لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست مطالب:
پیشگفتار: فلسفه طبیعت انسان
1
چکیده
2
مقدمه
3
مدیریت منابع انسانی
4
وظایف مدیریت نیروی انسانی
5
تامین نیروی انسانی
6
آموزش و توسعه نیروی انسانی
6
جبرانیها
7
سلامت و ایمنئ
8
کارمند و روابط کاری
9
تحقیق در منابع انسانی
10
فرآیند تامین نیروی انسانی
11
تجزیه و تحلیل شغل
11
برنامه ریزی نیروی انسانی
13
اهداف برنامه ریزی نیروی انسانی
14
جذب ( عضو گیری )
15
فرایند انتخاب
17
مصاحبه مقدماتی
17
ارزیابی فرم درخواست کار
18
آزمون
19
مصاحبه کردن
20
بررسی معرف وتحقیق در مورد سوابق مصاحبه شونده
23
تأیید مدیریت
24
آزمایش بدنی
24
مدیریت جذب داخلی
25
بازدید به منظور آشنائی کارمند
25
برنامه های کمک به کارمند
28
ارزیابی کار
29
رعایت ملاحضات خاص درانتخاب نیروی انسانی
29
یک دید جهانی
30
نتیجه گیری
33
منابع و مأخذ
34
پیشگفتار
فلسفه طبیعت انسان
فلسفه یک مدیر نسب به طبیعت انسان به وی کمک می کند که نوع تکنیک انگیزشی که بکار می برد را تعیین کند و در اوائل این قرن ، فردریک تیلور و ایلتون مایو نظراتی پیشنهاد کردند که ممکن است آنها را به نام فلسفه های مغایر بنامیم. تیلور متقاعد شده بود که روش علمی یک چهار چوب منطقی برای تجزیه و تحلیل مشکلات بوده ومی توان آن را برای فرآیند مدیریت بکار برد. او براین باور بود که روش علمی مدیر را به سوی موثرترین سیستم انجام کار هدایت خواهد نمود . افراد اجزاء این چرخه هستند ولی بایستی بطور منطقی هدایت شوند . به عقیده تیلور وقتی که آنها کارشان را با کارائی انجام دهند هم سازمانهای متبوعه و هم خود آنها منتفع می شوند . سازمان از سود بیشتری بهره مند شده و کارگران هم پول بیشتری دریافت می کنند.
مقدمه
مدیران امروزی سعی دارند که یک نگرش متعادل نسبت به جنبه های منطقی و احساسات رفتار انسانی داشته باشند . برای مثال ، درنیسان ، بوئینگ ، فرود ، جنرال الکتریکی و بسیاری دیگر از شرکتهای بزرگ امریکائی ، کارکنان به صورت تیمی کار نموده واغلب اداره امور وحل مشکلات بعهده خود آنها است .
در چند دهه قبل ناگهان این موزیک در سراسر امریکا مشهورشد و بالاترین رکورد فروش را بدست آورد، « Take this job and shove it , I ain't working here no more » این آوازداستان مردی را بازگو می کرد که سالها برای خانمی با فداکاری کار می کرد ولی حالا دیگر کارش را از دوست ندارد ، زیرا خانم به وی سخت پرخاش نموده بود . چون انگیزه کاری در وی از بین رفته بود . پس داشتن انگیزه برای کارکردن جزء یکی از شرایط لازم برای کاری مفید است .
چکیده
التون مایو ودستیارانش مطالعات مشهود خود را در دهه 1920 و1930 در تأسیسات وسترن لکتریک در هاثورن در حاشیه غربی شیکاگو برگزارکردند . این تحقیق حاکی از آن بوده که روش و رفتار واحساسات کارگران تأثیر بسزایی روی بهره وری آنها دارد . نتیجه این شد که این « غیر منطقی بودن احساسات » تیلور اهمیت پیدا نمود. مطالعات همچنین نشان داد که تأثیر هاثورن ( افزایش تولید هاثورن ) این حقیقت را برملاء کرد که حضورمحققین روی رفتارافراد مورد تحقیق اثربسزائی داشته وبنا براین نتایج حاصله تحریف شده است.هرگزرفتارانسانی را نمی توان به سا دگی یا بطور دربست از طریق قوانین علت ومعلول دید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
انسان یک موجود مرکّب
این از آن جهت است که انسان در میان موجودات دیگر یک شخصیّت مرکّب است و این یک حقیقت است. این مطلب که انسان یک موجود مرکب است ادیان و فلاسفۀ ما تأیید کرده اند، علما و حتی روانشناس ها تأیید کرده اند و مطلبی است غیر قابل انکار و تردید.
