لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزش تحصیلی
آیا تاکنون از خود سوال کرده اید که چرا بعضی ها انگیزش پیشرفت سطح بالایی دارند و در رقابت با دیگران برای کسب موفقیت به سختی تلاش می کنند ، درحالی که عده ای دیگر انگیزه ی چندانی برای پیشرفت ندارند و برای کسب موفقیت از خود تلاشی نشان نمی دهند؟؟؟
انگیزش تحصیلی(academic motivation ) چیست؟
کودکان به طور طبیعی با انگیزه برای یادگیری متولد می شوند. دست زدن کودک به اشیا،غذا خوردن بدون کمک دیگران، راه رفتن و... از جمله ی اولین انگیزش ها برای یادگیری است که بعدها پاسخگوی فعالیت های وابسته به مدرسه مانند خواندن و نوشتن است.
زمانیکه کودکان انگیزه ای برای یادگیری ندارند، یعنی مانعی در راه انگیزش طبیعی آنها وجود دارد، احساس می کنند که به خوبی نمی توانند وظایف مربوط به مدرسه را انجام دهند و در نتیجه تلاششان را متوقف می کنند، یا به اندازه ی کافی تلاش جدی از خود نشان نمی دهند.این قبیل کودکان،براحتی سرخورده( frustrated ) می شوند واز آنجا که تلاششان را متوقف می کنندویادگیری آنها با موفقیت همراه نمی شود، تجربه ی شوروهیجان( thrill ) ناشی ازیادگیری مباحث جدید را کسب نمی کنند و معتقد می شوند همه ی موفقیتها به شانس و تصادف یا اوضاع و احوال( circumstance ) مربوط است.
برخی عوامل اثر گذار بر یادگیری ، مثل : یاد نگرفتن ، وجود مشکلاتی در خلق و خو ( temperament ) ،به تاخیر انداختن امور، فشارهای روانی و افسردگی ( depression )،یادگیری در مدرسه را سخت تر می کنند.
سه عامل ابتدایی در مدرسه ممکن است باعث انگیزش تحصیلی پایین در دانش آموزان شود:1-کودکانی که والدین یا همسالان آنها ، فکر می کنند مدرسه مهم نیست و اهمیت مدرسه را تشخیص نمی دهند و دائم این مسئله رادرگوش کودک می خوانند.
2- رقابت در مدرسه ، برای کودکانی که ممکن است هرگز بهترین نباشند . گرچه آنها می توانند مطالب آموزشی فراوانی یاد بگیرند ولی موفقیت را تجربه نمی کنند یا موفقیت آنها تشخیص داده نمی شود.
3- در برخی موارد، والدین انتظاراتی غیرواقع بینانه دارند که می تواند موجب مایوس شدن فرزندانشان شود.
افزایش انگیزش تحصیلی
آموختن عادات مطالعه ی صحیح و مفید و فراهم آوردن فرصت کسب موفقیت برای خود ، دارای اهمیت فراوان است.
1- وقتی برای خود مقرراتی در درس خواندن یا تفریح کردن ، در نظر می گیرید ، در برابر خود، قاطع و منصف باشید.
2- برای مطالعه ی خود هدف های کوتاه مدت در نظر بگیرید و در صورت رسیدن به آن هدف ، پاداش و در غیر این صورت خود را تنبیه کنید.(مثلا" اگر فردا برنامه ی خود را به موقع انجام دادم ، حق دارم نیم ساعت از اینترنت استفاده کنم . اگر 3 روز متوالی از برنامه ام عقب ماندم ، یک هفته حق استفاده از اینترنت را نخواهم داشت.)
3- تلاش کنید با اعضای خانواده روابط نزدیک و صمیمی داشته باشید، چون در هنگام درس خواندن به حمایت و کمک و آرامش نیاز خواهید داشت. سعی کنید در کنار خانواده ی خود، اوقات خوش و مرفحی داشته باشید .
4- سعی کنید خیلی خوب و دقیق و منطقی (به دور از حرف و سخن دیگران ) به علایق و استعدادها و تواناییها و اهداف خود فکر کنید تا جایی که برای خودتان ، قانع کننده و آشکار باشد.
5- وقتی موفقیتی بدست می آورید هر چند هم که کوچک باشد ، معتقد باشید که آن در نتیجه ی سعی و تلاش شما بوده ، نه شانس و اتفاق و...6-شما برای کسب انرژی لازم برای رسیدن به یک هدف (قبولی در کنکور) باید انگیزه ی قوی داشته باشید. انگیزه هم وقتی قوی می شود که درونی و خودجوش باشد نه بیرونی و با زور!
یعنی اینکه شما معتقد به ادامه تحصیل وداشتن زمینه ی شغلی مناسب باشید ،نسبت به مطالعه ، سطح سواد ، موقعیت اجتماعی و... احساس نیازکنید، از خواندن مطالب مورد علاقه ی خود لذت ببرید و نسبت به عملکرد خود احساس رضایت داشته باشید. نه اینکه به خاطر ترس از حرف دروهمسایه و فامیل ، به خاطر اینکه پدرو مادرم ازمن خواستند و چنین انتظاری دارند، درس بخوانید ، این دلایل شاید برای ایجاد انگیزه خوب باشند ولی برای پایدار نگه داشتن انگیزه به دلایل و عوامل درونی نیازمندیم.
(مثل کسانی که دائم می گویند:"خوب ، این همه لیسانس بیکار، اصلا" واسه چی آدم باید درس بخونه؟!" خوب چنین کسی ، هیچ اعتقادی به ذات ادامه تحصیل ندارد ، تنها هدفش شغل بوده ، که آنهم به خاطر دیدن چند تجربه ی اتفاقی ، به سرعت زیر سوال رفته، پس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
الگوهای خاموش و پنهان در نهادهای پرورشی
در جوامع بسته و جوامع باز و آزاد نویسنده: کاوه احمدی علی آبادی*
چکیده : در این مقاله درصددیم تا زوایایی جدید از آموزش و پرورشی را آشکار سازیم که به ابعاد خاموش و پنهان الگوهایی در جامعه عطف می کند که برحسب نوع تربیت و جامعه پذیری متفاوت جوامع مختلف در افراد درونی می شوند و سپس اشخاص آن را در تفکرات و کنش های شان بازآفرینی می کنند.
