لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه.......................................................................................................1
دوزبانه بودن یعنی چه ؟.............................................................................. 2
انواع دو زبانگی........................................................................................ 6
عوامل مؤثر در یادگیری و آموزش زبان دوم ................................................... 7
آموزش کودکان دو زبانه ............................................................................10
منابع ......................................................................................................13
مقدمه
یکی از علل افت تحصیلی در مناطقی از کشورما پدیده دوزبانگی است .متاسفانه در کشور ما به جای اینکه با انتخاب محتوا وروشهای تدریس مناسب، موانع پیش پای آموزش این کودکانرابردارند، به حذف لهجه ها وگویشهای محلی پرداخته می شود ،به طوری که خانواده ها باصرف هزینه های زیاد و مهاجرت از روستاها وشهرهایی که گویش محلی دارندسعی دارند که کودکانشان درمعرض دوزبانگی قرار نگیرند .که حاصل آن حذف گویشها ولهجه های محلی می باشد،بلایی که برسر پوشش های محلی مارفته است. اولین قدم در آموزش این کودکان انتخاب معلَََََََمان آشنا ومسلط به زبان مادری کودک می باشد .زیرا آموزش باید به کمک زبان مادری وبااستفاده از کلمات مشترک میان زبان مادری وزبان معیارصورت گیرد . اماوظیفه مامعلمین به عنوان نزدیکترین فرد ازنظام تعلیم وتربیت به کودک این است که سعی کنیم ابتدا نگرشی مثبت درمورد زبان دوم در کودک ایجاد کنیم به طوری که کودک یادگیری زبان دوم رایک مزیت ونیاز بداندواین انگیزه رادر کودک تقویت کنیم که دوست داشته باشدبا یادگیری زبان دوم عضوی از اعضای آن جامعه زبانی شود وبا توجه به اینکه دانش آموزی میتواند زبان دوم رابهتر بیاموزد که شخصیت اجتماعی وبرونگرایی داشته باشدلذا باشرکت دادن دانش آموزان کمرو وخجالتی در بحث وگفتگویادگیری زبان دوم را برای این کودکان شیرین وآسان کنیم . لذا برای آموزش این کودکان لازم است قبل از ورود دانش آموز به مدرسه به صورت غیر مستقیم در کلاسهای پیش دبستانی و با کمک زبان مادری ، زبان فارسی به صورت شفاهی به آنها آموزش داده شود تا زمان شروع آموزش به صورت رسمی با مشکلات کمتری مواجه شویم واکر دانش آموزی موفق به شرکت در دوره های پیش دبستانی نشد باید یک ماه قبل از شروع سال تحصیلی در کلاسهای آموزشی خاص این کودکان نسبت به آموزش زبان فارسی به این کودکان اقدام کرد. در آموزش چنین کودکانی باید سعی شود به کمک زبان مادری و با استفاده از کلمات مشترک میان زبان مادری و زبان معیار (فارسی) و با تلفیقی از روش های نمایشی و مکالمه و گفتگو وپرسش وپاسخ وبا استفاده از موضوعات ملموس مانند خرید از فروشکاه مواد غذایی وموضوعات مورد علاقه دانش آموز مانند پدر ومادر ، بازی و ورزش ، مسائل اجتماعی روز به زبان آموزی به این کودکان پرداخت. بعد از استفاده از روش های فوق و آشنایی نسبی کودک با زبان فارسی از روش حل مسئله مانند انشاء وجمله نویسی وگفتن دکلمه و توصیف وقایع و حوادث زیان آموزی را در این کودکان تقویت می کنیم .
