لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
مرگ و زندگی بعد از آن
گفتارى در اینکهروح در قرآن به چه معنا است(گفتارى در باره معناى روح و مراتب آن در قرآن)
در قرآن کریم کلمه"روح" - که متبادر از آن مبدا حیات است - مکرر آمده، و آن رامنحصر در انسان و یا انسان و حیوان به تنهایى ندانسته، بلکه در مورد غیر این دو طایفه نیزاثبات کرده، مثلا در آیه"فارسلنا الیها روحنا" (1) ، و در آیه"و کذلک اوحینا الیک روحا منامرنا" (2) ، و در آیاتى دیگر در غیر مورد انسان و حیوان استعمال کرده پس معلوم مىشود روح یکمصداق در انسان دارد، و مصداقى دیگر در غیر انسان.
و در قرآن چیزى که صلاحیت دارد معرف روح باشد نکتهاى است که در آیه"یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربى" (3) است، که مىبینیم آن را به طور مطلق و بدونهیچ قیدى آورده، و در معرفیش فرموده: روح از امر خداست، آنگاه امر خدا را در جاى دیگرمعرفى کرده که"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذى بیده ملکوتکل شىء" (4) ، و فرموده که امر او همان کلمه و فرمان ایجاد است، که عبارت است از هستىاما نه از این جهت که(هستى فلان چیز و) مستند به فلان علل ظاهرى است، بلکه از اینجهت که منتسب به خداى تعالى است و قیامش به اوست.
و به این عنایت است که مسیح(ع)را به خاطر اینکه از غیر طرق عادى وبدون داشتن پدر به مریم داده شده کلمه او و روحى از او معرفى نموده، فرموده: "و کلمتهالقیها الى مریم و روح منه" (5) و قریب به همین عنایت است آیه زیر که مىفرماید: "ان مثل
(1)روح خود را به سوى مریم گسیل داشتیم.سوره مریم، آیه 17.
(2)و این چنین وحى کردیم به تو، روحى از امر خود را.سوره شورى، آیه 52.
(3)از تو در باره"روح"سؤال مىکنند، بگو روح از فرمان پروردگار من است.سوره اسراء، آیه 85.
(4)تنها امر او در هنگامى که اراده چیزى کرده باشد این است که به آن چیز بگوید باش و آن چیزموجود شود، پس منزه استخدایى که ملکوت هر چیزى به دست او است.سوره یس، آیات 82 و 83.
(5)و کلمه(مخلوق)او است که او را به مریم القا نمود و روحى از طرف او بود.سوره نساء، آیه 171.
عیسى عند الله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون" (1) چون در این آیه داستانعیسى را تشبیه کرده به داستان پیدایش آدم.
و خداى تعالى هر چند این کلمه را در اغلب موارد کلامش با اضافه و قید ذکرکرده، مثلا فرموده: "و نفخت فیه من روحى" (2) ، و یا فرمود: "و نفخ فیه من روحه" (3) ، و یافرموده: "فارسلنا الیها روحنا" (4) ، و یا فرموده: "و روح منه" (5) ، و یا فرموده: "و ایدناه بروحالقدس" (6) ، و آیاتى دیگر(که در آنها تعبیر کرده به"روحم"، "روح خود"، "روحمان"، "روحى از او"، "روح القدس"و غیره).
لیکن در بعضى از موارد هم بدون قید ذکر کرده، مثلا فرموده: "تنزل الملئکة و الروحفیها باذن ربهم من کل امر" (7) ، که از ظاهر آن بر مىآید روح موجودى مستقل و مخلوقىآسمانى و غیر ملائکه است.و نظیر این آیه به وجهى آیه زیر است که مىفرماید: "تعرجالملئکة و الروح الیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة" (8) .
و اما روحى که متعلق به انسان مىشود از آن تعبیر کرده به"من روحى - از روحخودم"و یا"من روحه - از روح خودش"، و در این تعبیر کلمه"من"را آورده که بر مبدئیتدلالت دارد، و نیز از تعلق آن به بدن انسان تعبیر به نفخ کرده، و از روحى که مخصوص بهمؤمنینش کرده به مثل آیه"و ایدهم بروح منه" (9) و یا تعبیر نموده و در آن حرف"باء"را بکاربرده که بر سببیت دلالت دارد، و روح را تایید و تقویتخوانده، و از روحى که خاصانبیائش کرده به مثل جمله"و ایدناه بروح القدس" (10) ، تعبیر نموده، روح را به کلمه"قدس"
(1)مثل عیسى در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمودموجود باش او هم فورا موجود شد.سوره آل عمران، آیه 59.
(2)و در او از روح خود دمیدم.سوره حجر، آیه 29.
(3)و در او از روحش دمید.سوره سجده، آیه 9.
(4)سوره مریم، آیه 17.
(5)سوره نساء، آیه 171.
(6)و او را به وسیله روح القدس تایید نمودیم.سوره بقره، آیه 87.
(7)ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان و از هر امرى نازل مىشوند.سوره قدر، آیه 4.
(8)ملائکه و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او عروج مىکنند.سوره معارج، آیه 4.
(9)و آنها را با روحى از جانب خود تایید کرد.سوره مجادله، آیه 22.
(10)سوره بقره، آیه 87.
اضافه نموده که به معناى نزاهت و طهارت است، و این را هم تایید انبیاءخوانده.
و اگر آیه سوره قدر را ضمیمه این آیات کنیم معلوم مىشود نسبتى که روح مضاف دراین آیات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است که افاضه به مفیض و سایه به چیزى کهبه اذن خدا صاحب سایه شده است دارد.