الگوهایی که بر طبق نوع تعاملات و تقابلات بین جهان بینی های فردی و گروهی افراد با جهان بینی جمعی جامعهء مرجع رخ می دهند و پس از درونی شدن در قالب کنش هایی جهت یافته، بروز داده می شوند. آنجا که خاستگاه اش نهادهای پرورشی و تربیتی (خانه، مدرسه، مراکز دینی و رسانه های جمعی) است و بروزش ابتدا در نهاد خانواده و سپس بازآفرینی اش در سایر نهادهای مدنی، همچون نهادهای اجتماعی، سیاسی و غیره. دو الگوی متفاوت نهادهای پرورشی که در نهایت به دو جامعه متمایز باز یا بسته منجر می شود. در این راه، در قالب نظریه ای بنیادی و با روش جمع آوری اطلاعات اسنادی و با استناد به پژوهش هایی کلان نگر و متعدد، به فراتحلیلی که حاصل ارتباط و امتزاج پژوهش های مختلف بوده است، دست یافته و از آن طریق فرآیندی را تبیین می کنیم که به نتایج و ارایه راه حلی منتهی می شود، که برای پرورش و جامعه پذیری یک جامعه سالم و باز ضروری است و آن تعاملی خواهد بود که مشارکت و قرار گرفتن در جایگاه دیگری را، نه تنها چراغ راه خود، که تجربه و سیر عملی جامعه ساخته باشد و نوآوری ها و خلاقیت های افراد و به خصوص جوانان اش را در کل نظام اجتماعی و فرهنگی اش جذب و هضم کند.
واژگان کلیدی: الگوی خاموش- الگوی پنهان- جامعه باز- جامعه بسته - جهان بینی جمعی.
مقدمه
در برخی از دانشگاه های غربی به تازگی رشته ای جدید در علم روان شناسی با عنوان روان شناسی سیاسی ایجاد شده است. در این مبحث بین رشته ای، به الگوهایی در نهادهای پرورشی (خانواده، مدرسه و رسانه ها) توجه می شود که بر بستر آن، شخصیت هایی پرورش می یابند که چون در نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مشغول به فعالیت می شوند، به سمت و سوی همان الگوهایی رفتاری تمایل پیدا می کنند که روان ناخودآگاه شان پیش از آن در خانه و مدرسه و در معرض رسانه های جمعی شکل گرفته است؛ جایی که جهان بینی جمعی به گونه ای است که ممکن است اجازه رشد جهان بینی های گروهی و فردی را داده یا مانع آن ها شود. از این روی، نحوهء پرورشِ شخصیت سیاسی می تواند سالم یا ناسالم باشد که بر طبق همان، در بازآفرینی نهادهای مدنی و سیاسی و غیره نیز با همان کیفیت جلوه گر می شوند (تهرانی، 1383: 7-46؛ تهرانی، 1379: 22-79). این الگوها می توانند در سطح خرد در قالب "کنش ها" ظاهر شوند و در قالبی کلان به شکل "الگوهایی خاموش و پنهان"، که جا دارد به شکلی مفصل تر به هر یک بپردازیم.
نوع و روش تحقیق
این مقاله بخشی از تحقیقی گسترده تر است که نگارنده در قالب نظریه ای بنیادی به آن پرداخته است. نظریه ای را که هم در تز و هم در کتب تألیفی و مقالات علمی و پژوهشی ارایه کرده است و حاصل سال ها کار در این حوزه چه در قالب پژوهشگر و چه به عنوان سرپرست تیم های پژوهشی در مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها و در سازمان مدیریت و برنامه ریزی در بخش برنامه ریزی بلندمدت بخش اجتماعی و فرهنگی و دفتر آمایش سرزمین فعالیت داشته است که با انواع روش های اسنادی و پژوهش های کلان نگر، پانل های متعدد و حتی بعضاً مطالعات موردی، فراتحلیلی را که نتیجه ارتباط، تعمیم و امتزاج نتایج آن هاست، در قالب نظریه ای بنیادی ارایه کرده است.
الگوهای خاموش و پنهان
در هر جامعهای، الگوهایی موجودند که در قالب باورها، هنجارها، ارزش ها، عادت ها، کنش ها و رفتارها بروز کرده، ولی هرگز به زبان رانده نشده و در بسیاری از موارد، افراد معتقد به آن، از وجودشان نیز آگاهی ندارند و فقط به گونهای بدیهی و ناخواسته آن ها را در سبک های زندگی در منزل و فعالیت های کاری پدید آورده و به کار میبرند که در بسیاری از الگوهای حاکم بر نهادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تعیین کننده و حتی در انواع نظام های تحول جامعه دخیلاند و هیچ سیاست گذاری و برنامهریزی ای بدون توجه به آن ها قرین موفقیت نخواهد بود.
آن الگوهایی که افراد از وجودشان آگاهی دارند، ولی آن ها را به زبان نرانده و در اظهارات رسمی و رفتارهایی که اهداف شان ذکر شود، به کار نمیبرند، بلکه آن ها را به گونهای خاموش، ولی معنادار جهت دهنده نگرش ها، قضاوت ها و رفتارهای خود میسازند، الگوهای خاموش گفته میشود. در حالی که آن دسته از الگوهایی که افراد از وجودشان آگاهی ندارند و یا به گونهای بدیهی و مفروض، آن ها را اعمال میکنند، یا آنقدر کلی و عمیق هستند که کاملاً پنهان میمانند، الگوهای پنهان را تشکیل میدهند. در کشور ما و سایر کشورهای جهان، به خصوص جوامع بسته یا جوامع باز و آزاد، نمونههایی از این الگوها را میتوان شناسایی و تجزیه و تحلیل نمود.
کنش های شکل دهنده الگوها
توجه به این نکته ضروری است که، هر الگوی خاموش یا پنهانی در سطح کلان معمولاً به طور مستقیم عمل نمی کند و همواره از طریق الگوهایی خُردتر که رفتارها و تعاملات افراد باشند، پدیدار می شود. کنش ها، یکی از این نمونه الگوهایی هستند که در شکل گیری الگوهای کلان بسیار تعیین کننده اند. کنش ها ، نمونه رفتارهایی هستند که با انگیزه های مشخص افراد شکل می گیرند. به بیانی دیگر، هر کنشی فصل مشترکی از رفتارهای فردی است که همواره با آگاهی به سوی هدفی معین جهت گیری و هدایت می شود. جامعه شناسان و پژوهشگران مختلفی درباره کنش ها، نظریه پردازی و تحقیق کرده اند، که یکی از مطرح ترین شان به نظریات ماکس وبر پیرامون انواع کنش برمیگردد. او ضمن تمایز قایل شدن بین انواع کنش ها، کنش معطوف به هدف و عقلایی را عامل تعیین کننده تحول جوامع صنعتی میداند، که امکان طرحریزی، برنامهریزی و ارزیابی علمی را فراهم میآورد. در حالی که جوامع سنتی عمدتاً از کنش های ارزشی، عاطفیِ منفعل و سنتی بهره میبرند که موجب توسعه و پیشرفت نمیشود (وبر، 1367: 71 ـ 75; سازمان ها: سیستم های عقلایی، طبیعی و باز، 1374: 80 ـ 89.). تفکر سنتی در شرق بیشتر از یک طرف احساسی و عاطفی و از طرف دیگر مبتنی بر سنت و رسم است که مورد توجه و مطالعه نظریه پردازان و برنامهریزان قرار گرفته است. اما مباحث وبر پاسخ گوی طرح مسأله ما نیست و ما ناگزیر به جستجوی کنش ها و طرح علل دیگری هستیم.
