لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
هر عملى که انسان را از تکمیل و شکوفایى خود باز دارد و مانع سیر و پویایى انسانى و حرکت او به سوى خداوند شود «گناه» است.
دورى از گناه
هر عملى که انسان را از تکمیل و شکوفایى خود باز دارد و مانع سیر و پویایى انسانى و حرکت او به سوى خداوند شود «گناه» است. خداوند در هدایت حکیمانه خود تمامى این اعمال گناه آلود را براى ما روشن ساخته است . تکالیف الهى - یعنى انجام دادن واجبات و ترک محرمات- غایتى جز تعالى معنوى انسان ندارد.
تأثیر گناه در آلوده کردن روح انسان مانند آلودگى ظاهرى بدن نیست. گناهان شخصیت و حقیقت وجود انسان را واژگونه و چهره انسانى او را به چهرهاى حیوانى تبدیل مىکند . گناه تأثیرى واقعى در شخصیت حقیقى انسان مىگذارد که با مرگ از بین نمى رود و با او به سرای دیگر منتقل می شود.
از ویژگیهاى حیات آخرت ظاهرشدن انسان با شخصیت حقیقى خود است که در دنیا با روش و منش و با خصلتهای روحى زشت و زیبا براى خود ایجاد کرده است. در حیات آخرت، از چهره انساننماى دنیایى خبرى نیست. در آنجا، هر انسان با شخصیت حقیقى ظاهر می شود. این شخصیت نشان دهنده عمل و رفتار او در دنیاست .
تجسم اعمال از واقعیتهایی است که وحى آسمانى براى ما بازگو کرده است. انسان در قیامت با ظاهر شدن ماهیت حقیقى عمل زشتش دچار عذاب و درد و رنج دایمى مىشود؛ و با آشکار شدن ماهیت واقعى عمل خوبش، در لذت و سرور و شادى فرو می رود. در عمل انسان در دنیا، نشانى از واقعیت خوب و بد نیست؛ برای مثال، نمىتوان از ظاهر سخنی راستى و ناراستى آن را باز شناخت.
نکته دیگر اینکه تأثیر گناه در ماهیت و شخصیت انسان تنها با مغفرت خداوند پاک می شود و هیچ عامل دیگرى جز مغفرت الهى نمىتواند اینتأثیر را بزداید.
گناهان به 3 دسته تقسیم می شود:
1- گناهانى که از شخصیت طغیانگر و حق ستیز کافران بر مىخیزد. «کافر» - به معناى پوشاننده حقیقت - به کسى گفته مى شود که در برابر حقیقتهاى بزرگ و روشنى که پیامبران الهى آورده اند به مخالفت بر مىخیزد. مخالفت با پیامبران و ایستادگى در برابر منطق و فکر و سخن پیامبران، که اندیشه و اخلاق و رفتارشان تجسم روشن و آشکار حقیقت و راستى و انسانیت است، گناهى کافرانه است. خداوند و نظام هستى هیچ گاه ایستادگى در برابر حق را بر نمىتابد و تحمل نمی کند. استکبار - که در منطق قرآن زشتترین پدیده معرفى شده - به معناى منش و رفتار خودخواهانه انسانهایى است که در برابر حقیقت و راستى و درستى تسلیم نمی شوند و در برابر آنها به دشمنى و سرکشى بر مى خیزند.
«اسلام» به معناى تسلیم بودن در برابر حقیقت است. خداوند که حقیقت برتر هستى است شایستهترین حقیقتى است که باید در برابر او تسلیم بود . هر موجودى هم که صفات الهى در او بیشتر جلوه گر باشد از حقیقت بیشترى برخوردار است و شایستگى بیشترى دارد که از او پیروى شود.
