لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد
لوییس مامفورد(1990-1895)از متفکـرین برجسته قرن بیستم اسـت که اول بار عقایدش را در کتاب فرهنگ شهرها منتشر کرد.از وی نوشتـه های زیــادی در زمینه برنامه ریزی اجتمـاعی،شهر،معمــاری وفنــاوری به جا مـــانده اســـت مشهورترین اثر مامفورد شهر در طول تاریخ است که در آن پیدایش وتوسعـــه شهر را در دوران مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داده اســت.وی هـدف از نوشتن این کتاب را چنین بیان می دارد :
"من سعی کرده ام که شکلها و کارکردهای شهر را بررسی کنم و اهـدافی را که منجر به ایجاد آن شده است ،بیابم .چنانچه شهر نقایصی را که در طول تـاریخ به همراه داشته از خود بزدایـد ،شهــرهای آینده نقش مهمتــری را نسبــت بـه گذشته ایفا خواهند کرد" .
لوییس مـامفوردمعتقـد اسـت:چنانچه به تاریخ شهرها بنگریم ،می توانیم تصمیم بگیریم که کدام راه را انتخــاب کنیم ،یا خود را وقف تکامل وپرورش انسانیـت کنیم یا تسلیم نیروهای خودکاری شویم که خود ساخته ایم وآن را برموجودی که خالی از ویژگی انســانی است ،یعنی؛انسان (فرا تاریخی)تحمیل کـــرده ودر نهایت او را از عواطف واحساسات ،خلاقیت وآگاهی تهـی کنیم به عقیده لوییس مامفورد چیزی که زمانی به آن شهراطلاق می شده ،اکنون به مرکز کنترل تبدیل شده وفناوری در قالب دستگاههای خودکار،فضایل انسانی را از آن سلب کرده است . وی با انتقاد از توسعه وبرنامه ریزی ما در شهرهای معاصر ،چهره ضد تاریخی آنها را آشکار ساخته وبرخی از بیماریهایی را که گریبانگیر شهــرهای بزرگ اروپا وامریکا است ،مورد بررسی قرار می دهد .
او سعی دارد به تکامل که توسط شهر انجام شده نگاهی نو بیندازدومعتقداست: چنانچه تصویر نوینی از نظم ارگانیک داشته بــاشیم وهمه کارکردهای انسانی را در نظر بگیریم آنگاه می توانیم به شکلی جدید از شهر دست یابیم که توسعه انسانی را به همراه داشته باشد .
شهرهای دوره باستان: میراثی از دهکده
نخستین وجه مشخصه گذار از دهکـده به شهر،افزایش جمعیـت وگستــرش نواحی ساخته شده بود .انباشت جمعیت به صورت متمرکز نبود واجتماعات در اندازه های کوچک در دشتها وکنــاره های رودخانه ها پراکنده بودند . در ابتدا شهر صمیمیت وانسجــام اجتمـاعات نخستیـن را با خود داشت واز نظر اندازه مفهوم محله را در ذهن تداعی می کرد .شهر تا آنجا گسترش می یافت که امکان پیمودن آن با پای پیاده میسر بود .به عبارت دیگر گسترش شهر با گسترش شبکه ارتباطی رابطــه مستقیم داشــت ووسعت آن را دامنه مــوثّر ارتباطات تعیین می کرد.این اصل همچنان به قوت خود باقی اســت به طوری که با پیشرفت وسایل ارتباطی ، شهرها وسعت بیشتری یافتند .
لوییس مافورد ضمن تجزیه وتحلیل اجزای شهر تاکید می کند که کارکرد اصلی شهــر در مفهوم "نگهدارنده"متبلــورشده بود؛ به این معنــاکه شهرهمه عـوامل اجتماعی را در خود گرد آورده و در فضایی محصور ،روابط متقابل آنها را میسّر می ساخت.ارگ عنصر اصلی شهر به شمار می آمد و در اطراف خود دیواری برای حفظ امنیت ساکنان داخلی خود داشت که بعدها به صورت عامل کنترل تعداد ساکنان شهر در آمد0 مازاد محصولات کشاورزی کارگاههـــای شهری در بازار به فروش گذاشته می شد 0علاوه بر آن بازار مکان ارتباطات افراد مناطق مختلف بود .