ابتدا تعبیر قرآنی و تعبیر حدیثی مطلب را عرض می کنیم. شما در قرآن می بینید که دربارۀ خلقت انسان (اختصاصاً دربارۀ انسان) چنین می فرماید: فَاِذا لَوَّیتُهُ و نَفَضــْتُ فِیهِ مِنْ روحی فَقَعوا لَهُ ساجدینَ. به فرشتگان می گوید: وقتی که خلقت این موجود را تکمیل کردم و از روح خود چیزی در او دمیدم، بر او سجده برید. می گوید این موجود یک موجود خاکی است، من او را از خاک آفریدم، یک موجود طبیعی و مادی است؛ ولی همین موجود آفریده شده از آب و خاک، همین موجودی که دارای جسم و جسدی است مانند حیوان های دیگر، وَ نَفَختُ فیهِ من روحی، از روح خودم چیزی در او می دمم. لازم نیست که ما معنای روح خدا را بفهمیم که نفخۀ الهی و آنچه خدا او را روح خود نامیده است چیست. اجمالاً می دانیم که در این موجود خاکی یک چیز دیگری هم غیر خاکی وجود دارد. حدیث معروفی است، پیغمبر اکرم فرمود: «خداوند فرشتگان را آفرید و در سرشت آن ها تنها عقل را نهاد، حیوانات را آفرید و در سرشت آن ها تنها شهوت را نهاد، انسان را آفرید و در سرشت او هم عقل را نهاد و هم شهوت را» که مولوی همین را به صورت شعر درآورده است:
گفت پیغمبر که خلاق مجید خلق عالم را سه گونه آفرید
بعد می گوید یک گروه فرشتگان، یک گروه حیوانات و یک گروه هم انسان ها.
آیات و روایاتی که دربارۀ نفس انسان وارد شده دو دسته اند: دسته ای از آن ها نفس را به عنوان یک گوهر گرانبها و شریف ملکوتی که از عالم ربوبی آمده و منشأ همۀ فضائل و ارزش های انسانی است توصیف می کنند و به انسان ها توصیه می نمایند که در حفظ و نگهداری و حراست و تقویت و پرورش او بکوشند و مواظب باشند چنین گوهر ارزشمندی را از دست ندهند که زیان می بینند. از باب نمونه در قرآن می فرماید: ای محمد! تو را از حقیقت روح سؤال می کنند در پاسخ بگو: روح از عالم امر پروردگار می باشد و آنچه از علم به شما دادند اندکی بیش نیست.
در این آیه روح به عنوان موجودی از عالم او (تجرد) که بالاتر از عالم ماده است توصیف شده است.
امیرالمؤمنین (ع) دربارۀ نفس می فرماید: نفس گوهری است گرانبها، هر کس که آن را نگهداری کرد او را به مقام عالی خوهد رسانید و هر کس که از نگهداریش کوتاهی نمود او را به پستی خواهد کشید.
و فرمود: هر کس که قدر نفس خویش را بدانست او را به وسیلۀ انجام کارهای فانی و زود گذر به پستی نمی کشد.
و فرمود: هر کس که به شرافت نفس خویش پی برد او را از پستی شهوت ها و آرزوهای باطل حفظ خواهد کرد.
و فرمود: هر کس که نفسش شریف بود عواطفش زیاد خواهد بود.
و فرمود: هر کس که نفسش شریف بود او را از ذلت سؤال منزه خواهد داشت.
از این قبیل آیات و روایات که نمونه های فراوانی دارد چنین استفاده می شود که نفس انسان گوهر ارزشمندی است و باید در حفظ و نگهداری و حراست و پرورش آن تلاش کرد.
دستۀ دوم آیات و روایاتی است که نفس را به عنوان یک موجود شریر و دشمن انسان و منشأ بدی ها معرفی می نماید، که باید با او جنگید و سرکوبش ساخت والّا اسباب شقاوت و بد بختی انسان را فراهم خواهد ساخت. از باب نمونه:
قرآن کریم می فرماید: اما کسی که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از خواسته هایش باز دارد، بهشت جایگاه او خواهد بود.
قرآن مجید از زبان حضرت یوسف نقل کرده که می گفت: من نفس خودم را تبرئه نمی کنم زیرا نفس، همواره به بدی ها دستور می دهد، مگر اینکه خدا ترحم کند.