الگوی خاموش قدرت در پسِ کنش معطوف به قدرت
در شماری از جوامع جهان سوم و در بسیاری از نهادهای مدنی شان، این یکی از اصلی ترین پرسش ها بوده است که چرا عمدتاً پیشرفت و ترقی در اولویت های اساسی، نه تنها دولت ها و ارکان حکومتی، بلکه حتی آحاد مردم قرار ندارد، و مسایل و نیازهای دیگری است که در اولویت قرار میگیرند؟ یکی از این نیازها و اولویت ها، کنش معطوف به قدرت است. کنش معطوف به قدرت، انگیزشی بیش از پیشرفت را تهییج می کند. قدرتی که در سطح فردی سرکوب شده و در سطوح اجتماعی نیاز به بروز هر چه بیشتر می یابد و از هر فرصتی برای تجلی خود سود می جوید. کنش معطوف به قدرت با محور قرار دادن خود، سایر انگیزش ها و به خصوص اهدافِ هر نوع ترقی و پیشرفتی را در اولویت های بعدی قرار می دهد تا خود که پیش از این مدام واپس زده شده، اجازه ظهور یافته و ارضاء گردد. به بیان واضح تر، کنش معطوف به پیشرفت، که اصلی ترین عامل انسانی در توسعه به شمار می رود، کنار گذاشته شده و کنش معطوف به قدرت جانشین اش می شود. در نتیجه، آنچه در کاغذها (برنامهها) آماده هرگز توسط افراد تحقق عملی نمییابد تا توسعه و پیشرفتی را نیز در پی داشته باشد.
در کنش معطوف به پیشرفت، چنان که کارکنان قابلیت ها و کارایی بیشتری از خود نشان دهند، موجبات خشنودی مدیران سازمان را فراهم می آورند و بر اساس آن مستوجب پاداش و ارتقاء می شوند، در حالی که جامعه ای که کنش معطوف به قدرت را در وجود شهروندان اش حک کرده است، قابلیت های کارکنان اش می تواند حتی به قیمت خسران آن ها تمام شود! زیرا مدیریت مبتنی بر کنش معطوف به قدرت، توانایی بیش از انتظار کارکنان و زیردستان را تهدیدی برای خود می بیند! از این روی کنش معطوف به قدرت، نه تنها کارکنان و مدیران سازمان ها و افراد جامعه را به سوی کارایی بیشتر و پیشرفت سوق نمی دهد، بلکه حتی با برنامه ریزی مانع آن می شود! اما ریشههای آن را باید در کجا جست؟
ریشهیابی الگوی خاموشِ خودمحوری در خانواده و جامعه
در عرصه علم روانشناسی سیاسی به الگوهایی در نهادهای پرورشی توجه میشود که چون در مواجهه با روان ناخودآگاه افراد قرار میگیرد، از آنان شخصیت هایی (سالم یا بیمار) میسازد، و در غیر این صورت، افرادی بیمار تحویل جامعه می دهد که الگوهایی مشابه را در نهادهای مدنی بازآفرینی میکنند و انواع نهادهای اجتماعی و سیاسی را پدید میآورند.
باید توجه داشت که نهادهای پرورشی در جوامع سنتی، شامل خانواده و عرصه های مناسک و سنن می شد که با تربیت، آموزش و جامعه پذیری و فرهنگ پذیری به مقاصدش دست می یافت (آگ برن و نیم کوف، 1354: 154-157Stewart,1971:59-60;). اشخاص از بچگی در خانه تربیت می شدند و هنگامی که به سن بلوغ می رسیدند، مناسک گذار، آشناسازی و بلوغ، آنان را با برخی از اساطیر و قواعد دینی و غیره و سنن با آداب و رسوم اجتماعی شان آشنا می ساخت و به کمک آن ها به تدریج اجتماعی می شدند (بیتس، دانیل و فرد، 1375: 677-692). بعدها با پیشرفت های روز افزون جامعه که نظام جدید آموزشی به نهادهای پرورشی افزوده شد، امر پرورش و کسب دانش نیز به مولفه های دیگر اضافه شد؛ به طوری که در محیط مدرسه و دانشگاه شکل گیری شخصیت را هدایت می کرد و تأثیرگذاری نهادهای پرورشی را عمیق تر و گسترده تر می ساخت (علاقه بند، 1364: 107 به بعد). امروزه رسانه ها و به خصوص رسانه های جمعی جایگاهی ویژه را در امر آموزش، پرورش، جامعه پذیری و شکل دهی و رهبری شخصیت افراد بازی می کنند و حتی با کمک تکنولوژی نوین توانسته اند، امر واقعیت مجازی را که می تواند جانشین امر واقعی شود، پدید بیاورند (تامپسون، جان بروکشایر، 1379: 65-251؛ ساروخانی، 1371: 71-96).
خودمحوری یکی از این الگوهای خاموش است که نیاز به ردیابی در نهادهای پرورشی دارد. خودمحوری لازمهء زندگی سالم و انگیزه استقلال فردی است. تنها خودمحوری بیش از اندازه است که بیماری روانی و اجتماعی به شمار میرود. این ناهنجاری در اثر شکست فرد در مراحل رسیدن به بلوغ و کمال بوجود میآید. در شرایطی که پیوستگی اقتدار خانواده و خودکامگی، خواهان ساختار روانی و فکریی باشد که به فرد اجازه آن را ندهد تا به رشد و قوام شخصیت و استقلال آن، زیاد ارزش دهد، افراد به درستی نمیتوانند راه آزاد زیستن را بیاموزند. در نهاد خانواده و سایر نهادهای اجتماعی دخالت های بیجا (در خانواده یا جامعه) همچون ترساندن، تحکم، امر و نهیهای بیمورد میتواند مانع از رشد سالم کودک شود. رشد نارس و نادرست سبب میشود که بسیاری از بزرگسالان از مرحله خودمحوری کودکی به درستی بیرون نیایند و بلوغی ناتمام داشته باشند (تهرانی، 1379: 37 ـ 38 و 70 ـ 71). به عبارتی دیگر، در شرایطی که در خانواده، قدرت و خودکامگی افراد بزرگتر، خواهان ساختار روانی و فکریی باشد که به فرد اجازه بروز خواست ها و تمایلاتی را ندهد که متفاوت با خواست ها و تمایلات اش است، افراد زیردست از استقلال در تصمیم گیری برخوردار نشده و به درستی نمیتوانند روی پای خود بایستند. چنین تعاملات معطوف به قدرتی منجر به رشد شخصیتی ناقص و رشد نارس میشود.
