرى عثمان درآمدند و هم چنین زینب که همسر ابو العاص‏بن ربیع گردید دختران صلبى و واقعى رسول خدا(ص)بودند و یاربیبه آنحضرت بوده‏اند... (7) .

ولى بنظر نگارنده روایت ابن شهر آشوب با توجه به اینکه‏مى‏تواند معناى دیگرى داشته باشد که نمونه‏اش درباره برخى ازبزرگ زنان عالم نیز وارد شده و اکنون جاى توضیح و بحث‏بیشتردر آن باره نیست نمى‏تواند در برابر آن شهرت بسیارى که درباره‏ازدواج خدیجه قبل از مفتخر شدن بهمسرى رسول خدا با دو شوهرخود بود،مقاومت کند...

و چنانچه علامه شوشترى در قاموس الرجال گوید:اصل این‏نسبت نیز مورد تردید است و ابو القاسم کوفى نیز مردفاسد المذهب و بى‏عقلى بوده و سید و شیخ رحمهما الله تعالى نیزاحتمالا قول همان ابو القاسم کوفى را نقل کرده‏اند نه اینکه‏مختار خودشان بوده... (8) .

و هم چنین استبعادى که در گفتار صاحب کتاب الاستغاثه بود نیروى برابرى با آن شهرت را ندارد.

پى‏نوشتها:

1 و 2-الصحیح من السیره ج 1 ص 126.

3-تاریخ تحلیلى اسلام ج 1 ص 31-32.

4-مناقب آل ابیطالب-ط قم-ج 1 ص 159.

5-بحار الانوار ج 16 ص 10 و ص 12.

6-الاستغاثه ج 1 ص 70.

7-قاموس الرجال ج 10 ص 431.

8-الصحیح من السیره ج 1 ص 122-126.

درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 2 صفحه 33



خرید و دانلود  سن پیامبر


خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر(ص)

خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبد العزى بن قصى بن کلاب‏بود که نسب وى با رسول خدا«ص‏»در قصى بن کلاب متحدمى‏شود، مادرش: فاطمه دختر زائدة بن اصم از بنى معیص ابن عامر بن بؤى بود. عموما نوشته‏اند که وى قبل از ازدواج‏با رسول خدا«ص‏»دو شوهر کرده بود:

اول-ابى هاله هند بن زراره تمیمى-که خدیجه از او پسرى‏پیدا کرد و نامش را همانند نام خودش‏«هند»گذارد،و از این‏«هند»روایاتى نیز در کتابهاى حدیثى نقل شده،مانند روایات‏معروفى که درباره اوصاف رسول خدا«ص‏»و شمائل آنحضرت‏از وى نقل شده و اهل حدیث آنها را در کتابهاى خود نقل کرده‏اندنظیر روایت صدوق‏«ره‏»در عیون الاخبار و معانى الاخبار و روایت‏مکارم الاخلاق،و غیره و حضرت مجتبى‏«ع‏»به این عنوان از وى‏حدیث نقل فرموده و مى‏فرماید: «حدثنى خالى‏»... (1) و گویند او مردى فصیح و سخنور بوده و بعثت‏رسول خدا«ص‏»و اسلام را درک کرده و جزء مهاجران در جنگ‏بدر و احد نیز شرکت داشته،و او کسى است که مى‏گفت:

«انا اکرم الناس ابا و اما و اخا و اختا،ابى رسول الله صلى الله‏علیه و آله و اخى القاسم،و اختى فاطمه،و امى خدیجه...» (2) و گویند:وى در جنگ جمل در رکاب امیر مؤمنان بشهادت‏رسید.

و نیز گویند:او فرزندى نیز داشته که نام او نیز هند بوده‏و گفته‏اند او نیز در لشکریان مصعب بن زبیر بود و در جنگ اوبا مختار به قتل رسید...که او را هند بن هند مى‏گفته‏اند،ولى‏بر طبق نقل قتاده نام خود ابى هاله‏«هند»بوده و هند بن هند همان‏فرزند خدیجه بوده نه فرزند فرزند او. (3)

و برخى گفته‏اند:خدیجه از ابى هاله پسر دیگرى هم داشته‏بنام هاله که بهمین جهت او را ابى هاله گفته‏اند،ولى برخى‏دیگر هاله را فرزند خواهر خدیجه دانسته و چنین فرزندى براى‏خدیجه ذکر نکرده‏اند.

دوم-شوهر دوم خدیجه عتیق بن عائد مخزومى است که پس از مرگ ابو هاله بهمسرى وى درآمد و در برخى از تواریخ دخترى‏بنام‏«هند»نیز از عتیق بن عائد براى خدیجه ذکر کرده‏اند،و گفته‏اند:وى مادر محمد بن صیفى مخزومى است که ازرسول خدا«ص‏»حدیث نقل کرده و به فرزندان او«بنى طاهره‏»مى‏گفتند. (4)

خدیجه پس از اینکه شوهر دوم خود را نیز از دست داد بخاطرثروت بسیار (5) و کمالات دیگرى که داشت‏خواستگاران زیادى‏پیدا کرد چنانچه در برخى از روایات آمده که عقبة بن ابى معیطو صلت‏بن ابى اهاب و ابو جهل و ابو سفیان از او خواستگارى کرده‏و او همه را رد کرد (6) ولى از آنجا که خداى تعالى افتخار همسرى‏رسول خدا«ص‏»و خدمات بعدى او را به اسلام و رهبر گرانقدر آن براى وى مقدر کرده بود بهمسرى آنحضرت درآمد.

پى‏نوشتها:

1-بحار الانوار ج 16 ص 148-155.و سیره ابن هشام(پاورقى)جلد 1 ص 118

2-بحار الانوار ج 16 ص 148-155.و سیره ابن هشام(پاورقى)جلد 1صفحه 187.

3-بحار الانوار ج 16 ص 10.

4-این را هم بد نیست‏بدانید که در این ترتیب دو شوهر که ذکر شد نیز اختلاف است‏و آنچه نقل شد طبق گفته مشهور است،ولى برخى گفته‏اند نخست‏به ازدواج عتیق‏بن عائد مخزومى درآمد و پس از او همسر ابى هاله هند بن زراره گردید، چنانچه‏در کتاب فقه السیره(ص 69)و کشف الغمه اربلى(بحار الانوار ج 16 ص 10)نقل‏شده است.

5چنانچه از روایات و تواریخ بدست مى‏آید خدیجه این ثروت بسیار را از ارث پدرو دو شوهر و تجارتهاى بسیارى که براى او مى‏کردند بدست آورده بود،و در مقدار آن‏رقمهاى مبالغه‏آمیزى در تواریخ دیده مى‏شود که سند متقن و صحیحى براى آن رقمهادر دست نیست مانند هشتاد هزار شتر و امثال آن...و الله اعلم.

6-بحار الانوار ج 16 ص 22.

درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 2 صفحه 13



خرید و دانلود  خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر