لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
تغذیه از نظر قرآن کریم
خداوند کریم در قرآن مجید برای بهتر و سالم ماندن جسم انسان ها دستوراتی فرموده و بوسیله پیامبر گرامی اش محمد مصطفی (ص) به بشریت ارزانی شده است.
قرآن کریم در سوره عبس آیه 24 چنین می فرماید:
« فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ »
یعنی آدمی باید به غذایش، خوراکش و به آنچه می خورد توجه داشته باشد که از هر نظر پاک و تمیز ، حلال، مباح و قابل خوردن باشد و از نظر بهداشت و سلامتی بایستی دقت کافی مبذول دارد که آنچه می خورد سالم باشد و چه از نظر ظاهر و چه از نظر باطن آلوده نباشد. حق کسی را نخورد و توجه داشته باشد که چه می خورد و به اندازه کافی بخورد و آیا آنچه می خورد، خوردنی است؟
و نیز بنگرد که آفرینش چقدر در به وجود آمدن این غذا از عناصر و عوامل مختلف استفاده کرده است و چه نیروهایی بکار رفته تا این غذا به صورت کنونی درآمده است.
و نیز در سوره اعراف آیه 31 می فرماید:
« یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ »
ای فرزندان آدم زینت و آرایش خود را نزد هر مسجدی (در هر نمازی) فرا گیرید (بهترین و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوشید) و بخورید و بیاشامید و در خوردن و آشامیدن زیاده روی نکنید که خدا آنان را که اسراف و زیاده روی می کنند دوست ندارد.
باز قرآن کریم برای برقراری بهداشت و محیط سالم در آیه 168 سوره بقره چنین می فرماید:
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»
ای مردم از آنچه خدا در روی زمین از حلال ها و پاکیزه ها آفریده، بخورید و از گام ها (آثار و نشانه ها)ی شیطان پیروی نکنید.
در آیه 172 سوره بقره باز چنین می فرماید:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ »
این آیه نیز دستور می دهد که از غذاهای پاک و پاکیزه و حلال ها و قابل خوردنی ها استفاده کنید و شکر نعمت های خدا را به جای آورید.
آیات قرآنی انسان را از تصرف خائنانه در غذاها، خراب کردن مواد غذایی مردم و آلوده کردن آنها، مواد خوب و بد را مخلوط کردن برای سودجویی شخصی، گران فروشی و ظلم و ستم بر مردم بازداشته و نهی فرموده است و آن را از زشتی ها و پلیدی ها می داند که در این باره آیه 81 سوره طه چنین می فرماید:
« کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى»
یعنی از غذاهای پاکیزه که روزی اتان کردیم بخورید و در آن طغیان نکنید و از حد و اندازه تجاوز ننمایید (حلال آن را به حرام مبدل نکنید). سپاس گزار باشید و اسراف و زیاده روی نکنید که غضب و خشم من بر شما فرود می آید و غضب و خشم من بر هر که فرود آید محققاً هلاک و تباه خواهد شد.
برای به دست آوردن غذاهای پاکیزه و برای بدست آوردن سالم ترین غذاها در محل سکونت انسان ها (هم از نظر پاکی ظاهری و هم از نظر پاکی معنوی) آیه 19 سوره کهف چنین می فرماید:
«... فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ...»
یعنی با این پول هایتان که دارید، یکی را از میان خود به شهر بفرستید تا دقت کند و خوب بنگرد که غذای کدامیک از فروشندگان پاکیزه تر است و از آن غذای پاکیزه برای شما بیاورد.
از این آیات قرآنی چنین بر می آید که خداوند متعال و اسلام مبین برای بهداشت و سلامتی آدمیان دستورات بس گرانبهایی داده و خاطر نشان ساخته است که انسان ها بایستی از آلودگی های غذایی ، خوراکی، زندگی، آموزشی و به طور کلی از همه زشتی ها و پلیدی ها دوری گزینند و دور ناروایی ها نگردند.
از رسول گرامی و ائمه اطهار دستورات بهداشتی زیادی رسیده است. از جمله کتاب های بهداشتی پزشکی ائمه، کتاب طب النبی، طب الصادق و طب الرضا را می توان نام برد.
