لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
اخلاق و اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت اخلاق در اسلام
مکتب ها به تناسب وسعت یا محدودیت خود تعالیم و دیگاههائی را عرضه میکنند که بر اساس وعده آنها اگر مورد رعایت و عمل قرار گیرند موجبات سعادت عاملان به آن را فراهم میسازند. مکتب الهی اسلام در همه زمینه ها از جمله اخلاق دارای دیدگاههائی وسیع است که بر اساس وعده الهی و هم بر اساس تجارب و عمل , اجرای از اهم مسائل و مساله تزکیه نفس وتخلق به اخلاق حمیده از عوامل سعادت ذکر شده است .(سوره شمس آیه 9)
در اسلام قیمت و ارزش مرد روی اخلاق و سجایای ارزنده او سنجیده میشود و در اهمیت آن همین بس که امام صادق (ع) فرمود: اگر به تو اعلام گردد که از عمرت بیش از دو روز باقی نمانده است , روز اول را به اخلاق و ادب اختصاص ده تا از آن برای مرگت استفاده کنی . و هم بنا بگفته استاد ابوالاعلی مودودی: اگر از من بخواهند تمام فلسفه دین اسلام را در دو کلمه خلاصه کنم میگویم ثبات اخلاق . و این اهمیت اخلاق را در اسلام نشان میدهد.
اخلاق , راز بعثت
آیات متعدد قرآن و روایات اسلامی نشان میدهند که از اهداف مهم بعثت ابنیاء و حتی راز بعثت پیامبر ما هدایت مردم و تهذیب اخلاق آنهاست . حدیث معروف نبوی را همه شنیده ایم که فرمود بعثت لاتمم مکارم الاخلاق من مبعوث شده ام که مکرمت های اخلاق را به اتمام و تکمیل رسانم و عملا دید ه ایم که رسول خدا در زندگی روزمره , در معاشرتها و برخوردها , در موضعگیری ها در قبال وقایع وجریانات , حتی در جنگها وستیزها الگوی اخلاق و یا قرآنی متحرک بود بگفته بزرگ مردی در تعالیم اخلاقی محمد (ص) همین کافی است که فرمود: احسن الناس ایمانا احسنهم خلقا: بهترین مردم در جنبه ایمان آنکسی است که در اخلاق بهترین باشد. و در اخلاقی بودن او همین بس که در فتح مکه همه مشرکان وزجردهنگان خود را بخشید و آنها را آزاد و رها اعلام فرمود.
انبیاء و در راس آنها پیامبر ما برای تعلیم حکمت , اجرای قانون الهی و نتفیذ آن در جامعه مبعوث شده اند ولی آنان مقدم بر تعلیم حکمت و تنفیذ قانون کوشیدند که مردم را آدم کنند و این امر از راه اخلاق . خلقیات در اسلام بر اساس روایات و هم بر مبنای دسته بندیهائی که بزرگان ما با توجه به روایات اخلاقی انجام داده اند مجموعه مباحث اخلاقی و آنچه که تحت عنوان خلقیات در اسلام ذکر میشوند شامل دو دسته اند: محاسن اخلاقی که برای حسن روابط اجتماعی , جلب منافع عموم , بهبود و امنیت حیات جمعی مطرحند مثل خیرخواهی عموم, رعایت و اجرای عدل در جامعه , احسان و صله رحم , سلام در حین معاشرت و برخورد , انفاق و انعام مردم , و ...... .
مکارم اخلاق که شامل مباحثی در زمینه معیارهای انسانیت و حاکی از بزرگواری طبع و تعالی روحانی هستند و روایات ما بیشتر به این قسمت تکیه دارند. حتی در سخنی از امام صادق (ع) آمده است که فرمود: شاگردان مکتب ما افرادی هستند که وارسته باشند و بزرگوار به مکارم اخلاقی متخلق باشند تا انسانهائی برتر بحساب آیند. توصیه هائی هم که در زمینه اخلاق در دست است در رابطه با مکارم اخلاق است . از جمله حدیثی است از رسول خدا (ص) که فرمود بر شما باد به رعایت مکارم اخلاقی زیرا که خدای عزوجل مر به آن مبعوث فرمود- مستدرک الوسایل.