در نتیجه، افراد همین که از جمع خویشان بیرون میآیند، در کوران فعالیت های اجتماعی کودکانه در پی منافع خویشاند و دیگران تا آنجا برایشان مهماند که نیازهای خودمحورانه آنان رابرآورده سازند. بنابراین سرکوب ها به ویژه در خانواده و مدرسه، افرادی خودمحور و خودبین تحویل جامعه میدهند که عامل ممیزی و کنترل رفتارشان از همان کودکی به شکل بیرونی و چیرهگون بروز میکند و به همین خاطر است که جوهرهء هستی فرد و در نتیجه جامعه در خدمت تاخت و تاز و درگیری مدام او و ابرمن شخصیت اش (کمال مطلوب) قرار میگیرد. این جاست که اگر خودبینی فرد توسط منِ شخصیت اش (هستی مستقلِ روان فرد) به عنوان ناظر و مسئول درونی، تعدیل نشود، افرادی به جامعه تحویل میدهد که به شکل بیمارگونهای ضد فرد و اجتماع میشوند. از این روی، اشخاص در چنین جوامعی همواره برای ادامه زندگی مجبور میشوند، دیگری را مسبب و مسئول ناکامی خود و نابسامانی جامعه بخواند. به عبارتی دیگر، کنترل جهانبینی فردی اشخاص توسط جهانبینی جمعی در خانواده، مدرسه و رسانه ها موجب میشود که افرادی عمدتاً خودمحور بار آیند، که برای کنش در نهادهای مدنی جوامع آزاد مناسب نبوده و تربیت نشدهاند. در این شرایط، میل روانیِ فردی همواره بر نیازهای اجتماعی، مثل قراردادهای اجتماعی و قانون و ضابطه میچربد. بدین گونه در محیط ناامن اجتماعی، افراد مدام چشم بر نیازهای روانی عقیم مانده خویش دوخته تا زنده بمانند و خود را از آب گل آلودِ غریبه آزار اجتماع بیرون بکشند. در این هنگام، افراد جامعه در گیرودار واماندگیهای کودکی خود مانده و دیگران به آن ها هستی میدهند و یا هستی را از آنان میگیرند!؟ افراد خودمحور هنگام تفکر، تصمیمگیری، انتخاب و کنش با نادیده گرفتن و حذف دیگران، خودمحوری شکل گرفته زیر ضربات سرکوبگر را در نهادهای اجتماعی بازآفرینی میکنند. به بیانی دیگر در تعاملات سرکوبگر، شخص سرکوب شده در خانواده و مدرسه، خود شخص سرکوبگر در نهادهای مدنی میگردد که در پی نیازهای واپس زده شده و قربانی شده خویش است. از اینجاست که کنش معطوف به قدرت در اولویت تمامی کنش های دیگر قرار میگیرد. حتی هنگامی که کنش معطوف به قدرت ارضاء میشود، کنش های مکمل نیز به سوی کنش معطوف به پیشرفت کشیده نمیشوند، بلکه به سمت نیازهایی سوق مییابند که از کودکی واپس زده شده اند و بزرگسالان رشد نیافتهء جامعه را به سوی خود میکشند. ایستایی و درجا زدن در این ناتوانیها و نارسیهایی که فرد برای رسیدن به آمال اش حس میکند، سلسله جنبان زورگویی، زورشنوی، پرخاشگری، جا زدن، عصیان و جدایی میشود و او برای جبران و پوشاندن آن کمبودها، شیفته قدرت میگردد و سرشت اقتدارگرایی اش به طور کامل در نهادهای مدنی هویدا میشود!؟ به عبارت دیگر، زورگویی، زورشنویی و عصیان، نتایج واکنش های افراد در نهادهای جامعهای است که از طریق نهادهای پرورشیِ خانواده، مدرسه و رسانه ها همان گونه تربیت شده است و طبعاً چون در نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار گیرد، همان الگوها را چون سرمشقی تکرار خواهد کرد.
الگوی پنهانِ شیفتگی قدرت در روان، آن گاه جامعه
اگر جامعهای برای تربیت و آموزش کودکان و اعضای جوان خود بتواند تواناییهای آنان را شناخته و به آن ها بها دهد و به رشد و رویششان کمک کند تا آنان با توان، ارزش، تجربه و نگاه خود بزرگ شوند و مزه استقلال و تفکر و تصمیمگیری را بچشند، این افراد دیگر دنباله روی بیچون و چرای هیچکس یا همرنگ دست و پا بسته هیچ شخصی نخواهند شد و شیفته قدرت به هر سوی سرگردان نخواهند گشت. منِ شخصیت (هستی مستقل روان فرد) چنین افرادی با روحیات فرمانبرداری و قدرتمداری و منِ عوامانه، بیگانه خواهد بود.
کودکانی که در محیط خانواده از پدر یا والدین خشونت وافر دیده و به زور مطیع و تسلیم بلاشرط شوند، پس از آن که وارد جامعه شدند، به زبونی، توکل و رضا، خو خواهند کرد و به جانشینان پدر در سایر نهادهای مدنی تکیه خواهند کرد و هرگز شخصیتی مستقل نخواهند یافت. آنان برای پوشاندن و جبران این ناتواناییها، شیفته قدرت میشوند و افسون قدرت، آن ها را پیوسته به دنبال خود میکشد، در حالی که در اندیشه خود تصور میکنند که از آن متنفرند!؟ هم و غم ایشان در این است که یا با پول یا با زورشان بر دیگران غلبه کنند و از هر چیز برای نیل به قدرت استفاده میکنند. چنین افرادی، دیگر کاملاً از درون، افرادی اقتدارگرا و شیفته قدرت شدهاند. آنان بدون این که خود بدانند، الگوی پنهان شیفتگی قدرت را در همه جا بازآفرینی می کنند. شکوفایی یک فردِ اقتدارگرا به وصول چیزی یا وصال کسی یا راهنمایی دیگران بستگی دارد و راز آزاد زیستن اش گاه دربست در دست دیگران است. در حالی که فرد اقتدارگرابدون آگاهی از کشش درونی خود به فرمانبرداری و رضایت به قدرت، راه نجات خود و جامعه را در مبارزهای با اهریمنان بیرونی و دژخیمان دیگر میبیند. گویا تنها این فرد یا آن گروه کمر به نابودی او بستهاند که پایداریشان، بدبختی و سرنگونیشان، خوشبختی میآورد. کسی که این چنین درون حرمان های خویش تنها مانده، همچون کسی است که در حال غرق شدن است و برای حفظ جان خویش، تنها به فکر نجات خویشتن است. او دستی ندارد که به سوی دیگری دراز کند، مگر برای کمک گرفتن. در چنین شرایطی ضرورت های جامعه با امیال فرد همخوانی ندارد. در این جاست که فرد تنها به واژگون کردن اجتماع میاندیشد. در چنین جامعهای، مردم با این امید که شورش میکنند و همه چیز درست میشود، به بهای هست و نیست خود مبارزه میکنند. اما بعد از مدتی که بسیاری از کاستیها اجتماعی هم چنان به قوت خود باقی ماند، یا ناامید میشوند یا به فکر تحول ناگهانی دیگری میافتند و کمتر کسی جرأت میکند تا شبی به عنوان مردی انقلابی برای سرنگونی استبداد خانهزاد، کمر همت ببندد. بسیاری از اینان با بستگان و نزدیک شان رابطهای نابرابر دارند و اصلاً چنین عوامل ریشهای را در آفرینش و بازآفرینی نهادهای استبدادی و اقتدارگرا نمیبینند!؟ در چنین شرایطی، کسی از خود نمیپرسد که چگونه ممکن است تک تک افراد سالم و خوب باشند، ولی جامعه یا دولت، نهادهای سیاسی یا سایر نهادها ناسالم و بد از آب بیرون بیایند؟ در چنین جامعهای تصور بر آن است که شورش و عصیان، کاری میکند کارستان و تمامی گرههای کور را در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باز خواهد کرد. چنین جامعهای حتی زمانی که استبداد بیرونی را بیرون میکند، استبداد درونی از او روی برنخواهد تافت و در جای جای گزینش های نهادهای مدنی سر بر خواهد آورد و آن گاه که کاستیها افزون گردد، به استبداد بیرونی نیز دوباره رجوع خواهد نمود، زیرا شخص یا جامعهء شیفته قدرت، مهمتر از جنبهء اقتصادی و فرهنگی، در روان و وجود خود هنوز بدانوابسته مانده است!؟ چون در روانشناسی سیاسی و روانشناسی قدرت، وابستگی به هر چیزی باعث "خودفراموشی" میگردد و به تهی شدنی میانجامد که اقتدارگری را قویتر از گذشته متولد یافته خواهد دید و ستم پیوند ارگانیک خود را در نهادهای گوناگون جامعه، به عنوان یک کل تماماً از دست نخواهد داد.
