لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مقدمه
مـانـدگـاری, پـویـایـی و پیوستگی ادیان در جاری زمان, بسته به دلـبـسـتـگـی و پـای بـنـدی پیروان و گروندگان به آنهاست. زیرا دیـنـداری, سـعادت و رستگاری و کامیابی خویش را در باورمندی به آمـوزه هـای دیـنی خود می داند و با چنین انگاره ای, خود را از درون پـای بند به پشتیبانی و دفاع از آن می بیند.
بر همین اساس شـخـص دیـنـدار حـاضـر اسـت برای دست یابی به سعادت و رستگاری, هـرگـونـه پـشتیبانی مادی و معنوی را در جهت تواناسازی و نشر و گسترش دین مورد نظر خود انجام دهد. بی گمان, اگر ادیان از چنین پای بندی و پشتیبانیهایی که گاه تا مـرز فـداکاری و از جان گذشتگی نیز پیش می رود, بی بهره بودند, دوران حـیـات و ماندگاری آنان دیری نمی پایید و هر دینی به طور طـبـیـعـی اندکی پس از ظهور, از میان می رفت, همان گونه که اگر ادیـان بـاطل می بودند و دور نمایه ای تهی از آموزه های کارآمد داشـتـند نیز, دوام نمی آوردند
بر این اساس, پایندگی ادیان, با چـشـم پـوشـی از دورنـمایه و رسالت آنها, بیش از هر عامل دیگری بـسـتـه بـه پـیـروی جدی و پشتیبانیهای بی دریغ گروندگان به آن ادیـان است. طبیعی است که پیروان هر دین و آیینی, تنها باورهای خـود را بـر حـق و صحیح بدانند و ادیان و مذاهب دیگر را باطل و نارسا بینگارند. این گونه اختلافها و فرقها و ناسانیها و مرزبندیها, تنها در بین ادیـان نـیـسـت, بـلکه در داخل هر دینی نیز ممکن است گرایشها و مـذهـبـهـای گـوناگونی وجود داشته باشد و پیروان هر یک از آنها تـنـهـا مذهب خود را بر حق بدانند و مذاهب دیگر را باطل.
البته روشـن اسـت که در نظر گروندگان, هیچ گاه ادیان و مذاهب دیگر با هـم یـکسان نیستند, ممکن است پاره ای را نزدیک تر و پاره ای را دورتـر از حـق بـدانند و یا پاره ای را باطل و پاره ای نارسا و نـاتمام بدانند. اکنون این پرسش مورد گفت وگوست که آیا رستگاری و سـعـادت مـندی انسان, ویژه پیروی و عمل به یک دین است و تنها پـیـروان هـمان دین اهل نجات و رهاییند؟ یا این که دین حق تنها یـک آیـیـن نـیـست دینهای حق بسیارند و انسانها از هر یک پیروی کـنـنـد, درست است؟ در صورتی که پذیرفتیم که دین حق همواره یکی بـیـش نـیـست و ممکن نیست همه ادیان بر حق باشند, اگر کسی بدون داشـتـن دیـن حق و باور درست, کارهای نیک و شایسته مورد پسند و خواست شرع انجام دهد, آیا کار او پاداش خواهد داشت؟
پـرسـشهایی از این دست, مدتهاست که محققان و اندیشه وران را به اندیشه وا داشته و بحثهایی هم ارأه شده است.
شـهـیـد مرتضی مطهری از طرح کنندگان نخستین این بحث به شمار می رود که می نویسد:
(... آیـا دیـنی غیر دین اسلام مقبول است و یا دین مقبول, منحصر بـه اسـلام است؟ و به عبارت دیگر, آیا آنچه لازم است فقط این است که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این است که آن دین منتسب بـه یـکـی از پیغمبران آسمانی باشد و دیگر فرق نمی کند که کدام یـک از ادیان آسمانی باشد, مثلا مسلمان یا مسیحی یا یهودی و حتی مجوسی باشد؟ یا این که در هر زمان دین حق یکی بیش نیست؟)
اسـتـاد شهید در کنار این بحث, مساله کارهای نیک نامسلمانان را بـه شـرح بـحث کرده است: اگر کسی بدون باور به دین حق, کار نیک پـذیـرفـتـه شده و مورد امضای دین حق را انجام دهد, آیا کار او پـاداش خـواهـد داشـت, یـا نـه؟ و آیـا شرط پاداش داشتن کارهای شایسته, ایمان به دین حق است یا نه؟ در دو, سـه دهـه اخیر, بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی, شماری, بـا تـرجـمـه آثار متکلمان و فیلسوفان غربی در این باب و بازگو کـردن انـدیـشه های آنان, به این گونه بحثها در محفلهای علمی و دانـشـگـاهـی دامـن زده اند. به نظر می رسد, دست کم, شماری از ایـنـان بـه انـگیزه های سیاسی و با هدف شبهه افکنی و سست کردن پـایـه هـای ایمان اسلامی در جوانان وارد این میدان شده و مسأل کـهـنـه و چند دهه پیش اروپا را با تفسیرها و تحلیل و بررسیهای نـادرسـت و در قـالـبـهـای جـدید قرار داده اند و می خواهند با دسـتاویزهای سست به متون دینی و بهره گیری از سروده های شاعران و قـطـعـه های ادبی و عرفانی آن را با معیارها و ترازهای اسلامی نـیـز سازوار جلوه دهند, حتی شماری از مدعیان روشنفکری به دروغ بـه عـالمانی پیرایه بسته اند که آنان حق را ویژه یک شریعت نمی دانند.
در ایـن نوشتار, برآنیم گذری و نظری بر اندیشه های اندیشه ور و فـیـلـسـوف بـزرگ دنیای اسلام, شهید مرتضی مطهری و بهره گیری از دیـدگاههای وی در این زمینه, داشته باشیم و درستی و یا نادرستی پـلـورالـیـزم دیـنـی و تـکـثـرگرایی را به بوته بحث بگذاریم و پـیـامـدهای تکثرگرایی دینی را از نظر بگذرانیم ولی پیش از آن, بـایـسـتـه اسـت بـه مـعنای پلورالیزم در فرهنگ غرب و کاربرد و قـرأـتـهـای گـونـاگون آن اشاره کنیم و گونه های پلورالیزم را یادآور شویم.
