لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 46 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست
رابطه اخلاق با آزادی 2
مفهوم اخلاق 2
مفوم آزادی 4
دلایل ضرورت آزادی 6
آزادی، چونان روش و ارزش 8
موانع و محدودیتها 8
جمعبندی و نتیجهگیری 11
منابع 12
رابطه اخلاق و آزادی
پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفتشناختی مطرح ساخت. از این رو پرسشهای متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطهای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزشهای اخلاقی در دستیابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی میتواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسانها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع میکند؟ مبانی و معیارهای مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی میتواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟در نسبتی دیگر و از منظری دیگر میتوان پرسشهای مذکور را به گونهای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار مینشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب مینماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی میتوان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیشدانستهها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی میتواند ارزشهای اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزشهای اخلاقی در جامعه میشود و چه بسا اخلاق را از میان میبرد؟در جامعهای که استبداد در آن حاکم است و شیوههای استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و انسانشناختی و هستیشناختی معتبر باشد تنها در جامعهای رخ مینماید که بهرهای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزشهای اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
موضوع:
روش های عالی برای غلبه بر تنبلی و انجام بیشترین کار
در کوتاهترین زمان
1-هدف خود را مشخص کنید: هرکس باید بداند چه می خواهد.
همینن الان یک برگ بردارید و فهرستی از ده هدفی را که برای سال آینده خود در نظر دارید بنویسید. اهدافتان را به گونه ای بنویسید که انگار یک سال گذشته است و همگی آنها به تحقق پیوسته است. چند بار اهدافتان را مرور کنید و ببینید کدام هدف بیشترین تأثیر را در زندگی شما می گذارد، دست بکار شوید و هر روز کاری انجام دهید که به هدفتان نزدیک تر شوید. این تمرین به تنهایی می تواند زندگی شما را دگرگون کند.
2-برای هر روز از قبل برنامه ریزی کنید:
برنامه ریزی آوردن آینده به زمان حاضر است تا بتوانید همین الان کاری برای آن انجام دهید. از همین امروز تهیهی برنامهی روزانه، هفتگی و ماهیانهی خود را شروع کنید. یک دفترچه یا یک برگ کاغذ بردارید و فهرستی که باید در طی 24 ساعتی که در پیش است انجام دهید، تهیه کنید. هر مورد جدیدی که پیش می آید به فهرست خود اضافه کنید.
3-نتایج کارها را در نظر داشته باشید:
هرکس بسته به نیرویی که در یک مسیر خاص محدود می کند، به بزرگی موفقیت میرسد هر آنچه بیشترین کمک را می تواند به شما بکند. هرچه که باشد هدف خود قرار دهید برای دستیابی به این هدف برنامه ریزی کنید و بلافاصله روی برنامهی خود شروع به کار کنید.
این کلام نغز گونهی «گوته» را به خاطر بسپارید «شروع کنید تا ذهنتان گرم شود ادامه دهید تا کارها به انجام رسد.»
4-روی اهداف اصلی تمرکز کنید:
وقتی همه ی منابع جسمانی و ذهنی متمرکز شوند توانایی انسان برای حل مشکلات به طور حیرت انگیزی چند برابر می شود
شاخصه های مهم کارتان را مشخص کنید اینها کدام هستند؟ اهداف عمده ای که رسیدن به آنها نشانهی آن است که کارتان را به نحو احسن انجام می دهید، مشخص کرده و آنها را روی یک برگهی کاغذ بنویسید سپس به هر کدام از آنها از یک تا ده امتیاز بدهید و آنگاه توانایی یا مهارتی که اگر به خوبی از پس آن برآیید بیشترین تأثیر را روی کارتان دارد تعیین کنید.
5-از قانون کارآیی اجباری تبعیت کنید:
تمرکز به مفهوم واقع کلمه یعنی آنکه بتوانید ذهن خود را بر روی یک موضوع متمرکز کنید.
