لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 53
الگوهای برنامهریزی درسی
برنامهریزان درسی به منظور تدوین برنامههای درسی از الگوهای مختلفی استفاده میکنند که در این میان، آدامز (Adams, 1988) دو الگوی اصلی برای برنامهریزی درسی نام برده است که کاریرد بیشتری دارد: الگوی مبتنی بر هدف و الگوی تعاملی (محسن پور، 1377)
الگوی برنامهریزی مبتنی بر هدف
الگوی برنامهریزی درسی مبتنی بر هدف (The Objective Based Model) یا الگوی عقلایی (Rational Model) عبارت است از مجموعهای از اصول یا فنون استراتژیک برای رسیدن به هدف معین. در این الگو، برنامهریزی درسی شامل مجموعهای از روشها تلقی میشود و در برنامهریزی تلاش میشود تا مشکلات و نیازها و اهداف را شناسایی و سپس برنامهای مناسب برای آن تدوین شود. تعیین اهداف آموزشی و درسی محور برنامهریزی در این الگو است که توسط رفتارگرایان در یادگیری حمایت میشود.
این الگو معمولاً بر اساس پیشنهاد تایلر انجام میگیرد. طبق پیشنهاد تایلر برنامهریزان درسی برای تدوین هدفها باید از سه منبع مهم به نام ماهیت فراگیران، جامعه و ماده درسی (ساختار دانش) استفاده کنند. آنگاه هدفهای تدوین شده باید از دو صافی فلسفه مسلط اجتماعی و روانشناسی یادگیری برای گزینش دقیق هدفها عبور کنند. گام بعدی که انتخاب تجربیات یادگیری یا به عبارت دیگر محتوای برنامه درسی است باید بر اساس اهداف انتخاب شده و در نظر گرفتن تجربیات گذشته فراگیران تهیه و تدوین گردد. علاوه بر آن، محتوای انتخاب شده و تجربیات یادگیری باید سازماندهی شود، به گونهای که مفاهیم، ارزشها و مهارتها مانند حلقههای زنجیر کنار هم قرار گیرند. در مرحله بعدی روش تدریس و بقیه اجزای برنامه درسی انتخاب میشود. تعیین ارزشیابی در فرایند برنامهریزی درسی گام بسیار مهمی است که در آخرین مرحله انجام میشود. تایلر عنوان میکند که معلمان برای پی بردن به اینکه آیا فراگیران به تجربههای یادگیری رسیدهاند یا خیر و برنامهریزان درسی دریابند که آیا تجربهها سازماندهی شده باعث تحصیل هدفها شدهاند یا خیر باید از شیوههای مختلف ارزشیابی استفاده نمایند. (ابراهیمی 1377، ص 20)
طرفداران این الگو معتقدند که تعیین هدفها اولین گام اساسی در برنامهریزی درسی به شمار میرود و تدوین آنها کار آسانی نیز نیست. دشواری این کار در این است که سایر مراحل برنامهریزی درسی وابسته به آن است و از طریق آن تعیین و تعریف میشود. آنان معتقدند تنها زمانی که هدفها به روشنی و با دقت تعیین شده باشد، میتوان محتوا و روش تدریس را تهیه و تعیین و سازماندهی نمود. ارزشیابی، نیز فرایندی است که مشخص میسازد چه مقدار از هدفها به وسیله محتوا و روشها تحصیل شدهاند. برنامههای درسی بابیت، چرترز، تایلر، تابا، سیلور و الکساندر، هاکینز از جمله الگوهای مبتنی بر هدف تلقی میشود.
یک مثال برای برنامهریزی درسی از طریق الگوی مبتنی بر هدف ارائه میشود. اگر هدف آموزشی در جلسه اول کلاس تربیت بدنی آموزشی گرم کردن و توضیح ضرورت آن (در حیطه شناختی و روانی حرکتی) باشد، هدف رفتاری زیر را میتوان برای آن در نظر گرفت:
گام اول: تعیین هدف
هدف رفتاری: فراگیران در پایان درس حرکات ویژه گرم کردن را به طور صحیح و کامل در زمان مناسب انجام دهند.
گام دوم: انتخاب محتوا و سازماندهی آن
محتوا یا تجربیات یادگیری با توجه به هدف است، که در این مثال شامل حرکات ویژه گرم کردن است.
گام سوم: تعیین روش تدریس
در این مرحله روش تدریس برای مثال روش پرسش و پاسخ انتخاب میشود.