و همچنین روحى که متعلق به ملائکه است، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر درمورد روح ملک تعبیر به تایید و نفخ نفرموده، و در مورد انسان این دو تعبیر را آورده، در موردملائکه فرموده: "فارسلنا الیها روحنا"و یا فرموده: "قل نزله روح "، و یا فرموده: "نزل بهالروح الامین" (2) ، براى این بود که ملائکه با همه اختلافى که در مراتب قرب و بعد از خداىتعالى دارند، روح محضند، و اگر احیانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مىآیند تمثلىاست که به خود مىگیرند، نه اینکه به راستى جسم و سر و پایى داشته باشند، همچنان کهمىبینیم در داستان مریم(ع)مىفرماید: " فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا" (3) ، و ما در سابق یعنى در ذیل همین آیه بحثى در باره تمثیل داشتیم.
به خلاف انسان که روح محض نیست بلکه موجودى است مرکب از جسمى مرده، وروحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است که تعبیر به نفخ(دمیدن)بکند، همچنان کهدر مورد آدم فرمود: "فاذا سویته و نفخت فیه من روحى" (4) .
و همانطور که اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعثشد تعبیر مختلف شود، ودر مورد فرشته به نفخ تعبیر نیاورد، همچنین اختلافى که در اثر روح یعنى حیات هست که ازنظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعثشده که تعبیر از تعلق آن مختلف شود، یکجاتعبیر به نفخ کند، و جاى دیگر تعبیر به تایید نماید، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظراختلاف اثرش بداند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
به نام خالقمون سال تحصیلی 76-75
موضوع : گاهی وقتا دلم می خواهد که بعد از نماز به خدا بگویم.....
پریسا عطاپور سال سوم مدرسه راهنمای امام حسین
یادش بخیر اولین روزی که اومدم کنار مامانم وایستادم و به خیال خودم نماز خوندم ،اون موقع وقتی مامانم می رفت رکوع من هم می رفتم اما هیچی بلد نبودم که بگم فقط می خواستم به همه بگم که آره من هم نماز می خونم...
اون موقع حتی نمی دونستم که نماز خوندن یعنی چه ؟ چرا نماز می خونیم ؟ واسه کی !! وقتی که این سوال را از مامانم پرسیدم بهم جواب داد : توی قلب کوچک من همیشه یه کسی هست که از من مراقبت می کنه و به فکر منه و هیچ وقت تنهام نمی زاره . اون گفت : تو با اون همه عظمتت توی قلب کوچک من هستی و من به خودم می بالیدم ... هر موقع چیزی می خواستم می رفتم یه گوشه و باهات حرف می زدم دستمو می گذاشتم روی قلبم و بعد ...
وقتی برای اولین بار رفتم نماز جماعت یه حال عجیبی شدم به حرف مامانم که گفت همیشه حرفهامو می شنوی شک کردم و با خودم گفتم این همه آدم دارن باهات حرف می زنند تو مگه چند تا گوش داری ؟ اما مامانم بهم گفت : تو آونقدر قوی هستی که اگر همه آدمهای دنیا باهات حرف بزنند بازم به حرف های من گوش می دی و مواظبم هستی و حواست بهم هست ... اما با اینکه پیشمی وقتی که فکر می کنم می بینم که چقدر فاصله بین مونه خدا ... ما روی این کره خاکی، تو توی اون عرش آسمونی بالاتر از ابرا ، خورشید ، ستاره ها و چقدر این فاصله ؟؟؟؟ .... شاید دلیل این همه رنج و سختی که ما آدما روی این زمین دیدیم باهاش دست و پنجه نرم می کنیم همین باشه ، همین دوری ... حالا خدا می خوام ازت یه چیزی بخوام و بخوام که امروز یه جور دیگه به آدما نگاه کنی به اینکه چرا اینقدر بین آدما فرقه : یکی اونقدر خونشون قصره که توش گم می شی، یکی خونشون واسه همه جانداره ، یکی درگیره آخرین رژیمشه ؟ ، یکی از بس که نخورده نای ایستادن نداره ، یکی پول نداره ، یک دو رو بره خونه ،اون یکی طاقت واسه صدور ویزا نداره ... یکی روز درمیون واسه سلامتیش می ره شنا ، اون یکی دفتر واسه نوشتن آب و بابا نداره، یکی شالگردن تازه اش از دم روباه می سازن ، یکی داره از سرما می لرزه و قدرت برای اینکه دستاشو «هاکنه» نداره ، آخه خدا خودت قضاوت کن !این درسته؟؟چرا بعضی ها باید غرق خوشی باشن وبعضی ها تقویم واسه خط زدن روزا نداشته باشن...آه...خدا...تویی که همه میگن رحیمی ،رحمانی ،قادری ،چرا کاری نمیکنی؟؟؟مگه نمیگن سهم همه توی تاریکی شب از خورشید یکیِ...پس چرا؟؟آخه خدا چرا کاری نمی کنی؟؟یه لحظه به زمین نگاه کن.این همه دست به سمتِ آسمونِ، رو به درگاه تو بلنده .... یه کاری کن ... آخه تاکی ! چقدر تو که اینقدر مهربونی فکر نمی کنم بتونی این همه بدبختی رو ببینی... خدا! گوش می کنی می خوام اون شبی که شهر بم لرزید رو یادت بیارم . نیمه شبی که اون غنچه نوزاد از نگاه مرگ ترسید ... می خوام بگم چی می شد اگه دخترای اورشلیم ، غزه و صیدا ،به جای حکم تیر و نارنجک نقاشی می کشدن روی دیوار ...
ای خدا ...
ای خدا معجزه می خواهیم ...
دست کم معجزه ای کن برای بچه های بی کس و بیمار ...
