لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
مقدمه :
این مطلب احتیاج به بحث زیاد ندارد که نوع انسان ، نوعی است اجتماعی زیرا اجتماعی بودن ، فطری هر فرد انسانی است .
بطوری که تاریخ نشان می دهد و آثاری که تازگی پیدا شده ، نیز دلالت دارد انسان پیوسته در حال اجتماع زندگی می کرده است . این آثار حکایت از قدیمی ترین عصری دارد که انسان در آن زندگی می کرده است قرآن در آیات زیادی ، به بهترین وجه ، از این مطلب خبر داده است
انسان و رشد اجتماعی آن :
اجتماع انسانی ، از نخستین روزی که پدید آمده بطور تام و کامل پیدا نشده که قابل ازدیاد و رشد نباشد ، نه تنها انسانی ، بلکه همة خواص روحی و هر چه ارتباط با انسان دارد چنین است .
اجتماع انسانی مثل سایر امور روحی ادراکی انسانی ، پیوسته همگام با کمالات مادی و معنوی او بسوی کمال میرود .
در حقیقت ، نباید این خاصیت ( اجتماعی بودن انسان ) را از بین همة خواص انسانی او استثنا کنیم و بگوئیم این خاصیت در اول پیدایش بکاملترین صورت پیدا شده است ، بلکه خاصة مزبور مثل همة خواص دیگر انسانی که ارتباط به دونیروی : علم – اراده دارند ، بتدریج در انسان بحد کمال می رسند .
ار تأمل در حال نوع انسانی می فهمیم که اولین اجتماعیکه در بین بشر پدید آمده « اجتماع خانوادگی » بوده که بر اثر ازدواج پیدا شده است .
دلیل مطلب آنست که جهاز تناسل ، که عامل طبیعی ازدواج است : قوی ترین عوامل اجتماع میباشد ، زیرا تناسل ، ممکن نیست بوسیله یک فرد صورت گیرد ، بلکه حتماً بیش از یک فرد لازم دارد ، ( در حالیکه غذا خوردن و کارهای مشابه آن ، تنها بوسیلة یک فرد صورت میگیرد . )
از همینجا « استخدام » بوجود می آید . یعنی آدمی دیگری را بمنظور رفع حوائج خویش واسطه قرار می دهد . بر آن دگری تسلط پیدا کرده و اراده اش را بر او تحمیل میکند .
همین « استخدام » کم کم بوجود می آید . یعنی آدمی دیگری را بمنظور رفع حوائج خویش واسطه قرار می دهد . بر آن دگری تسلط پیدا کرده و ارده اش را بر او تحمیل می کند .
همین « استخدام » کم کم بصورت ریاست در می آید ، بدین ترتیب رئیس منزل ، رئیس خویشاوندان ، رئیس قبیله ، رئیس ملت ...
طبعاً ، اول بار در بین یک عده کسی مقدم می شد که از همه قویتر و شجاع تر بود ، بعد کسانیکه شجاع تر بوده و از نظر ثروت و فرزند ، از دیگران جلوتر بودند و همینطور ... تا بالاخره ریاست یکسانی میرسد که بفنون حکومت و سیاست بیش از دیگران آشنا بودند .
اجتماعی بودن ، هیچوقت از انسان جدا نشده الاینکه اوائل بطور تفصیل آدمی توجه به آن نداشت ، بلکه بحکم پیروی از خواص دیگر خویش مانند استخدام ، دفاع و غیره زندگی و رشد می کرد .
قرآن می گوید : اولین کسیکه بطور تفصیل ، آدمیان را به « اجتماع » آگاه ساخت و بطور استقلال توجه بحفظ اجتماع کرد ، پیغمبران بودند .
قرآن می گوید : آدمیان ، در قدیمترین ایام گذشته ، بطور ساده زندگی می کردند و هیچگونه اختلافی بینشان نبود ، تا اینکه اختلافات پدید آمده و مشاجرات در گرفت ، خداوند پیغمبران را مبعوث کرد و برای آنها کتاب فرستاد ، تا اختلافات را از میان بردارند و مردم را بوحدت اجتماعی که با قوانین انبیاء محفوظ خواهد بود ، بر گردانند .