برای آنکه شهر یک "نگهدارنده"باشد لازم است مردم ونهادها رابه سوی خود جذب کند تابتواند به حیاتش ادامه دهد . لــوییس مافــورد در این خصوص از اصطلاح ابنزر هوارد یعنی مغناطیس استفاده می کند و می افزاید :"در شهرهای نخستین ،مذهب سازمان یافته این نقش را به عهــده می گیرد و مانند مغناطیس مردم را به سوی خود جذب می کند .بررسیهــای تاریخی نشـــان می دهد که هدف شهرهای نخستین خدمت به اهداف خدایان بوده ونه اهداف انسانهـا .لذا در معابد این اعتقاد وجود داشت که انسان برای آن آفریده شده تا خدایان را ستایش کند وبه آنها خدمت نماید واین امر علت وجودی شهر بود".به تـدریج انسان با الهام از فنا ناپذیری خدایان ،معیاری برای فنا ناپذیری خود نیز یافت ودر شهر ساختارهای زیبایی شناختی را در قالب یادمانها به عنوان نمادی از جاودانگی به نمایش درآورد .
در تمدنهای مختلف به دنبال گسستن یا پیـوند با دهــکـده دو کارکرد متضاد بروز کــرد که به ایجاد دو الگوی متضاد سومــر ومصر منجر شد . در اولی، عدم اطمینان ،خطر ،اضطراب ونمادهای قدرت درقالب دیوارهای مستحکم خود را نشان داد و در دیگری آرامش ،اطمینان واتکا به فواید خورشید ورود نیـــل (طبیعت)نظم را با عدالت در شهر مستقر کرد در سـومـــر قدرت در ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم ادامه یافت و به نیروهایی که در اختیار ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم دهکده ادامه یافت وبه نیروهایی که در اختیار تمدن بودند چهره ای انسانی بخشید .وجه اول با شیوه توسعه طلبی ،خشونت ،تضادواضطراب همراه بود که در طول تاریخ ویژگی غالب شهرها شد و وجه دیگر ،بیانگر تعاون وهمیاری انسانی وغنای عواطف ودانش بود که به همراه نهادهای زیبایی شناختی ،نیروهای بالقوه انسانی را رشد داد .
از دیگر مشخصات بارز شهر در این دوران ،قدرت انتقال فرهنگ در شکلهای نمادین والگوهای انسانی است که در دهکده نیز موجب شکوفایی توان انسانها بود . با ضبط اسنادولوحه ها وسنگ نوشته ها ،وجهه شهربه عنوان"نگهدارنده" تقویت می شد واز این راه گذشته،حال وآینده به هم پیوند می خورد .انحصار طلبی ،تقسیم کار وتخصصی شدن در ماهیت شهر نهقته بود وموجب شد تا هر فعالیتی در بخشهای مشخصی از شهر مستقر شود 0نهاد مالکیت که تمایز میان غنی وفقیر را موجب شده یود ،در شهر ابداع شد وزمین وهر چه در آن بود به معبد وخدای آن ،پادشاه تعلق گرفت 0از دیگر خصوصیات مهم شهر دوران باستان،شکل مادی گرفتن یا عینیت بود ،به این نحو که در طرح شهر ،تخیلات ،عقاید ،شهود وادراک ،ویژگی مادی به خود گرفت وساختار قابل دیدن پیدا کرد .فرمانروایان پس از فتح هر نقطه آنجا را با خاک یکسان می کردند وبر اساس قوه تخیل و شهود خود آن را از نو می ساختند ویژگی دیگر شهرهای دوران باستان، هنر نمایش بود که در آن هر فرد نقشی خاص را به عهده داشت 0به گفته رابرت ردفیلد وظیفه شهر بازسازی انسان است ،به این معنی که وقتی شخصیت انسان در دهکده شکل می گیرد وقالب اصلی خود را می یابد ،دیگر تغییری نمی کند ؛اما در شهر انبوهی از نقشهای جدید به وجود می آید که هنجارها وارزشهای اخلاقی ،آداب ورسوم،معماری ودر نهایت کل شهر را به طور مداوم تغییر می دهند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
موضوع:
اهمیت خلیج فارس
دریای پارس
هزار سال پیش، بزرگ بن شهریار، ناخدای رامهرمزی در کتاب «شگفتی های هند، خشکی ها، دریاها، وجزیره هایش.» نوشت:
«از شگفتی های دریای پارس چیزی است که مردمان به شب هنگام بینند، در آنگاه، چون موج ها بر هم خورند و بر یکدیگر شکسته شوند، از آنها آتش برجهد، و آنکه بر کشتی سوار است پندارد که بر دریایی از آتش روان باشد.»[1]
این دریا که به سبب کمی عمق و وجود پست و بلندی های زیر دریا از دیگر دریاها پر جوش و خروش تر است و به اقیانوس هند می پیوندد، و سرتاسر مرزهای جنوب غربی، جنوبی، و جنوب شرقی کشور ما را در بر گرفته است، به نام خلیج فارس و دریای عمان نامیده می شود. نام «دریای پارس» از روزگار هخامنشیان بر روی خلیج فارس گذارده شده است. در کتیبه ای از داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی در تنگه ی سوئز، (در مصر که در دو هزار و چهارصد سال پیش جزو قلمرو پادشاهی او بوده) یافته اند، نام این خلیج «دریایی که از پارس آید» یاد شده است. در زمان ساسانیان نیز این خلیج را دریای پارس می نامیده اند.