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بعد از ظهور مهدى(عج) دنیا در چه شرایطى قرار گرفته و تا کى ادامه مىیابد؟
مدت زمان پاک شدن جهان از فساد معلوم نیست اما وقایع دوران ظهور را مىتوان ترسیم نمود. ترسیم تفصیلى عصر ظهور امکانپذیر نیست اما به صورت فشرده به سیماى کلى آن اشاره مىکنیم: روایات حاکى از این است که انقلاب و حرکت ظهور حضرت مهدى (عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگىهاى منطقهاى و جهانى از مکه آغاز مىگردد. آنگاه در سطح جهان نبردى سخت میان غربىها و ترکان و یا هواداران آنها به وجود مىآید تا جایى که منجر به جنگ جهانى مىگردد. اما در سطح منطقه دو حکومت هوادار حضرت مهدى (عج) در ایران و یمن تشکیل خواهد شد. که یاران ایرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حکومت خویش را تأسیس نموده و درگیر جنگى طولانى مىشوند که سرانجام در آن پیروز مىگردند. اندک زمانى پیش از ظهور آن بزرگوار در بین ایرانیان دو شخصیت با عنوان سید خراسانى، رهبر سیاسى و شعیب بن صالح رهبر نظامى ظاهر شده و ایرانیان تحت رهبرى این دو تن نقش مهمى را در حرکت ظهور آن حضرت ایفا خواهند کرد.
اما یاران یمنى وى، قیام و انقلاب آنان چند ماه پیش از ظهور حضرت بوده و ظاهراً ایشان در سامان بخشیدن به خلاء سیاسى که در حجاز به وجود مىآید همکارى مىنماید.
از جمله نشانههاى ظهور حادثهاى است که میان دو حرم مکه و مدینه رخ مىدهد. در این هنگام نشانههاى ظهور حضرت مهدى (عج) آشکار شده و شاید بزرگترین نشانه آن، نداى آسمانى است که به نام او در 23 ماه رمضان شنیده مىشود پس از این نداى آسمانى حضرت مهدى (عج) به طور سرى با برخى از یاران خود ارتباط برقرار مىنماید. درباره آن بزرگوار در سراسر گیتى سخن بسیار به میان آمده و نام وى زبانزد همگان گشته و محبتش در دلها جاى مىگیرد.
دشمنان از حضور آن حضرت بیمناک شده و مىکوشند تا وى را یافته و از میان بردارند ازاینرو سپاهى وارد مدینه گشته و به هر مرد هاشمى که دست یافته او را دستگیر و یا کشته و یا به زندان مىاندازند آن حضرت با برخى از یاران خود در مکه تماس گرفته تا این که قیام خویش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شریف مکى آغاز مىکند و پس از درگیرى بر مکه تسلط مىیابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى (عج) پیام خود را به زبانهاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مىکند و ملل دنیا را به یارى خویش دعوت کرده، اعلام مىدارد که در مکه باقى خواهد ماند تا معجزهاى که جد گرامىاش حضرت رسول (ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشکریان سفیانى به زمین است که براى درهم شکستن حرکت آن حضرت راهى مکه مىشوند به وقوع بپیوندد.
آن حضرت پس از این معجزه با سپاه خود که متشکل از ده و اندى هزار تن است از مکه رهسپار مدینه مىشود و پس از نبردى با نیروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدینه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازى دو حرم مکه و مدینه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مىیابد. وى پس از پیروزى بر حجاز راهى جنوب ایران مىشود و در آنجا با سپاه ایران و تودههاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعیب بن صالح برمىخورد. آنان با او بیعت کرده و با همرزمى یکدیگر با قواى دشمن در بصره به پیکار مىپردازند که سرانجام به پیروزى بزرگ و آشکارى دست مىیابند. سپس امام (عج) وارد عراق گردیده واوضاع داخلى آنجا را پاکسازى مىکند و با درگیرى با بقایاى نیروهاى سفیانى و گروههاى متعدد شورش آنها را شکست داده و به قتل مىرساند. آنگاه عراق را مرکز حکومت و کوفه را پایتخت خود قرار مىدهد و بدینسان یمن، حجاز، ایران، عراق و کشورهاى خلیجفارس یکپارچه تحت فرمانروایى آن حضرت درمىآید. بعد از آن جنگهایى با ترکان و یهودیان صورت مىپذیرد که در هر دو پیروزى از آن حضرت (عج) است. غربیان مسیحى از این وقایع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مىکنند ولى ناگاه حضرت عیسى مسیح (ع) از آسمان به قدس شریف فرود آمده و با سخنان خویش جهان و به ویژه مسیحیان را مورد خطاب قرار مىدهد. فرود آمدن حضرت عیسى (ع) براى جهان علامت و نشانهاى است که موجب شادى مسلمانان و ملتهاى مسیحى خواهد گردید.
به نظر مىرسد که حضرت مسیح (ع) میان حضرت مهدى (ع) و غربىها وساطت نموده و قرارداد صلحى به مدت هفت سال میان دو طرف بسته مىشود. اما غربىها بعد از دو سال پیمان صلح را مىشکنند، لذا رومیان در یک هجوم ناگهانى با نزدیک به یک میلیون سرباز به سرزمین شام و فلسطین یورش مىآورند. نیروهاى اسلام رویاروى آنها قرار گرفته و حضرت مسیح (ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى (عج) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مىگذارد. دراین جنگ مسلمانان پیروز مىشوند. سپس غرب توسط امام فتح مىگردد. پس از فتح و اسلام آوردن بیشتر مردم آن سامان، حضرت مسیح (ع) رحلت نموده و حضرت مهدى (عج) و مسلمانان بر پیکر او نماز مىگذارند. سپس پیکر پاک او را با پارچهاى که دستبافت مادرش مریم صدیقه (ع) است کفن نموده و در جوار مزار شریف مادرش در قدس به خاک مىسپارد.