1
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بررسی اختلالات رفتاری در کودکان
نگارنده:
شیرین کوچری
مدرسه سردار جنگل
منطقه چهاردانگه
شماره پرسنلی 21330049
مقطع آموزشی ابتدایی
سال تحصیلی 85 - 84
مقدمه
دانش آموز و کودکی که دچار مشکل رفتاری است، چه مشخصاتی دارد؟ اساساً مشکل رفتاری چیست و چه گستره ای دارد؟ آیا به محض مشاهده هر مشکل یا اختلالی در دانش آموز، اجازه داریم عنوان مشکل یا اختلال رفتاری بر آن بگذاریم؟
بسیاری از دانش آموزان و کودکان با مشکلات رفتاری خفیفی روبه رو هستند که عدم شناخت و درمان به موقع آنها از سوی پدران، مادران، معلمان و مربیان، باعث تشدید و گسترش آنها می شود. در این مقاله درصددیم نمایه ای از مشکلات رفتاری متعددی را که ممکن است کودکان و نوجوانان با آنها مواجه شوند، به صورت فهرست ارائه دهیم. شناخت هر یک از این مشکلات، به مطالعه و کسب اطلاعاتی علمی و دقیق نیاز دارد و درمان هر ناهنجاری رفتاری نیز، به طور یقین و بدون مراجعه به مراکز رفتار درمانی و انجام مشاورههای کلینیکی امکانپذیر نیست. هر چند ممکن است که در بعضی موارد، صرفاً شناخت مشکل، به تغییر رفتار در والدین و مربیان منجر شود و همین تغییر رفتار، باعث کاهش یا از میان رفتن مشکل رفتاری در کودکان و نوجوانان شود.
گستره پراکندگی اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان در هفت گروه طبقه بندی شده اند که ممکن است، بسته به موقعیت سنی، خانوادگی، اجتماعی، جغرافیایی و موقعیت های دیگر، در کودکان و نوجوانان متفاوت، شدت و ضعف داشته باشند. بار دیگر، یادآوری این نکته ضروری است که همه اختلالات رفتاری که در این فهرست آمده اند، از درجه و اهمیت یکسانی برخوردار نیستند و ممکن است هر کودک و نوجوانی، در گذر از دوران کودکی و نوجوانی یکی از این اختلالات را از خود بروز داده باشد. در واقع، وقتی رفتارشناسان می گویند، بیش از ۷۰ درصد کودکان دچار مشکلات رفتاری هستند، منظور آنها اختلالات رفتاری بزرگ و کوچکی است که در این فهرست از آنها نام برده شده است.
گفتنی است، توجه به سن کودک و دانش آموزی که در حال مطالعه روی رفتار او هستیم و مراجعه به افراد متخصص یا کلینیک های مشاوره و روانشناسی در هر مورد خاص و نیز مشاوره و گفت وگوی اولیه با افراد صاحب نظر در مدرسه، همچون: مدیر، معاون، مشاور و مربی الزامی است.
جویدن ناخن
این واکنش درهمه ی گروههای سنی دیده می شود ولی بیشتر در سنین کودکی و اوائل بلوغ اتفاق می افتد . بسیاری از کودکان فقط مواقعی که درفشار روحی قرار می گیرند (مانند عصبانیت ، زمان امتحان یا هنگام مشاهده فیلمهای مهیج ) ناخن خود را می جوند ولی بعضی ها هم بدون دلیل خاصی مرتباً به این کار اقدام می کنند.
ناخن جویدن عکس العملی است که اغلب اوقات با انگشت مکیدن کاملاً تفاوت دارد ؛ زیرا برخلاف انگشت مکیدن یک عادت نیست ، بلکه وسیله ای است که کودک برای پایین آوردن فشاردرونی خود به کار می برد. گاهی هم واکنشی است در مقابل خصومتی که ازجانب افراد محبوبی مانند مادر در طفل برانگیخته شده است.
به رغم اختلاف نظر درعلت بروز این اختلال ، غالب محققان برآنند که درمانهایی از قبیل تلخ کردن و بستن ناخن ، یا تمسخر و تهدید شخص ، چندان مفید نیستند بلکه درمان باید شامل درک مشکلات و کمک به شخصی باشد که ناخن خود را می جود تا بتواند سازش شخصیتی کافی و راه های مناسب تری برای خالی کردن فشار روحی خود پیدا کند.
مکیدن شست
معمولاً شروعِ عادتِ مکیدن شست درکودکان از 3-4 ماهگی است . وقتی کودک کوچک تر است اغلب بلافاصله بعد ازغذا خوردن شست خود را می مکد . بعضی از کودکان به محض آن که پستانک را از دهانشان بیرون بیاورند، شروع به مکیدن شست خود می کنند ولی بعدها قبل از شیر خوردن هم انگشت خود را به دهان می برند و بالاخره در مواقع دیگر روز هم این عمل مشاهده خواهد شد . در سنین بالاتر ( 3- 5/3 سالگی ) بیشتر کودکان شبها به مکیدن شست خود می پردازند.
بهترین طریقه درمان این عادت آن است که به طورغیرمستقیم کودک به کارهای دیگری که مورد علاقه اوست وادار شود تا به تدریج این عادت از سر او بیفتد.
«مکیدن شست» یا انگشت، یکى از عادات رایج دوران کودکى است. این رفتار براى کودکان خردسال کاملاً طبیعى و عادى است، ولى اگر بعد از 6 سالگى باز هم کودک مبادرت به مکیدن شست کند، نیاز به درمان و رسیدگى دارد، زیرا موجب به هم ریختگى ردیف دندان ها، فک و آرواره مى شود. پژوهش ها نشان مى دهند حدود 75 درصد کودکان خردسال (تا یک سالگى) مُشت یا انگشتان خود را در دهان مى گذارند و مى مکند. انجام این کار براى این گروه سنى از کودکان آرامش بخش، سرگرم کننده و لذت بخش است. به طور معمول، کودکان زمانى مبادرت به مکیدن انگشت خود مى کنند که یا خسته اند، یا ناراحت اند و یا حوصله شان سر رفته است.
علت مکیدن شست
انگشت مکیدن طبیعى ترین پاسخ کودک هنگام رویارویى با فشار روانى، اضطراب و مشکلات هیجانى - امنیتى است. روان شناسان معتقدند براى درمان این رفتار در کودکان زیر 6-5 سال نباید عجله کرد، زیرا بسیارى از این گونه عادت ها به تدریج و با افزایش سن کودک کاهش مى یابند و به کلى از بین مى روند. اما اگر کودک 7 ساله اى نتواند این عادت خود را ترک کند، والدین و اطرافیان او باید درصدد درمان او برآیند، زیرا ترک چنین عاداتى در سال هاى بعد (نوجوانى) بسیار دشوارتر مى شود. در صورتى این عادت را در زمره اختلال بررسى مى کنند که تا سنین 16-12 ادامه داشته باشد. مطالعات نشان مى دهند که در حدود 15 درصد کودکانى که از 5 سالگى به بعد انگشت خود را مى مکند، دچار مشکلات عاطفى - هیجانى ناشى از ورود به مدرسه و دوره پیش دبستانى هستند. بیشتر این کودکان شدیداً به پدر و مادر و اطرافیان شان وابسته و متکى هستند.
زمانى که کودک سعى مى کند رفتار مکیدن انگشت خود را تغییر دهد، والدین و اطرافیان او باید از این تصمیم او استقبال کنند و با حمایت ها و تشویق هاى خود او را کمک و یارى نمایند. حمایت روانى براى کودک امنیت پدید مى آورد و باعث مى شود که کودک در ناملایمات و سختى ها از خود مقاومت بیشترى نشان دهد.
