لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
ولایت فقیه استمرار ولایت نبی (ص )
ولایت فقیه از همان ابتدا که پیامبر (ص ) حکومت اسلامی را بنا نهاد آغاز شده است، به فرموده حضرت علی (ع) امیر مومنان که توصیه کرده اند : قبل از انجام هر کاری از میان خود رهبری را انتخاب نمایید سپس عمل کنید ...
در زمان نبود و دسترسی به یک امام معصوم حکومت به دست فقیهی عالم و آگاه و متعهد که با احکام و متعهد که با احکام الهی آشنایی دقیق دارد اداره می شود بنابراین وجود شخصی به عنوان رهبر در حکومت اسلامی که احکام و قوانین الهی را به درستی اجرا نماید ضروری است و نمی توان گفت هر کس خودش احکام و قوانین را اجرا می کند و نیازی به رهبر نیست لذا طبق آنچه گفته شد ولایت فقیه امری ضروری و انکار ناپذیر است.
اکنون به شرح و بسط بیشتر این موضوع در صفحات بعدی می پردازیم.
واژه ولی :
ولا ، ولایت ( به فتح واو) ولایت ( به کسر واو) ولی ، مولی. اولی و امسال اینها همه از ماده « ولی » - و، ل، ی- اشتقاق یافته اند. این واژه از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم است که به صورت های مختلفی به کار رفته است، می گویند در 24 مورد به صورت « اسم » و 112 مورد در قالب « فعل » در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه هم چنان که راغب در مفردات القرآن گفته است، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری است ، به نحوی که فاصله ای در کار نباشد، یعنی اگر دو چیز آنچنان بهم متصل باشد که هیچ چیز دیگری در میان آنها نباشد ماده « ولی » استعمال می شود. مثلا اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم و می گوییم : زیر در صدر مجلس نشسته است.
این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار می رود ، اعم از قرب مکانه و قرب معنوی ، و همچنین در مورد دوستی، یاری ، تصدی امر ، تسلط و معانی دیگر از این قبیل استفاده شده است. چون در همه اینها نوعی اتصال وجود دارد. برای این ماده و مشتقات آن معانی بسیاری ذکر کرده اند مثلا برای لفظ «مولی » 27 معنی ذکر کرده اند ، اما بدیهی است که این لفظ برای 27 معنی جداگانه وضع شده است. یک معنی اصله بیشتر ندارد. در سایر موارد به عنایت همان معنی استعمال شده است معانی متعدد و به تعبیر بهتر موارد استعمال متعدد را از روی قرائن لفظی و حالی باید بدست آورد.
این لفظ هم در مورد امور مادی و جسمانی استعمال شده است و هم در امور معنوی و مجرد، ولی مسلما در ابتدا در مورد امور مادی استعمال شده است.
« ولایت » به کسر واو به معنی نصرت است و اما « ولایت » به فتح واو به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است، و گفته شده است که معنی هر دو یکی است و معنی آن هم تصدی و صاحب اختیاری است.
در مورد کلمه « ولی و کلمه مولی » باید بگوئیم : این دو کلمه نیز به همین معنی است چیزی که هست گاهی مفهوم اسم مفاعله دارد و گاهی مفهوم اسم مفعولی .
دو نوع ولا
در قرآن سخن از « ولا » و موالات و توفی زیاد رفته است . در این کتاب بزرگ آسمان مسائلی تحت این عناوین مطرح است . آنچه مجموعا از تدبر در این کتاب مقدس بدست می آید این است که از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد : منفی و مثبت . یعنی از طرفی مسلمانان ، ماموریت دارند که نوعی ولاء را بپذیرند و ترک کنند و از طرف دیگر دعوت شده اند که ولاء دیگری را دارا باشند و به آن اهتمام ورزند.
ولاء منفی
قرآن کریم از این که دوستی و محبت و سرپرستی غیر مسلمانان بوسیله مسلمان پذیرفته شود سخت بر حذر داشته است ، نه از باب این که دوست داشتن انسان های دیگر را بد بداند و طرفدار بعض مسلم نسبت به غیر مسلم در هر حال ، و خالف نیکی با آنها باشد
قرآن صریحا می گوید:
« لا ینها کم الله عن الذین یقبلوکم فی الذین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبدوهم و نفسطوا علیهم ان الله یحب المفسطین » « سوره ممتحنه آیه 8 »
« خداوند باز نمی دارد شما را از کسانی که با شما در دین مقاتله و جنگ کرده اند و شما را از خانه هایتان بیرون نرانده اند . که نیکی کنید نسبت به آنها و دادگری کنید نسبت به آنها همانا خداوند دادگران را دوست دارد.»