پس از این فتوحات حضرت مهدى (عج) براى تحقق بخشیدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در میان ملل جهان اقدام مىکند و براى تعالى بخشیدن و شکوفایى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قیام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهى دینى و دنیایى مردم مىکوشد.
به نظر میرسد که جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او یک حرکت انحرافى بهرهگیرى از پیشرفت علوم و حالت رفاهى باشد که در زمان امام (عج) جامعه بشرى به آن دست مىیابد. دجال از روشهاى پیشرفته چشمبندى، براى فریب جوانان پسر و دختر و زنان که بیشتر پیروان او را تشکیل مىدهند استفاده مىکند. ازاینرو در جهان موجى از فتنه و آشوب به وجود مىآورد که فریبکارىهاى او را باور مىکنند اما حضرت مهدى (عج) نیرنگهاى وى را آشکار ساخته و به زندگى او و هوادارانش خاتمه مىبخشد.
این دورنمایى کلى از حرکت و انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) بود،(1).
اما علائم و نشانههاى ظهور که هر یک نویدى از نزدیک شدن ظهور آن حضرت (عج) است فراوان است که به ذکر مهمترین آنها اکتفا مىکنیم: 1- خروج سفیانى: سفیانى مردى از نسل ابوسفیان است که پیش از ظهور حضرت خروج مىکند و پس از ظهور با امام مىجنگد.
امام صادق (ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانى هستیم که بر سر دین خدا با هم دشمنى داریم. ما سخن خداوند را تصدیق کردیم و آنان تکذیب کردند. ابوسفیان با پیامبر (ص) مبارزه کرد و معاویه با على (ع) و یزید با حسین بن على (ع) به مخالفت برخاستند و سفیانى نیز با قائم (عج) خواهد جنگید،(2).
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
مرگ و زندگی بعد از آن
گفتارى در اینکهروح در قرآن به چه معنا است(گفتارى در باره معناى روح و مراتب آن در قرآن)
در قرآن کریم کلمه"روح" - که متبادر از آن مبدا حیات است - مکرر آمده، و آن رامنحصر در انسان و یا انسان و حیوان به تنهایى ندانسته، بلکه در مورد غیر این دو طایفه نیزاثبات کرده، مثلا در آیه"فارسلنا الیها روحنا" (1) ، و در آیه"و کذلک اوحینا الیک روحا منامرنا" (2) ، و در آیاتى دیگر در غیر مورد انسان و حیوان استعمال کرده پس معلوم مىشود روح یکمصداق در انسان دارد، و مصداقى دیگر در غیر انسان.
و در قرآن چیزى که صلاحیت دارد معرف روح باشد نکتهاى است که در آیه"یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربى" (3) است، که مىبینیم آن را به طور مطلق و بدونهیچ قیدى آورده، و در معرفیش فرموده: روح از امر خداست، آنگاه امر خدا را در جاى دیگرمعرفى کرده که"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذى بیده ملکوتکل شىء" (4) ، و فرموده که امر او همان کلمه و فرمان ایجاد است، که عبارت است از هستىاما نه از این جهت که(هستى فلان چیز و) مستند به فلان علل ظاهرى است، بلکه از اینجهت که منتسب به خداى تعالى است و قیامش به اوست.
و به این عنایت است که مسیح(ع)را به خاطر اینکه از غیر طرق عادى وبدون داشتن پدر به مریم داده شده کلمه او و روحى از او معرفى نموده، فرموده: "و کلمتهالقیها الى مریم و روح منه" (5) و قریب به همین عنایت است آیه زیر که مىفرماید: "ان مثل
(1)روح خود را به سوى مریم گسیل داشتیم.سوره مریم، آیه 17.
(2)و این چنین وحى کردیم به تو، روحى از امر خود را.سوره شورى، آیه 52.
(3)از تو در باره"روح"سؤال مىکنند، بگو روح از فرمان پروردگار من است.سوره اسراء، آیه 85.
(4)تنها امر او در هنگامى که اراده چیزى کرده باشد این است که به آن چیز بگوید باش و آن چیزموجود شود، پس منزه استخدایى که ملکوت هر چیزى به دست او است.سوره یس، آیات 82 و 83.
(5)و کلمه(مخلوق)او است که او را به مریم القا نمود و روحى از طرف او بود.سوره نساء، آیه 171.
عیسى عند الله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون" (1) چون در این آیه داستانعیسى را تشبیه کرده به داستان پیدایش آدم.
و خداى تعالى هر چند این کلمه را در اغلب موارد کلامش با اضافه و قید ذکرکرده، مثلا فرموده: "و نفخت فیه من روحى" (2) ، و یا فرمود: "و نفخ فیه من روحه" (3) ، و یافرموده: "فارسلنا الیها روحنا" (4) ، و یا فرموده: "و روح منه" (5) ، و یا فرموده: "و ایدناه بروحالقدس" (6) ، و آیاتى دیگر(که در آنها تعبیر کرده به"روحم"، "روح خود"، "روحمان"، "روحى از او"، "روح القدس"و غیره).
لیکن در بعضى از موارد هم بدون قید ذکر کرده، مثلا فرموده: "تنزل الملئکة و الروحفیها باذن ربهم من کل امر" (7) ، که از ظاهر آن بر مىآید روح موجودى مستقل و مخلوقىآسمانى و غیر ملائکه است.و نظیر این آیه به وجهى آیه زیر است که مىفرماید: "تعرجالملئکة و الروح الیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة" (8) .