عوارض ناشى از مکیدن شست
مکیدن انگشت بعد از 6 سالگى مى تواند مشکلات جدى در زمینه دندان ها، لثه و آرواره به وجود آورد. مک زدن هاى با فشار کودک به شست یا انگشتش در طول روز و شب، موجب جلو آمدگى دندان ها و ناهنجارى هاى استخوان فک او مى شود. دندان هاى ردیف بالا به سمت بیرون کشیده مى شوند و دندان هاى ردیف پائین نیز به سمت داخل دهان کج مى شوند. اما سؤال بسیارى از والدین این است که چگونه مکیدن یک انگشت کوچک مىتواند موجب ناهنجارى شدید آرواره شود؟ علت آن است که استخوان بندى کودک تا قبل از 8 سالگى بسیار نرم و شکل پذیر است. متأسفانه زمانى که کودک به مدت طولانى انگشتش را مى مکد، در شکل ظاهرى آرواره خود تغییر به وجود مى آورد. اگر کودکى نتواند عادت شست مکیدن خود را تا قبل از آن که دندان هاى دائمی ردیف جلویى او در نیامده ترک کند، ممکن است در مدت ? ماه فک و آرواره او آسیب جدى ببیند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
اختلال اضطراب در کودکان و نوجوانان
بسیارى از کودکان هنگام قرارگیرى در وضعیت جدید مثل روبرو شدن با افراد جدید، احساس اضطراب کرده و بهطور خجالتآورى به مادر و پدر، افراد فامیل و یا وابستگان به اصطلاح «آویزان» میشوند.معمولاً والدین میتوانند آنها را تشویق به خروج از «منطقه امن» بکنند. هر چند بعضى از کودکان در مقابل این شرایط مقاومت کرده و آنها را نمیپذیرند. بهمنظور کمک به کودکان در این موقعیت باید صبر و حوصله کافى داشت بهطوریکه آنها احساس اعتماد به نفس کافى جهت مقابله با مسائلى که به نظرشان مشکل مى آید، را کسب کنند.بسیارى از والدین از این احساس کودکانشان آگاه نیستند تا روزى که آنان به مشکلى برخورد میکنند مثل روز رفتن به مدرسه و ... منشاء این اضطراب در کودکان ناشناخته میباشد. اغلب ترکیبى از یک ترس ناشناخته و فقدان کنترل همراه با یک طبیعت ناشى از شرم و خجالت زمینة بسیارى از اضطراب کودکان را تشکیل میدهد.بسیارى از شکایتهاى کودکان در دوران ابتدائى مدرسه همچون درد معده یا سوزش سر دل و یا دردهاى پراکنده دیگر، ناشى از وجود یک اضطراب نهفته در کودکان است که وجود اختلاف در خانواده و نگرانى در پدر و مادر میتواند از علل آن باشد که این نگرانى مستقیماً به کودک انتقال یافته و با این شکایات بروز مى کند.شایعترین اختلالات اضطرابى در کودکان و نوجوانان عبارتند از:
ـ اضطراب جدایى (Separation Anxiety)ـ اضطراب امتحان (Exam Anxiety)ـ اضطراب اجتماعى (Social Anxiety)ـ ترس از مدرسه (School Phobia)
عوامل موثردر اضطراب نوجوانان و مقابله با آن
سرچشمه بسیاری از ناراحتیهای ظاهراً غیر منطقی نوجوانان اضطرابی است که از عوامل گوناگون از جمله عوامل زیر ناشی می شود : تغییرات جسمانی از قبیل نگرانی از دیررسی بلوغ به خصوص در پسرها، نگرانی از زود رسی بلوغ به خصوص در دخترها، ترس و احساس خجالت از تغییر جسمانی و رنج ناشی از عدم پذیرش تغییرات جسمانی، عدم پذیرش از جانب همسالان، مستقل شدن، بروز رفتار پرخاشگرانه، غیر منطقی بودن، نداشتن مهارتهای لازم برای زندگی، تمایلات جنسی و آشفتگی در نقش. در اینجا به طور مختصر بعضی از این عوامل مورد بررسی قرار می گیرند:
نحوه رویارویی با رنج ناشی از تغییرات جسمانی