گام چهارم: تعیین بقیه اجزای برنامه درسی
در این مرحله دیگر اجزای برنامه درسی در نظرگرفته میشود.
گام پنجم: تعیین روش ارزشیابی
آخرین جزء برنامه درسی تعیین روش ارزشیابی است. در این مرحله تعیین میشود، برای مثال (.............) دانشآموز در حین تمرین.
الگوی برنامهریزی درسی تعاملی
در الگوی برنامهریزی درسی تعاملی (Interactional) فرایند تدریس در الگوی برنامهریزی درسی تعاملی به صورت قالبی و از پیش تعیین شده نیست، بلکه به صورت یک جریان پویا در نظر گرفته میشود. شناختگرایان در یادگیری از این الگوی برنامهریزی درسی حمایت میکنند.
تفسیر و عمل و مبادله اطلاعات و تعامل بین افراد و نظام و محیط در این الگو مورد تأکید میباشد. طبق این الگو، برنامهریزی کوششی است به منظور وساطت بین عمل و نظر. برنامهریزی به مجموعهای روشهای منطقی و دارای توالی منظم گفته نمیشود، بلکه عبارت است از تعامل، تفسیر، تصمیمگیری درباره اجزای برنامه درسی و باز هم تعامل، تفسیر، تصمیمگیری.
طرفداران الگوی تعاملی معتقدند برنامه درسی یک جریان پویا است و ارتباط بین عناصر درسی یک ارتباط خطی نیست. نقطه آغاز برنامهریزی در این الگو با توجه به ویژگی های فراگیران آغاز میشود و به عبارت دیگر، دنبال کردن شیوه خطی و سیستماتیک در این الگو مورد نظر نیست. الگوی تعاملی در جریان برنامههای درسی بین برنامهریزان درسی، معلمان و فراگیرام، نوعی تبادل و ارتباط متقابل فراهم میکند. برنامهریزان و متخصصان آموزشی که از این الگو استفاده میکنند ممکن است به جای هدفها، نقطه آغازین کار خود را انتخاب محتوا و سازماندهی آن قرار دهئد.
در الگوی مبتنی بر هدف، تأکید بر موضوع و ساختار دانش است، اما در الگوی تعااملی بیشتر به جریان یادگیری و فراگیران اهمیت داده میشود.
توالی نیز در الگوی تعاملی رعایت میگردد. یعنی چنانچه تغییری در سازماندهی تجربیات یادگیری صورت گیرد این تغییر و دگرگونی در سایر عناصر برنامهریزی درسی صورت خواهد گرفت.
یک مثال برای برنامهریزی درسی از طریق الگوی تعاملی ارایه می شود. اگر «مطالعات اجتماعی» موضوع درس باشد، برنامهریزی درسی ممکن است مطابق الگوی تعاملی برنامه درسی با روش تدریس و سازماندهای تجربیات یادگیری قرار گیرد و تأکید شود که تمامی دانشآموزان به استفاده از روش «ایفای نقش» بپردازند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 53
الگوهای برنامهریزی درسی
برنامهریزان درسی به منظور تدوین برنامههای درسی از الگوهای مختلفی استفاده میکنند که در این میان، آدامز (Adams, 1988) دو الگوی اصلی برای برنامهریزی درسی نام برده است که کاریرد بیشتری دارد: الگوی مبتنی بر هدف و الگوی تعاملی (محسن پور، 1377)
الگوی برنامهریزی مبتنی بر هدف
الگوی برنامهریزی درسی مبتنی بر هدف (The Objective Based Model) یا الگوی عقلایی (Rational Model) عبارت است از مجموعهای از اصول یا فنون استراتژیک برای رسیدن به هدف معین. در این الگو، برنامهریزی درسی شامل مجموعهای از روشها تلقی میشود و در برنامهریزی تلاش میشود تا مشکلات و نیازها و اهداف را شناسایی و سپس برنامهای مناسب برای آن تدوین شود. تعیین اهداف آموزشی و درسی محور برنامهریزی در این الگو است که توسط رفتارگرایان در یادگیری حمایت میشود.