معنای پلورالیزم
پـلورالیزم از ریشه Plural به معنای جمع, فزونی و پرشمار است و در فـرهـنـگ هـای انـگـلیسی به معنای جمع گرایی, چند گانگی و تـکثرگرایی به کار رفته است. همچنین به حکومتهای أتلافی که از چـند حزب, گاه مخالف هم به وجود می آیند و کسانی که چندین همسر دارنـد و مـشـرکان و چند خدا باوران, از باب این که چندگانگی و فزونی در آنها وجود دارد اطلاق می گردد. بـر همین اساس, در فرهنگ غرب, ابتدا به کسانی که چند مقام دینی را در کـلـیسای کاتولیک عهده دار بوده و از این رهگذر درآمدهای بـسـیـاری داشـته اند, پلورالیست Pluralist گفته می شده است. ولـی سپسها, این مفهوم گسترش یافته و به همه کسانی که درآمدهای گـونـاگـون و بـسـیار داشته و از چند جا درآمد به دست می آورده انـد, چـه دسـت اندرکار کلیسا و پستهای کلیسای کاتولیک باشند و چـه نـباشند پلورالیست, گفته شده است و کم کم در هر مقوله و هر چـیزی که, به گونه ای چندگانگی در آن راه داشته این واژه در آن به کار رفته است که در مقوله های دینی, فرهنگی و سیاسی, کاربرد ویژه خود را دارد.
در فرهنگهای سیاسی در معنای پلورالیزم نوشته اند: (پلورالیزم یا مسلک کثرت, نام آن فلسفه سیاسی است که گوید علاقه فـرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد, بلکه علاقه هـای دیگر دارد, مانند علاقه اقتصادی, مذهبی و غیره و این علایق, بـایـد در تـعـیین خط مشی و سیاست جامعه مورد توجه قرار گیرد و مـفـهـوم دیـگر آن اعتقاد به لزوم تعدد احزاب و جماعات و انواع انـجـمـنـها و عقاید و سلیقه ها در اجتماع است و پرورش و تشویق ایـن تـعـدد و کثرت دستجات و موافقت دولت با شرکت ایشان در امر حکومت و اداره امور جامعه.
ایـن مـسـلک برابر (مونیسمMonism) () قرار دارد که آن را فرضیه (مـونـسـتـیک) دولت نامند و گوید: حق حاکمیت (سورنته) حق منحصر دولـت و اراده اعـلای دولت است و تمام موسسات و افراد باید تابع دولت سیاسی باشند. طبق آیین پلورالیست آتوریته حکومت در درون یک جامعه باید تقسیم شـود بـیـن گـروهـهای مختلف, مانند: گروههای مذهبی و اجتماعی و اقـتـصادی و در انحصار دولت نباشد. این جماعت بر سه فرقه تقسیم می شود, افراطی تفریطی و اعتدالی...)در تـعـریف بالا, بیش تر به پلورالیزم سیاسی توجه شده, ولی روشن اسـت که در بعد دینی و فرهنگی نیز همین تعریف راست می آید و در مـفـهـوم پـلـورالیزم در گونه های گوناگون آن, جمع گرایی, گروه گـرایی و چندگانگی نهفته است.
اکنون کاربرد پلورالیزم در دنیای غـرب بـر ایـن مـحـور اسـتـوار است که اصل زندگی در جامعه و یا سـرزمـیـنی که ساکنان آن در نژاد, فرهنگ,زبان و دین ناسانیها و جـدایـیـهـایی دارند, امری ناگزیر است و ما باید بپذیریم که در چـنـیـن جامعه ای, بر خلاف عقاید گوناگون و ناسازگار و اختلافهای ژرف اعـتـقـادی و فـرهنگی و نژادی, زندگی صلح آمیز و به دور از تـنش ممکن است و یکان یکان جامعه باید یکدیگر را تاب بیاورند و بپذیرند. الـبـتـه در شکلهای دیگری نیز اندیشه تکثرگرایی بروز و نمود می یابد که پرداختن به آنها از حوصله این نوشتار بیرون است.
گونه های پلورالیزم
پـلـورالـیـزم در فرهنگ غرب, چنانکه دیدیم, کاربردهای گونه گون دارد و بـه هـمـپـا و همراستای آن, به گونه های بسیاری نیز بخش شده که مهم ترین آنها, اینهایند:
1. پلورالیزم سیاسی: پـلـورالیزم سیاسی, باورمندی به پخش قدرت در گروههای گوناگون و پـذیـرش بـسـیـاری حـزبـهـا و دسـته ها و گروه هاست. در حقیقت, پـلورالیزم سیاسی لازمه و نتیجه لیبرالیسم است. البته لیبرالیزم هـمـه جا با پلورالیزم سیاسی هماهنگ نیست و ناسانیها و فرقهایی بـا هـم دارنـد. بـراساس اندیشه پلورالیزم سیاسی, برای نگهداشت جـامـعه از گزند خودکامگی و استبداد, بایستی همه کسان و گروهها و حـزبـهـا در قـدرت شریک شوند و تا آن جا که ممکن است قدرت در جـامـعـه پخش گردد و از این که یک فرد و یا یک گروه کانون قدرت شوند, پرهیز گردد.
2. پـلورالیزم اخلاقی: در پلورالیزم, اخلاقی, هیچ یک از فرایافته هـای اخـلاقـی و ارزشـی بر مدار پایا و پایداری نمی چرخد و ارزش آنـهـا, در ایـن نـگـرش نـاپایاست. در حقیقت, براساس پلورالیزم اخلاقی ارزشها نسبی هستند و درحوزه اخلاق نسبیت حاکم است.
