انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

دانلود مقاله روانشناسی لبخند درمانی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

لبخند درمانی

پس از مطالعه‌ی چندین کتاب و تحقیق درباره‌ی خنده و خنده درمانی و رسیدن به این نتیجه علمی و تجربه عملی مَثل معروف ( خنده بر هر درد بی‌درمان دواست ) و با بیان مکرر این جمله در بین اقوام، دوستان و همکاران و ... دوستی که مثل خودم سخت گرفتار مشکلات روزمرة تورم و ترافیک و فشار مالی و روحی و غیره و بود گفت : ای بابا دلت خوشه خنده کجا بود نفست از جای گرمی بلند می‌شه دل باید خوشی باشه که آدم بتونه بخنده و شادی کنه با این همه مشکلات زمانه و زندگی ماشینی خنده چیه؟!

در جوابش گفتم : دوست عزیز من هم مثل تو شاید شدیدتر از تو درگیرم و بقول معروف « کارم از گریه گذشت بدان می‌خندم » ...

در واقع اگر در اوج فشار و ناتوانی و نگرانی کسی بتونه بر مشکلات خندیده و به کمک لبخند درمانی بر مشکلات پیروز شود برنده است.

این یک واقعیت است که: با خنده فکر آزاد می شود و بهتر می‌توان بر هر مشکلی پیروز شد و این را همان بدان بقولی می گویند :

آن کس که می‌گرید یک غم دارد و آنکه می خندد هزار و یک غم ...

دکتر آندره مورو تحصیل کردة دانشگاه سورین و مونترال کانادا معتقد است : ما باید آگاهانه در جستجوی انگیزه هائی برا ی لبخند زدن و خندیدن در همه ابعاد زندگی خود باشیم. او می گوید: « لبخند زدن وخنده باعث استنباط شخصیت گردیده و انرژی‌های مثبتی که زندگی را لذت‌بخش و با ارزش تر می‌کند آزاد می سازد. »

نورمن کازنیز سردبیر مجله به بیماری لا علاجی بنام جمود و التهاب مهره‌ها دچار شده بود ( این بیماری باعث بی حرکتی ستون فقرات شده بیمار بتدریج زمین گیر می‌شود و در حد شکنجه آوری دردناک است.) پس از مدت مدیدی در بیمارستان بستری و تحت مداوا و داروهای مسکن قوی و شیمیایی گوناگون و اشعه ایکس ( که تأثیری در بهبودی وی نداشت) ، بالاخره تصمیم گرفت از بیمارستان به هتل رفته و در آنجا با دیدن فیلم های کمدی خنده‌دار و صحنه‌های دوربین مخفی با خنداندن خود بصورت اصیل و روده‌بر و خوردن ویتامین C بر بیماری خود بطور معجزه آسایی پیروز گشته و در این باره کتابی بنویسد که این کتاب او باعث ایجاد جنجالی در جامعه پزشکی شد. تا جائی که دانشگاه کالیفرنیا به او کرسی استادی افتخاری را اهداء کرد.

او به دقت به تحقیق خود دربارة خنده و خنده درمانی ادامه داد و کشف کرد که : ده دقیقه خنده روده‌بر اصیل آن چنان تأثیر آرامش‌بخشی دارد که حداقل دو ساعت بعد از آن مداومت می‌یابد.

وقتی اثر آرام‌بخشی خنده از بین رفت او دوباره فیلم‌های خنده‌دار بیشتری را تماشا کرد و یا به خواندن کتابها و جملات طنز می‌پرداخت او می نویسد تماشای فیلم بعدی به خوابی خالی از درد منتهی می شد.

البته تمام ناتوانی‌های او یک شبه ناپدید نشد، اما دایرة ترس افسردگی و وحشتی که او در آن گرفتار شده بود بتدریج معکوس گردید، او پی برد : خنده بطور قطع در عمل تولید اندروفین ( مسکن‌های طبیعی ) را در مغز تحریک می‌کند، خنده به خودی خود حالتی بوجود می آورد که در آن دیگر هیجانات مثبت را می شد به کار انداخت.

در مقاله‌ای که در کالج سلطنتی به پزشکان عمومی انگلستان به چاپ رسیده بود اعلان شده بود :

« خنده از نظر پزشکی برای افراد مفید است. خندیدن بر تمام اندام های بدن تأثیر می‌گذارد و هر قدر خنده روده‌برتر باشد برای شخص فایده بیشتری دارد و بعنوان مسکن طبیعی عمل می‌کند. فشار روانی را کاهش می‌دهد. کالری ها را می‌سوزاند و سوء هاضمه را بهبود می‌بخشد. حال این شما و این خنده که فرمان کشتی بزرگ و با عظمت بدن را بدست دارد»

(( کالج سلطنتی پزشکان عمومی ))

شما می‌توانید با خنده چاقی را از بین ببرید زیرا خنده سرعت سوخت و ساز را افزایش می‌دهد.