ریشهیابی استبداد از فرد تا جامعه
در تاریخ بررسیهای اجتماعی، استبداد و نحوه پیدایش و بازآفرینی آن در جامعه از جایگاه ویژهای برخوردارست. باورهای عامه مردم، استبداد را ساخته و پرداختهای تحمیلی از طرف شخص، گروه یا کشوری خاص می پندارد. در حالی که در سال های گذشته، روی نهادهای اجتماعی، اقتصادی و قدرت متمرکز می شدند تا عوامل شکل گیری و صلبی شدن استبداد را دریابند، اما در تحلیل های معاصر، آن را بیشتر بازتابِ فرهنگ و سرشتِ روان جمعی افراد یک جامعه میدانند (Horkhaimer, 1922:31; Erickson,1950; Adorno, 1982:256-58). افراد یک جامعهء استبداد پرور و بسته، بیخبر در کوچه پس کوچههای حرمان و سرخوردگی، بدنبال شخص یا گروهی میگردند که عامل بیرونی سرخوردگیهای فردی و استبداد اجتماعی باشد، غافل از این که آن عاملی که الگوهای یک جامعه استبدادی و بسته را تعیین کرده و مدام قوام میبخشد، در درون تک تک افراد نهفته است که خصلتی جمعی پیدا میکند!؟ خودکامگی در هیچ جامعهای نمیتواند هزاران سال ماندگار باشد، مگر بر مبنای روابط فراگیر اجتماعیای که فرمانبرداری، سرسپردگی، کرنش، سازش و از همه مهم تر پذیرش ستم، مولفههای آن اند. روانی که از کودکی در خانواده و مدرسه با اطاعت شکل میگیرد، در صورت کاهش یا نیستی قدرت از خود میرمد و تلاش برای آزادی، معنی خودرأیی و گسست پیدا میکند، و این گسست و خودرأیی گاه چنان آشوبی میآفریند که شخص برای جلوگیری از نابسامانی روانی مجبور میشود، زیر سلطه دیگری برود و شور جمعی چنان پوششی به خصوصیات اقتدارگرانهء او میدهد که تلاش برای رهایی، به تن دادن به اسارت دیگری میانجامد. به بیانی دیگر، کرنش و فرمانبرداریِ تجویزی در نهادهای پرورشی موجب بازآفرینی آن در انواع نهادهای مدنی میشود، ولی افراد معمولاً علل چنین نمودی را در روان خود نمییابند، بلکه آن را تنها در اندیشه و رفتار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
فهرست مطالب :
ردیف
موضوع
شماره
صفحه
1-
2-
3-
4-
5-
6-
7-
8-
9-
10-
11-
12-
13-
14-
15-
مقدمّه
پرورش عقل
دو نوع علم
دعوت اسلام به تعلیم و تربیت
لزوم توأم بودن عقل و علم
فرق تربیت و اخلاق
شکل عبادت و برنامه ها تربیتی
نیت
ارکان نیّت
اهمیّت نیّت
انسان دوستی
محبّت
کار
چکیده
منابع
2
3
3
3
3
4
4
4
5
5
6
6
6
7
7
مقدمه:
استاد مطهّری و معناى آزادى :
در کلام مطهرى، آزادى سمت و سویى مى یابد که بنا به دلایلى نباید از انسان سلب شود. این عناصر عبارتند از این که بروز و ظهور استعدادهاى آدمى نیازمند فضاى آزاد است. در فضاى بسته و محیط خفقان آمیز و استبدادى و به عبارتى در فقدان آزادى هاى اجتماعى و سیاسى، زمینه اى براى بروز خلاقیت ها و استعدادها به وجود نمی آید. در فضاى مستبدانه اى که بر جامعه حاکم است، چاپلوسان و زبان بازان قدرت مى یابند و آزادگان و آزاداندیشان ذلیل و حقیر مى شوند، چرا که وضعیت موجود، اجازه چون و چرا کردن به خیرخواهان و مصلحان را نمى دهد. تنها آنان که زبان به مدح بگشایند، جایى و مقامى مى یابند و بس.
استاد مطهرى آزادى را یکى از لوازم حیات و تکامل ذکر کرده و معتقد است موجودات براى رسیدن به مرحله تکامل و رشد به سه عنصر «تربیت»، «امنیت» و «حریت» نیازمندند.
تربیت عبارتست از عواملی که موجود زنده برای تداوم بقاء به آن محتاج است. برای مثال موجود زنده برای رشد و نمو به عناصری چون نور و آب ، غذا و علاوه بر این ها، انسان به تعلیم و تربیت نیازمند است. امنیت، یعنى این که موجود زنده آن چه را در اختیار دارد، همانند حیات، ثروت، سلامت و ... از او سلب نگردد. و آزادى، یعنى «نبودن مانع. انسان هاى آزاد، انسان هایى هستند که با موانعى که در جلو رشد و تکاملشان هست، مبارزه مى کنند. انسان هایى هستند که تن به وجود مانع نمى دهند».
تحلیل مطهرى از آزادى اجتماعى در واقع همان آزادى سیاسى است که امروزه در ادبیات سیاسى به کار مى رود. آزادى سیاسى به طور کلى به نقش مردم در زندگى سیاسى اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادی هایى است که فرد در حوزه اجتماع و در برابر حکومت داراست. از این رو آزادى بیان و حق اظهار نظر، آزادى قلم و مطبوعات، آزادى انتقاد و اعتراض و مواردى از این قبیل در شمار آزادى هاى سیاسى است.مطهرى فقدان آزادى هاى اجتماعى و سیاسى را یکى از گرفتارى هاى بشر در طول تاریخ ذکر مى کند و مى گوید: «یکى از مقاصد انبیا به طور کلى و به طور قطع این است که آزادى اجتماعى را تأمین کنند و با انواع بندگى ها و بردگى هاى اجتماعى و سلب آزادى هایى که در اجتماع هست مبارزه کنند.» ایشان براى اثبات آزادى اجتماعى در دین به آیه ۶۴ سوره آل عمران اشاره مى کند و در تفسیر آن مىگوید: «در مقام پرستش، جز خداى یگانه چیزى را پرستش نکنیم، نه مسیح را و نه اهرمن را. و این که هیچ کدام از ما دیگرى را بنده و برده خودش نداند و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقاى خودش نداند.