3. پـلـورالـیـزم دینی: تکثرگرایی و پذیرش این نکته که در حوزه ادیـان, حقها بسیارند و هر دینی می تواند بارقه ای از حق داشته بـاشـد. بـدین معنی که ما حقیقت مطلق را در یک دین و مذهب ویژه نـدانـیم, بلکه آن را مشترک میان همه آیینها و مذهبها بدانیم و بر این باور باشیم که سعادت و نجات و رستگاری بسته به پیروی از یـک دیـن نیست, پیروی از هر دینی انسان را به سرچشمه های سعادت رهـنـمـون مـی شود. البته پلورالیزم دینی از جهت گستره فراگیری قلمرو آن فرقهایی دارد که شرح آن خواهد آمد.
پیشینه پلورالیزم
پـلورالیزم, گرچه در سالهای اخیر بر سر زبانها افتاده است و در کـانـون تـوجـه انـدیشه وران قرار گرفته, ولی اندیشه جدید و نو نـیـست. پیشینه اندیشه پلورالیزم را باید در قرنهای پیشین جست. در بـیان فلاسفه یونان ارسطو, به گونه ای به پلورالیزم در حکومت بـاور داشـته است و بر همین اساس اندیشه های استاد خود, افلاطون را کـه نـظـریـه یکجایی و کانونی قدرت داشته, به بوته نقد قرار داده اسـت و بـه روشـنی یادآور شده که گوناگونی مردم در نژاد و زبـان و عـقـیـده و... بـه حال اجتماع مفیدتر است; زیرا حاکمیت کـانـونـی و یکجایی, انگیزه های سالم را برای تکاپوی اجتماع در راه سعادت فردی و جمعی از بین می برد.
ایـن گونه اندیشه ها را سپسها فیلسوفان غربی پی گرفتند, چنانکه از اندیشه های سیرون در قرن اول ب.م و سن اگوستین در قرن پنجم, گونه ای از پلورالیزم استفاده می شود.در دوران معاصر, جان استوارت میل وتی.اچ.گرین و بسیاری دیگر از انـدیـشـه وران غـربی چنین نظریه ای را ابراز داشته اند. فلاسفه آمـریکایی در دوران استقلال آن کشور و در هنگام وضع قانون اساسی تا اندازه ای اندیشه پلورالیزم را گسترش دادند.ریـشـه پـلـورالـیـزم دیـنی, به قرون وسطی و دورانی که مسیحیان کـاتولیک به ویژه بودن رستگاری در مذهب کاتولیک پای می فشردند, بـاز مـی گردد.
در حقیقت, پلورالیزم, بازتاب تندیها و خشونتهای کـلیسای کاتولیک بود. در آن هنگام کشیشان بر این باور بودند که جـز پـیروان کاتولیک, همه به دوزخ افکنده می شوند در نظر آنان, هـیـچ یـک از پیروان دیگر فرقه های مسیحی و پیروان ادیان دیگر, اهـل نـجـات نیستند حتی پیامبران پیشین, مانند: حضرت ابراهیم و حـضـرت مـوسـی(ع).ایـن پـیـامبران گرچه مورد احترام و تکریم کـلـیـسایند, ولی در جایی میان بهشت و جهنم, به نام (لیمبو) می مـانـنـد و تـنها در روز رستاخیز و به وسیله حضرت مسیح به بهشت بـرده مـی شـونـد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه
کمتر حادثه تاریخی است که از رنگ تبلیغات سیاسی موبان و عباسیان و یا تعصبات دینی ،مذاهب مختلف بر کنا ر مانده وحقیقت آن دگرگون نشده باشد برای دریافت حقیقت تاریخی – هر چند بر اساس مظنه واحتمال هم باشد – خواندن متن تاریخ آن سالها به تنهایی کافی نیست ،بلکه باید تاریخ ر ا با یکدیگر شرایط ، از جمله وضع جغرافیایی، اقتصادی واجتماعی سنجیده ، چنانکه شیوه علمی تاریخ نویسان امروز هم همین است .
درباره تحلیل این حادثه ، تا آنجا که ممکن بوده است از کوشش دریغ نکرده ام و رویدادها را یکی با دیگری سنجیده و با دیگر وقایع مقایسه کرده ام .
به هنگام نوشتن مطالب از مأخذ به آنچه نزدیکتر به حادثه بوده است استفاده کرده ام چه احتمال دستکاری وتغییر در آن کمتر است ،مگر یک دو کتاب که مطالبی در خور ذکر داشته است. اما هنگام بررسی به نوشته های بعد نیز از قرن پنجم تا عصر حاضر ، تا آنجا که میسربوده مراجعه شده است . برای بررسی وضع سیاسی و اجتماعی اسلام تا پایان عصر خلفا کتاب های بعضی مورخان غربی که در اسلام مطالعه دارند از نظر دور نمانده است .
قدیم ترین سند کتبی باز مان حادثه در حدود قرن فاصله دارد ، اما چاره ای جز استاد به همین مدارک نیست .خداوند بزرگ همه ما را از ارتکاب هر گونه خطا باز دارد .آمین
مشخصات امام حسین (ع)
مرقد مطهر :کربلا
1- نام : حسین (ع ) 2- لقب معروف : سید الشهداء
3-کنیه : اباعبدالله 4- پدر : امام علی ( ع)
5- مادر : حضرت فاطمه ( س) 6- زمان ومکان تولد : 3 شعبان
زمان ومکان شهادت : سال 4 هجرت –مدینه
ماه محرم سال 61 هجرت کربلا
نوجوانی با شهادت وعبادت :
امام حسین (ع ) هنگامی که به سن نوجوانی رسید همچون سربازی شجاع و فداکار ، به دستورات پدرش علی ( ع) باجان و دل عمل می کرد ودرس هایی راکه درخردسالی از جدش رسول اکرم ( ص ) آموخته بود به کار می بست و به همین دلیل مورد توجه همگان به ویژه گرامی اشت قرار گرفته بود .همواره از حق وحقیقت دفاع می کرد و دیگران راپند می داده است .