تغییرات ناشی از دوران بلوغ را نوجوان بتدریج می پذیرد. علت اصلی نگرانی در مورد نکات دیگری همچون زودرسی و دیررسی بلوغ و احساس خجالت در مواجهه با تغییرات جسمانی، عدم آگاهی، آگاهی ناقص یا محدود و یا اطلاعات نادرست نوجوان در زمینه های مختلف بلوغ و تغییرات جسمانی ناشی از آن است، که بهترین راه پیشگیری نیز فراهم آوردن آگاهی و بینش دقیق، صحیح و به موقع است. والدین باید قبل از پیدایش علایم ثانویه بلوغ فرد را بطور مناسب و با مراعات شئون اخلاقی، در جریان مسائلی از جمله سن بلوغ، عوامل موثر در پیدایش بلوغ و تغییرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند. والدین و مربیان با فراهم آوردن جوی آزاد و سالم باید این امکان را به نوجوان بدهد که سوالات، افکار، احساسات و احیاناً نگرانیهای خود را صادقانه مطرح و جوابهای مناسب دریافت کند و نباید بگذارند تا نوجوانان برای یافتن پاسخ سوالات خود کسانی که صلاحیت ندارند از جمله همسالان مراجعه و دچار انحراف و اضطراب شود. در مواردی که نوجوان نمی تواند مسائل را حضوری با والدین مطرح کند، باید مربیان و اولیای مطلع و متعهد مدرسه در حد مجاز نوجوان را راهنمایی کنند و با ارائه کتابهای مناسب و بحثهای مفید، زمینه بدست آوردن اطلاعات سالم را فراهم آورند.
رویارویی با اضطراب ناشی از عدم پذیرش از جانب همسالان نتایج پژوهشی نشان داده است که ناامنی، وابستگی شدید و ناسالم نوجوان به والدین، ناتوانی یا نداشتن مهارتهای لازم در برقرار کردن روابط عاطفی، اجتماعی و اخلاقی سالم، تفاوت در فرهنگ خانواده ها و بخصوص عدم پذیرش ارزشها و آداب و رسوم گوناگون، موجب اضطراب بسیاری از نوجوانان می شود. برای اینکه نوجوانی که تجربه های ذکر شده را نداشته است دچار اضطراب شدید نشود و یا اضطراب او ادامه پیدا نکند اقدامات زیر مفید است :
والدین باید گرایش فرزند خود به همسالان را بدرستی درک کنند، زیرا این یک نیاز طبیعی است که بخواهد مورد توجه و حمایت همسالان قرار گیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
تاثیر آموزش هنر بر خلاقیت کودکان
برای گذر از عصراطلاعات و ورود به دنیای آینده می بایستی کودکان را توانمند ، خلاق ،ارتباط گر و مسلط به فناوریهای جدید روز تربیت کرد ،آن چنان که دارای انگیزش بالا بوده و از شوق زندگی کردن برخوردارباشند تا بتوانند در دنیای پررقابت و پیچیده آینده تاب تحمل داشته و موفق شوند.اگر کودکان ما برای آینده تربیت نشوند ، جوانان آینده ما در یک رقابت سخت دچار شکست شده وبا از دست دادن اعتماد به نفس خود به مشکلات روانی دچار خواهند شد و آنگاه ممکن است شاهد افتادن آنان در دام آسیب های اجتماعی باشیم و چه بسا در آینده با موجی از عارضه های روانی در سطح جامعه روبرو شویم .برای لحظه ای در گوشه ای بنشینیم و چشمان خود را ببندیم و به دنیایی که در آن زندگی می کنیم بیاندیشیم.سرعت و شتاب زندگی و پدید آمدن تحولات شگفت انگیز از ویژگیهای عصر حاضر است و هر لحظه اتفاقی جدید در حال وقوع است و این اتفاقات همچون حلقه های زنجیر به یکدیگر متصل بوده و از دل زمان خارج می شوند . تولید علم و دانش چنان سرعتی به خود گرفته است که بارانی از اطلاعات بر روی سر انسان ها فرو می ریزد .شبکه اینترنت که ریشه های گسترده فناوری اطلاعات را تشکیل می دهد با سرعتی شگفت انگیز به پیش می رود و هر نقطه ای از کره زمین را تحت سیطره خود در می آورد و هر لحظه مغز یک انسان را به هزاران انسان دیگر مرتبط می کند و بدین وسیله او را در میان سیلاب اطلاعات رها می سازد . اگر تا دو دهه پیش به آدمی می آموختند که چگونه به کسب اطلاعات و گردآوری آن بپردازد .