لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
اختلالات اتوزومال
اختلالات کروموزومی اتوزومال چه در تعداد و چه در ساختمان کرو موزومها اگر تمام سلولها را در بر گیرد اغلب منجر به سقطمیگردد و اکثرا"به صورت موزائک در افراد مشاهده می شود. مونوزومی های اتوزومال بجز چند مورد نادر مونوزومی نسبی که در اثر حذف های ریز در اتوزوم ها ایجاد شده اند، همانند سندرم فریاد گربه1 ، همیشه به مرگ منتهی می شود. تریزومی های نسبی و کامل نیز در صورت زنده ماندن فرد اغلب به علت بروز اضافی بعضی از ژنها و به هم خوردن تعادل کروموزومی با ناهنجاری های مادرزادی ذهنی و رشدی همراه هستند. تنها سه تریزومی کامل 21و18.13 (سندرم داون) با حیات ساز گارند که در این میان سندرم داون از همه شایع تر و دارای اهمیت پزشکی خاص است.
سندرم داون2
داون شاعی ترین اختلال کروموزومی است که علت آن در 1959 با شناسایی حضور یک کروموزوم اضافی 21 در اکثر مبتلایان شناسایی شد علائم فنوتیپی اختصاصی این بیماری هیپوتونی (شلی عضلانی)، براکی سفالی، گردن کوتاه؛ گورش های پایین تر از حد معمول، پس سر صاف، زبان بیرون زده و دهان باز، چین های اپیکانتال1 (پلک رو به بالا)، دست های کوتاه و پهن و چین کف دستی عرضی منفرد (میمونی) ، خم شدگی انگشت پنجم (کلینو داکتیلی) و شکاف بین انگشتان اول و دوم پا هستند.
مهمترین بیمار در مبتلایان داون عقب ماندگی ذهنی است که معمولاً تا پایان سال اول تولد مشخص می شود (60>IQ>30) بیماری های قلبی ، آترزی دوازدهه، فیستول نای به مری و لوسمی به سایر بیماری های شایع در این اختلال کروموزومی هستند.
سندرم داون معمولاً نیمی از اختلالات کروموزومی شناخته شده پیش از تولد راتشکیل می دهد. فقط حدود 20 تا 25% مبتلایان به داون زنده به دنیا می آیند که 4/1 جمعیت آنها به علت نقایص قلبی در سال اول تولد فوت می کنند. بیماران اون اغلب به علت پیری های زودرس و آسیب دستگاه عصبی تا قبل از 35 سالگی دچار آلزایمر می شوند. علل کروموزومی اصلی در سندرم داون براساس کاریوتیپ عبارتند از تریزومی 21، جابجایی را برتسونی2 و ایزوکروموزوم 21.
از حد معمول، پس سر صاف، زبان بیرون زده و دهان باز، چین های اپیکانتال1 (پلک رو به بالا)، دست های کوتاه و پهن و چین کف دستی عرضی منفرد (میمونی) ، خم شدگی انگشت پنجم (کلینو داکتیلی) و شکاف بین انگشتان اول و دوم پا هستند.
مهمترین بیمار در مبتلایان داون عقب ماندگی ذهنی است که معمولاً تا پایان سال اول تولد مشخص می شود (60>IQ>30) بیماری های قلبی ، آترزی دوازدهه، فیستول نای به مری و لوسمی به سایر بیماری های شایع در این اختلال کروموزومی هستند.
سندرم داون معمولاً نیمی از اختلالات کروموزومی شناخته شده پیش از تولد راتشکیل می دهد. فقط حدود 20 تا 25% مبتلایان به داون زنده به دنیا می آیند که 4/1 جمعیت آنها به علت نقایص قلبی در سال اول تولد فوت می کنند. بیماران اون اغلب به علت پیری های زودرس و آسیب دستگاه عصبی تا قبل از 35 سالگی دچار آلزایمر می شوند. علل کروموزومی اصلی در سندرم داون براساس کاریوتیپ عبارتند از تریزومی 21، جابجایی را برتسونی2 و ایزوکروموزوم 21.
از حد معمول، پس سر صاف، زبان بیرون زده و دهان باز، چین های اپیکانتال1 (پلک رو به بالا)، دست های کوتاه و پهن و چین کف دستی عرضی منفرد (میمونی) ، خم شدگی انگشت پنجم (کلینو داکتیلی) و شکاف بین انگشتان اول و دوم پا هستند.