با آن که نوجوانی بیش نبود ، در میان جوانان بنی هاشم ، در شمشیر زنی و سوار کاری نظیر نداشت . بیشتر لباس سرخ رنگ بر تن می کرد وهمچون پدرش ،به نمار وعبادت خدا ، بسیاراهمیت می داد گاهی در روز هزار رکعت نماز می خواند .
روزی امام حسین ( ع) درپاسخ فردی که از او پرسید : ای پسر رسول خدا ! چگونه صبح کردی، « فرمود:« صبح کردم در حالتی که خالق من از کردار زشت وخو ب من با خبر است . آتش جهنم درپیش من ومرگ در طلب من است وحساب ( روز قیامت) با تندی چشم به من دوخته ومن هم در گروه عمل خویش هستم ، آنچه می خواهم نمی توانم به دست آورم وآنچه که دشمن من است ، نمی توانم از خود دور کنم .کارها دست دیگری است ؛ اگر خواست عذابم میکند واگر خواست عفوم می فرماید. پس کدام فقیر بیچاره تر از من است ؟
دلاوری :
حسین ( ع) درجنگ های « جمل» « صفین » و« نهروان » شرکت کرد و از همان آغاز مخالفت خود را باحکومت معاویه نشان داد ولحظه از حمایت اسلام وپدر مظلومش امام علی ( ع) دست نکشیدئ .
پس از آنکه حضرت علی ( ع ) امام اوّل شیعیان ،ناجوانمردانه به دست مردی سنگدل به نام « ابن ملجم » به شهادت رسید، امام حسن ( ع) جانشین پدر شد . در تمام طول خلافت امام حسن ( ع) همچون سربازی فداکارش به فرمان برادر خود بود واو را حمایت می کرد .زمانی که امام حسن ( ع) صلح بامعاویه را پذیرفت ،اما امام حسین ( ع ) نیز تسلیم فرمان برادرش شد او از او اطاعت کرد . سال ها از خلافت امام حسن ( ع) گذشته بودکه معاویه واطرفیانش بااجرای نقشه ای توانسته همسر آن حضرت رافریفته تا امام حسن ( ع ) را توسط او به شهادت برسانند وبه این ترتیب یزید را به عنوان جانشین معاویه اعلام کنند .
مرگ معاویه و نامه ها :
معاویه درماه رجب سال شصتم هجری در دمشق در گذشت .هنگام مرگ وی یزید در حوارین به سر می برد . چون به دمشق رسید ومردم با او بیعت کردند نامه ای به ولید بن عتبه والی مدینه نوشت که :« حسین ابن علی وعبداللّه بن عمرو و عبداللّه زبید را رها مکن تا از آنان به خلافت من بیعت بگیری ». والی مدینه از مروان بن حکم در این باره مشورت خواست .مروان گفت :« اگر رأی مرا می پذیری هم اکنون که مردم از مرگ معاویه آگاه نشده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مقدمه
مـانـدگـاری, پـویـایـی و پیوستگی ادیان در جاری زمان, بسته به دلـبـسـتـگـی و پـای بـنـدی پیروان و گروندگان به آنهاست. زیرا دیـنـداری, سـعادت و رستگاری و کامیابی خویش را در باورمندی به آمـوزه هـای دیـنی خود می داند و با چنین انگاره ای, خود را از درون پـای بند به پشتیبانی و دفاع از آن می بیند.
بر همین اساس شـخـص دیـنـدار حـاضـر اسـت برای دست یابی به سعادت و رستگاری, هـرگـونـه پـشتیبانی مادی و معنوی را در جهت تواناسازی و نشر و گسترش دین مورد نظر خود انجام دهد. بی گمان, اگر ادیان از چنین پای بندی و پشتیبانیهایی که گاه تا مـرز فـداکاری و از جان گذشتگی نیز پیش می رود, بی بهره بودند, دوران حـیـات و ماندگاری آنان دیری نمی پایید و هر دینی به طور طـبـیـعـی اندکی پس از ظهور, از میان می رفت, همان گونه که اگر ادیـان بـاطل می بودند و دور نمایه ای تهی از آموزه های کارآمد داشـتـند نیز, دوام نمی آوردند
بر این اساس, پایندگی ادیان, با چـشـم پـوشـی از دورنـمایه و رسالت آنها, بیش از هر عامل دیگری بـسـتـه بـه پـیـروی جدی و پشتیبانیهای بی دریغ گروندگان به آن ادیـان است. طبیعی است که پیروان هر دین و آیینی, تنها باورهای خـود را بـر حـق و صحیح بدانند و ادیان و مذاهب دیگر را باطل و نارسا بینگارند. این گونه اختلافها و فرقها و ناسانیها و مرزبندیها, تنها در بین ادیـان نـیـسـت, بـلکه در داخل هر دینی نیز ممکن است گرایشها و مـذهـبـهـای گـوناگونی وجود داشته باشد و پیروان هر یک از آنها تـنـهـا مذهب خود را بر حق بدانند و مذاهب دیگر را باطل.
البته روشـن اسـت که در نظر گروندگان, هیچ گاه ادیان و مذاهب دیگر با هـم یـکسان نیستند, ممکن است پاره ای را نزدیک تر و پاره ای را دورتـر از حـق بـدانند و یا پاره ای را باطل و پاره ای نارسا و نـاتمام بدانند. اکنون این پرسش مورد گفت وگوست که آیا رستگاری و سـعـادت مـندی انسان, ویژه پیروی و عمل به یک دین است و تنها پـیـروان هـمان دین اهل نجات و رهاییند؟ یا این که دین حق تنها یـک آیـیـن نـیـست دینهای حق بسیارند و انسانها از هر یک پیروی کـنـنـد, درست است؟ در صورتی که پذیرفتیم که دین حق همواره یکی بـیـش نـیـست و ممکن نیست همه ادیان بر حق باشند, اگر کسی بدون داشـتـن دیـن حق و باور درست, کارهای نیک و شایسته مورد پسند و خواست شرع انجام دهد, آیا کار او پاداش خواهد داشت؟
پـرسـشهایی از این دست, مدتهاست که محققان و اندیشه وران را به اندیشه وا داشته و بحثهایی هم ارأه شده است.