اما اینکه مکارم اخلاق شامل چه مباحث و مسائلی است از امام صادق (ع) دراین باره پرسش شد. فرمودند که آن عبارتست از: عفو و گذشت از کسی که برتو ستم کرده , پیوند با کسی که از تو بریده عطا و بخشش به کسی که ترا محروم کرده و جاری کردن گفتار حق و استوار اگر چه به ضرورت باشد . روایات دیگری هم وجود دارد که در آن مکارم اخلاق را عبادت دانسته اند از: پارسائی , قناعت , نیکوکاری و احسان , راستگوئی, ادای امانت و....
دسته بندی مسائل اخلاقی
مسائل اخلاقی در روایات و هم بر اساس ملاحظه در آیات قرآن کریم به دو دسته تقسیم میشوند: مسائل فردی که در آن اصول و ضوابطی برای پیراستن فرد از رذائل اخلاقی , آراستن خود به فضائل , رعایت قواعد برا ی حفظ سلامت و بهداشت جسم و روان , تعدیل و کنترل غرائز است . مثل مراقبت در خوردن و آشامیدن , داشت صفاتی چون وفاء بعهد , محبت و اخلاص , تواضع , پرهیزاز غرور و خود پسندی و.... مسائل جمعی که در آن رعایت احوال دیگران مطرح است مثل نیکی به پدر و مادر , حمایت و هدایت مردم , تربیت فرزند , سرپرستی و احسان به یتیم , دوری از فحشاء و اکل به حرام دادم صدقات , تعاون به خیر, اصلاح جامعه , تکامل و تعاضداجماعی و .....
و ذکر این نکته ضروری است که در اخلاق آراستن خود به فضائل و انجام امور بر اساس نیت مطرح است که قوام و ارزش عمل به نیت و نیز نیت اساس عمل است .
فواید و آثار اخلاق
درباره این سئوال که اخلاق دارای چه فواید و آثاری است پاسخی در حد رساله ای جداگانه لازم است . ولی برای کامل بودن این اثرباز هم به مواردی دراین رابطه اشاره می شود:
اخلاق و ایمان : رابطه ای بین اخلاق و ایمان مطرح است بگونه ای که امام باقر (ع) فرمود ایمان کسی کاملتر است که خلق و خویش نیکوتر باشد . و امام صادق (ع) فرمود بدخلقی ایمان را تباه می کند همانگونه که سرکه عسل را.
احادیث و روایات دیگری نشان میدهند که محاسن اخلاق سبب پیوندی بین خدا و بندگان اوست .
اخلاق و عزت : اخلاق برای دارنده خود موجب عزت و آبرومندی است . چه بسیارند افرادی که تنها اخلاق عزیزشان کرده است و گرنه ازخود مالی و حتی دانشی که مورد بهره گیری مردم باشد ندارند. و برعکس چه بسیارند آنهائی که اخلاق بدو ناهموارشان موجبات خواری و سرافکندگی شان را فراهم ساخته است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
اخلاق عملى و الگوهاى آن
یکى از دانشهاى مفید، علم «اخلاق» است. این واژه، جمع«خلق» استبه معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشورانو فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشتهاند و هر یک به نحوى در باب آن سخنگفتهاند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرىدر باره پایهها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مىکند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقىمربوط نمىشود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مىشود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزشمند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیتخالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محققنخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آنها بىبهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بىارجى و بىمنزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مىکند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از درههاىهولناک دنیا و آخرت، نجات مىدهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاکعلیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاقعملى هستند; همانهایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشارهاىکوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مىافکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمدهاست که امام مىفرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبهبلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادبکردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردندیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادبکننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»
امام صادق (ع)
امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتى که در کوچه و بازار راه مىروند و مردم آنها رامىبینند به ما رحمت و درود مىفرستند» و معناى شیعه این است کهاینها با عمل دیگران را درس مىدهند نه این که در گفتار خوبصحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قولخواجه شیرازى: «چون به خلوت مىروند آن کار دیگر مىکنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنى اینآیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته» امام فرمود:«یطاع و لا یعصى; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».
