لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
مقاله حاضر به نام نقش ارث در بزهکاری شامل بخش های زیر می باشد :
نقش وراثت و محیط و عوامل غیر ارثی در بزه.
آیا امکان دارد انسان ذاتی و بالفطره بزهکار باشد ؟
علل رفتار غیر عادی و نا بهنجاری های روانی .
خصوصیات رفتارهای بزهکارانه وراثتی در انسان .
اصل وراثت از سنن غیر قابل تبدیل الهی است .
بر اساس تحقیقات و مطالعات انجام شده ، دو عامل «وراثت» و «محیط» ، سهم بسزایی در میان بزهکاری دارند . اما سوابق نشان می دهد که نه وراثت و نه محیط هیچ کدام به تنهایی نمی توانند عامل ایجاد جرم باشند . بلکه زمینه ارثی فرد ، همراه با خصوصیات خلقی و محیطی و تأثیری که افراد دیگر در زندگی انسان دارند، می تواند سبب بروز جرم باشد . از نظر قضایی نیز نقش وراثت و محیط به عنوان عوامل غیر ارادی در بروز جرم که منجر به تحریف اراده می شود ، می باشد . ( سایت اینترنتی گوگل )
وراثت : یکی از عواملی که شخصیت فرد را تحت تأثیر خود قرار داده و مورد توجه جرم شناسان نیز واقع شده است ، عوامل ارثی می باشد . همان طور که انسان از لحاظ مالی وارث بستگان خود می باشد ، ممکن است از نظر فردی نیز وارث استعدادهای نیاکان خود و صفات خوب و بد آنها که از راه وراثت به او منتقل می شود ، باشد . شباهت ظاهری والدین با کودکان چون رنگ چشم یا سفیدی چهره و مقایسه رفتارهای پدر و مادر با فرزند چون نحوه تربیت ، مهرورزی و مانند اینها ، وراثت را همیشه به عنوان یک پدیده قابل تأمل مطرح کرده است . لازم به ذکر است که در دین مبین اسلام نقش و راهنما مورد توجه بوده و از وراثت با کلمه «عرق» یاد شده است . ( همان منبع )
عوامل ذاتی غیر ارثی : قبل از انعقاد نطفه و تشکیل جنین ، عوامل ارثی به نحوی از طریق ژنها در شخصیت افراد مؤثر واقع می شود . عوامل دیگری نیز وجود دارند که از زمان انعقاد نطفه تا زمان تولد جنین اثر می گذارد و تأثیر هر یک از عوامل در شخصیت طفل غیر قابل انکار می باشد و به دو دسته عوامل مربوط به دوران حاملگی و عوامل مربوط به دوران زایمان تفکیک می شود . ( همان منبع )
عوامل مربوط به دوران حاملگی عبارتند از : سن مادر ، سوء تغذیه ، تأثیر داروهای شیمیایی ، تأثیر الکل و مواد مخدر ، بیماری های مادر در دوران بارداری ، حالات هیجانی و عاطفی مادر و تأثیر تشعشعات رادیو اکتیو . ( همان منبع )
آیا امکان دارد انسان به طور ذاتی و بالفطره بزهکار باشد ؟
گروهی از متخصصان که بر روی الگوهای جرم و بزهکاری تحقیق می نمایند ، تأثیرات عوامل زیستی و فیزیولوژیکی را مد نظر قرار داده و عده ای نیز تأثیرات احساسی ، اجتماعی و محیطی را در نظر می گیرند و در مقایسه با یکدیگر به این نتیجه می رسند که عوامل اجتماعی ، روانی و محیطی بسی مؤثرتر از سایر عوامل در بروز بزهکاری است . ( ناسازگاری و بزهکاری در کودکان )
لومبرسو با تکیه بر تأثیرات زیستی و محیطی ادعا دارد که برخی از بزهکاران ، بالفطره مجرم و متمایل به انجام بزهکاری هستند و از این رو برای نخستین بار عبارت «جرم بالفطره و ذاتی» (Criminal Born) را وارد بحث جرم شناسی نمود . وی ادعا می کند که در بدن کودکان بزهکار ، نقصی به نام استیگماتا (Stigmata) وجود دارد که آنان را ناخواسته با سمت بزهکاری سوق می دهد . ( همان منبع )
از دیرباز بر روی این موضوع بحثهای زیادی شده است و غالب اندیشمندان و جرم شناسان قدیمی بر این باورند که عامل زیستی یا بیولوژیکی در ارتکاب کودکان به جرم دخالت دارد . فاکتورها و عوامل بیولوژیکی و فیزیولوژیکی مورد ادعا در بروز جرایم با پیشرفت علم و بالاخص با مشخص شدن قوانین وراثتی که از سوی مندل (84-1822) مطرح گردید بیش از پیش ذهن مدعیان به تأثیرات زیستی و وراثتی را در بروز جرایم و بزهکاری در کودکان را مشغول داشت . ( همان منبع )
عوامل وراثتی در واقع آثاری هستند که از هسته اسپرماتوزوئید پدر و هسته تخم مادر که به نام زیگوتا معروف بوده و به شکل سلول واحد باردار شده است ، با برگیری خصوصیات کروموزوم آن از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد . هر کدام از ما انسانها علاوه بر داشتن یک سری خصوصیات منحصر به فرد ، حامل برخی از آثار و خصوصیات وراثتی نیز هستیم . این خصوصیات به صورت ژنهای وراثتی شناخته شده و با توسعه و رشد بدن در تمامی سلولهای بدن جای یافته و تا پایان عمر با انسان به حیات و توسعه خود ادامه می دهند . به عبارتی روشن تر ، انسان به ناخواسته از طریق مجموعه ای از آثار و خصوصیات وراثتی که گریز و رهایی از آنها اجتناب ناپذیر است ، تا پایان عمر کنار آمده و آن را می توان به عنوان بخشی از سرنوشت غیر قابل تغییر انسان تلقی نمود . این ویژگی ها به قدری در سرنوشت انسان مؤثرند که می توانند رفتارها ، عملکرد ، نوع دیدگاه ، فکر و کنش و واکنش های فرد را به صورت مثبت و یا منفی در آینده شکل دهند . ( همان منبع )
به طور کلی در شناخت علل رفتار غیر عادی و عصبی روانی چگونگی شخصیت انسان و عواملی که در سازندگی آن موثرند ، مورد توجه قرار می گیرد . این عوامل به دو دسته مشخص تقسیم می شوند که عبارتند از :
1- عوامل داخلی یا فردی ( مهیا ساز )
2- عوامل خارجی ( آشکار ساز )
به طور دقیقتر ، این عوامل و خصوصیات را می توان به شکل نمودار فوق فرض کرد . همچنین بیماریها و اختلالات رفتاری را در دایره دیگری در میان آن تصویر نمود . با تفکیک دو قسمت تحتانی و فوقانی نمودار بزرگتر ، قسمت فوقانی ، فاکتورهای خارجی و محیطی را نشان می دهد و قسمت تحتانی ، فاکتورهای داخلی و فردی را نشان می دهد . ( روانشناسی و روانپزشکی کیفری )
1- عوامل داخلی ( فردی ) :
عوامل داخلی که شامل قسمت تحتانی نمودار فوق است ، گر چه دو قسمت جداگانه ندارد ، ولی از دو گروه عوامل مخلوط تشکیل یافته که عبارتند از عوامل ژنتیکی ( ارثی ) و عوامل سرشتی .