قرآن میگوید : رفع اختلاف از بین مردم و ایجاد اتحاد کلمه بصورت دعوت بدین داری و پراکنده نبودن در دین ب.ده است .
پس : دین ضامن اجتماع صالح بشری بوده است .
آیه ی سوره شوری می گوید : دعوت اتحاد و اجتماع ، برای اولین مرتبه از نرخ (ع) که قدیمترین پیغمبری بوده که کتاب و شریعت داشته است ، شروع شده ، بعد ، ابراهیم (ع) بعد از آن موسی (ع) و پس از آن عیسی (ع) عهده دار این دعوت بوده اند ، در شریعت نوح (ع) و ابراهیم (ع) احکام بسیار ناچیزی بوده ، دامنه دارترین این چهار شریعت ، شریعت موسی (ع) و بعد شریعت عیسی (ع) است ، قرآن اینطور میگوید ، ظاهر گفته اناجیل نیز چنین است .
بطوریکه گفته اند : در شریعت موسی (ع) ، بیش از ششصد حکم وجود نداشته است .
نتیجه گرفتیم که : دعوت باجتماع بصورت مستقل و صریح جز از ناحیة نبوت و در قالب دین از جای دیگر شروع نشده است . قرآن به این مطلب تصریح دارد ، و بطوریکه خواهد آمد تاریخ هم این معنی را تصدیق می کند .
توجه خاص اسلام باجتماع :
بدون شک اسلام تنها دینی است که با صراحت پایة بنای دعوت خو در اروی اجتماع گذشته و در هیچ یک از شعون خود امر اجتماع را به اهمال واگذار نکرده است .
شما ، خاننده ارجمن ، اگر خواسته باشید در این سخن بصرت بیشتری پیدا کنی ، بدامن وسیع اعمال انسانی که فکر ، نمی تواند آنها را بشمارد ، نظری بیافکندی ، و همچنین به شعبه های گوناگون جنس های مختلف ، انواع و اسناف بی شمار این اعمال ، نگاهی کنید و بعد ببینید که این شریعت الهی همه اینها را شماره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 67
مقدمه
ارزش و اهمیت مطالعه دربارة رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام و تربیت آنها، خصوصیات و فضیلتهایشان، ریشة عاطفی و احساسی ندارد، بلکه اجابت امری است که از جانب پروردگار عالم هستی مطرح شده است.
زمانی که به محمدبن عبدالله (ص) وحی کرد که بشریت را از تاریکی های کُفر و شرک برهاند و به سوی نور و ایمان و توحید، هدایت کند و آنگاه که اینچنین به رسول خود امر فرمود:
«برای چیزی اجر و پاداش قرار نمی دهم مگر دوست داشتن اهل بیت» اظهار ارادت و دوستی به معصومین (ع) که در زندگی با دشواریها و سختی ها و شکنجه های فراوان مواجه شدند و صبر پیشه کردند و راز نگه داشتند و جان در طبق اخلاص نهادند، لازم بوده و هست.
در راستای آشنایی با زندگی حضرات معصومین (ع)، به یاری حضرت دوست زندگانی امام دهم – حضرت علی النقی – را هر چند مختصر بررسی می نماییم.
مشخصات معصوم دوازدهم:
امام دهم، حضرت هادی علیه السلام
نام: امام علی (ع)
القاب معروف: هادی، نقی (ع)
کنیه: ابوالحسن سوم (ع)
پدر و مادر: امام جواد (ع) ، سمانه (س)
وقت و محل تولد: 15 ذیحجه سال 212 هجری در روستای صریّا ، نزدیک مدینه
وقت و محل شهادت: سوم رجب سال 254 در سن 41 سالگی در شهر سامرّا بر اثر زهری که بادسة «معتّز» توسط معتمد عباسی، به آن حضرت خوراندند، به شهادت رسید.