اگر شروع به خندیدن کنید چیزی نمی‌گذرد که حقیقتاً احساس شادی خواهید کرد. ذهن و شعور پالایش می‌یابد و مسائل زیاد ناخوشایند به نظر نمی‌رسند. کسی که به حقیقت این امر شک دارد باید آنرا امتحان کرده و نتیجه آنرا مشاهده نماید.

دکتر ملکم کاروتز متخصص در استرس در موارد زیادی بیان کرده: عامل مهم در بیماریهای قلبی اکثراً مربوط به چیزی نیست که می‌خوریم بلکه مهم عاملی است که شما را می خورد

پس باید بیائیم به کمک خنده نگذاریم خورده شویم!

خندیدن به ما این توانایی را می‌دهد که دنیای اطراف خود را با دید واضح بینانه‌تر و زیباتر بنگریم. خندیدن این توانائی را به ما می‌دهد تا فراسوی تظاهر و تفاخر، ریا و خودپرستی، فراسوی حرص و جاه‌طلبی بی رحمانه و تمام چیزهای بد و مخرب را ببینیم.

متأسفانه در جامعه فعلی این خطر ما را تهدید می‌کند که خندیدن را به کلی از یاد ببریم. طی تحقیقاتی توسط روزنامه لومین در فرانسه شده :

فرانسوی ها در سال 1930 بطور متوسط روزی 19 دقیقه می‌خندیدند اما در سال 1980 این میانگین به 6 دقیقه در روزکاهش یافته.

بی علت نیست با وجود اینکه خیلی از بیماریها که در گذشته قابل علاج نبودند امروز علاج پذیرند یا کلاً نابود شده اند. اما بیماریهای که ریشه در استرس دارند اینچنین رو به افزایش می‌باشد بنظر می رسد که ما خوشحال تر از آن دوران نیستیم بلکه درست برعکس تبدیل به موجودات بدبخت تری شده‌ایم.

کلنل مارکوس مؤسس سازمان خیریه یافته‌های جدید در سرطان همه روزه اتاق‌های خنده درمانی بیشتری برای بیماران سرطانی ( در افریقای جنوبی ) تأسیس می‌کند. می‌گوید : چقدر بهتر خواهد بود اگر فضائی برای یک اتاق خنده بوجود آید تا به بیماران سرطانی، کمک کند در آن استراحت کرده و استرس‌های خود را کاهش دهند و دید مثبت تری نسبت به بیماری خود به دست آورند.

دکتر ورنون کولمن در کتاب خود بنام کنترل طبیعی درد می‌نویسد :

آنها که درد دارند باید هر چه بیشتر فیلم ها و کتابهای خنده‌دار جمع‌آوری کنند و سعی کنند تا جائیکه ممکن است با افراد شاد و باروحیه وقت بگذرانند و از افراد افسرده پرهیز کنند تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد یک همنشین خوب چقدر می‌تواند در ذهنیت مثبت شخص مؤثر باشد.



خرید و دانلود دانلود مقاله روانشناسی لبخند درمانی


تحقیق در مورد دین و معنویت 34 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 46 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دین و معنویت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تعریف دین واقسام آن:

مراد ازدین مکتبی است که از مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین ومقررات اجرائی تشکیل شده است وهدف آن، راهنمائی انسان برای سعادتمندی است. دین به این معنا بردو قسم است : دین بشری ودین الهی .

 

دین بشری ، مجموعه عقاید ،اخلاق و قوانین ومقرراتی است که بشر با فکر خود وبرای خویش تدوین و وضع کرده است. ازاین رو ،این دین در راستای همان خواسته ها،انتظارات اورا برآورده می سازد واسیر هوس وابزار دست همان انسان است و انسان به گونه ای آن را تنظیم نموده که تمام قوانین ومقرراتش به سود اوباشد وچیزی را بر او تحمیل نکند.1

 

 

پیامدهای دین بشری2 :

پیامدهای عمده دینی که بر اساس خواست انسان شکل بگیرد.

رهائی وعدم تعهد ومسئولیت:

اگر بشر به تدوین وتنظیم دین بپردازد چون اصل کلی این است که هرکس بر اساس ساختار روانی و بدنی خود می اندیشد وعمل می کند

 

« کل یعمل علی شاکلته »3

 

اگر خدای او هوسش باشد دین اومجموعه هواها وافکار هوس مدارانه اوست وهرکس بر اساس هوس عمل کند هرگز خود رامسئول نمی داند.

