لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
حجاب در ادیان
بر اساس جهانبینی ادیان الاهی که انسان خلیفه خداوند و مرکز و محور جهان هستی است و رسالت کسب معرفت و تهذیب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حیاتش در جهان آخرت نیز ادامه دارد، باید جسم زن و چشم مرد پوشیده گردد تا غرایز شهوانی مهار و کنترل شود و استعدادهای معنوی و عقلانی بشر در پرتو رهیافتهای فطری و هدایتهای حیانی شکوفا گردد.
گرچه انتخاب لباس و پوشاک برآیند اندیشه و اراده آدمی است، ولی بر بینش و اراده انسانی نیز تأثیر میگذارد و میتواند به عنوان زمینهساز تعالی یا انحطاط فردی و اجتماعی نقش آفرینی نماید.. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملتها و آیینهای جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه بهطور کامل از بین نرفته است. اگر به لباس ملّی کشورهای جهان بنگریم، به خوبی حجاب و پوشش زن را در آن میبینیم..در آیین زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام ـ که این مقاله قصد دارد به بررسی آنها بپردازد ـ حجاب بر زنان امری لازم بوده است. کتابهای مقدس مذهبی، دستورات و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان چهارگانه، بهترین شاهد و عالیترین گواه بر اثبات این مدعاست.
حجاب در آیین یهود
رعایت عفت و حجاب توسط زنان انبیاءو بزرگان بنی اسرائیل در تورات کنونی و تلمود کاملامشهود است بطور یکه عدم رعایت عفت را یکی از علل نزول عذاب الهی بر بنی اسرائیل دانسته اند .رواج حجاب در میان بانوان یهودی در طول تاریخ مورد تائید همه مورخان می باشد .طیق قوانین یهود عدم رعایت عفت عمومی دارای مجازات بوده و حجاب از ضروریات زندگی زنان ،خصوصا متاهل است .
پس از رنسانس با تحولات اجتماعی اروپا و ایجاد فضای دین گریزی در غرب ،شعائر دینی از جمله سنت رعایت پوشش عفیفانه رو به ضعف نهاد و بعضی از زنان یهودی تحت تاثیر فضای اجتماعی دوران تجدد،بعضاحجاب خود را کنار گذاشته و یا مانند فرقه حسیدیم از کلاه گیس به عنوان شکلی از پوشش سر استفاده کردند .
حجاب در مسیحیت
در مسیحیت همانند همه ادیان الهی حجاب امری معمول و مورد تائید است .
مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه قوانین شدید آن را استمرار بخشید و در برخی موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب میشد و طبق نوشته ویل دورانت، در سن بیست سالگی اجباری بود؛20 اما از دیدگاه مسیحیت قرون اوّلیه، تجرّد، مقدس شمرده میشد.21 بنابر این مسیحیت، برای از بین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند.
لذا رهبانیت در قرن 4و5دراین آیین بوجود آمد و زنان راهبه مسیحی با رعایت عفت کامل و حجاب مشغول خدمت به مردم شدند . مسیحیت اولاتجرد مقدس شمرده شد و لذا برای از بین بردن زمینه تحریک و تهییج جنسی ،زنان به رعایت عفت کامل و دوری از هر گونه آرایش به صورت شدید تری فرا خوانده شد ه اند .البته تعالیم مسیحیت تاکید بیشتر بر ترک عمومی لذات دنیوی و از بین بردن شهوت است .
برابر متون تاریخی، چادر و روبند، برای همگان ـ حتّی برای خاتونهای اشراف ـ ضروری بود و در اعیاد نیز کسی آن را کنار نمیگذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچههای زربفت آن را تزیین مینمودند و حتّی برای تفریح نیز با حجب و حیای کامل در مجالس انس و یا گردشهایی دور از چشم نامحرمان، شرکت میجستند.
انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛
حجاب در آیین زرتشت
نخستین مردمی که به سرزمین ایران آمدند، آریاییها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارسها» تقسیم میشدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشکیل شد. پس از مدّتی پارسها توانستند دولت ماد را از بین ببرند و سلسلههای هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان را بنیانگذاری کنند. پژوهشها نشان میدهد که زنان ایران زمین از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چیندار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباسها بودهاند.33 .این حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز معمول بوده است.
جشن تکلیف دختران زرتشتی
از آنجا که مرکز بعثت «اشو زرتشت» ایران بوده است و آن حضرت در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش کمبودی نمیدیده است، با تأیید حدود و کیفیت حجاب رایج آن دوران، کوشید تا با پندهای، خود ریشههای درونی حجاب را تعمیق و مستحکم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد.
جشن تکلیف دختران زرتشتی
به پند و اندرزهای «اشوزرتشت» بنگرید تا تلاش وی برای تعالی و آموزش مبانی حجاب و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطنی، روشنتر شود؛ او میفرماید:
ای نوعروسان و دامادان!... با غیرت، در پی زندگانیِ پاکمنشی بر آیید... .ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ گاه گردِ دروغ و خوشیهای زودگذری که تباه کننده زندگی است، نگردید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشندهای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است. با این گونه کارها، زندگانی گیتی خود را تباه مسازید.
پاداش رهروان نیکی، به کسی میرسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد و کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.
فریب خوردگانی که دست به کردار زشت زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است.38
گفتنی است که در دین زرتشت، لباس یا کیفیت خاصی برای حجاب زنان واجب نشده است؛ بلکه لباس رایج آن زمان که شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش ـ یعنی چادر یا شنلی بر روی آن ـ بوده است، مورد تقریر و تنفیذ قرار گرفته است. هر چند که استفاده از سِدرِه و کُشتی ـ لباس مذهبی ویژه زرتشتیان ـ توصیه شده است.39 البته بر هر مرد و زن واجب است که هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته موءبد «رستم شهرزادی» پوشش زنان باید به گونهای باشد که هیچ یک از موهای سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صریح چنین آمده است: «نامی زت واجیم، همگی سر واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزد؛40 یعنی همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز میکنیم».
حجاب بانوان زرتشتی معاصر ایران
بر اساس آموزههای دینی، یک زرتشتی موءمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دوری جوید و حتی از به کارگیری چنین مردانی خودداری کند. در اندرز «آذربادماراسپند» موءبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مکن41».پوشش موی سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانیان نیز ادامه یافته است. به این نمونه بنگرید: پس از فتح ایران، هنگامی که سه تن از دختران کسری، شاهنشاه ساسانی را برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گیرند تا خریداران پس از نگاه، پول بیشتری مبذول دارند. دوشیزگان ایرانی خودداری کردند و به سینه مأمور اجرای حکم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسیار خشمناک شد؛ ولی امام علی(ع) او را به مدارا و تکریم آنان توصیه فرمود.42