2- گناهانى که از سر جهالت و نادانى انجام مىشود. این گروه از انسانها از روى جهالت و ناآگاهى به حقیقت با حقیقت متعالى که پیامبران آورده اند مخالفت می کنند. اینان براى نجات امکان بیشترى دارند. قرآن کریم در توصیفشان مىفرماید: «اینان کسانى اند که از عقل خویش بهره درست نمىگیرند». آنان زندگى دنیا را تنها در همین حیات ظاهرى خلاصه مىکنند که چشمانشان مىبیند و غرایزى که در وجود مادى خود حس مى کنند و در پى ادراک حقیقت بزرگتر هستى - که در وراى این ظاهر قرار دارد – بر نمى آیند. تداوم این نادانى بزرگ آنان را به تباهى مىکشد و مانع دستیابى آنها به شخصیت متعالى انسانى می شود و آنان را در برابر مسیر هدایت الهى قرار مىدهد.
3- گناهانى که از روى غفلت اتفاق مىافتد. مرتکبان این گناهان کسانى اند که اندیشه خود را به روى فهم و درک حقیقت گشودهاند. این گروه بندگى در برابر خداوند بزرگ را قبول دارند و سوداى زندگى جاودان و حیات حقیقى در سر دارند، ولى نفس اماره و وسوسه های شیطانى آنان را به گناه مىآلاید. قرآن این گروه را چنین توصیف مىکند: «اینان پس از آنکه با وسوسه نفس شیطانى به گناهى دست مىزنند، به یاد خدا مىافتند و از اینکه از فرمان او سر تافتهاند پشیمان مىشوند و توبه مىکنند». توبه راه بازگشت آنان را هموار مىکند و مورد مغفرت خداوندشان قرار مىدهد و توجه به خدا اثر زیانبار گناه را از آنان مىزداید.
مهدویت و عقلگرایی (2)
نویسنده: حجت الاسلام حسین الهی نژاد
حکومت جهانی مهدوی و رشدیافتگی عقل
چنانچه از مفهومشناسی اقسام عقل به دست میآید، آثار عقل نظری، جهانشناسی، هستیشناسی، مبدأ و خداشناسی، معاد و فرجامشناسی، ... است و آثار عقل عملی، رشد ایدئولوژی و باید و نبایدهای اخلاقی، تهذیب نفس و پرورش روح، عبادت و بندگی خدا است و آثار عقل ابزاری، رشد صنعت، تکنولوژی و تسلط بشر بر طبیعت و کیفیت بهرهوری از آن میباشد.
تفاوت اساسی و بارز که میان رُشد عقلانیت در دوران رنسانس و عقلانیت در دوران بعد از ظهور مطرح است به این است که عقلگرایی و عقلانیت در دوران مدرنیته، عقلانیت یکسویه بوده و تنها به فکر شناخت نوامیس طبیعت و تسلط بشر بر آن میباشد؛ یعنی تنها به عقلانیت ابزاری که در ارزشگذاری و تمییز خوب و بد، خنثا است، میپردازد. امّا عقلانیت بعد از ظهور، متعادل میباشد؛ یعنی کنار رُشد صنعت و تکنولوژی که محصول عقل ابزاری است، عقل نظری(جهان بینی) و عقل عملی (ایدئولوژی) نیز به تناسب آن، رشد و ترقی مییابد.
اکنون به نمونههایی از رشدیافتگی عقل نظری، عقل عملی و عقل ابزاری در دوران حکومت جهانی مهدوی خواهیم پرداخت.
1. رشد عقل نظری
در بیان چگونگی رشد عقل نظری میان مردمان بعد از ظهور، باید چنین گفت: از آنجا که عقل نظری، از مقوله شناخت و علم است و نیز عامل جدائی حق از باطل شمرده میشود، بر این اساس هرگاه در جامعهای شناخت و معرفت به حقایق و هستی بیشتر باشد،نشان از رشد و تعالی عقل نظری مردم در آن جامعه میباشد.