پرورش عقل :
مسئله ی اول که باید بحث کنیم همان مسئله ی پرورش عقل و فکر است در این جا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کسب و کار اینترنتی
گرچه نقش اساسی اینترنت درهمه جای دنیا یکی است ولی وقتی سیستم به عنوان بخشی از سیستم اجتماعی به کارگرفته می شود، بطورکلی متفاوت است.درک این موضوع بسیارحائز اهمیت است. به یاد داشته باشید تکیه امروز ما برروی تحلیل مقایسه ای کسب و کار الکترونیکی بین کشورهای آمریکا و ژاپن است یعنی اینکه چگونه فعالیتهای کسب و کار الکترونیکی این دو کشور با یکدیگر متفاوت است.
قبل از هرچیز، اجازه دهید از پتانسیل اینترنت بگوییم. امروزه اینترنت تغییرات زیربنایی قابل توجهی در چگونگی انجام بسیاری از کارها به وجود آورده است. ما چگونه محصولات را خرید وفروش، اطلاعات را جمع آوری، ارتباط و تبادل معلومات را برقرار و جریان کارها را ساماندهی می کنیم. اینترنت سرعت فرآیندها را افزایش داده و مرزهای جغرافیایی را درهم نوردیده است و بویژه در انتظارات مصرف کننده که نقش عمده ای درخرده فروشیها دارد، تحولاتی به وجودآورده است. اساساً هزینه های جست وجوی اطلاعات ازطریق اینترنت تقریباً به صفر رسیده و بنابراین اگر بخواهید چیزهای معمولی را بفروشید، این خریدار است که همیشه برنده خواهد بود.به بیان دیگر، طرفهای فروشنده از نظر قیمت، کیفیت و خدمات با رقبای سختی روبرو هستند. زیرا موانع ورودی برای کسب و کار الکترونیکی نسبتاً پایین است و مشتریان می توانند آنچه را می خواهند براساس دسترسی آسان به اطلاعات از راه مقایسه بدست آورند.تجارت اینترنتی در دهه 90 درمعاملات خرید وفروش سهام آمریکا بسیار رایج شد. خط رقابتی اولیه از حق سرویس دلالی موجود فراتر رفت و برتمام بنگاههای معاملاتی موجود که متضمن هزینه های فراوانی بودند، سایه افکند. چنانچه ازطریق یک شرکت واسطه ای خریدکنید، لازم است ازطریق نماینده آن شرکت وارد معامله شوید. ولی اگر از طریق اینترنت وارد شوید، دیگر نیازی به چنین نمایندگی هایی وجود ندارد، در نتیجه شرکتهای تجارتی اینترنتی قادر خواهند بود ازحق سرویس خود بکاهند. در دوره اول که تا نیمه دهه 90 ادامه داشت، این رقابت درجهت کاهش هزینه های خدماتی به عنوان یک راهبرد کلیدی محسوب می شد. به عنوان مثال، در آغاز، شرکتها 30درصد از هزینه های خدماتی را به علت استفاده از اینترنت تخفیف می دادند.پس از آن، این میزان تخفیف ازطریق رقابت به 70 ،80 و90درصد و بزودی نیز بطورعلنی به حد اشباع رسید.سپس رقابت وارد مرحله دوم شد. دراین دوره رقابت، روی نرم افزار پیشرفته صورت گرفت . پس ازآن نرم افزارکمکی بیشتری که کاربری آسانتری داشت، توسعه دادند که به کمک آن سرمایه گذاران معمولی فرصت می یافتند سهام را بهتر انتخاب کرده و مورد تجزیه و تحلیل قراردهند. شرکت ها دوباره، برای دوره ای معین در رقابت با یکدیگر به خط پایان رسیدند. ولی مردم همچنان فکر می کردند. این حتی به فکر یک برنده جایزه نوبل هم نمی رسید که بتواند نرم افزاری کمکی با کاربری آسانتری توسعه دهد.بنابراین چنین رقابتی باز هم بازار را اشباع کرد، برای شرکتها دیگر جایی برای پیشرفت باقی نمانده بود. این بار رقابت تنها در بین بعضی شرکتهایی که درتجارت باقی مانده بودند پایان پذیرفت. خیلی از شرکتهای کوچکتر مجبور به کناره گیری از بازار شدند.درتجارت اینترنت به علت ناچیز بودن موانع ورودی به تجارت اینترنت، جان سالم به در بردن کار آسانی نیست . این نیز مزیت اینترنت را برای مشتریان نمایان تر کرد . سرمایه داری آمریکا در برابر سرمایه داری ژاپن برای روشن شدن اختلافات بین سرمایه داری آمریکایی و ژاپنی و اینکه چگونه چنین اختلافاتی بر روی تجارت الکترونیکی تاثیر می گذارند، بد نیست تصویری از سرمایه داری پیشرفته را به عملکرد بدن انسان تشبیه کنیم تا به این طریق به تفهیم عملکرد خدمات چهارگانه یعنی: مالی، لجستیکی، منابع انسانی و اینترنت کمک کند. سیستم مالی را می توان به سیستم گردش خون در بدن، صنعت لجستیکی را به سیستم دستگاه گوارش بدن، صنایع خدماتی را برای منابع انسانی به سیستم توسعه و بقای هورمونهای مختلف، صنعت اینترنت را به سیستم عصبی، صنعت تولیدی را به ماهیچه ها و تحقیقات و توسعه را به مغز تشبیه کرد. ژاپن هنوز در بخش های تولیدی و تحقیقات و توسعه بسیار پرتوان است. ولی بطورکلی درصنایع خدماتی چهارگانه اصلی فاقد هرگونه رقابت جهانی و طبیعتاً مغز و ماهیچه ها نمی توانند کل سیستم را به تنهایی حفظ کنند.مبارزه اصلی ژاپن در قرن بیست و یکم بر این است که چگونه بتواند رقابت جهانی را در این صنایع چهارگانه توسعه دهد.در میان صنایع خدماتی چهارگانه، سیستم مالی از بنیادی ترین بخش ها به شمار می آید. اما عملکردهای سیستم مالی چیست؟ این بخش دارای دو عملکرد کلیدی است:اول تقاضا و جمع آوری سرمایه مصرف کننده به طور گسترده و تبدیل آن به سرمایه صنعتی.این کار بانک ها و شرکت های سهامی است و دوم تهیه تمهیداتی جهت جلوگیری از خطر وارد شدن زیان به کسانی که در کار تجارت واقعی هستند. سیستم های مالی را می توان به دو طبقه تقسیم کرد. طبقه مالی مستقیم و طبقه مالی غیرمستقیم. آمریکا دارای طبقه مالی اول است . درحالی که تکیه گاه ژاپن بر روی دومی است.به تصور من اختلافات اساسی بین ژاپن و آمریکا ناشی از اختلاف در سیستم های مالی مربوطه است.