و اما روحى که متعلق به انسان مىشود از آن تعبیر کرده به"من روحى - از روحخودم"و یا"من روحه - از روح خودش"، و در این تعبیر کلمه"من"را آورده که بر مبدئیتدلالت دارد، و نیز از تعلق آن به بدن انسان تعبیر به نفخ کرده، و از روحى که مخصوص بهمؤمنینش کرده به مثل آیه"و ایدهم بروح منه" (9) و یا تعبیر نموده و در آن حرف"باء"را بکاربرده که بر سببیت دلالت دارد، و روح را تایید و تقویتخوانده، و از روحى که خاصانبیائش کرده به مثل جمله"و ایدناه بروح القدس" (10) ، تعبیر نموده، روح را به کلمه"قدس"
(1)مثل عیسى در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمودموجود باش او هم فورا موجود شد.سوره آل عمران، آیه 59.
(2)و در او از روح خود دمیدم.سوره حجر، آیه 29.
(3)و در او از روحش دمید.سوره سجده، آیه 9.
(4)سوره مریم، آیه 17.
(5)سوره نساء، آیه 171.
(6)و او را به وسیله روح القدس تایید نمودیم.سوره بقره، آیه 87.
(7)ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان و از هر امرى نازل مىشوند.سوره قدر، آیه 4.
(8)ملائکه و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او عروج مىکنند.سوره معارج، آیه 4.
(9)و آنها را با روحى از جانب خود تایید کرد.سوره مجادله، آیه 22.
(10)سوره بقره، آیه 87.
اضافه نموده که به معناى نزاهت و طهارت است، و این را هم تایید انبیاءخوانده.
و اگر آیه سوره قدر را ضمیمه این آیات کنیم معلوم مىشود نسبتى که روح مضاف دراین آیات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است که افاضه به مفیض و سایه به چیزى کهبه اذن خدا صاحب سایه شده است دارد.
و همچنین روحى که متعلق به ملائکه است، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر درمورد روح ملک تعبیر به تایید و نفخ نفرموده، و در مورد انسان این دو تعبیر را آورده، در موردملائکه فرموده: "فارسلنا الیها روحنا"و یا فرموده: "قل نزله روح "، و یا فرموده: "نزل بهالروح الامین" (2) ، براى این بود که ملائکه با همه اختلافى که در مراتب قرب و بعد از خداىتعالى دارند، روح محضند، و اگر احیانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مىآیند تمثلىاست که به خود مىگیرند، نه اینکه به راستى جسم و سر و پایى داشته باشند، همچنان کهمىبینیم در داستان مریم(ع)مىفرماید: " فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا" (3) ، و ما در سابق یعنى در ذیل همین آیه بحثى در باره تمثیل داشتیم.
به خلاف انسان که روح محض نیست بلکه موجودى است مرکب از جسمى مرده، وروحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است که تعبیر به نفخ(دمیدن)بکند، همچنان کهدر مورد آدم فرمود: "فاذا سویته و نفخت فیه من روحى" (4) .
و همانطور که اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعثشد تعبیر مختلف شود، ودر مورد فرشته به نفخ تعبیر نیاورد، همچنین اختلافى که در اثر روح یعنى حیات هست که ازنظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعثشده که تعبیر از تعلق آن مختلف شود، یکجاتعبیر به نفخ کند، و جاى دیگر تعبیر به تایید نماید، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظراختلاف اثرش بداند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بعد انسانی چابکی سازمانبهنام شهایی
چکیده
از سال 1991 اصطلاح چابکی برای اولین بار به منظور توصیف ظرفیت لازم برای تولید مدرن به کار گرفته شد. چابکی به معنای توانایی پاسخگویی و واکنش سریع و موفقیتآمیز به تغییرات محیطی است. همانند تولید کنندگان، سایر سازمانها و موسسات ناچارند که برای رقابت در قرن بیست و یکم به دنبال چابکی باشند چرا که سازمانهای مدرن با فشار فزایندهای جهت یافتن راههای جدید رقابت کارآمد در بازار پویای جهانی مواجه هستند. چابکی، توانایی سازمان برای عرضه محصولات و خدمات با کیفیت بالا را ارتقا داده و در نتیجه عامل مهمی برای اثربخشی سازمان میشود. بسیاری از سازمانها به رویکردهایی چون سازمان مجازی و تیم مجازی روی میآورند تا چابکی سازمانی را بهبود داده و از لحاظ جهانی توسعه یابند. البته، گاهی چابکی ممکن است یکپارچه سازی فرآیندها، اعضا و نیز ویژگیهای سازمان با تکنولوژیهای پیشرفته به نظر آید. این مقاله درصدد است تا با مرور مختصر ادبیات موضوع، یک مدل چابکی را بر مبنای عرضهکنندگان، کارکنان سازمان و مشتریان ارائه دهد. فرض بر این است که ارتباطات بر یک بنیاد رهبری، فرهنگ سازمانی و سیستمهای پاداش کارکنان استوار است که میان افراد و تکنولوژی ارتباط ایجاد میکند. این ارتباطات عبارتند از مشغولیت افراد در تصمیمگیری، ارائه فرآیند و محصول با کیفیت از طریق غنیسازی مشاغل، آموزش در زمینه فناوری، و ایجاد یک سیستم پاداش که نیروهای سوق دهنده چابکی را تقویت میکند.