اکنون در پی آنند که به انسان بیاموزند که چگونه سدی بسازد تا از یورش سهمگین اطلاعات خود را ایمن سازد و تنها از آن میزان اطلاعات که نیاز واقعی اوست بهره مند شود.امروزه نوزادان متولد می شوند تا بتوانند آینده را مدیریت کنند و این رسالت سنگین بر عهده ماست تا آنان را برای آن دوران آماده نماییم . دورانی که انسان باید علاوه بر زندگی در محیط در حال تغییر ، بتواند خلاقانه بیاندیشد و با ایجاد افکار نو به حل مشکلات بپردازد و با هنرمندی سکان کشتی زندگی خویش را در این دریای متلاطم به پیش ببرد . حال تصور کنید فردی ساعت ها در حال نقاشی کردن است و به دور از هیاهوی دنیای امروز ، در تخیل خود سیر می کند و گویی ذهن او در دریای آرام درون ، قلابی را رها ساخته و ساعت ها به دنبال یافتن چیزی تازه در دل این دریاست .در این میان ممکن است پرنده ذهن او به آسمان پرواز کند و در جستجوی خالق خویش به سیر و سیاحت بپردازد و یا در دل اعماق دریای وجود به جستجوی درون خود بپردازد و هر لحظه تجربه ای کسب کند و در این میان چه بسا اولین جرقه های خلاقیت پدیدار شده و زمینه ساز افکار نو گردد. هنر قادر است شرایطی را فراهم کند که آدمی بتواند به دور از هیاهو در میان زیباییها سیر کند و بدین وسیله به آرامش برسد و در کنار آن عمیق تر بیاندیشد.کودکان امروز، نیازمند هنرند تا در آینده با کمک آن بتوانند بهتر اندیشه نمایند.برای پی بردن به اهمیت هنر در بروز خلاقیت بهتر است تعریفی از خلاقیت داشته و سپس به بیان ویژگیهای فرد خلاق بپردازیم .تعریف خلاقیت
بیان تعریفی جامع از خلاقیت کار سختی است و صاحبنظران تعاریف مختلفی ارائه کرده اند شاید ساده ترین تعریفی که بتوان از خلاقیت داشت عبارت است از : " خلاقیت عبارت است از اینکه فردی فکری نو و متفاوت ارائه دهد .""استیفن رابینز " خلاقیت را به معنای توانایی ترکیب اندیشه ها و نظرات در یک روش منحصر به فرد با ایجاد پیوستگی بین آنان بیان می کند ." گیلفورد " دانشمند آمریکایی خلاقیت را با تفکر واگرا ( دست یافتن به رهیافت های جدید برای مسائل ) در مقابل تفکر همگرا ( دست یافتن به پاسخ ) مترادف دانسته است. افرادی که تفکر واگرا دارند در فکر و عمل خود با دیگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور شده و روش های خلاق و جدید را به کار می برند . برعکس کسانی که از این خصوصیت برخوردار نیستند تفکر همگرا دارند و در فکر و عمل خود از عرف و عادت پیروی می کنند . ویژگی های فرد خلاق مهم ترین ویژگیهای یک افراد خلاق به شرح زیر است :-انگیزه بالایی برای پیشرفت دارندآنها کنجکاو و جستجوگرند-در انجام کارها دارای پشتکار و انضباط هستند-انگیزه فراوانی برای کسب دانسته ها و تجربیات جدید دارند-شوق فراوان برای زندگی کردن دارند -زیباپسند بوده و علاقمند به آثار هنری هستند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
عقبماندگی ذهنی را نمیتوان بصورت یک پدیده مطلق تعریف کرد بلکه باید به عنوان پدیدهای چند بعدی که وجوه مختلف آن به فیزیولوژی،روانشناسی،پزشکی،تعلیم و تربیت و جامعهشناسی مربوط میگردد مورد بررسی قرار داد. . حدود 3%جمعیت یک جامعه را کمتوانان ذهنی تشکیل میدهند .چون خانواده این بنیادیترین واحد اجتماع اولین عضو در گیر در گروه است وبهداشت روانی این هسته اجتماعی همواره مورد توجه و اهمیت قرار داشته است لذا این امرجامعه را ملزم میدارد تا کمتوان ذهنی را بعنوان یک معضل اجتماعی و نه فردی مورد توجه، بررسی و حمایت قرار دهد .