قدرتمندترین ابزار کاری شما برای رسیدن به موفقیت توانایی تمییز قائل گردیدن میان اولویتها است هر روز دقایقی را به دور از مزاحمت دیگران با خود خلوت کنید و بدون استرس و نگرانی فقط به کارهایی که باید انجام بدهید فکر کنید. تقریباً در تمامی موارد، در این زمان خلوت و تنهایی، ایده های جالبی به دست می آورید که وقتی از آنها در کارتان استفاده کنید در زمان شما صرفه جویی می شود و اغلب در این هنگام تجربه های مهمی را به دست خواهید آورد که مسیر و جهت زندگی و کارتان را تغییر می دهد.
6-پیش از شروع کار مقدمات کار را کاملاً فراهم کنید:
میزان کارآیی شما هرچه باشد، توانایی های بالقوه ی شما بیشتر از آن است که تا کنون به فعل در آمده است.
هرچه محیط کارتان خلوت تر و مرتب تر باشد، مثبت تر رفتار می کنید و احساس آرامش بیشتری دارید همین امروز اراده کنید که میر و دفتر کارتان را کاملاً تمیز و مرتب کنید تا هر وقت برای انجام کار، پشت میز کار خود می نشینید، احساس کنید فردی مؤثر، کارآمد و موفق هستید.
7-هرچه در ارتباط با کارتان لازم است فرا بگیرید:
تنها وسیله ای مطمئن برای دستیابی به موفقیت این است که در هر کاری که میکنید، خدماتی بیشتری از آنچه از شما توقع دارند ارائه بدهید.
از امروز اراده کنید که به یک فرد «خودآموز» تبدیل شوید برای تمام عمر در حوزهی کاری تان یک شاگرد باقی بمانید. برای حرفه ای ها، دورهی مدرسه هیچ گاه به پایان نمی رسد.
8-استعدادهای خاص خود را تقویت کنید:
کار خود را انجام دهید نه فقط در حد وظیفه بلکه کمی هم بیشتر از آن و از روی سخاوت، همین مقدار اندک به اندازهی تمام کار ارزش دارد.
پیوسته این سؤال اساسی و کلیدی را از خود بپرسید که واقعاً در چه کاری خوب عمل می کنم؟ از کدام بخش از کارم بیشتر لذت می برم؟ مؤثرترین عامل موفقیت من در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رابرت هوک
رابرت هوک دانشمند و فیزیکدان انگلیسی است که برای نخستین بار از واژهٔ سلول برای توصیف واحد بنیادی ارگانسیم زنده استفاده کرد.
زندگی
رابرت هوک در خانوادهای روحانی در دهکده «فرش واتر» در ساحل جنوبی انگلستان و در سال ۱۶۳۵ چشم به جهان گشود. کودکی ضعیف و نحیف بود که از سوء تغذیه رنج میبرد. پس از مرگ پدر، راهی لندن و در مدرسه وست منچستر مشغول به تحصیل شد.
فعالیت علمی
در سن ۱۸ سال وارد دانشگاه آکسفورد شد و به زودی استعداد خود را در زمینه مکانیک به جامعه علمی آن زمان از جمله تامس ویلیس و رابرت بویل ثابت کرد. در هنگامی که بویل بر روی قانون مشهور خود کار میکرد، هوک به عنوان دستیار با او همکاری داشت. پس از بازگشت سلطنت چارلز دوم محفل علمی غیر رسمی آکسفورد هسته انجمن سلطنتی جدید را تشکیل داد، در سال ۱۶۶۲ هوک متصدی آزمایشهای آن گردید. او در این سالها به فعالیت بر روی تلسکوپها ودیگر ابزار نجومی و ساعتها مشغول بود و توانست اصلاحات فراوانی در این زمینه ایجاد کند.
هوک و زیستشناسی
هوک به وسیله میکروسکوپ ساخته خود موفق به شناخت واحد بنیادی ارگانسیم زنده شد و آن را سلول نامید. در سال ۱۶۶۵ در اثری با نام «میکرو گرافیا» به توصیف یافتههای خود پرداخت که یکی از شاهکارهای علمی قرن ۱۷ محسوب میشود.
مطالعات فیزیکی
وی با بررسی حرکت سیارات به دور خورشید، برای نیروی گرانشی قانون عکس مجذور فاصله را پیشنهاد کرد که بعدها مورد استفاده ایزاک نیوتن قرار گرفت.هوک همچنین با مطالعه رفتار کشسان فنرها، موفق به کشف قانون هوک شد که بیان میدارد مقدار کشیده شدن یک جسم کشسان، با نیروی وارد آمده بر آن، نسبت مستقیم دارد.او در زمینه ساخت و پیشرفت ابزار نقش ویژهای دارد. مطالعات وی موجب پیشرفت ساعتسازی و میکروسکوپسازی شد و همچنین پاندول ساعت، دستگاه سنجش انکسار نور در مایعات، فشارسنج (هواسنج و غلظت سنج الکلی)، رطوبت سنج را نیز اختراع کرد.
مطالعات در زمینه شیمی
هوک به بررسی تفاوت فلزات و نمکها پرداخت و در کتابی خاصیت موئینگی و صعود مایعات در لولهها را توضیح داد.
زمینشناسی
هوک زمین شناس ارزندهای بود و درباره منشاء سنگوارهها مطالعاتی داشت. وی در معماری نیز صاحب نظر بود و پس از آتش سوزی بزرگ شهر لندن نقشه شهر را طرح کرد که بعداٌ از روی آن شهر نیویورک را بنا کردند. او در این کار مامور شد که به عنوان زمینسنج با کریستوفر رن در تنظیم نقشه بازسازی لندن همکاری کند.
آزمایش فنر و نیرو سنج
نیرو چگونه می تواند طول یک فنر را تغییر دهد ؟
یک فنر را از تکیه گاه آویزان کنید و انتهای فنر را در نقطه ای ثابت کنید. فنر باید مجاور خط کشی باشد که به طور عمودی کنار آن قرار گرفته است.شما به چندین وزنه ی یکسان نیاز دارید. یکی از وزنه ها را به فنر آویزان کنید و ازدیاد طول فنر را اندازه بگیرید.سپس وزنه ی دیگری را به آن اضافه کنید تا نسبت به حالت قبل وزن وزنه ی آویخته شده ، دو برابر شده باشد.این بار هم ازدیاد طول فنر را نسبت به حالت تعادل آن اندازه بگیرید.هر بار که وزنه ها را اضافه می کنید ازدیاد طول فنر را اندازه بگیرید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جیغ زدن کودک
نوزاد از موقع تولد برای تأمین نیازهای خود یا بیان مشکلات خود فقط گریه میکند بتدریج حرف میزند و با بیان کلمات نیازی خود را بیان میکند. بعضاً مشکلات جسمی، مسائل شنوائی یا بیماریهای کودک ممکن است با بیقراری، گریه کردن ممتد، جیغ زدنهای طولانی باشد. این یک وسیله برای ارتباط با محیط و ابزار نیاز یا مطرح کردن خود است. خشونت در کودکان یا پرخاشگری ممکن است باعث ایجاد اختلالات روانی و یا پرخاشگری شود. در مسیر تکامل تکلم در کودکان ممکن است اختلالات شنوائی نیز با جیغ زدن همراه باشد. چرا که کودک نمیتواند نیازهای خود را در مسیر عادی ابراز کند نمیتواند با کلمات بیان کند و با جیغ زدن جلب توجه میکند.
چنانچه جیغ زدنهای کودک باعث جلب توجه و توجه بیشتر به کودک شود او شرطی میشود و سعی میکند خواستههای خود را با جیغ زدن به اطرافیان تحمیل کند.
بسیاری از بیماریهای زمینهای کودک بیماریهای متابولیک و کلامی و یا اختلالات گوارشی و یا بیماریهای عصبی و یا اختلالات روانی ممکن است حالت عادی کودک را تغییر داده و منجر به این شود که ابراز نیاز کودک به طرز عادی نباشد.