روابط دوستانه مسلمانان باید در حدی باشد که عضویت در یک پیکر و جزییت در یک کل ایجاب می کند . « ولاء منفی » در اسلام عبادت است از اینکه یک مسلمان همواره در مواجهه با غیر مسلمانان بداند با اعضاء یک پیکر بیگانه مواجه است و معنی اینکه نباید ولاء غیر مسلمانان را داشته باشد این است که نباید روابط مسلمانان با غیر مسلمانان در حد روابط مسلمانان با مسلمانان باشد به این معنی که مسلمانان عملا عضو پیکر غیر مسلمانان قرار گیرد، یا به این شکل در آید که عضویتش در پیکر اسلامی به هیچ وجه در نظر گرفته شود.
ولاء مثبت
اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد زندگی کنند، نظامی مرتبط و اجتماعی پیوسته داشته باشند هر فردی خود را عضو یک پیکر که همان جامعه اسلامی است بداند تا جامعه اسلامی قوی و نیرومند گردد که قرآن می خواهد جامعه مسلمانان بر تر از دیگران باشد.
« ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم اعلون انا کنتم مومنین »
« سوره آل عمران آیه 129 »
سست نشوید و اندوهگین نباشید که اگر به حقیقت مومن باشید شما برترید .
ایمان ملاک برتری قرار گرفته است ، مگر ایمان چه می کند؟ ایمان ملاک وحدت و رکن شخصیت و تکیه گاه استقلال و موتور حرکت جامعه اسلامی است.
« ولا تنازعوا فتخشلوا و تذهب ریحکم»
« سوره انفال آیه 48 »
با یکدیگر نزاع نکنید و اختلاف نداشته باشید که سست و ضعیف خواهید شد و بو و خاصیت خود را از دست خواهید داد . جدال و اختلاف ، کیان و شخصیت جامعه اسلامی را منهدم می کند.
ایمان اساس دوستی و داد و ولاء مومنان است .
قرآن کریم می فرماید :
« والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر »
« سوره توبه آیه 71 »
مردان و مومن و زنان مومنه بعضی ولی بعضی دیگرند به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند . مومنان نزدیک به یکدیگرند و به موجب این که با یکدیگر نزدیکند، حامی و دوست و ناصر یکدیگرند و به سرنوشت خود که یک واحد را تشکیل می دهند علاقه می ورزند و لذا امر به معروف و نهی از منکر می کنند و یکدیگر را از منکر و زشتی ها باز می دارند.
این دو عمل ( امر به معروف و نهی از منکر ) ناشی از دار ایمانی است و لذا این دو جمله – یامرون بالمعروف ینهون عن المنکر – بلافاصله به دنبال بیان ولاء ایمانی مسلمانان واقع شده است.
علاقه به سرنوشت اشخاص از علاقه به خود آنها سرچشمه می گیرد. پدری که به فرزندان خویش علاقه دارد، قهرا نسبت به سرنوشت و احساس علاقه می کند. اما ممکن است نسبت به فرزندان احساسی نکند . چون نسبت به خود آنها علاقه ای ندارد تا به سرنوشتشان نیز علاقه ای داشته باشد و کار نیکشان در او اثباتی بوجود آورد و کار بدشان احساس منفی .
امر به معروف در اثر همان اثباتی است و نهی از منکر در اثر احساس منفی و تا دوستی و محبت نباشد این احساسها در نهادهای انسانی جوشش نمی کند.
اسلام در متن جامعه :
انقلاب اسلامی زمینه ساز حکومت حضرت مهدی ( عج)
اگر مردم فلسطین به مبارزه خود ادامه دهند و به اسلام بیندیشند و فرمان رهبران الهی را اطاعت کنند و در مقابل فشارهای منطقی و بین المللی تسلیم نشوند، قطعا پیروز خواهند بود.
روزی که امام خمینی مدظله ، ندای اسلام خواهی را در این کشور سر داد ، تا پیروزی ، فاصله زیادی بود و اصلا به نظر اصل ظاهر ، پیروزی غیر ممکن می نمود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
ولایت فقیه استمرار ولایت نبی (ص )
ولایت فقیه از همان ابتدا که پیامبر (ص ) حکومت اسلامی را بنا نهاد آغاز شده است، به فرموده حضرت علی (ع) امیر مومنان که توصیه کرده اند : قبل از انجام هر کاری از میان خود رهبری را انتخاب نمایید سپس عمل کنید ...