در کتاب های قدیم ، که در دانش جغرافیا نوشته شده نام این دریا «پرسیکوس سینوس» یا «سینوس پرسیکوس» یعنی خلیج پارس آمده است.[2] در حدودالعالم قدیم ترین کتاب جغرافیا به زبان فاسی که هزار سال پیش تألیف گردیده، ذکر این دریا چنین آمده است:
«خلیج پارس از حد پارس برگیرد، با پهنای اندک تا به حدود سند.»[3]
چون قسمتی از اقیانوس بزرگی که در جنوب غربی آسیا قرار گرفته، به مناسبت رنگ سرخ خاک کرانه های آن، سرخ رنگ است و به «دریای سرخ» موسوم گشته، قسمت دیگری از اقیانوس هند را که از خلیج فارس آغاز می شود و به کرانه های هندوستان پایان می یابد (دریای سبز) نامیده اند؛ و این سبز دریا، در کرانه های کشورما دارای آبی روشن و درخشنده و فیروزه گون است و در پیرامون جزیره ها، با امواج نقره فامی که دارد، در زیر نور خورشید، بسیار دیدنی و دلکش می نماید.
به هنگام شب، خلیج فارس زیبایی خاصی دارد، تلاطم دریا و برخورد امواج که از آنها نور می جهد، با روشنی مهتابی رنگ ماهیان پرنده، که شبانگاه به جست و خیز برمی خیزند و هزاران هزار، به حرکت و بازی و پرش می آیند، و از بدنشان پرتوی سفید رنگ ساطع می شود، پهنه ی این دریای نیلگون را مانند آسمان پر ستاره ای می آراید که در گوشه و کنارش آتش افروزی کرده باشند. همین منظره، بزرگ بن شهریار ناخدای رامهرمزی را که خود از مردم خوزستان بوده، بر آن داشت تا وصفی چنین دل انگیز از خلیج فارس در کتاب خود بیاورد.
خلیج فارس به تنهایی و بدون دریای عمان از دریاهای کوچک بشمار می رود که وسعت آن از232.850 کیلومتر مربع بیشتر نیست و در تقسیم بندی دریاها، در ردیف دریاهای کم عمق چون دریای بالتیک و دریای هودسن و دریای شمال در اروپا، قرار می گیرد.
ژرفای متوسط دریای عمان که دنباله ی خلیج فارس است و از تنگه ی هرمز به این نام نامیده می شود گاهی از سه هزار متر بیشتر است ولی چون وارد خلیج فارس شویم عمق آب کم می گردد.
از تنگه ی هرمز به بعد، در خلیج فارس، به ندرت، عمق آب به 90 تا 100 متر می رسد. در سمت شمال غربی، یعنی به طرف خوزستان عمق دریا اندک اندک کم می شود و تا 25 متر تنزل می یابد.
توده های مرجانی که مانند شهر های گمشده ای در اعماق آب های خلیج فارس به فراوانی و بیشتر به موازات ساحل یافت می شوند، از عمق آب می کاهند، بدانگونه که ژرفای آب به طور متوسط در دهانه ی اروندرود، در ساحل خوزستان، تا پنجاه میلی ساحل، 36 متر است.