تغذیه کودک خصوصاً در 6 ماه اول با شیر باید براساس نیاز کودک باشد. ساعت مشخص برای او در نظر نگیرید هر موقع که دوست دارد و به هر میزان که نیاز دارد. بهترین شرایط آن است که کودک در بغل مادر در شرایط کاملاً آرام تغذیه شود. هر نوع استرس در مادر یا کودک این شرایط ایدهآل را مختل کرده و باعث کاهش شیر مادر یا اختلال در تغذیه کودک میشود. محرکهای محیطی مثل صداهای بلند حتی صدای زنگ تلفن، یا بازی با کودک در ضمن شیر خوردن باعث اختلال در تغذیه او میشود.
زمان شیر خوردن کودک از پستان مادر بهترین زمان تبادل عواطف بین مادر و کودک است و این زمانی است که مادر با کودک خلوت کرده و بهترین و عمیقترین عواطف انسانی در پاکترین پیوندها مبادله میشود. هر چه آرامش بیشتری در این زمان بین مادر و کودک باشد میزان شیر دهی و طول مدت شیردهی بیشتر است کودکانی که مادران در ضمن شیر دهی آرامش بیشتری داشته باشد از آرامش بیشتری برخوردار هستند و راحتتر شیر میخورند، مسلماً رشد بهتری خواهند داشت. بعضی از کودکان به محض شروع تغذیه با شیر مادر دفع مدفوع دارند و با کوچکترین تحریک گوارشی ممکن است دفع مدفوع نیز تحریک شود.
کودکانی که شیر مادر میخورند ممکن است 7-8 مرتبه در روز دفع مدفوع داشته باشند بعضاً این مدفوع آبی و حتی ممکن است سبز رنگ باشد و یا ممکن است همراه با زورزدن و بیقراری باشد این واکنشها طبیعی است و مشکل خاص برای کودک ایجاد نمیکند بعضاً ممکن است تعداد دفعات دفع مدفوع کودک کم شود تا هفتهای یک بار دفع داشته باشد دربچههای که شیر مادر میخورند این مسئله نیز ممکن است طبیعی باشد. دفع مدفوع در این حالت ممکن است با زور زدن، قرمز شدن صورت و کمی بیقراری باشد چنانچه دفع کودک به همین شکل باشد و مشکل حادی ایجاد نکند غیر عادی نیست خصوصاً در 6-3 ماده اول این واکنشها همراه دفع طبیعی است و داروی خاصی لازم نیست.
با کودک چگونه از مرگ صحبت می کنید؟
توضیح مرگ به کودکان یکی از سخت ترین کارها برای اولیاست، بخصوص هنگامی که خود آنها با غم مرگ عزیزی دست به گریبان هستند. اما مرگ یک بخش غیر قابل انکار از زندگی است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، از خیلی خردسالی، کودکان نسبت به آن کنجکاو می شوند و به فهمیدن و پرسیدن درباره روشهایی که احساس غم مربوط به آن را به طور طبیعی نشان بدهد، علاقه مند هستند، روشهایی که بزرگترها عزاداری می نامند.
شاید باعث تعجب باشد که بدانید حتی کودکان 2 ساله از مرگ آگاه هستند. کودکان در قصه هایشان یا برنامه های تلویزیون از مرگ می شنوند، یا در اطراف خود حیوانات خانگی یا خیابانی مرده را می بینند. علی رغم این موارد، هیچ کدام از کودکان مفهوم مرگ را نمی دانند. آنها نمی توانند مفهوم همیشگی بودن مرگ را درک کنند و در عوض، آن را به عنوان یک اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر می گیرند.
آنها تصور می کنند که اجساد هنوز می خورند و می خوابند و کارهای همیشگی خود را انجام می دهند، فقط با این فرق که این کارها را یا در آسمانها و یا در زیر خاک انجام می دهند. حتی وقتی یکی از اولیا یا خواهران و برادران کودک درگذشته است، او نمی تواند این اتفاق را برای آنها در نظر بگیرد.