غذای انسان در قرآن کریم
خداوند متعال در قرآن کریم برای بندگان خود از سر لطف نعمت های پاک و طیب خود را ارزانی داشته است.
چرا از نعمت های خوب خدا بهرمند نمی شوید؟ چرا این همه به غذاهای غربی روی آورده اید؟ مگر در قرآن کریم سوره مبارک مومنون آیه (51) مطالعه نکردید که اعمال و کردار پیامبر اکرم در گرو غذائی است که می خورد!
پس شما چرا از او پیروی و اطاعت نمی کنید؟ آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا ائمه اطهار صلوات الله علیهم قرآن ناطق هستند، برای اینکه از ضایعات و خبائث تناول نمی کنند و از پاکان قرآن هستند! خداوند اراده کرده است که پاک شوند! ما نباید دنباله رو آنان شویم؟ این مساله را می توانید در سوره مبارک احزاب آیه (33) مورد مطالعه قرار دهید.
با توجه به قرآن کریم و استفاده از آن بصیرت ما باز خواهد شد و به حقایق آفرینش پی خواهیم برد.
خداوند رحمان و رحیم در قرآن کریم این نوع مواد غذائی را برای انسان تعیین کرده اند که به اختصار بیان می شود.
مهمترین و بیشترین مواد غذائی انسان را گیاه می شمارد. (بسیاری از مواد غذائی).
دو آیه در مورد غذاهای در یائی بیان می کند. (سوره فاطر 12 و نحل 14).
گوشت قرمز که در این مورد (6) آیه داریم. (سوره حج 28، 34 و 36) (یس 72) (غافر 79) (مومنون 21).
توجه: خداوند تبارک و تعالی بیشترین اهمیت را به غذاهای گیاهی در قرآن کریم اختصاص داده است، از جمله کرامت را به غذاهای گیاهی داده، بعنوان مثال:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
اسماء پیامبر در قرآن کریم
پیامبرمکرم اسلام(ص) با اسماء و القاب مختلفی در قرآن مورد خطاب قرارگرفته است تاجایی که برخی منابع بیش از سیصد عنوان را برای ایشان ذکر کرده اند.
در کتاب های مختلف که درباره پیامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفت برای آن حضرت، ذکر شده است. نام هایی که برای پیامبراسلام(ص) در قرآن ذکر شده از نگاه برخی تا چهل اسم عنوان شده است.
محمد و احمد
مشهورترین نام پیامبر، محمد (ص) است. اسم شریف « محمد(ص)» در سوره های آل عمران (آیه 144)، احزاب (آیه 40)، محمد (آیه 2) و فتح بارها آمده است.
نام احمد تنها یک بار در قرآن در سوره مبارکه صف ذکر شده است. در تفسیر مجمع البیان آمده است که خداوند، نام محمد و احمد را که از اسامی مقدس خود برگرفته است برای او برگزید. در تفسیر نمونه عنوان شده است که نام « محمد (ص)» را عبدالمطلب، جد پیامبر برای ایشان انتخاب کرده و نام « احمد» را آمنه، مادر پیامبر برای او انتخاب کرد. همچنین ابوطالب، عموی پیامبر نیز از پیامبر(ص) با نام«محمد(ص) و احمد» یاد کرده است. در حدیث معراج نیز خداوند یک بار با «یا محمد» و چندین بار با «یا احمد» رسولش را مورد خطاب قرار داده است.
معنای محمد و احمد
«محمد» از ریشه «حمد» به معنای ستوده و ستایش شده است.«احمد» یعنی کسی که بیشترین حمد الهی را در بین جمیع مخلوقات دارد. «محمد» نام زمینی پیامبر(ص) و « احمد» نام آسمانی آن حضرت است. در روایتی آمده است که برخی از یهودیان از آن حضرت پرسیدند: چرا شما به این دو نام، نامگذاری شده اید؟ حضرت فرمودند: همانا من در زمین ستایش شده و در آسمان ستایش شده تر، هستم یعنی در آسمان، بیشتر از زمین، مورد ستایش اهل آسمان قرار گرفته ام. با تأسی به همین معانی است که دوستداران آن حضرت، نام آن بزرگوار را برای خود برمی گزینند. همچنین امام رضا (ع) از پیامبرمکرم اسلام(ص) روایت کرده است: هرگاه نام فرزند خود را محمد نهادید، او را گرامی دارید.
