لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
فهرست مطالب
مقدمه 2
بافت مریستم 4
ویژگیهای یاخته های مریستمی 4
طبقه بندی مریستم ها 4
بافت پارانشیم 5
انواع بافت پارانشیم 6
پارانشیم کلروفیلی یا کلرانشیم 6
پارانشیم ذخیره ای 7
پارانشیم آبی یا آبدار 7
پارانشیم هوایی یا حفره ای یا آئرانشیم 7
بافتهای نگاهدارنده 8
بافت کلانشیم 8
بافت اسکلرانشیم 9
یاخته های فیبری 10
اسکلرئید 10
بافتهای آوندی 11
مقدمه
بافت شناسی (هستولوژی) یکی از رشته های مهم علم زیست شناسی محسوب می شود. بافت شناسی گیاهی، تاریخی دیرینه دارد و با کوشش دانشمندانی نظیر مالپیگی و گرو ابتدا در اواسط قرن هفدهم بنیانگذاری شد. تصاویر بسیار دقیقی که گرو از بافتهای گیاهی رسم کرد امروزه نیز در بسیاری از کتب گیاهشناسی استفاده می شوند.
بافتهای گیاهی بسیار متنوعند و اصولا تنوع آنها در نتیجه تکامل به وجود آمده است. بدین صورت که گروههای گیاهی تکامل یافته تر، دارای تنوع بافتی بیشتری می باشند. بیشترین تنوع بافتی در گیاهان گلدار یعنی تک لپه ایها و دو لپه ایها مشاهده می شود، چون در این گروهها بافتها و سلولها به حد والایی از تکامل خود رسیده اند و کاملا اختصاصی شده اند.
در گروههای پست ترف بافتها تنوع کمتری دارند. برای مثال در خزه ها اگر چه تقسیم کار تا حد زیادی رخ داده است و اندامهای شبیه برگ، ساقه، ریشه ایجاد شده است و سلولهای فتوسنتر کننده و ذخیره ای و جذب کننده ساخته شده است ولی هنوزبافتها تمایز کامل نیافته و کاملا اختصاصی نشده اند، بنابراین بافتها عمدتا پارانشیمی میباشند. در نهانزادان آوندی بعضی از بافتها نظیر بافت هدایت کننده برای اولین مرتبه تمایز یافته است و سپس تکامل آنها ادامه می یابد تا در گیاهان گلدار به حد کمال خود می رسد و کاملا اختصاصی می شوند.
بسیاری از گیاهان دارای اندامهای گوناگون ( ریشه، ساقه،برگ، گل) هستند. هر اندام از اجتماع چند نوع بافت و هر بافت از اجتماع یاخته هایی با ساختار و نقش یکسان به وجود آمدی هست. یاخته واحد ساختاری و کنشی گیاه است.
بافتهایی که در گیاهان دیده می شوند عبارتند از بافتهای : مریستم، پارانشیم، اپیدرم (بشره یا روپوست)، پریدرم، کلانشیم، اسکلرانشیم و همچنین بافتهای چوبی، آبکشی و ترشحی. بافت ÷ارانشیم را "بافت زمینه ای" بافتهای اپیدرم و پریدرم را " دستگاههای محافظ یا پوششی"، بافتهای کلانشیم و اسکلرانشیم را " دستگاههای نگاهدارنده یا استحکامی" و بافتهای چوبی و آبکشی را " دستگاههای هادی " گویند. ( شکل 1)
بسیاری از گیاهان دارای اندامهای گوناگون ( ریشه، ساقه،برگ، گل) هستند. هر اندام از اجتماع چند نوع بافت و هر بافت از اجتماع یاخته هایی با ساختار و نقش یکسان به وجود آمدی هست. یاخته واحد ساختاری و کنشی گیاه است.
بافتهایی که در گیاهان دیده می شوند عبارتند از بافتهای : مریستم، پارانشیم، اپیدرم (بشره یا روپوست)، پریدرم، کلانشیم، اسکلرانشیم و همچنین بافتهای چوبی، آبکشی و ترشحی. بافت ÷ارانشیم را "بافت زمینه ای" بافتهای اپیدرم و پریدرم را " دستگاههای محافظ یا پوششی"، بافتهای کلانشیم و اسکلرانشیم را " دستگاههای نگاهدارنده یا استحکامی" و بافتهای چوبی و آبکشی را " دستگاههای هادی " گویند. ( شکل 1)
شکل 1: انواع بافتهای گیاهی
بافت مریستم
یاخته های مریستمی که منشاء بافتهای گیاهی هستند جایگاههای مشخصی را در اندامهای گیاهی اشغال می کنند. واژه مریستم از کلمه یونانی " مریستوس" به معنای قابلیت تقسیم گرفته شده و بافتی است که یاخته های آن همواره دارای فعالیت تقسیم یاخته ای هستند.