کودکان به روشهایی مختلف نسبت به مرگ واکنش نشان می دهند:
اصلاً تعجب نکنید اگر کودک 2 ساله ای در آموزش مهارت توالت رفتن پسرفت کند یا کودک 5 ساله ای نخواهد به مهد کودک همیشگی اش برود، چرا که کودک در جست و جوی علت پریشانی و غمگینی بزرگترها است و می خواهد بداند چرا برنامه روزمره اش تغییر کرده است. او با خودش فکر می کند چرا به ناگهان جهان اطرافش این همه نگران کننده شده است. از سوی دیگر، ممکن است کودکی هم باشد که اصلاً واکنشی به مرگ نشان ندهد یا گاه گاهی در بین شادی و خوشحالی های کودکانه اش به یاد آن بیفتد که این هم کاملاً طبیعی است و دلیل سنگدلی کودک نیست! اصولاً کودکان این مفهوم را کم کم و به آهستگی درک می کنند و نباید انتظار داشت که همه موضوع را در یک لحظه یا یک روز بفهمند و حتی بسیاری از آنها تا وقتی که کاملاً احساس امنیت نکنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمی دهند، یعنی فرایندی که ممکن است ماهها تا سالها به طول بینجامد، بخصوص اگر مرگ عزیزی را شاهد بوده باشند . بعضی از کودکان رفتارهایی انجام می دهند که به نظر عجیب می رسد. مثل بازیهای تشییع جنازه یا ادای مردن کسی را درآوردن. این هم امری طبیعی است، حتی اگر به نظر بزرگترها غیر معقول باشد. بنابراین، این روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نباید از کودک گرفت.
احساسات خود را در مورد مرگ توضیح بدهید. سوگواری یک قسمت بسیار مهم برای التیام غم مرگ عزیزان است و این هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است کودک را نباید با سوگواری شدید، وحشت زده کرد، ولى از طرفی هم نباید مسأله را بی اهمیت جلوه داد. به کودک باید توضیح داد که بزرگترها هم نیاز به گریه کردن دارند و اینکه ما به خاطر از دست دادن کسی ناراحت هستیم. در غیر این صورت، کودک کنجکاوانه تغییرات خلقی شما را درک می کند و بخصوص وقتی حس کند مسأله ای وجود دارد، ولی شما سعی در مخفی کردن آن دارید، نگران تر می شود.
به سؤالات کودک پاسخ دهید. کنجکاوی کودکان درباره مرگ یک امر عادی است و نباید از سؤالات آنها فرار کرد، بلکه بهتر است از فرصت پیش آمده استفاده کرده و به کودک کمک کنیم تا بتواند با مسأله از دست دادن دیگران روبرو بشود.
جوابهای آسان و کوتاه عرضه کنید. کودکان قدرت درک اطلاعات پیچیده و سنگین را ندارند. بنابراین سعی کنید برای توضیح مرگ وارد جزئیات و بحثهای پیچیده آن نشوید. آنچه براى کودکان بخصوص زیر 5 سال درک بهتری دارد، توضیح مرگ به عنوان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دینشناسی و عرفان
علی نصیری
تحقیقات دینشناسی را غربیها آغاز کردند و در واقع از یک کشیش شروع شد، و امروز یکی از رشتههای گرم و پررونق در جهان محسوب میشود.