موسى و خضر
در یک داستان که در سوره کهف آمده است داستان خضر و موسى استکه حضرت موسى (ع)، بالاى بلندى ایستاده بود و مردم را موعظهمىکرد، بنى اسرائیل پاى صحبتش نشسته بودند، حضرت نگاهى به اینجمعیت انداخت، حالتى به او دست داد، فرشته وحى نازل شد، بادیدن این جمعیتبه خود بالیدى، باید هنوز درس بیاموزى حرکتکن. موسى حرکت کرد، در کنار صخرهاى مشاهده کرد که دور صخرههمهاش سبز و خرم است و مردى نشسته است، بعد از سلام و احوالپرسى گفت: پیش شما آمدهام که تعلیمم بدهى، چیزى یاد بگیرم.اولین سؤالم این است که: یا خضر! چه کردى به این مقامرسیدى که من باید شاگردى تو را بکنم؟ در جواب گفت: معصیتخدارا نکردم، آن چه گفت عمل کردم و از محرمات پرهیز نمودم. واقعااگر انسان نافرمانى خدا را نکند به مقامات بالایى مىرسد. در دل آدمى دو چیز با هم جمع نمىشود: هم خدا و هم هواى نفس.چطور امیر المؤمنین (ع) در این دعاى صباح مىفرماید: خدا نکنداین پردهها دور دل مرا گرفته باشد. آیا حجابها دور دل مرانگرفته است آیا خود علم، حجاب نیست؟ مگر علم تنها انسان راآدم مىکند.ضرب المثلى است که مىگویند:«ملا شدن چه آسان، آدم شدن چهمشکل»، برخى از بزرگان هم این ضرب المثل را این گونه گفتهاندکه:«عالم شدن چه مشکل، آدم شدن محال است». حضرت امام رهضرب المثل را از قول استاد عرفان خود، مرحوم آیة الله شاهآبادى،تکرار مىکردند. چرا عالم شدن مشکل است؟ چون همین علمباعثبدبختى انسان مىشود که چرا به من آیة الله نگفتید، چرامرا جلو نینداختید، چرا او جلو افتاد و زد و برد، چرا من عقبماندهام؟ این حجابها است که انسان را بیچاره مىکند.
نامه یک معلم اخلاق
جوانى به معلم اخلاقى نامهاى نوشته بود و از او خواسته بود کهبراى قدم برداشتن در راه کمال چه عملى انجام دهد؟ جواب نامهداده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشتمرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم، ولى جواب خیلى مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب; یعنى انسان عبادت خدا را بکند و ازگناه پرهیز بکند، همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم:شما جواب نامه را به اختصار نوشتهاید. فرمود: چه نوشتهام؟ من عین عبارت نامه را خواندم. فرمود: همین است،غیر از این چیز دیگرى نیست. البته اصل این سخن از مرحوممیر داماد است و به ملا صدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدنبه کمال، فقط بندگى حضرت حق است.
اخلاقهاى عملى در کربلا
نمونههاى فراوانى از اخلاق عملى را در حادثه کربلا مىتوان دید;یک نمونه آن وقتى است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد علىاکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بىتابى مىکرد وضجهها مىزد، کسانى که نمىشناختند، مىپنداشتند که مادر حضرتعلىاکبر است. اما وقتى که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادتفرزندش را دادند و او را به سوى خیمه آوردند، هیچ عکسالعملىاز خود نشان نداد و حتى از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدى؟ فرمود:مىترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آرى،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس مىدهد. حضرت امام زین العابدین (ع) مىفرماید: دیدم عمهام زینب در شب یازدهمنماز شب را نشسته مىخواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمىخوانى؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملى است. شخصى مىگوید: روزى میهمان امام مجتبى(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردى را دیدم گوشهاى ایستادهبه من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دستبرد زیر عبا و چیزىبیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانى را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمىتوانم آن نان را بشکنم. رو بهپیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنینبستهاى؟ فرمود: بستهام که نکند فرزندانم که علاقه و محبتبه مندارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. اینعلى (ع) است و این درس اخلاق عملى است. «اتقوا الله فى الخلوات فان الناظر هو الله» در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسى است؟ در روایتى امامهفتم(ع) مىفرماید: به گناه کوچکتبه کوچکى نگاه نکن، ببین کهنافرمانى و معصیت چه کسى را انجام مىدهى، خدا را نافرمانىمىکنى ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه» اینها اسوههاى ماهستند، اینها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائى فجئنىبمثلهم» نفس انسان از همه چیز براى ما عزیزتر است، نفس رامىخواهیم. این نفسى که زین العابدین(ع) در دعاى ابى حمزه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تحقیق :
فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو
نام درس :
اصول و فلسفه آموزش و پرورش
نام استاد :
جناب آقای محمد حافظی نژاد
رشته تحصیلی :
راهنمایی و مشاوره
تهیه کننده :
مریم محمدی
فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو
نوشته های ارسطو درباره فلسفه اخلاق ، ارج و اهمیت ویژه ای دارند و در دوران کنونی بیش از همه موضوع پژوهش و شرح و تفسیر بوده اند . ما در این زمینه اکنون سه نوشته در دست داریم : « اخلاق بزرگ » ، « اخلاق اودمس » ، « اخلاق نیکو ما خس» ، « اخلاق بزرگ » کوتاهترین نوشته ارسطو در این زمینه است و شاید علت نامگذاری آن ، این باشد که ابعاد طومارهای پاپیروس که این اثر بر آنها نوشته شده ، بزرگتر از اندازه معمولی است . تقسیمات این نوشته و عنوان آن نیز از دورانهای بعدی است . اما « اخلاق اودمس » را اکنون بیشتر ارسوشناسان ، نوشته ای ، هر چند یاره گونه ، از خود ارسطو می دانند ، کتابهای چهارم و ششم آن از میان رفته اند و ما آنها را اکنون در شکل تغییر یافته ای ، در کتابهای پنجم تا هفتم « اخلاق نیکو ما خس » می یابیم . همچنین دانسته نیست که علت نامگذاری آن چه بوده است ؛ اما یقیناً مؤلف آن ، اودمس ردسی ، شاگرد برجسته ارسطو ، نیست . شیوه نگارش آن نیز با سبک ارسطو فرق دارد . کتابی که اکنون از آن در دست است ، بازمانده اثر بزرگتری است . در این میان ، « اخلاق نیکوماخس» مهمترین و کامل ترین نوشته ارسطو درباره فلسفه اخلاق است . وی آن را یا به نام پدرش یا با احتمال قویتر ، به یاد پسرش که در جوانی مرده بود ، تألیف کرد . این کتاب از آخرین نوشته های ارسطوست و می توان حدس زد که پس از مرگ وی ، از سوی شاگردان مکتب او منتشر ، و به یاد پسر جوان مرده اش نامیده شده بود . به استثنای این نوشته بقیه نوشته های ارسطو ، همه در آغاز سخنرانیها و درسهای مستقلی بود که بعداً گردآوری و منتشر شد . از شیوه نگارش و طرز بیان در این نوشته ، پیداست که شکل کنونی آن به خود ارسطو باز می گردد . مشخصه اصلی آن ، ظرافت استدلال و ساختار اندیشه ای و لحن آرام و بی خصلت مجادله آمیز در عرضه کردن مسائل است .