ویژگیهای یاخته های مریستمی
یاخته های مریستمی معمولا چند وجهی، دارای دیواره نازک، هسته بزرگ، سیتوپلاسم متراکم و چند واکوئول کوچک اند. این یاخته ها در شرایط مساعد بیرعت تقسیم میشوند و یاخته های جدید می سازند.
طبقه بندی مریستم ها
یکی از متداولترین روش طبقه بندی مریستمهای گیاهی، طبقه بندی آنها بر اساس محل قرار گرفتنشان در پیکره گیاه است. بر این اساس دو نوع مریستم وجود دارد:
مریستمهای انتهایی : این نوع مریستمها در انتهای ساقه ها و ریشه های اصلی و فرعی وجود دارند.
مریستم های جانبی : این نوع مریستمها در داخل ساقه ها و ریشه های اصلی و فرعی به موازات کناره ها و پهلو های آنها قرار دارند مانند کامبیوم آوندی و کامبیوم چوب پنبه ای.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
فهرست مطالب
مقدمه 2
بافت مریستم 4
ویژگیهای یاخته های مریستمی 4
طبقه بندی مریستم ها 4
بافت پارانشیم 5
انواع بافت پارانشیم 6
پارانشیم کلروفیلی یا کلرانشیم 6
پارانشیم ذخیره ای 7
پارانشیم آبی یا آبدار 7
پارانشیم هوایی یا حفره ای یا آئرانشیم 7
بافتهای نگاهدارنده 8
بافت کلانشیم 8
بافت اسکلرانشیم 9
یاخته های فیبری 10
اسکلرئید 10
بافتهای آوندی 11
مقدمه
بافت شناسی (هستولوژی) یکی از رشته های مهم علم زیست شناسی محسوب می شود. بافت شناسی گیاهی، تاریخی دیرینه دارد و با کوشش دانشمندانی نظیر مالپیگی و گرو ابتدا در اواسط قرن هفدهم بنیانگذاری شد. تصاویر بسیار دقیقی که گرو از بافتهای گیاهی رسم کرد امروزه نیز در بسیاری از کتب گیاهشناسی استفاده می شوند.
بافتهای گیاهی بسیار متنوعند و اصولا تنوع آنها در نتیجه تکامل به وجود آمده است. بدین صورت که گروههای گیاهی تکامل یافته تر، دارای تنوع بافتی بیشتری می باشند. بیشترین تنوع بافتی در گیاهان گلدار یعنی تک لپه ایها و دو لپه ایها مشاهده می شود، چون در این گروهها بافتها و سلولها به حد والایی از تکامل خود رسیده اند و کاملا اختصاصی شده اند.
در گروههای پست ترف بافتها تنوع کمتری دارند. برای مثال در خزه ها اگر چه تقسیم کار تا حد زیادی رخ داده است و اندامهای شبیه برگ، ساقه، ریشه ایجاد شده است و سلولهای فتوسنتر کننده و ذخیره ای و جذب کننده ساخته شده است ولی هنوزبافتها تمایز کامل نیافته و کاملا اختصاصی نشده اند، بنابراین بافتها عمدتا پارانشیمی میباشند. در نهانزادان آوندی بعضی از بافتها نظیر بافت هدایت کننده برای اولین مرتبه تمایز یافته است و سپس تکامل آنها ادامه می یابد تا در گیاهان گلدار به حد کمال خود می رسد و کاملا اختصاصی می شوند.
بسیاری از گیاهان دارای اندامهای گوناگون ( ریشه، ساقه،برگ، گل) هستند. هر اندام از اجتماع چند نوع بافت و هر بافت از اجتماع یاخته هایی با ساختار و نقش یکسان به وجود آمدی هست. یاخته واحد ساختاری و کنشی گیاه است.