نبی و رسول
واژه رسول و نبی و مشتقات آن دو در آیات بسیاری تکرار شده و در بیشتر این موارد برای پیامبر (ص) به کار رفته اند. « نبی» کسی است که بر او وحی نازل می شود و حامل خبری از غیب است. پیام الهی را بیان می کند، هر چند مأمور به دعوت و تبلیغ علنی نیست. « رسول» کسی است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبلیغ به سوی آیین الهی است. رسالت، مقامی بالاتر از نبوت است. « نبی» کسی است که در خواب می بیند، او وحی الهی را از این طریق دریافت می کند و صدای (فرشته) را می شنود ولی فرشته وحی را نمی بیند. ولی«رسول» کسی است که هم صدا را میشنود و هم فرشته وحی را می بیند و در خواب و بیداری با وحی در ارتباط است.
با توجه به معنای لغوی این دو، روشن می شود که بین آنها در مفهوم، اشتراکی نیست. نبوت چه به معنای « رفعت» و چه به معنای « باخبر بودن» باشد، به مفهوم رسالت نیست. هر چند لازمه رسالت که داشتن پیامی از طرف خداوند است، این است که رسول از آن پیام، باخبر باشد از این رو مفهوم نبوت اعم از رسالت است. از نظر مصداق نیز با توجه به آیات و روایات، بین نبوت و رسالت، نسبت عموم و خصوص مطلق است.
در میان انبیا، رسول کسی است که دارای رسالت خاصی باشد، گاه پیامبران به طور کلی به پرستش و اطاعت خدا و پیمودن راه حق که همان راه بندگی خداوند است، دعوت می کنند ولی گاه پیام خاصی را از سوی خداوند برای امت خویش به ارمغان می آورند. بنابراین به کسی که پیام مخصوصی از طرف خداوند دارد، رسول می گویند و به این دلیل که به طور کلی، مردم را به راه حق فرا می خواند، او را«نبی» مینامند از جمله نکاتی که می تواند دلیلی بر عظمت پیامبر (ص) باشد، این است که خداوند او را با نام خطاب نکرده است ولی انبیای دیگر را به اسم آنان، مورد خطاب قرار داده است. مانند: "یا موسی، یا داود و..." ولی درباره حضرت محمد (ص) میفرماید: «یا ایها النبی»،« یا ایها الرسول»؛ زیرا مقام رسول اعظم (ص) بالاترین مقام ها است.
عبد
این صفت، در سوره های متعددی از قرآن کریم، آمده است. از جمله سوره انفال، آیه 41، سوره اسراء، آیه یک، سوره کهف آیه یک، سوره فرقان آیه یک و... قرآن در ستایش انبیا، بعد از کلمه « عبد» و یا قبل از آن، نام خاص انبیا را می برد، مانند: "عبدنا ایوب" و... ولی درباره پیامبر خاتم (ص)، این کلمه همواره به صورت مطلق و بدون ذکر نام یا قرینه دیگری به کار رفته است. در قرآن کریم در هیچ موردی کلمه "عبد" بدون اسم یا قید ذکر نشده است جز در مورد پیامبر خاتم (ص). این شیوهی بیان، نشانگر عبد مطلق بودن پیامبر(ص) است. عبد و بنده الهی بودن از ارزش های والای انسانی است بلکه والاترین ارزش انسانی است. بندگی خداوند، زمینه ساز دریافت کمالات معنوی است.
عبودیت، مقدمه پرواز و عروج است و بدون خروج از صفات رذیله و کسب صفات فضیلت، امکان ندارد، از این رو کمال عبودیت که به مفهوم کمال رهایی از غیر خداست از مختصات پیامبر گرامی اسلام (ص) است.