در زمان نبود و دسترسی به یک امام معصوم حکومت به دست فقیهی عالم و آگاه و متعهد که با احکام و متعهد که با احکام الهی آشنایی دقیق دارد اداره می شود بنابراین وجود شخصی به عنوان رهبر در حکومت اسلامی که احکام و قوانین الهی را به درستی اجرا نماید ضروری است و نمی توان گفت هر کس خودش احکام و قوانین را اجرا می کند و نیازی به رهبر نیست لذا طبق آنچه گفته شد ولایت فقیه امری ضروری و انکار ناپذیر است.
اکنون به شرح و بسط بیشتر این موضوع در صفحات بعدی می پردازیم.
واژه ولی :
ولا ، ولایت ( به فتح واو) ولایت ( به کسر واو) ولی ، مولی. اولی و امسال اینها همه از ماده « ولی » - و، ل، ی- اشتقاق یافته اند. این واژه از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم است که به صورت های مختلفی به کار رفته است، می گویند در 24 مورد به صورت « اسم » و 112 مورد در قالب « فعل » در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه هم چنان که راغب در مفردات القرآن گفته است، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری است ، به نحوی که فاصله ای در کار نباشد، یعنی اگر دو چیز آنچنان بهم متصل باشد که هیچ چیز دیگری در میان آنها نباشد ماده « ولی » استعمال می شود. مثلا اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم و می گوییم : زیر در صدر مجلس نشسته است.
این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار می رود ، اعم از قرب مکانه و قرب معنوی ، و همچنین در مورد دوستی، یاری ، تصدی امر ، تسلط و معانی دیگر از این قبیل استفاده شده است. چون در همه اینها نوعی اتصال وجود دارد. برای این ماده و مشتقات آن معانی بسیاری ذکر کرده اند مثلا برای لفظ «مولی » 27 معنی ذکر کرده اند ، اما بدیهی است که این لفظ برای 27 معنی جداگانه وضع شده است. یک معنی اصله بیشتر ندارد. در سایر موارد به عنایت همان معنی استعمال شده است معانی متعدد و به تعبیر بهتر موارد استعمال متعدد را از روی قرائن لفظی و حالی باید بدست آورد.
این لفظ هم در مورد امور مادی و جسمانی استعمال شده است و هم در امور معنوی و مجرد، ولی مسلما در ابتدا در مورد امور مادی استعمال شده است.
« ولایت » به کسر واو به معنی نصرت است و اما « ولایت » به فتح واو به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است، و گفته شده است که معنی هر دو یکی است و معنی آن هم تصدی و صاحب اختیاری است.
در مورد کلمه « ولی و کلمه مولی » باید بگوئیم : این دو کلمه نیز به همین معنی است چیزی که هست گاهی مفهوم اسم مفاعله دارد و گاهی مفهوم اسم مفعولی .
دو نوع ولا
در قرآن سخن از « ولا » و موالات و توفی زیاد رفته است . در این کتاب بزرگ آسمان مسائلی تحت این عناوین مطرح است . آنچه مجموعا از تدبر در این کتاب مقدس بدست می آید این است که از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد : منفی و مثبت . یعنی از طرفی مسلمانان ، ماموریت دارند که نوعی ولاء را بپذیرند و ترک کنند و از طرف دیگر دعوت شده اند که ولاء دیگری را دارا باشند و به آن اهتمام ورزند.
ولاء منفی
قرآن کریم از این که دوستی و محبت و سرپرستی غیر مسلمانان بوسیله مسلمان پذیرفته شود سخت بر حذر داشته است ، نه از باب این که دوست داشتن انسان های دیگر را بد بداند و طرفدار بعض مسلم نسبت به غیر مسلم در هر حال ، و خالف نیکی با آنها باشد
قرآن صریحا می گوید:
« لا ینها کم الله عن الذین یقبلوکم فی الذین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبدوهم و نفسطوا علیهم ان الله یحب المفسطین » « سوره ممتحنه آیه 8 »
« خداوند باز نمی دارد شما را از کسانی که با شما در دین مقاتله و جنگ کرده اند و شما را از خانه هایتان بیرون نرانده اند . که نیکی کنید نسبت به آنها و دادگری کنید نسبت به آنها همانا خداوند دادگران را دوست دارد.»
روابط دوستانه مسلمانان باید در حدی باشد که عضویت در یک پیکر و جزییت در یک کل ایجاب می کند . « ولاء منفی » در اسلام عبادت است از اینکه یک مسلمان همواره در مواجهه با غیر مسلمانان بداند با اعضاء یک پیکر بیگانه مواجه است و معنی اینکه نباید ولاء غیر مسلمانان را داشته باشد این است که نباید روابط مسلمانان با غیر مسلمانان در حد روابط مسلمانان با مسلمانان باشد به این معنی که مسلمانان عملا عضو پیکر غیر مسلمانان قرار گیرد، یا به این شکل در آید که عضویتش در پیکر اسلامی به هیچ وجه در نظر گرفته شود.