بافتهایی که در گیاهان دیده می شوند عبارتند از بافتهای : مریستم، پارانشیم، اپیدرم (بشره یا روپوست)، پریدرم، کلانشیم، اسکلرانشیم و همچنین بافتهای چوبی، آبکشی و ترشحی. بافت ÷ارانشیم را "بافت زمینه ای" بافتهای اپیدرم و پریدرم را " دستگاههای محافظ یا پوششی"، بافتهای کلانشیم و اسکلرانشیم را " دستگاههای نگاهدارنده یا استحکامی" و بافتهای چوبی و آبکشی را " دستگاههای هادی " گویند. ( شکل 1)
بسیاری از گیاهان دارای اندامهای گوناگون ( ریشه، ساقه،برگ، گل) هستند. هر اندام از اجتماع چند نوع بافت و هر بافت از اجتماع یاخته هایی با ساختار و نقش یکسان به وجود آمدی هست. یاخته واحد ساختاری و کنشی گیاه است.
بافتهایی که در گیاهان دیده می شوند عبارتند از بافتهای : مریستم، پارانشیم، اپیدرم (بشره یا روپوست)، پریدرم، کلانشیم، اسکلرانشیم و همچنین بافتهای چوبی، آبکشی و ترشحی. بافت ÷ارانشیم را "بافت زمینه ای" بافتهای اپیدرم و پریدرم را " دستگاههای محافظ یا پوششی"، بافتهای کلانشیم و اسکلرانشیم را " دستگاههای نگاهدارنده یا استحکامی" و بافتهای چوبی و آبکشی را " دستگاههای هادی " گویند. ( شکل 1)
شکل 1: انواع بافتهای گیاهی
بافت مریستم
یاخته های مریستمی که منشاء بافتهای گیاهی هستند جایگاههای مشخصی را در اندامهای گیاهی اشغال می کنند. واژه مریستم از کلمه یونانی " مریستوس" به معنای قابلیت تقسیم گرفته شده و بافتی است که یاخته های آن همواره دارای فعالیت تقسیم یاخته ای هستند.
ویژگیهای یاخته های مریستمی
یاخته های مریستمی معمولا چند وجهی، دارای دیواره نازک، هسته بزرگ، سیتوپلاسم متراکم و چند واکوئول کوچک اند. این یاخته ها در شرایط مساعد بیرعت تقسیم میشوند و یاخته های جدید می سازند.
طبقه بندی مریستم ها
یکی از متداولترین روش طبقه بندی مریستمهای گیاهی، طبقه بندی آنها بر اساس محل قرار گرفتنشان در پیکره گیاه است. بر این اساس دو نوع مریستم وجود دارد:
مریستمهای انتهایی : این نوع مریستمها در انتهای ساقه ها و ریشه های اصلی و فرعی وجود دارند.
مریستم های جانبی : این نوع مریستمها در داخل ساقه ها و ریشه های اصلی و فرعی به موازات کناره ها و پهلو های آنها قرار دارند مانند کامبیوم آوندی و کامبیوم چوب پنبه ای.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بافت اسکلرانشیم
اسکلرانشیم بافتی است که یاخته هایی با جدار ثانوی ضخیم نشده چوبی یا غیر چوبی و عمل مهم آن در نگهداری و استحکام گیاه می باشد. یاخته های اسکلرانشیم بیشتر کیفیت الاستیکی (کشندگی و ارتجاع) دارند تا کیفیت پلاستیکی (شکل پذیری) یاخته های اسکلرانشیمی در شکل ساختمان و منشأ متفاوتند معمولاً یاخته های اسکلرانشیمی با ضخیم شدن تدریجی غشای اسکلتی و تبدیل آن به مداد چربی (lignin) به وجود می آید این عمل را چربی شدن غشا یا لیگنی فیکاسیون( ligni Fication) می نامند یاخته های اسکلرانشیمی در آغاز زنده و به تدریج که اسکلرید و فیبری می شوند هسته خود را از دست می دهند و فضایی درون یاخته به نام لومن با انشعابات کانالی ایجاد می شود در این صورت پروتوپلاسم یاخته غیر زنده است بافت اسکلرانشیم از نظر شکل و ساختار به دو نوع تقسیم می شود : 1- فیبرها(Fibres) 2- اسکلرید (sclereids)
فیبرها معمولاً یاخته طویل و اسکلرید ها معمولاً یاخته های کوتاهی و کم و بیش این دو یامتریک هستند اسکلریدها معمولاً در سطوح جانبی دارای منفذهای گردی هستند که منتهی به کانال هایی در درون یاخته که منشعب نیز هستند می شوند این ساختمان در نتیجه ضخیم شدن دیواره ثانوی یاخته به وجود می آید.