نقش ارث در علل رفتار غیر عادی و نابهنجاری های روانی : فرهنگ لیزه وراثت را چنین تعریف می کند : «شرایطی که باعث می شود حالات جسمانی و نفسانی از پدر و مادر به اولاد انتقال یابد ، وراثت نام دارد .» به نظر ریبو وراثت قانونی از حیات شناسی است که تمام موجودات زنده در پرتو آن در اعقاب خود تکرار می شوند . ( همان منبع )
به عقیده دکتر آذرم ، مقصود از توارث بررسی شباهت های موجود بین خویشان و نزدیکان مخصوصاً والدین و فرزندان است . هر فردی از طریق سلولهای تناسلی نر و ماده ( اسپرماتوزوئید و اوول ) با پدر و مادر خود مربوط است و هیچ رابطه مستقیم دیگری بین آنها موجود نیست ، به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
مقدمه:
بزهکاری کودکان از مسئل مهم خانواده ها ومدارس واز پدیده هایی است که در عصر ما جلوه ی بیشتری پیدا کرده اند و موجب عوارض بسیاری است.چه بسیارند مسایل ومشکلاتی که در جامعه ی امروز ماوجود دارند ونشات گرفته از جرائم اطفالند.
این مسئله پدیده ای خاص است که از دیدی می توان گفت ربطی به بزرگسالان نداردولی شدیدا تحت تاثیر و شرایط آن است.پدران ومادران،اولیای مدرسه عوامل اجتماعی در این جنبه نقش فوق العاده ای دارند.
معنی ومهفوم بزهکاری:
غرض از بزهکاری رفتاری نابهنجار و اغلب دارای جنبه ی ضد اجتماعی است.کلا" همه ی اعمال خلاف و جرائم بد سلوکی و بد رفتاری که زمینه ساز صدمه ای برای خود ودیگران است ویا انحرافی و تخلفی از ضوابط شرعی باشد بزهکاری نام می گیرد.
بزهکار کیست؟
بزهکار کسی است که کاری خلاف قانون انجام می دهد،مرتکب خطایی می شود که دین یا دولت مشروع بر پای آن صحه نمی گذارند.عمل بزهکاری فعلی خلاف ویاتخطی از خط اصلی است که علیه شخص یا شیئی صورت می گیرد.بزهکار عملی را که انجام می دهد خلاف قانون است چه آن عمل کوچک باشد چه بزرگ.اصل در آن نابهنجاری شخصیت است و فرد بزهکار بر این اساس از تعادل روانی برخوردار نیست.اگر قانون برای او مجازات قائل است بدان خاطر است کهدر آن تعمدی را ملاحظه می کند و سلوک و رفتارنابخردانه او را عمدی می شناسد.
جلوه ها و صورت ها :
بزهکاری کودکان در محیط خانه ومدرسه نمد ها و تظاهراتی دارد که اغلب آن به صورت عصیان های شدید ،طغیان ،سر کشی از مقررات خانواده ومدرسه ،رفتار خشونت آمیز ،خرابکاری ،شکست و بست اشیا خشونت ها،کینه توزی های شدید حسادت های خطر آفرین است.
گاهی نمود ها و تظاهرات آن به صورت انحراف جنسی به همه ی اشکالش انحراف اخلاقی ،انحراف جنسی،حمله ها،وحشی گری ها ،تهاجم ها ،دزدی ،دروغ،فرار وولگردی است که این جنبه ها در کودکان 6 تا 12 ساله هم دیده می شود .در کل اینان اصول پذیرفته شده ی اخلاقی را پذیرا نیستند ودائما در حال درگیری با مردم جامعه ویا اعضای خانواده هستند بی عاطفگی وبی توجهی به عواقب امور در کارشان زیاد مشاهده می شود و بهم زدن نظم وآشفتگی ها در کار و رفتارشان هویدا است.
نوع آن در کودکان :
نوع بزهکاری در کودکان و بویژه درآنها که سالهای آخر دوران کودکی را می گذرانند ویا وارد مرحله ی نوجوانی و بلوغ شده اند بسیارپر دامنه ولی اهم آنها بدین قرارند:
- سرقت ومخصوصا دله دزدی
- اعمال منافی با عفت بخصوص سوء استفاده از دیگران
- باند بازی (در سنین 11 سالگی به بعد)
- ولگردی که خود ام الجرائم خوانده می شود
- موارد دیگری چون قاچاق مواد مخدر ،تکدی ها،شرارت ها،ضرب وجرح عمدی و...
وسعت آن در عصر ما:
بزهکاری کودکان نیز کم وبیش در گذشته وجود داشته و در عصر ما بدلیل متعددی رشد وگشترش یافته است تا حدی که افکار مربیان را متوجه خودکرده است این مسئله در جهان غرب وضع حادودشواری پیدا کرده ودرجامعه ی ما میرودکه مسئله آفرین شود.بررسی ها در ایران نشان می دهند که آمار جرائم کودکان در ایران رو به افزلیش است اگر چه رقم آن به آنچه در غرب است نرسد و البته باید گفت صورت حاد وشدید جهان غرب را ندارد.
حالات و رفتار:
کودکان بزهکار حالات و رفتاری دارند که به حقیقت باید گفت غیر عادی است .در اغلب اینان حالت ترشرویی،قهر،گنگی،ترس واضطراب به چشم می خوردتهاجمات،خشونت ها و نقص توان مدیریت وکنترل خود در آنان به چشم نمی خورد. افرادی هستند بد سلوک وبد رفتار ،تمایلات آزار رسانی ،ستمگری، نفاق ودورویی در آنان بسیار است.قید وبندی برای خود قائل نیستند.
در برخی از اینان حالت عصبانیت به چشم می خورد و پس از آن خیلی زود پشیمان می شوند .خیالبافی و وسوسه در آنان زیاد است، به نظم تن در نمی دهند ،تابعیت قانون را نمی پذیرندو حتی قانون شکنی دارند.حالاتی چون کش رفتن، میل به فریبکاری،واکنش های خشم ناک ،میل به تخریب و عدم رعایت شئون انسانی در آنان به چشم می خورد .اگر چه دارای نزاکت بیان باشند و در مواردی بسیار عادی و طبیعی بنظر می رسند گاهی در پی آنند که نقاط ضعف فردی را جست وجو کرده وبخواهند موجبات تحقیر آنان را فراهم کنند
.