یکی از کتابهایی که در این زمینه تدوین شده کتاب "یازده دین زنده دنیا" نوشته هیون است، که آن را آقای دکتر گواهی که در زمینه ادیان کارهایی انجام دادهاند ترجمه کردند. مأٌخذ این کتاب میگوید که من سالهاست مطالعه میکنم و به همین جهت سرزمینها و ادیان گوناگون را درنوردیدهام. چهارده بار تجدید چاپ شده و هر بار به مطالب این کتاب افزودهام. او ثابت کرده که ما در زیر این آسمان یازده دین زنده داریم، و جالب این است که در پایان این تطبیقها نقاط قوت و ضعف را نشان میدهد، و به این نتیجه میرسد که در میان این یازده دین دو دین جامعترین و کاملترین دینها هستد و آن اسلام و مسیحیت است. اما از آنجا که ما معتقدیم که روانشناسان گفتهاند پیشزمینه در ابلاغ موثر است، مثلاً میگویند که شما وقتی دندانی را در انسان سیاه پوست میبینید بسیار سفید به نظر میرسد، در حالیکه در انسان سفید پوست آنقدر سفید دیده نمیشود. در این تردید نیست، زمانی که یک متکلم مسیحی میخواهد به دو دین برسد به راحتی بگوید اسلام؟ کار سادهای نیست.
زمانی که از علامه حلی سوال کردند که چرا فخر رازی با این همه علم و دانش سنی شد؟ پاسخ نغزی داد و فرمود که: "فخر رازی سنی نشد، سنی فخر رازی شد". اگر این انسان بخواهد خود را از جهانشناخت آزاد کند کار بسیار دشواری است.
دینشناسان صادقانه به این نتیجه رسیدند که دو پیامبر میتواند جهان را نجات دهد، یکی پیامبری که سی و سه سال در این جهان زندگی کرد و مجال نیافت یا حداقل عالمان و دستگاه یهود اجازه ندادند. در قرآن آمده که او کتاب انجیل را آورد، اما تمام متکلمان مسیحی معتقدند که بسیاری از دستورات اخلاقی بخش هستیشناسی که عقاید است و بخش شریعت که مربوط به گزارههای ارزشی است، چندان غنی نیستند. این ابداً به این معنا نیست که حضرت عیسی (ع) کوتاهی کردهاند، خیر ایشان پیام خویش را آوردهاند و حدی که بر ایشان بوده ایفاد شده، اما برای دنیای امروز با میلیونها مسئله، چگونه میشود با کتابی که در حال حاضر در دست مسیحیان است، انجیلی که بسیار محدود است و بخشی هم مربوط به آمد و شد حضرت عیسی(ع) است، (که به طور مثال در شهر ناصری یا اورشلیم چه اتفاقی افتاد)، به همه پرسشها پاسخ گفت. بنابراین خودشان معتقدند که در دستگاه شریعت به کتاب یهود پناه بردند.
اما وقتی موضوع اسلام بیان میشود میبینیم که این کتاب شش هزار و دویست و سی و شش آیه دارد یعنی در حد ششصد صفحه و خودش را به عنوان قول ثقیل و وحی الهی و حامل همه اسرار میداند و بیان میکند که "این که برای شما فرستادهایم همه نیست" و ما معتقدیم که توضیح و تشریع اسرار الهی به دست امام عصر هست و ادامه خواهد یافت و حضرت باید بسیاری از مسائل را پاسخ دهند. غیر از قرآن میراث کنونی مسلمانان حداقل صد هزار روایت است.
جهان امروز درخواهد یافت که پیامبر اسلام - که سلام خدا بر او باد - ایشان هستند که این کشتی پر تلاطم بشری را که در این دریا اسیر است، به سامان میرساند. دنیای امروز به رقم حضور و وجود نهلههایی مثل مارکسیست که البته کمی کمرنگ شده و مانند اومانیسم که بیداد میکند، میبینیم که علایق به جنبههای معنوی در دنیا فوقالعاده است. میگویند از سال 1980 که کسانی در امریکا گرایشهای معنوی داشتند و تعداد معابد و کلیساها به سیصد میرسید، در یکی دو دهه اخیر به بیش از هزار پایگاه معنوی تبدیل شده است. اما اینکه کجا بروند و به چه کسی پناه ببرند بحثی دیگر است.