از نظر منشأ:
یاخته های اسکلریدی معمولاً منشأ پارانشیمی دارند که جدار آنها به تدریج ضخیم می شود ولی یاخته های فیبری از تکامل یاخته های مریستمی (مریستم بنیادی) نتیجه می شوند. شکل و طول یاخته های فیبری یاخته هایی هستند باریک و کشیده (طویل) که در دو طرف نوک تیز شده و مواقعی منشعب در یک انتها یا دو انتها دیده می شود طول یاخته فیبری در گیاه شاهدانه (Gannabis) بین 5/0 تا 5/5 سانتی متر است و در کتان(Linum usifafissimum) بین 9/6 - 8/0 سانتی متر و درگیاهی با نام تجاری رامی(Ramie) و نام علمی(boehmerianivea) از خانواده گزنه ها به 55 سانیت متر می رسد این اندازه یاخته های فیبری طویلترین یاخته ها در گیاهان عالی است(aldaba) در 1927 با مسراسیون(maceration) مخصوصی این یاخته ها را جدا و اندازه گیری کردن یاخته های فیبیر از تحول و تکامل پروکامبیون، کامبیون و مرسیستم بنیادی (زمینه ای) و حتی ممکن است از پرودرم نتیجه شود در انواعی از شبه گندمیان(cyperaceae) مواردی در بسیاری از دولپه ها از پارانشیم نیز ممکن است نتیجه شود مثلاً از پروتوفلئوم(protophloem).
اقسام فیبرها:
یک تقسیم بندی دیگر فیبر در شکل یاخته های آن است :
1- نوع اگزیلاری (xylary)
2- نوع اکسترا اگزیلاری (extraxylary)
نوع اگزیلاری(xylary) : نوعی است که عمومیت دارد و از تکامل یاخته های مریستمی همراه بافت آوند چوبی دیده می شود این نوع در شکل منفذها و وضع عمومی نیز متفاوت است فیبری فرم ها یا نوع میله های داخلی یاخته های کشیده و طویل تر از نوع تراکئیدی است.
این نوع جدار بسیار ضخیم و منفذهای ساده دارد
الف) لیبری فرم (libriform fiber)کشیده ترند
ب) فیبرتراکئیدی(fiber-tracheids) ضخیم ترند
فیبرتراکئیدی(fiber-tracheids) که حد واسط تراکئیدی اصلی و فیبرها هستند جدارهای متوسطی از نظر ضخامت دارند نسبت به لیبری فیبر ولو ضخیم تر از تراکئیدهای اصلی هستند یک نوع دیگر فیبر نوع سوم که بیشتر در آوندهای چوبی ثانوی (در نمو قطری گیاهان دولپه دیده می وشند عبارتند از: فیبر ژلاتینی(gelatinousmucilayinus fiber) در این نوع فیبرهای داخلی از غشاء ثانوی شامل آنها سلولز لست. در حالی که منفذها در قسمتهای چربی شده است این بایه را اصطلاحاً (G-Laye) ناضر که موجب جذب آب و تورم آن می گردد. ژباتینوس فیبر موجب سوجب سختی یا جیری شدن چوب می گردد.
بافت اسکلرانشیم
بافت اسکلرانشیم بافت تصادفی است که تقریباً در همه اعضا ساختمان های پیکره گیاه بافت می شود. این بافت گاهی به صورت اجتماع و دستجات سلولی، گاه به صورت بافت سرتاسری یک یا چند لایه ای و گاه نیز به صورت سلول های پراکنده انفرادی یافت می شود.
این بافت در لایه ها به صورت بافت مقاوم پوست، در میوه های شفت به صورت بافت سخت چربی شده درونبر و در پوست ساقه و ریشه به صورت دستجات یا لایه های سرتاسری در ناحیه بیرونی (اگزودرمیس) وجود دارد.
بعلاوه بافت اسکلرانشیم در استوانه مرکزی اندام های ریشه و ساقه به صورت دستجات همراه آوندهای هدایت کننده در برگ ها و دم برگ ها به صورت غلاف اسکلرانشیم اطراف التجات و همچنین در برخی میوه ها از قبیل به و گلابی به صورت سلول های انفرادی حضور دارد. اسکلرانشیم هم در ساختمان های نخستین و هم در ساختمان های ثانویه گیاه مشاهده می شود.