خلیج فارس از لحاظ ساختمان طبیعی و تاریخ پیدایش، شباهتی با دریاهای دیگر ندارد و سراسر آن گویی صفحه ی ساحلی*ای است در امتداد جلگه های اطراف نجد ایران.
زمین شناسان می گویند اگر سطح آب این خلیج 20 متر پایین رود، وسعت آن نصف می گردد. سواحل شمالی خلیج فارس در طی اعصار تغییرات زیادی نموده و شاید هیچ دریایی به این سرعت تغییر شکل نداده باشد. آبرفتی که رودهای کارون و اروندرود و دز و کرخه و جراحی به این دریا وارد می کنند دائماً کف خلیج را پر می نماید، زمانی ساحل دریا در حدود 400 کیلو متر فراتر از شمال ساحل امروزی بوده، و فرات و دجله و کارون هر یک خود جداگانه به دریا می ریخته اند، در حالی که امروز فرات و دجله با هم به دریا می ریزند.
می توانیم برای تصور پیدایش و خصوصیات طبیعی خلیج فارس، یک تابلوی خیالی ساده در ذهن خود رسم کنیم. برای ترسیم این تابلوی خیالی مثلاً چهل میلیون سال به عقب برمی گردیم، و در آغاز دوران سوم زمین شناسی قرار می گیریم. می بینیم، که در این دوران اقیانوس اطلس وسعت یافته، آمریکای جنوبی از آفریقا جدا گشته، استرالیا از قاره ی قطب جنوبی منفک گردیده و به طرف مشرق رهسپار شده و اقیانوس هند در شکافی بین هندوستان و آفریقا مقدمه پیدایش دریای عمان را فراهم آورده است. ده میلیون سال بعد، یعنی 30 میلیون سال پیش از این، در اواسط دوران سوم، شکاف عمان گسترش یافته و در دنباله ی این شکاف، خلیج باریکی که امروز خلیج فارسش می نامیم به وجود آمده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
سیر فلسفه درغرب
فلسفه اززمان پیدایش دریونان (قرن ششم قبل از میلاد )تاکنون چهاردوره بزرگ طی کرده است .
1- دوره فلسفه یونان 2- دوره فلسفه رومی – یونانی
3- دوره فلسفه قرون وسطی 4- دوره جدید
دوره اول :فلسفه یونان :این دوره که باتالس از قرن ششم پیش از میلاد آغاز می شود تا حدوداواخر قرن چهارم پیش از میلاد ادامه می یابد . دوره فلسفه یونان خود به سه عصر تقسیم می شود. عصرجهان شناسی ،عصر انسان شناسی ،(توجه انسان به خویشتن )وعصر بحث منظم .
عصر جهان شناس :دراین عصر فلسفه عبارت بود از جهان شناسی (Cosmology) وفیلسوفان این عصر ،یعنی تالس وشاگرد ان وی – که طبیعت گرایان مشهورند – می کوشیدند تااصل هستی وماده همه اشیا جهان (ماده المواد )را بشناسند وبدانند که اصل وماده اشیای جهان چیست .برهمین مبنابود که تالس اصل همه چیز (ماده المواد )راآب دانست وسایر فیلسوفان پیروی هرکدام عنصری از عناصر را ماده المواد انگاشتند.
عصر انسان گرائی (خودشناسی ):درقرن پنجم پیش از میلاد با ظهور سوفسطائیان (Sophists)که گروهی از فیلسوفان بودند ونیز با ظهور سقراط Soorates 399- 469 ق .م – فلسفه به انسان مسائل انسانی توجه کرد وخویشتن شناسی جای جهان شناسی را گرفت و فلاسفه به بحث از علوم ومسائل مربوط به انسان مثل اخلاق ،روان شناسی و سیااست پرداختند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
زمین لرزه
دلیل پیدایش زمین لرزه:
طبق آخرین بررسیهای به عمل آمده، سطح کره زمین از 12 صفحه برزگ به نام Plate تشکیل شده است که این صفحات ساکن نبوده و جابجا می شوند و در طی جابجایی خود به همدیگر نیرو وارد کرده و این نیروها بتدریج در کناره ها یا داخل این صفحات انباشته شده و در نهایت به صورت زمین لرزه آزاد می گردد. دلیل حرکت این صفحات، جریان همرفتی ای است که در زیر این پوسته ها و در قسمت مایع کره زمین وجود دارد. همانطور که می دانید، داخل کره زمین بصورت مذاب است، و دمای این مایع مذاب در همه جای آن یکسان نیست و این گرادیان دما باعث جابجایی در این مایع می گردد. پوسته ها نیز که درواقع بر روی این ماده مذاب شناور هستند، دچار جابجایی می شوند.