با توجه به مطالبی که بیان شد، ما باید به دینمان افتخار کنیم و برای شناخت آن کوشش و عشق ورزیم، به آن پایبند باشیم و به دیگران هم از دیدگاه جنبههای معرفتی و علمی آگاهی دهی انجام وظیفه کنیم، و هم اینکه رفتار و منش مسلمان به گونهای باشد که نشان دهد نماینده و تربیت شده این دین است، مانند نامهای که امام صادق (ع) به شیعیانش نوشت و فرمود: "به گونهای باشید که وقتی شما را ببینند بگویند که ایشان دستپرورده جعفربنابی محمد هستند".
در بحث شناخت عرفان معنویت، باید چند مسئله را مورد توجه قرار دهیم. اولین مباحث اساسی مفهومشناسی است. اینکه وقتی میگوییم معنویت و عرفان یعنی چه؟ اولین گام همین است که این مسائل روشن شود. و چرا این کار ضرورت دارد؟
گرچه ظاهر دنیا رویکرد به جنبههای شهوت و امیال است اما درون جان انسانها همیشه به مسئله معنا توجه دارد. انسانها همیشه این گمشده خود را احساس میکنند اما این درجه کم و زیاد است و اینکه آیا جهان امروز معناگراست یا ظاهرگرا؟ دنیاگراست یا آخرتگرا؟ زمینگراست یا آسمانگرا؟ انسانگراست یا خداگرا؟ از نظر علمی بررسی شود که چه آثار و چه تألیفاتی در این زمینه انجام یافته است؟
این چهار مرحله از این قرار است: 1- مفهومشناسی 2-تقسیمبندی، 3- شاخصههای مشترک، -4شاخصههای ویژه
در بخش مفهومشناسی با دو اصطلاح معنویت و عرفان مواجه هستیم. البته تصوف هم هست که وقتی گفته میشود اصطلاحاتی به ذهن میآید که زیاد مد نظر این بحث نیست. در کتب، معنا را در مقابل امر صورت یا ظاهر یا مادی قرار دادهاند. در بعضی از اشعار معنا در مقابل صورت نشان داده شده:
به گوش جان دلت پند معنوی بشنو نگر، چه گوید گوشت به پند او بشکاف
یا
سخن را از معنا پدید آید همی معنوی باید سخن،چه تازی و چه پهلوی
منظور این است که واژه مهم نیست معنا مهم است که در برابر لفظ است.
موضوع مقامات معنوی هم در اشعار دیده میشود. مثلاً عطار میگوید:
من قاضیام نه مرد معنوی زین مرقع شرم میدارم همی
یا حافظ میگوید:
بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلوی میخواند دوش درس مقامات معنوی
به تعبیر حافظ، مقامات ظاهری داریم، مثلاً فردی با لیسانس و فوق لیسانس بالا میرود یا اینکه فردی مدارج نظامی دارد. ولی در مقامات معنوی است که فرد به فنابهالله و مدارج عالی میرسد، به قول سعدی:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
عرفان واژهای عربی مانند کتمان است که مصدر محسوب میشود. "آن ماری شمیل" در کتاب" ابعاد عرفانی اسلام" درباره ریشه آن میگوید این قدرت زبان عربی است که واژه سه حرفی چنان شاخ و برگ میگیرد که معانی جالبی از دل آن به دست میآید. کلمه عرف به دهها ساختار درمیآید. یکی از آن ساختارها در باب مصدر عرفان است اما در این مباحث عرفان به کار نمیرود. حتی در قرآن برای فهم دینی کلمه فهم به کار نمیرود، یا کلمه علم به معنای خاص به کار نمیرود. در روایات هم اینگونه است. میتوان گفت از دورهای خاص که رویکردهای معنوی آغاز شده، از این کلمه استفاده کردهاند. در تصوف هم این مباحث است. بنابراین عرفان از کلمه عرف به معنی شناخت است اما نه هر نوع شناختی، مانند فقه که گفتند نه هر نوع فهمی، فهم از نوع دقت. عرفان به معنای شناخت است اما شناختی که به همراه خود سکون بیاورد، اینجا ظرافتی هم در لغت آغاز شد. مرض یعنی بیماری اما تمارض یعنی به بیماری زدن، علم یعنی آگاهی اما تعلم یعنی فراگیری دانش. هر چه به ساختار واژه اضافه میشود به معنا نیز افزوده میشود.