این الگو معمولاً بر اساس پیشنهاد تایلر انجام میگیرد. طبق پیشنهاد تایلر برنامهریزان درسی برای تدوین هدفها باید از سه منبع مهم به نام ماهیت فراگیران، جامعه و ماده درسی (ساختار دانش) استفاده کنند. آنگاه هدفهای تدوین شده باید از دو صافی فلسفه مسلط اجتماعی و روانشناسی یادگیری برای گزینش دقیق هدفها عبور کنند. گام بعدی که انتخاب تجربیات یادگیری یا به عبارت دیگر محتوای برنامه درسی است باید بر اساس اهداف انتخاب شده و در نظر گرفتن تجربیات گذشته فراگیران تهیه و تدوین گردد. علاوه بر آن، محتوای انتخاب شده و تجربیات یادگیری باید سازماندهی شود، به گونهای که مفاهیم، ارزشها و مهارتها مانند حلقههای زنجیر کنار هم قرار گیرند. در مرحله بعدی روش تدریس و بقیه اجزای برنامه درسی انتخاب میشود. تعیین ارزشیابی در فرایند برنامهریزی درسی گام بسیار مهمی است که در آخرین مرحله انجام میشود. تایلر عنوان میکند که معلمان برای پی بردن به اینکه آیا فراگیران به تجربههای یادگیری رسیدهاند یا خیر و برنامهریزان درسی دریابند که آیا تجربهها سازماندهی شده باعث تحصیل هدفها شدهاند یا خیر باید از شیوههای مختلف ارزشیابی استفاده نمایند. (ابراهیمی 1377، ص 20)
طرفداران این الگو معتقدند که تعیین هدفها اولین گام اساسی در برنامهریزی درسی به شمار میرود و تدوین آنها کار آسانی نیز نیست. دشواری این کار در این است که سایر مراحل برنامهریزی درسی وابسته به آن است و از طریق آن تعیین و تعریف میشود. آنان معتقدند تنها زمانی که هدفها به روشنی و با دقت تعیین شده باشد، میتوان محتوا و روش تدریس را تهیه و تعیین و سازماندهی نمود. ارزشیابی، نیز فرایندی است که مشخص میسازد چه مقدار از هدفها به وسیله محتوا و روشها تحصیل شدهاند. برنامههای درسی بابیت، چرترز، تایلر، تابا، سیلور و الکساندر، هاکینز از جمله الگوهای مبتنی بر هدف تلقی میشود.
یک مثال برای برنامهریزی درسی از طریق الگوی مبتنی بر هدف ارائه میشود. اگر هدف آموزشی در جلسه اول کلاس تربیت بدنی آموزشی گرم کردن و توضیح ضرورت آن (در حیطه شناختی و روانی حرکتی) باشد، هدف رفتاری زیر را میتوان برای آن در نظر گرفت:
گام اول: تعیین هدف
هدف رفتاری: فراگیران در پایان درس حرکات ویژه گرم کردن را به طور صحیح و کامل در زمان مناسب انجام دهند.
گام دوم: انتخاب محتوا و سازماندهی آن
محتوا یا تجربیات یادگیری با توجه به هدف است، که در این مثال شامل حرکات ویژه گرم کردن است.
گام سوم: تعیین روش تدریس
در این مرحله روش تدریس برای مثال روش پرسش و پاسخ انتخاب میشود.
گام چهارم: تعیین بقیه اجزای برنامه درسی
در این مرحله دیگر اجزای برنامه درسی در نظرگرفته میشود.
گام پنجم: تعیین روش ارزشیابی
آخرین جزء برنامه درسی تعیین روش ارزشیابی است. در این مرحله تعیین میشود، برای مثال (.............) دانشآموز در حین تمرین.
الگوی برنامهریزی درسی تعاملی
در الگوی برنامهریزی درسی تعاملی (Interactional) فرایند تدریس در الگوی برنامهریزی درسی تعاملی به صورت قالبی و از پیش تعیین شده نیست، بلکه به صورت یک جریان پویا در نظر گرفته میشود. شناختگرایان در یادگیری از این الگوی برنامهریزی درسی حمایت میکنند.
تفسیر و عمل و مبادله اطلاعات و تعامل بین افراد و نظام و محیط در این الگو مورد تأکید میباشد. طبق این الگو، برنامهریزی کوششی است به منظور وساطت بین عمل و نظر. برنامهریزی به مجموعهای روشهای منطقی و دارای توالی منظم گفته نمیشود، بلکه عبارت است از تعامل، تفسیر، تصمیمگیری درباره اجزای برنامه درسی و باز هم تعامل، تفسیر، تصمیمگیری.
