لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
امنیت در سایه حجاب
محمد آصف عطاییاز جمله مباحثی که همواره به عنوان یک موضوع بحث برانگیز و جنجالی، مطرح بوده، ذهن و ضمیر انسان ها و جوامع بشری را به خود معطوف و مشغول ساخته است، مقوله حجاب و تعیین حدود و ثغور آن، بوده است. عده ای رعایت حجاب و پوشش اسلامی را مانع حضور زنان در اجتماع تلقی کرده و مدعی هستند که رعایت حجاب برای خانم ها دست و پاگیر بوده و مانع فعالیت های آنها در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می شود و از این ناحیه، آسیب های اقتصادی به جامعه و پیامدهای روحی و روانی برای خانم ها به ارمغان می آورد! برخی دیگر، قانون حجاب را مغایر اصل آزادی و دموکراسی معرفی نموده و با جدیت تمام با آن مخالفت می کنند و با کسانی که با میل و رغبت، حجاب و پوشش شان را به عنوان یک وظیفه و تکلیف رعایت کرده و در اجتماع ظاهر می شوند با شدت برخورد کرده و از امتیازات اساسی و مهم اجتماعی مثل رفتن به مدرسه، دانشگاه، استخدام در ادارات دولتی و گرفتن گذرنامه و... محروم می کنند، آن هم در کشورهایی که خود را مهد فرهنگ و تمدن و پایه گذار دموکراسی معرفی کرده و از آزادی های فردی و اجتماعی دم می زنند! عده ای قابل توجه نیز حجاب را به عنوان یک اصل و رعایت آن را در جامعه لازم و ضروری دانسته و از آن دفاع و حمایت می کنند. هر یک از این گروه ها از راه و روش خاصی پیروی کرده و ضرورت رعایت حجاب را از منظرهای مختلفی بیان داشته اند. برخی ضرورت رعایت حجاب را از منظر روان شناسی مطرح کرده و به بحث و ارزیابی آن پرداخته اند و با توجه به نیازهای روحی و روانی انسان، ضرورت رعایت حجاب را برای رشد و ترقی و تمرین تعالی او، معرفی کرده اند1. برخی دیگر حجاب را به عنوان یک امر فطری، تلقی کرده و برای اثبات ادعای خود به شواهدی از اوستا، تلمود، تورات و انجیل تمسک نموده اند این دسته مدعی هستند که حجاب به عنوان یک اصل مشترک در تمام ادیان، جایگاه خاصی داشته و دارد2. دسته ای دیگر باتوجه به فرهنگ مبتذل غرب و رواج برهنگی و آسیب های فراوان و پیامدهای منفی آن «که از این رهگذر متوجه قشر حساس خانم ها شده، آمار و ارقام به خوبی آن را نشان داده و حکایت می کند» به ضرورت رعایت حجاب استدلال کرده و آن را حریم امن برای خانم ها و رشد و سلامت خانواده و اجتماع دیده اند و معرفی کرده اند.»3عده ای دیگر حجاب را به عنوان تکلیفی الهی تلقی کرده و در انجام رعایت آن، مثل سایر واجبات الهی، خود و دیگران را ملزم می دانند و در انجام تکلیف و پوشش اسلامی از سرزنش و ملامت ملامتگران و توهین و تحقیر این و آن، افسرده و عصبانی نمی شوند بلکه آن را به عنوان تکلیف الهی که باعث عفاف و پاکدامنی افراد و بهداشت و سلامت خانواده و اجتماع شده و رشد، ترقی و کمال آنان را به همراه دارد با عشق و علاقه رعایت می کنند و رعایت آن را به دیگران نیز توصیه نموده و به انجام آن تشویق و ترغیب می نمایند. البته طرح و دسته بندی نظریات به معنای مخالفت آنها با یکدیگر نیست به گونه ای که قابل جمع نباشد. بلکه می توان گفت: رعایت حجاب را همه قبول دارند منتهی هر دسته از زاویه ای خاص بر ضرورت آن استدلال کرده اند. در این میان اگر آیات شریفه قرآن کریم در ارتباط با مقوله حجاب را ارزیابی کنیم متوجه خواهیم شد که مسئله حجاب و پوشش که به عنوان یک پدیده بحث برانگیز و جنجالی در دنیای امروزی مطرح است امر جدید و نوظهوری نیست که با آمدن دین مبین اسلام، تشریع شده باشد، بلکه اگر نگوییم این مسئله ریشه در فطرت انسان دارد، لااقل می توان ادعا کرد که همراه با خلقت انسان، حتی قبل از هبوطش در عالم خاکی، مطرح بوده است، هنگامی که آدم ابوالبشر و همسرش حوا، توسط دشمن قسم خورده ای به نام ابلیس، وسوسه شده و به منطقه ممنوعه نزدیک، و از حد و مرز تعیین شده تجاوز می نمایند، یک باره خود را عریان و برهنه احساس می کنند، سراسیمه این طرف و آن طرف، دنبال پناهگاهی می روند و بالاخره قسمت هایی از بدن خود را با برگ درختان می پوشانند «هنگامی که از آن درخت، چشیدند، عورت شان نمایان شد و آن دو برای پوشاندن عورت خود، به برگ درخت روی آوردند.»4 بنابراین مسئله حجاب، ریشه در تاریخ انسان داشته، همراه و همزاد او از ابتدا تا حال و تا امتداد تاریخ، بوده و خواهد بود. در این نوشته بر آنیم تا اهمیت مسئله حجاب و رعایت پوشش اسلامی را از زاویه دیگری ارزیابی نموده و نکاتی را یادآور شویم. چنانچه در ابتدا ذکر شد برخی مدعی هستند: رعایت حجاب و پوشش اسلامی، مانع حضور زنان در اجتماع بوده و فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنان را محدود می سازد. در جواب باید گفت: اولاً: ادعای ذکر شده، فریب و نیرنگی بیش نیست و این نیرنگ هم از سوی کسانی مطرح می شود که از یک طرف حضور زنان را در مجامع عمومی و خصوصی برای تلذذ، عیاشی و خوشگذرانی می خواهند و از سوی دیگر، به خاطر خصومت و دشمنی که با اسلام و پیروان آن دارند، برای مخدوش ساختن چهره و حیثیت آن، از هر وسیله و ابزاری استفاده می کنند. از