لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
آیین سماع در کشف المحجوب
محمد رضا قلی زاده
دانشجوی کارشناسی ارشد نیمه حضوری
چکیده
آنچه پیش روی شماست بحثی است کوتاه در باب سماع در کشف المحجوب.ما در این بر نوشته، ابتدا مقدمه ای در تاریخچه ی سماع یادآور شده و بعد وارد بحث اصلی؛ یعنی بررسی این آیین از دیدگاه علی بن عثمان هجویری می شویم ونظرات او را در این خصوص تبیین می نماییم.
باید متذکر شوم که هدف ما در این مقاله، اثبات یا ردّ این آیین نیست، بلکه فقط نظر و دیدگاه مؤلّف کشف المحجوب را مورد کند و کاو قرار داده و جویا می شویم.
کلید واژه ها : کشف المحجوب، سماع ، احکام، آداب، مراتب
Sama in kashfolmahjub
The article which you are reading is a short discussion about sama in kashfolmahjub . we have mentioned a introductory about history of sama in it‚then we will investigat the main discussion that is Investigation f this custom through Ali ebn osman ‘s view. And will clarity his idea in this area. It should be reminded that provening or rejecting of this custom is not our goal. But only the idea and viewof the author of kashfolmahjub will be investigated.
Key words: kashfolmahjub‚ sama‚ordrs‚manners‚degrees.
مقدمه
اگربخواهیم زمان پیدایش سماع را به دقّت بررسی کنیم نباید آن را با زمان تولّد موسیقی یکی بدانیم ،زیرا انسان در آغاز که خود را شناخته، موسیقی را نخستین انعکاس التهاب و هیجان درونی خود دیده است که در خارج از وجود تحقّق یافته و موجب حالات وجد و شادی گردیده ؛ پس باید این مسأله را از زمانی در نظر بگیریم که این حالت نشاط و وجد فردی را جمعی کرده اند و آن را با سننی آمیخته اند. این آیین قطعاً از زمانهای دور قبل از اسلام نیز در پرستشگاه ها مرسوم بوده تا به کمک آن در شنوندگان تأثیرگذاشته و رقّّت قلبی ایجاد کند ،همان گونه که امروزه به عنوان مثال درکلیسا ها می بینیم که شرکت کنندگان با موسیقی و آهنگ خاصّی دعای های خویش را زمزمه می کنند( ودر بسیاری از آیین های دیگر)
قدر مسلّم این است که در صدر اسلام سماع بدان صورت که در مجالس صوفیه برگزار می شده وجود نداشته است.
«این مراسم نزد صوفیان آن زمان شکل گرفت که در سال(245) هجری ذوالنّون مصری از زندان متوکّل رهایی یافته بود و صوفیان ارادتمندش در جامع بغداد دور او گرد آمده، همان موسیقی درباری و اشرافی قبل از اسلام را که با موسیقی حکمای الهی تفاوت بسیار داشت ودر اصطلاح فقهی " مطربی" خوانده می شد به کار گرفته بودند؛ قوّال شعری خواند و ذوالنّون هم ابراز شادمانی نمود. به نظر می آید این گونه شادی ها که با موسیقی رایج غیر اسلامی به سرور و شادمانی مطربی توأم می شد... نزد صوفیان به حلقه ی سماع و دست افشانی و پایکوبی آنان شکل می پذیرفت.»(حیدرخانی،1374،26 ).
این مراسم در ابتدا به صورت مراسم شعرخوانی بوده و کسانی که در آن شرکت می کردند تحت تأثیر قرار گرفته به شادمانی و پایکوبی می پرداختند، کم کم در این مراسم برای اینکه تأثیر بیشتری داشته باشد از دفّ و نی هم استفاده می شد.