 

واکنش در برابر دین الهی:

انسان تنظیم کننده وتدوینگر دین ، بر ضد دین الهی واکنش نشان می دهد وبه مبارزه برضد آن بر می خیزد ودرنهایت ، آن را تکذیب می کند یا آورنده آن را به قتل می رساند چنان که قرآن کریم می فرماید:

 

« کلما جائهم رسول بما لاتهوی أنفسهم فریقا کذبوا وفریقاً یقتلون »4

 

دین الهی مجموعه عقاید و اخلاق وقوانین ومقررات اجرائی است که خداوند آن را برای هدایت بشرفرستاده است تا انسان در پرتو تعالیم آن ،هوا وهوس خود را کنترل وآزادی خود را تأمین کند . چرا که دین الهی است که به حقیقت انسان ونیازهای اوتوجه دارد وبرنامه کامل و همه جانبه ای ارائه می کند که انتظارات او را از همه نظر بر آورده سازد که مصداق اتم واکمل دین الهی ، دین مبین اسلام است.5

 

نکته قابل توجه درتعریف دین الهی این است که دین الهی علاوه بر اینکه آزادی را برای زندگی بشر به ارمغان می آورد ، هوس های اورا نیز در حد اعتدال نگه می دارد. بنابراین اگر به دین و دستورات آن درست



خرید و دانلود تحقیق در مورد دین و معنویت 34 ص


روانشناسی کار

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

روانشناسی کار

یکی از شاخه‌های جدید علم ومعرفت که مساله نیروی انسانی ودیگر جنبه های مربوط دنیای کار را در کانون توجه خود دارد،روان شناسی صنعتی وسازمانی است. این شاخه از دانش مطالعه علمی رابطه میان انسان ودنیای کار را وجهه همت خود قرار داده است. در واقع ،کاربرد و بسط وگسترش اصول روانشناسی است به مسایلی که انسان در تجارت و صناعت با آنها دست به گریبان است. از آنجا که شاخه روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از شاخه های کاربردی و فعال رشته مهم روانشناسی است و همچنین کشور نیز در آستانه توسعه اقتصادی و صنعتی است لذا استفاده از خدمات مشاوره روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از ضروریات دنیای تولید و کار است و بدون این گونه خدمات تولید با کیفیت در دنیای پر رقابت فعلی با مشکل روبروست. خدمات مشاوره ای با حل و فصل مشکلات کارکنان در ابعاد مختلف می تواند تخصص، انرژی و توان کارکنان را در اختیار اهداف و ماموریت سازمان قرار دهد. آثار عملی خدمات مذکور در سازمان ها بسیار زیاد است که از آن جمله می توان : بهبود رضایت کارکنان، پیشگیری از فرسودگی منابع انسانی، کمک به توسعه منابع انسانی، معنادار کردن سازمان غیر رسمی، فراهم کردن بستر لازم برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک برای روان سازمان، بالابردن انگیزه کارکنان، تقویت فرهنگ استفاده از خدمات مشاوره ای، جلوگیری از پیری زودرس سازمان و هماهنگی بین خانه و کارخانه را نام برد که همگی این آثار صرف نظر از صرفه جویی در سرمایه گذاری جدید برای نیروی انسانی موجب تحقق رسالت توجه به کرامت انسانی در سازمان ها می شود و بهره وری و سلامت و شادابی را در کارکنان و سازمان تا حدود زیادی تضمین می کند. روانشناسان صنعتی وسازمانی می توانند در زمینه هایی از قبیل: کارمندیابی، گزینش، کارگماری و طبقه بندی کارکنان ، برنامه ریزی و آموزش نیروی انسانی، ارزشیابی شغل و عملکرد شغلی ،کاهش سوانح و افزایش ایمنی، بهبود شرایط محیط کار، افزایش انگیزه و روحیه کار، افزایش دلبستگی ، خشنودی شغلی و تعهد سازمانی، کاهش فشار روانی شغلی، بهبود ارتباطات، ، ایجاد تغییرات مناسب، مشاوره شغلی و حرفه ای، افزایش بهداشت روانی، روابط فرهنگی و هماهنگی میان انسان و ماشین نقش موثر و کارساز داشته باشند. به این شاخه از روان‌شناسی گاه روان‌شناسی کار و روان‌شناسی شغلی هم گفته می‌شود.این رشته را در آمریکا تحت عنوان industrial and organizational psychology و در اروپا تحت عنوان work psychology می‌‌شناسند.

افزایش بهره وری نیروی کار یکی از مصادیق بهبود بهره وری می باشد و فاکتورهای روانشناسی از جمله عوامل مهم و کارساز در بهره وری نیروی کار می باشد. نقش نیروی انسانی همانطور که در پایه های مدیریت نوین مطرح می گردد قبل از نقش ماشین و تکنولوژی در اولویت اول مطرح می گردد، چرا که مهمترین سرمایه هر جامعه ای به شمار می رود. در این پژوهش با نگرشی به مهمترین عوامل روانشناسی فوق الذکر تلاش شده است، تاثیر این عوامل در سازمانهای خدماتی که در این ادارات پست استان اصفهان انتخاب شده است، مورد مطالعه قرار گیرد. معرفی مهمترین عوامل روانشناسی در بهره وری نیروی کار در بخش ادبیات موضوع مورد بحث قرار گرتفه است و تاثیر این عوامل ومیزان اهمیت آنها در بخش تجزیه و تحلیل آماری نتایج به دست آمده ردج شده است. در این تحقیق جهت تست فرضیه های تحقیق از پرسشنامه ای که به همین منظور طرح گردیده است استفاده شده است. و جهت تجزیه و تحلیل سوالات پرسشنامه از آزمون های آماری من ویتنی و کروسکال والیس استفاده شده است. در این تحقیق صحت کلیه فرضیه ها اثبات گردید و ترتیب اولویت هریک از زیرفرضیه ها تعیین گردید.

