لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ادیان ایران باستان
میدانیم که اصل و ریشه مذاهب مترقی جهان از عقائد ساده اقوام بدوی و قبائل و عشائر همجی ، که هزاران سال قبل در جهان می زیسته اند، نشأت گرفته است. از این رو در مقام تحقیق از مذهب ایرانیان باستانی نیز باید اصل و مبدأ آن را در افسانه ها و اساطیر آریائی های سفید پوست، هزاران سال قبل از این، جستجو کنیم . همان قوم و نژادی که در قرون قدیمه قبل از تاریخ مکتوب یا لااقل از هزاره دوم و سوم قبل از میلاد در فلات ایران نمایان شده اند.در طول مدت افزون از جهار هزار سال یک سلسله تحولات فکری و تندیشه های مذهبی در مردم آریائی نژاد این آب خاک به ظهور رسیده است که از مبادی بدوی چون فتیشیزم و آنیمیزم و پرستش مظاهر طبیعت آغاز شده و در عصر حاضر به دیانت شیعه امامیه که از فرق اسلام و مذهب رسمی امروز ما ایرانیان می باشد ، پایان می پذیرد.
در هزاره اول قبل از میلاد در اثر آمیزش آرین ها با سکنه بومی در ایران و هند فرهنگ و تمدن جدیدی در آن دو کشور به ظهور رسیده و لسان های ایشان که قبلا لهجه های محلی بوده و بعدا صورت تکامل حاصل کرده ، زبانهای مستقلی شدند. مانند فرس قدیم ( عصر کتیبه های دوره هخامنشی ) یا زبان ماد ( عصر کتاب اوستا) یا زبان سانسکریت ( عصر کتب چهارگانه ودا) یا زبان پهلوی قدیم ( عصر پارت ها) .این زبانها ی قدیم در ایران زمین اکنون مورد تکلم نیست و جزء زبانهای مرده قرار گرفته اند ولی در هندوستان زبان سانسکریت هنوز زنده و موجود و کتب مقدسه هندوها حافظ آن است.
هم چنین در دین و اعتقادات نیز عقائد آریائی های باستانی در هند و ایران مشترک بوده اند، کتیبه لوحی که در بوغازکوی در نزدیکی آنکارا از عصر تمدن هیت ها در سال 1907 م . کشف گردید اشاره به اسامی خدایانی می کند که آن خدایان در نزد آرین های قدیم مورد پرستش بوده اند و تاکنون نیز در هند معبودیت دارند. مانند : آلهه میترا ، ایندرا ، وارونا که هر سه هم در ودا و هم در اوستا مذکورند. خلاصه آئین های تازه وارد در مدت ده قرن با بومیان ایران آمیخته و آئین پرستش طبیعت را با عقائد مغان بومی که اعتقاد به نور و ظلمت و ایمان به سحر و جادو بود ترکیب کردند تا نوبت به ظهور دین عام مزدیسنی رسید.
به هر حال اگر بخواهیم ادیان ایران باستان را طبقه بندی نمائیم، می شود آنها را به صورت زیر دسته بندی نمود:
آئین مغان
آئین مهرپرستی یا میترائیسم
دین زردشت
آئین مانی
آئین مزدک
تعریف دین از نظر دانشمندان اسلامی
مراد این دانشمندان از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نامدین بر او نهاده مىشود. ومنظور آنها دین بشرى و ادیانىکه ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد، نمی باشد. و منظور آنها دینی نیست که بر پایه بت پرستى یا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن باشد. بلکه منظور آنها از دین ادیانى است که ریشه در غیب دارند و پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است، و انسان نهسازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آناعتقاد پیدا کرده و به محتواى وحى ملتزم شده و سلوک فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند.
علامه طباطبایی با بیان اینکه دین تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته، بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان دستورهایی جامع و مقرراتی مخصوص وضع نموده است، می گوید:
دین، عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، اعتقاد به این عقایدو انجام این دستورها، سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است.
ایشان در تفسیر المیزان بعد از غیر تقلیدی دانستن پیروی از دین مینویسد: دین مجموعه ای از معارف مربوط به مبدأ و معاد و قوانین اجتماعی ، از عبادات و معاملات که از طریق وحی و نبوت به بشر رسیده، نبوتی که صدقش با برهان ثابت شده و نیز مجموعه از اخبار که مخبر صادق ازآن خبر داده، مخبری که باز صادق بودنش به برهان ثابت شده است .