مرا چون نی در آوردی به ناله چو چنگم خوش بساز و با نوا کن
اگر چه می زنی سیلیم چون دف که‹‹آواز خوشی داری صدا کن››
چو دف تسلیم کردم روی خود را بزن سیلی و رویم را قفا کن
همی زاید ز دفّ و کف یک آواز اگر یک نیست از همشان جدا کن
(شفیعی کدکنی،1362،383)
طعم خوش بیخودی وشیدایی صوفیان را متوجّه سماع نمود تا حدّی که بیش از هر مراسم دیگری به این مراسم پرداختند. هجویری نیز در کتاب خود در باب الرّقص این مطلب را تأیید می کند که ابتدا این مراسم، به صورت رقص و پایکوبی بوده است و گروهی ظاهرآن را برداشت کرده و « من دیدم از عوامّ گروهی می پنداشتند که مذهب تصّوف جز این نیست؛ آن بر دست گرفتند .»
(هجویری،1383،605)
و این ظاهر بینی ازرقص و پایکوبی از نظر او هیچ جایگاهی ندارد .‹‹بدان که اندر شریعت و طریقت رقص را هیچ اصلی نیست.›› (هجویری،1383،605)
امّا او رقص را با اضطراب های درونی که حاصل خفّتی است که بردل پدیدار شده وهمچنین حاصل قوّت وقت باشد فرق می گذارد وآن اضطراب را گداختن جان معرّفی می کند نه رقص و پای بازی. « امّا چون خفّتی در دل پدیدار آید خفقانی بر سّر سلطان شود؛ وقت قّْوت گیرد ، حال اضطراب خود پیدا کند ، ترتیب ورسوم بر خیزد . آن اضطراب که پدیدارآید، نه رقص باشد و نه پایکوبی ونه طبع پروردن که جان گداختن بود . و سخت دور افتد آن کس ازطریق صواب که آن را رقص خواند...» (هجویری،1383،606)
اینکه از چه زمانی به این گونه مجالس اسم "سماع" نهادند تاریخ دقیقی نمی توان معیّن نمود؛ امّا چیزی که قطعی است، این است که توجّه و دلبستگی بیش ازحّد صوفیان به این مجالس باعث شد تا شرایطی را برای سماع در نظربگیرند تا هم از فتنه ی عوام در امان باشند و هم شوق وذوق صوفیان را تا حدّی کنترل کنند . از همین تاریخ مکانی به نام " سماع خانه " بنا شد وسماع ازجمله رسوم صوفیان قرار گرفت که با آداب وسنن خاصّی برگزارمی شد . و همان گونه که تصّوف در جا معه پذیرفته شده بود؛ سماع نیز به عنوان مراسم مذهبی صو فیان پذیرفته شد و صوفیه برای این که سماع را یک رسم مذهبی نشان دهند به استناداتی متوسّل می شدند وادّعا می کردند که در حضور رسول اکرم (ص) نیز مجلس سماع بر گزارمی شده است و روایاتی از عایشه نقل می کردند تا با این کار حرمت سماع را مطرح کنند.)1( البته آنها تنها به این روایات اکتفا نمی کردند بلکه جایی که در مباحث علمی باید از این رسم و آیین خویش دفاع می کردند وجوه مختلفی را برای سماع بیان می کردند تا مجادله کنندگان را قانع نمایند.
« گروهی می گفته سماع از آنجا ست که حق سبحانه گفت؛ الست بربّکم ؟ اوّل خطابی که از حق شنیدند وخوشترین سماعی آن است که ازخدا شنوی و به این صورت بلی جواب دادند و اکنون که سماع می شنوند شادی ایشان از لذّّت آن سماع اوّل است. و گروهی گفته اند که اصل سماع از لذّت خطاب تکوین است... وگروهی گفته اند سماع نصیب روح است نه نفس از بهرآنکه هر چیزی را به چیزی تعّلق است مگر روح را که عاوی است و به چیزی تعلّق ندارد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
دانشکده ادبیات
عنوان:
سبک شناسی کشف المحجوب
استاد راهنما :
دکتر محمود فتوحی
تهیه و تنظیم :
آزیتا همراه
دانشجوی زبان و ادبیات فارسی
ورودی 1385
بهار 1388
چکیده
این مقاله تلاشی است در جهت بررسی سبک کتاب کشف المعجوب نوشته ی ابوالحسن علی بن عثمان جلابی هجویری که در سه سطح نحوی، واژگانی و بلاغی است .