خاتم النبیین
این نام که در سوره احزاب، آیه 40 آمده، از ریشه « ختم» به معنی«پایان» گرفته شده است. « خاتم» چیزی است که با آن پای نامهها، اسناد و دفاتر را مهر می زدند. از آنجا که مهر زدن در خاتمه و پایان، قرار می گیرد، نام خاتم بر وسیله مهر زدن، گذارده شده است. اگر یکی از معانی خاتم، نگین انگشتر است به خاطر این است که نقش مهرها را روی انگشترها نیز میکندند و به وسیله آنها، نامه ها و رسایل را مهر می زدند و یا به خاطر آن است که کار گذاشتن نگین انگشتر، آخرین عملی است که در ساختن انگشتر انجام می گیرد و این اشکال شبهه افکنان که پیامبر (ص) چون نگین انگشتری در میان انبیا است، نه پایان بخش آنان، وارد نیست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
موضوع تحقیق:
فهرست مطالب
عنوان:
آثار تاریخی زندیه شیراز ، جلوه فرهنگ در پایتخت فرهنگی ایران زمین
آثارابنیه کریم خان
مسجد وکیل
حمام وکیل
بازار وکیل
منابع
آثار تاریخی زندیه شیراز ، جلوه فرهنگ در پایتخت فرهنگی ایران زمین
شیراز را از آن رو بسیاری به شهرشاعران و عارفان و پایتخت فرهنگی ایران زمین میشناسند که جلوههای تاریخ، تمدن و فرهنگ ایرانی و اسلامی در این کلان شهرگسترده است و رد پای زندگی مدنی در آن از دیر باز وجود داشته است.یکی از جلوههای تاریخ و فرهنگ کهن ایران زمین که در شیراز همچنان پا برجاست و ویژگی منحصر به فردی برای این شهر فرهنگی به شمار میآید وجود مفاخر و یادمانهای کهن از جمله مفاخر و یادمانهای فرهنگی دوره زندیه است.آثار و یادمانهای دوره زندیه که اغلب با پسوند وکیل شناخته میشود به صورت ارگ کریمخانی،بازار وکیل ، مسجد وکیل ، حمام وکیل، دیوانخانهو عمارت کلاه فرنگی باغ نظر است. وکیل از آن رو در ادامه نام این عمارتها آمده است که کریم خان زند را وکیل الرعایا مینامیده اند.آنچهاهمیت وجوداین آثار رادو چندان میکند علاوه پیشینه فرهنگی و تاریخی ساخت بناهای آن توجه بهحقوق شهروندی و احترام به مدنیت و تمدن زندگی شهری در دوره حکومت کریم خان زند در ایران زمین بوده است که همچنان رگههایی از این نوع نگاه به زندگی مردم در این آثار متجلی است.
آثارا بنیه کریم خانمسجد وکیلمسجد وکیل یا جامع وکیل از آثار دوره زندیه در شیراز است. این مسجد با 11 هزار متر مربع مساحت، 8660 متر زیربنا، 120 متر طول و 80 متر عرض در سال 1187 ه.ق. توسط کریم خان زند در محله درب شاهزاده، خیابان طالقانی فعلی و در حد فاصل حمام وکیل و بازار وکیل ساخته شده است.
در دو لنگه ورودی مسجد با 8 متر ارتفاع و 3 متر پهنا در هر لنگه، در ضلع شمالی مسجد قرار گرفته است. و در کنار آن نیز ورودی در بازار شمشیرگرها وجود دارد.
بر فراز سر در مسجد کتیبه ای کاشی کاری شده قرار دارد که با خط نسخ آیات قرآنی بر روی آن نگاشته شده است. در پایان نیز تاریخ 1306 ه. قید گردیده است. بر فراز آن نیز در میان فضایی کاشی کاری شده، کتیبه ای قرار دارد که نام فتحعلی شاه و حسین علی میرزا با خط ثلث و آب طلاکاری شده بر روی آن نگاشته شده است.در پیشانی طاق سردر، کاشی هفت رنگ وجود دارد،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
معرفی فاسقان در قرآن کریم
گروه دیگری را که خداوند در قرآن کریم به توصیفشان میپردازد فاسقان هستند. فسق به معنای خروج از حق میباشد.
(1) پس به کسی که از راه حق خارج شده باشد، فاسق گویند.
«... الفاسقین. الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)بقره/27) ؛ کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را که خدا به پیوستن آن فرمان داده، میگسلند و در زمین فساد میکنند، زیانکارانند .»