از میان نظریات گوناگونی که در رابطه با منشاء زمین لرزه ها ارائه شده است، نظریه ای وجود دارد به نام نظریه "بازگشت کشسان" که ازجامعیت بیشتری برخوردار است.
بر اساس این نظریه عامل ایجاد تغییر شکل در سنگها ایجاد شکستگی در آنها و زمین لرزه در آنها ,
عمولا نیروهای افقی جهت داری است که در اثر حرکت و جابجایی ورقه های سنگ کره (پلیت ها) ایجاد می شود. در بسیاری موارد بر اثر انباشته شدن زیاده از حد انرژی در سنگ، حرکاتی در امتداد شکستگی ها و گسل های قبلی موجود در سنگ روی می دهد و در ضمن رها شدن انرژی ذخیره شده، زمین لرزه هایی بوجود می آید. به همین دلیل در زمان بررسی لرزه خیزی یک منطقه باید تاریخچه لرزه ها و گسل های فعال و لرزه زا را مورد بررسی قرار داد. البته باید توجه نمود که در یک زمین لرزه، تمام طول گسل جابجا نمی شود بلکه بخشهایی از آن مقاومت می نمایند. این بخشهای به ظاهر فاقد جابجایی ممکن است در زمانی دیگر گسیخته شده و زمین لرزه ای را به وجود آورند، علاوه بر این بر اثر آتشفشانها، ریزش سقف غارها و معادن، ایجاد بهمن، برخورد شهاب سنگها، فعالیتهای بشری و ... نیز زمین لرزه هایی ایجاد شود که درصد ناچیزی از زمین لرزه های معمولا کوچک را تشکیل می دهند. بسیاری از زمین لرزه ها با تعدادی حرکات ضعیف تر در پیش از زمین لرزه اصلی و پس از حرکت اصلی همراهند که به نامهای پیش لرزه و پس لرزه خوانده می شوند.
نظریه بازگشت کشسان
بر طبق این نظریه نیروهای فعالی که سبب تغییر شکل پوسته زمین هستند, موجب تغییر شکل صفحه ها (خمشدگی، کشیدگی و فشردگی)، اصطکاک بین صفحه های برخورد کننده، گرادیان (تفاوت) بالای دما و ... می شوند به طرز قابل توجهی در افزایش تنش نقش دارند این نیروها در قسمتهای سطحی که سنگها رفتار خمیدگی کمتری از خود نشان می دهند، به تدریج باعث تغییر شکل کشسان سنگها می شوند. زمانی که میزان تغییر شکل کشسان از لایه ها، به حالت اولیه خود باز می گردند. ترک خوردن سنگ معمولا از نقطه ی کانون شروع و با سرعت حدود 3 کیلومتر بر ثانیه در امتداد صفحه منتشر می شود. به این ترتیب انرژی ای که به صورت "تنش کشسان" در سنگ ذخیره شده بود به طور ناگهانی آزاد شده و زمین لرزه را ایجاد می نماید.
در نتیجه تعریف کلی ای که می توان برای زلزله در نظر گرفت این است:
زلزله عبارتست از لرزش زمین در اثر آزاد سازی سریع انرژی که اغلب موارد در اثر لغزش در امتداد یک گسل در پوسته زمین اتفاق میافتد. انرژی آزاد شده از محل آزاد شدن آن، که کانون نامیده می شود، بصورت امواج در همه جهت ها منتشر می شود. این موجها شباهت بسیار زیادی به امواج ایجاد شده در اثر فروافتادن یک سنگ در آب آرام یک حوضچه دارد. به همان ترتیب که ضربه سنگ باعث به جنبش درآوردن امواج آب می شود، یک زلزله امواج لرزهای را ایجاد میکند که در زمین منتشر می شوند. با وجود اینکه انرژی آزاد شده با فاصله گرفتن از کانون زلزله به سرعت پراکنده شده و میرا می شود(انرژی خود را از دست می دهد.) ، ولی ابزارهای بسیار حساسی که در سراسر جهان بمنظور ثبت ارتعاشات پوسته زمین نصب شده اند، آن را حس کرده و ثبت می کنند.