جمله ابزار و وسایلی که برای رسیدن به اهداف شوم و استعماری خود، بهره برداری می کنند این است که ارزش های اسلامی را به عنوان قوانین دست و پاگیر، غیرکارآمد و ارتجاعی، معرفی کرده و به خورد جامعه و مردم می دهند. متن ذیل را که گوینده آن یکی از مزدوران انگلیسی است به عنوان نمونه مرور می کنیم: «در مسئله بی حجابی زنان باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند، باید به استناد شواهد و دلایل تاریخی ثابت کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنی عباس، متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نیست. مردم همسران پیامبر را بدون حجاب می دیدند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی، دوش به دوش مردان فعالیت داشته اند پس از آن که حجاب زن، با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان غیر مسلمان کشانده و زنان کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آن تقلید کنند.»5ثانیاً: اگر به تاریخ اسلام نگاه منصفانه داشته باشیم متوجه خواهیم شد که فراوان بوده اند زنان مؤمن متدین و پاکدامنی که با رعایت حجاب و پوشش اسلامی در کنار مردان مؤمن و مسلمان در صحنه های سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی، حضور داشته و فعالیت نموده در شرایط فعلی زنان مسلمان در جاهای مختلف از جمله زنان ایرانی با رعایت حجاب و پوشش اسلامی در کنار سایر اقشار جامعه، در پست ها و مناصب گوناگون، مشغول تلاش و فعالیت هستند، رعایت حجاب را نه تنها مانع فعالیت های اجتماعی خود نمی بینند بلکه آن را به عنوان سد محکم و دژ نفوذناپذیری می دانند که گوهرگران سنگ عفاف و حریم حرمت شان را در برابر تیرهای زهرآلود هوسبازان شرور و خدانشناس حفاظت می نماید. ثالثاً: رعایت حجاب و پوشش اسلامی، نه تنها مانع حضور زنان در صحنه های سیاسی و اجتماعی نمی باشد بلکه بر عکس، تشریع حکم حجاب از سوی شارع مقدس، در حقیقت مجوز حضور زنان در صحنه های اجتماعی به حساب می آید، والا نشستن در منزل وماندن در کنار اعضای خانواده، رعایت نوع حجاب مورد نظر را نمی خواهد تا درباره آن حکمی صادر شود لذا صدور حکم پوشش اسلامی از سوی شرع مقدس بهترین دلیل بر این مطلب است که دین مبین اسلام نه تنها با فعالیت های اجتماعی و فرهنگی زنان مخالف نیست بلکه خود زمینه حضور آنان را در فعالیت های اجتماعی فراهم کرده است. منتهی شرط حضور در اجتماع و فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به خصوص برای قشر خانم ها، ایجاد امنیت لازم در جامعه خواهد بود و از جمله عوامل بسیار مهم و اساسی که در جهت آرامش و آسایش فرد و خانواده و امنیت در اجتماع، نقش ایفاد می کند، داشتن حجب و حیا، رعایت اصول و ارزش های دینی و مذهبی از جمله رعایت حجاب و پوشش اسلامی توسط زنان و مردان مؤمن و متدین خواهد بود. اگر به آیات شریفه قرآن کریم و احادیث معصومین در ارتباط با پوشش اسلامی دقت کرده و اشارت ظریف و لطیف آن، مورد ارزیابی قرارگیرد. این اصل و استنباط به دست خواهد آمد که حجاب، محدودیت نیست بلکه مصونیت است. مصونیتی که فرآیند و محصول مبارک آن، سلامت، بهداشت و آرامش افراد خانواده ها و امنیت در جامعه خواهد بود. قرآن کریم، زنان و مردان مؤمن را مورد خطاب قرار داده و به آنان دستور می دهد: «چشم چرانی نکنید، دامن های خود را آلوه نساخته و حفظش کنید» 6 به زنان تأکید بیشتری نموده می گوید: «حجاب و پوشش اسلامی را رعایت کرده، زینت های خود را آشکار نسازید... و در نشست و برخاست هم به گونه ای عمل نمائید که متوجه زیورآلات شما نشوند.» 7 و در صحبت ها و مکالمات روزمره نیز با ناز و کرشمه، صحبت نکرده، ادا و اطوار زنانه که آتش شهوت را شعله ور سازد، از خود نشان ندهند.» 8 «و مانند زنان نیمه عریان دوران جاهلیت، تبرج نکرده و با خودنمایی و خودآرایی و لباس های نازک و بدن نما 9 از خانه خارج نشوید» 10همه این دستورات برای آن است که رعایت آن، علاوه بر اسقاط تکلیف و امتثال اوامر الهی، سلامت و بهداشت روحی و روانی و آرامش و امنیت فردی و اجتماعی را به دنبال دارد و تخلف و سرپیچی از آن، یعنی چشم چرانی، آلوده کردن دامن، آشکار ساختن زینت و زیورآلات، صحبت کردن با ناز و کرشمه و لهجه های مخصوص و مهیج و پوشیدن لباس های نازک و بدن نما، هر کدام به نوبه خود، باعث فساد، عیاشی، تجاوزگری و اضطراب و ناامنی می شود و جامعه را به هرج و مرج می کشاند. در احادیث نورانی که از معصومین نقل شده است، نگاه کردن به نامحرم و چشم چرانی، به عنوان تیر زهرآلود شیطانی، معرفی شده است، لذا امام صادق(ع) می فرماید: «نگاه (و چشم چرانی) تیری از تیرهای مسموم شیطان است.» 11 در حدیث دیگری بازهم از امام صادق(ع) می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اتصال قالبهای فلزی:
تسمه های کناری صفحات و اجزای قالب بندی دارای سوراخ هایی هستند که فاصله محور تا محور آنها 5 سانتیمتر است و این امکان را فراهم می کنند که بتوان از پیچ و مهره و یا گیره های پشت قالبی در هر جایی از قالب استفاده کرد.