مرقد شریف: شهر سامرّا، واقع در عراق
دوران زندگی:
حدود هشت سال قبل از امامت (از ذیحجه سال 212 تا 220 هـ.ق)
دوران امامت در زمان خلفای قبل از متوکل، دوازده سال (از سال 220 تا 232 هـ.ق)
دوران امامت در سخت ترین شرایط، در زمان خلافت پانزده سالة دیکتاتوری متوکل (دهمین خلیفة عباسی) و سپس خلفای بعد که عبارت بودند از: منتصر، المستعین و المعتّز.
آن حضرت حدود 33 سال امامت کرد.
بخش اول
امام هادی علیه السلام از آغاز تولد
تا آغاز خلافت متوکل عباسی
حضرت سمانه مادر امام هادی علیه السلام
حضرت «سمانه» علیه السلام از اهالی مغرب (حدود بین آفریقا و اندلس) بود که دست تقدیر او را به مدینه آورد و همسر امام جواد علیه السلام گردید. این بانوی با کمال، به قدری در راه کمالات و فضایل معنوی، ممتاز بود که او را «سیّده و اُمّ الفضل» (مادر ارزشها) می نامیدند. در زهد و تقوا در عصر خود بی نظیر بود و بیشتر روزهای سال، روزه سنّتی می گرفت.
هنگامی که سمانه با کاروان مغرب، به مدینه آمد و توسط «محمدبن فرج» به خانة امام جواد علیه السلام راه یافت و همسر آن حضرت گردید، امام جواد علیه السلام در شأن او چنین فرمود:
«نام او سمانه است. او بانویی است که به حقّ مرا می شناسد او از بانوان بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نشود و نیرنگ طاغوت عنود به او راه نیابد. او همواره مورد نظر لطف خداوندی است که هرگز خواب ندارد و همطراز مادران افراد صدّیق و صالح است.»
عالم بزرگوار، سید مرتضی در کتاب «عیون المعجزات» ، در شأن حضرت سمانه می نویسد:
«او از بانوانی بود که در مقام عبادت خدا نهایت خشوع و خضوع را داشت و پیوندش با خدا بسیار گرم و تنگاتنگ بود.»
ولادت و نامگذاری امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام در روستای (و به تعبیر دیگر در مزرعة) «صریّا» که در یک فرسخی مدینه قرار داشت و امام کاظم آن را احداث نموده بود، در روز سه شنبه نیمه ذیحجّه دیده به جهان گشود.
امام جواد علیه السلام نام او را «علی» نهاد. هم نام اجداد پاکش امیر مؤمنان علی علیه السلام و علی بن الحسین، امام سجاد و علی بن موسی الرضا علیه السلام و چه نام گذاری شایسته ای. چرا که شجاعت و بلاغت و سخنوری امیر مؤمنان را داشت و در عبادت و تقوا و بندگی همچون سیّد ساجدان بود و در کمالات و سیاست و تدبیر، بسان حضرت رضا بود.
کنیة او را «ابوالحسن» نهاد چرا که یادآور شهامت و صبر ابوالحسن اول امام کاظم علیه السلام بود و علم و حلم ابوالحسن دوم حضرت رضا علیه السلام را داشت.
امام هادی علیه السلام لقب های متعددی مانند: نقی، هادی، امین، طیّب، فقیه، مؤتمن، متوکل، عالم و … داشت، که هر یک از این لقب ها بیانگر یکی از صفات ارزشمند او است و او به طور کامل از آن صفات بهره مند بود.
شباهت به پدر
هنگامی که امام جواد علیه السلام (در سال 202 هـ.ق به دعوت اجباری «معتصم» ، می خواست از مدینه به سوی بغداد حرکت کند، پس از آنکه به جانشینی امام هادی علیه السلام تصریح کرد. او را (که در آن هنگام هفت سال داشت) در آغوش گرفت و فرمود: «چه دوست داری تا از عراق برای تو هدیه و سوغات بیاورم؟»
حضرت هادی علیه السلام عرض کرد: «شمشیری که گویا آتش شعله ور است».
سپس امام جواد علیه السلام به پسر دیگرش موسی توجه کرد و فرمود: «تو چه دوست داری تا از عراق برایت به عنوان هدیه بیاورم؟»
موسی عرض کرد: یک اسب برایم بیاور (و به قولی گفت: فرش خانه ای )!