لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اتحاد ملی، انسجام اسلامی
مدت زیادی از آغاز سالی که عنوان زیبای «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» را بر خود گرفته نمی گذرد. نام با شکوهی که در میان جهانیان بانگی رسا برداشت و اعلان نمود که:
چرا جنگ؟ چرا جدایی؟ چرا تفرقه؟ چرا تشتت؟
آیا نمی توان همدل بود؟ آیا نمی توان متحد شد؟ آیا نمی توان در صلح زندگی کرد؟
اگر چه انسان ها مختلفند لیکن انسانیت آنها ماهیتی است واحد، پس باید به سراغ نکته ای رفت که انسانیت انسان ها پذیرای آن باشد، نکته ای اصیل، پایدار و حقیقی که قابلیت و واجدیت ایجاد یک اتحاد واقعی را داشته باشد.
و آن نکته نیست مگر کلمه «توحید» و عبودیت خداوند یکتا.
خداوند تعالی خود نخستین منادی توحید بوده و هم او بندگان را به عبودیت خویش فرا خوانده است. آنجا که می فرماید:
«یا ایها الناس اعبدوا ربّکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون » (بقره/۲۱)
ای انسان ها پروردگار خود را پرستش کنید، همان کسی که شما و پیشینیانتان را آفرید شاید که پارسا و متقی گردید.
خداوند بندگان را به اخلاص در عبودیت خود و دوری از مظاهر شرک و کفر و بت پرستی دعوت نموده است، این دعوت نخستین بار در فطرت و سرشت آدمیان، نقش گرفته و سپس انبیاء و فرستادگان خداوند، این ندا را در میان اقوام بشری تکرار کرده اند.
انسان ها در فطرت خود می یابند که: به میل خود پای به این جهان ننهاده اند و پدید آورنده ای آنان را پدید آورده. سراپا نیازند و صاحب اختیاری از برون، این نیاز و احتیاج را برآورده می سازد. گرسنه می شوند، غذایشان می دهد. خسته می شوند، به خوابشان می برد ، غمگین اند، شادشان می کند. شادند، در اندوهی ناشناخته فرو می برد. از جوانی به پیری و از قدرت به ضعف می گرایند.
بر بسیاری از احوالات خود تسلط و اختیاری ندارند، گویی گرداننده ای از بیرون آنها را اداره کرده و می گرداند.
او باید راه و رسم صحیح پرستش و عبودیت را می آموخت و در مسیر رسیدن به رضا و خرسندی پروردگارش حرکت کرده و از آنچه موجبات ناخرسندی وی را فراهم می آورد پرهیز نماید.
پس عقل حکم می کند که به جستجوی مرجعی برود، که ایشان را به راه و روشی که رضایت پروردگار را بدنبال داشته و از خشم و غضب او دور می دارد باخبر نماید. اینگونه عقل سلیم او را به فرستادگان خداوند می رساند و اطاعت و سر سپردگی از ایشان را بر خود لازم می شمرد.
قرآن کریم در آیه ۲۵ سوره « هود » از نوح این منادی برجسته توحید چنین یاد کرده است:
«همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و او ایشان را مورد خطاب قرار داد که یقینا من برای شما بیم دهنده ای آشکار هستم و شما را بر این می خوانم که جز الله را عبودیت نکنید زیرا من از عذاب دردناک روز قیامت بر شما بیمناکم.»
دعوت نوح نهصد سال به طول انجامید و او طی این مدت صبورانه به تبیین فرمان خدا و تعلیم و تصحیح اندیشه های مردم پرداخت و برای اجرای دو هدف بزرگ مجاهده نمود :
نخست اینکه زنگارهای شرک و بت پرستی را از فطرت ها زدوده و ساحت ربویی خداوند را از مثل و مثال ها و شریک و مانند ها پاک و منزه نماید.
و دیگر اینکه دافع اختلافات مردم بود و عوامل اختلاف و تشتت و تفرقه و ضدیّت را از میان برداشته و انسجام و استحکام را جایگزین سازند. تا عبودیت در سیری آرام و فضایی مناسب و عاری از عوامل بازدارنده انجام پذیرد.
در طی این سال ها نوح با مردم خود تعاملات بسیاری داشته و این جدال و کشمکش سال ها به طول انجامید تا آنکه این مردم خود به تنگ آمده و اخطار دادند که :
«ای نوح تو این جدال را بی سبب پیش گرفته ای، اگر راست می گویی آن عذابی را که وعده کرده ای نشانمان داده و تکلیفمان را روشن نما.»