فواصل کناری قالبها به گونه ای تنظیم شده اند که در صورت توسعه قالب بندی فاصله محور تا محور سوراخ ها 5 سانتیمتر حفظ شوند.
بعضی از قالبهای فلزی در دو وجه عمود بر هم پیم و در دو وجه دیگر سوراخ دارند که توسعه قالبها بدون استفاده از اتصالات خاصی امکان پذیر است و سرعت عمل زیادی دارند. اتصال قالبها در محل های خاص به وسیله تسمه های پیم دار و یا سوراخ دار امکان پذیر است.
در سقف ها از نوع بدون پیم این قالبها استفاده می شود بنابراین اتصال توسط پیچ و مهره می باشد تا در زمان قالب برداری به سادگی برداشته شوند.
قالبهای استاندارد فلزی:
قالبهایی هستند که ابعاد آنها مضربی از 5باشند. معمولا مدول پایه قالب بندی در ایران 10سانتیمتر است. بنابراین قالبها با این ابعاد بدون هیچ سفارشی یافت می شود:
باید دقت نمود که ابعاد قالب به گونه ای انتخاب می شوند که یک نفر براحتی آن را حمل کند محل 1 در جدول که با علامت × نشان داده شده مشخص کننده وجود قالب 45×35 به صورت تولید شده است و محل 2 مشخص کننده قالب 50×70است که به صورت تولید شده وجود ندارد. بلکه عرض آن باید از ترکیب دو قالب( 20 و50) ،( 25 و41 )،(30و40 )،و یا( 35و 35 )حاصل شود.روش یادشده نشان می دهد که از مجموع اندازه هایی که با خطوط پر نشان داده شده اند ابعاد جدیدی حاصل می شوند که بسته به نوع کار به سبب محدودیت ها از هر ترکیبی می توان استفاده کرد.ترکیب ابعاد قالبهای موجود که در جدول نشان داده شده است برخی اعداد را نمااین می سازد که بیشتر اوقات می تواند ابعاد سازه های مارا پوشش بدهد و با ترکیبات مناسب قالبها قالب بندی صورت گیرد. اما اگر هیچ ترکیبی نتواند قالب بندی مورد نظر را پوشش دهد از ترکیبی استفاده می شود که فاصله انتهایی را به حداقل برساند.( طبیعی است این فاصله کمتر از 10سانتیمتر خواهد بود) آنگاه برای پوشش این فاصله از قالبهای پرکننده به نام فیلر استفاده می شود. همیشه به همراه مجموعه قالب بندی تعدادی فیلر در طول های مختلف وجود دارد.کار فیلر به گونه ای است که در یک طرف به حالت کشویی و در روی صفحه قالب قابلیت حرکت دارد و می توان از فاصله نیم سانتیمتری تا 10 سانتیمتری را پوشش دهد.
قالبهای خاص:
هرگونه قالبی که نتوان با استفاده از ترکیب قالبهای استاندارد و فیلرها آن را ساخت به «قالبهای خاص» موسوم است.
قالبهای سطوح به صورت مثلثی ،ذوزنقه، متوازی الاضلاع، گرد، و منحنی نمونه هایی از قالبهای خاص هستند . برای تهیه این قالبها باید سفارش ساخت آنها بر اساس ابعاد و اندازه های روی نقشه به کارخانه داده شود.
عملکرد قالبهای فلزی:
بهره برداری از قالبهای فلزی تابع توجیه اقتصادی ، سرعت عمل، کیفیت، شکل قالب و وضعیت کارگاه است.معمولا بسته به عوامل مذکورو عوامل دیگری که تابع زمان اجرای عملیات است به سه روش از قالب های فلزی بهره برداری می شود:
1. ثابت
2. رونده (جابه جا شونده)
3. لغزنده
قالبهای فلزی ثابت:
این نوع قالب بندی بر اساس نقشه قالب بندی و یا بر اساس ابعاد سازه در محل مطابق جزئیات مونتاژ می گردد. سپس تثبیت شده و عمل بتن ریزی انجام می شود. تا زمانی که بتن مقاومت کافی را کسب نکرده باشد قالبها در همان وضعیت باقی می مانند . نکته درخور توجه در هر نوع قالب ثابت، افت (خیز اولیه) عناصر افقی است. در این اعضا افت اولیه با خیز قالب برابر است. از اینرو باید در شمع زنی این اعضا دقت کرد که حتی المقدور خیز در قالب مهار شود یا حداکثر در حد مجاز پدید آید.