البته میان حقایق و هستیها، عالیترین وجود و هستی، از آنِ خداوند متعال است؛ پس هرگاه عقل نظری مردم رشد کرد، خداشناسی و ماوراشناسی میان مردم بیشتر میشود؛ چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
آگاه باشید! به راستی که خردمندترین مردم، بندهای است که پرودگارش را بشناسد و فرمانش برد.[25]
آنچه از روایات معصومین علیهم السلام دربارة زندگی مردم در دوران پس از ظهور و دوران نظام جهانی مهدوی برداشت میشود، این است که مردم، از نظر خداشناسی و توجه به خدا، در حد عالی قرار دارند. در واقع، همان رشد و تعالی عقل نظری، میانشان جاری است. در ذیل، برای تثبیت مطالب فوق، به روایاتی چند که به خداشناسی مردم عصرظهور اشاره دارد، میپردازیم.
امام رضا علیه السلام در تفسیر آیه شریفه 83 سوره آل عمران[26] فرمودند:
در حق قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نازل شده است. چون ظهور کند، به کافران و مرتدان مشرق و مغرب، اسلام را عرضه میکند..... تا اینکه در شرق و غرب جهان، کسی باقی نباشد، جز معتقدان به یکتائی خدا.[27]
باز در روایت دیگری میفرماید:
خداوند، به دست او، زمین را از لوث کافران و منکران پاک میکند، زمین زیر پایش میپیچد و هر کار سخت و دشواری برای او آسان میشود.[28]
روشن است وقتی بساط کفر و انکار خدا از روی زمین برچیده شد، نقیض آن که همان خداشناسی و معرفت به خدا است، جای آن را پر میکند. این، همان تعریفی از رشدیافتگی عقل نظری است.
از امام باقر علیه السلام نیز روایتی به مضمون فوق نقل شده است:
روی زمین، نقطهای نمیماند، جز اینکه در آن، ندا میشود: «اشهد ان لا اله الا الله.[29]
از مجموع روایات فوق که به نوعی دورنمای زندگی انسانها در دوران حکومت جهانی مهدوی را ترسیم میکنند، به وضوح، رشد و تعالی عقلی نظری در میان آنها، آشکار میشود؛ همان عقلی که انسان را به حقایق و هستی آشنا کرده و به عالیترین حقیقت و وجود یعنی خداوند متعال معرفت میبخشد.
همچنین در اینباره روایات بسیاری از معصومان علیهم السلام نقل شده است که برخی از آنها به صورت صریح و برخی به صورت تلویح، به مسأله رشد عقل نظری مردم در آن دوران پرداختهاند که از باب نمونه به تعدادی از آنها اشاره شد و در ذیل به برخی دیگر از آنها خواهیم پرداخت.
امام باقر علیه السلام در روایتی به صراحت به موضوع رشد عقل نظری اشاره میفرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان گذارد، تا خِردهای آنها بیشتر شده و فکرشان کامل گردد.[30]
از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است:
(به انسانهای دوران) بعد از ظهور آن اندازه حکمت داده میشود که زن در خانهاش براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله قضاوت میکند.[31]
از روایت فوق، دو مطلب به صورت صریح برداشت میشود: نخست گسترش معرفت و حکمت و دوم، گسترش اسلام شناسی که میان همه مردم و سطوح مختلف آنها ـ اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، و … ـ مطرح خواهد بود.
در نهج البلاغه از امیر المؤمنین علی علیه السلام پیرامون آینده بشریت و رشد حکمت در آن دوران، چنین نقل شده است:
بدانید آن کس از ما (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) که فتنههای آینده را در یابد، با چراغی روشنگر در آن، گام مینهد و بر همان سیره و روش صالحان (= پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام) رفتار میکند، تا گرهها را بگشاید، بردگان و ملتهای اسیر را آزاد کند … . سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنهها آماده میشوند و چونان شمشیرها صیقل میخورند. دیدههایشان با قرآن روشنایی گیرد، و در گوشهاشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان، جامهای حکمت سر میکشند.[32]
برای تبیین روایات فوق، لازم است ابتدا به مفهوم شناسی «حکمت» و بعد به اقسام حکمت و رابطه آن با عقل پرداخته شود. قرآن، در آیاتی چند به مقوله حکمت پرداخته و پیامبران و اولیای الهی را