مقدمهتحولات سریع تکنولوژیکی، افزایش خطرات، جهانی شدن و انتظارات خصوصیسازی از ویژگیهای محیطی هستند که سازمانهای تجاری کنونی با آنها مواجهند. برای کسب موفقیت در این محیط، چابکی یک مزیت رقابتی را ایجاد میکند که می توان با شهرت در نوآوری و کیفیت آن را حفظ نمود. سازمان چابک فرآیندها و افراد سازمان را با تکنولوژی پیشرفته همگام ساخته و نیازهای مشتریان را بر اساس محصولات و خدمات با کیفیت خود و در یک قالب زمانی نسبتاً کوتاه رفع میکند. البته این وضعیت زمانی روی میدهد که چابکی یک ارزش سازمانی نظام مند و یک استراتژی رقابتی برای رهبران تلقی شود. با توجه به جدید بودن بحث چابکی، تعریفی که مورد تائید همگان باشد وجود ندارد. محققان بسیاری در این زمینه فعالیت و هر کدام تعاریف متعددی را ارائه کرده اند که در زیر تعدادی از آنها آورده می شود :تواناییهای تولیدکننده برای واکنش سریع به تغییرات ناگهانی و غیرقابل پیشبینی. *پاسخ پیش کنشی به تغییرات. * سودآوری از محیط. * قابلیت سازگاری و شکل دهی مجدد سریع. *بهره گیری از تغییرات به عنوان فرصتهای ذاتی نهفته در محیطهای آشفته. * ایجاد سازمان مجازی و استفاده از دانش بازار.* توانایی پاسخگویی موثر به مشتری. * توانایی بقا و پیشرفت در محیطی با تغییرات مداوم و غیر قابل پیش بینی. چابکی در واقع برای مهندسی بنگاههای رقابتی یک پارادایم جدید شده است. نیاز به این پارادایم جدید، مبتنی بر افزایش نرخ تغییر در محیطی است که بنگاهها را وادار به پاسخ پیش کنشی به تغییرات میکند. بازارها و مشتریان خواهان محصولات ارزان، متناسب با سلائق خود و دسترسی سریع به آنها هستند. چابکی به دنبال پیروزی و موفقیت در سود، سهم بازار، و بهدست آوردن مشتریان در بازارهای رقابتی است و چون این بازارها متلاطم و آشفته هستند، سازمانها از ورود به آنها هراسانند. چابکی به طور دائم به عملکرد پرسنل و سازمان، ارزش محصول و خدمات، و تغییر دائم در زمینه فرصتهای حاصل از جذب مشتری توجه می کند و مستلزم آمادگی دائم برای رویارویی با تغییرات بنیادی و سطحی است و سازمانهای چابک همیشه برای یادگیری هر چیز جدیدی که باعث افزایش سودآوری ناشی از بهره گیری از فرصتهای جدید میشود، آماده اند. مفاهیم ضمنی رقابت چابک، وابسته به زمینه های رقابتی است که در داخل یک سازمان به طور خاصی عمل می کنند. برای رقبای چابک. تغییر و عدم اطمینان منبع احیای فرصتها از روشهای موفق دائمی است. بنابراین برای رویارویی با تغییرات بدون سابقه قبلی، چابکی متکی به ابتکار، مهارت، دانش انسانی، و دسترسی افراد به اطلاعات است. یک سازمان چابک دارای فرایندهای اداری و نوعی از ساختار سازمانی است که قادر به انتقال سریع و روان این ابتکارات در اغنای فعالیتهای تجاری مشتری است و در ایجاد فرصت برای سود و رشد به صورت تهاجمی عمل می کند. اگر چه چابکی به سازمان اجازه می دهد تا خیلی سریعتر از گذشته واکنش نشان دهند، ولی نقطه قوت رقبای چابک در پیش بینی نیازهای مشتریان و رهبری در ایجاد بازارهای جدید از طریق نوآوری دائم است. در واقع، چابکی یک توانایی اساسی ایجاب می کند تا سازمان بتواند تغییرات موجود در محیط تجاری را احساس، دریافت، ملاحظه، تجزیه و تحلیل و پیش بینی کند. بدین ترتیب، تولیدکننده چابک، سازمانی است که دیدگاه وسیعی در مورد نظم نوین جهان تجارت دارد و با تواناییها و توانمندیهای معدود خود به مقابله با آشفتگیها می پردازد و جنبه های مزیتی جریانات تغییر را تسخیر می کند. لنگیال بیان می کند که چابکی توانایی یک بنگاه برای بقا و پیشرفت در یک محیط رقابتی است که تغییر در آن به صورت مداوم و پیش بینی نشده بوده و نیز پاسخ سریع به تغییرات سریع بازارها که ناشی از ارزش گذاری مشتری روی محصولات و خدمات است. چابکی به عنوان یک فلسفه تولیدی(نسل آینده سیستم های تولید) به سازمانهایی که در همة بخشهای اقتصادی رقابت میکنند، خوش آمد میگوید. سازمانهای چابک فراتر از انطباق با تغییرات می اندیشند و متمایل به استفاده از فرصتهای بالقوه در یک محیط متلاطم و کسب یک موقعیت ثابت بهخاطر نوآوریها و شایستگیهای خود هستند. سازمانهای چابک درباره ارضای نیازهای مشتریان نیز به گونهای دیگر می اندیشند. این سازمانها تنها محصولات خود را به فروش نمی رسانند، بلکه راه حلهای برآوردن نیازهای واقعی مشتریان را بهفروش می رسانند. این سازمانها معتقدند که محصولاتشان کامل نیست و به منظور غنی سازی ارزشهای دریافتی مشتریان از محصول و یا ایجاد ارزش افزوده برای آنان سعی در غنی سازی محصول خود دارند. این امر سبب غیر قابل دسترس شدن موقعیت سازمانهای چابک برای رقبا می شود. علاوه بر این، سازمانهای چابک بر طراحی یا توسعه محصولاتی متمرکز می شوند که بهطور ویژه، به نیازهای منحصر به فرد مشتریان پاسخ دهد. نیاز به طراحی موثر و سریع بدین معناست که رویکرد سنتی در داشتن محصولات جدید شکست خورده است.ادبیات موضوع، انشعابات و چند گانگی زیادی را در زمینههای تخصصیسازی منعکس میکند. مثلا، بعد مدیریت تولید و عملیات بر کسب چابکی از طریق عواملی چون زنجیرههای تامین مشتری، کاهش زمان انتظار، قابلیت دسترسی سریع به موجودی انبار و مدلهای ریاضی (همراه با تاکید بر فناوری اطلاعات) توجه و تمرکز دارند. در حالی که با شناخت نقش مدیریت در حرکت به سمت فرهنگ چابکی، از فرآیندهای مدیریت که چابکی را ایجاد و حفظ میکنند، آگاهی محدودی وجود داشته است. به علاوه، بر نقش کارکنان و موضوعات انگیزش و پاداش در اجرا و پیادهسازی چنین تغییری توجه اندکی شده است. همچنین عوامل چارچوب سازمانی نظیر فرهنگ، ارتباطات و رهبری نیز مورد غفلت و سهلانگاری واقع شده است.