دسته بندی آنها :
کودکان بزهکار از دیدگاههای مختلفی قابل دسته بندی هستند یک نوع دسته بندی از این قرار است که آنها را به سه گروه طبقه بندی کنند:
گروهی که نقص عاطفی یا غریزی دارند وازآنان سخنان بی ادبانه ،لغزش جنسی، بد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 448
بخش اول
علل فردی بزهکاری
فصل اول : عوامل جسمی و ذاتی
مبحث اول : ارث و بزهکاری
امروزه مسأله بزهکاری اطفال و نوجوانان، از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که فکر اکثر دانشمندان را به خود مشغول داشته است. درباره علل افزایش بزهکاری در روزگار کنونی؛ عقاید مختلفی ابراز شده است. پاره ای از محققین ازدیاد جرم و جنایت را در جهان امروز از خصوصیات کنونی جوامع متمدن دانسته و معتقدند که به همان نسبت که بشر به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود و از معنویت دور می شود، به همان نسبت نیز تبهکاری، قانون شکنی، بزهکاری و ارتکاب اعمال ضد اجتماعی توسعه و گسترش یافته و از سکون و آرامس معنوی در اینگونه اجتماعات کاسته می شود.
بعضی از صاحب نظران نیز افزایش تبهکاری در جوامع کنونی را ناشی از «سستی اعتقادات مذهبی و فتور ایمانی به مبدأ» دانسته چنین استدلال می کنند که بر اثر فروریختن اعتقادات و ضعف اخلاقی در جوامع شهرنشین «وجدان» که پلیس باطنی هر یک از افراد بشری است در اینگونه افراد دچار ضعف گشته و نمی تواند وظیفه اساسی خود را که پایداری از نیکی ها و پیش گیری از بدی هاست، به نحو کامل و شایسته ای به انجام رساند.
بالاخره جمعی دیگر از اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند که آنچه طفل بزهکار را به سوی بزهکاری سوق می دهد معلول دو دسته از عوامل جرم زاست : عوامل بزه ای داخلی و عوامل بزه ای خارجی.
عوامل بزه ای داخلی ناشی از ساختمان جسمی و روانی اطفال می باشد از قبیل : عوامل مادرزادی، عوامل ناشی از وراثت، عوامل ناشی از زایمان، ضربه های مغزی، طرز کار ترشحات غدد داخلی، عوامل متعدد روانی از قبیل نوروز، پیسکوز، پریشان روانی و امثال آنها که در پیدایش بزهکاری اطفال و انحرافات آنان مؤثرند.
عوامل بزه ای خارجی که ناشی از عوامل خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی است.(1)
گفتار اول
شکل گیری شخصیت بزهکار
شخصیت یک فرد یک «ساختار ایستایی»داده شده در آن لحظه است که شخص مورد آزمون، مرتکب جرم شده است، به عکس «ساختار پویا» است که تدریجاً در طی دوران شکل گیری شخصیت بوجود آمده و تا حدود 25 سالگی، و از آن پس تحت نفوذ عوامل گوناگون تحول آن تداوم می یابد.
*دکترین فلسفی مادرزادی بودن یا ناپایداری زمینه اگرچه این نکته حقیقت دارد که امروزه دیگر جرم شناسان پدیده مادرزادی بودن بزهکاری باور ندارند، مع ذلک بعضی چنین اندیشیده اند که بر اثر عوامل گوناگون، زمینه خیلی سست تر و ناپایدار می شود و بدین سان آستانه بزهکاری را به نحوی مستقیم پاین می آورند و شخص را در برابر تأثیرات جرم زای محیط در شکل گیری و تحول شخصیت او حساس تر می سازند و از آنجا اهمیت مفهوم «زمینه» در جرم شناسی آشکار می شود.
مفهوم زمینه در شرایط زیست – روانی برای فعالیت بزهکار خلاصه می شود.
این مفهوم مخصوصا متضمن خصائص ارثی و مادرزادی فرد است، هم چنین تغییراتی را در بر می گیرد که در طول زندگی به وسیله ارگانیسم تحت تأثیرات بدنی یا روانی متحمل می شود.
در حوزه زیست شناسی ادعا می شود اولا میان وراثت کروموزومی، نژاد، شرایط بهداشتی قبل و بعد از تولد، جنس، سن و ارتکاب جرم رابطه وجود دارد و مجرم از نظر جسمانی از فرد طبیعی عقب افتاده تر است و ثانیا تمایل به ارتکاب جرم و قانون شکنی به ان قسمت مغز مربوط است که نیازهای عاطفی، برنامه ریزی، تصمیم گیری، توجیه و تعدیل ها و نیروی انگیزه را کنترل می کند. اضافه بر این در مغز افراد متمایل به جرم در قسمت زیست خشونت نوعی ماده شیمیایی محرک به شکل فعال تر ملاحظه می شود و به علاوه تفاوت هایی نیز در قسمت فوق چشمی مغز انان مشهود است که در قسمت تنظیم رفتار مؤثر می افتد.(2)
هر فرد دارای خصوصیات بیولوژیکی ویژه ای است. بعضی از این خصوصیات با افراد دیگر همنوع فرد مشترک هستند که شاید بتوان تکامل و بقای آنها را به عنوان جزئی از گنجینه رفتاری انسان ها از ارزش انها در حفظ و بقای آنها را به عنوان جزئی از گنیجینه رفتاری انسان ها از ارزش آنها در حفظ و بقای آنها را به عنوان جزئی از گنجینه رفتاری انسان ها از ارزش آنها در حفظ و بقای نوع ناشی دانست.
بازتاب های ساده، پرهیز از محرک های دردناک و گریز از خظر نمونه هایی از این رفتارهای ژنوتیپی هستند که عمدتا از موهبت ذاتی و ارثی سرچشمه می گیرند. خصوصیات دیگری از قبیل آستانه تحمل درد، حساسیت اتونومیک، شیوه رفتار به نظر می رسد بیشتر جنبه هایی از فردیت فنوتیپی شخص هستند. بسیاری از خصویات فرد احتمالا از هنگام تولد با او هستند و می توان آنها را به عنوان نتیجه ترکیب ژن های رسیده از پدر و مادر و ارثی دانست. جز در مورد همشکلان یکسان، هر فرد از لحاظ ترکیب دقیق خصوصیات ارثی با افراد دیگر فرق دارد و محققان رفتار باید این تفاوت های فردی را در نظر داشته باشند. اگرچه علم توارث در سال های اخیز پیشرفت زیادی کرده است، ما هنوز به اندازه کافی در این زمینه اطلاعات نداریم تا بتوانیم بین عوامل ژنوتیپی (ناشی از وراثت) و فنوتیپی (ناشی از محیط) کاملا فرق بگذاریم.