ولاء مثبت
اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد زندگی کنند، نظامی مرتبط و اجتماعی پیوسته داشته باشند هر فردی خود را عضو یک پیکر که همان جامعه اسلامی است بداند تا جامعه اسلامی قوی و نیرومند گردد که قرآن می خواهد جامعه مسلمانان بر تر از دیگران باشد.
« ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم اعلون انا کنتم مومنین »
« سوره آل عمران آیه 129 »
سست نشوید و اندوهگین نباشید که اگر به حقیقت مومن باشید شما برترید .
ایمان ملاک برتری قرار گرفته است ، مگر ایمان چه می کند؟ ایمان ملاک وحدت و رکن شخصیت و تکیه گاه استقلال و موتور حرکت جامعه اسلامی است.
« ولا تنازعوا فتخشلوا و تذهب ریحکم»
« سوره انفال آیه 48 »
با یکدیگر نزاع نکنید و اختلاف نداشته باشید که سست و ضعیف خواهید شد و بو و خاصیت خود را از دست خواهید داد . جدال و اختلاف ، کیان و شخصیت جامعه اسلامی را منهدم می کند.
ایمان اساس دوستی و داد و ولاء مومنان است .
قرآن کریم می فرماید :
« والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر »
« سوره توبه آیه 71 »
مردان و مومن و زنان مومنه بعضی ولی بعضی دیگرند به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند . مومنان نزدیک به یکدیگرند و به موجب این که با یکدیگر نزدیکند، حامی و دوست و ناصر یکدیگرند و به سرنوشت خود که یک واحد را تشکیل می دهند علاقه می ورزند و لذا امر به معروف و نهی از منکر می کنند و یکدیگر را از منکر و زشتی ها باز می دارند.
این دو عمل ( امر به معروف و نهی از منکر ) ناشی از دار ایمانی است و لذا این دو جمله – یامرون بالمعروف ینهون عن المنکر – بلافاصله به دنبال بیان ولاء ایمانی مسلمانان واقع شده است.
علاقه به سرنوشت اشخاص از علاقه به خود آنها سرچشمه می گیرد. پدری که به فرزندان خویش علاقه دارد، قهرا نسبت به سرنوشت و احساس علاقه می کند. اما ممکن است نسبت به فرزندان احساسی نکند . چون نسبت به خود آنها علاقه ای ندارد تا به سرنوشتشان نیز علاقه ای داشته باشد و کار نیکشان در او اثباتی بوجود آورد و کار بدشان احساس منفی .
امر به معروف در اثر همان اثباتی است و نهی از منکر در اثر احساس منفی و تا دوستی و محبت نباشد این احساسها در نهادهای انسانی جوشش نمی کند.
اسلام در متن جامعه :
انقلاب اسلامی زمینه ساز حکومت حضرت مهدی ( عج)
اگر مردم فلسطین به مبارزه خود ادامه دهند و به اسلام بیندیشند و فرمان رهبران الهی را اطاعت کنند و در مقابل فشارهای منطقی و بین المللی تسلیم نشوند، قطعا پیروز خواهند بود.
روزی که امام خمینی مدظله ، ندای اسلام خواهی را در این کشور سر داد ، تا پیروزی ، فاصله زیادی بود و اصلا به نظر اصل ظاهر ، پیروزی غیر ممکن می نمود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش کار آموزی
استاد راهنما : آقای مهندس نوروزیان
تهیه کننده : احمد حمیدی بنام
پاییز 84
فهرست مطالب :
اجرای سقف تیرچه و بلوک
ایزولاسیون پای ستون ها
اجرای کرسی چینی اندود ماسه سیمان روی کرسی و ایزولاسیون روی آن
آجر چینی دیوار های خارجی
اجرای گچ و خاک روی دیوارها و سقف
تهیه و نصب چهار چوب در ها و پنجره های فلزی
تاسیسات برقی
تأسیسات مکانیکی ، لوله های چدنی فاضلاب ، کانال کولر
چک لیست نظارتی کرسی چینی و بلوکاژ کف
چک لیست نظارتی عایق کاری روی کرسی چینی
چک لیست نظارتی آجر کاری
چک لیست نظارتی اندود گچ و خاک
چک لیست نظارتی ساخت و نصب چهار چوب درب ها و پنجره ها
چک لیست نظارتی کرم بندی پشت بام
نظرات و پیشنهادات کار آموز
اجرای سقف تیرچه و بلوک
ابتدا بر آورد لازم به عمل می آید تا مقدار مصالح لازم مشخص شود ، ابعاد تیرچه ها از روی نقشه های اجرایی بدست می آیند . می توان تیرچه ها را سفارش داد و هم می توان در کارگاه ساخت .