به نظر نمی رسید که از آن قوم دیگر کسی ایمان آورده و یا از کافران جز نسل کافر به دنیا بیاید.
پس ای نوح! در مقابل ما کشتی بساز و ما عذاب را نازل خواهیم کرد ؛ و اینگونه آن قائله را پایان بخشید .
و باز در آیه ۵۰ در همین سوره، سخن از قوم عاد به میان آمده و اینکه پیامبرشان «هود» آنان را مورد خطاب قرار داده :
«ای قوم! «الله» را عبودیت نمایید که برای شما معبودی جز او نیست.»
در واقع او نیز دعوت خود را بر محور توحید و پرستش خداوند و ترک بت پرستی و شرک ادامه داد. و این بار نیز عذاب الهی صف کافران را از مؤمنین جدا نمود و به مؤمنین فرصتی داد که به دور از اختلاف و تشتت، در محیطی امن و آسوده به پرستش پروردگارشان پردازند.
این بار در آیه ۶۱ از «صالح» سخن به میان می آید که بر قوم «ثمود» مبعوث گشته بود و او فرمود :
«ای قوم! « الله » را عبودیت نمایید که برای شما معبودی جز او نیست، اوست که شما را بر زمین آفرید و سر و سامان داد پس او را استغفار گفته و به سویش توبه کنید که پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است.»
به روایت قرآن کریم، قوم صالح از او بینه و معجزه طلب نمودند و خداوند از کوه برایشان شتری بیرون آورد و آنان با کشتن آن حیوان، استحقاق خود را برای دریافت عذاب الهی به اثبات رسانیدند و قرآن می فرماید :
«پس چون آن فرمان قهر آمیز ما رسید، ما صالح و مؤمنان همراه او را به رحمت خویش نجات بخشیدیم و یقینا خداوند قدرتمند و صاحب عزت است و آنگاه ستمکاران را شبانگاه صیحه عذابی در گرفت و صبحگاهان در دیار خود خاموش گشته بودند.» (۶۷ هود)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اتحاد ملی، انسجام اسلامی
مدت زیادی از آغاز سالی که عنوان زیبای «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» را بر خود گرفته نمی گذرد. نام با شکوهی که در میان جهانیان بانگی رسا برداشت و اعلان نمود که:
چرا جنگ؟ چرا جدایی؟ چرا تفرقه؟ چرا تشتت؟
آیا نمی توان همدل بود؟ آیا نمی توان متحد شد؟ آیا نمی توان در صلح زندگی کرد؟
اگر چه انسان ها مختلفند لیکن انسانیت آنها ماهیتی است واحد، پس باید به سراغ نکته ای رفت که انسانیت انسان ها پذیرای آن باشد، نکته ای اصیل، پایدار و حقیقی که قابلیت و واجدیت ایجاد یک اتحاد واقعی را داشته باشد.
و آن نکته نیست مگر کلمه «توحید» و عبودیت خداوند یکتا.
خداوند تعالی خود نخستین منادی توحید بوده و هم او بندگان را به عبودیت خویش فرا خوانده است. آنجا که می فرماید:
«یا ایها الناس اعبدوا ربّکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون » (بقره/۲۱)
ای انسان ها پروردگار خود را پرستش کنید، همان کسی که شما و پیشینیانتان را آفرید شاید که پارسا و متقی گردید.
خداوند بندگان را به اخلاص در عبودیت خود و دوری از مظاهر شرک و کفر و بت پرستی دعوت نموده است، این دعوت نخستین بار در فطرت و سرشت آدمیان، نقش گرفته و سپس انبیاء و فرستادگان خداوند، این ندا را در میان اقوام بشری تکرار کرده اند.
انسان ها در فطرت خود می یابند که: به میل خود پای به این جهان ننهاده اند و پدید آورنده ای آنان را پدید آورده. سراپا نیازند و صاحب اختیاری از برون، این نیاز و احتیاج را برآورده می سازد. گرسنه می شوند، غذایشان می دهد. خسته می شوند، به خوابشان می برد ، غمگین اند، شادشان می کند. شادند، در اندوهی ناشناخته فرو می برد. از جوانی به پیری و از قدرت به ضعف می گرایند.