در جا دیگر می نویسد:دین نظام عملى مبتنى بر اعتقاد است که مقصود از اعتقاد در این مورد تنها علم نظرى نیست; زیرا علم نظرى به تنهایى مستلزم عمل نیست، بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروى بر طبق مقتضاى علم قطعى است .
ذیل آیه27 سوره روم نیز می نویسد: «لیس الدین الا سنة الحیاة و السبیل التى یجب على الانسان ان یسلکها حتى یسعد فى حیاته فلا غایة للانسان یتبعها الالسعادة»،دین جز قانون زندگى و راهى که انسان باید براى رسیدن به سعادت بپیماید، نیست و هدف نهایى انسان همان رسیدن به سعادت است.
ونیز بیان می کند که: دین روش مخصوصى است در زندگى که صلاح دنیا را به طورى که موافق کمال اخروى و حیات دایمى حقیقى باشد تامین مىنماید. پس در شریعت باید قانونهایى وجود داشته باشد که روش زندگانى را به اندازه احتیاج، روشن سازد.
استاد مطهری رحمه الله علیه مینویسد: اصول مکتب انبیاء که دین نامیده میشود یکی بوده است و آن اسلام است و اسلام نام دین خداست، که یگانه است، همه پیامبران برای آن مبعوث شدهاند و به آن دعوت نموده اند.
سید مجید ظهیری مینویسد : دین مجموعه تعالیمی است که از طریق غیر عادی کسب معرفت یعنی وحی بدست میآید.
دکتر بیوک علیزاده در تعریف کاربردی از دین مینویسد: ادیان، علی العموم، برای پیروان خود سه کار انجام داده اند :
1- توصیفی از جهان هستی و جایگاه آدمی در آن بدست داده اند (جهان بینی). 2- بر اساس توصیف یاد شده شیوه زندگی خاصی را توصیه نموده اند. 3- آن توصیف و شیوة زندگی مبتنی بر آن را در قالب اعمالی نمادین و سمبلیک که همان عبادیات هستند متبلور کرده اند. در جای دیگر می نویسد: « ان الدین فى عرف القرآن هو السنةالاجتماعیة الدائرة فى المجتمع و ان السنن الاجتماعیه اما دین حق فطرى و هو الاسلام او دین محروف عن الدین الحق و سبیلالله عوجا »; دین در عرف قرآن، سنت اجتماعى حاکم بر جامعه مىباشد و سنتهاى اجتماعى یا دین حق و فطرى است که همان اسلام مىباشد یا دین منحرف از راه خدا و تحریف شده است.
آیة الله جوادى آملى می نویسد:دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسانها باشد.
ومی نویسد: دین مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى است که هم به اصول فکرى بشر نظردارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مىگوید و هم اخلاق و شئونزندگى او را تحت پوشش قرار مىدهد و به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره جامعهانسانى و پرورش انسانها در اختیار انسان قرار دارد.
با توجه به این تعریف روشن مىگردد ، دینى که مبتنى بر وحى استاز بخشهاى گوناگون تشکیل مىشود یک بخش آن عقاید است یعنى حقایقو واقعیاتى که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شدهاست مانند خدا، وجود قیامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثالآنها.
بخش دیگر آن اخلاقیات است یعنى تعالیمى که فضائل و رذایلاخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلق به فضائل را به وى ارائه داده است. بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگىتنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوک اجتماعى و کیفیتروابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مىگیرد
استاد محمدتقى مصباح یزدی در تعریف دین می آورد : کلمه دین به مجموعهاى از عقاید، اخلاقیات، احکام و قوانین فردى و اجتماعى اطلاق مىشود و ادیان آسمانى آیینهایى هستند که از طرف خداى متعال به پیغمبران وحى شدهاند
در جای دیگر یادآوری می کند: دین برابر است با اعتقاد به آفرینندهاى براى جهان و انسان و دستورات عملى متناسب با این عقاید.
محمد جواد باهنرمی نویسد: دین عبارت از نظام اعتقادى، عملى و اخلاقى به هم پیوستهاى است که از جانب خدا بر پیامبران وحى شده است تا مردم را بر آن اساس، ارشاد و راهنمایى نمایند .