تلاش شده تا با توجه به جملات و لغات و اصطلاحات ویژگی بارزی را پیدا کرد که از آن برای یافتن سبک کتاب بهره برد. و یا در هر یک از سطوح بدین شکل کار شده است ودر نهایت به نتیجه ای رسیدم که می توان گفت سبک این کتاب کمی با نثرهای هم دوره اش متفاوت است . و البته هنوز هم فضایی برای بررسی باقی است.
کلید واژه : سبک شناسی، کشف المحجوب، جلابی هجویری
مقدمه:
کشف المحجوب از کهن ترین متون صوفیه است . که در اوایل قرن 5 توسط ابوالحسن علی بن عثمان نوشته شده است که هم دوره با تاریخ بیهقی و قابوسنامه و سفرنامه ناصر خسرو است و اما شباهتی با آن کتب ندارد چرا که نه آمیخته ای از تجارب شخصی، و آداب و عادات اجتماعی و باورهای همگانی و نه گزارشی صمیمانه از مشاهدان سیر و سفر حتی به تمامی شرح تجربیات روحانی و یافته های خاطر مولف نیز نیست .
هجویری در روزهای پادشاهی سلطان محمود غزنوی زاده شد ( م :421)
علوم متداول عصر، خاصه قرآن، حدیث ، تفسیر ، فقه و کلام را درزادگاه خود آموخت آن چه که که درباره ی شخصیت ومقام او می توان گفت اینکه او طبعی نازک و روحیه ای حساس داشت تنها اثری که از دیرزمان به هجویری نسبت داده اند و امروزه در دست است کشف المحجوب است و از طریق همین کشف المحجوب از دیگر آثار وی می توان آگاهی یافت، هجویری در ضمن سخن و مناسبت های گوناگون از کتب و رسایل خود نام برده است نظیر:
ذهن و قلم هجویری تحت تآثیر زبان عربی بود بخصوص که اصطلاحات تصرف نیز تقریباً همه کلماتی قرآن اند و کمتر واژه ای فارسی مثل دوستی، درویشی، نیستی و ... ظرفیت معنایی را داشت که به خوبی بتواند به جای محبت ، فقر و فنا و ... به کار رود
دیوان اشعار ، منهاج الدین ، کتاب فنا وبقا و البیان لاهل العیان و چند کتاب دیگر
موضوع کشف المحجوب تصرف اسلامی است و شامل مطالب زیر است :
1. مقدمه ای در سبب تالیف کتاب و بیان موضوع آن :
در این مقدمه علاوه بر طرح سوالات ابوسعید هجویری – همشهری مولف که وی را متعهد کرده تا با این کتاب بدان ها پاسخ دهد – مولف مجال یافته از روزگار و نااهلان شکایت کند.
2. باب اثبات العلم (ص 21-11)
3. باب الفقر (ص 34-21)
4. باب التصوف (ص 49-34).
5. باب مرقعه داشتن (لبس المرقعات ) ص 65-49.
6. باب اختلافهم فی الفقر و الصفوه (ص 68-65)
7. باب بیان ملامه ( ص 78-68)
8. باب ذکر ائمتهم من اصحابه التابعین (ص 85-87)
9. باب فی ذکر ائمتهم من اهل البیت (ص 97-85)
10. باب ذکر اهل الصفه ( ص 107-97)
11. باب فی ذکر ائمتهم من اتباع التابعین الی یومنا ( ص 202-107)
12. باب فی ذکر ائمتهم من المتاخرین (ص 214-202)
13. باب فی ذکر رجال الصوفیه من المتاخرین علی الاختصار اهل البلدان (ص 218-214)
14. باب فی فرق فرقهم و مذاهبهم و آیاتهم و مقاماتهم و حکایاتهم (ص 219-218)
15. مکتبهای صوفیه ، عقاید و اقوال و نظریات آن ها ( 245-219)
سپس در حقیقت نفس و معرفت آن و دیگر مقولات عرفانی و فلسفی به اشباع تمام سخن می راند (546-245).