به علت این نقص معلومات، تمام جنبه های رفتاری که ظاهراً از بدو تولد با فرد هستند به عنوان عوامل سرشتی نام برده می شوند. در این مرحله از تاریخ ما قدرت آن را نداریم که عوامل سرشتی را قبل از بروز آنها تحت نفوذ درآوریم. اگرچه تا حدودی می توانیم بعدا بعضی از آنها را تغییر داده و تحت کنترل ارادی خود درآموریم. به این ترتیب، یک فرد می تواند یاد بگیرد که بر خلاف تمایلات سرشتی خود در مقابل محرک های دردناک یا حاکی از خطر عکس العمل مثبت نشان دهد، میزان تحمل خود را در برابر درد افزایش دهد، یا پاسخ های خودکاری از قبیل ضربان قلب و فشار خون خود را تغییر دهد.(3)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زمینههای بزهکاری زنان
ایران - فریبا زمانی:
ارتکاب جرم و عمل خلاف به قشر اجتماعی یا جنس معینی اختصاص ندارد.
زن یا مرد در جایگاههای اقتصادی و اجتماعی متفاوت، از راههای گوناگون فرصتهایی برای عمل خلاف پیدا میکنند.
افزایش ناموزون جمعیت و توزیع نامتعادل آن، آلودگیهای زیست محیطی، بحرانهای اقتصادی، افزایش بیکاری، مهاجرتهای دستهجمعی، حاشیهنشینی در کلان شهرها، نزاعهای قومی و افزایش جرم و جنایت از جمله مسائلی هستند که توجه بسیاری از صاحبنظران مسائل اجتماعی را جلب کردهاند.
چرا که جرایم نهتنها افزایش یافتهاند، بلکه طیف وسیعی از اعمال خلاف، از استعمال مواد مخدر گرفته تا سرقتهای مسلحانه و آدمربایی و سوءاستفادههای مالی را دربرمیگیرد.این اعمال صدالبته مختص مردان نیست. گروهی از جمع خلافکاران را زنان تشکیل میدهند. اگرچه نسبتشان با مردان ناچیز است. این مطلب به چون و چرایی رشد زمینه های اقتصادی و اجتماعی بزهکاری زنان میپردازد.
زمینههای بزهکاری زنان
ایران - فریبا زمانی:
ارتکاب جرم و عمل خلاف به قشر اجتماعی یا جنس معینی اختصاص ندارد.
زن یا مرد در جایگاههای اقتصادی و اجتماعی متفاوت، از راههای گوناگون فرصتهایی برای عمل خلاف پیدا میکنند.
افزایش ناموزون جمعیت و توزیع نامتعادل آن، آلودگیهای زیست محیطی، بحرانهای اقتصادی، افزایش بیکاری، مهاجرتهای دستهجمعی، حاشیهنشینی در کلان شهرها، نزاعهای قومی و افزایش جرم و جنایت از جمله مسائلی هستند که توجه بسیاری از صاحبنظران مسائل اجتماعی را جلب کردهاند.
چرا که جرایم نهتنها افزایش یافتهاند، بلکه طیف وسیعی از اعمال خلاف، از استعمال مواد مخدر گرفته تا سرقتهای مسلحانه و آدمربایی و سوءاستفادههای مالی را دربرمیگیرد.این اعمال صدالبته مختص مردان نیست. گروهی از جمع خلافکاران را زنان تشکیل میدهند. اگرچه نسبتشان با مردان ناچیز است. این مطلب به چون و چرایی رشد زمینه های اقتصادی و اجتماعی بزهکاری زنان میپردازد.
مسئله جرم و بزهکاری، که در پی مسائل و مشکلات اجتماعی دیگر نظیر فقر و بیکاری و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و دگرگونی در قوانین و الگوهای اجتماعی، خلاصه، بر هم خوردن تعادل در نظم اجتماعی پدید میآید، منحصر به مردان نیست.
زنان نیز از صدمات این مشکلات اجتماعی مصون نیستند و زندگی آنان، به دلیل ابعاد نقشها و مسئولیتهایشان، که با توجه به ساختار طبقاتی آنها شکل میگیرد، بر اثر آنها دستخوش بحران و نابسامانی میگردد. اما به مسائل و مشکلات زنان، به دلیل برخی محظورات و قیود ناشی از فرهنگ جوامع سنتی و شرایط اجتماعی پرداخته نشده و در قیاس با سایر مسائل اجتماعی، اهمیت کمتری یافته است.
سؤال اساسی که در این جا مطرح میشود چنین است: چگونه عوامل محیطی مانند خانواده و شرایط اقتصادی و اجتماعی، با ایجاد زمینههای مستعد، میتوانند در گرایش زنان به ارتکاب جرم و بزهکاری به عنوان عمل اجتماعی و در واکنش نسبت به شرایط اجتماعی، نقش مؤثری ایفا کنند؟
در این بررسی، سعی بر این بوده است که با توجه به آراء گوناگونی که در زمینه جرم و بزهکاری، بهویژه جرایم زنان، مطرح شده است رابطه آن دو با شرایط اجتماعی و اقتصادی زنان مجرم سنجیده شود. شاید تذکر این نکته خالی از اهمیت نباشد که ارتکاب جرم و عمل خلاف به قشر اجتماعی یا جنس معینی اختصاص ندارد. زن یا مرد در جایگاههای اقتصادی و اجتماعی متفاوت، از راههای گوناگون فرصتهایی برای عمل خلاف پیدا میکنند.
به عبارت دیگر شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی میتواند به صورت عوامل مستعد کننده درآید و انگیزه ارتکاب جرم و عمل خلاف را شدت بخشد. بر اساس یافتههای یک تحقیق، بیشترین درصد (1/43 درصد) زنانی که، به دلیل ارتکاب جرم و عمل خلاف، در مراکز مذکور نگهداری میشوند در گروههای سنی 15 تا 24 سال قرار دارند.
میانگین سنی زنان در زندان و مراکز بازپروری 28 سال است. 3/50 درصد از آنان در شهر تهران متولد شدهاند و در آن سکونت دارند. درصد چشمگیری (5/43 درصد) از متولدین در سایر شهرها، بهتنهایی یا به همراه اعضای خانواده خود، به تهران مهاجرت کردهاند. 7/30 درصد آنها بیسوادند و معادل همین درصد در حد خواندن و نوشتن و دوره ابتدایی سواد دارند.