دیوارها :
دیوارهای بتون مسلح بسته به ملاحظات سازه ای به سه دسته عمده تقسیم می شوند:
1. دیوارهای حایل (retaining wall)
2.دیوارهای باربر (bearing wall)
3. دیوارهای برشی (shear wall)
1. دیوارهای حایل: معمولا از بتن غیر مسلح بوده و به دیوارهای وزنی موسوم هستند. وظیفه این دیوارها مقاومت و پایداری در برابر فشار جانبی ناشی از خاک و یا آب است.
2. دیوارهای باربر: دیوارهایی هستند که علاوه بر وزن خود نیروهای خارجی را که عمدتا به صورت محوری با خروج از مرکزیت و یا بدون خروج از مرکزیت را تحمل می نمایند . اگر در دیوارها خمش زیاد باشد(خروج از مرکزیت ؟) رفتار دیوار مشابه رفتار ستون خواهد بود و علاوه بر ضوابط دیوارها ضوابط ستونها هم باید به کار گرفته شود.
3. دیوارهای برشی: یک راه حل مطمئن برای مقابله با نیروهای جانبی ناشی از باد و زلزله استفاده از دیوار هایی در سازه است که به دیوار برشی موسومند.
موقعیت دیوارها بسته به پلان معماری است اما باید سعی شود به صورت متقارن ساخته شوند و پوشش سقف وتیرهای متصل به آنها از اتصال قوی و مطمئن برخوردار باشند . اگر ارتفاع دیوار زیاد باشد علاوه بر مسئله برش ، مسئله خمش مطرح می شود که اثرات آن باید در محاسبات لحاظ شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
دستیاری حسابداری (2)
اهداف کاری و خلاصه مطالب:
کارمند این بخش که مسئول انجام دادن فعالیت های فنی حسابداری است، به درک عالی و دانش وسیع در زمینه ای اساس و شیوه ی کار حسابداری احتیاج دارد.
این بخش از سطح ورودی کاملاً متمایز است، در این سطح کارها بسیار پیشرفته تر از دفترداری رسمی هستند. این بخش سطح بسیار وسیعی از آزادی را در اجراء کارها، نظرات و انجام کارهای ضروری دارند. کارمند این بخش انتظار دارد ابتکار عمل را برای حل کردن امور روزمره و متعادل کردن مشکلات اساسی، منظم به کار ببرد. کاری که در این سطح انجام می شود شامل درک بسیار دقیقی از فراهم کردن ملزومات اصول کار حسابداری برای منطبق کردن، تراز کردن، تراز کردن و حسابرسی و رسیدگی به چندین نوع مختلف از حسابها یا بودجه ها برای بیشتر از یک اداره و یا بخش است.
نتیجه این کار درستی و اطمینان و پذیرش روشها و اطلاعات و خدمات را در محدوده ی بخش و اداره به اندازه ی بیرون از اداره تحت تأثیر قرار می دهد. این کار نیاز به 6 الی 12 ماه آموزش در اداره و بخشی هم قبل از اینکه او قادر باشد با کمترین نظارت کارهای لازم را انجام دهد، دارد.
کارمند این بخش باید درک دقیقی از اعمال و طرز کار حسابداری در ادارات و بخش ها داشته باشد. کارمند این بخش باید درک اساسی و دقیقی از قوانین و مقررات اداره و مسئولیت های فوری و ضروری داشته باشد.
کارمند این بخش باید قادر باشد درک وسیعی از حسابرسی بودجه را به موقع و بدون همکاری و مساعدت به اجرا بگذارد. دستورالعمل ها باید در قالب قوانین، سیاست ها و طرز کار بودجه باشد. مسئول این بخش باید برنامه را با کمترین مساعدت و همکاری به اجرا بگذارد.
ارتباط شخصی با عامه ی مردم اساس کار است. این ارتباط معمولاً با کارمندهای اداره، کارمندان و مدیران دیگر ادارات ناحیه و افراد جامعه صورت می گیرد.ا ین ارتباط ممکن است شامل اندازه ای جزئی از حل مشکلات یا رفتار خصمانه در ارتباطات باشد.
طبقه بندی درجات:
مسئول این بخش باید به طور مستقل کارها را انجام دهد و قادر باشد فهرست ملاقاتهای مهم کاری را که بخشها و قسمت های مختلف احتیاج دارند در موعد مقرر تعیین نماید.
مسئول این بخش در اجراء وظایف روزمره و کارها به طور مستقل عمل می کند، ولی آموزش و نظارت را در مشکلات و وظایف غیرمستقیم دریافت می کند. کار برای مشخص شدن دقت، درستی و اندازه ای استقلال نظر و عقیده و نتیجه کار مورد بازبینی قرار می گیرد. یک مسئول با تجربه باید برای آموزش دادن کارمندان جدید به او کمک کند.
وظایف و مسئولیت های مهم و خاص:
رسیدگی به دفاتر مهم حساب و مقایسه ی آن با دفتر کل و روزنامه ها و سوابق خاص اداره مربوطه و یا قسمت های مختلف موسسات و ادارات نواحی دیگر.
رسیدگی کردن به سیستم لیست حقوقی بخش یا قسمت های مهم، آماده کردن گزارشات لیست حقوقی همانطور که ادارت، نواحی و ادارات مرکزی نیاز دارند، آماده کردن مدرک آئین نامه ای برای سیستم پردازش لیست حقوق داخلی و خارجی، هم تراز کردن سیستم پردازش لیست حقوقی و مرتبط کردن کار آن باید پذیرش کار کرد بیمه و هماهنگی با دستور عمل و برنامه ی منطقه، تصویب بودجه و سیستم لیست حقوق.
