لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
تجلی وحدت و کثرت در هنر اسلامی
«هنر اسلامی نمودار همان مفهومی است که از نامش برمی آید، بدون هیچ ابهام و تردیدی. هنر اسلامی بیرونی ترین و ملموسترین چهره اسلام است». (بروکهارت، 1365، 16)
اندیشه اسلامی بعد از گذشته دو سده، هنری با خصوصیات ویژه و منحصر به فرد به جهان عرضه کرده که خصوصیات آن برای قرنها پایدار مانده و روز به روز شکوفاتر و درخشانتر شده است. این خصوصیات تا زمانی که وحدت وجود داشت تداوم یافت. این هنر وحدت را در هماهنگی جستجو می کرد و هماهنگی چیزی جز کثرت در وحدت نبود. وحدت زیربنای همه چیز بود و وحدت و هماهنگی به کمک هندسه، وزن و نور جلوه گر می شد. در روند چنین اندیشه ای بود که هنر اسلامی از سده های 13-12 ق در تمامی سرزمینهای اسلامی، از نظر ساختار و تزیین، از الگوی واحدی پیروی کرد و آن را تداوم بخشید. ویلسون، 1377، ص 4
نکته اساسی در هنر اسلامی که باید بدان توجه کرد عبارت است از توحید. هنرمند مسلمان از کثرات می گذرد تا به وحدت نایل آید. انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و خیالی و کمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یک نقطه، تاکیدی بر این اساس است:
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه
(مددپور، 1377، 196)
جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است و حاصل فیض مقدس نقاش ازلی، و هر ذره ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری مظهر اسمی از اسماء الهیه است و در میان موجودات، انسان مظهر جمیع اسماء و صفات و گزیده عالم است. (همو، 1374، 133)
به هر تقدیر جلوه گاه حقیقت در هنر، همچون تفکر اسلامی، عالم غیب و حق است، به عبارت دیگر، حقیقت از عالن غیب برای هنرمند متجلی است، و همین جهت، هنر اسلامی را عاری از خاصیت مادی طبیعت می کند. او در نقش قالی – کاشی و تذهیب و حتی نقاشی که به نحوی مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است، نمایش عالم ملکوت و مثال را که عاری از خصوصیات زمان و مکان و فضای طبیعی است می بیند. در این نمایش کوششی برای تجسم بعد سوم و پرسپکتیو دید انسانی نیست. تکرار مضامین و صورتها همان رفتن به اصل است. هنرمند در این مضامین از الگوی ازلی نه از صور محسوس بهره می جوید، به نحوی که گویا صور خیالی او به صور مثالی عالم ملکوت می پیوندد. (همو، 1377، 196)
از دیدگاه یک هنرمند مسلمان یا هنرمندی در جهان اسلام، و یا پیشه وری که بر آن بود تا سطحی را تزیین کند، پیچاپیچی هندسی بی گمان عقلانی ترین راه شمرده می شد. زیرا که این نقش اشاره بسیار آشکاری است بر اندیشة) اینکه یگانگی الاهی یا وحدت الوهیت زمینه و پایة گوناگونیهای بی کران جهان است. در واقع وحدت الوهیت در ورای همة مظاهر است، زیرا که سرشت آن مجموع و کل است چیزی را در بیرون وجود خویش نمی گذارد و همه را فرا می گیرد و «وجود دومی» بر جای نمی گذارد. با این همه، از طریق هماهنگی تابیده بر جهان است که وحدت الوهیت در جهان نمودار می شود و هماهنگی هم چیزی نیست جز «وحدت در کثرت» (الوحده فی الکثره) به همان گونه که «کثرت در وحدت» (الکثره فی الوهده) است. در هم گره خوردگی بیانگر یک جنبه و جنبه های دیگر است. ولی باز هم این مطلب به یاد می رسد که وحدت زیربنای همه چیز است، یعنی آنکه جهان از عامل واحدی پی ریزی شده است مانند یک طناب یا یک خط که در سیری بی کران پیوسته به خویشتن بازمی گردد و دور می شود. (بورکهات، 1365، 75)
خطوط یک سلسله معانی در ذهن ایجاد می کنند، یک خط عمودی در حقیقت سمبلی است از متعالی شدن و بالا رفتن، یک خط افقی سمبلی است از سکون و به اصطلاح بی حرکت بودن. مقدار این خطوط به اضافه خطوط مایل که عبارت از حرکاتی است که به حقیقت به یکی از این سوها باید برود، با هم در هنر اسلامی تبادل دارند.