حدود نیمی (49 درصد) از کسانی که مجبور به ترک تحصیل شدهاند مخالفت خانواده با ادامه تحصیل یا مشکلات خانوادگی و 8/20 درصد ازدواج زودرس را دلیل ترک تحصیل خود یاد کردهاند. 3/8 درصد نیز به دلیل عمل خلاف مجبور به ترک تحصیل شدهاند. این نتایج مؤید آن است که مسائل و مشکلات درون خانواده عمدهترین عامل ترک تحصیل دختران است. حتی ازدواج زودرس، به نوعی، یا برای فرار از مشکلات درون خانواده است یا تحمیلی و اجباری است.
تصویر جامعی که از این زنان میتوان به دست داد چنین خواهد بود که آنان عموماً جوان، بیسواد یا کمسوادند و دارای زندگی خانوادگی نابسامان و ناپایداری بودهاند.
بیش از نیمی از زنان بزهکار و مجرم، از نظر اقتصادی، غیرفعال بودهاند. شاغلین، هم میزان تحصیلاتشان پایین است و هم، به همین دلیل، طبعاً در مشاغلی به کار اشتغال دارند که درآمد و ثبات کافی ندارند لذا صرف اشتغال نمیتواند مانع جرم و بزهکاری باشد و نوع شغل، میزان دستمزد، ثبات و امنیت شغلی، کارآیی و مهارت شغلی از این حیث نقش مهمی دارند. به عبارت دیگر، مشاغلی که درآمد حاصل از آنها قادر به تأمین حداقل نیازهای زندگی نیست توسل به راههای دیگر کسب درآمد را منتفی نمیسازد.
شرایط و موقعیت در زندگی خانوادگی در ایجاد زمینه مساعد برای گرایش فرد به کجروی عامل مؤثری است. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که پدران 40 درصد پاسخگویان بیسوادند. میزان تحصیلات در مادران بهمراتب وضع بدتری دارد، وضع سواد والدین پاسخگویان و دلایلی که پاسخگویان برای ترک تحصیل ذکر کردهاند نشان میدهد که پدر و مادر بیسواد یا کمسواد، برای تحصیل فرزندان بهخصوص دختران خود اهمیت چندانی قایل نیستند.
بهعلاوه، اکثریت پاسخگویان در خانوادههایی بزرگ شدهاند که حداقل یکی از والدین و در مواردی هر دوی آنها را در سنین کودکی و نوجوانی از دست دادهاند. بدینسان، اکثر پاسخگویان، به دلیل از دست دادن والدین یا جدایی آنها در خانوادههای از هم پاشیده پرورش یافتهاند. حدود 50 درصد پاسخگویان کمتر از 14 سال از عمر خود را در کانون خانواده گذراندهاند. 6/71 درصد از این عده سبب جدایی خود را از خانواده ازدواج و 22 درصد فرار از خانه یاد کردهاند.
نکته درخور توجه اینکه اکثریت نظرگیری از پاسخگویان علت فرار خود را شرایط نابسامان خانوادگی و بدرفتاری اعضای خانواده اظهار داشتهاند.تحقیقات نشان میدهد زندگی در محیط زندگی نابسامان و پرتنش، گسستگی پیوندهای میان فرد و خانواده را در پی دارد و این سبب میشود که فرد کمبودهای عاطفی و مادی خود را در جایی بیرون از خانواده جستوجو کند و در مواردی برای جبران آنها وسایل و راههای نامشروع را برگزیند.
یکی از راههای فرار از چنین شرایطی ازدواج است که به خواست دختر یا افراد خانواده صورت میگیرد. اینگونه ازدواجها، که معمولاً سرسری و بیتوجه به تناسب زوج از نظر سن، میزان تحصیلات، موقعیت خانوادگی و جهات دیگر صورت میگیرد، غالباً بیدوام و ناپایدار است و منجر به جدایی میگردد.این جدایی علاوه بر آثار و عواقب روانی برای هریک از زن و شوهر، در شرایطی که زن از نظر اجتماعی و اقتصادی پایگاه محکم و استواری نداشته باشد، زمینه مساعد را برای کجروی فراهم میسازد.
علاوه بر آن، قرار گرفتن در معرض خردهفرهنگ بزهکاری موجب تقویت الگوهای رفتاری میگردد که در آن اعمال خلاف امری عادی تلقی میشود و وسعت ارتکاب عمل خلاف نیز بستگی به میزان قرار گرفتن فرد در این محیط و طول مدت رابطه و شمار دفعات آن دارد.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که، پس از نابسامانی محیط خانواده و اختلافات درون آن رابطه با دوستان ناباب، از نظر اهمیت، در مرتبه دوم قرار میگیرد و کمبود محبت سومین عامل گرایش به ارتکاب عمل خلاف است. شاید بتوان علت پناه بردن به دوستان ناباب را ناشی از همین کمبودهای عاطفی دانست که فرد جبران آن را در جایی بهجز خانواده جستوجو میکند.
اولین عمل خلاف و درگیر شدن با سیستم قضایی و در نهایت ورود به زندان جریان تداوم کجروی را شکل میبخشد. به محض ورود به زندان، فرد در رابطه با کسانی قرار میگیرد که یا شرایط او را دارند یا دارای سوابق متعددی از اعمال خلافاند. فرد، طی دورانی که در رابطه نزدیک با این افراد بهسر میبرد، تجربیات جدیدی کسب میکند و با خردهفرهنگهای بزهکاری و گروههای بزهکار آشنا میشود.
او برای پذیرفته شدن و سازگاری با محیط، ناچار به پیروی از این خردهفرهنگ میگردد؛ در چنین وضعیتی، یک انحراف ساده به مسئلهای دامنهدار و یک تخلف کوچک از هنجارها به بخشی از شیوه زندگی فرد مبدل میگردد.
یکی دیگر از عواملی که به نوعی با نظریه خردهفرهنگ رابطه پیدا میکند و در ایجاد فرصت و امکان ارتکاب عمل خلاف مؤثر است، شرایط زیستی و محل سکونت فرد است. یعنی زندگی در مناطقی که گروههای بزهکاری در آنجا فراوان است، میزان رشد جمعیت در این مناطق بالاست و افراد ساکن در این محلات از پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالایی برخوردار نیستند. در چنین مناطقی، خردهفرهنگ بزهکاری، به صورت خردهفرهنگی رایج، درون هنجارهای کلی جامعه قرار میگیرد.