پارامتر هایی را که ناظر در خصوص تیرچه ها باید کنترل کند :
کنترل ساخت خرپای تیرچه
کنترل سایز و طول میلگرد ها طبق نقشه
کنترل فاصله خرپاها و ابعاد تیرچه
کنترل ارتفاع خرپا وفاصله آرماتورهای طولی
کنترل عرض ناودانی مورد نظر جهت ساخت تیرچه
برای تیر ریزی ، تیرچه ها را روی زمین یا روی سقف زیرین که انجام شده می چینیم سپس یک نفر به طبقه ی بالا رفته و با کمک طناب یک سر تیرچه ها را بالا کشیده و روی تیر اصلی قرار می دهد بعد از بالا کشیدن یک سر آنها به سمت دیگر دهانه رفته و با استفاده از طناب سر دیگر آن را نیز بالا می کشد و روی تیر اصلی قرار می دهد حال با استفاده از بلوک هایی که می خواهد در سقف قرار بگیرد فاصله بین تیرچه ها را تنظیم می کند بدین شکل که یک عدد بلوک در ابتدای تیرچه و یک عدد نیز در انتها بین تیرچه ها قرار می گیرد لذا فاصله بین تیرچه ها تنظیم می شود . برای بهتر عمل کردن سقف ، در جهت تیر ریزی به اندازه ی 5 سانتی متر و در جهت عمود بر تیر ریزی به اندازه ی 10 سانتی متر در دو جهت فاصله داده می شود .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه
"این کتاب که مجموعا دو بخش غیر مرتبط با یکدیگر است ، بخش یکم آن با همین عنوان ابتدا به صورت مقالهای کوتاه و مختصر در یک نشریه دینی در تهران منتشر شد و سپس مطالبی بر آن افزوده شد و به صورتی که در چاپهای اول تا چهارم ملاحظه شده است در آمد . اما بخش دوم که عنوان " شهید " دارد ، تفصیل یافته یک سخنرانی در شب عاشورای سال 1393 هجری قمری در تهران است .
اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق بر نیروی باطل، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایدهآل و اجراء این ایده انسانی به وسیله شخصیتی عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی " مهدی " نامیده شده ، اندیشهای است که همه فرق ومذاهب اسلامی بدان مؤمن و معتقدند . زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و ریشه ، قرآنی است .این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر بدبینینسبت به پایان کار بشر است ، که طبق بسیاری از نظریهها و فرضیههافوقالعاده تاریک است. انتظار فرج امیدو آرزوی تحقیق این نویدکلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی "انتظار فرج" خوانده شده و افضل عبادات شمرده شده است. اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج میشود و آن اصل " حرمت یأس از روح الله " است. دو گونه انتظار انتظار فرج دو گونه است : انتظاریکه سازنده و نگهدارنده است ، به گونهای است که میتواند نوعی عبادت شمرده شود ، و انتظاری که گناه است و ویرانگر و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد. شخصیت و طبیعت جامعه ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنیاموری که تحت قاعده و ضابطهای کلی در نمیآید بداند. نظریه دیگر این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، تاریخ آن گاه موضوع تفکر و مایه عبرت و قابل درس آموزی استکه جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد . علیهذا برداشت داشتن ازتاریخ و تحولات آن، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است. قرآن و تاریخ در این که قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و یک موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت یاد میکند جای تردید نیست . قرآن کریم این گمان را که ارادهای گز افکار ، و مشیتی بی قاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت نفی میکند و تصریحمینماید که قاعدهای ثابت و تغییر ناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است. قرآن کریم ، نکته فوقالعاده آموزندهای در مورد سنتهای تاریخ یاد آوریمیکند و آن این که مردم میتوانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. توجیه و تفسیر تکامل تاریخ توجیه تکامل تاریخ با دو شیوه مختلف صورت میگیرد . ما یکی از این دو شیوه را " ابزاری " و از نظری دیالکتیکی مینامیم . و شیوه دیگر را " انسانی " یا " فطری " میخوانیم . بینش دیالکتیکی یا ابزاری بینش دیالکتیکی طبیعت بر این اساس است که : اولا- طبیعت در حرکت و تکاپوی دائم است ، توقف ویکسانی در طبیعت وجود ندارد. ثانیا - هر جزء از اجزاء طبیعت تحت تأثیر سایر اجزاء طبیعت است و به نوبه خود در همه آنها مؤثر است . ثالثا- تضادها و کشمکشها پایه حرکتها است ، رابعا - جدال درونی اشیاء رو به تزاید است و شدت مییابد تا به اوج خود یعنی آخرین حد اختلاف و کشمکش میرسد و شیء یک سره به ضد خود تبدیل میشود )حالت تز). این مرحله نیز به نوبه خود ضد خویش را میپرورد(حالت آنتی تز) و پس از یک سلسله کشمکشها به نفی خود ، که نفی نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی با اثبات است(حالت سنتز) منتهی میشود . طبیعت هدفدار نیست و کمال خود را جستجو نمیکند ، بلکه به سوی انهدام خویش تمایل دارد ، ولی چون آن انهدام نیز به نوبه خود به انهدام خویش تمایل دارد و هر نفی کننده به سوی نفی کننده خود گرایش دارد ، نفی نفی که نوعی ترکیب میان دو مرحله قبل از خود است صورت میگیرد و قهرا تکامل رخ میدهد . این است دیالکتیک طبیعت . تاریخ نیز جزئی از طبیعت است و ناچار - هر چند عناصر مشکلهاش انسانها هستند - چنین سرشت و سرنوشتی دارد . یعنی تاریخ یک جریان دائم و یک ارتباط متقابل میان انسان و طبیعت و انسان و اجتماع ، و یک صف آرائی و جدال دائم است. هسته اصلی این بینش دو چیز است : یکی این که اندیشه مانند واقعیت خارجی وضع دیالکتیکی دارد. یعنی اندیشه محکوم اصول چهارگانه فوق است . دیگر اینکه این مکتب تضاد را به صورت مراحل تز، آنتی تز و سنتزتعبیر میکند که به این ترتیب طبیعت و تاریخ همواره از میان اضداد عبور میکنند و تکامل ، جمع میان دو ضد است که یکی به دیگری تبدیل شده است . از آنچه گفتیم نتایج زیر گرفته می شود: الف- نو و کهنه در این منطق مفهوم نسلی ندارد ، بلکه صرفا مفهوم اقتصادی و طبقاتی دارد . طبقه کهن یعنی طبقه منتفع از وضع موجود و طبقه نو یعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است ب - مراحل تکاملی تاریخ به حکم این که یک رابطه طبیعی و منطقی آنها را به یکدیگر پیوسته است امکان جا به جا شدن ندارند ، هر حلقه از حلقات تاریخ جای مخصوص به خود دارد و قابل پیش و پس شدن نیست . ج - هر مرحله نیز به نوبه خود باید به اوج و کمال خود برسد تا به ضد خود تبدیل گردد و امر تکامل صورت گیرد . د - جهاد یعنی مبارزه نو با کهنه بهر حال مقدس است ، کهنه از آن جهت که از میان بردن وی جامعه را به سوی تکامل پیش میبرد ، استحقاق نابودی دارد نه از آن جهت که متجاوز است و دفع تجاوز مشروع و مقدس است . ه - هر جریان دیگر نیز که مقدمات انقلاب را فراهم و تکامل را تسریع نماید ، مشروع و مقدس است،از قبیل ایجاد نابسامانیها برای ایجاد نارضائیها و توسعه شکافها و داغتر و پیگیرتر شدن مبارزهها. و - متقابلا اصلاحات جزئی ، گامهای التیام بخش و تسکین آلام اجتماع ، خیانت و تخدیر و نارواست . بینش انسانی یا فطری بینش انسانی تاریخ نقطه مقابل بینش ابزاری است. بینش ابزاری انسان را در آغاز پیدایش یک ماده خام و کار و ابزار کار را شکل دهنده آن می داند یعنی انسان نه شخصیت بالفعل دارد و نه شخصیت بالقوه . ولی از نظر بینش انسانی و فطری ، هر چند انسان در آغاز پیدایش ، شخصیت انسانی بالفعل ندارد ، ولی بذر یک سلسله بینشها و یک سلسله گرایشها در نهاد او نهفته است .