آنجه در این مقاله مورد نظر است شناخت کودکان کمتوان ذهنی وسطح تواناییهای آنها در گروههای مختلف و نیز بررسی بهداشت روانی خانواده های آنان و آشنایی با واکنشهای رایج والدین در مواجه با معلولیت ذهنی فرزندشان ، میباشد.
تعریف و طبقه بندی کودکان کمتوان ذهنی
علایم بالینی نظیر، تاخیر در راه رفتن ، تاخیر در حرف زدن ، عدم استقرار و سکون ، عدم توانایی در انجام امور در حد سن خود و مانند آن ، زنگهای خطری هستند که میتوانند پیشآگهی کمتوانی ذهنی به حساب آیند.
طبق تعریف انجمن عقبماندگی ذهنی آمریکا (:(AAMD
" عقبماندگی ذهنی مربوط میشودبه کنش عمومی هوش که به طورمعنیدار یا قابل ملاحظهای کمتر از حد متوسط عمل کرده و با نقایصی دررفتار سازشی توام بوده و در دوران رشد پدیدار شده است".
برای تسهیل در شناخت توانایی کودکان کمتوان ذهنی و به منظور ارائه خدمات آموزشی و توانبخشی، آنان را به سه گروه تقسیم کردهاند :
-کمتوان ذهنی آموزشپذیر:
این افراد دارای هوشبهر۵۴تا۶۹بوده و حدود 70 تا 80 درصد جمعیت کمتوانان ذهنی را تشکیل میدهند. به دلیل آنکه شناسایی و تشخیص این کودکان در سنین پایین مشکل است معمولاآنها در سنین مدرسه شناسایی میشوند.کودکان کمتوان ذهنی آموزشپذیر از لحاظ یادگیری مطالب درسی نسبت به کودکان همسن خود به نحو بارزی عقب هستند و در مهارتهای تحصیلی میتوانند درطول تمام سالهای تحصیلی حداکثر تا کلاسهای سوم- چهارم-پنجم ابتدایی پیشرفت داشته باشند.لذا اصطلاح آموزشپذیر به حداقل آموزشپذیری در زمینههای درسی؛مهارتهای اجتماعی و شغلی اطلاق میگردد(افروز؛1370).این افراد در هر سنی که باشند از لحاظ هوش و سایرقوای ذهنی ؛ در حد کودکان 8 تا 10 ساله باقی میمانند.
-کمتوان ذهنی تربیتپذیر:
این گروه دارای هوشبهر 50-25 میباشند و حدود 10 تا 20 درصد کل کمتوانان ذهنی را تشکیل میدهند.کودکان کمتوان ذهنی تربیت پذیر به خلاف گروه آموزشپذیربه خاطر مشخصات کلینیکی و جسمانی از دوران نوزادی و طفولیت قابل شناسایی و ازهمان ابتدا درراهرفتن ، حرفزدن ، مهارتهای خودیاری به طور قابل ملاحظهای دچار کندی و ضعف هستند.به طور کلی هدفهای تربیتی آنان در جهت رسیدن به خودیاری و خودکفایی در زمینههای فردی و اجتماعی است.این گروه ازافراد درهر سنی که باشند درحدود تواناییهای ذهنی کودکان 6 تا 7 ساله باقی میمانند.