یکی دیگر از عواملی که به نظر میرسد در گرایش افراد به کجروی مؤثر باشد نداشتن برنامهای مناسب برای گذراندن اوقات بیکاری و فراغت است. گذراندن اوقات فراغت بعد مهمی از زندگی درونی انسانها و بخشی از تصویر زندگی اجتماعی فرد است. در جامعه ما، که هنوز خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است، بیشترین اوقات افراد در درون خانواده سپری میشود و تخصیص زمان مجزایی برای اوقات فراغت برای قشر عظیمی از جامعه مفهوم ندارد. 57 درصد از پاسخگویان عقیده داشتند که داشتن برنامهای برای گذراندن اوقات فراغت میتواند از روی آوردن به کارهای خلاف جلوگیری کند.
به این ترتیب نتایج این تحقیق نشان میدهد که جرم و بزهکاری در جامعه مورد بررسی عوامل متعدد دارد که دست به دست هم میدهند و زمینه مساعد را برای آن فراهم میآورند. اما معمولاً، در هر مورد، نقش یک عامل بارزتر از عوامل دیگر و در حکم جرقهای است که باعث اشتعال میشود.
فقر اقتصادی، بیسوادی، ناآگاهی اجتماعی، زندگی خانوادگی نابسامان و از هم پاشیده، سکونت در محلات پست و جرمخیز که خود متأثر از شرایط اقتصادی است، از جمله عواملی هستند که هریک از آنها متأثر از عوامل دیگر و در تعامل با آنهاست. هیچیک از این عوامل بهتنهایی موجب بروز کجروی و انگیزه عمل خلاف نمیگردد، اما در صورتی که مجموعهای از عوامل مساعد کننده وجود داشته باشد، هریک از عوامل مذکور میتواند نقش تعیین کنندهای در گرایش فرد به کجروی ایفا کند.
منبع : http://www.hamshahri.org/News/?id=26435
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بزهکاری اطفال
تشکیل پرونده شخصیت برای کودکان بزهکار ضروری است
دادرسی کیفری منطبق بر منشور جهانی حقوق کودکدادرسی است که در آن سعی میشود بازداشت کودکانتا حد ممکن تنها در موارد ضروری صورت میگیرد.دکترحسنعلی موذن زادگان مدرس دانشگاه تهران درگفت وگو با سرویس حقوقی ایسکانیوز با بیان اینمطلب اظهار داشت: تعیین حداقل سن مسوولیت کیفریو تعیین واکنشهای اصلاحی درمانی و حرفه آموزی ازجمله مسایلی به شمار میرود که برای انطباققوانین داخلی با منشور جهانی حقوق کودک ضروریاست. وی افزود: حداقل سن مسوولیت کیفری یعنی سقف 18 واز کف 10 سال باید تعیین شود به طوری که اطفال زیر10 سال باید از داشتن مسوولیت کیفری مبرا دانست واطفال بین 10 تا 18 سال را به گونه ای مجازات کنیمکه میزان آن با بزرگسالان متفاوت باشد. این وکیل دادگستری ادامه داد: تاسیس نهادهایمیانجیگری کیفری برای رسیدگی به بزهکاری اطفالاز طریق دخالت مددکاران اجتماعی و اشخاصکارآزموده برای حل وفصل دعاوی کیفری کودکانخارج از جراید رسمی کیفری نیز از جمله مواردی است که باید برای انطباق قوانین داخلی و منشورجهانی حقوق کودک به آن توجه گردد. این حقوقدان با اشاره به پرونده شخصیت برایبزهکاران نوجوان تصریح کرد : در سیستم دادرسیاطفال باید برای اطفال بزهکار پرونده شخصیت ازنظر گرفته شود این پرونده شخصیت باید در جرایممهم یا جرایمی که مجازات سه سال حبس به بالادارند و جرایم مستوجب حدود قصاص به صورت الزامیبرای اطفال بزهکار گشوده شود. دکتر موذن زادگان تاکید کرد : در جرایم مهم یعنیجرایمی که مجازات آنها از سه سال حبس به بالا استیا در جرایمی که مجازات آنها قصاص و حد مجرم استاگر کودکان این جرایم را مرتکب شوند حقداشتنوکیل تسخیری باید برای آنها در قانون در نظرگرفته شود. استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانیاد آور شد: دادرسی کیفری اطفال منطبق بر منشورجهانی حقوق کودک دادرسی است که در آن سعی میشودبازداشت و حبس کودکان حتی الامکان و حتیالمقدور به پایین تر حد ممکن خود برسد و برایکودکان مجازات های جایگزین حبس چه در مرحلهرسیدگی و چه در مرحله تحقیقات پیش بینی میشود . دکتر موذن زادگان در پایان با انتقاد از مدیریتنسبتی که در حال حاضر در کانون اصلاح و تربیتاعمال میشود و با پیشنهاد کردن مدیریت علمی جایگزین مدیریت سنتی برای آنها . وی خاطر نشان ساخت: درکانون اصلاح و تربیت بایددایره مددکاری برای اینکه به کودکان از طریقفارغ التحصیلان علوم اجتماعی کمک شود همچنینپیش بینی شود این دایره مددکاری خارج از فرآیندرسمی آیین دادرسی کیفری مشکلات کودکان بزهکاررا حل و فصل کند .
بزهکاری اطفال و نوجوانان ، از قلمروهایی است که سیاست جنائی ناگزیر به تعریف و تعیین اصول خاص تأثیرات خود در این باره شده است. این امر به معنای سیاست کیفری ویژه ای در قبال بزهکاران صغیر و نوجوانان ناسازگار است ، زیرا یکی از ثمرات تلخ اجتماعات صنعتی کنونی بزهکاری کودکانی است که هنوز زندگی اجتماعی را آغاز نکرده اند ؛ اما بر اثر عوامل اجتماعی فرهنگی سیاسی و ... به انواع مفاسد آلوده شده و زندگیشان برای همیشه تباه گردیده است. هرگاه کودکی مرتکب جرمی شود به مراکز نگهداری و زندان فرستاده می شود که طبعاً به دلیل یافت ویژه این مراکز و تماس با مجرمان حرفه ای و بزرگسالان و نیز فقدان روشهای صحیح تربیتی و اصلاحی فاسدتر شده و نه تنها دوباره اجتماعی و سازگار نخواهد شد؛ بلکه با تشکیل باندهای بزهکاری به فعالیت های مجرمانه خود به صورت سازمان یافته ادامه خواهد داد. به ترتیب نهال های جوانی که می توانستند ثمرات شیرین و پرقیمتی برای جوامع انسانی داشته باشند ، به طفیلی های مضر برای اجتماع و معتادان به جرم تبدیل می شوند. ارزش و اهمیت موضوع بزهکاری اطفال و نوجوانان از نظر اجتماعی خانوادگی و جلب نظر مسؤولان امر به آن و همچنین از لحاظ قانونی و ماهیت جرم مسأله ای غیر قابل تردید است. موضوع بزهکاری صغار جای بحث بسیار دارد و اگر از ابتدا مورد توجه قانونگذاران کشورها قرار می گرفت شاید تاکنون راه حل های اصولی برای کنترل و مهار آن پیدا شده بود. اصولاً کسانی که همواره مرتکب جرم می شوند همان کودکان بزهکار دیروز هستند .