بر بسیاری از احوالات خود تسلط و اختیاری ندارند، گویی گرداننده ای از بیرون آنها را اداره کرده و می گرداند.
او باید راه و رسم صحیح پرستش و عبودیت را می آموخت و در مسیر رسیدن به رضا و خرسندی پروردگارش حرکت کرده و از آنچه موجبات ناخرسندی وی را فراهم می آورد پرهیز نماید.
پس عقل حکم می کند که به جستجوی مرجعی برود، که ایشان را به راه و روشی که رضایت پروردگار را بدنبال داشته و از خشم و غضب او دور می دارد باخبر نماید. اینگونه عقل سلیم او را به فرستادگان خداوند می رساند و اطاعت و سر سپردگی از ایشان را بر خود لازم می شمرد.
قرآن کریم در آیه ۲۵ سوره « هود » از نوح این منادی برجسته توحید چنین یاد کرده است:
«همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و او ایشان را مورد خطاب قرار داد که یقینا من برای شما بیم دهنده ای آشکار هستم و شما را بر این می خوانم که جز الله را عبودیت نکنید زیرا من از عذاب دردناک روز قیامت بر شما بیمناکم.»
دعوت نوح نهصد سال به طول انجامید و او طی این مدت صبورانه به تبیین فرمان خدا و تعلیم و تصحیح اندیشه های مردم پرداخت و برای اجرای دو هدف بزرگ مجاهده نمود :
نخست اینکه زنگارهای شرک و بت پرستی را از فطرت ها زدوده و ساحت ربویی خداوند را از مثل و مثال ها و شریک و مانند ها پاک و منزه نماید.
و دیگر اینکه دافع اختلافات مردم بود و عوامل اختلاف و تشتت و تفرقه و ضدیّت را از میان برداشته و انسجام و استحکام را جایگزین سازند. تا عبودیت در سیری آرام و فضایی مناسب و عاری از عوامل بازدارنده انجام پذیرد.
در طی این سال ها نوح با مردم خود تعاملات بسیاری داشته و این جدال و کشمکش سال ها به طول انجامید تا آنکه این مردم خود به تنگ آمده و اخطار دادند که :
«ای نوح تو این جدال را بی سبب پیش گرفته ای، اگر راست می گویی آن عذابی را که وعده کرده ای نشانمان داده و تکلیفمان را روشن نما.»
به نظر نمی رسید که از آن قوم دیگر کسی ایمان آورده و یا از کافران جز نسل کافر به دنیا بیاید.
پس ای نوح! در مقابل ما کشتی بساز و ما عذاب را نازل خواهیم کرد ؛ و اینگونه آن قائله را پایان بخشید .
و باز در آیه ۵۰ در همین سوره، سخن از قوم عاد به میان آمده و اینکه پیامبرشان «هود» آنان را مورد خطاب قرار داده :
«ای قوم! «الله» را عبودیت نمایید که برای شما معبودی جز او نیست.»
در واقع او نیز دعوت خود را بر محور توحید و پرستش خداوند و ترک بت پرستی و شرک ادامه داد. و این بار نیز عذاب الهی صف کافران را از مؤمنین جدا نمود و به مؤمنین فرصتی داد که به دور از اختلاف و تشتت، در محیطی امن و آسوده به پرستش پروردگارشان پردازند.
این بار در آیه ۶۱ از «صالح» سخن به میان می آید که بر قوم «ثمود» مبعوث گشته بود و او فرمود :
«ای قوم! « الله » را عبودیت نمایید که برای شما معبودی جز او نیست، اوست که شما را بر زمین آفرید و سر و سامان داد پس او را استغفار گفته و به سویش توبه کنید که پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است.»
به روایت قرآن کریم، قوم صالح از او بینه و معجزه طلب نمودند و خداوند از کوه برایشان شتری بیرون آورد و آنان با کشتن آن حیوان، استحقاق خود را برای دریافت عذاب الهی به اثبات رسانیدند و قرآن می فرماید :
«پس چون آن فرمان قهر آمیز ما رسید، ما صالح و مؤمنان همراه او را به رحمت خویش نجات بخشیدیم و یقینا خداوند قدرتمند و صاحب عزت است و آنگاه ستمکاران را شبانگاه صیحه عذابی در گرفت و صبحگاهان در دیار خود خاموش گشته بودند.» (۶۷ هود)