این نوشته ده کتاب را در بر می گیرد . فشرده مطالب آن اینهاست :
کتاب یکم : خیر یا نیکی هدف اصلی از همه چیز است ؛ نظریات گوناگون درباره خیر ؛ برترین خیری که انسان از راه عمل می تواند بدان دست یابد ، زندگی سعادت آمیز است ؛ سعادت شکلی است از فعالیت روح هماهنگ ؟؟؟؟ فضیلت ؛ چگونگی کسب این فضیلت که برخی اخلاقی و برخی فکری و معنوی است . کتاب دوم ، فصل اول تا کتاب سوم ، فصل 8 : نظریات مختلف در باره فضیلت . کتاب سوم ، فصل 9 به بعد ؛ پژوهش درباره هر یک از فضائل اخلاقی ( بحثی جامعه شناسانه و پدیده شناسانه ) ؛ مبحث مهم « قاعده » یا هنجار یا فهم درست . . . کتاب ششم : فضیلتهای اندیشه ای یا عقلی ؛ مهارت هنری ( فنی ) ، شناخت یا علم ؛ هوشمندی عملی ؛ فرزانگی ( حکمت ) ؛ عقل . کتاب هفتم : بحث درباره شهوتها و چیرگی بر آنها ، یا چیره شده آنها بر انسان ؛ زیاده روی و انضباط ؛ درباره لذت . کتابهای هشتم و نهم : پژوهش درباره دوستی . کتاب دهم : درباره لذت و نظریات دیگران درباره آن . سپس بحث درباره اینکه زندگی فلسفی و زندگی سعادتمندانه یک زندگی برتر اخلاقی است و کوشش و تلاش طلب می کند و بازی نیست ؛ برترین سعادت ، زندگی عقلانی و اندیشه ای است و شرط آن داشتن فراغ است و تنها گزیدگان می توانند به این هدف دست یابند . پس از آن بهترین زندگی ، زندگانی اخلاقی است ؛ اهمیت خیرهای بیرونی ؛ با نبود تندرستی و دیگر خیرهای بیرونی نمی توان سعادتمند زیست ؛ هر کس که به زندگی معنوی بپردازد ، به بهترین سعادت دست می یابد ؛ می توان از راه پرورش ، انسانی نیک شد ؛ انتقال به مبحث بعدی ، یعنی فلسفه جامعه و سیاست .
فلسفه اخلاق ارسطو به ویژه « اخلاق نیکوماخس » دیرپاترین و ژرف ترین تأثیر را در تفکر جهان غرب داشته ، و الگوی هر گونه اندیشه و پژوهش در زمینه اخلاق نظری و عملی به شمار می رفته است . ارسطو نخستین پایه گذار نظام ارزشمند و ضد ارزشها در تفکر غربی ، به شیوه ای واقعیت گرایانه و عقلانی بود . ارسطو شناختها یا دانشها را به دو دسته اصلی تقسیم می کند ؛ شناخت نظری و شناخت عملی ، هدف شناخت نظری « حقیقت » و هدف شناخت عملی کردار یا « کنش » است . از سوی دیگر ، دانشهای عملی نیز دارای دو بخش است : اخلاق و سیاست . فلسفه اخلاق درباره خصال فردی انسانها . به این اعتبار که در جامعه زندگی می کنند و سیاست درباره زندگی . رفتار و کردار اجتماعی انسانها پژوهش می کند . بدین سان فلسفه اخلاق ارسطو ، دارای خصلت اجتماعی و فلسفه سیاست وی دارای خصلت اخلاقی است . بنابراین فلسفه اخلاق ارسطو ، پیش از هر چیز ، با عمل یا کردار سر و کار دارد . کوشش برای شناخت خصلتهای انسانی هدفی در خود نیست ، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به هدفی دیگر که آن کردار یا عمل انسانی است و از اینجاست که ارسطو ، اخلاق و سیاست را « فلسفه امور انسانی » می نامد . بدین سان هدف اصلی از فلسفه اخلاق روشن می شود ؛ ارسطو می گوید منظورش از نوشتن « اخلاق نیکو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
رابطه اخلاق و آزادی
مقدمه: طرح مسأله
پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفتشناختی مطرح ساخت. از این رو پرسشهای متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطهای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزشهای اخلاقی در دستیابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی میتواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسانها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع میکند؟ مبانی و معیارهای مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی میتواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟در نسبتی دیگر و از منظری دیگر میتوان پرسشهای مذکور را به گونهای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار مینشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب مینماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی میتوان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیشدانستهها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی میتواند ارزشهای اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزشهای اخلاقی در جامعه میشود و چه بسا اخلاق را از میان میبرد؟
این مقاله با این هدف نگارش شده است تا به تبیین رابطه و سنجش دو مفهوم آزادی و اخلاق، با تأکید بر اندیشة آیتالله مرتضی مطهری، بپردازد و تأثیر هر یک بر دیگری را بکاود. به عبارت روشنتر تقدم و یا تأخر آزادی یا اخلاق را بر دیگری تبیین نماید. در این رابطه نگارنده بر این باور است که برخلاف آنچه در رابطه اخلاق و سیاست در نزد اندیشمندان مسلمان معروف شده است ـ که همانا تقدم اخلاق بر سیاست است و به همین نسبت این بحث به رابطه اخلاق و آزادی نیز کشیده میشود و اخلاق مقدم بر آزادی فرض میشود ـ نوشته حاضر این فرضیه را طرح مینماید که در اندیشة آیتالله مطهری، آزادی، به لحاظ رتبی و زمانی، مقدم بر اخلاق است. از این رو میبایست برای چیدن میوههای اخلاقی و سر برآوردن و رشد نمودن اخلاق در جامعه از آزادی عبور نمود و تحقق اخلاق در جامعه منوط به تحقق حد اقلی از آزادی در حوزه جمعی است. البته هم اخلاق و هم آزادی از ضروریات زندگی فردی و به ویژه زیست جمعی و برای رسیدن به هدفهای خاصی مورد نیاز آدمی است، گرچه این هدفها از منظرهای مختلف که به آنها نگاه شود ناهمگون جلوه نماید.