از این رو چنانچه از همان اوان کودکی آنها را تحت مراقبت قرار می دادند و اصلاح و بازپروری می کردند؛شاید می توانستند از تکرار و تعدد جرم آنها جلوگیری کنند. تجربه نشان داده است که محیط زندگی کودک اعم از خانواده و اجتماع برای تشکیل عناصر جرم و ارتکاب آن عامل مهمی است و باید به آن اهتمام ورزید؛ هر چند طبقه روشنفکر و تحصیلکرده تمایلی برای فرزنددار شدن نسان نمی دهند ؛اما در دیگر طبقات اجتماع با وجود فقدان امکان تربیتی این تمایل فزاینده است و فرزندان این گروه ها همواره در معرض ارتکاب جرم قرار دارند.
بنابراین نباید سیاست جنائی مربوط به بزهکاری اطفال را از سیاست حمایت خانواده جدا دانست ،یعنی حمایت از نهاد خانواده قطعاً سبب کاهش بزهکاری در صغار می شود و مسأله نظارت بر خانواده و حمایت از آنها برای تأمین تعلیم و تربیت اطفال مطرح و گوشزد می شود.
پیشگیری از بزهکاری
پیچیدگی ماهیت بزهکاری پیشگیری را نیز مشکل می کند و رهیافتهای چندگانهای را که می طلبد که کلیه عوامل خطرزا را در نظر بگیرد.
از دیدگاه بهداشت عمومی در پیشگیری بزه، استراتژیها و مداخله ها در سه سطح کلی همانند سایر مسائل بهداشتی و اجتماعی طبقه بندی میشود. این سه سطح شامل پیشگیری نوع اول یا اولیه پیشگیری نوع دوم یا ثانویه و پیشگیری نوع سوم یا ثالثیه است که بر اساس سطوح مختلف برای هر جامعهای متغیر است
ایجاد یک محیط سالم
در پیشگیری اولیه به ریشه مسئله و عوامل خطرزای محیطی توجه میشود. این نوع پیشگیری سعی بر آن دارد که امکان درگیر شدن با مسئله طوری پیش برود که هرگز محلی
برای رشد مسئله وجود نداشته باشد. به همین علت استراتژیهای برنامه ضرورتاً طوری انتخاب میشوند که بتوانند عوامل مخاطره آمیز را کاهش دهند، وضع قوانین که بعضی از محدودیتها را ایجاب میکنند از آن جمله اند. برای مثال در جامعهای که حمل اسلحه آزاد است، این آزادی خود یک عامل خطرزای امکان درگیر شدن با مسئله بزه است . بنابراین منع حمل اسلحه یکی از استراتژیها در آن جامعه خواهد بود.
کاهش عوامل خطرزا
در پیشگیری ثانویه هدف کلی دور نگهداشتن فرد از فعالیتهایی است که خطر بر چسب بزه را در فرد تقویت میکند. مثل کنترل خشم و خشونت، کنترلهای خانواده بر رفتارهای ضداجتماعی و دوری از دوستان بزهکار. پیشگیری نوع دوم نیز مانند پیشگیری نوع اول استراتژیهای برنامه ریزی خود را بر اساس یافتههای پژوهشها طرح میکند و تأکید زیادی بر فرد و یا ارتباطات فرد دارد. به همین جهت استراتژیهای پیشگیری نوع دوم از طریق یادگیری مهارتهای زندگی اجتماعی از یک طرف و محیط اجتماعی و ارتباطات فردی از طرف دیگر تأکید می کند. اهمیت این سطح به عنوان سطح پیشگیری کمک به افراد درمعرض خطر است
کنترل موقعیت خطر
پیشگیری سطح سوم سعی می کند موقعیت مسئله را اصلاح و یا در آن مداخله کند و هدف آن پیشگیری از تکرار فعالیتهایی است که جرم شناخته میشود. برای این نوع پیشگیری لازم است درگیر مسائلی مانند تنبیه، جریمه و بازتوانی از طریق نظام حقوقی و قضا شود. پیشگیری نوع سوم برنامهریزی مداخلهای و اداره موقعیت های خطرناک (Management Crisis Situation) را بر اساس فعالیتهایی تنظیم میکند که ممکن است باعث بزهکاری شوند
ریشه یابی بزهکاری اطفال ونوجوانان
بی گمان جوامع بشری در هر شرایطی به همزیستی مسالمت آمیز با همنوعان خود نیازمند هستند آنچه مسلم است تا امروز به دلیل اختلافات زیر بنایی و ریشه ای مختلفی از جمله در مسائل عقیدتی فرهنگی و مذهبی و در عین حال تفاوتهایی که درمعیارهای سنجش ارزشها در حیطه های گوناگون وجود داشته یک توافق و تفاهم عمومی و جهان شمول استقرار نیافته است وانگهی تمام انسانها از هر قوم و قبیله نژاد و مذهب دین و عقیده اتفاق نظر دارند که یکی از محوری ترین اعمال فردی و اجتماعی تربیت و هدایت درست کودکان برای آینده میباشد اقدامی که شرط ضروری و انکاناپذیر رشد و ترقی جامعه انسانی تلقی میشود.کودکان و نوجوانان سرمایه های معنوی جامعه میباشند و سلامت روح و جسم آنها تضمین کننده سلامت جامعه در آینده است . بنابراین مسائل آنان از جمله مسائلی است که باید به آنها توجه ویژه ای مبذول داشت بررسی ریشه ای مسائل اطفال و از آن جمله بزهکاری اطفال برای رسیدن به یک جامعه ایده آل شرطی ضروری است.در واقع از قدیم الایام گفته اند : پیشگیری بهتر از درمان است طبعا اگرطفلی به هر دلیلی از ابعاد جسمانی روانی ورفتاری به نقصان و یا انحرافی مبتلا گردد قطعا بازپروری وی مستلزم مصرف هزینه های هنگفت و مضاعفی خواهد بود . از طرف دیگر بسیاری از افرادی که همواره مرتکب جرائم گوناگون میشوند همان کودکان بزهکار دیروز هستند.از جمله مسائل همیشگی و مطرح نزد اندیشمندان و بالاخص حقوقدانان وجرم شناسان موضوع بزهکاری اطفال و نحوه مقابله با آن و شیوه های انحراف وکجروی آنها در جامعه میباشد از آنجا که دلایل و عوامل بروز جرم در میان اطفال با افراد بزرگسال متفاوت بوده واز طرف دیگر این طبقه از جامعه دارای وضع روانی و اجتماعی حساستر وبه مراتب آسیب پذیرتری نسبت به سایرین میباشند لذا باید روشی متناسب با شرایط وموقعیت این افراد اتخاذ شود. این روش تحت عنوان سیاست کیفری مربوط به کودکان ونوجوانان بزهکار اهمیت فراوانی دارد . برخورداری از یک سیاست جنائی وکیفری متناسب با شرایط ووضع نوجوانان میتواند به جامعه مدنی جهت پیشبرد یکی از اهدافش که پیشگیری از وقوع جرائم در آینده است کمک فراوانی کند
خشونت عامل اصلی بزهکاری اطفال
امروزه یکی از دغدغه های جرم شناسان موضوع خشونت علیه اطفال است، موضوعی که هرازچندگاهی به لحاظ ظهور آن در اشکال مختلف جامعه را تحت تاُثیر قرار میدهد. این مقوله معمولاً درپی پاره ای از ملاحظات خانوادگی و عدم اعلام، در معرض قضاوت دستگاه عدلیه قرار نمیگیرد و در این راستا نه تنها مجرم خود را مصون از هر گونه عتاب می بیند، بلکه بزه دیدهُ بی دفاع نیز بر اثر سرکوب و محرومیّت از آغوش گرم والدین آینده ای بس تیره و تار را در پیش می گیرد که بی تردید اگر به ارتکاب جرم در جهت انتقام ختم نشود، فردی منفعل به این طریق تحویل جامعه شده است. پرواضح است خانواده نقشی اساسی در بزهکاری اطفال دارد، البته نباید از نقش اجتماع و مدرسه و … غافل شد.در این راستا توجه شمارا به مقالهُ خانم آزاده اکبری درسایت روزنا (روزنامهُ اعتماد ملّی) مورخ دوّم اردیبهشت ماه ۱۳۸۵تحت عنوان کودکآزاری نیمی از خشونتهای خانگی را تشکیل میدهد ؛ دستان پر خشم پدر، آغوش ناامن مادر جلب می نمایم:…….