مهمترین بیمار در مبتلایان داون عقب ماندگی ذهنی است که معمولاً تا پایان سال اول تولد مشخص می شود (60>IQ>30) بیماری های قلبی ، آترزی دوازدهه، فیستول نای به مری و لوسمی به سایر بیماری های شایع در این اختلال کروموزومی هستند.
سندرم داون معمولاً نیمی از اختلالات کروموزومی شناخته شده پیش از تولد راتشکیل می دهد. فقط حدود 20 تا 25% مبتلایان به داون زنده به دنیا می آیند که 4/1 جمعیت آنها به علت نقایص قلبی در سال اول تولد فوت می کنند. بیماران اون اغلب به علت پیری های زودرس و آسیب دستگاه عصبی تا قبل از 35 سالگی دچار آلزایمر می شوند. علل کروموزومی اصلی در سندرم داون براساس کاریوتیپ عبارتند از تریزومی 21، جابجایی را برتسونی2 و ایزوکروموزوم 21.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اختلالات هویت جنسی
«هویت جنسی(Gender Identity)» بازتاب احساس مردانگی یا زنانگی فرد است. هر کودکی تاسن 2-3 سالگی باور محکمیدر مورد مرد یا زن بودن خود پیدا میکند و راحت و قاطع میگوید:«من یک پسرم» یا «من یک دخترم» اما حتا اگر رشد جنسی او طبیعی هم باشد، حس نرینگی یا مادینگی فرد کامل نیست و باید رشد و تکامل یابد.
هویت جنسی بر اساس زیست شناسی افراد بنا میشود، از آموزههای اجتماعی اثر میپذیرد و برای این که به دوام و ثبات دست یابد، به گذشت زمان نیاز دارد.
هویت جنسی به طور ضمنی به معنای وجوه فیزیولوژیک رفتار مرتبط با مردانگی یا زنانگی است. اما باید بین جنسیت اچتماعی و جنسیت بیولوژیک(زیست شناختی) تمایز و تفاوت قائل شد؛ هرچند در اغلب موارد، این دو با یکدیگر متناسب و هماهنگ هستند، یعنی مردان رفتار مردانه و زنان رفتار زنانه از خودنشان میدهند. ولی گاه در مواردی چون مبحث ما جنسیت و هویتجنسی بایکدیگر در تعارض و تضادند.
ویژگیهای جسمانی از جنسیت زیست شناختی فرد بر میآید اما این به تنهایی هویت جنسی را شکل نمیدهد. در پیدایش هویت جنسی، سر مشقهای بی شمار اجتماع نقش دارند، سرمشقهایی از همبازیها، پدر و مادر، خواهر و برادر، آشنایان، آموزگاران و دیگر روابط اجتماعی – فرهنگی ساری و جاری.
به طور معمول، افراد با جنسیت بیولوژیک خود، همانندسازی میکنند اما همیشه این گونه نیست. گاه مغز و روان مردانه در پیکری زنانه اسیر میشود و سه بار شایع تر از آن، مغز و روان زنانه در کالبدی مردانه فریاد بر میآورد!
چرا که هویت جنسی تنها از وضعیت مردانه یا زنانهی دستگاه تناسلی خارجی کودک پدید نمیآید. عوامل ژنتیک، به ویژه از بسته شدن نطفه تا هفتهی ششم زندگی جنینی و نگرشهای پدر، مادر و خانواده و فرهنگ پیدا و پنهان اجتماع پیرامون ، بی شک اثر گذار است.
«نقش جنسی»، رفتار بیرونی است که اعلام عمومیجنسیت محسوب میشود و بازتاب احساس درونی شخص در مورد هویت جنسی اش است. نقش جنسی انتقال شمای مرد بودن یا زن بودن به دیگران است: هویدا شدن هویت جنسی ذهنی.
اغلب «هویت جنسی» و «نقش جنسی(Gender Role) » با یکدیگر هماهنگ هستند. زنی که حسی از زن بودن دارد، دیدگاه خودش را با رفتار زنانه به جهان انتقال میدهد و مردی که خودش را مرد میداند، کردار مردانه دارد. از این رو، نقش جنسی، هر رفتار و گفتاری است که شخص برای نشان دادن اندازهی مرد بودن یا زن بودن خود ابراز میکند.