سلول های بافت اسکلرانشیم بلا استثناء دارای دیواره ثانویه هستند که گاه کلفت و سخت و لیگنینی غیر قابل نفوذ می شدند و به سبب ریخته شدن دیواره ثانویه از فعالیت های پروتر پلاسمی آنها کاسته می شود و سلول های بالغ اسکلرانشیمی معمولاً از نظر پروتوپلاسم غیر فعال هستند. به عبارت دیگر سلول های مرده ای محسوب می شوند. دیواره ثانویه در سلول های اسکلرانشیمی گاهی بسیار کلفت ریخته می شود بطوریکه ممکن است بیش از 80 تا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بافت اسکلرانشیم
اسکلرانشیم بافتی است که یاخته هایی با جدار ثانوی ضخیم نشده چوبی یا غیر چوبی و عمل مهم آن در نگهداری و استحکام گیاه می باشد. یاخته های اسکلرانشیم بیشتر کیفیت الاستیکی (کشندگی و ارتجاع) دارند تا کیفیت پلاستیکی (شکل پذیری) یاخته های اسکلرانشیمی در شکل ساختمان و منشأ متفاوتند معمولاً یاخته های اسکلرانشیمی با ضخیم شدن تدریجی غشای اسکلتی و تبدیل آن به مداد چربی (lignin) به وجود می آید این عمل را چربی شدن غشا یا لیگنی فیکاسیون( ligni Fication) می نامند یاخته های اسکلرانشیمی در آغاز زنده و به تدریج که اسکلرید و فیبری می شوند هسته خود را از دست می دهند و فضایی درون یاخته به نام لومن با انشعابات کانالی ایجاد می شود در این صورت پروتوپلاسم یاخته غیر زنده است بافت اسکلرانشیم از نظر شکل و ساختار به دو نوع تقسیم می شود : 1- فیبرها(Fibres) 2- اسکلرید (sclereids)
فیبرها معمولاً یاخته طویل و اسکلرید ها معمولاً یاخته های کوتاهی و کم و بیش این دو یامتریک هستند اسکلریدها معمولاً در سطوح جانبی دارای منفذهای گردی هستند که منتهی به کانال هایی در درون یاخته که منشعب نیز هستند می شوند این ساختمان در نتیجه ضخیم شدن دیواره ثانوی یاخته به وجود می آید.
از نظر منشأ:
یاخته های اسکلریدی معمولاً منشأ پارانشیمی دارند که جدار آنها به تدریج ضخیم می شود ولی یاخته های فیبری از تکامل یاخته های مریستمی (مریستم بنیادی) نتیجه می شوند. شکل و طول یاخته های فیبری یاخته هایی هستند باریک و کشیده (طویل) که در دو طرف نوک تیز شده و مواقعی منشعب در یک انتها یا دو انتها دیده می شود طول یاخته فیبری در گیاه شاهدانه (Gannabis) بین 5/0 تا 5/5 سانتی متر است و در کتان(Linum usifafissimum) بین 9/6 - 8/0 سانتی متر و درگیاهی با نام تجاری رامی(Ramie) و نام علمی(boehmerianivea) از خانواده گزنه ها به 55 سانیت متر می رسد این اندازه یاخته های فیبری طویلترین یاخته ها در گیاهان عالی است(aldaba) در 1927 با مسراسیون(maceration) مخصوصی این یاخته ها را جدا و اندازه گیری کردن یاخته های فیبیر از تحول و تکامل پروکامبیون، کامبیون و مرسیستم بنیادی (زمینه ای) و حتی ممکن است از پرودرم نتیجه شود در انواعی از شبه گندمیان(cyperaceae) مواردی در بسیاری از دولپه ها از پارانشیم نیز ممکن است نتیجه شود مثلاً از پروتوفلئوم(protophloem).
اقسام فیبرها:
یک تقسیم بندی دیگر فیبر در شکل یاخته های آن است :
1- نوع اگزیلاری (xylary)
2- نوع اکسترا اگزیلاری (extraxylary)
نوع اگزیلاری(xylary) : نوعی است که عمومیت دارد و از تکامل یاخته های مریستمی همراه بافت آوند چوبی دیده می شود این نوع در شکل منفذها و وضع عمومی نیز متفاوت است فیبری فرم ها یا نوع میله های داخلی یاخته های کشیده و طویل تر از نوع تراکئیدی است.