هر وقت او به خانه ما میآمد من فرار میکردم و گوشه پذیرایی پنهان میشدم. او همیشه مرا با لگد کتک میزد و یکبار به قدری به سر من ضربه وارد کرد که دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم و خوابیدم. وقتی از خواب بیدارشدم نمیتوانستم چشمهایم را باز کنم. اطراف چشمهایم کبود شده بود و سرگیجه شدیدی داشتم. نمیدانستم چرا او چشم دیدن مرا نداشت.فکر کردم حالا که در رختخواب افتاده ام دست از سرم بر میدارد اما او مرا سوار ماشین پیکان خودش کرد و به بیابانها برد. او میخواست با چاقو مرا بکشد. بعد جملاتی را به من گفت و از من خواست تا آنها را تکرار کنم و او صدای مرا با موبایل خودش ضبط کرد و بعدها آنها را برای مادرم پخش میکرد. او از من میخواست تا از مهربانیهای او نسبت به من و مادرم حرف بزنم. چند بار هم او مرا بلند کرد تا از پنجره بیرون بیندازد. من خیلی ترسیدم و گریه کردم. همیشه همسایهها هم برایم گریه میکردند اما کاری از دستشان بر نمیآمد. او حتی مادرم را هم کتک میزد و چند بار قصد داشت مادرم را خفه کند. از دیدن او وحشت داشتم چون تعریف کرده بود تا به حال چندبار دوستانش را با چاقو زده است. او خودش به من گفته بود که بچه پرورشگاهی است و همیشه دوست دارد یکی را بزند تا دلش خنک شود.«هفت سالگی برای تحمل این همه آزار سن کمی است، اما او شاید از خوش شانسترین قربانیهای کودک آزاری باشد که توانسته به صورت زنده در دادگاه از خود دفاع کند.ضعف جسمی و ناتوانی در دفاع از خود، همواره باعث ایجاد خشونت بوده است. زنان، کودکان، معلولان و… همواره قربانیان خشونتی بودهاند که توان دفاع در مقابل آن را نداشتهاند. از زمانی که بابلیان و مردم روم باستان دخترکان خود را وقف معابد میکردند، زمانی که صدای نالههای نوزادان تازه به دنیا آمده دختر در عربستان زیر خاک خفه میشد تاریخ کودک آزاری شکل گرفت. در دورهای از تاریخ ایران هم روسپی خانههایی پسرانه وجود داشت که غالبا متعلق به دربار بود. پسران کوچک لباسهایی دخترانه پوشیده و علاوه بر ارائه خدمات عمومی به پادشاهان، مورد سو استفاده جنسی آنان هم قرار میگرفتند.در آمریکا انجمن مبارزه با کودک آزاری در سال ۱۸۷۴ تشکیل شد. در دهه ۱۹۴۰ در این کشور گزارشهای درمانی بدون توضیح علت آسیبدیدگی فرضیات جدیدی را در مورد سوءرفتار با کودکان مطرح کردند.در فرانسه نیز حدود ۱۰۰ سال پیش »تاردیو« متخصا پزشکی قانونی فرانسه سندرم کودک آزاری جسمی خصوصا آزار جسمی علیه کودکان ناتوان را گزارش داد.در دو دهه اخیر همزمان با توجه بیشتر به مسائل کودکان، کودک آزاری نیز بیشتر مورد نظر قرار گرفت. تصویب کنوانسیون حقوق کودک در سال ۱۹۸۹ و پذیرفتن این کنوانسیون از سوی کشورهای جهان از جمله ایران را، میتوان نقطه عطف جهانی درباره توجه به کودکان دانست.در ایران به جز موارد حاد که منجر به آسیب شدید یا حتی فوت میشود گزارش مشخصی درباره کودک آزاری وجود ندارد. بزرگترین واقعه کودک آزاری در ایران ماجرای قتل ۳۳ کودک و نوجوان در تهران و دیگر شهرها توسط شخا به نام علی اصغر بروجردی، معروف به اصغر قاتل بود. این مرد ۴۲ ساله در سال ۱۳۱۳ به جرم ارتکاب جنایتها و قتلهای متعدد اعدام شد. او در تهران بامیه فروش بود و پسران کم سن و سال را که برای خرید بامیه به او مراجعه میکردند فریب میداد و به خرابههای جنوب تهران میکشاند و پس از سوء استفاده و آزار جنسی آنان را به قتل میرساند. اصغر در سن ۲۲ سالگی به جرم همجنسگرایی به زندان محکوم شده بود و در بازجوییهایش در این باره میگفت: »پس از آزادی تصمیم گرفتم که از این پس کودکان را پس از کامجویی به قتل برسانم. به قدری از این عمل لذت میبردم که حد و وصفی بر آن متصور نبود، مخصوصا