منابع مالی مستقیم یعنی جمع آوری سرمایه صنعتی از سرمایه گذاران به وسیله بازارهای سرمایه ای. در منابع مالی غیرمستقیم، سرمایه مشتری به صورت سپرده گذاری از طریق بانک ها جمع آوری می شود. در آمریکا تقریباً 80 درصد سرمایه های صنعتی از طریق منابع مالی مستقیم تامین می شود و فقط 20 درصد از طریق منابع غیرمستقیم به دست می آید. بعبارت دیگر مردم در طبقات متوسط تقریباً 50 درصد دارایی های شخصی خود را در سهام سرمایه گذاری می کنند که این اقدام به وسیله خود آنها انجام می گیرد، 30 درصد از طریق موسسات مالی ترتیب دهنده طرح های بازنشستگی، مالیات و غیره. آنها فقط 20 درصد به صورت سپرده و پس انداز به بانک ها می سپارند. سیر این سرمایه گذاری در ژاپن معکوس است: تقریباً 80 درصد از سرمایه های صنعتی از منابع مالی غیرمستقیم و 20 درصد از منابع مالی مستقیم تامین می شود. به علت توسعه یافتگی اینترنت و متعلقات آن. فرض کنیم بتوانیم منابع مالی مستقیم را در ژاپن توسعه دهیم ولی انگار کار با این چیزها درست شدنی نیست، شاید به این علت که مردم خیلی سخت کار می کنند و برای آنها به ندرت وقتی باقی می ماند تا به کار داد و ستد سهام بپردازند. در حال حاضر، چه مشخصات و ویژگی های اصلی حاصل این اختلاف است؟ در مورد آمریکا، کل سیستم اجتماعی براساس مکانیسم بازار است و این سیستم برای عملکرد مکانیسم بازاری متکی به بازارهای سرمایه است. اگر بخواهید در آمریکا کسب و کاری راه بیندازید بهتر است به بانک مراجعه کنید چون گوش شنوایی برای حرف های شما وجود ندارد. اول باید پول های نقد خود را به کار خرید سهام انداخته و بعد برای قرض گرفتن نزد والدین، دوستان و غیره بروید. شما باید خودتان مشغول کسب و کار شوید تا بدین امید بتوانید به مرحله اصلی خرید و فروش سهام برسید. سپس بنیانگذار یک بنگاه اقتصادی شده و تبدیل به یک میلیونر شوید. این رویای تمام آمریکایی هاست.در مورد شرکت های رسمی، مالکیت بنگاهها از آن سهامداران است. درنتیجه کار CEO بازگرداندن سودها به صاحبان یعنی سهامداران است . بنابراین مدیریت خیلی زیاد دلواپس قیمت سهام در کوتاه مدت است. این خود یک خلاق دینامیکی منابع است که منبع خارجی را به خود جذب می کند و منجر به توسعه خدماتی چهارگانه پیش گفته می شود. برای کارکرد مکانیسم بازاری، سیستم بایستی باز باشد. به علت باز بودن از طریق رقابت، آمریکا سرمایه و منابع انسانی را از سراسر جهان جذب می کند.از آنجا که منابع انسانی نیز از طریق بازارهای مختلف تجارت می شوند و از آنجا مردم می آیند و می روند، سیستم اجتماعی و اساس مدیریت بر روی بخش کارکنان حرفه ای و چگونگی یکپارچه سازی این بخش ها استوار است. درحالی که عوامل فوق هستند توانمندی آمریکا را تشکیل می دهند، آنها نیز روی دیگر سکه نقطه ضعف خود را دارند. اولاً این نوع سیستم فاقد فراگیری مستمر و پیوسته سازمانی است. تبادل اطلاعات و دانش فنی به طور طبیعی کاهش یافته و اگر چنین کنند، ارزش بازار سهام کاهش می یابد. مساله دیگر مساله طبقه متوسط است. برای کسانی که می توانند رقابت کنند سیستم آمریکا ایده آل است و برای اکثریت مردم که قادر به رقابت نیستند، سیستم رقابتی خیلی دشوار است. ژاپن بعد از شکستش در جنگ جهانی دوم متکی به منابع مالی غیرمستقیم شده است. از آنجا که مدیریت ژاپنی متغیرهای بیشتری در تولید سرمایه شرکتی نسبت به محیط آمریکا دارد، این نگرش را دامن زده که ژاپنی ها تودار بوده و مدیریتشان براساس همکاری های گروهی توام با هرگونه عملکرد خدماتی در درون گروه است. در نتیجه نسبت به توسعه صنایع چهارگانه خدماتی در خارج از شرکتهای گروهی بازمانده اند، بویژه اینکه این امور در اینترنت و لجستیکی صادق است. فرض کنید شما به ژاپن آمده و وضعیتی را مشاهده کنید که در آن شرکتهای سونی و تویوتا و نظایر آنها هر کدام خط راه آهنهای خود را دارند و فکر کنید ژاپن کودن است،درست است؟ ممکن است برای شما خنده دار باشد، ولی نگاه های اقتصادی ژاپن در واقع در کلیه عملکردهای خدماتی خود اینگونه عمل می کنند. سوء تفاهم نشود، این بدان معنا نیست که ژاپن در دانش فنی مدیریت برای کیفیت در عملکردهای خدماتی از دیگران عقب مانده تر است.این به زبان ساده یعنی اینکه کشور در توسعه مستقل صنایع خدمات جهانی بر حسب هزینه و کارآیی ناکام مانده است. اینکه چگونه می توان بر این مساله فائق آمد، بزرگترین چالشی است که ژاپن در قرن بیست و یکم با آن مواجه است. تامین منابع مالی غیر مستقیم موجب بسته شدن سیستم ها و تمرکز آن بر روی سیستم بانکی اصلی و حفظ متقابل سهام شده اند. روی دیگر همین سکه، منابع مالی غیر مستقیم موجب نوعی از رقابت بی نظیر در درون خود شده است. چون بنگاههای اقتصادی ژاپن از گزینه های بیشتری از تولید سرمایه بنگاهی برخوردارند، این بنگاهها توانستند یک نوع رابطه هماهنگ بین نیروی کاری و مدیریت به وجود آورند و این آنها را در یادگیری سازمانی و دانش فنی مدیریت ویژه یاری داده است. عامل دیگر تقویت بنگاههای کوچک و متوسط در ژاپن است. برای رقابتی بودن در صنعت، شما به سه چیز نیاز دارید: تکنولوژی برای داشتن این سه مورد و نیز کیفیت و قیمتهای رقابتی. در غیر این صورت حتی سونی و تویوتا هم نمیتوانند رقابت کنند.اینها به وسیله شرکتهای متوسط در ژاپن تامین می شوند. در سیستم مستقیم، هزینه های سرمایه برای شرکتهای متوسط بیشتر است، چون خطرات سرمایه گذاری بیشترند. بدون سیستم مالی غیر مستقیم، خیلی از شرکتهای کوچک و متوسط ژاپنی نمی توانستند شوکهای نفتی دهه 70 را از سر گذرانده و دچار ورشکستگی نشوند. آنها توانستند بقای خود را حفظ کرده و فرصتی یابند تا بتوانند تواناییهای تکنولوژیکی خود را از طریق منابع مالی غیرمستقیم تقویت کنند. در این باره نظرات موافق و مخالفی وجود دارند. 80 درصد سرمایه از طریق منابع مالی مستقیم و 20 درصد از طریق منابع مالی غیر مستقیم میتواند سیستم اجتماعی رقابتی زیادی را به وجود آورد . آنهایی که نمی توانند در آن رقابت کنند، متحمل ضرر و زیان می شوند. با جریان سرمایه به طور معکوس، سیستم بیشتر بسته و غیر شفاف می شود. بنابراین توازن مطلوب چیست؟ مدیریت قرن بیست و یکمی دیگر نباید در قید و بند صفرها و یک ها باشد، مسائلی که شما با آنها برخورد می کنید، پارامتری هستند، سعی کنید توازن ایده آل را خود به وجود آورید .