دانشمند گرامی فضل الله کمپانی میگوید : دین به معنای وسیع آن عبارتست از شناختن خدا و دانستن وظایف آدمی در برابر او و انجام آنها و دانستن تکلیف شخص نسبت به وجود خود و همنوعان خود و همچنین نسبت به حیوانات و بلکه سایر موجودات و همه اینها از غریزه فطری انسان سرچشمه میگیرد.بنابراین دین شامل تکالیف ثلاثه میشود یعنی تکالیف الهی که شامل تکالیف نظری و عملی است که تکالیف نظری همان اصول اعتقادات است و تکالیف عملی همان عبادات میباشد، تکالیف اجتماعی که مبتنی بر تکالیف حقوقی و اخلاقی است. تکالیف فردی که شامل تکالیف جسمی و روحی است .
مولانا جلال الدین رومی می فرماید :
چون ز خود رستی همه برهان شدی
چون که گفتی بنده ام سلطان شدی
علامه اقبال لاهوری در تعریف دین مینویسد:
چیست دین برخاستن از روی خاک
تا که آگه گردد از خود جان پاک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 49
پیشگفتار :ادیان ومذاهب
درایران ساسانی بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد تنها آیین زردشتی حکومت نمیکرده است. دین زردشت البته دین رسمی کشور بوده است ولی ادیان دیگر که به صورت اقلیت بوده اند فراوان بوده وخواه ادیانی که زردشت را پیغمبر می دانسته اند ونوعی انشعاب ازدین زردشتی تلقی می شود وخواه ادیانی که هیچ گونه ارتباطی با دین زردشت نداشته و ایحانا منکر پیامبری زردشت بوده اند.
بنا برتشکیلات آن زمان روحانیان که موبدان وهربدان باشند اختیارات نامحدود داشتند ومخصوصا موبدان وپیشوای بزرگشان «موبدان موبد» در دربارساسانی مهمترین مقام را داشته وایشان حق هرگونه تعبیر وتفسیر وجرح وتعدیل ونقض وابرام وناسخ و منسوخ در احکام مدنی یعنی زناشویی وارث ومالکیت داشته اند واندک اندک هرچه تمدن ساسانی بیشتر رسوخ می یافته بر قدرت واختیارشان بیشتر افزوده می شد. ناچار مردم ایران از فشار ایشان وتجاوزاتی که به آنها می شد بیزارتر می شدند ومی کوشیدند که اززیر بار گران این ناملایمات خود را بیرون آوردند. به همین جهت درمقابل طریقه رسمی مزدیسنی زردشتی که مذهب دولت ودربار بود و به آن « بهدین » می گفتند دو طریقه دیگر درمیان زردتشتیان پیدا شده بود. یکی طریقه زروانیان که معتقد بودند اورمزد واهریمن هر دو از موجود قدیمتر وبا لاتری به وجود آمده اند که « زروان اکرنو» یعنی زمان بیکران نام داشته است ودیگر طریقه کیومرثیان که معتقد بودند اهریمن وجود مستقلی نبوده بلکه زمانی که اورمزد در کار خود شک کرده اهریمن از شک او پدیده آمده است زروانیان وکیومرثیان هر دو با زردشتیان مزدیستی اختلاف شدید داشتند وبیشتر این اختلاف جنبه دشمنی به خود می گرفته است و بیگانگان از آن بهره مند می شده اند... پنج فرقه دیگر نیز درایران بوده اند که نه تنها بازردتشیان و زروانیان وکیومرثیان اختلاف دشته اند بلکه با خود نیز ناسازگار بوده اند :
نخست یهود ایران بودند که درزمان هخامنشیان در نتیجه تصرف بابل به دست کورش از اسارت رهایی یافته وگروهی از ایشان به ایران آمده وبیشتر در مغرب ایران یعنی خوزستان واکباتان ساکن شده ودر دوره ساسانیان برشماره آنها افزوده شده بود ودر داخل ایران پیش رفته وحتی درناحیه اصفهان جمعیت کثیری ازایشان جمع شده بود.
دوم نصاری ایران بودند که دردوره اشکانی از همان آغاز دوره عیسویت عده ای از سکنه نواحی غربی ایران به دین ترسایان گرویده وکلیساهای مخصوصا معتبر درنواحی شرقی وغربی فرات دایر کرده وطریقه خاصی را که به طریقه نسطوری معروف است پسندیده وبدان ایمان آورده بودند وکم کم در داخل ایران پیش رفته تا دورترین نواحی شمال شرقی ایران در ماوراء الهنر رفته واز انجا به چین رفته وطریقه نسطوری را با خود به چین برده بودند .....