در جامعهای که استبداد در آن حاکم است و شیوههای استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و انسانشناختی و هستیشناختی معتبر باشد تنها در جامعهای رخ مینماید که بهرهای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزشهای اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و حل و فصل شود و حاکمان از انتقاد و اعتراض و صداقت و صراحت استقبال نکنند چگونه میتوان از اخلاق و ارزشهای اخلاقی سخنی به میان آورد و ارزشهای اخلاقی را ستود؟ و چگونه میتوان از آزادی سخن گفت و برای تحقق و نهادینه شدن آن تلاش نمود؟
مباحثی که در پی میآید به تقدم آزادی بر اخلاق اشاره دارد و در طی مباحثی همچون مفهوم آزادی، دلایل ضرورت آزادی، آزادی چونان روش و ارزش و موانع و محدودیتها به اثبات این مسأله با تأکید بر اندیشه و آرای آیت الله مرتضی مطهری میپردازد. لازم به یادآوری است که در بحث حاضر، اخلاق و آزادی در مقابل و ضد یکدیگر نیستند، بلکه اساساً آزادی یک فضیلت اخلاقی و بلکه مهمترین و اساسیترین فضیلت اخلاقی شمرده میشود. از این رو از پژوهش فرا روی و پرسشهای طرح شده، نمیتوان این گونه تلقی کرد که آزادی و اخلاق از یکدیگر جدا بوده و در مقابل یکدیگر صفآرایی کردهاند، که در این صورت دیگر نمیتوان از رابطه و نسبت آنان با یکدیگر گفتوگو نمود؛ زیرا حکم به تقابل آنان و در نتیجه فقدان رابطه میان آنان صادر شده است. همین طور می توان گفت که آزادی در مقابل عدالت نیز صفآرایی نمیکند، که آزادی خود در شمار مصادیق عدالت است.
نکته دیگر قابل اشاره این است که نقطه تمرکز مباحث بیش از آنکه بر اخلاق مبتنی باشد، بر آزادی مبتنی است. از این رو مباحث بیش از آنکه به اخلاق بپردازد ـ بجز مفهوم اخلاق ـ به بحث آزادی میپردازد و مباحث مربوط به آزادی در مقاله حاضر بر مباحث اخلاقی میچربد. به دیگر سخن، پارهای از مباحث اخلاقی همانند مشروعیت اخلاق و معیار بودن اخلاق در زندگی و مباحثی از این دست، که عمدتاً در فلسفه اخلاق از آنها گفتوگو میشود، مفروض گرفته شده است و از آنها بحثی به میان نخواهد آمد.