زلزله ها بر اساس منشاء ایجاد آنها (چشمههای لرزهای) به چند دسته تقسیم بندی می شوند که در زیر به بررسی آنها می پردازیم.
زمینلرزهها ممکن است به طور طبیعی پدید ایند و یا بر اثر رویدادهای ساخت بشر به وقوع بپیوندند. براساس دلیل پیدایش، آنها را به دستههای مختلفی تقسیم مینمایند.
1. رویدادهای طبیعی
زمینلرزههای زمین ساختی
زمینلرزههای آتش فشانی
زمینلرزههای فروریختی
زمینلرزههای اقیانوسی
2.رویدادهای ساخت بشر
- زمینلرزههای القایی
- زمینلرزههای ناشی از رویدادهای کنترل شده
زمینلرزههای زمینساختی :
یکی از انواع لرزه با منشاء طبیعی است که بر اثر رهاشدن ناگهانی انرژی ذخیره شده، در اثر برهم کنش چند صفحهی پوسته ایجاد میشود.
زمینلرزههای آتشفشانی:
این نوع زمینلرزه بر اثر بازشدن ناگهانی کانالهایی در پوسته زمین، حرکات سریع ماگما، فروریختن سقف کانالهای زیرزمینی و مخازن تخلیه شده از ماگما و یا بر اثر ترکم بیش از اندازهی گاز و فشار ناشی از آن و... ایجاد میشود. کانون این زمین لرزهها ممکن است بسیار عمق داشته باشد، اما گاهی بر روی زمین روی میدهند که به نام زمین لرزههای انفجاری خوانده میشوند.
زمینلرزههای فروریختی:
بر اثر فروریختن غارها و کانال های زیرزمینی، لرزههایی ایجاد میشود که به نام زمینلرزههای فروریختی موسومند. این تکان ها همواره بسیار کوچکند و تنها اهمیت محلی دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 54
زمینه پیدایش شعر نو در ایران
در عصر قاجار، تلگراف، چاپ، روزنامه، مدرسه علمی، راه آهن و ... ده ها پدیده ی نوین دیگر از خارج وارد ایران شد و از آن جا که جایشان در کشورمان کاملاً خالی بود، بدون هیچگونه مقاومتی با آغوش باز پذیرفته شد ولی در کشوری که بیش از هزار سال تنها هنرش شعر بود و نظم و نظام مقدسش تابووار برازهان سیطره داشت چگونه ممکن بود خیال بندی عجیب و غریب ناشناخته و درهمی به نام شعر از زبان فرنگی ترجمه شود و در مقابل شعر مقدس فارسی قد علم کند. مترجمین دوره ی ناصر الدین شاه در برخورد با رمان و نمایش نامه، با نوعی نوشته ی کاملاً شگفت انگیز سرگرم کننده و قابل فهم مواجه بودند و می دانستند که ترجمه اش به شدت مورد توجه روشنفکران قدار می گیرد. هیچکس در ایران اطلاعی از رمان و نمایش نامه نداشت اما همه ی مردم ایران، هر یک به نوعی با شعر ریشه دار فارسی سر و کار داشتند شعری که زیبا شناسی و نظامش ملکه ی ذهن همگان بود و متولیان به شدت متعصبی داشت و چنان ازلی ـ ابدی و تغییر ناپذیر پنداشته می شد که حتی در روزهایی که ایران از بنیاد در حال دگرگونی بود امکان دستکاری به ساختش به مخیله کسی خطور نمی کرد و شاعران رسمی کشور خود را مسئول به بازسازی زبان شعر انوری و عنصری و فردوسی و سعدی می دانستند و انجمن های بازگشت را بنیاد می گذاشتند به دلیل همین عدم هماهنگی و همگانی شعر رسمی با تحولات و عقب ماندن آن از قافله ی پیشرفت بود که تصنیف و ترانه و صورت های دیگر غیر رسمی شعر رواج یافته و جای شعر رسمی را می گرفت. ولی شاعران رسمی پیش از انقلاب مشروطیت حتی روشن بین ترین و خوش فکر ترین شان که یغمای خبدقی و میرزا ابوالقاسم فراهانی و شیبانی بودند دست کم به 2 علت قادر به درهم ریخت نظام سنتی و بنیان نهادن نظام شعر جدید نبودند: 1ـ به سبب حرمت نظام ازلی ـ ابدی شعر فارسی که با نوعی استعاری و کنایه و تشبیه و ایهام معهود، ملکه ای اذهان شاعران شده بود.