-کمتوان ذهنی حمایتی:
بهره هوشی این دسته از کمتوانان ذهنی زیر25 می باشد وحدود 3 تا 5 درصد کل کمتوانان ذهنی را تشکیل میدهند و اصطلاحا آنان را "ایزوله" یا "پناهگاهی" مینامند.هیچگونه آموزش و تربیتی در مورد آنان نتیجه بخش نبوده و نیاز فوقالعاده به کمک مستمر در انجام کارهای شخصی دارند.در بالاترین سطح در حد کودکان سه ساله هستند.(داورمنش،1376)
خانواده و کودک کمتوان ذهنی
همانطور که در بالا توضیح داده شد کودکان کمنوان ذهنی معمولا با علایم بالینی تاخیر در گفتار؛ تاخیر در مهارتهای حرکتی و... قابل شناسایی هستند .کودکی که تا 3 سالگی هنوز توانایی تکلم ندارد و یا ازلحاظ رشد حرکتی نمیتواند بایستد یا راه برود دارای پیش آگهی کم توانی ذهنی است.معمولا والدین؛ خصوصا مادران اولین کسانی هستند که این تاخیر را درک میکنند؛ امانحوه برخوردشان بنا به شرایط روحی و شخصیتی ،متفاوت است. گروهی تاخیر کودک خود را انکار کرده ؛ آن را به عوامل خارجی نسبت میدهند و یا با مقایسه با افرادی که دیر به این توانائیها دست یافتهاند در صددتوجیه تاخیر رشدی کودک خود برمیآیند.گروهی آنرا پنهان نموده و سعی میکنند کمتر کودک را در جمع اطرافیان حاضر نمایند و گروهی نیز با احساس گناه و تقصیرسعی در ارائه خدمات ویژه و حمایت بیرویه از وی مینمایند .اما آنچه مهم است اینکه بهداشت روانی خانواده با بحران قبول این معضل روبرو است و گذراز آن رنج فراوانی را به خانواده تحمیل میکند. والدین این کودکان را میتوان با توجه به عکس العملهای متفاوتی که نسبت به کم توانی ذهنی فرزندشان دارند به دو گروه تقسیم کرد:والدین پذیرنده ؛ والدین ناپذیرا.
والدین پذیرنده
عکسالعملی که جنبه سازندگی و تطابق دارد آنست که والدین ؛واقعیت عدم تواناییهای فرزند خود را بادرک منطقیو عاقلانه قبول میکنند.مسلما اینگونه برخورد منافع بسیاری هم کودک و هم برای والدین بدنبال آورده؛ضمنابرای سایر اعضاء خانواده و بالطبع برای کل جامعه نیز بسیار مفید و سودمند میباشد.
بدون شک گذر از بحران پذیرش و رسیدن به تفکر منطقی توسط والدین مسئله سادهای نیست و بستگی کامل به بلوغ روانی و راهنمایی صحیح آنان دارد.نتیجه این تفکر منطقی را در رشد کودک میتوان بوضوح مشاهده کرد زیراکودکی که والدینش با امید تلاش میکنند تا به نهایت تواناییهای خود دست یابد، با کسب اندک توانایی مورد تشویق و توجه قرار گرفته و سعی در کسب تواناییهای جدیدتر مینماید .
والدین ناپذیر
این گروه ازوالدین که معمولا اکثریت قریب به اتفاق والدین کودکان کمتوان ذهنی را تشکیل میدهند، در رویارویی با کمتوانی ذهنی فرزندشان روحیه خود را باخته و با نشان دادن واکنشهای غیرمنطقی وضعیت را از آنچه که هست خرابتر میکنند.چنین والدینی از نظر نوع واکنش؛ به دو گروه تقسیم میشوند: والدین پنهان کننده؛ والدین انکار کننده.(داورمنش ؛1376)
این واکنشها نباید عمدی و آگاهانه از طرف والدین تلقی گردد؛ بلکه باید به عنوان واکنش در مقابل موقعیتی که نسبت به خودشان تهدید کننده احساس میکنند، یعنی قبول کمتوانی