پس، سخن نخست آن که «هویت جنسی» و «نقش جنسی» از بنیاد میبایست از جنسیت بیولوژیک(زیست شناختی) و آناتومیک (کالبدی) تمایز داده شود. جنسیت کاملاً محدود و منحصر به ویژگیهای تشریحی و فیزیولوژیکی است که «ظاهر» مردانه یا زنانه برای فرد پدید میآورد.
اما افتراق «گرایش جنسی (Sexual Orientation) » نیز از مفهوم هویت جنسی مهم است. گرایش جنسی، به موضوع یا هدف تکانههای جنسی اشاره دارد و بیانگر تمایل جنسی – شهوانی فرد برای جنس مقابل (Heterosexual)، جنس موافق (Homosexual) یا هر دوست (Bisexual) و بستگی به این دارد که کشش فرد به ایجاد رابطه با کدام جنس بوده و خواهد بود.
اختلال هویت جنسی(Disorder Gender Identity) در پسرها بیشتر است و نسبت پسر به دختر از 6 به 1 تا 30 به 1 متفاوت است.
نرینگی (مردانگی) بستگی به اثر هورمونهای مردان (آندروژنها) در دوران جنینی دارد.
تستوسترون روی نورونهایی از مغز که در نرینگی (مردانگی) مغز در مناطقی از جمله هیپوتالاموس نقش دارند، اثر میکند. مطالعات اخیر تفاوتهایی را در مغز افراد دچار Transsexualism مرد به زن نشان داده است. در این افراد هستههای هیپوتالاموس وهستهقرمز مغزشان کوچکتر از دیگر مردان و در قد و قوارهی هستههای مغز زنان بوده است. امابه جز این عوامل بیولوژیک، عوامل روان شناختی و اجتماعی نیز بر پیدایش هویت جنسی مؤثرند. از نظر فرهنگی نقشهای جنسی مشخص است. از پسرها انتظار نمیرود که دخترانه رفتار کنند و از دخترهاهم رفتار پسرانه پذیرفتنی نیست. این نقشها آموخته میشوند، هرچند این یک واقعیت است که برخی پسرها مزاج ظرفی و حساسی دارند و برخی دخترها پرخاشگر و پرانرژیاند.
چگونگی روابط مادر با کودک در نخستین سالهای زندگی در برقراری هویت جنسی اهمیت فوقالعادهای دارد. در خلال این سالها، مادران به طور طبیعی کودکان را از هویت جنسی شان آگاه کرد و سبب میشوند که آنها جنسیت خود را بپذیرند و بدان افتخار کنند. اما مادر خشن، کنترل کننده و بیارزش کننده میتواند در رشد و شکلگیری هویت جنسی کودک اختلال پدیدآورد. برخی کودکان ممکن است با این پیام روبرو شوند که اگر هویت جنس مقابل را داشتند، از ارزش بیشتری برخوردار بودند. مشکلات هویت جنسی گاه در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بررسی دلایل بروز اختلالات روحی در زنان شاغل
زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است.
هرچه به جلو می رویم حضور زنان در اجتماع پررنگ تر می شود. زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است.
زنی که تا دیروز فقط در خانه فعالیت می کرد و عهده دار خانه داری و همسر داری بود و تنها دغدغه اش به چگونگی تربیت فرزندان معطوف می شد، امروز علاوه بر مسوولیت های پیشین بایستی در محیط اداره نیز به عنوان یک فرد کاری و پرتوان حضور داشته باشد و در راستای حفظ نقش خود به عنوان یک فرد مستقل در جامعه بکوشد. افزایش حضور زنان در عرصه های اجتماعی جدا از تاثیری که بر رشد شخصیت فرد و افزایش آگاهی های وی می گذارد در آینده نیز موجب تحکیم پایه های خانواده شده و به تربیت فرزندان سالم کمک می کند؛ چنانکه بارها گفته و شنیده ایم که پشت هر مرد موفقی زن موفق تری وجود دارد.
به رغم تمامی نتایج مثبتی که از حضور زنان در اجتماع حاصل می شود ولی پیامد های منفی هم وجود دارد که تنها متوجه خود زنان است و آن به خطرافتادن سلامت روانی آنهاست. افزایش میزان مراجعات به کلینیک های اعصاب و روان و نیز بالارفتن آمار ابتلا به بیماری های قلبی در زنان در چند سال اخیر همگی حکایت از تاثیرات منفی حضور پیش رونده زنان در مشاغل مختلف دارد.