فرهنگ کار

مقدمه :

علوم اجتماعی با دایره گسترده و وسیع خود می توان گفت در هر حوزه زندگی اجتماعی و فردی و کلان انسانها و جامعه دارای نظر و روش می باشد و باید گفت که هر حوزه علوم اجتماعی باالخص

جامعه شناسی دارای گسترده وسیع و ژرفی می باشد که هر کدام از این حوزه ها دارای محتوایی عمیق دارا می باشد که بحث و نظر دادن در هر حوزه زمان و سالهای متمادی می خواهد که در آن حوزه صاحبنظری دارای روش علمی شد . یکی از این حوزه ها که با زندگی تمام انسانها درگیر است " کار " می باشد و اگر بخواهیم که بطور اجمالی گفت که کار در هر دوره و زمان بر اساس شیوه تولید بشر متفاوت و متنوع بوده که مثلا تا قبل از دوره انقلاب صنعتی کار حاکم بر دامداری و کشاورزی و تجارت از طریق دریا و یا زمینی بوده و لی باتغییر شیوه تولید جامعه صنعتی رخ داد و زندگی انسانها را تغییر اساسی داد و حالا که در دوره جامعه اطلاعاتی این تغییر نسبت به جامعه صنعتی عمیقتر و بحث برانگیز تر می باشد . ما در این مقاله سعی داریم که اول به معرفی علمی و بررسی صاحبنظران این حوزه کاری پرداخته و بعد از آن به بررسی فرهنگ کار بپردازیم .



خرید و دانلود  روانشناسی کار


دانلود پاورپوینت گیاهان عجیب - 20 اسلاید

دانلود پاورپوینت گیاهان عجیب - 20 اسلاید

 

 

 

 

گیاهان گوشت خوار

در حقیقت این گیاهان گوشت نمی خورند؛ بلکه از حشرات تغذیه می کنند.

این گیاهان معمولا حشره را به دام می اندازند، شکار به مرور زمان مرده و پوسیده می شود؛ سپس گیاه از آن تغذیه می کند.

برگ های گیاه، مواد غذایی و آمینو اسید ها را از حشره پوسیده جذب می کنند.

این گیاهان در خاک های فقیر (از نظر مواد غذایی) رشد می کنند؛ لذا برای کسب مواد غذایی مورد نیازشان مجبور به شکار حشرات هستند

برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:



خرید و دانلود دانلود پاورپوینت گیاهان عجیب - 20 اسلاید


تحقیق در مورد دیدگاه سید محمد خاتمی درباره فلسفه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

 

دیدگاه سید محمد خاتمی درباره فلسفه

 

حجت الاسلام و المسلمین محمد خاتمی ، رئیس جمهور پیشین ایران ، اگرچه علوم حوزوی و سیاسی و اجتماعی خوانده ، با این حال ، در عالم فلسفه نیز ، صاحب رای و نظر است . در ادامه دیدگاه ایشان را در باره معنای فلسفه در یک پرسش و پاسخ می خوانید :

