لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
عنوان:
مکتب رفتار گرائی
مکتب های یادگیری
در روان شناسی پرورشی مکتب های یادگیری متعددی مطرح است ولی دو مکتب عمده که در این مقال بیشتر به آن اشاره می کنیم وجود دارد که بیشترین نظریه ها و قوانین یادگیری بر محور آن دو مکتب شکل گیری شده اند ، یکی مکتب رفتارگرایی و دیگری مکتب شناخت گرایی. از دیگر مکتب های یادگیـری مکتب انسان گرایی است .
یکی از وظایف مهم روانشناسی پرورشی روشن ساختن آن دسته از نظریه ها و قوانین یادگیری است که معلمان را در وظیفه آموزشی خود مدد می رسانند .
مکتب رفتار گرایی :
در اوایل دهه 1900، گرایشی به سمت رفتار به جای تفکر در ایالات متحده آمریکا پدیدار شد که سرانجام به رفتارگرایی (behaviorism) شهرت یافت . این گرایش به نظریه های یادگیری انجامید که عمدتاَ به رویدادهای عینی مانند محرکها ، پاسخها و پاداشها مربوط بودند . این نظـریه پردازان معتـقد بودند که محـرک ها ( شرایـطی که به رفتــار منجر می شونـد ) و پاســـخها ( رفتار واقعی ) تنها جنبه های رفتار هستند که مستقیماَ می توان آنها را مشاهده کرد ، بنابراین آنها متغیرهای عینی هستند که می توانند در ایجاد علم رفتار به کارگرفته شوند .
نظریه های رفتار گرا عبارت اند از نظریه های :
پاولف ، واتسون ، گاتری ، ثرندایک ، هال و اسکینر .
مکتب شناخت گرایی :
نظریه های گشتالتی سردسته و بنیان گذار مکتب شناخت گرایی به حساب می آیند. روان شنا سان پیشاهنگ نظریه گشتالتی چهار دانشـمند آلمـانـی با نام های ماکـس ورتایـمر ، ولفگـنگ کهـلر ، کرت کافکا و کرت لوین بوده اند که از میان آنـها ورتایمر بنیانگذار رسمی این نظریه به حساب می آید . در مکتب شناخت گرایی فرایندهای شناختی بیشتر مورد توجه هستند . این فرایندهای شناختی ، از جمله ادراک امور ، سازمان دادن اطلاعات ، تجزیه و تحلیل اطلاعات ، کسب دانش ، درک معنی و ایجاد انتظارات مستقیماَ قابل مشاهده نیستند . به باور روان شناسان شناختی ، یادگیرنده در نتیجه یاد گیـری در ذهن یا حافـظه ی خود یک ساخت شناختی تشکیل می دهد که در آن اطلاعات مربوط به رویدادهای مختلف نگهداری می شوند و سازمان می یابند . بنابراین از نظر این روان شناسان ، یادگیری ایجاد تغییر دررفتار آشکار نیست، بلکه ایجاد تغییر درساخت شناختی و فرایند ذهنی است . نظریه پردازان گشتالت از جمله اولین نظریه پردازان شناختی هستند و از دیگر نظریه پردازان این مکتب می توان از نظری های برونر ، ویگوتسکی ، پیاژه و آزوبل نام برد .
مقایسه مکتب شناخت گرایی و مکتب رفتار گرایی :
روان شناسان مکتب رفتار گرایی معتقد بودند که برای مطالعه ی پدیده های پیچیده ی یادگیری باید آنها را به اجزای ساده تجزیه کرد و از طریق مطالعه ی این اجزای ساده به شناسایی پدیده های پیچیده دست یافت .
روان شناسان مکتب گشتالت و یا شناخت گرایی مخالف روش کاهش گرایی یا تجزیه کردن پدیده های روان شناختی هستند . به اعتقاد آنان اندیشه های انسان از ادراکات کلی معنی دار تشـــکیل می یابند نه از مجموعه هایی از تصاویرذهنی جزیی که از راه تداعی به یکدیگر مرتبط می شوند لذا از آنجا که پدیده های ادراکی جنبه کلی دارند یادگیری را باید با توجه به این کل نگری مورد مطالعه قرار داد .
روان شناسی شناختی چند تفاوت مهم با رفتارگرایی دارد .
اول اینکه ، موضوعهای مورد علاقه روان شناسی شناختی ، فعالیتهای ذهنی عالی است که از مهـم ترین آنها این موارد هستند : ادراک ( چگونه انرژی های جسمانی به تجربه های با معنی تبدیل می شود ) ، تشکیل مفهوم ، حافظه ،زبان ، تفکر ، مسئله گشایی و تصمیم گیری .
دوم اینکه هدف اصلی نظریه های رفتار گرا معمولاَ تعیین کردن روابط موجود بین رفتار و پیشایندهای آن و همین طور پیامدهای آن بود ؛ در مقابل ، هدف اصلی