شـهـیـد مرتضی مطهری از طرح کنندگان نخستین این بحث به شمار می رود که می نویسد:
(... آیـا دیـنی غیر دین اسلام مقبول است و یا دین مقبول, منحصر بـه اسـلام است؟ و به عبارت دیگر, آیا آنچه لازم است فقط این است که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این است که آن دین منتسب بـه یـکـی از پیغمبران آسمانی باشد و دیگر فرق نمی کند که کدام یـک از ادیان آسمانی باشد, مثلا مسلمان یا مسیحی یا یهودی و حتی مجوسی باشد؟ یا این که در هر زمان دین حق یکی بیش نیست؟)
اسـتـاد شهید در کنار این بحث, مساله کارهای نیک نامسلمانان را بـه شـرح بـحث کرده است: اگر کسی بدون باور به دین حق, کار نیک پـذیـرفـتـه شده و مورد امضای دین حق را انجام دهد, آیا کار او پـاداش خـواهـد داشـت, یـا نـه؟ و آیـا شرط پاداش داشتن کارهای شایسته, ایمان به دین حق است یا نه؟ در دو, سـه دهـه اخیر, بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی, شماری, بـا تـرجـمـه آثار متکلمان و فیلسوفان غربی در این باب و بازگو کـردن انـدیـشه های آنان, به این گونه بحثها در محفلهای علمی و دانـشـگـاهـی دامـن زده اند. به نظر می رسد, دست کم, شماری از ایـنـان بـه انـگیزه های سیاسی و با هدف شبهه افکنی و سست کردن پـایـه هـای ایمان اسلامی در جوانان وارد این میدان شده و مسأل کـهـنـه و چند دهه پیش اروپا را با تفسیرها و تحلیل و بررسیهای نـادرسـت و در قـالـبـهـای جـدید قرار داده اند و می خواهند با دسـتاویزهای سست به متون دینی و بهره گیری از سروده های شاعران و قـطـعـه های ادبی و عرفانی آن را با معیارها و ترازهای اسلامی نـیـز سازوار جلوه دهند, حتی شماری از مدعیان روشنفکری به دروغ بـه عـالمانی پیرایه بسته اند که آنان حق را ویژه یک شریعت نمی دانند.
در ایـن نوشتار, برآنیم گذری و نظری بر اندیشه های اندیشه ور و فـیـلـسـوف بـزرگ دنیای اسلام, شهید مرتضی مطهری و بهره گیری از دیـدگاههای وی در این زمینه, داشته باشیم و درستی و یا نادرستی پـلـورالـیـزم دیـنـی و تـکـثـرگرایی را به بوته بحث بگذاریم و پـیـامـدهای تکثرگرایی دینی را از نظر بگذرانیم ولی پیش از آن, بـایـسـتـه اسـت بـه مـعنای پلورالیزم در فرهنگ غرب و کاربرد و قـرأـتـهـای گـونـاگون آن اشاره کنیم و گونه های پلورالیزم را یادآور شویم.
معنای پلورالیزم
پـلورالیزم از ریشه Plural به معنای جمع, فزونی و پرشمار است و در فـرهـنـگ هـای انـگـلیسی به معنای جمع گرایی, چند گانگی و تـکثرگرایی به کار رفته است. همچنین به حکومتهای أتلافی که از چـند حزب, گاه مخالف هم به وجود می آیند و کسانی که چندین همسر دارنـد و مـشـرکان و چند خدا باوران, از باب این که چندگانگی و فزونی در آنها وجود دارد اطلاق می گردد. بـر همین اساس, در فرهنگ غرب, ابتدا به کسانی که چند مقام دینی را در کـلـیسای کاتولیک عهده دار بوده و از این رهگذر درآمدهای بـسـیـاری داشـته اند, پلورالیست Pluralist گفته می شده است. ولـی سپسها, این مفهوم گسترش یافته و به همه کسانی که درآمدهای گـونـاگـون و بـسـیار داشته و از چند جا درآمد به دست می آورده انـد, چـه دسـت اندرکار کلیسا و پستهای کلیسای کاتولیک باشند و چـه نـباشند پلورالیست, گفته شده است و کم کم در هر مقوله و هر چـیزی که, به گونه ای چندگانگی در آن راه داشته این واژه در آن به کار رفته است که در مقوله های دینی, فرهنگی و سیاسی, کاربرد ویژه خود را دارد.
در فرهنگهای سیاسی در معنای پلورالیزم نوشته اند: (پلورالیزم یا مسلک کثرت, نام آن فلسفه سیاسی است که گوید علاقه فـرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد, بلکه علاقه هـای دیگر دارد, مانند علاقه اقتصادی, مذهبی و غیره و این علایق, بـایـد در تـعـیین خط مشی و سیاست جامعه مورد توجه قرار گیرد و مـفـهـوم دیـگر آن اعتقاد به لزوم تعدد احزاب و جماعات و انواع انـجـمـنـها و عقاید و سلیقه ها در اجتماع است و پرورش و تشویق ایـن تـعـدد و کثرت دستجات و موافقت دولت با شرکت ایشان در امر حکومت و اداره امور جامعه.
ایـن مـسـلک برابر (مونیسمMonism) () قرار دارد که آن را فرضیه (مـونـسـتـیک) دولت نامند و گوید: حق حاکمیت (سورنته) حق منحصر دولـت و اراده اعـلای دولت است و تمام موسسات و افراد باید تابع دولت سیاسی باشند. طبق آیین پلورالیست آتوریته حکومت در درون یک جامعه باید تقسیم شـود بـیـن گـروهـهای مختلف, مانند: گروههای مذهبی و اجتماعی و اقـتـصادی و در انحصار دولت نباشد. این جماعت بر سه فرقه تقسیم می شود, افراطی تفریطی و اعتدالی...)در تـعـریف بالا, بیش تر به پلورالیزم سیاسی توجه شده, ولی روشن اسـت که در بعد دینی و فرهنگی نیز همین تعریف راست می آید و در مـفـهـوم پـلـورالیزم در گونه های گوناگون آن, جمع گرایی, گروه گـرایی و چندگانگی نهفته است.