مفهوم اخلاق
اخلاق معادل دو اصطلاح شمرده شده است. نخست اینکه این واژه ریشه یونانی دارد و از اصطلاح Ethic گرفته شده است، و دیگر اینکه این واژه ریشة لاتینی دارد و ازMoral اخذ شده است. به گفتة محمد عابد الجابری، پارهای از نویسندگان عرب واژة اخلاق را در معنایMoral و اخلاقیات را در معنای Ethic به کار بردهاند. از سوی دیگر و در تفکیکی که میان این دو انجام شده است میتوان گفت Moral اشاره به رفتار فردی دارد. در این معنا اخلاق، فضای فضیلت فردی را سامان میبخشد. از دیگر سوی Ethic اشاره به ارزشهای خاص جامعه دارد و در این معنا اخلاقیات، فضای ارزشهای اجتماعی را سامان میدهد.[1] طبیعی است که در مقالة حاضر هر دو معنا مراد مراد و منظور است و از این رو اخلاق هم در حوزة فردی و هم در حوزة جمعی دارای تأثیر و تأثّر خواهد بود.در یک برداشت دیگر، به طور کلی دو گونه از اخلاق را میتوان مورد اشاره قرار داد: نخست، اخلاق مطلق و استعلایی و معطوف به نفس عمل و دیگری، حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم. اخلاق، در برداشت نخست به معنای «تفحص درباره کردار و رفتار درست و نادرست و ملاکهای تشخیص عمل نیک و کردار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
1- مقدمه ...................................................................................................................................1
2- اخلاق و مدیریت 2
3- مسایل اخلاقی در مدیریت 3
4- ویژگی های مسایل اخلاقی در مدیریت 5
5- تجزیه و تحلیل مسایل اخلاقی در مدیریت 7
6- اقتصاد و اخلاق مدیریت 8
7- حقوق و اخلاق مدیریت 9
8- فلسفه و اخلاق مدیریت 9
9- محتوای مدیریت اخلاقی و تأثیر اقتصاد بر آن 10
10- قانون و اخلاق مدیریت 12
11- انتخاب مدیریت اخلاقی 12
12- قانون: تبلور مدیریت اخلاقی در جامعه 13
13- ویژگی ها و شرایط اجرای قانون 14
14- قانون و اخلاق در مدیریت 16
15- زمینه های شکل گیری قانون... فرایندهای فردی 17
16- فرایندهای گروهی 18
17- فرایندهای اجتماعی 19
18- فرایندهای سیاسی 19
19- اخلاق در عمل 20
20- سودمند گرایی: تئوری فرجام گرایی ................................................................................21
مقدمه :
مدیریت . مهمترین عامل در حیات رشد و بالندگی و یا از بین رفتن نهادها ، سازمان ها و اجتماع است و مدیر روند حرکت از وضع موجود به سوی وضعیت مطلوب را هدایت می کند و در هر لحظه برای ایجاد آینده ای بهتر در تکاپوست . در این مقاله با عنوان اخلاق و مدیریت به بررسی طبیعت مشکلات اخلاقی در نهادها پرداخته شده است : بررسی مشکلات موجود و نیز رقابت های پیچیده ای به منظور برقراری توازن بین منافع اقتصادی و تعهدات اجتماعی .
اخلاق در مدیریت بر این اساس که روابط ما با اعضای جامعه ای که در آن فعالیت داریم چگونه است و چگونه باید متمرکز گردد ، استوار است . بدون شک مهمترین و حساس ترین مسأله در مدیریت ایجاد تعادل و توازن بین عملکرد اقتصادی و عملکرد اجتماعی است .
اخلاق در مدیریت امروزه از مسائلی نظیر ارتشاء ، دزدی و تبانی فراتر می رود . هنگام مواجهه با چنین مسائلی چگونه باید تصمیم گیری کرد و چه چیزی صحیح ، مناسب و عادلانه است . در این مقاله شیوه ی تصمیم گیری ما در قبال جامعه و مسائل مدیریتی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد .
همچنین در این مقاله به بحث در خصوص تأثیر اقتصاد بر مدیریت اخلاقی پرداخته می شود و با استخدام تئوری فرد برای مواجهه با یک مشکل اخلاقی ، روش تجزیه و تحلیل اقتصادی را بر اساس عوامل بازار بررسی می کند . اگر اخلاق و تناسب و تعادل در امور حاکم شود می توان انتظار مدیریتی صحیح و اخلاقی را داشت . مدیر باید با توازن در امور و سیاست « نتیجه و بهره برداری مناسب » بتواند یک سازمان ، یک نهاد وارگان را به خوبی اداره کند . امید است این تحقیق توانسته باشد عنوان «اخلاق در مدیریت » را متناسب با ارائه کار ، به صورت علمی و تئوری معرفی کند .