نثر این کتاب زلال و از برترین نمونه های نثر قرن 4 و 5 است و به همان شیوه ای است که در زبان اهل ادب به نثر مرسل ساده شهرت دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
آیین سماع در کشف المحجوب
محمد رضا قلی زاده
دانشجوی کارشناسی ارشد نیمه حضوری
چکیده
آنچه پیش روی شماست بحثی است کوتاه در باب سماع در کشف المحجوب.ما در این بر نوشته، ابتدا مقدمه ای در تاریخچه ی سماع یادآور شده و بعد وارد بحث اصلی؛ یعنی بررسی این آیین از دیدگاه علی بن عثمان هجویری می شویم ونظرات او را در این خصوص تبیین می نماییم.
باید متذکر شوم که هدف ما در این مقاله، اثبات یا ردّ این آیین نیست، بلکه فقط نظر و دیدگاه مؤلّف کشف المحجوب را مورد کند و کاو قرار داده و جویا می شویم.
کلید واژه ها : کشف المحجوب، سماع ، احکام، آداب، مراتب
Sama in kashfolmahjub
The article which you are reading is a short discussion about sama in kashfolmahjub . we have mentioned a introductory about history of sama in it‚then we will investigat the main discussion that is Investigation f this custom through Ali ebn osman ‘s view. And will clarity his idea in this area. It should be reminded that provening or rejecting of this custom is not our goal. But only the idea and viewof the author of kashfolmahjub will be investigated.
Key words: kashfolmahjub‚ sama‚ordrs‚manners‚degrees.
مقدمه
اگربخواهیم زمان پیدایش سماع را به دقّت بررسی کنیم نباید آن را با زمان تولّد موسیقی یکی بدانیم ،زیرا انسان در آغاز که خود را شناخته، موسیقی را نخستین انعکاس التهاب و هیجان درونی خود دیده است که در خارج از وجود تحقّق یافته و موجب حالات وجد و شادی گردیده ؛ پس باید این مسأله را از زمانی در نظر بگیریم که این حالت نشاط و وجد فردی را جمعی کرده اند و آن را با سننی آمیخته اند. این آیین قطعاً از زمانهای دور قبل از اسلام نیز در پرستشگاه ها مرسوم بوده تا به کمک آن در شنوندگان تأثیرگذاشته و رقّّت قلبی ایجاد کند ،همان گونه که امروزه به عنوان مثال درکلیسا ها می بینیم که شرکت کنندگان با موسیقی و آهنگ خاصّی دعای های خویش را زمزمه می کنند( ودر بسیاری از آیین های دیگر)
قدر مسلّم این است که در صدر اسلام سماع بدان صورت که در مجالس صوفیه برگزار می شده وجود نداشته است.
«این مراسم نزد صوفیان آن زمان شکل گرفت که در سال(245) هجری ذوالنّون مصری از زندان متوکّل رهایی یافته بود و صوفیان ارادتمندش در جامع بغداد دور او گرد آمده، همان موسیقی درباری و اشرافی قبل از اسلام را که با موسیقی حکمای الهی تفاوت بسیار داشت ودر اصطلاح فقهی " مطربی" خوانده می شد به کار گرفته بودند؛ قوّال شعری خواند و ذوالنّون هم ابراز شادمانی نمود. به نظر می آید این گونه شادی ها که با موسیقی رایج غیر اسلامی به سرور و شادمانی مطربی توأم می شد... نزد صوفیان به حلقه ی سماع و دست افشانی و پایکوبی آنان شکل می پذیرفت.»(حیدرخانی،1374،26 ).