اداره و شرکت کردن در مأموریت های روزانه ی درآمد و هزینه ی بخش ها، چکها و دخل و خرج روزانه.
بر عهده گرفتن مسئولیت برای تهیه ی خلاصه ی مذاکرات و توازن دوره ای، خلاصه برای بخشهای کوچکتر سیاسی که بودجه آنها در صورت حساب است، و در نظر گرفتن خلاصه ی گزارشات دوره ای مالیات، بیمه نامه های صنعتی و مالیاتها و نظارتها.
آماده کردن صورت حساب برای حسابهای قابل وصول از ادارت، گاهی اوقات احتیاج است که اطلاعات هزینه ها و مخارج منطقه که از گزارشات و رسیدها در دسترس است برای بازبین به اجرا گذاشته شود.
کمک به تهیه کردن گزارشات تخصصی روزمره بنا به درخواست قسمت ها و بخشها، آماده کردن گزارشات و توافقات دوره ای بنا به درخواست قسمت ها و بخش ها.
شفاف کردن و شرح دادن بودجه برای تکمیل کردن صحت و درستی برنامه های یک یا چند اداره دولتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 54
اصول عقائد (2) عدل
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمدللّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد و آله الطاهرین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین
در این مقاله به دومین اصل اعتقادى نزد شیعه یعنى عدل الهى مىپردازیم:
صفات خدا
خداوند متعال همه صفات پسندیده را داراست و از تمامى صفات ناپسند پاک و منزّه است. صفات پسندیدهاى که در خدا وجود دارد، صفات جمال یا صفات ثبوتیّه و صفات ناپسندى که خداوند از آنها مبرّاست، صفات جلال و یا صفات سلبیّه نامیده مىشود.
صفات ثبوتیّه نیز دو قسم است: صفات ذات و صفات فعل.
صفات ذات: صفاتى است که عین ذات خداست و قابل جدا شدن از خدا نیست، مانند عالم بودن، زنده بودن و قادر بودن.
صفات فعل: صفاتى است که مربوط به فعل خداست و مىتوان بود یا نبودشان را به خدا نسبت داد، مانند خالق بودن، زیرا خداوند هم مىتواند خلق کند و هم مىتواند خلق نکند. به عبارت دیگر؛ هر صفتى که بشود ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت فعل است، مانند رضایت خدا که در برابر غضب خدا قرار دارد و هر صفتى که نتوان ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت ذات است.
راه آشنایى با صفات خدا
راه آشنایى با صفات خدا مانند راه آشنایى با خود خداست، همان گونه که شما از یک نوشته به نویسنده آن پى مىبرید، از چگونگى الفاظ و کلمات، مقدار آشنایى نویسنده آن را با لغات به دست مىآورید، از انشاى آن قدرت نویسندگى او را مىفهمید و از مطالبش متوجّه روحیّه و هدف نویسنده مىشوید. پس هر آفریدهاى مىتواند دو کار انجام دهد:
1- آفریدگار خود را بشناساند.
2- صفات و حالات و هدف آفریدگار خود را بفهماند.
نقش ایمان به صفات خدا
ایمان به هر یک از صفات خدا نقش مثبت و ارزندهاى در گفتار، روش و منش انسان و بالطبع در زندگى فردى و اجتماعى او دارد.
ایمان به اینکه خداوند عزیز و نفوذناپذیر است، «انّ العزّة للّه جمیعاً» (1) و همه قدرتها و توانایىها از اوست، «انّ القوّة للّه جمیعاً» (2) و پدید آورنده و برگشت دهنده همه اوست، «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون» (3) به انسان اعتماد، وقار و امید مىدهد و او را از خود برتربینى، خود کمبینى و ترس و وحشت از آینده نجات مىدهد.
چرا عدل از اصول است؟
با اینکه خدا صفات زیادى دارد - از قبیل رحمت، حکمت، قدرت، خالقیّت، علم و... - چرا تنها عدل از اصول دین شمرده شده است؟
پاسخ: این انتخاب، هم ریشه تاریخى دارد و همریشه سیاسى.
ریشه تاریخى آن به قرون اولیه اسلام بر مىگردد. آن گاه که گروه کوچکى از مسلمانان - فرقه اشعرى - عادل بودن خدا را لازم نمىدانستند و مىگفتند: هر کارى که خدا خواست و انجام داد همان درست است، گرچه از نظر عقل از کارهایى باشد که مسلّماً قبیح و زشت و ستم محسوب شود! مثلاً مىگفتند: اگر خداوند امیرمؤمنان علىعلیه السلام را به دوزخ و قاتل او - ابن ملجم - را به بهشت ببرد مانعى ندارد. ولى ما این منطق را نمىپذیریم و طبق منطق عقل و آیات قرآن مىگوییم تمام کارهاى خدا حکیمانه است و هرگز کارى که ظلم و قبیح باشد از او سر نمىزند.البتّه خدا بر هر کارى قدرت دارد، امّا کار خلاف حکمت نمىکند؛ چنانکه ما قدرت داریم چشم خود را کور کنیم ولى چنین نمىکنیم چون این عمل، حکیمانه نیست، پس استفاده از قدرت مربوط به آن است که عمل با عدل وحکمت و وعدههاى قبلى هماهنگ باشد. خدایى که وعده داده است مؤمنان را به بهشت و فاسقان را به دوزخ ببرد اکنون اگر خلاف کند، خلف وعده مىشود واین عمل، قبیح است و هرگز خداوند کار زشت نمىکند. ما که مىگوییم: خدا ظلم نمىکند قدرت او را محدود نکردهایم بلکه این حکمت است که موجب مىشود قدرت در جاى مناسب به کار گرفته شود. و امّا ریشه سیاسى آن به دوران بنىامیّه و بنىعبّاس برمىگردد، آنها براى آن که با اعتراضات و شورشهاى مردمى مواجه نشوند، این گونه تبلیغ مىکردند که همه چیز به خواست خداست و کسى حقّ ندارد در برابر اراده خدا حرفى بزند. اگر ما حاکم شدهایم به خواست خدا بوده و کسى حقّ اعتراض ندارد، زیرا آنچه بر جهان حاکم است جبر است و انسان هیچ اختیارى ندارد و این جبر مورد رضایت خداست و چون رضاى خدا در آن است پس هرکارى که او انجام دهد عدل است. در واقع این نظریّه پشتوانه سیاسى خوبى براى بنىامیّه و استمرار حکومت و ریاستشان بود.