• در دوره ما که علم و تکنولوژی بسط یافته است، فلسفه چه مقامی دارد و چه می تواند بکند یا ما چه نیازی به آن داریم؟ ( باید در آغاز مشخص شود که از فلسفه در این پرسش چه مراد شده است؟ فلسفه به معنی عام آن چنان که سقراط می انگاشت عبارت از «دوست داشتن دانایی» است، در جهان حقیقتی وجود دارد که متعلق دانایی است و چنین دانایی را دوست داشتن فلسفه است . همه انسانها بالقوه خواستار دانایی و حقیقت دانی هستند یعنی فطرتاً بشر به این سو متمایل است، اما این احساس و کشش در اندکی از انسانها به فعلیت می رسد و همواره چنین بوده است. بیشتر مردم دچار روزمرگی و در پی سود و زیان ظاهری و آنی هستندو علم و دین را نیز برای همین می خواهند یا مآل دینداری و علم خواهی آنان به همین امر است. در گذشته که علم و تکنولوژی بسط امروز را نداشت نوعی غفلت در بیشتر مردمان بود، و امروزه نوعی دیگر. البته نمی توان انکار کرد که با غلبه روح تکنیک بر بشر امروز و استیلای آن بر همه وجوه زندگی، دنیا زدگی انسان امروز آشکارتر و احیاناً جدی تر شده است؛ ولی به نظر من فلسفه به معنی پیش گفته شده هیچ گاه در جامعه عمومیت نداشته است(یعنی در غالب مردم فعلیت نیافته است). اما فلسفه صرفاً به دوست داشتن دانایی اطلاق نمی شود بلکه معنی مشهور و مانوس آن عبارت است از تبیین عقلانی جهان و هستی؛ که در این صورت فلسفه در مقابل نوع (یا انواع) دیگری از آگاهی قرار می گیرد، از جمله تلقی عرفانی از هستی یعنی نوعی آگاهی که از عقل فراتر می رود و نحوه گرایش که پای خرد را در درک حقیقت (که در واقع عبارت است از حضور در ساحت حقیقت و نه فهم آن) لنگ میبیند. و می دانیم که فلسفه به معنی نگاه عقلانی به عالم تنها از سوی ظاهر بینان مورد اعتراض نبوده است که عارفان و متصوفان نیز به نحوی آن را نکوهش کرده اند. از این همه که بگذریم، وقتی از تبیین عقلانی جهان سخن می گوییم باید مشخص کنیم که مرادمان از «عقل» چیست؟ عقل افلاطونی، ارسطویی، فلوطینی، سینایی، اشراقی، دکارتی، هگلی، اکوست کنتی یا  ... زیرا همه این نام آوران بر اساس عقلی که آن را پذیرفته اند از جهان و هستی تبیین داشته اند. البته نباید انکار کردکه با گسترش دامنه علم تجربی که نتیجه توجه جدی تر به ظاهر و رویه هستی است فلسفه به معنی قدیم آن تا حدود زیادی از نظرها افتاده است و چون علم (به معنی جدی آن) در تمدن غالب روزگار دارای اهمیت بیشتری است، طبعاً زمینه غفلت یا کم توجهی را به دیدگاههای دیگر به هستی و جهان و گونه های دیگر معرفت بیشتر فراهم آورده است. ولی از آنجا که به هر حال انسان رااز فلسفه گریزی نیست، فلسفه را به «علم علم» فرو کاسته اند و چون دستیابی به ذوات موجودات را یا سالبه بانتفاء موضوع به حساب آورده اند یا اگر موضوع را انکار نکرده اند، دست خود را از دامن آن کوتاه دیده اند، فلسفه، به معنی گذشته آن را مردود اعلام کرده اند؛ چرا که فلسفه علم به اعیان موجودات است و اگر موجودات فاقد عین و ذات باشند یا اعیانشان قابل دسترسی نباشد دیگر چه جایی برای فلسفه می ماند؟ بنابراین آنچه به اجمال گذشته، وقتی از وضع و حال فلسفه پرسش می شود دقیقاً باید مشخص کرد که مراد از فلسفه چیست؟ والا پرسش مبهم، پاسخ آشفته خواهد داشت یا پاسخی که داده می شود موجب آشفته فکری می شود. در اینجا اجازه می خواهم به نکته ای بپردازم که به نظرم بسیار مهم مینماید. آنچه در بسیاری از موارد موجب خلط مبحث و منشا مشکلات فکری فراوان شده و می شود عبارت است از سرایت حرمتی که در ذات حقیقت خواهی و حقیقت دوستی و تلاش برای درک و دانستن حقیقت وجود دارد، به تبیین ها و برداشتهایی که این یا آن فیلسوف از حقیقت هستی داشته است و احیاناً مقدس و مطلق شدن آن برداشت . گرچه باید میان آراء و نظرات بلند نوابغی چون ارسطو و افلاطون با گفتارها و نظرهای مدعیان فضل و فلسفه دانهای متوسط تفاوت قائل شد. و هنوز هم حضور سنگین و استیلای معنوی افلاطون و ارسطو را در حوزه فلسفه نمی توانیم انکار کنیم اما متعلق انگاشته شدن آراء آنان و هر انسان دیگر (که به هر حال امری بشری، خطا پذیر، قابل تغییر و درخور رد و اصلاح و نقض و ابرام است) امری