"فارثابنزکریا" مسئله شناخت و موضوع سکون و آرامش را مطرح میکند. بعضی گفتهاند که شناخت و معرفت است اما شناخت و معرفتی که از راه سیر و سلوک به وجود میآید. بیش از هزار سال است که بحثهای معرفتشناسی را مطرح میکنند. دینباوران به این نتیجه رسیدهاند که مناشی و خاستگاههای شناخت را عقل و کسب تجربه در بعد عرفانی قرار میدهند. نوع چهارم شناخت یعنی شناختی که از روی سیر و سلوک و کشف شهود که به نوعی علم حضوری میگویند نه علمهای حصولی که واسطه دارند، یعنی خود شخص از دورن خود وجدان کند، را عرفان میگویند.
در ادمه عبارتی از قیصری میآید که عرفان را چگونه معنی میکند: "عرفان عبارت است از شناخت اما شناخت خدا" معلوم میشود که عرفان اسلامی مطلق خدا نیست گفتهاند که شناخت خداست، چنانکه میگویند موضوع علم نقد کلمه و کلام است، ما به شناخت اصلی کاری نداریم. فیلسوف با هستی مطلق روبروست، اما عارف میگوید که با خدا سر و کار داریم و عرفا میگویند: اشرف علوم ماییم، چون ما با اشرف موضوعات کار داریم و آن خداست.
علم میگوید عرفان عبارت است از شناخت خدا، از نظر شناخت اوصاف، مظاهر، مبدا و معاد و شناخت حقایق عالم، که گوشهای است و در فلسفه مد نظر است و چگونگی وجوه این حقایق به حقیقت واحد که ذات ابدیت است در حقیقت حرکت از کثرت به وحدت را در این معنا میگنجاند. میخواهد بگوید عارف در این مقوله عرفانی به دنبال نوعی از شناخت است که او را از این اجزا و اشکال و نماهای بس پراکنده به یک حقیقت واحد میرساند همان باور سیر از کثرت به وحدت که در عرفان حرف اول را میزند. لذا میگویند اگر به گنبدهایی که مسلمانان در این هزار و چند سال ساختهاند نگاه کنیم همه خطوطی که از دور این خطوط حرکت میکند به معال که میرسد به یک جا منتج میشود. به فرشهایی که در فرهنگ و هنر اسلامی شکل گرفته نگاه کنیم همیشه یک کانونی دارد. یعنی اطراف، گلها و خلاصه همه چیز متوجه یک کانون است و این اسیر عرفان اسلامی است که میکوید همه چیز متوجه یک کانون یعنی خداست و نما و سایه یک حقیقت است.
زمانی که در فرهنگ اسلامی از عرفان صحبت میشود یعنی شناخت، اما شناختی خاص، شناختی که از نظر شیوه و متد دورنی، تجربی و از رهگذر سیر و سلوک است و موضوع و هدف و آرمانش خداست، به او برسد و در واقع نتیجه همان آرامش است: "الا به ذکرالله تطمئنالقلوب" وقتی زندگانی عرفا را مطالعه میکنیم میبینیم که اینها دریای سکون و آرامش بودند و هیچگاه حوادث اینها را از پا در نمیآورد، همان سکون و آرامشی که معتقدند و در تمام رویکردهای عرفانی همین مسئله سکون و آرامش است.
در منظر غربی و دیکشنری آکسفورد، عرفان، ارتباط معنوی انسان با خدا از راه تعالی یافتن قوه ادراک وی معنی شده است. باز همان بحث اتحاد است که انسان به جایی برسد که با خدا یکی شود، از چه راهی؟ از راه تعالی یافتن قوه ادراک وی، در حقیقت به این توجه داده که عرفان نوعی ادراک است، اما قرار است این عرفان و معرفت تعالی پیدا کند. میگوید زمانی که از حفظ تجربه