یکی از مهمترین پیامد های فعالیت در اجتماع بروز استرس و فشار های روحی و روانی است که در زنان بیش از مردان بروز می کند. استرس موقعیتی است که در آن شخص از نظر روحی به هم می ریزد و در هم می شکند و معمولاً با واکنش هایی نظیر مشت کردن انگشتان، انقباض عضلات و به هم فشردن دندان ها و برافروختگی چهره همراه است.
به طور کلی پژوهشگران استرس را وضعیتی توصیف می کنند که افراد مجبور به ایجاد تغییرات ناخواسته در جهت تطابق با حوادث و پیشامد های زندگی می شوند. بنابراین استرس تنها پاسخ های بدنی به تغییرات فیزیکی و نیازهای فیزیولوژیک نیست که پاسخ های روحی، هیجانی و رفتاری را نیز شامل می شود. مطالعات نشان می دهد زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روحی و روانی ناشی از بروز استرس و اضطراب قرار دارند که این میزان در زنان شاغل خارج از منزل که مسوولیت رسیدگی به فرزندان و کارهای منزل را نیز به عهده دارند بیشتر دیده می شود.
زنان شاغل در مواجهه با شرایط بحرانی در وضعیت پراسترس زندگی می کنند. آنها نسبت به مردان شاغل یا زنان خانه دار از تظاهرات بدنی (کابوس های شبانه، اختلالات گوارشی، ناراحتی کمر و ستون فقرات) به مراتب بیشتری شکایت می کنند، ضمن اینکه بیشتر از آنان نیز در معرض ابتلا به ناراحتی های خلق و خوی، نظیر افسردگی قرار دارند.
براساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه ییل، زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار از سلامت جسمی نامطلوبی برخوردارند. ریسک ابتلا به بیماری های قلبی در زنانی که در کارشان تحت فشار شدید قرار دارند بیشتر از افراد دیگر است.
به نظر می رسد اگر زنان بتوانند به روش دلخواه و در مشاغل مناسب تا مراحل مدیریتی کار کنند، ریسک بیماری های قلبی در آنها پایین باقی می ماند. شاغل بودن زنان تنها به قرار گرفتن آنها در شرایط پراسترس محدود نمی شود. متاسفانه همراه با شاغل شدن، مصرف غذاهای آماده که به نسبت از چربی و کالری بیشتری برخوردارند و در گروه غذاهای پرکلسترول ناسالم به شمار می روند بیشتر می شود که این خود نقش مهمی در به خطر افتادن سلامت جسمی و بروز بیماری های قلبی ایفا می کند. ضمن اینکه تاثیر استعمال سیگار که در زنان شاغل بیشتر از زنان خانه دار است و در موارد بحران زا بیشتر می شود را نباید نادیده انگاشت که آن خود نیز عامل مهمی در پایین بودن سطح سلامت زنان به شمار می رود.
زنان شاغل حتی بیشتر از مردان شاغل در معرض ابتلا به بیماری های قلبی قرار دارند که البته آن هم به الگوی رفتاری آنها مربوط می شود، مثلاً اینکه زنان در مقایسه با مردان زودتر دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند و امنیت خود را از دست می دهند. با اینکه زنان در موقعیت های اجتماعی نرم خو تر از مردان هستند و در کنترل خشم نیز موفق تر از آنها عمل می کنند ولی در مواجهه با موقعیت های پرخطر خیلی زود ثبات روحی و روانی خود را از دست می دهند و در بحران ها سریعاً پریشان و گیج می شوند.
در زمان پیشامد های ناگوار نظیر شرایط استرس زا فشار خون بالا رفته و ضربان قلب تند می شود که باعث ایجاد آشفتگی در جریان خون شده و آن هم فشار وارده به دیواره های شریان ها را افزایش می دهد. ترشح بیش از حد هورمون های استرس در گردش خون ممکن است باعث آسیب در جداره درونی شریان ها شود. پلاکت های موجود در خون (به حرکت درآمده توسط هورمون های استرسی) در جهت شروع عمل ترمیم جداره آسیب دیده بدان متصل می شود که در نتیجه این عمل ترمیمی، دیواره شریانی ضخیم رگ ها تنگ می شود. با توجه به اینکه گفته شد استرس تاثیر بسزایی در بروز بیماری های قلبی دارد تعجب آور نخواهد بود اگر بگوییم زنان شاغل رتبه اول را در ابتلا به بیماری های قلبی دارند.