این مراسم در ابتدا به صورت مراسم شعرخوانی بوده و کسانی که در آن شرکت می کردند تحت تأثیر قرار گرفته به شادمانی و پایکوبی می پرداختند، کم کم در این مراسم برای اینکه تأثیر بیشتری داشته باشد از دفّ و نی هم استفاده می شد.
مرا چون نی در آوردی به ناله چو چنگم خوش بساز و با نوا کن
اگر چه می زنی سیلیم چون دف که‹‹آواز خوشی داری صدا کن››
چو دف تسلیم کردم روی خود را بزن سیلی و رویم را قفا کن
همی زاید ز دفّ و کف یک آواز اگر یک نیست از همشان جدا کن
(شفیعی کدکنی،1362،383)
طعم خوش بیخودی وشیدایی صوفیان را متوجّه سماع نمود تا حدّی که بیش از هر مراسم دیگری به این مراسم پرداختند. هجویری نیز در کتاب خود در باب الرّقص این مطلب را تأیید می کند که ابتدا این مراسم، به صورت رقص و پایکوبی بوده است و گروهی ظاهرآن را برداشت کرده و « من دیدم از عوامّ گروهی می پنداشتند که مذهب تصّوف جز این نیست؛ آن بر دست گرفتند .»
(هجویری،1383،605)
و این ظاهر بینی ازرقص و پایکوبی از نظر او هیچ جایگاهی ندارد .‹‹بدان که اندر شریعت و طریقت رقص را هیچ اصلی نیست.›› (هجویری،1383،605)
امّا او رقص را با اضطراب های درونی که حاصل خفّتی است که بردل پدیدار شده وهمچنین حاصل قوّت وقت باشد فرق می گذارد وآن اضطراب را گداختن جان معرّفی می کند نه رقص و پای بازی. « امّا چون خفّتی در دل پدیدار آید خفقانی بر سّر سلطان شود؛ وقت قّْوت گیرد ، حال اضطراب خود پیدا کند ، ترتیب ورسوم بر خیزد . آن اضطراب که پدیدارآید، نه رقص باشد و نه پایکوبی ونه طبع پروردن که جان گداختن بود . و سخت دور افتد آن کس ازطریق صواب که آن را رقص خواند...» (هجویری،1383،606)
اینکه از چه زمانی به این گونه مجالس اسم "سماع" نهادند تاریخ دقیقی نمی توان معیّن نمود؛ امّا چیزی که قطعی است، این است که توجّه و دلبستگی بیش ازحّد صوفیان به این مجالس باعث شد تا شرایطی را برای سماع در نظربگیرند تا هم از فتنه ی عوام در امان باشند و هم شوق وذوق صوفیان را تا حدّی کنترل کنند . از همین تاریخ مکانی به نام " سماع خانه " بنا شد وسماع ازجمله رسوم صوفیان قرار گرفت که با آداب وسنن خاصّی برگزارمی شد . و همان گونه که تصّوف در جا معه پذیرفته شده بود؛ سماع نیز به عنوان مراسم مذهبی صو فیان پذیرفته شد و صوفیه برای این که سماع را یک رسم مذهبی نشان دهند به استناداتی متوسّل می شدند وادّعا می کردند که در حضور رسول اکرم (ص) نیز مجلس سماع بر گزارمی شده است و روایاتی از عایشه نقل می کردند تا با این کار حرمت سماع را مطرح کنند.)1( البته آنها تنها به این روایات اکتفا نمی کردند بلکه جایی که در مباحث علمی باید از این رسم و آیین خویش دفاع می کردند وجوه مختلفی را برای سماع بیان می کردند تا مجادله کنندگان را قانع نمایند.