اگر یک خطی از چهل و پنج درجه، رو با پائین بیاید حرکت افولی است، و اگر از چهل و پنچ درجه بیشتر باشد و رو با بالا برود، حرکتی است که می خواهد به جهت صعود برگردد.مجموعة اینها دریک هنراسلامی بهاضافةخطوط مدور و متحرکت، به صورت بسیار متعالی ترکیب شده است. روزنه ای به باغ بهشت ص
هنرمندان یا پیشه وران اسلامی که به کار تزیینات هندسی می پرداختند – مثلاً شبکه ای از درهم رفتگی غنچه ها در پوشاندن سطحهای مختلف می ساختند – دایره ای را که اساس کار خویش قرار می دادند و بر آن مبنا تزیینات خود را مینگاشتند محو می کردند و این دایرة مجازی انگاشته شده و نهانی باعث میشد خطوط راست چون اشعة دوایری نامرئی جلوه کنند و از این جهان بلورها و تکه های برف و جهان پر لذت دوردست پر ستاره نمایان گردد.
بورکهایرت، 1365 ص 75
تعالیم و عقاید اسلامی بر کل شئون و صور هنری رایج در تمدن اسلامی تأثیر گذاشته است و صورتی وحدانی به این هنر داده است. مثلاً گرچه مساجد به جهاتی شکل و صورت معماری خاصی پیدا کرده اند ولی بسیاری از اصول معماری و تزئینات آنها درست مطابق قواعد و اصولی بوده که در مورد ابنیه غیردینی هم رعایت شده است. از این رو روحانیت هنر اسلامی نه در تزئین قرآن یا معماری مساجد بلکه در تمام شئون حیات هنری مسلمین تسری پیدا کرده و هر یک بنا بر قرب و بعد به حق صورت روحانی تر یا مادی تری یافته اند. از ممیزات هنر اسلامی کاهش تعینات است. ارنست کونل هنرشناس غربی در بارة این ممیزه چنین می گوید:
«تقوایی هراس آلود» مانع گردید که علاقه به واقعیات و گرایش به سوی کثرات بتواند موانع را از پیش پا بردارد و این موضوع باعث به کار بردن طرحهایی تزئینی گردید که خود ملهم از واقعیت بود. مخالفت با گروندگان به سوی طبیعت آن چنان در طبع فردفرد مسلمانان رسوخ کرده بود که حتی بدون تذکرات مؤکد پیامبر (ص) هم می توانست پابرجا بماند. به این علت فعالیت استادان هنر اسلامی فقط محدود به کارهای معماری و صنایع مستطرفه می شود.»
به هر تقدیر دوری از طبیعت محسوس و رفتن به جهانی ورای آن با صور تمثیلی از اشکالی نباتی و اسلیمی و خطایی و گره ها به وضوح بچشم می آید. وجود مرغان و حیوانات اساطیری بر این حالت ماوراء طبیعی در نقوش افزوده است. وجود چنین تزئیناتی با دیگر عناصر از نور و حجم و صورت فضایی روحانی به هنر اسلامی می بخشد. روح هنر اسلامی سیر از ظاهر به باطن اشیاء و امور است.