استرس تنها یکی از عوامل تهدید کننده سلامت زنان شاغل است. زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند. طبق آمار های رسمی اعلام شده، ۷ تا ۱۲ درصد از مردان در سراسر دنیا از افسردگی رنج می برند در حالی که این رقم در زنان به ۲۰ تا ۲۵ درصد می رسد.
تاکنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است ولی آنچه مشخص است میزان بروز افسردگی در زنان امروز به نسبت گذشته تفاوت بسیاری کرده است. در گذشته و تا قبل از ورود گسترده زنان به اجتماع تنها عوامل فیزیولوژیک بودند که به بروز افسردگی منجر می شدند. افسردگی پس از زایمان یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی در زنان است که در نوع شاغل و غیرشاغل تفاوتی ندارد.
افسردگی پس از زایمان یک اختلال شایع و ناتوان کننده اجتماعی است که بیش از ۸۵ درصد مادران باردار پس از زایمان آن را تجربه می کنند. افسردگی پس از زایمان یک اختلال چند عاملی بوده و تغییرات هورمونی پس از زایمان عمده ترین دلیل پیدایش این مشکل است.
نتایج تحقیقات حاکی از آن است که سابقه افسردگی در گذشته، فشار روانی ناشی از زایمان، مسوولیت نگهداری از نوزاد، مشکلات زناشویی، بیکاری، حمایت اجتماعی ناکافی، نوع زایمان، سن مادر هنگام زایمان، عدم دسترسی کافی به خدمات پزشکی و اضطراب پس از زایمان نیز از جمله عوامل ابتلا به افسردگی پس از زایمان به شمار می آیند.
همچنین، مشخص شده است افسردگی پس از زایمان اثرات ناگواری بر مادر، کودک و دیگر اعضای خانواده می گذارد؛ به صورتی که در مادران ناتوانی در انجام مراقبت از فرزند، خودکشی و احتمال افسردگی دائمی را افزایش داده و نیز در کودکان موجب ایجاد اختلال در برخی رفتارها و نیز اختلال در رشد و تعامل می شود. همانطور که گفته شد افسردگی پس از زایمان در اغلب زنان مشاهده می شود و مساله ای نیست که شاغل بودن زنان در آن دخالت فراوان داشته باشد. یکی از مهمترین عواملی که در چند دهه اخیر در بروز افسردگی های شدید در زنان تاثیر داشته مساله روابط کاری و شغلی است.
عواملی نظیر تحقیر شخصیت زنان در جامعه یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان همگی می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد و این موضوع همانطور که در سطور پیشین نیز گفته شد ارتباط مستقیمی با نوع واکنش های غالباً مدارامآبانه زنان در برخورد با شرایط بحرانی دارد که در بیشتر موارد به شخصیت خود آنها آسیب می رساند. زنان در وضعیت های مشکل سریع تر از مردان به این تفکر می رسند که قدرت انجام کاری را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عنوان : اختلالات ارتباطی
نام استاد : سرکارخانم کاظمی
گردآورندگان: سوگل قهرودی
لیلا ملکی
مهتاب میرزایی
مراحل رشد گویائی
منظور از زبان ، همان زبان لفظی است که بمیزان توانائی و نضج دستگاههای صوتی بنابر تمرین وممارست وعادل حاصل می شود؛ و همچنین به سطح توافق عقلی ، حرکتی و حسی شخص مربوط است . زیرا دانسته شده است که دستگاههای صوتی ، چون عضلات دهان ، زبان و حنجره هر یک ؛ پیش از تولد ، باندازه لازم رشد ونمو پیدا می کنند؛و چنانچه متعاقبا دچارعارضه ای یا بیماری نشوند، بموقع از عهده ی وظایف خویش برخواهند آمد .
مراحل ظهور صداهای لفظی کودک
گریه و فریاد تولد
آغاز زندگی هرکودکی ، همزمان و بمحض تولد ، توام با گریه و فریاداست که علت آن داخل شدن هوا در ریه ی نوزاد است و هیچگونه ارتباطی با وضع مزاجی او ندارد .