معنى و مفهوم عدل
واژه عدل در لغت در مقابل ظلم و جور آمده و به معناى قراردان هرچیز در جاى خود و یا انجام دادن هرکارى به نحو شایسته است. چنانکه حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «العدل یضع الامور مواضعها» (4) عدل است که هر امرى را در جایگاه خودش قرار مىدهد. اینکه مىگوییم خداوند عادل است، یعنى هم در نظام تکوین و طبیعت هر چیزى را تحت نظامى خاص و مناسب آفریده است، «بالعدل قامت السموات و الارض» (5) و هم در عالم قانونگذارى و تشریع، تمام قوانین او عادلانه و به جا و با هدف خلقت هماهنگ بوده و هیچ گونه تبعیض و تفاوت ناروایى در آن قرار نداده است. چنانکه حضرت على علیه السلام مىفرماید: «و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل علیهم فى حکمه» (6) خداوند از ستم بر بندگان خود منزّه است و درباره آفریدگان خود به عدل رفتار مىکند و در مورد آنان به عدل حکم مىکند. بنابراین مقتضاى عدل الهى این است که خداوند هر انسانى را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد، «لا یکلّف الله نفساً الا وسعها» (7) و سپس با توجّه به توانایى و تلاش اختیارى وى درباره او قضاوت کند، «و قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون» (8) و سرانجام پاداش یا کیفرى در خور کارهایش به او عطا فرماید. «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لاتجزون الا ما کنتم تعملون» (9)
عدل و قسط
هرچند عدل وقسط معمولاً در کنار یکدیگر ویا به جاى یکدیگر بکار مىروند امّا تفاوتهایى نیز با هم دارند و موارد کاربرد متفاوتى پیدا مىکنند.
گاهى عدل در برابر ظلم به کار مىرود و قسط در برابر تبعیض.
گاهى قسط را در تقسیم عادلانه به کار مىبرند، امّا عدل اعمّ از تقسیم عادلانه و هر کار عادلانه دیگر است.
گاهى عدل در مورد حکومت وقضاوت به کار مىرود و قسط در مقام تقسیم حقوق.
آثار ایمان به عدل خدا
ایمان به عدالت خداوند، از جهات مختلف اثر عجیبى در سازندگى انسان دارد:1- از جهت کنترل خود در برابر گناهان. اگر انسان بداند که گفتار و کردارش زیر نظر است و جزاى هر نیک و بدى را خواهد دید، خود را در این جهان رها و بى قید و شرط نمىداند.2- خوشبینى و دورى از یأس و ناامیدى. انسانِ معتقد به عدل الهى، به نظام آفرینش خوشبین است و چون خداى جهان را عادل مىداند، حوادث تلخ نیز برایش شیرین است و در هیچ حالى گرفته خاطر و مأیوس نیست.
3- استقرار عدالت در زندگى فردى و اجتماعى. کسى که به عدل خداوند عقیده دارد آماده پذیرفتن عدالت در زندگى شخصى و اجتماعى خویش است.
ریشههاى ظلم
ما با نیروى عقل و اندیشهاى که خدا به ما عنایت کرده، خوبىها و بدى ها را درک مىکنیم و مىفهمیم که ستم، بد و عدالت خوب است و معتقدیم خدا کار قبیح نمىکند و ظلم و ستم در او نیست زیرا تمام ظلم و ستمهایى را که در انسان مشاهده مىکنیم از یکى ازمنابع زیر سرچشمه مىگیرد:
جهل: گاهى جهل و نادانى ریشه ظلم است، مثلاً کسى که نمىداند نژاد سفید و سیاه با هم فرقى ندارد، به خیال برترى، به سیاه پوست ظلم مىکند، ریشه این ظلم، ناآگاهى یا خودخواهى است.
بنابراین انسان ممکن است با گمانهاى پوچ و کج فهمىها و نادانىها به کارهایى دست بزند که نتیجهاش جز ظلم نیست ولى از خدایى که جهل در او راه ندارد و علم او بىنهایت است چگونه ممکن است ظلم سر زند؟
2- ترس: گاهى انگیزه ظلم ترس است، مثل اینکه یک قدرتى از قدرت رقیب خود به وحشت مىافتد ومىترسدکه اگر حمله نکند به او حمله شود وبراى پیشگیرى، به او ظلم مىکند و یا طاغوتها براى تحکیم پایههاى قدرت خود و تسلّط بر آزادیخواهان به زور و ظلم متوسّل مىشوند؛ امّا مگر خدا رقیبى دارد یا به تحکیم قدرت نیاز دارد؟
3- نیاز و کمبود: گاهى عامل ظلم، نیاز است، نیازهاى مادّى یا روانى که ممکن است کسى را وادار کند که به عمل زشتى دست زند و بر دیگرى ستم کند.