هنرمندان اسلامی در نقش و نگاری که در صورتهای خیالی خویش از عالم کثرت می بینند، هرکدام جلوة حسن و جمال و جلال الهی را می نمایند. بدین معنی هنرمند همة موجودات را چون مظهری از اسماءا…… می بیند و بر این اساس اثر هنری او به مثابه محاکات و ابداع اسماءالله است. جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
تجلی وحدت و کثرت در هنر اسلامی
«هنر اسلامی نمودار همان مفهومی است که از نامش برمی آید، بدون هیچ ابهام و تردیدی. هنر اسلامی بیرونی ترین و ملموسترین چهره اسلام است». (بروکهارت، 1365، 16)
اندیشه اسلامی بعد از گذشته دو سده، هنری با خصوصیات ویژه و منحصر به فرد به جهان عرضه کرده که خصوصیات آن برای قرنها پایدار مانده و روز به روز شکوفاتر و درخشانتر شده است. این خصوصیات تا زمانی که وحدت وجود داشت تداوم یافت. این هنر وحدت را در هماهنگی جستجو می کرد و هماهنگی چیزی جز کثرت در وحدت نبود. وحدت زیربنای همه چیز بود و وحدت و هماهنگی به کمک هندسه، وزن و نور جلوه گر می شد. در روند چنین اندیشه ای بود که هنر اسلامی از سده های 13-12 ق در تمامی سرزمینهای اسلامی، از نظر ساختار و تزیین، از الگوی واحدی پیروی کرد و آن را تداوم بخشید. ویلسون، 1377، ص 4
نکته اساسی در هنر اسلامی که باید بدان توجه کرد عبارت است از توحید. هنرمند مسلمان از کثرات می گذرد تا به وحدت نایل آید. انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و خیالی و کمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یک نقطه، تاکیدی بر این اساس است:
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه
(مددپور، 1377، 196)
جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است و حاصل فیض مقدس نقاش ازلی، و هر ذره ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری مظهر اسمی از اسماء الهیه است و در میان موجودات، انسان مظهر جمیع اسماء و صفات و گزیده عالم است. (همو، 1374، 133)
به هر تقدیر جلوه گاه حقیقت در هنر، همچون تفکر اسلامی، عالم غیب و حق است، به عبارت دیگر، حقیقت از عالن غیب برای هنرمند متجلی است، و همین جهت، هنر اسلامی را عاری از خاصیت مادی طبیعت می کند. او در نقش قالی – کاشی و تذهیب و حتی نقاشی که به نحوی مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است، نمایش عالم ملکوت و مثال را که عاری از خصوصیات زمان و مکان و فضای طبیعی است می بیند. در این نمایش کوششی برای تجسم بعد سوم و پرسپکتیو دید انسانی نیست. تکرار مضامین و صورتها همان رفتن به اصل است. هنرمند در این مضامین از الگوی ازلی نه از صور محسوس بهره می جوید، به نحوی که گویا صور خیالی او به صور مثالی عالم ملکوت می پیوندد. (همو، 1377، 196)
از دیدگاه یک هنرمند مسلمان یا هنرمندی در جهان اسلام، و یا پیشه وری که بر آن بود تا سطحی را تزیین کند، پیچاپیچی هندسی بی گمان عقلانی ترین راه شمرده می شد. زیرا که این نقش اشاره بسیار آشکاری است بر اندیشة) اینکه یگانگی الاهی یا وحدت الوهیت زمینه و پایة گوناگونیهای بی کران جهان است. در واقع وحدت الوهیت در ورای همة مظاهر است، زیرا که سرشت آن مجموع و کل است چیزی را در بیرون وجود خویش نمی گذارد و همه را فرا می گیرد و «وجود دومی» بر جای نمی گذارد. با این همه، از طریق هماهنگی تابیده بر جهان است که وحدت الوهیت در جهان نمودار می شود و هماهنگی هم چیزی نیست جز «وحدت در کثرت» (الوحده فی الکثره) به همان گونه که «کثرت در وحدت» (الکثره فی الوهده) است. در هم گره خوردگی بیانگر یک جنبه و جنبه های دیگر است. ولی باز هم این مطلب به یاد می رسد که وحدت زیربنای همه چیز است، یعنی آنکه جهان از عامل واحدی پی ریزی شده است مانند یک طناب یا یک خط که در سیری بی کران پیوسته به خویشتن بازمی گردد و دور می شود. (بورکهات، 1365، 75)
خطوط یک سلسله معانی در ذهن ایجاد می کنند، یک خط عمودی در حقیقت سمبلی است از متعالی شدن و بالا رفتن، یک خط افقی سمبلی است از سکون و به اصطلاح بی حرکت بودن. مقدار این خطوط به اضافه خطوط مایل که عبارت از حرکاتی است که به حقیقت به یکی از این سوها باید برود، با هم در هنر اسلامی تبادل دارند.