اگر چه صدای نوزاد نیرومند،با فریاد شدید و تند وصدای کودک نحیف،با فریاد خفیف و منقطع همراه است و این فریاد و گریه ها ، به نسبت شدت و ضعف آنها ، می توانند به نوع ولادت و چگونگی وضع مزاجی نوزاد هم بستگی داشته باشد ،مع ذلک از حیث روانشناسی و مسائل مربوط به آن هیچگونه اهمیتی ندارد.
مرحله ی صداهای هیجانی و عاطفی
صداهای نوزاد از بدو تولد تا پایان دو ماهگی بتدریج در حال تغییر محسوسی است و کم کم – بطور ارادی –بدان وسیله نسبت به انعکاس حالات انفعالی و میلهای خود می پردازد ؛ تا آنجا که پس از چندی ، در طول سن دو ماهگی ، آگاهانه ، با احساس هر گونه درد و ناراحتی ،با فریادهای تند و شدید و در حالت خشم ، با صدا و فریاد طولانی و بهنگام دلتنگی با فریادهای پی در پی ومنقطع هیجانات و امیال خود را بروز می دهد .
مرحله ی آواز
در این مرحله ، کودک بتدریج اصوات و الفاظی را که از دهانش خارج می کند، می شنود و با لذت بردن از آن، بصورت فریاد ، آن الفاظ را مرتبا تکرار می کند ؛ که از تکرار مکرر آن الفاظ ، صدای کودک بمنزله ی آواز به گوش می رسد.
براساس آزمایشهای لویس و پری یر ، صداهای اولیه ی کودک ،به حروف متحرک مربوط است ، و حروف ساکن ، پس از اینکه انقباض اعضای دستگاه گویائی محدودتر شد ظاهر می شوند که این خود به رشد بدنی و نضج دستگاه کودک بستگی خواهد داشت .
مرحله ی تقلید
نوزاد تا دو ماهگی ، بنابر انفعالات درونی و حالات روانی خویش ، عکس العمل نشان می داد ، اما بین ماههای دوم تا هشتم تولد ، شادی و رضایت خود را بطور آشکار؛ازطریق صدا ، به بعضی از اطرافیانش ابراز می دارد. یعنی صداهای او در این مرحله معنی دار می شود. بتدریج که کودک رشد می یابد، برخی از اصواتی را که می شنود ، تقلید می کند و برای تقلید درست ، کودک وادار میشود که با توجه و دقت ، به اصواتی که می شنود ، گوش دهد .تا آنجا که بین ماههای هشتم و دهم ، در عمل تقلید مهارت می یابد و در پایان یکسالگی ، واکنش های روشنی از حالات هیجانی و عاطفی خویش ، از خود ظاهر می سازد .
مرحله ی معانی
کودک ، یادگیری و بالاخره مهارت در سخن گفتن را از راه دیدن (ادراک بصری ) و شنیدن ( ادراک سمعی )فرا میگرد.باین معنی هنگامیکه کودک ،توپ یا عروسکی را می بیند ، مادر نام آنرا بزبان می آورد و سپس موقعیکه آن شیئی در دستهای کودک قرار میگیرد ( ادراک لمسی ) ، مادر نام آن شیئی را شمرده و بدفعات تکرار می کند. پس از چندی کودک ، با دیدن هر نوع توپ و یا عروسکی با فریاد نامش را بزبان می آورد. بهمین ترتیب است که کودک با دیدن سایر اشیاء پیرامونش ، که توجهش را جلب می کند ، بکمک مادر و یا اطرافیان نزدیکش ، نام اشیاء را می آموزد و تکرار می کند.