بر حسب این بینش ، تضاد درونی فردی میان جنبههای زمینی و جنبههای ماورائی انسان از ویژگیهای انسان است. نبرد درونی انسان ، خواه و ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها کشیده میشود ، یعنی نبرد میان انسان کمال یافته و انسان منحط و حیوان صفت، به تعبیر قرآن : نبرد میان " جند الله " و " حزب الله " با " جند الشیطان " و " حزب الشیطان " . از بیان گذشته نتایج زیر گرفته میشود : الف - نبردهای پیشبرنده: نبردهای تاریخ دارای شکلها و ماهیتهای مختلف ، و معلول علل متفاوتی بوده است ، ولی نبردهای پیشبرنده که تاریخ و انسانیت را تکامل بخشیده نبرد میان انسان متعالی وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسانبی مسلک خود خواه بوده است که آخرین مرحله آن" حکومت مهدی " می باشد. ب - تسلسل منطقی حلقات تاریخ آن چنانکه " ابزار گرایان " ابراز داشتهاند بیاساس است . ج - مشروعیت مبارزه و قداست آن ، مشروط به این نیست که حقوق فردی و یا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد ،بلکه در همه زمینههائی که یکی از مقدسات بشر دچار مخاطره شده باشد مبارزه مقدس است . د –اصلاحات جزئی و تدریجی به هیچ وجه محکوم نیست بلکه آهنگ حرکت را تندتر و سریعتر می کند. ه - ایجاد نابسامانیها و تخریبها به منظور ایجاد بن بست و بحران که نظریه ابزاری تجویز می کند نا مشروع است. و - حرکت تاریخ ، تکاملی است ولی - بر خلاف نظریه ابزاری - سیر تکاملی تاریخ جبری و لایتخلف نیست . ز - سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و حکومت ایمان و ایدئولوژی بوده و هست . ح - جهاد و امر به معروف ماهیت انسانی دارد نه طبقاتی . ط - نیروی اقناع فکری ، یعنی نیروی برهان و استدلال اصالت دارد. ی - مثلث " تز – آنتی تز - سنتز " در شکل هگلی و مارکسیستی نه در طبیعت صدق میکند و نه در تاریخ . دو تلقی از انسان این دو نوع بینش درباره حرکت تکاملی تاریخ ، نتیجه دو نوع تلقی از انسان است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت )
مقدمه :
تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین فعالیتهایی است که در طی یک فرایند نسل اول میکوشد تا قدرت آگاهی نسل بعد از خود را در همهٔ زمینهها پرورش داده و آنها را برای برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد. تعلیم و تربیت به مثابهٔ جریانی است که باید در کنار آموزش دانش، قدرت تفکر را در فرد رشد دهد و تسلط او را بر محیط زندگی افزون کند. در آموزش و پرورش هم از علم صحبت میشود و هم از تفکر. هم پرورش عقلانیت مورد توجه است و هم از جنبه اجتماعی بودن انسان سخن به میان آمده است .
اهمیت تعلیم و تربیت تا بدانجا است که در جای جای قرآن مجید سخن از آن آمده است و متعالیترین تربیت که همان تربیت الهی است بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
در طول تاریخ تغییر و تحولات بسیای در نحوهٔ تعلیم و تربیت در جوامع متمدن صورت گرفته و تحت شرایط مختلف روشهای متفاوتی اتخّاذ شده است. با سیر تکاملی تمدنها و تغییرات آرام فرهنگها بسته به شرایط خاص جامعه روشهای تعلیم و تربیت نیز تغییر یافته است.