نظریهپردازان مدیریت عمومی بر بعد انسانی چابکی در قالب مدیریت کیفیت جامع ( اغلب بدون بررسی جنبههای محاسباتی فنی -انسانی چابکی ) توجه دارند. مناسبترین مجموعه ادبیات مربوط به ارتباط میان انسانها، سازمانها و تکنولوژی همان رویکرد فنی – اجتماعی است. تقریباً پنجاه سال پیش، نقش سیستمهای فنی در ابتدا در مطالعات مؤسسه تاوی استوک توصیف شد که به روشنی نقش و ارزش انسانها در سیستمهای تولیدی را نشان داد. اثر و کار بعدی، نحوه تاثیرگذاری فناوری بر ساختار، روابط تفویضی و طراحی مشاغل را تشریح کرد.
چابکی برای کسب کیفیت، انعطاف پذیری و سرعتدرباره اینکه آیا تولید چابک یک واکنش رقابتی است یا خیر، اشلی دو ویژگی را برای تولیدکنندگان بیان می کند: یکی توزیع گسترده جغرافیایی اقدامات و دیگری یکپارچگی تسهیلات و منابع در محدوده های نا مشهود. نیاز به اشتراک اطلاعات سازمان، تصمیم گیری و مسئولیت پذیری در میان اعضای تیم پروژه، گزاره جدیدی را برای آگاهی از نحوه جریان اطلاعات و روابط شخصی نیاز دارد. تکنولوژی به تیمهای مجازی کمک می کند تا ارتباط برقرار کرده، نقل و انتقال زیر بنایی را هموار کرده، مدلسازی کامپیوتری را تسهیل و به عنو ان یک پشتیبان طراحی، عمل کنند . تمامی این مشابهتها موجب چالاکی و چابکی می شوند و یک مزیت رقابتی را برای سازمان به ارمغان می آورند . روابط میان فردی و کاری از طریق تکنولوژی هموار می شوند تا منافع داده ها و الکترونیک ادغام شود.مشتری مداری و کیفیت جامع عرصه هایی هستند که در آنها، محققان مدیریت تولید و عمومی می توانند به دنبال تدوین دیدگاهی جامع از محتوا و فرایند کیفیت آفرینی باشند که به وسیله آنها، سازمان به مزیت رقابتی دست می یابد. در جهت این یکپارچه سازی، یک مدل کاربردی توسط یوسف ارائه شده است. وی فرض می کند که سه بخش تکنولوژی، تامین کنندگان و مشتریان ، بر اساس سرعت، کیفیت و حداقل سازی هزینه در پارامترهای پاسخگویی به مشتریان و انعطاف پذیری، موجب چابکی می شوند. ما این مدل را کمی بسط داده و ابعاد انسانی و سازمانی مشارکت کارکنان در شبکه های تامین کنندگان و مشتریان را وارد می کنیم. نمودار1، گویای این مدل است.همچنین برای اجرای چابکی، چهار اصل زیربنایی بیان شده است که عبارتند از: -1 تحویل ارزش به مشتری 2 - آمادگی رویارویی با تغییرات 3 - ارزش قائل شدن برای مهارتها و دانش انسانی 4 - تشکیل دادن مشارکت مجازیو یک سازمان، زمانی چابک خواهد بود که به واسطه اهرم کردن دانش و همکاری (داخلی و با دیگر سازمانها) قادر به هماهنگی باشد و به صورت سریع و کارا همه منابع مورد نیاز را خلق، تولید و پشتیبانی کند. بنابراین، سازمان باید:- اطلاعات حساس را با تامین کنندگان، شرکا و مشتریان به اشتراک بگذارد- تغییرات بازار و تغییرات در ارزش مشتری را پیش بینی کند- با حداقل ذخیره موجودی و تولید مبتنی بر تقاضای کششی به تغییرات پاسخگو باشد- توانایی انسجام افراد، فرایندها، و دانش و مهارتها را داشته باشد که این کار بدون توجه به مکان سازمانی در داخل شرکت و یا در داخل شرکتهای تامین کننده، شرکا و مشتریان انجام خواهد گرفت.