اگر یک خطی از چهل و پنج درجه، رو با پائین بیاید حرکت افولی است، و اگر از چهل و پنچ درجه بیشتر باشد و رو با بالا برود، حرکتی است که می خواهد به جهت صعود برگردد.مجموعة اینها دریک هنراسلامی بهاضافةخطوط مدور و متحرکت، به صورت بسیار متعالی ترکیب شده است. روزنه ای به باغ بهشت ص
هنرمندان یا پیشه وران اسلامی که به کار تزیینات هندسی می پرداختند – مثلاً شبکه ای از درهم رفتگی غنچه ها در پوشاندن سطحهای مختلف می ساختند – دایره ای را که اساس کار خویش قرار می دادند و بر آن مبنا تزیینات خود را مینگاشتند محو می کردند و این دایرة مجازی انگاشته شده و نهانی باعث میشد خطوط راست چون اشعة دوایری نامرئی جلوه کنند و از این جهان بلورها و تکه های برف و جهان پر لذت دوردست پر ستاره نمایان گردد.
بورکهایرت، 1365 ص 75
تعالیم و عقاید اسلامی بر کل شئون و صور هنری رایج در تمدن اسلامی تأثیر گذاشته است و صورتی وحدانی به این هنر داده است. مثلاً گرچه مساجد به جهاتی شکل و صورت معماری خاصی پیدا کرده اند ولی بسیاری از اصول معماری و تزئینات آنها درست مطابق قواعد و اصولی بوده که در مورد ابنیه غیردینی هم رعایت شده است. از این رو روحانیت هنر اسلامی نه در تزئین قرآن یا معماری مساجد بلکه در تمام شئون حیات هنری مسلمین تسری پیدا کرده و هر یک بنا بر قرب و بعد به حق صورت روحانی تر یا مادی تری یافته اند. از ممیزات هنر اسلامی کاهش تعینات است. ارنست کونل هنرشناس غربی در بارة این ممیزه چنین می گوید:
«تقوایی هراس آلود» مانع گردید که علاقه به واقعیات و گرایش به سوی کثرات بتواند موانع را از پیش پا بردارد و این موضوع باعث به کار بردن طرحهایی تزئینی گردید که خود ملهم از واقعیت بود. مخالفت با گروندگان به سوی طبیعت آن چنان در طبع فردفرد مسلمانان رسوخ کرده بود که حتی بدون تذکرات مؤکد پیامبر (ص) هم می توانست پابرجا بماند. به این علت فعالیت استادان هنر اسلامی فقط محدود به کارهای معماری و صنایع مستطرفه می شود.»
به هر تقدیر دوری از طبیعت محسوس و رفتن به جهانی ورای آن با صور تمثیلی از اشکالی نباتی و اسلیمی و خطایی و گره ها به وضوح بچشم می آید. وجود مرغان و حیوانات اساطیری بر این حالت ماوراء طبیعی در نقوش افزوده است. وجود چنین تزئیناتی با دیگر عناصر از نور و حجم و صورت فضایی روحانی به هنر اسلامی می بخشد. روح هنر اسلامی سیر از ظاهر به باطن اشیاء و امور است.