« گروهی می گفته سماع از آنجا ست که حق سبحانه گفت؛ الست بربّکم ؟ اوّل خطابی که از حق شنیدند وخوشترین سماعی آن است که ازخدا شنوی و به این صورت بلی جواب دادند و اکنون که سماع می شنوند شادی ایشان از لذّّت آن سماع اوّل است. و گروهی گفته اند که اصل سماع از لذّت خطاب تکوین است... وگروهی گفته اند سماع نصیب روح است نه نفس از بهرآنکه هر چیزی را به چیزی تعّلق است مگر روح را که عاوی است و به چیزی تعلّق ندارد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
آیین سماع در کشف المحجوب
محمد رضا قلی زاده
دانشجوی کارشناسی ارشد نیمه حضوری
چکیده
آنچه پیش روی شماست بحثی است کوتاه در باب سماع در کشف المحجوب.ما در این بر نوشته، ابتدا مقدمه ای در تاریخچه ی سماع یادآور شده و بعد وارد بحث اصلی؛ یعنی بررسی این آیین از دیدگاه علی بن عثمان هجویری می شویم ونظرات او را در این خصوص تبیین می نماییم.
باید متذکر شوم که هدف ما در این مقاله، اثبات یا ردّ این آیین نیست، بلکه فقط نظر و دیدگاه مؤلّف کشف المحجوب را مورد کند و کاو قرار داده و جویا می شویم.
کلید واژه ها : کشف المحجوب، سماع ، احکام، آداب، مراتب
Sama in kashfolmahjub
The article which you are reading is a short discussion about sama in kashfolmahjub . we have mentioned a introductory about history of sama in it‚then we will investigat the main discussion that is Investigation f this custom through Ali ebn osman ‘s view. And will clarity his idea in this area. It should be reminded that provening or rejecting of this custom is not our goal. But only the idea and viewof the author of kashfolmahjub will be investigated.
Key words: kashfolmahjub‚ sama‚ordrs‚manners‚degrees.
مقدمه
اگربخواهیم زمان پیدایش سماع را به دقّت بررسی کنیم نباید آن را با زمان تولّد موسیقی یکی بدانیم ،زیرا انسان در آغاز که خود را شناخته، موسیقی را نخستین انعکاس التهاب و هیجان درونی خود دیده است که در خارج از وجود تحقّق یافته و موجب حالات وجد و شادی گردیده ؛ پس باید این مسأله را از زمانی در نظر بگیریم که این حالت نشاط و وجد فردی را جمعی کرده اند و آن را با سننی آمیخته اند. این آیین قطعاً از زمانهای دور قبل از اسلام نیز در پرستشگاه ها مرسوم بوده تا به کمک آن در شنوندگان تأثیرگذاشته و رقّّت قلبی ایجاد کند ،همان گونه که امروزه به عنوان مثال درکلیسا ها می بینیم که شرکت کنندگان با موسیقی و آهنگ خاصّی دعای های خویش را زمزمه می کنند( ودر بسیاری از آیین های دیگر)
قدر مسلّم این است که در صدر اسلام سماع بدان صورت که در مجالس صوفیه برگزار می شده وجود نداشته است.
«این مراسم نزد صوفیان آن زمان شکل گرفت که در سال(245) هجری ذوالنّون مصری از زندان متوکّل رهایی یافته بود و صوفیان ارادتمندش در جامع بغداد دور او گرد آمده، همان موسیقی درباری و اشرافی قبل از اسلام را که با موسیقی حکمای الهی تفاوت بسیار داشت ودر اصطلاح فقهی " مطربی" خوانده می شد به کار گرفته بودند؛ قوّال شعری خواند و ذوالنّون هم ابراز شادمانی نمود. به نظر می آید این گونه شادی ها که با موسیقی رایج غیر اسلامی به سرور و شادمانی مطربی توأم می شد... نزد صوفیان به حلقه ی سماع و دست افشانی و پایکوبی آنان شکل می پذیرفت.»(حیدرخانی،1374،26 ).
این مراسم در ابتدا به صورت مراسم شعرخوانی بوده و کسانی که در آن شرکت می کردند تحت تأثیر قرار گرفته به شادمانی و پایکوبی می پرداختند، کم کم در این مراسم برای اینکه تأثیر بیشتری داشته باشد از دفّ و نی هم استفاده می شد.