تعلیم وتربیت در اسلام:
تعلیم و تربیت اسلامی با نزول قرآن تولد یافت و پیامبر اسلام (ص) که پروردگار او را به نیکی تربیت کرده بود، معلم و مربی آن شد. توالی این دو رویداد میمون و مبارک پرده از یک راز برمیدارد و آن اهمیت بسیار بالا یا کلیدی بودن دو عنصر برنامه و معلم در مجموعه نظام تربیتی اسلامی است. این سخن هرگز به معنی سبک انگاشتن دیگر عناصر نیست بلکه دقیقا تأکید بر این نکته است که این دو یعنی برنامه و معلم در حکم عود استوار این خیمه ی بلندند. معلم، نقش برگشت ناپذیر و غیر قابل انکاری در چرخه ی آموزش ایفا می کند، معلم کانونی است که چرخه ی آموزشی بر محور آن می چرخد و قوام و دوام این چرخه به موقعیت و جایگاه معلم بستگی دارد. به همین دلیل معلم مقام رفیع وارزشمندی را به خود اختصاص داده است. از این رو در روایات و مستندات دینی ما، بر نقش معلم و جایگاه وی به طور جدی تأکید شده و کار او را همانند نقش پیامبران و مصلحان الهی شمرده اند. مسلمانان بحثهای جستجوگرایانه ی خود را از قرآن که اولین و مهمترین سند مدون تعلیم و تربیت است آغاز کرده اند و همین منبع بود که دروازه های علوم و دانش را در معنی عام کلمه، که اعم از علوم شرعی و مذهبی و نیزدستاوردهای مادی و تجربی است به روی آنان گشود. مقصود آن است که مسلمانان با الهام از قرآن و به ویژه اولین آیات وحی، در زمینه ی علوم و معارف بشری به یک بینش یا دیدگاه کاملاً تازه و بی سابقه رسیدند و آن مسأله اتحاد یا وحدت در علوم بود. در این بینش، علوم ودانش های مختلف همه از یک منبع، که همان فیض بخشی خواست الهی است سرچشمه می گیرند؛ بنابراین نه تنها با یکدیگر در تضاد نیستند بلکه همانند هم هستند بدین سان برنامه و محتوای آموزش اسلامی متاثر از این دو عنصر یا دو مقوله از شناخت بوده و شواهد تاریخی، حداقل در قرون اولیه به خوبی موید آن است. اما برخی از ضرورتهای زمانی و مکانی و همچنین زیربنایی بودن مسائل دینی موجب شد تا این دانش در اولویت قرار گیرد و توجه بیشتری به آن مبذول شود. و بعد از آن علم حدیث و تفسیر و فقه اضافه شد و آن گاه نوبت به علوم ادبی رسید و آموزش و تدریس علوم اکتسابی اعم از نظری و تجربی به تاخیر وارد برنامه ی درسی و نظامی تربیتی اسلام شدند. و از جمله این علوم که در اوایل ظهور اسلام به برنامه ی درسی افزوده شده است تاریخ، روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق، زبان شناسی، جغرافی، منطق و جز آنها را باید نام برد. همچنین تعلیم و تربیت که نخست درسهایی همچون فلسفه، اخلاق، روانشناسی و شاید منطق مورد بحث و دقت نظر قرار می گرفت وبه تدریج در راه دستیابی به هویت مستقل خود گام برداشت. در بحث علوم طبیعی و تجربی به عنوان جزیی از مواد درسی، ما برآنیم که به احتمال قوی دانش شیمی زودتر از دیگر دروس وارد برنامه ی آموزشی شده و آن هم در ارتباط با حوزه ی درسی امام صادق(ع) در مدینه بوده است. پس از شیمی به تدریج دانشهای دیگری همچون ریاضیات، نجوم، فیزیک، و پزشکی در عرصه ی برنامه های آموزشی درخشیدند و نوابغ و اندیشمندان بزرگی را به سوی خود فرا خواندند. محمدبن موسی خوارزمی، محمدبن زکریای رازی، ابوعلی سینا، حسن بن هیثم، ابوریحان بیرونی، عمر خیام، بهاء الدین عاملی و دهها نام دیگر که نه تنها تاریخ علم، که جامعه ی انسانی وامدار آنهاست. از آن جمله اند. پیشرفت سریع مسلمانان در زمینه ی این علوم به یک معجزه شباهت داشت. «تأثیر فرهنگ اسلامی در پیشرفت علوم ریاضی طب و شیمی شواهد بسیار دارد حتی در قرون سیزدهم ترجمه متون اسلامی و مشروح آنها در مدارس عامی آکسفورد،با شوق و علاقه دنبال می شد».(۹)
به این ترتیب از اواخر قرن سوم تا نیمهی قرتن پنجم هجری تقریباً همه ی دانشمندان در همه ی شاخه های مختلف علوم، از فقه و تاریخ تا فزیک و شیمی و پزشکی مسلمان بودند به طوری که نتیجه ی کارهای آنان به دورترین نقاط دنیا نیز رسیده بود. اما متاسفانه این راه ادامه پیدا نکرد و پس از آن به دورانی از رکود و بی حرکتی می رسید که می توان آن را نقطه تنزل یا انحطاط تدریجی نامید هرچند از بیان مفصل علتهای موثر در پیدایش این رکود و توقف در این مقاله معذوریم، ولی میتوانیم تک بعدی شدن برنامهی آموزشی و تاکید انحصاری نهادهای آموزشی بر علوم مذهبی و تاسیس نظامیه ها و در رأس همه نظامیه بعذاد، ضرورت پیروی انحصاری از مذهب اربعه و فتنه مغول در قرن و حوادث غم انگیز دیگری همچون دویست ساله صلیبی، برخوردهای نظامی بین دو دلت مقتدر به اصطلاح اسلامی یعنی صفویه و عثمانی، پایان حاکمیت اسلام در اندلس، نابودی