است که در طول تاریخ تفکر منشاء مشکلاتی شده است. البته در حوزه اندیشه دینی اشکال بیشتر می شود یعنی وقتی اندیشه ای در حوزه یک دیانت و مذهب پذیرفته می شود خطر مطلق و مقدس شدن آن وجود دارد. تبیین انسانهای عادی (غیر معصوم) از عالم، صرفنظر از محدودیت ذهنی و فکری انسان (که گرچه بالقوه بی نهایت است ولی بالفعل همواره محدود است) در بیشتر موارد عبارت است از توجیه دلبستگیهای پیشین آنان و کدام فلسفه و متکب فسلفی را می توان سراغ گرفت که به هیچ وجه متاثر از اوضاع و احوال روزگار و ذهنیت از پیش شکل گرفته فیلسوف و عواطف او نباشد؟ مراد من از این سخن تعلیل اندیشه به اوضاع و احوال و شرایط خاص روانی و اجتماعی نیست که این تعلیل را حاصل پندارگرایی ساده انگاران می دانم، در حالی که وجود بشر و اندیشه او امری است بسیار پیچیده و با این ظاهر بینی ها و سطحی نگریها نمی توان تکلیف خود را با آن روشن کرد. ولی تاثیر اندیشه انسان عادی را (ولو نابغه) از عوامل غیر فکری نمی توان انکار کرد. بر فرض که فلسفه حقیقی را حاصل برقراری نسبتی خاص میان فیلسوف و هستی به حساب آوریم گرچه طرف نسبت امری ثابت و مقدس و مطلق است، اما این نسبت در همه کس و همه جا یکسان نیست و با ظرفیت روحی و ویژگیهای ذهنی و عاطفی و شرایط اجتماعی هر فیلسوف و متفکری بستگی در خور توجه دارد؛ و ما وقتی از فلسفه سخن می گوییم و در جستجوی یافتن جایگاه آن در عرصه حیات و سرنوشت انسان هستیم حتماً باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم: در حوزه اندیشگی مسلمانان دو واقعه پیش آمد که تصور |می کنم اگر توام می شدند و همدیگر را کامل می کردند، سرنوشت تمدن اسلامی و امت مسلمان غیر از این می بوده که هست. از یک سو فارابی را داریم که به حق او را بنیانگذار فلسفه مسلمانان دانسته اند. او برعقل تکیه دارد و خردورزی را جدی به حساب می آورد و حتی عقل را باطن و حی و دین را مثال فلسفه می داند. فارابی بر خلاف دیگر فیلسوفان به تفضیل در باب سیاست مدنی نیز بحث کرده است و در این باب قائل به مدینه فاضله است و در برابر آن، مدینه های جاهله، ضاله، متبدله وفاسقه قرار می دهد و ملاک و میزان فضیلت یا جهل و تبدل و ضلالت و فسق نیز در نظر او آراء اهل مدینه است و آراء اهل مدینه فاضله به نظر فارابی عبارت است از حاصل داوریهای عقل ارسطویی- نو افلاطونی که فیلسوف مسلمان سخت بدان پای بند بود و این داوریها در نظر او چنان شبهه ناپذیر و مطلق بود که حتی وحی و دین نیز می بایستی به میزان آنها سنجیده شود. البته فیلسوف متوجه اختلاف آراء در میان فیلسوفان بزرگ بوده است اما برای اینکه به اندیشه مبنایی او که عقل یکی است و همان است که او به آن رسیده است و داوریهای آن نیز یکسان است و خلل ناپذیر لطمه ای وارد نشود، با تکلف فراوان درصدد جمع آراء دو فیلسوفی که آنان را پدر و معلم اصلی فلسفه می داند برآمده است. (و در پاره ای موارد اشتباه او در منسوب دانستن بعضی آثار فلوطین به ارسطو در این جمع به کمک او آمده است). به هر حال عقل همان است که فارابی قبول دارد و رای عقلانی همان که او به آن رسیده است و هر کس بر خلاف حکم عقل مطلوب و مقبول فیلسوف رایی داشته باشد از اهالی مدینه های غیر فاضله است و رای و راه او مردود و مطرود. آیا این مطلق انگاری راه را براندیشه نمی بندد؟ از سوی دیگر در جهان اسلام پدیده دیگری در حوزه تفکر رخ نمود که دارای اهمیت فراوان بود. غزالی به نقد فلسفه و عقل فسلفی پرداخت و در تهافت الفلاسفه در پی اثبات این مطلب بود که نمی توان عقلی که احکامش قابل رد و نقض است، منزل حقیقت و مبنای حق به حساب آورد. و غزالی فردی بیگانه با فلسفه نبود و تهافت الفلاسفه را بعد از تالیف مقاصد افلاسفه تدوین کرد. در آراء غزالی آنچه می توانست ارجمند باشد مقابله با مطلق انگاریها و مقدس پنداریهای آدمی نسبت به داوری عقل بود. و اگر خردورزی فارابی با بینش انتقادی غزالی توام می شد به نظر من سرنوشت دیگری در حوزه تفکر و تمدن اسلامی پدید می آمد . اما با کمال تاسف اعتراض های تند غزالی حربه ای شد در دست ظاهر بینان متشرع یا متظاهر به تشریح تا با خرد و عقل