در آخر آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان است و در این آیه خداوند با ذکر سه صفت، فاسقان را کاملا معرفى مىکند:
«الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه؛ فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند مىشکنند.»
کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفتهاند چه سرنوشتى غیر از خسران، مىتوانند داشته باشند.
انسان پیمانهاى مختلفى با خدا بسته است؛ از جمله پیمان توحید و خداشناسى، پیمان عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، ... ولی فاسقان همه این پیمانها را شکسته و سر از فرمان حق برتافته، و از خواستههاى دل و شیطان پیروى مىکنند .
این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟
در اینجا این سؤال پیش مىآید که ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانى با پروردگارمان در گذشته در این زمینهها بسته باشیم؟ ولى با توجه به یک نکته، پاسخ این سؤال روشن مىشود و آن این که خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهاى ویژهاى قرار داده که از طریق هدایت آن میتواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هواى نفس تبعیت ننماید، و به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
شاهد دیگر براى این سخن، جملهاى است که در نخستین خطبه نهج البلاغه از امیر مؤمنان على علیهالسلام مىخوانیم: خداوند، پیامبران خویش را یکى پس از دیگرى به سوى مردم فرستاد تا از آنها بخواهند که به پیمان فطرى خویش عمل کنند .
راستى چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایههاى مادى و معنوى خود را که مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیهروزى خود به کار برد؟!
به تعبیر روشنتر خدا هر موهبتى که به انسان ارزانى میدارد، همراه آن عملا پیمانى با زبان آفرینش از او مىگیرد. به او چشم مىدهد یعنى با این چشم حقایق را ببین، گوش مىدهد یعنى صداى حق را بشنو ... و به این ترتیب هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .
و فاسقان کسانی هستند که، همه یا قسمتى از این پیمانهاى فطرى الهى را زیر پا مىگذارند.
دومین نشانه فاسقان اینست که؛ آنها پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىکنند."و یقطعون ما امر الله به ان یوصل. "
گر چه بسیارى از مفسران این آیه را ناظر به خصوص قطع رحم و بریدن رابطه خویشاوندى دانستهاند، ولى دقت در مفهوم آیه نشان مىدهد که معنى وسیعتر و عمومیترى دارد که مساله قطع رحم یکى از مصداقهاى آن است .زیرا آیه مىفرماید: فاسقان پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار بماند قطع مىکنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى پیوند دوستى، پیوندهاى اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خدا است، و به این ترتیب نباید معنى آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطههاى خویشاوندى دانست .
لذا بعضى از مفسران آن را به قطع رابطه با پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کردهاند که پیدا است این تفسیرها نیز بیان کننده بخشى از مفهوم کلى آیه است. در بعضى از روایات جمله "ما امر الله به ان یوصل" به رابطه با امیر مؤمنان و ائمه اهلبیت علیهم السلام تفسیر شده است .
هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .
نشانه دیگر فاسقان، فساد در روى زمین است که در آخرین مرحله به آن اشاره شده است.
البته این خود مطلبى روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر تافتهاند، و حتى نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پیدا است با دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟ آنها در پى کامجوئى و لذتهاى خویش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمىکند، هدفشان بهره بیشتر و کامجوئى افزونتر است، و براى رسیدن به این هدف از هیچ خلافى پروا ندارند، پیداست که این طرز تفکر و عمل چه فسادهائى در جامعه به وجود مىآورد.
خداوند در پایان آیه عاقبت فاسقان را بیان مینماید که: آنها همان زیانکارانند .
راستى چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایههاى مادى و معنوى خود را که مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیهروزى خود به کار برد؟!
کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفتهاند چه سرنوشتى غیر از خسران، مىتوانند داشته باشند.