طرفداران الگوی تعاملی معتقدند برنامه درسی یک جریان پویا است و ارتباط بین عناصر درسی یک ارتباط خطی نیست. نقطه آغاز برنامهریزی در این الگو با توجه به ویژگی های فراگیران آغاز میشود و به عبارت دیگر، دنبال کردن شیوه خطی و سیستماتیک در این الگو مورد نظر نیست. الگوی تعاملی در جریان برنامههای درسی بین برنامهریزان درسی، معلمان و فراگیرام، نوعی تبادل و ارتباط متقابل فراهم میکند. برنامهریزان و متخصصان آموزشی که از این الگو استفاده میکنند ممکن است به جای هدفها، نقطه آغازین کار خود را انتخاب محتوا و سازماندهی آن قرار دهئد.
در الگوی مبتنی بر هدف، تأکید بر موضوع و ساختار دانش است، اما در الگوی تعااملی بیشتر به جریان یادگیری و فراگیران اهمیت داده میشود.
توالی نیز در الگوی تعاملی رعایت میگردد. یعنی چنانچه تغییری در سازماندهی تجربیات یادگیری صورت گیرد این تغییر و دگرگونی در سایر عناصر برنامهریزی درسی صورت خواهد گرفت.
یک مثال برای برنامهریزی درسی از طریق الگوی تعاملی ارایه می شود. اگر «مطالعات اجتماعی» موضوع درس باشد، برنامهریزی درسی ممکن است مطابق الگوی تعاملی برنامه درسی با روش تدریس و سازماندهای تجربیات یادگیری قرار گیرد و تأکید شود که تمامی دانشآموزان به استفاده از روش «ایفای نقش» بپردازند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 53 صفحه
قسمتی از متن .doc :
الگوهای برنامهریزی درسی
برنامهریزان درسی به منظور تدوین برنامههای درسی از الگوهای مختلفی استفاده میکنند که در این میان، آدامز (Adams, 1988) دو الگوی اصلی برای برنامهریزی درسی نام برده است که کاریرد بیشتری دارد: الگوی مبتنی بر هدف و الگوی تعاملی (محسن پور، 1377)
الگوی برنامهریزی مبتنی بر هدف
الگوی برنامهریزی درسی مبتنی بر هدف (The Objective Based Model) یا الگوی عقلایی (Rational Model) عبارت است از مجموعهای از اصول یا فنون استراتژیک برای رسیدن به هدف معین. در این الگو، برنامهریزی درسی شامل مجموعهای از روشها تلقی میشود و در برنامهریزی تلاش میشود تا مشکلات و نیازها و اهداف را شناسایی و سپس برنامهای مناسب برای آن تدوین شود. تعیین اهداف آموزشی و درسی محور برنامهریزی در این الگو است که توسط رفتارگرایان در یادگیری حمایت میشود.
این الگو معمولاً بر اساس پیشنهاد تایلر انجام میگیرد. طبق پیشنهاد تایلر برنامهریزان درسی برای تدوین هدفها باید از سه منبع مهم به نام ماهیت فراگیران، جامعه و ماده درسی (ساختار دانش) استفاده کنند. آنگاه هدفهای تدوین شده باید از دو صافی فلسفه مسلط اجتماعی و روانشناسی یادگیری برای گزینش دقیق هدفها عبور کنند. گام بعدی که انتخاب تجربیات یادگیری یا به عبارت دیگر محتوای برنامه درسی است باید بر اساس اهداف انتخاب شده و در نظر گرفتن تجربیات گذشته فراگیران تهیه و تدوین گردد. علاوه بر آن، محتوای انتخاب شده و تجربیات یادگیری باید سازماندهی شود، به گونهای که مفاهیم، ارزشها و مهارتها مانند حلقههای زنجیر کنار هم قرار گیرند. در مرحله بعدی روش تدریس و بقیه اجزای برنامه درسی انتخاب میشود. تعیین ارزشیابی در فرایند برنامهریزی درسی گام بسیار مهمی است که در آخرین مرحله انجام میشود. تایلر عنوان میکند که معلمان برای پی بردن به اینکه آیا فراگیران به تجربههای یادگیری رسیدهاند یا خیر و برنامهریزان درسی دریابند که آیا تجربهها سازماندهی شده باعث تحصیل هدفها شدهاند یا خیر باید از شیوههای مختلف ارزشیابی استفاده نمایند. (ابراهیمی 1377، ص 20)
طرفداران این الگو معتقدند که تعیین هدفها اولین گام اساسی در برنامهریزی درسی به شمار میرود و تدوین آنها کار آسانی نیز نیست. دشواری این کار در این است که سایر مراحل برنامهریزی درسی وابسته به آن است و از طریق آن تعیین و تعریف میشود. آنان معتقدند تنها زمانی که هدفها به روشنی و با دقت تعیین شده باشد، میتوان محتوا و روش تدریس را تهیه و تعیین و سازماندهی نمود. ارزشیابی، نیز فرایندی است که مشخص میسازد چه مقدار از هدفها به وسیله محتوا و روشها تحصیل شدهاند. برنامههای درسی بابیت، چرترز، تایلر، تابا، سیلور و الکساندر، هاکینز از جمله الگوهای مبتنی بر هدف تلقی میشود.