پیامبر گرامی اسلام فرمود: بزرگترین دشمن تو نفس تو می باشد که در بین دو پهلویت قرار دارد.
حضرت علی (ع) فرمود: نفس همواره به بدی دستور می دهد. پس هر کس او را امین دانست به وی خیانت خواهد کرد و هر کس که به آن اعتماد کند او را به هلاکت خواهد افکند، و هر کس که از آن راضی باشد او را به بدترین موارد، وارد خواهد ساخت.
باز حضرت علی (ع) فرمود: اطمینان به نفس از استوارترین فرصت های شیطان می باشد.
امام سجاد (ع) فرمود: پروردگارا! به تو شکایت می کنم از نفسی که همواره به بدی دستور می دهد و به گناه و خطا مبادرت می ورزد و به معصیت علاقه دارد و خودش را در برابر غضب تو قرار می دهد و مرا به سوی راه های هلاکت می کشاند.
از این قبیل آیات و روایات، که نمونه های بسیار فراوانی دارد چنین استفاده می شود که نفس، موجودی است شریر و منشأ بدی ها، باید با جهاد و تلاش او را سرکوب کنیم.
ممکن است بعضی چنین تصور کنند که بین این دو دسته روایات تزاحم و تعارض وجود دارد، یا خیال کند که انسان دارای دو نفس است:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
انسان اولیه چگونه می شمرد؟
در آغاز، انسان اولیه برای نشان دادن عدد مورد نظر خود از زبان اشاره استفاده می کرد. شاید به ببری که کشته بود یا به سر نیزة همسایه اش اشاره می کرد. یا شاید از انگشتانش برای نشان دادن عدد استفاده می کرد. سه انگشت دست معنی» سه« می داد، خواه سه نیزه یا سه ببر دندان دشنه ای، یا سه غار یا سه سر نیزه.
می دانیم که در زندگی روزمره» عدد« کلمه یا نشانه ای است که بر مقدار و تعداد معینی دلالت می کند.اما لازم نیست آنچه را که ما درباره اش گفتگو می کنیم، مشخص کند. مثلاَ» سه« یا» 3« می تواند یه معنی سه هواپیما، سه قلم یا سه کتاب باشد.
در ابتدا، انسان اولیه می توانست تا دو بشمارد.امروزه هنوز در جهان، قبایلی ابتدایی مانند بومیان بدوی استرالیا» ابورجین« ها وجود دارند که فقط سه عدد می شناسند:یک،دو و بسیار. اگر یک نفراز این قبیله سه عدد بومرانگ(*) یا بیشتر داشته باشد، برای شمارش آن فقط عد بسیار را به کار می برد. البته بیشتر انسانهای اولیه تا ده، یعنی مجموع تعداد انگشتان دستان می شمردند. بعضی فقط تا 20 یعنی مجموع تعداد انگشتان دست و پایشان می شمردند.
هنگامی که با انگشتان دست شماره می کردند، تفاوتی نمی کند که از انگشت کوچک دست یا از انگشت شست شروع کنید. اما بین برخی از اقوام برای این کار قاعده هایی وجود داشت. مثلاَ» زونی« ها (قبیله ای از سرخپوستان آمریکای شمالی) شمردن را از انگشت کوچک دست چپ شروع می کردند.یا سرخپوستان اتوماک آمریکای جنوبی شمردن را با انگشت شست آغاز می کردند.
آدمی چون متمدن تر شد، از ترکه چوب، ریگ و گوش ماهی برای نمایش اعداد استفاده می کرد.آنها سه ترکه یا ریگ را در کنار هم ردیف می کردند که معنی»سه«را برساند. عده ای باایجاد شیار هایی بر روی چوب یا گره هایی که به یک طناب می زدند منظورشان را از عددی که می خواستند بیان کنند
می رسانیدند. به این ترتیب همیشه چوبخط یا طناب حساب را با خودشان همراه داشتند یا آن را جایی حفظ می کردند.