هنرمندان اسلامی در نقش و نگاری که در صورتهای خیالی خویش از عالم کثرت می بینند، هرکدام جلوة حسن و جمال و جلال الهی را می نمایند. بدین معنی هنرمند همة موجودات را چون مظهری از اسماءا…… می بیند و بر این اساس اثر هنری او به مثابه محاکات و ابداع اسماءالله است. جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
تجلی وحدت و کثرت در هنر اسلامی
«هنر اسلامی نمودار همان مفهومی است که از نامش برمی آید، بدون هیچ ابهام و تردیدی. هنر اسلامی بیرونی ترین و ملموسترین چهره اسلام است». (بروکهارت، 1365، 16)
اندیشه اسلامی بعد از گذشته دو سده، هنری با خصوصیات ویژه و منحصر به فرد به جهان عرضه کرده که خصوصیات آن برای قرنها پایدار مانده و روز به روز شکوفاتر و درخشانتر شده است. این خصوصیات تا زمانی که وحدت وجود داشت تداوم یافت. این هنر وحدت را در هماهنگی جستجو می کرد و هماهنگی چیزی جز کثرت در وحدت نبود. وحدت زیربنای همه چیز بود و وحدت و هماهنگی به کمک هندسه، وزن و نور جلوه گر می شد. در روند چنین اندیشه ای بود که هنر اسلامی از سده های 13-12 ق در تمامی سرزمینهای اسلامی، از نظر ساختار و تزیین، از الگوی واحدی پیروی کرد و آن را تداوم بخشید. ویلسون، 1377، ص 4
نکته اساسی در هنر اسلامی که باید بدان توجه کرد عبارت است از توحید. هنرمند مسلمان از کثرات می گذرد تا به وحدت نایل آید. انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و خیالی و کمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یک نقطه، تاکیدی بر این اساس است:
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه
(مددپور، 1377، 196)
جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است و حاصل فیض مقدس نقاش ازلی، و هر ذره ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری مظهر اسمی از اسماء الهیه است و در میان موجودات، انسان مظهر جمیع اسماء و صفات و گزیده عالم است. (همو، 1374، 133)
به هر تقدیر جلوه گاه حقیقت در هنر، همچون تفکر اسلامی، عالم غیب و حق است، به عبارت دیگر، حقیقت از عالن غیب برای هنرمند متجلی است، و همین جهت، هنر اسلامی را عاری از خاصیت مادی طبیعت می کند. او در نقش قالی – کاشی و تذهیب و حتی نقاشی که به نحوی مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است، نمایش عالم ملکوت و مثال را که عاری از خصوصیات زمان و مکان و فضای طبیعی است می بیند. در این نمایش کوششی برای تجسم بعد سوم و پرسپکتیو دید انسانی نیست. تکرار مضامین و صورتها همان رفتن به اصل است. هنرمند در این مضامین از الگوی ازلی نه از صور محسوس بهره می جوید، به نحوی که گویا صور خیالی او به صور مثالی عالم ملکوت می پیوندد. (همو، 1377، 196)
از دیدگاه یک هنرمند مسلمان یا هنرمندی در جهان اسلام، و یا پیشه وری که بر آن بود تا سطحی را تزیین کند، پیچاپیچی هندسی بی گمان عقلانی ترین راه شمرده می شد. زیرا که این نقش اشاره بسیار آشکاری است بر اندیشة) اینکه یگانگی الاهی یا وحدت الوهیت زمینه و پایة گوناگونیهای بی کران جهان است. در واقع وحدت الوهیت در ورای همة مظاهر است، زیرا که سرشت آن مجموع و کل است چیزی را در بیرون وجود خویش نمی گذارد و همه را فرا می گیرد و «وجود دومی» بر جای نمی گذارد. با این همه، از طریق هماهنگی تابیده بر جهان است که وحدت الوهیت در جهان نمودار می شود و هماهنگی هم چیزی نیست جز «وحدت در کثرت» (الوحده فی الکثره) به همان گونه که «کثرت در وحدت» (الکثره فی الوهده) است. در هم گره خوردگی بیانگر یک جنبه و جنبه های دیگر است. ولی باز هم این مطلب به یاد می رسد که وحدت زیربنای همه چیز است، یعنی آنکه جهان از عامل واحدی پی ریزی شده است مانند یک طناب یا یک خط که در سیری بی کران پیوسته به خویشتن بازمی گردد و دور می شود. (بورکهات، 1365، 75)
خطوط یک سلسله معانی در ذهن ایجاد می کنند، یک خط عمودی در حقیقت سمبلی است از متعالی شدن و بالا رفتن، یک خط افقی سمبلی است از سکون و به اصطلاح بی حرکت بودن. مقدار این خطوط به اضافه خطوط مایل که عبارت از حرکاتی است که به حقیقت به یکی از این سوها باید برود، با هم در هنر اسلامی تبادل دارند.