4- خباثت درونى. برخى ظلمها به خاطر خباثت درونى افراد است؛ بعضى سادیسم دارند و از رنج دادن دیگران یا رنج کشیدن آنان لذّت مىبرند.
5 - عقده. گاهى فردى به اذیّت و آزار دیگران مىپردازد چون عقده دارد. او بر اثر ظلم دیگران و یا شکستها و یا به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقّعاتش به دیگران ستم مىکند وبدین وسیله مىخواهد انتقام بگیرد وخود را آرامش دهد.
اکنون که با ریشههاى ظلم آشنا شدید کدامیک را در خدا مىیابید تا کسى بتواند تصوّر کند انگیزه ظلم در خداوند وجود داشته باشد؟ در حالى که خداوند ذرّهاى ظلم نمىکند، «انّ اللّه لایظلم النّاس شیئا» (10) به هیچ کس ظلم نمىکند، «و لایظلم ربّک احدا» (11) حتّى به اندازه رشته باریکى که در وسط هسته خرما قرار دارد ظلم نمىکند. «لا یظلمون فتیلا» (12)
خداوند نه تنها به احدى ظلم نمىکند، حتّى اراده ظلم نسبت به هیچ موجودى ندارد. «و ما اللّه یرید ظلماً للعالمین» (13) خدایى که به ما فرمان عدالت مىدهد، «انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان» (14) چگونه ممکن است خود ظلم کند؟ او که علم مطلق، حکمت مطلق و لطف مطلق است، چگونه ممکن است به انسان ضعیف که در طوفان غرائز سرکش به سر مىبرد دستور دهد که دشمنى ها وناراحتىهایى که از قومىدارد موجب بى عدالتى او نشود، «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ألاّ تعدلوا» (15) ولى خود با آن قدرت بى نهایت که تحت تأثیر هیچ غریزهاى نیست ظلم کند؟!
پاسخ به شبهات
در بحث عدل، شبهات و پرسشهاى بسیارى مطرح است؛ اگر خدا عادل است، علّت این همه تفاوت در آفرینش موجودات به خصوص انسانها چیست؟ اگر جهان بر پایه عدل استوار است، مشکلات و ناگوارىها و امراض و ناقص الخلقهها براى چیست؟ چرا لحظهاى گناه، گاهى عذاب ابدى به دنبال دارد؟
براى پاسخگویى، با استفاده از آیات و روایات نکاتى را گوشزد مىکنیم. هر یک از این نکات، کلیدى است براى حلّ معمّاها و پاسخى است به چراها و شبههها.
نکته اول: هیچ موجودى از خدا طلبکار نیست
خدا عادل است، یعنى حقّ هیچ موجودى را پایمال نمىکند و به هر موجودى طبق نظام حکیمانه هستى لطف مىکند. ظلم، پایمال کردن حقّ است و عدل و ظلم در جایى معنا پیدا مىکند که حقى در کار باشد.
اکنون مىپرسیم آیا کسى از خدا طلبى دارد و آیاموجودات از قبل حقّى داشتهاند تا پایمال شده باشد و ظلمى صورت گرفته باشد؟ مگر ما قبلاً بودهایم یا از خود چیزى داشتهایم تا از ما گرفته، یا پایمال شده باشد؟ البتّه تفاوتهایى در جهان هست، یکى جماد است، یکى گیاه، یکى حیوان است ودیگرى انسان، ولى هیچ موجودى قبلاً وجودى نداشته تا از او گرفته باشند. اگر یک قالى بزرگ را پاره پاره کنند، مىتوان گفت: این قالى قبلاً بزرگ بوده و اکنون با پاره شدن بزرگى خود را از دست داده است ولى اگر ما از اول یک قالیچه کوچک بافتیم، قالیچه حقّ ایراد ندارد که چرا من کوچکم؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اعداد اول
* لئوپولد کرونکر ریاضیدان آلمانی اظهار داشته است که خداوند اعداد صحیح را آفرید و بشر باقی ریاضیات را. *
درباره ی اعداد اول
در بین اعداد طبیعی بزرگتر از یک یعنی ...و 4و3و2 اعدادی وجود دارند که تنها بر یک و خود بخش پذیرند، این اعداد را اعداد اول می نامند. اعداد اول مبنایی برای همه ی عددهای طبیعی است ، به این معنی که هر عدد طبیعی به صورت حاصل ضرب توانی از اعداد اولی است که مقسوم علیه های این عددند. به عنوان مثال . نخستین هفت عدد اول متمایز عبارتند از: 2و3و7و11و13و17. اینک این سؤال پیش می آید که آیا این رشته از اعداد مختوم است یا اینکه تا بی شمار ادامه دارد. به عبارت دیگر آیا بزرگترین عدد اول وجود دارد یا نه. جواب این است که بزرگترین عدد اول وجود ندارد. این موضوع از عصر طلائی یونانیان مکشوف بوده و توسط اقلیدس در سه قرن قبل از میلاد به اثبات رسیده است. استدلال وی بی اندازه ساده و مبرهن است و هنوز هم تازگی خود را حفظ کرده. پس از اثبات نامتناهی بودن مجموعه ی اعداد اول سؤالاتی دیگر در مورد این اعداد مطرح می شود، که به بعضی از آنها پاسخ داده شده ، ولی برخی هم همچنان بی جواب باقی مانده اند. در این جا چند نمونه از این سؤالات مورد بررسی قرار می گیرند، و ضمناً برهان اقلیدس نیز ارائه خواهد گردید.