کسب و کار اینترنتی :
این نوع کسب و کار جدید بوده و با پیدایش کامپیوتر ، اینترنت، و توسعه ی جامعه ی خدماتی به عنوان یکی از سریع ترین کسب و کارها از نظر تعداد، سود و حجم در عرصه تجارت جهانی مطرح هستند. تفاوت کسب و کار اینترنتی با تجارت الکترونیکی بسیاری از افراد، کسب و کار اینترنتی (E-Business) را با تجارت الکترونیکی (E-Commerce) اشتباه می گیرند در حالیکه این دو مبحث با یکدیگر متفاوتند. به عبارتی E-Business به مجموعه فعالیتهای مربوط به کسب و کار از جمله مباحث بازاریابی، مالی، خرید و فروش، ارتباط با مشتریان، خدمات پس از فروش، همکاری با سرمایه گذاران و... که از طریق شبکه اینترنت انجام میگیرد اطلاق میشود در حالیکه E-Commerce تنها شامل مسائل مربوط به خرید و فروش از اینترنت می باشد و خود، زیرمجموعه ای از E-Business است.انواع کسب و کارهای اینترنتیامروزه، کسب و کارهای اینترنتی بسیار متنوعند. اما به طور کلی آنها را میتوان آنها به 10 گروه عمده تقسیم بندی کرد:1- ایجاد اجتماعات آنلاین2- خرید، فروش و حراج کالاهای مختلف3- تبلیغات اینترنتی4- ارائه خدمات تخصصی به دیگران5- ایجاد امپراطوری اطلاعات، اخبار و آموزش6- تهیه و ارائه نرم افزارهای مختلف7- چند رسانه ای یا مالتی مدیا8- پیوستن به شبکه های واسطه گری 9- خدمات مربوط به ایمیل10- سرمایه گذاری مشترک
کسب و کار اینترنتی چیست؟کسب و کار اینترنتی به فروش محصولات یا خدمات در اینترنت گفته می شود. این نوع کسب و کار به سرعت در اقتصاد امروز رشد و پیشرفت کرده است. خرید و فروش اینترنتی به کوچکترین کسب و کارها نیز این امکان و فرصت را می دهد که به مخاطبان خود در سطح جهانی با حداقل هزینه دسترسی پیدا کنند. امروزه بیش از 900 میلیون نفر در سطح دنیا از اینترنت استفاده می کنند. 69 درصد از این جمعیت، در طول 90 روز، دست
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موضوع فعالیت طرح: عقیق تراشی
مدیر طرح: علی اکبر نازی بربرستانی
محل فعالیت: مشهــد
اشتغال طرح: 9 نفــر
کل سرمایه گذاری طرح: 250/544 هزار ریال
سرمایه ثابت: 450/363 هزار ریال
سرمایه در گردش: 800/180 هزار ریال
تسهیلات پیشنهادی: 000/300 هزار ریال
نقطه سر به سر: 882/483 هزار ریال
دوره برگشت سرمایه: 2 سال و 3 ماه
شرح سرمایه گذاری: الف: سرمایه ثابت
زمین 75 متر مربع به ارزش 150 هزار ریال، قیمت کل 250/11 هزار ریال
ساختمان 55 متر مربع به ارزش 000/1 هزار ریال، قیمت کل 000/55 هزار ریال
محوطه سازی -- متر مربع به ارزش -- هزار ریال --
تأسیسات (شامل سیستم های حفاظتی و تهویه مطبوع و ...)، قیمت کل 000/20 هزار ریال
3- ماشین آلات و تجهیزات تولید (ارقام به هزار ریال)
ردیف
شرح
تعداد
واحد
هزینه واحد
هزینه کل
1
2
3
4
5
6
الکتروموتور
دستگاه برش
سنگ الماسه
تیغ
دستگاه سوراخ کن
دستگاه سایز
6
1
1200
50
1
1
عدد
دستگاه
عدد
عدد
دستگاه
دستگاه
500
000/2
70
20
000/6
000/60
000/3
000/2
000/84
000/1
000/6
000/60
جمــع
000/156
4- لوازم اداری و ایمنی (ارقام به هزار ریال)
ردیف
شــرح
مبـلغ
1
2
کامپیوتر با تجهیزات جانبی یکدستگاه کامل
میز و صندلی و لوازم اداری
000/10
200/1
جمــع
200/11
ب: هزینه های سالیانه طرح
1- مواد اولیه (ارقام به هزار ریال)
ردیف
شــرح
مقدار
واحد
هزینه واحد
هزینه کل
1
سنگ خام
14
تن
000/17
000/238
000/238
2- نیروی انسانی (ارقام به هزار ریال)
ردیف
شــرح
تعداد
حقوق ماهیانه
حقوق سالیانه
تولیدی
غیر تولیدی
1
2
3
4
سرپرست کارگاه
کارگر ماهر
کارگر نیمه ماهر
کارمند اداری و مالی
1 نفر
4 نفر
3 نفر
1 نفر
000/4
700/2
000/2
000/3
000/56
200/151
000/84
000/42
جمــع
9
200/291
000/42
3- هزینه انرژی و سوخت (ارقام به هزار ریال)
ردیف
شــرح
مصرف سالیانه
واحد
نرخ
مبلغ
1
2
3
4
5
برق
آب و فاضلاب
گاز شهری
تلفن
سوخت بنزین
000/6
کیلووات
مترمکعب
مترمکعب
پالس
لیتر
000/8
600/3
500
000/2
000/2
800/4
جمــع
900/12