اخلاق و مدیریت
مسایل اخلاقی به تناوب در مدیریت روی می دهند. این مسایل بسیار فراتر از مشکلات مربوط به ارتشا، تبانی و دزدی بوده و به محدودههایی نظیر خریداری شرکتهای دیگر، سیاستهای بازاریابی و سرمایه گذاری های کلان نیز گسترش یافته اند. یک شرکت بزرگ، یک شرکت کوچک تر را به روش معمول مذاکره به منظور خرید سهام، مالک می شود و سپس به هنگام ادغام دو شرکت، مشخص می شود که بعضی پست های موجود در یک شرکت در شرکت دیگر نیز وجود دارد.
«صحیح»، «مناسب» و «منصفانه» واژه هایی اخلاقی هستند. آنها بیانگر نوعی قضاوت درباره رفتار ما با دیگراناند که باید منصفانه باشند. ما معتقدیم که راههای صحیح و خطا در برخورد با دیگران، رفتارهای مناسبو نامناسب و تصمیمات منصفانه وغیر منصفانه وجود دارد.این باورها، استانداردهای اخلاقی ما هستند. استانداردهای اخلاقی میان افراد مختلف، متفاوت است و هیچ کس نمی تواند با اطمینان بگوید که یک استاندارد اخلاقی خاص درست یا نادرست است، مگر این که ثابت شود آن استاندارد به راستی نوعی تعهد اخلاقی در قبال دیگران به وجود می آورد و منفعتی برای خود در بر ندارد. مشکل این است که حتی در ساده ترین موقعیت ها، تشخیص و بازشناسی «ما» و «دیگران» خاصه بین «منافع» و «تعهدات» دشوار بوده و این امر به ویژه در پیوند با مدیریت حاد می شود. چرا؟ گروه هایی مختلف در یک شرکت فعالیت می کنند که عبارت اند از: مدیران سطوح مختلف با وظایف متفاوت، کارگران با مهارت ها و تجربیات گوناگون، فروشندگان مواد مختلف، توزیع کنندگان محصولات متعدد، بستانکاران، سهام داران با میزان سهام مختلف و شهروندان، دولت ها و کشورهای مختلف- و چه بسا که منفعت یک گروه موجب نفی تعهدات در قبال دیگران باشد.
مسایل اخلاقی در مدیریت
مسایل اخلاقی در حقیقت عمده ترین معضلات مدیریتی هستند، زیرا آنها بیانگر تقابل بین عملکرد اقتصادی (که به وسیله درآمدها، هزینه ها و سودها اندازه گیری می شود) و عملکرد اجتماعی (که در قالب تعهدات آن سازمان در داخل و خارج نسبت به دیگران بیان می شود) می باشند. ماهیت این تعهدات در معرض تفسیرهای متعدد است، اما بسیاری از ما قبول داریم که این تعهدات شامل حمایت از کارگران و کارکنان محلی، حفظ بازارهای رقابتی و تولید و ارائه محصولات و خدمات مفید و مطمئن است.
اما مسئلهاین است که این گونه تعهدات، هم برای سازمانهایی که عملکرد آنها از طریق استانداردهای مالی ارزیابی می شود و هم برای مدیرانی که در معرض کنترل های مالی قرار دارند هزینه آور است. تولید کننده ای که محصولات خود به طور مستقیم از کارخانه به فروشگاه عرضه می کند، در مقایسه با تولید کننده ای که نخست تولیدات خود را به انبارهای عمده فروشان به منظور توزیع مجدد ارسال می کند، سود بیشتری کسب می کند و از توان بیشترلی جهت پیش بینی رفتار رقبا برخوردار می شود. مثالی جدید و پیچیده تر ارائه می کنیم: فروشنده ای که به مأموران خرید رشوه هایی کوچک می پردازد، از میزان فروش بالاتری برخوردار بوده و بنا بر این درصد بیشتری در مقایسه با فروشندهای که از پرداختهای غیراخلاقی خودداری میکند، دریافت میدارد. مهندس طراحی که راههایی جهت کاهش هزینههای مواد ارائه میکند،در مقایسه با مهندس طراحی که به کیفیت محصول و ایمنی مشتری بهای بیشتری می دهد تا به کاهش هزینه ها، احتمالاً از