این نوع جدار بسیار ضخیم و منفذهای ساده دارد
الف) لیبری فرم (libriform fiber)کشیده ترند
ب) فیبرتراکئیدی(fiber-tracheids) ضخیم ترند
فیبرتراکئیدی(fiber-tracheids) که حد واسط تراکئیدی اصلی و فیبرها هستند جدارهای متوسطی از نظر ضخامت دارند نسبت به لیبری فیبر ولو ضخیم تر از تراکئیدهای اصلی هستند یک نوع دیگر فیبر نوع سوم که بیشتر در آوندهای چوبی ثانوی (در نمو قطری گیاهان دولپه دیده می وشند عبارتند از: فیبر ژلاتینی(gelatinousmucilayinus fiber) در این نوع فیبرهای داخلی از غشاء ثانوی شامل آنها سلولز لست. در حالی که منفذها در قسمتهای چربی شده است این بایه را اصطلاحاً (G-Laye) ناضر که موجب جذب آب و تورم آن می گردد. ژباتینوس فیبر موجب سوجب سختی یا جیری شدن چوب می گردد.
بافت اسکلرانشیم
بافت اسکلرانشیم بافت تصادفی است که تقریباً در همه اعضا ساختمان های پیکره گیاه بافت می شود. این بافت گاهی به صورت اجتماع و دستجات سلولی، گاه به صورت بافت سرتاسری یک یا چند لایه ای و گاه نیز به صورت سلول های پراکنده انفرادی یافت می شود.
این بافت در لایه ها به صورت بافت مقاوم پوست، در میوه های شفت به صورت بافت سخت چربی شده درونبر و در پوست ساقه و ریشه به صورت دستجات یا لایه های سرتاسری در ناحیه بیرونی (اگزودرمیس) وجود دارد.
بعلاوه بافت اسکلرانشیم در استوانه مرکزی اندام های ریشه و ساقه به صورت دستجات همراه آوندهای هدایت کننده در برگ ها و دم برگ ها به صورت غلاف اسکلرانشیم اطراف التجات و همچنین در برخی میوه ها از قبیل به و گلابی به صورت سلول های انفرادی حضور دارد. اسکلرانشیم هم در ساختمان های نخستین و هم در ساختمان های ثانویه گیاه مشاهده می شود.
سلول های بافت اسکلرانشیم بلا استثناء دارای دیواره ثانویه هستند که گاه کلفت و سخت و لیگنینی غیر قابل نفوذ می شدند و به سبب ریخته شدن دیواره ثانویه از فعالیت های پروتر پلاسمی آنها کاسته می شود و سلول های بالغ اسکلرانشیمی معمولاً از نظر پروتوپلاسم غیر فعال هستند. به عبارت دیگر سلول های مرده ای محسوب می شوند. دیواره ثانویه در سلول های اسکلرانشیمی گاهی بسیار کلفت ریخته می شود بطوریکه ممکن است بیش از 80 تا 90 دصد حجم سلول را اشغال کند و درون سلول در وسط مجرای باریکی باقی بماند گاه دیواره ثانویه از جنس سلولز خالص می باشد و ممکن است به صورت تجاری استخراج گردد و در تهیه الیاف نساجی مورد استفاده قرار گیرد (کتان)
ولی با وجود کلفتی دیواره ثانویه گاهی ارتباط سلول با سلول های اطراف قطع نمی شود و این ارتباط از طریق روزنه و پلاسمودسمات برقرار می ماند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بافت
هر جسم سرامیکی پخته شده از مقداری فاز بلوری و فاز شیشه ای و تخلخل تشکیل یافته است مقدار و طرز تقسیم این فازها و همچنین اندازه و شکل آنها نشان دهندهی بافت آن جسم سرامیکی خواهد بود. تشکیل هر بافتی به عوامل مختلفی بستگی دارد، که برای مثال عبارتند از نوع ومقدار درشتی دانه مواد خام اولیه، روش مخلوط کردن و شکل دادن، خشک کردن و شرایط پخت.
تخلخل
تخلخل د راغلب اجسام سرامیکی بخصوص نوع زبر آن دیده می شود و بسیاری از عوامل مکانیکی و خواص سرامیک ها به شکل این تخلخل ها بستگی دارد.
تخلخل از لحاظ شکل به دو دسته تقسیم می شود. تخلخل باز و تخلخل بسته.