مرا چون نی در آوردی به ناله چو چنگم خوش بساز و با نوا کن
اگر چه می زنی سیلیم چون دف که‹‹آواز خوشی داری صدا کن››
چو دف تسلیم کردم روی خود را بزن سیلی و رویم را قفا کن
همی زاید ز دفّ و کف یک آواز اگر یک نیست از همشان جدا کن
(شفیعی کدکنی،1362،383)
طعم خوش بیخودی وشیدایی صوفیان را متوجّه سماع نمود تا حدّی که بیش از هر مراسم دیگری به این مراسم پرداختند. هجویری نیز در کتاب خود در باب الرّقص این مطلب را تأیید می کند که ابتدا این مراسم، به صورت رقص و پایکوبی بوده است و گروهی ظاهرآن را برداشت کرده و « من دیدم از عوامّ گروهی می پنداشتند که مذهب تصّوف جز این نیست؛ آن بر دست گرفتند .»
(هجویری،1383،605)
و این ظاهر بینی ازرقص و پایکوبی از نظر او هیچ جایگاهی ندارد .‹‹بدان که اندر شریعت و طریقت رقص را هیچ اصلی نیست.›› (هجویری،1383،605)
امّا او رقص را با اضطراب های درونی که حاصل خفّتی است که بردل پدیدار شده وهمچنین حاصل قوّت وقت باشد فرق می گذارد وآن اضطراب را گداختن جان معرّفی می کند نه رقص و پای بازی. « امّا چون خفّتی در دل پدیدار آید خفقانی بر سّر سلطان شود؛ وقت قّْوت گیرد ، حال اضطراب خود پیدا کند ، ترتیب ورسوم بر خیزد . آن اضطراب که پدیدارآید، نه رقص باشد و نه پایکوبی ونه طبع پروردن که جان گداختن بود . و سخت دور افتد آن کس ازطریق صواب که آن را رقص خواند...» (هجویری،1383،606)
اینکه از چه زمانی به این گونه مجالس اسم "سماع" نهادند تاریخ دقیقی نمی توان معیّن نمود؛ امّا چیزی که قطعی است، این است که توجّه و دلبستگی بیش ازحّد صوفیان به این مجالس باعث شد تا شرایطی را برای سماع در نظربگیرند تا هم از فتنه ی عوام در امان باشند و هم شوق وذوق صوفیان را تا حدّی کنترل کنند . از همین تاریخ مکانی به نام " سماع خانه " بنا شد وسماع ازجمله رسوم صوفیان قرار گرفت که با آداب وسنن خاصّی برگزارمی شد . و همان گونه که تصّوف در جا معه پذیرفته شده بود؛ سماع نیز به عنوان مراسم مذهبی صو فیان پذیرفته شد و صوفیه برای این که سماع را یک رسم مذهبی نشان دهند به استناداتی متوسّل می شدند وادّعا می کردند که در حضور رسول اکرم (ص) نیز مجلس سماع بر گزارمی شده است و روایاتی از عایشه نقل می کردند تا با این کار حرمت سماع را مطرح کنند.)1( البته آنها تنها به این روایات اکتفا نمی کردند بلکه جایی که در مباحث علمی باید از این رسم و آیین خویش دفاع می کردند وجوه مختلفی را برای سماع بیان می کردند تا مجادله کنندگان را قانع نمایند.
« گروهی می گفته سماع از آنجا ست که حق سبحانه گفت؛ الست بربّکم ؟ اوّل خطابی که از حق شنیدند وخوشترین سماعی آن است که ازخدا شنوی و به این صورت بلی جواب دادند و اکنون که سماع می شنوند شادی ایشان از لذّّت آن سماع اوّل است. و گروهی گفته اند که اصل سماع از لذّت خطاب تکوین است... وگروهی گفته اند سماع نصیب روح است نه نفس از بهرآنکه هر چیزی را به چیزی تعّلق است مگر روح را که عاوی است و به چیزی تعلّق ندارد و