2ـ به علت عدم تحرک اجتماعی یک قدبه و فلج شدن اندیشه و خیال شعر دوستان و شاعران که در صورت تخریب شعر سنتی، قادر به تأسیس نظام جدید شعر نبودند. اما هیچ چیز برای همیشه بر یک قدار نمی ماند. شعر رسمی ایران نیز با تمام جزمیت و تقدس می باید در برابر تحولات اجتناب ناپذیر جامعه ایران دگرگون شده و با نیازهای تازه جامعه هماهنگ گردد.
شور مشروطه خواهی که جامعه ی ایران را فدا گرفت شاعران رسمی (حکومتی و غیر حکومتی) دو دسته شدند: عده ای در قبال دگرگونی سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی مقاومت کردند و در محافل گرم اشرافی ماندند و عده ی دیگر چون ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا و... دربار را ترک کردند و وارد معرکه شدند و به انقلاب پیوستند. اگر چه همه ی این ها یک برداشت از انقلاب و نتیجه ی آن نداشتند ولی همه این ها در یک مورد موضع مشترکی داشتند و آن هم روی آوردن به زبان مردم بود اینها در جریان عمل فهمیده بودند که اگر قرار باشد مردم را با خود همراه کنند باید به زبان مردم حرف بزنند پس به شعر کوچه و بازار یا به قولی به حراره ها روی آوردند و این گرایش به مرور سبک نوینی در شعر بوجود آورد که ترکیبی از زیباشناسی عوام و استیک شعر سنتی بود همان که بعدها به شعر مشروطیت شهرت یافت و با شعر سنتی فرق داشت. از نظر شاعر سنتی، شعر کلامی مخیل، آکنده از صناعات ادبی و فنون بلاغت و قالب ادبی بود. لفظ و قالب هویت شاعر سنتی بود و این دو عنصر بود که امکان فضل فروشی را برای شاعر سنتی فراهم می آورد اما سرچشمه ی شعر شاعران مشروطه خواه زبان و فرهنگ و شعر مردم درگیر در انقلاب بود. انشقاقی در شعر سنتی پیدا شد: شعری فهیم و آکنده از صناعات و بدایع ولی خالی از وقایع اتفاقیه و شور مردم شورشی و شعری پر شور و واقعگرا و مردم پسند ولی خالی از بدایع و ضاعات رسمی پذیرفته شد. شکاف روز به روز عمیق تر شد اما اوضاع به نفع شاعران غیر رسمی انقلابی پیش می رفت و پس بر طرفداران شعر عوام افزوده شد و هر زمان لایه هایی از شاعران رسمی به جریان شعر نوین پیوستند تا آن جا که پس از مدتی مهمترین شاعران زمانه، شعرشان تلفیقی از هر دو گونه شعر شد و برجستگانی چون عارف، امرج، عشقی، بهاز، لاهوتی به ظهور رسیدند.
اما منبع شاعران مشروطه برای دست یابی به سبک نوین، فقط اشعار کوچه بازاری و بخشی از اشعار سنتی و رسمی نبود منبع دیگرانیان اشعار ترکی بود: زمینه ی بالقوه جامعه ی ترکیبی عثمانی، روشنفکران آن جا را متوجه 2 منبع سرشار برای تغییر شعرشان کرده بود: 1ـ شعر عوام 2ـ شعر فرانسه.
پیشگامان شعر نو
تقی رفعت نخستین شاعر نوپرداز در شعر فارسی نبود او نخستین تئوریسین و نخستین منادی شعر نو بود.
نخستین شعر نو را در ایران ابوالقاسم لاهوتی در سال 1288 هـ . ش سروده بود.
شمس کسمائی در سال 1262 هـ .ش متولد شده و به زبان فارسی دروسی تسلط داشت.
جعفر خامنه ای در سال 1266 هـ .ش متولد شده و به زبان فرانسوی تسلط داشته.