تخلخل باز خود به دو دسته دیگر تقسیم می شود .1-تخلخلی که گاز قابلیت عبور از آن را دارد و تخلخل بن بست یا کیسه ای که گاز یا هوا نم تواند از آن عبور کند.
ترموشیمى سرامیک
برای تهیه محصولات سرامیکی که به پخت احتیاج دارند تا از ماده اولیه به محصول آخری برسند یک رشته فعل و انفعالات مختلف انجام می گیرد ، از این لحاظ مهم استکه دانسته شود از این فعل و انفعالات چه حاصل می گردد، به چه سرعتی انجام می گیرند و به چه مقدار گرما نیازمندند. این محاسبات با کمک ترمودینامیک امکان پذیر است، البته اگر همیشه حالت تعادل فرض شود. برای رسیدن به این تعادل ها به علم سینتیک احتیاج است که معرف سرعت فعل و انفعالات فرآیندهاست.
لعاب هاى سربى
امروزه استفاده از اکسید سرب قابل قبول نیست، زیرا هزینه ایجاد شرایط درج شده در قوانین استفاده از اکسید سرب سریعا" افزایش می یابد ، به نحوی که -کارخانجات قادر به تحمل چنین هزینه ای نیستند. به طور سنتی ، اکسید سرب به چند دلیل در لعاب ها استفاده می شود. قدرت گدازآوری بالای اکسید سرب به لعاب ها اجازه می دهد تا در دمای بسیار پایین تری ذوب شوند. اکسید سرب دامنه پخت لعاب را افزایش می دهد. کشش سطحی و ضریب شکست لعاب را بالا می برد و در نتیجه لعابی براق با سطح صاف ایجاد میکند. در نهایت اکسید سرب مانع از تبلور لعاب می شود. حصول چنین خواص مطلوبی بدون سرب مشکل است . با این وجود ،Pbo معایبی نیز دارد. لعاب های حاوی سرب باید در محیطی شدیدا" اکسیدی حرارت داده شوند، زیرا سرب به آسانی احیاء می شود. اکسید سرب در دمای C 1200 فرّار است. مهم ترین عیب سرب سمّی بودن آن است.احتیاط لازم باید صورت گیرد تا از مسمومیت با سرب که موضوعی جدی است پرهیز شود. مسمومیت با وارد شدن ترکیبات محلول سرب در بدن و معمولا ً از طریق دهان و گاهی از راه تنفس بخار یا غبار ایجاد می شود. تشخیص بیماری بسیار سخت است، زیرا علائم آن مشابه بسیاری از بیماری های دیگر است. بنابراین برا پرهیز از مسمومیت باید پیشگیری های ممکن انجام گیرد. در ضمن اگر لعاب ها به شیوهی مناسبی فرموله نشوند می توانند مورد حمله شیمیایی، به ویژه توسط اسید- ها، قرار گیرند که باعث آزادشدن سرب محلول می شود. اگر چنین لعاب هایی در تماس با غذا یا نوشیدنی باشند، ایجاد مسمومیت می کنند.
لعاب هاى اپک
لعاب های اپک لعاب هایی هستند که عبئور نور از آنها به قدری کم است که بدنه را از پشت آن نمی توان دید. این لعاب ها معمولاً سفید هستند، اما ایجاد رنگ های روشن در آن ها نیز با افزودن رنگ دانه ممکن است .
لعاب اپک با افزودن ماده ای که باعث ایجاد ذرات مجزا شود و بخشی از نور را پراکنده و بازبتاباند ایجاد می- شود. برای این امر ماده پخش شده باید حلالیت کمی در لعاب مذاب داشته باشد و دارای ضریب شکستی بسیار متفاوت با لعاب باشد.
هر قدر مسیر نور توسط بلورهای پخش شده بیشتر شکسته شد لعاب اپک تر است. بنابراین هر قدر ذرات بلور کوچکتر باشد. مساحت سطح و بنا بر این بازتابش بیشتر است. اندازه مناسب ذرات برای اپک کننده گی حداکثر حدود 0/4 میکرون است بنابراین از میان اپک کننده های زیرکونی موجود در بازار، که دامنه وسیعی از اندازه ذرات را می پوشانند، حداکثر اپک کنندگی توسط ریزترین آنها ایجاد می شود. چون ریز کردن ذرات با آسیاب کردن انجام می شود، این ها گرانتر هستند .