سوم طریقه مانوی است که در سال 228 میلادی آشکار شده وبزودی درایران پیشرفت بسیار کرده وچون طریقه بی پیرایه ای بوده ومانویان کوشش عمده درتصفیه اخلاق وتزکیه نفس وطهارت ظاهر وباطن داشته وجنبه عرفانی وتجرید خاصی به طریقه خود می داده اند واز میان همه مذاهب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیشگفتار :ادیان ومذاهب
درایران ساسانی بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد تنها آیین زردشتی حکومت نمیکرده است. دین زردشت البته دین رسمی کشور بوده است ولی ادیان دیگر که به صورت اقلیت بوده اند فراوان بوده وخواه ادیانی که زردشت را پیغمبر می دانسته اند ونوعی انشعاب ازدین زردشتی تلقی می شود وخواه ادیانی که هیچ گونه ارتباطی با دین زردشت نداشته و ایحانا منکر پیامبری زردشت بوده اند.
بنا برتشکیلات آن زمان روحانیان که موبدان وهربدان باشند اختیارات نامحدود داشتند ومخصوصا موبدان وپیشوای بزرگشان «موبدان موبد» در دربارساسانی مهمترین مقام را داشته وایشان حق هرگونه تعبیر وتفسیر وجرح وتعدیل ونقض وابرام وناسخ و منسوخ در احکام مدنی یعنی زناشویی وارث ومالکیت داشته اند واندک اندک هرچه تمدن ساسانی بیشتر رسوخ می یافته بر قدرت واختیارشان بیشتر افزوده می شد. ناچار مردم ایران از فشار ایشان وتجاوزاتی که به آنها می شد بیزارتر می شدند ومی کوشیدند که اززیر بار گران این ناملایمات خود را بیرون آوردند. به همین جهت درمقابل طریقه رسمی مزدیسنی زردشتی که مذهب دولت ودربار بود و به آن « بهدین » می گفتند دو طریقه دیگر درمیان زردتشتیان پیدا شده بود. یکی طریقه زروانیان که معتقد بودند اورمزد واهریمن هر دو از موجود قدیمتر وبا لاتری به وجود آمده اند که « زروان اکرنو» یعنی زمان بیکران نام داشته است ودیگر طریقه کیومرثیان که معتقد بودند اهریمن وجود مستقلی نبوده بلکه زمانی که اورمزد در کار خود شک کرده اهریمن از شک او پدیده آمده است زروانیان وکیومرثیان هر دو با زردشتیان مزدیستی اختلاف شدید داشتند وبیشتر این اختلاف جنبه دشمنی به خود می گرفته است و بیگانگان از آن بهره مند می شده اند... پنج فرقه دیگر نیز درایران بوده اند که نه تنها بازردتشیان و زروانیان وکیومرثیان اختلاف دشته اند بلکه با خود نیز ناسازگار بوده اند :
نخست یهود ایران بودند که درزمان هخامنشیان در نتیجه تصرف بابل به دست کورش از اسارت رهایی یافته وگروهی از ایشان به ایران آمده وبیشتر در مغرب ایران یعنی خوزستان واکباتان ساکن شده ودر دوره ساسانیان برشماره آنها افزوده شده بود ودر داخل ایران پیش رفته وحتی درناحیه اصفهان جمعیت کثیری ازایشان جمع شده بود.
دوم نصاری ایران بودند که دردوره اشکانی از همان آغاز دوره عیسویت عده ای از سکنه نواحی غربی ایران به دین ترسایان گرویده وکلیساهای مخصوصا معتبر درنواحی شرقی وغربی فرات دایر کرده وطریقه خاصی را که به طریقه نسطوری معروف است پسندیده وبدان ایمان آورده بودند وکم کم در داخل ایران پیش رفته تا دورترین نواحی شمال شرقی ایران در ماوراء الهنر رفته واز انجا به چین رفته وطریقه نسطوری را با خود به چین برده بودند .....
سوم طریقه مانوی است که در سال 228 میلادی آشکار شده وبزودی درایران پیشرفت بسیار کرده وچون طریقه بی پیرایه ای بوده ومانویان کوشش عمده درتصفیه اخلاق وتزکیه نفس وطهارت ظاهر وباطن داشته وجنبه عرفانی وتجرید خاصی به طریقه خود می داده اند واز میان همه مذاهب