همین کار امکانات عقلی کودک افزایش پیداغ می کند ، تشخیص ودانائی او در بکار بردن الفاظ وکلمات بمعنای خود ، بیشتر می شود وکم کم هر کلمه و کلام را، بمعنا وبمورد خویش بکار میبرد و دیگر هر مردی را بابا و هر حیوانی را سگ نمی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بررسی اختلالات رفتاری در کودکان
نگارنده:
شیرین کوچری
مدرسه سردار جنگل
منطقه چهاردانگه
شماره پرسنلی 21330049
مقطع آموزشی ابتدایی
سال تحصیلی 85 - 84
مقدمه
دانش آموز و کودکی که دچار مشکل رفتاری است، چه مشخصاتی دارد؟ اساساً مشکل رفتاری چیست و چه گستره ای دارد؟ آیا به محض مشاهده هر مشکل یا اختلالی در دانش آموز، اجازه داریم عنوان مشکل یا اختلال رفتاری بر آن بگذاریم؟
بسیاری از دانش آموزان و کودکان با مشکلات رفتاری خفیفی روبه رو هستند که عدم شناخت و درمان به موقع آنها از سوی پدران، مادران، معلمان و مربیان، باعث تشدید و گسترش آنها می شود. در این مقاله درصددیم نمایه ای از مشکلات رفتاری متعددی را که ممکن است کودکان و نوجوانان با آنها مواجه شوند، به صورت فهرست ارائه دهیم. شناخت هر یک از این مشکلات، به مطالعه و کسب اطلاعاتی علمی و دقیق نیاز دارد و درمان هر ناهنجاری رفتاری نیز، به طور یقین و بدون مراجعه به مراکز رفتار درمانی و انجام مشاورههای کلینیکی امکانپذیر نیست. هر چند ممکن است که در بعضی موارد، صرفاً شناخت مشکل، به تغییر رفتار در والدین و مربیان منجر شود و همین تغییر رفتار، باعث کاهش یا از میان رفتن مشکل رفتاری در کودکان و نوجوانان شود.
گستره پراکندگی اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان در هفت گروه طبقه بندی شده اند که ممکن است، بسته به موقعیت سنی، خانوادگی، اجتماعی، جغرافیایی و موقعیت های دیگر، در کودکان و نوجوانان متفاوت، شدت و ضعف داشته باشند. بار دیگر، یادآوری این نکته ضروری است که همه اختلالات رفتاری که در این فهرست آمده اند، از درجه و اهمیت یکسانی برخوردار نیستند و ممکن است هر کودک و نوجوانی، در گذر از دوران کودکی و نوجوانی یکی از این اختلالات را از خود بروز داده باشد. در واقع، وقتی رفتارشناسان می گویند، بیش از ۷۰ درصد کودکان دچار مشکلات رفتاری هستند، منظور آنها اختلالات رفتاری بزرگ و کوچکی است که در این فهرست از آنها نام برده شده است.
گفتنی است، توجه به سن کودک و دانش آموزی که در حال مطالعه روی رفتار او هستیم و مراجعه به افراد متخصص یا کلینیک های مشاوره و روانشناسی در هر مورد خاص و نیز مشاوره و گفت وگوی اولیه با افراد صاحب نظر در مدرسه، همچون: مدیر، معاون، مشاور و مربی الزامی است.
جویدن ناخن
این واکنش درهمه ی گروههای سنی دیده می شود ولی بیشتر در سنین کودکی و اوائل بلوغ اتفاق می افتد . بسیاری از کودکان فقط مواقعی که درفشار روحی قرار می گیرند (مانند عصبانیت ، زمان امتحان یا هنگام مشاهده فیلمهای مهیج ) ناخن خود را می جوند ولی بعضی ها هم بدون دلیل خاصی مرتباً به این کار اقدام می کنند.
ناخن جویدن عکس العملی است که اغلب اوقات با انگشت مکیدن کاملاً تفاوت دارد ؛ زیرا برخلاف انگشت مکیدن یک عادت نیست ، بلکه وسیله ای است که کودک برای پایین آوردن فشاردرونی خود به کار می برد. گاهی هم واکنشی است در مقابل خصومتی که ازجانب افراد محبوبی مانند مادر در طفل برانگیخته شده است.
به رغم اختلاف نظر درعلت بروز این اختلال ، غالب محققان برآنند که درمانهایی از قبیل تلخ کردن و بستن ناخن ، یا تمسخر و تهدید شخص ، چندان مفید نیستند بلکه درمان باید شامل درک مشکلات و کمک به شخصی باشد که ناخن خود را می جود تا بتواند سازش شخصیتی کافی و راه های مناسب تری برای خالی کردن فشار روحی خود پیدا کند.