یک مثال برای برنامهریزی درسی از طریق الگوی مبتنی بر هدف ارائه میشود. اگر هدف آموزشی در جلسه اول کلاس تربیت بدنی آموزشی گرم کردن و توضیح ضرورت آن (در حیطه شناختی و روانی حرکتی) باشد، هدف رفتاری زیر را میتوان برای آن در نظر گرفت:
گام اول: تعیین هدف
هدف رفتاری: فراگیران در پایان درس حرکات ویژه گرم کردن را به طور صحیح و کامل در زمان مناسب انجام دهند.
گام دوم: انتخاب محتوا و سازماندهی آن
محتوا یا تجربیات یادگیری با توجه به هدف است، که در این مثال شامل حرکات ویژه گرم کردن است.
گام سوم: تعیین روش تدریس
در این مرحله روش تدریس برای مثال روش پرسش و پاسخ انتخاب میشود.
گام چهارم: تعیین بقیه اجزای برنامه درسی
در این مرحله دیگر اجزای برنامه درسی در نظرگرفته میشود.
گام پنجم: تعیین روش ارزشیابی
آخرین جزء برنامه درسی تعیین روش ارزشیابی است. در این مرحله تعیین میشود، برای مثال (.............) دانشآموز در حین تمرین.
الگوی برنامهریزی درسی تعاملی
در الگوی برنامهریزی درسی تعاملی (Interactional) فرایند تدریس در الگوی برنامهریزی درسی تعاملی به صورت قالبی و از پیش تعیین شده نیست، بلکه به صورت یک جریان پویا در نظر گرفته میشود. شناختگرایان در یادگیری از این الگوی برنامهریزی درسی حمایت میکنند.
تفسیر و عمل و مبادله اطلاعات و تعامل بین افراد و نظام و محیط در این الگو مورد تأکید میباشد. طبق این الگو، برنامهریزی کوششی است به منظور وساطت بین عمل و نظر. برنامهریزی به مجموعهای روشهای منطقی و دارای توالی منظم گفته نمیشود، بلکه عبارت است از تعامل، تفسیر، تصمیمگیری درباره اجزای برنامه درسی و باز هم تعامل، تفسیر، تصمیمگیری.
طرفداران الگوی تعاملی معتقدند برنامه درسی یک جریان پویا است و ارتباط بین عناصر درسی یک ارتباط خطی نیست. نقطه آغاز برنامهریزی در این الگو با توجه به ویژگی های فراگیران آغاز میشود و به عبارت دیگر، دنبال کردن شیوه خطی و سیستماتیک در این الگو مورد نظر نیست. الگوی تعاملی در جریان برنامههای درسی بین برنامهریزان درسی، معلمان و فراگیرام، نوعی تبادل و ارتباط متقابل فراهم میکند. برنامهریزان و متخصصان آموزشی که از این الگو استفاده میکنند ممکن است به جای هدفها، نقطه آغازین کار خود را انتخاب محتوا و سازماندهی آن قرار دهئد.
در الگوی مبتنی بر هدف، تأکید بر موضوع و ساختار دانش است، اما در الگوی تعااملی بیشتر به جریان یادگیری و فراگیران اهمیت داده میشود.
توالی نیز در الگوی تعاملی رعایت میگردد. یعنی چنانچه تغییری در سازماندهی تجربیات یادگیری صورت گیرد این تغییر و دگرگونی در سایر عناصر برنامهریزی درسی صورت خواهد گرفت.
یک مثال برای برنامهریزی درسی از طریق الگوی تعاملی ارایه می شود. اگر «مطالعات اجتماعی» موضوع درس باشد، برنامهریزی درسی ممکن است مطابق الگوی تعاملی برنامه درسی با روش تدریس و سازماندهای تجربیات یادگیری قرار گیرد و تأکید شود که تمامی دانشآموزان به استفاده از روش «ایفای نقش» بپردازند.