اکنون کاربرد پلورالیزم در دنیای غـرب بـر ایـن مـحـور اسـتـوار است که اصل زندگی در جامعه و یا سـرزمـیـنی که ساکنان آن در نژاد, فرهنگ,زبان و دین ناسانیها و جـدایـیـهـایی دارند, امری ناگزیر است و ما باید بپذیریم که در چـنـیـن جامعه ای, بر خلاف عقاید گوناگون و ناسازگار و اختلافهای ژرف اعـتـقـادی و فـرهنگی و نژادی, زندگی صلح آمیز و به دور از تـنش ممکن است و یکان یکان جامعه باید یکدیگر را تاب بیاورند و بپذیرند. الـبـتـه در شکلهای دیگری نیز اندیشه تکثرگرایی بروز و نمود می یابد که پرداختن به آنها از حوصله این نوشتار بیرون است.
گونه های پلورالیزم
پـلـورالـیـزم در فرهنگ غرب, چنانکه دیدیم, کاربردهای گونه گون دارد و بـه هـمـپـا و همراستای آن, به گونه های بسیاری نیز بخش شده که مهم ترین آنها, اینهایند:
1. پلورالیزم سیاسی: پـلـورالیزم سیاسی, باورمندی به پخش قدرت در گروههای گوناگون و پـذیـرش بـسـیـاری حـزبـهـا و دسـته ها و گروه هاست. در حقیقت, پـلورالیزم سیاسی لازمه و نتیجه لیبرالیسم است. البته لیبرالیزم هـمـه جا با پلورالیزم سیاسی هماهنگ نیست و ناسانیها و فرقهایی بـا هـم دارنـد. بـراساس اندیشه پلورالیزم سیاسی, برای نگهداشت جـامـعه از گزند خودکامگی و استبداد, بایستی همه کسان و گروهها و حـزبـهـا در قـدرت شریک شوند و تا آن جا که ممکن است قدرت در جـامـعـه پخش گردد و از این که یک فرد و یا یک گروه کانون قدرت شوند, پرهیز گردد.
2. پـلورالیزم اخلاقی: در پلورالیزم, اخلاقی, هیچ یک از فرایافته هـای اخـلاقـی و ارزشـی بر مدار پایا و پایداری نمی چرخد و ارزش آنـهـا, در ایـن نـگـرش نـاپایاست. در حقیقت, براساس پلورالیزم اخلاقی ارزشها نسبی هستند و درحوزه اخلاق نسبیت حاکم است.
3. پـلـورالـیـزم دینی: تکثرگرایی و پذیرش این نکته که در حوزه ادیـان, حقها بسیارند و هر دینی می تواند بارقه ای از حق داشته بـاشـد. بـدین معنی که ما حقیقت مطلق را در یک دین و مذهب ویژه نـدانـیم, بلکه آن را مشترک میان همه آیینها و مذهبها بدانیم و بر این باور باشیم که سعادت و نجات و رستگاری بسته به پیروی از یـک دیـن نیست, پیروی از هر دینی انسان را به سرچشمه های سعادت رهـنـمـون مـی شود. البته پلورالیزم دینی از جهت گستره فراگیری قلمرو آن فرقهایی دارد که شرح آن خواهد آمد.
پیشینه پلورالیزم
پـلورالیزم, گرچه در سالهای اخیر بر سر زبانها افتاده است و در کـانـون تـوجـه انـدیشه وران قرار گرفته, ولی اندیشه جدید و نو نـیـست. پیشینه اندیشه پلورالیزم را باید در قرنهای پیشین جست. در بـیان فلاسفه یونان ارسطو, به گونه ای به پلورالیزم در حکومت بـاور داشـته است و بر همین اساس اندیشه های استاد خود, افلاطون را کـه نـظـریـه یکجایی و کانونی قدرت داشته, به بوته نقد قرار داده اسـت و بـه روشـنی یادآور شده که گوناگونی مردم در نژاد و زبـان و عـقـیـده و... بـه حال اجتماع مفیدتر است; زیرا حاکمیت کـانـونـی و یکجایی, انگیزه های سالم را برای تکاپوی اجتماع در راه سعادت فردی و جمعی از بین می برد.
ایـن گونه اندیشه ها را سپسها فیلسوفان غربی پی گرفتند, چنانکه از اندیشه های سیرون در قرن اول ب.م و سن اگوستین در قرن پنجم, گونه ای از پلورالیزم استفاده می شود.در دوران معاصر, جان استوارت میل وتی.اچ.گرین و بسیاری دیگر از انـدیـشـه وران غـربی چنین نظریه ای را ابراز داشته اند. فلاسفه آمـریکایی در دوران استقلال آن کشور و در هنگام وضع قانون اساسی تا اندازه ای اندیشه پلورالیزم را گسترش دادند.ریـشـه پـلـورالـیـزم دیـنی, به قرون وسطی و دورانی که مسیحیان کـاتولیک به ویژه بودن رستگاری در مذهب کاتولیک پای می فشردند, بـاز مـی گردد.
در حقیقت, پلورالیزم, بازتاب تندیها و خشونتهای کـلیسای کاتولیک بود. در آن هنگام کشیشان بر این باور بودند که جـز پـیروان کاتولیک, همه به دوزخ افکنده می شوند در نظر آنان, هـیـچ یـک از پیروان دیگر فرقه های مسیحی و پیروان ادیان دیگر, اهـل نـجـات نیستند حتی پیامبران پیشین, مانند: حضرت ابراهیم و حـضـرت مـوسـی(ع).ایـن پـیـامبران گرچه مورد احترام و تکریم کـلـیـسایند, ولی در جایی میان بهشت و جهنم, به نام (لیمبو) می مـانـنـد و تـنها در روز رستاخیز و به وسیله حضرت مسیح به بهشت بـرده مـی شـونـد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه
کمتر حادثه تاریخی است که از رنگ تبلیغات سیاسی موبان و عباسیان و یا تعصبات دینی ،مذاهب مختلف بر کنا ر مانده وحقیقت آن دگرگون نشده باشد برای دریافت حقیقت تاریخی – هر چند بر اساس مظنه واحتمال هم باشد – خواندن متن تاریخ آن سالها به تنهایی کافی نیست ،بلکه باید تاریخ ر ا با یکدیگر شرایط ، از جمله وضع جغرافیایی، اقتصادی واجتماعی سنجیده ، چنانکه شیوه علمی تاریخ نویسان امروز هم همین است .