- مدل چابکی سازمانی: اجزای این مدل در زیر به تشریح آورده می شود :- رهبری: شروع مدل با رهبری به عنوان اساس حمایت از کارمندان در ایجاد رابطه با مشتریان و تامین کنندگان است. . این کار میتواند توانایی درکنترل مداوم تغییر و نیز نظارت بر فرصتها و تهدیدها را شامل گردد. شریف و ژنگ این کار را توانمندی یا تولید چابک مینامند در حالی که یوسف و بقیه دیدگاهی کلی از تولید معرفی میکنند که در آن وضعیت رقابتی از طریق همیاری فناوری، ماشین آلات، عملیات، استراتژی، افراد و مدیریت حاصل میشود. ما پا را یک گام فراتر گذاشته و این کار را مدیریت چابک مینامیم. ما معتقدیم علاوه بر توانایی در بازار و دانش محیطی، چابکی به توانایی رهبری در ایجاد چشمانداز و مأموریت چابک نیز بستگی دارد. این عامل با پاداشهای سازمانی برای کنترل و پذیرش تغییر و سازگاری فوری با آن یا حتی ایجاد تغییر در شرایط بازاری برای کسب مزیت، حمایت و پشتیبانی میشود. همچنین، رهبران در پیشبرد سازمان یادگیرنده و پذیرش تحول ضروری و حائز اهمیت هستند. - فرهنگ: فرهنگ از تاریخچه تصمیمات، اقدامات، نمادها و فلسفه سازمان نشأت میگیرد. فرهنگ، یادگیری سازمانی را با گذشت زمان نشان میدهد. رهبر استراتژیک کسی است که میتواند فرهنگی را به منظور ایجاد مزیت رقابتی شکل دهد. نماد فرهنگ سازمان نحوه کنترل تغییرات لازم برای اقتدار و ارتباطات به هنگام اجرای نوآوریها توسط مدیریت است. برای مثال، تکنولوژیهای پیشرفته تولید، اغلب نیاز به واسطهها (یعنی عمده فروشان یا نمایندگان) را با تولید کنندگان که مستقیماً در تعامل با مشتریان هستند، از میان برمی دارد. مدیریت باید آماده آموزش مجدد کارکنان، شامل آموزش فنی و درون فردی، برای رسیدگی موفق به گونههای مختلف مشتریان باشد. فرهنگ بیان میکند که با تغییر ماهیت برخی مشاغل، هم مدیران و هم دیگران مجبورند که بیشتر سبک تصمیمگیری مشارکتی را بپذیرند. - سیستمهای پاداش: برای اینکه فرهنگ نوآوری در سازمان پذیرفته شود، افراد باید باور کنند که ساخت نظام پاداش سازمان و سیستمهای پشتیبان به بهبود مستمر آنها کمک میکند. یکی از مسئولیتهای رهبری تعیین یک جو اخلاقی برای سازمان و انتظار یکپارچگی از اعضای آن است. یک نشانه از این مسئولیت، آزمون ارتباطات فردی – سازمانی و قرارداد اخلاقی است. سیستم بررسی آموزش، دستمزد و پاداش که کارکنان را محترم و توانمند می کند و آنها را قادر میسازد تا بهتر در شبکههای فراسازمانی کار کنند. به همین علت، بررسی چند هزار تولید کننده نشان داد که سازگاری با فناوریهای پیشرفته خصوصاً با استفاده از شبکههای منطقهای موجب دستمزد بالاتر، رشد شغلی و بهرهوری نیروی کار میشود. مشارکت با مشتریان و تامین کنندگان تنها زمانی روی میدهد که اعضای سازمان برای انجام نوآوریهایی مثل فناوری پیشرفته، از طریق سیستمهای پاداش برای یادگیری انگیخته شده و برای تحول سازمانی آماده و حاضر شوند.
- عضویتهای سازمانی: برای تغییر و تحول، لازم است که مشتریان، عرضه کنندگان، کارکنان و مقامات سازمان همه با هم همگام و یکصدا شوند. اما گاهی اوقات مشاهده میشود که برخی افراد مایل به مشارکت در بهبود مستمر محصولات یا خدمات سازمان نیستند. عضویتهای سازمانی یکی از بخشهای مهم چابکی سازمانی است. رویکرد کار گروهی حد ومرز میان مدیران و کارکنان در محورهای کاربردی تخصصیسازی را درهم میشکند. به وسیله کار گروهی، حس یگانگی و وحدت به افراد دست داده و آنها، خود را در تمامی امور سازمان مسئول و موظف میدانند، از شکستها عبرت گرفته و برای موفقیت سازمان از هیچ کوشش دریغ نمی کنند. به عبارت دیگر، تعلق سازمانی موجب می شود که کارکنان برای نیل به اهداف فردی و سازمانی از هیچ کوششی دریغ نکنند و درجهت تامین نیازهای مشتری بکوشند تا سازمان به یک مزیت رقابتی دست یابد. لذا می بایست حلقه های وفاداری و همیاری را در سازمان مستحکم کرد. - تامین کنندگان: بحث اصلی در این قسمت از مدل، پیرامون ارتباط میان عرضه کنندگان و اعضای سازمان است. این قسمت به بازاریابی و استراتژی سازمان اشاره دارد. عرضه کنندگان مجبورند که مرتباً مشتریان جدیدی را به زنجیره مشتریان اضافه کنند. تامین کنندگان اطلاعات سازمانی را اخذ نموده و به موقع پردازش سفارشات و محصولات سازمان را انجام داده و سازمان را در جهت رفع بهینه نیازها و خواستههای مشتریان، یاری میدهند. - مشتریان: این بعد پیرامون نحوه برخورد و رفتار با مشتری است. علاوه بر شناخت مشتریان و ایجاد یک پایگاه بلند مدت برای مشتری، میبایست به ابعاد میان فردی روابط مشتری و سازمان توجه کرد. گام برداشتن در جهت شناخت مشتری و نیز آگاهی از نیازهای وی و کوشش در جهت تامین با کیفیت نیازها و خواستههای او، موجب میشود که مشتری به سازمان وفادار شده و روابط بلند مدت و سودآوری را باسازمان داشته باشد. به عبارت دیگر، مشتریانی که از نحوه تامین نیازهای خود راضی باشند، روابط خود با سازمان را گسترش و خریدهای بیشتری را از سازمان انجام خواهند داد.