انسان از چه وقتی ارقام عددی را به کار برد؟
تا آنجا که بر ما معلوم است در حدود 3000 سال پیش از میلاد، مصریان قدیم و مردمان بین النهرین (سرزمین بین دجله و فرات در عراق امروز) علاماتی برای نوشتن اعداد داشتند. این مردمان با آنکه بسیار دور از هم می زیستند،هر یک مستقلاَ موفق به اختراع یک رشته از ارقام شدند. ارقام سادة آنها چون 1،2و3 المثنای چوب و چوبخط انسانهای نخستین بود. جالب اینجاست که در بسیاری از دستگاههای ارقام که در سراسر جهان کشف شده است رقم 1 به شکل یک خط کوتاه (مانند یک چوب)یا به شکل یک نقطه (مانند ریگ) نوشته می شد.
مردم باستان اعداد را چگونه می نوشتند؟
مصریان باستان ارقام را روی پاپیروس می نوشتند. پاپیروس نوعی کاغذ بود که از نی نیزارهای کناره رود نیل تهیه می شد، یا آنها را روی کوزه ها نقش می کردند یا بر دیوارهای معبدها و هرمهایشان می کندند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 81
انسان
مقدمه
پس از سالها زندگی پراکنده و بدوی نسلهای بشری، رفته رفته نیاز و طبع اجتماعی انسانها سبب شد هستههای مدنیت و کلنیهای انسانی (human colonies) شکل بگیرند و پایههای تمدن کهن امروزی پایهریزی شوند.
مصر در کنار رود نیل سرزمینهای آشور، کلده، بابل، بینالنهرین و دشت و جلگههای وسیع سرزمین آریایی ایران (Persian) همه و همه نقطههایی است که روی نقشههای جغرافیایی اولیه ظاهر و رفته رفته پر رنگ شدند و هویت یافتند و با توسعه زندگی اجتماعی بشری و ساز و کارهای اقتصادی و بازرگانی و حوزه کاشت و برداشت، گسترش و تزاید آنها ادامه یافت. این سیر تاریخی همچنان ادامه پیدا کرد تا امروز که ما شاهد قارههای پنجگانه کره زمین با شهرها، شهرکها و روستاها و مهمتر از اینها، کلانشهرهای عظیم روی نقشه جهان هستیم.
در این قارهها بافتهای متفاوتی شکل گرفتهاند: از بیغوله و کپرها و حصیرنشینها و سکونتهای حاشیهای و تحمیلی که بگذریم، بافتهای مسکونی، تجاری، اداری و بازرگانی را در جای جای جهان و با گونه گونی بسیار میبینیم.
امروز خانههای ویلایی بزرگ و کهن جای خود را به الگوهای کوچک، با متراژ کوچک آپارتمانی داده که در دل برجها و آسمانخراشهای عظیم جای گرفته اند. بازارهای سنتی و سرپوشیده گلی قدیمی با سقفهای گنبدی و زیبا جای خود را به پاساژها و مراکز خرید بسیار بزرگ و چند طبقه با آسانسورها و پلههای برقی داده است.
فضاهای سبز وسیع خانههای قدیمی، محلات و خیابانها، جمع و جور شده و در پارکها و بوستانها و حاشیه بعضی خیابانها خلاصه شده است. راهها و جادههای باطراوت و خلوت درشکهرو، سواره رو و پیاده رو تبدیل به خیابانهای شلوغ و پرترافیک چند بانده و بلوارها و بزرگراههای وسیع شده است.
انسان امروز به جای پیاده روی در حاشیه باصفای خیابانها و گذر سواره از جادههای خلوت، درگیر ازدحام، انبوه خیابانها و بعضا شلوغی اتوبوسهای پر از جمعیت، بزرگراههای عظیم و شتاب مترو و ... است.
هوای پاک و آسمان آبی و فضای سرسبز، کم کم به هوای آلوده و آسمان تیره، شلوغ و آغشته به صداها، برقها و آژیر خودروها بدل شده است. از زندگی با صفا، خوش و آسوده دیروز خبری نیست و انسان امروز درگیر زندگیهای پرزرق و برق، اما پر دردسر و ناآرام و پر هیاهو با دل مشغولیهای بسیار است. البته درست است که سهمی از مشکلات به افزایش جمعیت و گسترش جوامع امروزی و به تبع آن مسائلی از قبیل تمرکز کار، حرفه، صنایع، مراکز تجارت و بازرگانی و اقتصاد و... بر میگردد که لامحاله بایستی صورت میگرفت، اما باید پذیرفت که قسمت عمدهای از این زندگی را میتوانستیم به شکل بهتری داشته باشیم.