درباره تحلیل این حادثه ، تا آنجا که ممکن بوده است از کوشش دریغ نکرده ام و رویدادها را یکی با دیگری سنجیده و با دیگر وقایع مقایسه کرده ام .
به هنگام نوشتن مطالب از مأخذ به آنچه نزدیکتر به حادثه بوده است استفاده کرده ام چه احتمال دستکاری وتغییر در آن کمتر است ،مگر یک دو کتاب که مطالبی در خور ذکر داشته است. اما هنگام بررسی به نوشته های بعد نیز از قرن پنجم تا عصر حاضر ، تا آنجا که میسربوده مراجعه شده است . برای بررسی وضع سیاسی و اجتماعی اسلام تا پایان عصر خلفا کتاب های بعضی مورخان غربی که در اسلام مطالعه دارند از نظر دور نمانده است .
قدیم ترین سند کتبی باز مان حادثه در حدود قرن فاصله دارد ، اما چاره ای جز استاد به همین مدارک نیست .خداوند بزرگ همه ما را از ارتکاب هر گونه خطا باز دارد .آمین
مشخصات امام حسین (ع)
مرقد مطهر :کربلا
1- نام : حسین (ع ) 2- لقب معروف : سید الشهداء
3-کنیه : اباعبدالله 4- پدر : امام علی ( ع)
5- مادر : حضرت فاطمه ( س) 6- زمان ومکان تولد : 3 شعبان
زمان ومکان شهادت : سال 4 هجرت –مدینه
ماه محرم سال 61 هجرت کربلا
نوجوانی با شهادت وعبادت :
امام حسین (ع ) هنگامی که به سن نوجوانی رسید همچون سربازی شجاع و فداکار ، به دستورات پدرش علی ( ع) باجان و دل عمل می کرد ودرس هایی راکه درخردسالی از جدش رسول اکرم ( ص ) آموخته بود به کار می بست و به همین دلیل مورد توجه همگان به ویژه گرامی اشت قرار گرفته بود .همواره از حق وحقیقت دفاع می کرد و دیگران راپند می داده است .
با آن که نوجوانی بیش نبود ، در میان جوانان بنی هاشم ، در شمشیر زنی و سوار کاری نظیر نداشت . بیشتر لباس سرخ رنگ بر تن می کرد وهمچون پدرش ،به نمار وعبادت خدا ، بسیاراهمیت می داد گاهی در روز هزار رکعت نماز می خواند .
روزی امام حسین ( ع) درپاسخ فردی که از او پرسید : ای پسر رسول خدا ! چگونه صبح کردی، « فرمود:« صبح کردم در حالتی که خالق من از کردار زشت وخو ب من با خبر است . آتش جهنم درپیش من ومرگ در طلب من است وحساب ( روز قیامت) با تندی چشم به من دوخته ومن هم در گروه عمل خویش هستم ، آنچه می خواهم نمی توانم به دست آورم وآنچه که دشمن من است ، نمی توانم از خود دور کنم .کارها دست دیگری است ؛ اگر خواست عذابم میکند واگر خواست عفوم می فرماید. پس کدام فقیر بیچاره تر از من است ؟
دلاوری :
حسین ( ع) درجنگ های « جمل» « صفین » و« نهروان » شرکت کرد و از همان آغاز مخالفت خود را باحکومت معاویه نشان داد ولحظه از حمایت اسلام وپدر مظلومش امام علی ( ع) دست نکشیدئ .
پس از آنکه حضرت علی ( ع ) امام اوّل شیعیان ،ناجوانمردانه به دست مردی سنگدل به نام « ابن ملجم » به شهادت رسید، امام حسن ( ع) جانشین پدر شد . در تمام طول خلافت امام حسن ( ع) همچون سربازی فداکارش به فرمان برادر خود بود واو را حمایت می کرد .زمانی که امام حسن ( ع) صلح بامعاویه را پذیرفت ،اما امام حسین ( ع ) نیز تسلیم فرمان برادرش شد او از او اطاعت کرد . سال ها از خلافت امام حسن ( ع) گذشته بودکه معاویه واطرفیانش بااجرای نقشه ای توانسته همسر آن حضرت رافریفته تا امام حسن ( ع ) را توسط او به شهادت برسانند وبه این ترتیب یزید را به عنوان جانشین معاویه اعلام کنند .
مرگ معاویه و نامه ها :
معاویه درماه رجب سال شصتم هجری در دمشق در گذشت .هنگام مرگ وی یزید در حوارین به سر می برد . چون به دمشق رسید ومردم با او بیعت کردند نامه ای به ولید بن عتبه والی مدینه نوشت که :« حسین ابن علی وعبداللّه بن عمرو و عبداللّه زبید را رها مکن تا از آنان به خلافت من بیعت بگیری ». والی مدینه از مروان بن حکم در این باره مشورت خواست .مروان گفت :« اگر رأی مرا می پذیری هم اکنون که مردم از مرگ معاویه آگاه نشده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه:
در این پرژه به مراحل تبدیل چغندر به قند در کارخانه قند پرداخته شده و هدف از این پروژه آشنای با مراحل تولید قند و دستگاه های مورد نیاز و همچنین نیروی انسانی مورد نیاز برای کار می باشد.