معلوم نیست که مفهوم اول برای اولین بار در چه زمانی طرح شده است و چه مدتی سپری گشته تا از مطالعه در خواص اولیه چنین اعدادی به نامتناهی بودن آن پی برده شود. شاید پس از نخستین ملاحظات تجربی و نیز مطالعه ی عملی در خواص اعدادی چون 2و3و11و17 این سؤال طبعاً پیش آمده است.
برهان ذیل، برای اثبات نامتناهی بودن رشته ی اعداد اول هنوز هم از ساده ترین برهان ها در این زمینه است. فرض کنیم که چنین نباشد در این صورت ، عدد اولی مانند p وجود دارد که از هر عدد اول دیگر بزرگتر است. اینک را در نظر می گیریم این عدد بر هیچ یک از اعداد ()بخشپذیر نیست . چون m یک عامل اول دارد و این عامل در بین اعداد ()نیست پس عامل اولی به غیر از اعداد یاد شده دارد و این با فرض ما در تناقض است. این نتیجه ی ظریف و زیبای اقلیدسی ، که ضمناً برهانش هم بسیار ساده است ، یکی از اولین نمونه ی برهانهای مشهود ریاضی است که به طریقه ی برهان خلف صورت گرفته است. پس ازبررسی این حکم سؤالات تازه ای مطرح می شود، و پاسخ به این سؤالات منجر به نتایج و ملاحظات دیگری می گردد. به عنوان مثال ، با بکار بردن مفهوم « فاکتوریل» می توان متقاعد شد که همواره یک رشته ی بقدر کافی طولانی از اعداد طبیعی متوالی که اول نباشد وجود دارد. در واقع به ازای هر n مفروض می توان n عدد متوالی ، با در نظر گرفتن اعداد طبیعی : n!+2,n!+3,n!+4,…,n!+n به دست آورد؛ این اعداد جملگی مرکب اند (غیر اول). زیرا اولی بر 2 ودومی 3 و سومی 4 و n امی برn بخش پذیر است.
هر گاه موضوع را بیشتر تعقیب کنیم، به شگفتی این اعداد و خصیصه ی مسائل مربوط به آن پی خواهیم برد، به تدریج مسائل جدید مطرح می شوند و این مسائل ، مسائل جدید دیگری را پیش می آورند که عموماً پاسخ به بعضی از آنها چندان هم ساده نیست.
از بین مسائل معروف اعداد اول ، مقدماتی ترین آنها مسئله ذیل است: در مورد اعداد طبیعی زوج به امتحان ملاحظه شده است که قابل نمایش به صورت حاصل جمع دو عدد اول است. « کریستیان گلدباخ» ریاضیدان آلمانی حالت کلی را حدس زد. یعنی به حدس اظهار داشت که هر عدد طبیعی زوج بزرگتر از 2 قابل نمایش به صورت حاصل جمع دو عدد اول است. ( این موضوع در گلچین ریاضی هم آمده) تا عصر حاضر این حدس به یقین مبدل نشده است و ریاضیدانان موفق به اقامه ی برهان برای آن نشده اند. صحت این حکم برای اعداد طبیعی زوج کوچکتر از 108 محقق شده است. ( تا سال 1968)
با بکار بردن ماشینهای الکتریکی محاسبه ، می توان آمارهایی فراهم آورد برای نشان دادن اینکه به چند طریق می توان یک عدد زوج مانند 2n به صورت حاصل جمع دو عدد اول نوشت ، عده ی طرق با بزرگ شدن n بزرگ می شوند. در حال حاضر ریاضیدانان روسی « ایوان ماتویویچ ویورگرادوف» ثابت کرده است که هر عدد طبیعی فرد بقدر کافی بزرگ ، قابل نمایش به صورت حاصل جمع سه عدد اول است. فرمولی که بوسیله آن بتوان هر عدد اول بقدر کافی بزرگ را به دست آورد، وجود ندارد. البته عبارت هایی در دست است که از روی آن می توان عده ای از اعداد اول را تعیین کرد. به عنوان مثال فرمول اویلر در دست است که از روی آن می توان عده ای از اعداد اول را تعیین کرد. به عنوان مثال فرمول اویلر به ازای اعداد اول متمایزی به دست می دهد . همچنین معلوم نیست که تعدادی نامتناهی از اعداد اول دوقلو ، یعنی اعداد اولی که تفاضل آنها 2 باشد مانند 5و7 ، 11و13، 29و31 و غیره وجود دارد یا نه. اینها نمونه هایی هستند از مسائلی ساده در اعداد اول که بطور طبیعی مطرح می شوند و اگر چه صورت ظاهری آنها ساده به نظر می رسد، اثبات آنها غالباً دشوار است و این امکان وجود دارد که با معلومات ریاضی عصر ما ثابت نگردند.
اما در مورد حکمی که اخیراً ذکر شد، اطلاعاتی در دست است. به عنوان مثال، معلوم گشته که رشته ی اعداد اول به صورت 4k+1 و4k+3 نامتناهی است. به طور کلی ثابت شده که در تصاعد حسابی ak+b،که در این a وb نسبت به هم اولند و k=1,2,3,… یک تعداد نامتناهی عدد اول وجود دارد.
قضایای اعداد اول
اعداد اول اعدادی طبیعی هستند که بر هیچ عددی بجز خودشان و عدد ۱ بخشپذیر نباشند. تنها استثنا عدد ۱ است که جزو این اعداد قرار نمیگیرد. اگرعددی طبیعی