درافتند و آن را بالمره امری مطورد به حساب آورند. درحالی که اگر خرد ورزی جدی گرفته شود و در عین حال به محدودیتهای آن توجه بیشتری مبذول می شد شاید وضع دیگری داشتیم. البته اهل معنی و دینداران واقعی و ژرف اندیشان ، در ورای دنیای گذران، به حقیقت ثابتی سرسپرده اند و تردیدی در اطلاق و اثبات حقیقت و حق ندارند و راه رسیدن به آن را نیز به روی خود بسته نمی بینند ولی گزافه است که بپنداریم با عقل مفهوم پرداز می توان به ذات حقیقت راه یافت. ولی از سوی دیگر مگر امر مشترک میان همه انسانها جز همین عقل حصولی که امری بشری و محدود است وجود دارد؟ ولی این همه به معنی خضوع در برابر پنداری که نافی ذات حقیقت است نیست. این پندار که همه هستی همین پندارهاست و ذاتی در کار نیست و اگر هست قابل دسترسی نیست گر چه در حوزه تمدن جدید جریان غالب بوده است اما: اولاً- در همین تمدن نیز متفکرانی جداً با این اندیشه مخالف بوده و هستند. ثانیاً- اگر حسن ظن به دانش تجربی و تکنیک در یکی دو قرن پیش بسیاری کسان را از دین و فلسفه (به معنی نگاه به عمق هستی) بی نیاز می کرد امروز به هیچ وجه چنین حس ظنی وجود ندارد. بنابراین گزافه نیست اگر بگوییم علی رغم استیلای ظاهری تکنولوژی و ظاهر بینی، در آینده، تعلق خاطر به دین(نه بالضروره سنتهای خاص رنگ تقدس گرفته دینی) و فلسفه (نه صرفاً تفوه به اقوال و آراء فیلسوفان گذشته)بیشتر خواهد شد و آثار آن هم آشکار شده است. و برای ما که در بیرون متن تمدن غرب به سر می بریم اگر به مرحله بلوغ تامل و انتخاب برسیم، با تامل در سرشت و سرگذشت تمدن غرب و نیز آنچه بر ما گذشته است و انس با گذشته و نقد این هردو با جدی تر گرفتن تفکر (از جمله فلسفه) می توانیم راهمان را به سوی آینده ای بهتر بگشاییم. • میان فلسفه و دین چه نسبتی وجود دارد؟ بعضی از پژوهندگان و محققان فلسفه گفته اند که فلسفه اسلامی و فلسفه مسیحی تعبیراتی است که بر سبیل مسامحه بکار رفته است وگرنه فلسفه نه اسلامی می شود نه مسیحی. نظر حضرتعالی چیست؟ ( جوهر دین امری متعالی، مقدس و مطلق است و فلسفه نیز دست کم در گذشته نگاه به ثابت، جمیل و عالی داشته است و از این جهت قرابتی میان این دو هست اما دین که جوهر آن امری الهی است با فلسفه که به هر حال بشری است همان نسبتی دارد که خداوند متعال با انسان؛ و این امر، اختصاص به فلسفه ندارد؛ هرگونه تفکر مفهومی چنین است. و این حکم در مورد کلام و فقه اسلامی و ... هم صادق است. کلام و فقه، حاصل نگاه انسان به وجهه ای از دین است و به همین جهت هم ما کلام و فقه ثابت نداریم گرچه عادت و تعصب بیجا گاه سبب می شود که نوعاً تغییر وقتی پیش آید که مدتها از زمان نیاز به آن گذشته است و از این بابت هم برای جامعه دینی خسارتهای بزرگی پیش آمده است. به نظر بنده مسلمان و مسیحی از پیش با نگاهی متفاوت با نگاه هندو یا ماده انگار به هستی می نگرد و طبعاً برداشتی متفاوت با آنان از حقیقت و عالم دارد اما به نظر من خطاست که حاصل تامل یک مسلمان در هستی را فلسفه اسلامی بنامیم. بلکه فلسفه ای است که مسلمان ( یا مسلمانان) به آن رسیده اند و اگر اسلام یکی است چرا فلسفه های اسلامی متفاوت است و این همه مکتب و مشربهای فلسفی در کنار مکتبهای کلامی و عرفانی از کجا آمده است. به نظر من همانطور که نباید اندیشه اسلامی را منحصر به نوعی فلسفه دانست، نیز نباید بپنداریم که دین با یک تمدن سازگار است که در این صورت با رفتن آنچه فی المثل به نام تمدن اسلامی آوازه یافته است باید دوران دین را نیز پایان به حساب آوریم. پاسداری از قداست و حرمت دینی این است که آن را فرا تمدن، فرا فرهنگ و فرا تاریخ بدانیم که البته در هر زمان و شرایط نسبت خاصی با این حقیقت متعالی برقرار می شود که اگر طبق موازین باشد محترم هم هست. •  بعضی فیلسوفان عصر حاضر به جای تحقیق در مسائل فلسفه بیشتر می خواهند بدانند که فلسفه از کجا و چرا و چگونه آمده است. بنابر نظر این گروه مسائل فلسفه حداکثر مسایل تاریخی است نه مسایل همیشگی بشر، نظر شما چیست؟ ( اگر حقیقت یابی در ذات آدمی است (که هست) فلسفه نیز همیشگی است و از این حیث می توان و باید به مسایل آن نگاه کرد گر چه فلسفه در تاریخ، اطوار و تجلیات گوناگون داشته است و از جهت این اطوار می توان آن را در امری تاریخی به حساب آورد. •  در شرایطی که گوشها برای شنیدن سخن حکمت گشوده نیست، اهل حکمت چه می توانند و چه باید بکنند؟ ( اولاً مراد از حکمت چیست؟ امروز برای پاره ای از حقیقتها و ارزشها یا وجهه ای از آنها گوش شنوا بیشتر از گذشته است. آیا پذیرش تغلّب و خود کامگی (که پایه واقعیت سیاسی از امویان به بعد در جهان اسلام شد) به عنوان یک تقدیر الهی (در نظر کسانی چون نظام الملک)یا تقدیر طبیعی(برای بزرگی چون ابن خلدون) فاجعه ای بزگتر از فاجعه خود تغلّب نبوده است؟ و می بینیم که مسلمانان چاره ای جز تسلیم در برابر آن ندیدند یا راهی جز تکیه بر زور و غلبه برای مقابله با آن نیافتند (خوارج، قرمطیان، اسماعیلیان و...) و عده ای دیگر هم که وضع موجود را نفی می کردند بیشتر به جنبه سلبی قضیه و جدال در حوزه کلامی پرداختند و دست کم در زمان غیبت، در جنبه اثبات راه مشخصی را بیان نکردند. و آیا امروز تفطن به این نکته مبارک که تغلّب سرنوشت محتوم انسانها نیست (هر چند در عمل صورت دیگری از بیداد و استثمار برقرار باشد) تحول بزرگی به حساب نمی آید؟ البته از خیلی جهات هم وجوهی از حکومت بی خریدار است و گوش شنوایی نسبت به آن وجود ندارد به خصوص در دنیای امروز که غلبه بر ظاهر بینی دنیا زدگی است وژرفانگری و دعوت به معنویت کمتر خریدار دارد. اما اگر کسی صاحب حکمت باشد رسالت او روشنگری و «بلاغ» است که «و ما علی الرسول الاّ البلاغ» تا آن گاه که به یاری حق دلها نرمتر و گوشها سخن حکمت آمیز را نیوشاتر شود. •  آیا لازم است که فلسفه غرب را هم بیاموزیم یا به فلسفه اسلامی اکتفا کنیم؟ ( اگر غرب یک واقعیت است (که هست) و اگر درک این واقعیت بدون درک روح آن که فرهنگ غرب به طور عام و فلسفه غربی به طور خاص است میسر نیست؛ گریزی از آموختن فلسفه غرب نداریم و البته فلسفه اسلامی را نیز باید بیاموزیم و آنچه مهم است اینکه به درجه ای از رشد و بلوغ رسیده باشیم که بتوانیم مبادی و مبانی هر دو را بفهمیم و قدرت نقد آنها را داشته باشیم. اینکه کسانی تصور کنند اگر به طور رسمی اندیشه ای را منع کنند از دسترس آن دور خواهند ماند خیال واهی دارند، آن هم در جهان امروز و غیر اندیشه از کنترل هر مقام و نظام رسمی خارج است. خوب است خود ما آگاهانه به سراغ چیزی برویم که اگر نرویم ناخودآگاه ما را مسخّر خود خواهد کرد. •  آیا دیدن دین و عرفان و معرفت با چشم غربی، دین و عرفان را مخدوش و مغشوش نمی کند؟ ( هر کس با چشم خاص به عالم و آدم نگاه می کند، خود برداشتهای دینی و عرفانی اقوام و طوایف هم حاصل دید خاص به هستی است. البته برای فهم آن برداشتها حتماً باید به سنخ دید برداشت کنندگان آشنا بود. اما کسی که متاثر از غرب و مقهور آن است بخواهیم یا نخواهیم با دیدی غربی به همه چیز از جمله دین و عرفان نگاه می کند. البته باید توجه داشت که غرب هم وجوهی دارد، کسانی که از وجهه ای از غرب متاثرند و کسان دیگری از وجهه دیگر چه بسیار ملامتگرانی که رقیبان خود را به غربی بودن و غرب زدگی متهم می کنند، خود نیز با دیدی غربی به عالم و آدم می نگرند و ملامت از آن جهت است که چرا سرسپرده مکتب و بینشی از غرب هستند که ما نمی پسندیم. البته خلط مبانی و مراتب دشواری به بار می آورد. دین و عرفان خودی را نمی توان در قالب و با ضوابط و معیارهایی که با آن بیگانه است سنجید و فهمید ولی به نظر من، بعد از فهم درست از برداشتهای دینی و عرفانی باید کوشید از بیرون هم به تلقی های دینی و عرفانی خود نگاه کنیم همچنان که نگاه از بیرون به غرب نیز لازم است و در این صورت است که امکان نقد هر دو برای ما فراهم خواهد آمد . •  برنامه مناسب برای آموزش فلسفه چیست؟ ( نمی دانم. در این باره تامل نکرده ام. •  فلسفه در فرهنگ عصر حاضر چه شان و مقامی دارد؟ ( تا مراد از فلسفه چه باشد و مراد از فرهنگ عصر حاضر کدام؟(1) پا نوشت 1) برگرفته از مصاحبه نامه فرهنگ با سید محمد خاتمی، شماره 18 صص 38-34

کد مطلب



خرید و دانلود تحقیق در مورد دیدگاه سید محمد خاتمی درباره فلسفه