مکیدن شست
معمولاً شروعِ عادتِ مکیدن شست درکودکان از 3-4 ماهگی است . وقتی کودک کوچک تر است اغلب بلافاصله بعد ازغذا خوردن شست خود را می مکد . بعضی از کودکان به محض آن که پستانک را از دهانشان بیرون بیاورند، شروع به مکیدن شست خود می کنند ولی بعدها قبل از شیر خوردن هم انگشت خود را به دهان می برند و بالاخره در مواقع دیگر روز هم این عمل مشاهده خواهد شد . در سنین بالاتر ( 3- 5/3 سالگی ) بیشتر کودکان شبها به مکیدن شست خود می پردازند.
بهترین طریقه درمان این عادت آن است که به طورغیرمستقیم کودک به کارهای دیگری که مورد علاقه اوست وادار شود تا به تدریج این عادت از سر او بیفتد.
«مکیدن شست» یا انگشت، یکى از عادات رایج دوران کودکى است. این رفتار براى کودکان خردسال کاملاً طبیعى و عادى است، ولى اگر بعد از 6 سالگى باز هم کودک مبادرت به مکیدن شست کند، نیاز به درمان و رسیدگى دارد، زیرا موجب به هم ریختگى ردیف دندان ها، فک و آرواره مى شود. پژوهش ها نشان مى دهند حدود 75 درصد کودکان خردسال (تا یک سالگى) مُشت یا انگشتان خود را در دهان مى گذارند و مى مکند. انجام این کار براى این گروه سنى از کودکان آرامش بخش، سرگرم کننده و لذت بخش است. به طور معمول، کودکان زمانى مبادرت به مکیدن انگشت خود مى کنند که یا خسته اند، یا ناراحت اند و یا حوصله شان سر رفته است.
علت مکیدن شست
انگشت مکیدن طبیعى ترین پاسخ کودک هنگام رویارویى با فشار روانى، اضطراب و مشکلات هیجانى - امنیتى است. روان شناسان معتقدند براى درمان این رفتار در کودکان زیر 6-5 سال نباید عجله کرد، زیرا بسیارى از این گونه عادت ها به تدریج و با افزایش سن کودک کاهش مى یابند و به کلى از بین مى روند. اما اگر کودک 7 ساله اى نتواند این عادت خود را ترک کند، والدین و اطرافیان او باید درصدد درمان او برآیند، زیرا ترک چنین عاداتى در سال هاى بعد (نوجوانى) بسیار دشوارتر مى شود. در صورتى این عادت را در زمره اختلال بررسى مى کنند که تا سنین 16-12 ادامه داشته باشد. مطالعات نشان مى دهند که در حدود 15 درصد کودکانى که از 5 سالگى به بعد انگشت خود را مى مکند، دچار مشکلات عاطفى - هیجانى ناشى از ورود به مدرسه و دوره پیش دبستانى هستند. بیشتر این کودکان شدیداً به پدر و مادر و اطرافیان شان وابسته و متکى هستند.
زمانى که کودک سعى مى کند رفتار مکیدن انگشت خود را تغییر دهد، والدین و اطرافیان او باید از این تصمیم او استقبال کنند و با حمایت ها و تشویق هاى خود او را کمک و یارى نمایند. حمایت روانى براى کودک امنیت پدید مى آورد و باعث مى شود که کودک در ناملایمات و سختى ها از خود مقاومت بیشترى نشان دهد.
عوارض ناشى از مکیدن شست
مکیدن انگشت بعد از 6 سالگى مى تواند مشکلات جدى در زمینه دندان ها، لثه و آرواره به وجود آورد. مک زدن هاى با فشار کودک به شست یا انگشتش در طول روز و شب، موجب جلو آمدگى دندان ها و ناهنجارى هاى استخوان فک او مى شود. دندان هاى ردیف بالا به سمت بیرون کشیده مى شوند و دندان هاى ردیف پائین نیز به سمت داخل دهان کج مى شوند. اما سؤال بسیارى از والدین این است که چگونه مکیدن یک انگشت کوچک مىتواند موجب ناهنجارى شدید آرواره شود؟ علت آن است که استخوان بندى کودک تا قبل از 8 سالگى بسیار نرم و شکل پذیر است. متأسفانه زمانى که کودک به مدت طولانى انگشتش را مى مکد، در شکل ظاهرى آرواره خود تغییر به وجود مى آورد. اگر کودکى نتواند عادت شست مکیدن خود را تا قبل از آن که دندان هاى دائمی ردیف جلویى او در نیامده ترک کند، ممکن است در مدت ? ماه فک و آرواره او آسیب جدى ببیند.