پیشگفتار:
امروزه در شاخه صنایع غذای قتد به عنوان یکی از محصولات استراتژیک در دنیا شناخته شده است انرژی زیاد در مقدار کمی از این ماده از یک طرف و کاربرد آن در اکثر صنایع نوشابه سازی ، شکلات ، شیرینی و سایر محصولات غذای از طرف دیگر این ماده را به عنوان یک ماده شاخص در صنایع غذای در آورده است لزا امروزه بحث های مختلفی در مورد این ماده عنوان می شود ورود قندهای مصنوعی از جمله ساکارین و سایر ترکیبات که گاهی تا هزار برابر قند معمولی شرینی دارند و گیاه چغندر که گیاهی پرتوقعی از لحاظ آب است و شدیداً نیاز به آب دارد ، همه و همه ممکن است درسال های آخیر تصمیمات چشمگیری را در مورد جایگزینی محصولی دیگر بجای قند عنوان کند و ما در اینجا قصد داریم تا قسمتی از پروسه این محصول را عنوان کنیم.
ساکارز قندی است که از یک ملکول گلوکز و یک ملکول فرکتوز تشکیل شده است که در نیشکر نیز همین قند می باشد کارخانه جات نیشکر عموماً نیشکر را تا به دست آوردن شکر زرد آن می توانند پیش ببرند ولی از آن به بعد تصفیه خانه ها باید شکر زرد را به شکر سفید تبدیل کنند
در چغندر قند موادی وجود دارد که در حین پرسه مانع از تشکیل قند می شود که این مواد هر کدام باید به شکلی از آن جدا شوند و جود پرتئین ها، اسید آمینه ، پکتین و... همه وهمه مانع از کار می شود لزا دانشمندان این مواد را به وسیله تعقییر PH شربت بدست آمده از چغندر ، از جریان خارج می کنند.
بحث نگهداری چغندر از اهمیت خاصی بر خوردار است که در دنیای امروز می توانند با فرستادن اشعه های مختلف به سیلوهای چغندر مانع از پوسیدگی چغندر شوند در کشور ما وجود فینتیلاتورهای دمنده هوا به داخل توده چغندر از دیر باز مورد ااستفاده قرار گرفته است . افزایش ماندگاری در سیلوها ضایعات بسیاری را به همراه دارد چون چغندر تنفس می کند و مقداری از قند را در خود به حدر می دهد پس در ابتدا ساخت سیلوهای صنعتی اولین گام در جهت میل به یک راندمان خوب در یک کارخانه می باشد می دانیم چغندر در 4+ درجه جوانه می زند و (c3- یخ می زند باز شدن یخ در چغندر ضایعات زیادی را به همراه دارد لزا دمای سیلو بسته به هوای خارج سیلو متفاوت از 3 درجه تا 1- درجه می باشد.
3- برسی فنی:
مراحل تولید قند:
1-3 عیارسنج: عیار سنجی از قسمت های مهم کارخانه قند می باشد چرا که با اندکی مراقبت نکردن، زیان شامل حال چغندر کار یا کارخانه خواهد شد در کشور ایرا ن مقدار پول چغندر را بر حسب تناژ و عیار آن می سنجند ولی در کشور آلمان برحسب تناژ،عیار و مواد مفید چغندر می سنجند.
چغندر را ابتدا با کامیون بر روی یاسکول وزن می کنند که به این وزن ، وزن ناویژه گویند سپس کامیون چغندرها را تخلیه می کند که خاک حاصل گرفته شده و از وزن نا ویژه کسر می شود که وزن به دست آمده وزن ویژه می باشد.
( به خاک موجود در چغندر افت هم می گویند)
طریقه عیار سنجی: ابتدا کامیون به زیر دسگاهی به نام (( روب رو )) می رود که دسگاه بطور اتومات به داخل توده چغندر کامیون فرو رفته و از ابتدا تا ته کامیون مقدارkg30 نمونه بر می دارد که این نمونه ابتدا کاملاً شسته شده و سپس توسط تیغه هایی (7 یا 8 عدد) با سرعت 8 هزار دور در دقیقه به صورت خمیر در آورده می شود.
عیار پایین تر از 10 و بالاتر از 20 دومرتبه آزمایش می شود.
سیلو: در این مرحله چغندر بعد از عیار سنجی توسط نوار نقاله به سیلو های چغندر انتقال پیدا می کند که همان طور که قبلا اشاره شد برای جلو گیری از ضایعات چغندر توسط فن های به داخل توده چغندر هوا دمیده می شود زیرا در سیلو ها چغندر ها تا ارتفاع 9 متر بر روی یکدیگر انباشته می شوند و در اثر تنفس چغند گرما ایجاد می شود که موجب خرابی چغندر و پایین آمدن قند آن می شود و به همبن دلیل باید دمای آن کنترل شود.
برای فرستادن چغندر به داخل کارخانه از جت آب استفاده می کنند بدین ترتیب که آب را با فشار به چغندرها زده و آنها را به داخل کانال های می فرستند که این کانال ها با شب 1 تا 2 ردصد به داخل کارخانه می رود.
شتشوی چغندر: در این مرحله چغندر ها بوسیله کانال های که شیب 1 تا 2 درصد دارند بوسیله جت آب به داخل کارخانه حمل می شوند و سپس توسط پمپ های بسیار قوی به قسمن های مختلف شتشوی چغندر فرستاده می شود ابتد به وسیله دستگاه شن گیر شن آنها گرفته می شود در قسمت دیگر دستگاه سنگ گیر سنگ آن را می گیرد و در یک قسمت برگ های آنها گرفته می شود و در قسمتی دیگر دم های شکسته شده جدا می شود و چغندر با عبور از زیر دوش پرکلرین توسط نوار نقاله به آسیاب ها منتقل می شود.
آسیاب خلال: چغندرها پس از شستشو و ضد عفونی شدن داخل بونکر (مخزن آسیاب) ریخته می شوند و توسط تیغه های سه آسیاب به صورت خلال در آورده می شود و توسط نوار نقاله به پیش گرم کن (مایشه) ریخته می شود.
تیغه های آسیاب خلال دو نوع 21 دنده و 23 دنده می باشد.