صفت فاسقان
در آیه 19 سوره حشر آمده: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون، مباشید از کسانی که خدا را از یاد بردند، از خدا غافل شدند و به مجازات این عمل - که لازمه قهری این عمل است - خدا خودشان را از خودشان غافل کرد.» لازمه از خدا غافل شدن، از خود غافل شدن است. «اولئک هم الفاسقون، فاسقهای حقیقی همینها هستند».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
عناوین و اسامی قرآن کریم
قرآن کریم دارای اسامی و عناوین متعددی است که از این میان نیز در قرآن کریم یاد شده است در میان این اسامی چند نام دارای شهرت بیشتری است که مورد اتفاق اکثر دانشمندان علوم قرآنی است که عبارتند از قرآن- فرقان- کتاب- ذکر- تنزیل. (مقدم به جمع البیان ج 1 ص 14، مباحث فی علوم القرآن ص 13-12)
1- قرآن
از این نام در قرآن حدود 58 مورد یاد شده است درباره معنی قرآن و مبدأ برآن میال علاء اختلاف نظر است که شاخص می گوید: قرآن از هیچ مبدئی مشتق نشده است بلکه ارتجالاً و ابتداءً برای کلام الهی وضع شده است. بنابراین مشتق از قُرُأ نخواهد بود اگر قرار باشد از مشتق قرأ باشد پس باید بتوانیم برهر چیزی که قرائت می شود لفظ قرآن را اطلاق کنیم که این طور نیست.
نظر زجاج
زجاج می گوید قرآن از قرآ مشتق می شود به معنی جمع آوری و گردآوری و کلمه قرأ جمله قرأتُ الماء فی الحوض بهمین معنی است و چون قرآن، جامع ثمرات کتب پیشین آسمانی است آنرا قرآن نامیده اند. و قتاده دارای نظر زجاج را تأیید می کند.
نظر لحیافی
قرآن مشتق از قرء به معنب قرائت و پیرو هم آوردن و خواندن می باشد و چون قاری قرآن به هنگام تلاوت آن حروف و کلمات آن را به دنبال هم می آورد قرآن نامیده اند.
نظر ابن عباس
قرآن مصدری است به معنی مفعول یعنی تلاوت شده و چنانکه کتاب به معنی مکتوب است, قرآن نیز به معنی مقروء است.
2- فرقان
کلمه فرقان هفت بار در قرآن بکار رفته که در دو مورد کتاب موسی است (تورات)در دو مورد خود قرآن است تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا-سوره فرقان آیه اول وچون قرآن، فارق میان حق و باطل است، وآن دو را از هم جدا می کند.فرقان نامیده شده ونظر ابن عباس هم، همین است. (مقدمه مجمع البیان- جلد 1-ص 14)
ولی بعضی ها معتقدند که چون قرآن انسان را به نجات و موفقیت نایل می سازد از اینرو فرقان نامیده می شود و در آیه ذیل فرقان به معنی نجات دادن است.
یا ایها الذین آمنوا اِن تَتّقُوا الله یَجعَل لَکم فرقان اً. سوره انفال آیه 29 که کلمه فرقان به معنی نجات دادن است.
3- کتاب: کلمه کتاب در قرآن حدود 255 بار بکار رفته است که درموارد بسیاری منظور همان قرآن می باشد کتاب در اصل لغت به معنی گردهم آوردن است و هر نبشته ای را ازآن جهت کتاب می نامند که چون حروف و کلمات در آن گردهم آمده اندو قرآن را از آن جهت کتاب می نامند که انواع آیات وقصص و احکام در آن گردهم آمده است.و قرآن در منابع فقه اسلام به عنوان کتاب نام برده شده است چنانکه می گویند منابع فقه اسلام عبارتست از کتاب (قرآن) سنت . .عقل
4- ذِکر:این کلمه یک واژه اصیل تازی است که در موارد بسیاری از قرآن مورد استفاده قرار گرفته است که منظور آن همان قرآن است. مانند هذا ذِکرٌ مبارکٌ- انا نحنُُ َنزلنا الذکروانا له لحافظون - سوره حجر آیه 9 وذکر به معنی شرف در قرآن کریم نیز به کاررفته است.
باری، وجه تسمیه قرآن به ذکر از آن جهت است که خداوند متعال با سخن خود بندگان خویش را به فرایض واحکام یادآوری می کند. مقدمه مجمع البیان ج1 ص 14
5- تنزیل :این کلمه چندین بار در قرآن آمده که در اصل اصالت در زبان تازی است. مانند آیه و انه لتنزیل ر ب العالمین سوره شعرا آیه 192
و قرآن از آن جهت تنزیل خوانده می شود که آیات قرآن از طریق وحی بتدریج