مواردی چون قطبی شدن شهرها و مناطق مسکونی به شمال و جنوب، چهره کریه و ناخوشایند ساختمانسازی و بلندمرتبهسازی بیرویه در سطح شهرها و مناطق، بهمریختگی بافتهای مسکونی، نابودسازی محیطزیست بشری و مهمتر غیراصولی بودن و مقاوم نبودن ساخت و سازها در قبال حوادث نامترقبه بهخصوص زلزله، ساخت و سازهای تقلیدی، بدون الگوی صحیح و قابل قبول، خارج شدن از اصول و ضوابط سنتی و نوین در کاربرد مصالح و استفاده صحیح از آن و عدم رعایت سبکسازی در ساخت و سازها و امثال آن موید سهل انگاریهای ما در اینباره است.
اما این همه حاصل سهلانگاریهای نسل ما نیست. بلکه حاصلی است که در طول قرون و اعصار فراهم آمده و در عصر حاضر عمده آن رخ نموده است.
برای مثال منزل(comfortable Home) که محل نزول از مرکب و آرامش یافتن و استراحت کردن و نزول یافتن در محل سکونت و خانه بوده است، کم کم به الگوی تحمیلی و اجباری تبدیل شده که آشیانه یا خوابگاهی ناآرام و غیر متناسب با طبیعت و فطرت انسانی است و آسایش او، هویت و فرهنگ او را تحتالشعاع قرار داده است. مرحوم دکتر کریم پیرنیا میگفت: در قدیم خانهها را آدموار میساختند، یعنی برای سکونت و راحتی انسان. اما تغییرات و تحولات غیر اصولی در ساخت ساز و تاسیسات و کاربرد مصالح ساختمانی و طراحی، خانهها را تبدیل کرده به فضایی که دیگر راحتی و آسایش و لطافت ندارد و تنها سرپناهی است که به ناچار آن را میپذیریم و به آن پناه میبریم.
بنابراین طرح این نکته ضروری است که همه آنچه مورد انتقاد است، خود را به ما تحمیل کرده و ما نیز اجازه دادهایم بدون هیچگونه بومیسازی و ایجاد صلاحیت و تناسب با زندگی انسان ایرانی وارد عرصه تعایش ما شود که البته بهقول پروفسور رفیعپور این ضایعات و خساراتی است که انسان در اثر تحول و توسعه و در تضاد با راه و رسم صحیح زندگی انسانی میپردازد. و تنها راه چاره در این عرصه آن است که این ضایعات را به حداقل کاهش دهیم و همین امر نیز تدابیر خاص خودش را میطلبد.
برای تدبیر در این باره ضروری است بدانیم که همه آنچه را که از آن سخن میگوییم ناهنجاری فضای زیست ما نیستند. بعضی ضرورت و اقتضای توسعه و تحول بوده است و نیز ضروری است که بدانیم هنوز چیزهای بسیار برای افتخار و بالیدن داریم. میراث کهن و یادگار تمدن کشور ما در صورت تعمق، راهگشای بسیار خوبی خواهد بود. و نیز باید به خاطر داشت به دلیل ویژگیهای خاص هنر معماری، هر عملکردی در حوزه معماری و هنر، روش نوین درساخت و سازها و طراحیها، شهرسازی و شهرهای جدید و بافتهایی که امروز ایجاد میشوند نیز برای آیندگان به جا خواهد ماند و آنها ما را قضاوت خواهند کرد!
سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست . به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست .
اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم.
علامة طباطبایی در کتاب نهایه الحکمه:
ما انسانها موجوداتی واقعی هستیم و همراه ما موجودات دیگری هستند که بسا در ما تأثیر میگذارند یا از ما تأثیر میپذیرند، همانطور که ما در آنها اثر میگذاریم یا از آنها تأثیر میپذیریم.
مرحوم دکتر کریم پیرنیا میگفت:
در قدیم خانهها را آدموار میساختند، یعنی برای سکونت و راحتی انسان.
توماس مور (1478 ـ 1535) نگارندۀ کتاب اُتوپی Utopi که نمونۀ برجستۀ هیومانیزم در دیباچۀ عصر رنسانس می باشد:
"اُتوپیایی (ناکجا آباد) باید ساخت که در آن انسانها بدون قید و شرط، آزاد و آرام زندگی اشتراکی نمایند."
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 110
فهرست مطالب
سر آغاز...
انسان 7
طبیعت 18
معماری 25
انسان و طبیعت 58
انسان و معماری 65
معماری و طبیعت 83
منابع 111
انسان ـ طبیعت ـ معماری