اگر یک خطی از چهل و پنج درجه، رو با پائین بیاید حرکت افولی است، و اگر از چهل و پنچ درجه بیشتر باشد و رو با بالا برود، حرکتی است که می خواهد به جهت صعود برگردد.مجموعة اینها دریک هنراسلامی بهاضافةخطوط مدور و متحرکت، به صورت بسیار متعالی ترکیب شده است. روزنه ای به باغ بهشت ص
هنرمندان یا پیشه وران اسلامی که به کار تزیینات هندسی می پرداختند – مثلاً شبکه ای از درهم رفتگی غنچه ها در پوشاندن سطحهای مختلف می ساختند – دایره ای را که اساس کار خویش قرار می دادند و بر آن مبنا تزیینات خود را مینگاشتند محو می کردند و این دایرة مجازی انگاشته شده و نهانی باعث میشد خطوط راست چون اشعة دوایری نامرئی جلوه کنند و از این جهان بلورها و تکه های برف و جهان پر لذت دوردست پر ستاره نمایان گردد.
بورکهایرت، 1365 ص 75
تعالیم و عقاید اسلامی بر کل شئون و صور هنری رایج در تمدن اسلامی تأثیر گذاشته است و صورتی وحدانی به این هنر داده است. مثلاً گرچه مساجد به جهاتی شکل و صورت معماری خاصی پیدا کرده اند ولی بسیاری از اصول معماری و تزئینات آنها درست مطابق قواعد و اصولی بوده که در مورد ابنیه غیردینی هم رعایت شده است. از این رو روحانیت هنر اسلامی نه در تزئین قرآن یا معماری مساجد بلکه در تمام شئون حیات هنری مسلمین تسری پیدا کرده و هر یک بنا بر قرب و بعد به حق صورت روحانی تر یا مادی تری یافته اند. از ممیزات هنر اسلامی کاهش تعینات است. ارنست کونل هنرشناس غربی در بارة این ممیزه چنین می گوید:
«تقوایی هراس آلود» مانع گردید که علاقه به واقعیات و گرایش به سوی کثرات بتواند موانع را از پیش پا بردارد و این موضوع باعث به کار بردن طرحهایی تزئینی گردید که خود ملهم از واقعیت بود. مخالفت با گروندگان به سوی طبیعت آن چنان در طبع فردفرد مسلمانان رسوخ کرده بود که حتی بدون تذکرات مؤکد پیامبر (ص) هم می توانست پابرجا بماند. به این علت فعالیت استادان هنر اسلامی فقط محدود به کارهای معماری و صنایع مستطرفه می شود.»
به هر تقدیر دوری از طبیعت محسوس و رفتن به جهانی ورای آن با صور تمثیلی از اشکالی نباتی و اسلیمی و خطایی و گره ها به وضوح بچشم می آید. وجود مرغان و حیوانات اساطیری بر این حالت ماوراء طبیعی در نقوش افزوده است. وجود چنین تزئیناتی با دیگر عناصر از نور و حجم و صورت فضایی روحانی به هنر اسلامی می بخشد. روح هنر اسلامی سیر از ظاهر به باطن اشیاء و امور است.
هنرمندان اسلامی در نقش و نگاری که در صورتهای خیالی خویش از عالم کثرت می بینند، هرکدام جلوة حسن و جمال و جلال الهی را می نمایند. بدین معنی هنرمند همة موجودات را چون مظهری از اسماءا…… می بیند و بر این اساس اثر هنری او به مثابه محاکات و ابداع اسماءالله است. جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است.