از طرف دیگر زیر کون مناسب برای ذوب فریت باید اندازه ذرات متوسطی داشته باشد. پس تاثیر زیر کون را می توان با ذوب بخشی از زیر کون در لعاب هایی که کاملاً یا بخشی از آنها فریت شده است بهبود بخشید.
لعاب هاى اطلسى و مات
لعاب های اپک را می توان حد واسط لعاب های رنگی و لعاب های مات در نظر گرفت. اطلسی یا مات بودن پدیده هایی هستند که به حضور بلور های کوچک پخش شده در لعاب مربوط می شوند. این پدیده ها ناشی از تبلور ذرات بلوری در داخل یک لعاب کاملاً ذوب شده در عین سرد شدن است. این بلور ها باید بسیار کوچک باشند و به صورت یکنواخت در لعاب پخش شوند وسطحی صاف و اطلسی ارائه دهند. بر روی یک لعاب مات یا اطلسی می توان با مداد معمولی نوشت و با انگشت آن را پاک کرد. لعاب های مات همواره کم و بیش اپک هستند، زیرا مانند لعاب های اپک معمولی بلورهای موجود در آنها باریکه های نور را می شکنند. این بلور ها در لعاب مات روی، سیلیکات روی (ویلمیت) و در لعاب های مات آهکی، دی- سیلیکات آلومینیوم کلسیم (آنورتیت) یا سیلیکات کلسیم (ولاستونیت) هستند. اگر اکسید باریم به ترکیب افزوده شود ممکن است دی سیلیکات آلومینیوم باریم -(سلسیان) متبلور شود. پدیده ی ماتی متواند با ماده ی حل نشده در لعاب مانند استخوان، فلدسپات یا تالک و نیز حاصل شود، لیکن کیفیت این پدیده پایین تر از ماتی حاصل از تبلور است.
چون برای حصول یک لعاب مات به تبلور نیاز است، لعای نباید پیش از حد پخته شود و باید سیکل سرمایش مناسبی را به کار گرفت. لعاب های ماتی که پیش از حد سریع سرد شوند سطوح براقی دارند. بیشتر لعاب ها را می توان با افزودن یک عامل مات کننده مات کرد. مات حاصل از روی را می توان با افزودن مخلوطی از اکسید روی و رس در مقادیری کم و بیش ایجاد کرد.
دلیل استفاد از رس وارد کردن آلومینا و بنا بر این کاهش اندازه ی بلورهای سیلیکات روی است، که بسیار بزرگ هستند. افزودن وایتینگ (کربنات کلسیم) یا ولاستونیت، باعث ایجاد لعاب مات آهکی می شود.
لعاب هاى داراى جلوه ویژه
برخی از لعاب ها جلوه های زیبایی بی نظیری را ایجاد می کنند، که گاهی در کاربرد های خاصی مفید هستند. برخی از این جلوه های خاص در اثر ایجاد بلورهای پخش شده در لعاب بوجود می آید.لعاب های اپک و لعاب های اطلسی ومات مثال هایی از لعاب های میکرو بلوری هستند که در آنها انداز ذره بلورها به قدری کوچک است که آنها را نمی توان با چشم غیرمسلح مشاهده کرد. در لعاب- های خاص با کاهش سرعت جوانه زنی، بلورها می توانند به اندازه ای رشد کنند که با چشم غیرمسلح قابل رویت باشند. این دسته، لعاب های شکسته، که در آن سطح می تواند با بلور های منفرد اغلب خوشه ای پوشیده شود، و لعاب های اَونچری، که در آن بلورها در زمینه شیشه ای معلق هستند، را شامل می شود.
لعاب هاى ترک دار
لعاب های ترک دار (Crackle) دارای ترک هایی هستند که عمداً ایجاد می شوند.این پدیده با استفاده از لعابی که ضریب انبساط حرارتی بیشتری از بدنه داشته باشد ایجاد می شود. معمولاً این امر توسط Na2O و K2O زیاد در لعاب ایجاد می شود.
ترک های موجود لعاب تا سطح بدنه گسترده می شود. خطوط ترک را می توان با مالیدن رنگدانه تزیین کرد. به همین دلیل این نوع لعاب ها نباید در تماس با غذا یا نوشیدنی قرار گیرند، زیرا در حین استفاده ممکن است ذرات آلی وارد ترک ها شود که با شستن قابل زدودن نیست.