لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
انتخاب بهترین روغن ماشین
روغن موتور به عنوان یک ترکیب چند منظوره، نقش بسیار مهم و اساسی در کارکرد مطمئن موتور خودرو ایفا می کند . اهمیت وجود روغن موتور به حدی است که جزء ملزومات هر خودرویی محسوب می شود و بدون روغن، عملاً امکان حرکت از اتومبیل سلب می شود . با توجه به تغییرات در طراحی های موتور و متناسب با آن، تغییراتی نیز بر روی روغن و در جهت هماهنگی با موتور به منظور افزایش کارآیی و حداکثر اطمینان از کارکرد بهینه آن، اعمال شده است .به طور کلی، هر روغن موتوری حاصل ترکیب مواد اصلی شامل روغن پایه و مواد افزونی می باشد .روغن پایه که بر حسب نوع، بین 80 تا 95 درصد روغن موتور را تشکیل می دهد، غالباً از منابع معدنی یا نفت خام تهیه می شود . البته فرآیند تولید روغن پایه از نفت خام، پیچیده بوده و در ایران تنها سه شرکت عمده از جمله پالایشگاه نفت پارس قادر به تولید روغن پایه هستند. در سال های اخیر، روغن های پایه سنتزی نیز، حضور پررنگ تری یافته و برخی از تولید کنندگان روانساز، از ترکیبات سینتتیک به جای روغن پایه معدنی استفاده می کنند. در حال حاضر به علت نوع و ساختار ترکیبات سنتزی، امکان تولید آنها در داخل کشور وجود ندارد .نقش روغن موتورروانکاری و کاهش اصطکاک، اصلی ترین و مهم ترین وظیفه روغن است که باعث بهبود راندمان موتور می شود . تشکیل فیلم روغن با ضخامت مناسب، موجب کاهش سائیدگی قطعات مختلف تا حد ممکن می گردد .روغن موتور هم چنین منتقل کننده حرارت است و به سیستم خنک کننده در خارج ساختن بخشی از حرارت ایجاد شده در اثر کار موتور کمک می کند .جلوگیری از زنگ زدگی و خوردگی، حفاظت از سطوح قطعات فلزی درمقابل زنگ زدن و خورده شدن به علت فعل و انفعالات شیمیایی، پاک کنندگی و معلق سازی ذرات حاصل از سایش قطعات و ترکیبات ناشی از احتراق سوخت و تجزیه روغن و پاک کردن سطوحِ در تماس، کمک به عمل آب بندی کردن با قرار گرفتن در فضای بین رینگ، پیستون و سیلندر که موجب افزایش کارآیی موتور خواهد شد و کاهش اثرات منفی ضربه های قطعات متحرک در حین کار، از وظایفی است که روغن موتور انجام می دهد .علاوه بر این، استفاده از روغن با ویسکوزیته کم و در حد مناسب، فاصله بین استارت و رسیدن موتور به درجه حرارت عادی را کاهش می دهد که این امر در پایین آوردن میزان مصرف سوخت تاثیر به سزایی دارد .استفاده از روغن مناسب و مواد افزودنی متناسب تشکیل دهنده یک روغن مرغوب است . مواد افزودنی که به روغن موتور اضافه می شوند عبارتند از : ماده بالا برنده شاخص گرانروی، پاک کننده ها و معلق کننده ها، ترکیبات ضد اکسیداسیون، بازدارنده های خوردگی و زنگ زدگی، مواد پایین آورنده اصطکاک و مواد ضد سایش، ترکیبات پایین آورنده نقطه ریزش و ضد کف.ویسکوزیته یا گرانروی مقاومت سیال در مقابل جاری شدن است که اصطلاح غلط آن یعنی “ غلظت” رایج تر می باشد . این خاصیت، با اهمیت ترین و مهم ترین مشخصه هر روغن است که آزمایش ها، معمولاً در دماهای 40 و 100 درجه سانتی گراد اندازه گیری می شود .شاخص گرانروی (VI) ، معیار سنجش تغییرات گرانروی با تغییرات دما می باشد که هر چه رقم آن بزرگتر باشد تغییر گرانروی روغن نسبت به دما کمتر خواهد بود .نقطه ریزش، پایین ترین دمایی است که در آن، روغن کما کان توانایی جاری شدن دارد و خاصیت سیال بودن خود را حفظ می کند . هم چنین نقطه اشتعال، حداقل درجه حرارتی است که بخار های روغن با هوا، در اثر تماس شعله آتش، اشتعال لحظه ای بوجود می آورد .علاوه بر مشخصات ذکر شده،دانسیته یا چگالی، نقطه احتراق، نقطه ابری شدن و عدد TBN نیز از جمله خصوصیات روغن موتور محسوب می شود که بعضاً توسط برخی تولید کنندگان ذکر می شود .انتخاب روغن موتوربرای انتخاب یک روغن موتورخوب، عوامل و پارامترهای گوناگونی باید مدنظر قرار گیرد . یک روغن موتور مرغوب دارای گرانروی مناسب و ضریب اصطکاک بسیار پایین بوده و توانایی روانکاری بخش های مختلف موتور را داراست . هم چنین دوده و ترکیبات حاصل از تجزیه روغن و نیز سایش و به طور کلی رسوبات بین قطعات باید توسط روغن پاک شود. ضمناً روغن علاوه بر سازگاری با ترکیبات پلیمری موجود باید دارای اثرات بازدارندگی خوبی در مقابل زنگ زدگی، خوردگی، اکسیداسیون و سایش باشد .طبیعی است همه موارد یاد شده از طریق آزمایش های گوناگون و پیچیده، مشخص می شود و آن چیزی که برای مصرف کننده نهایی اهمیت دارد، بایستی به صورت ملموس بیان شود؛ به گونه ای که در عین جامعیت، با زبان بسیار ساده به انتخاب روغن موتور توسط مصرف کننده، عینیت پیدا کند . به این منظور سازندگان روغن موتور، دو پارامتر اساسی را با اصطلاحات نام و نام خانوادگی مطرح ساخته و تاکید می کنند که این دو لازم و ملزوم یک دیگرند و هر انتخا بی ، باید با لحا ظ داشتن این عوا مل انجام گیرد. این دو اصطلاح گرانروی و سطح کارآیی می باشند.اهمیت گرانروی در روغن موتور به قدری است که انجمن مهندسین خودرو (SAE) اساس طبقه بندی ویژه یی را بنا نهاده و یکی از دو معیار گزینش روغن موتور را گرید SAE می داند . از لحاظ گرانروی، روغن ها به دو بخش تقسیم می شوند، تک درجه ای (Monograde) و چند درجه ای یا چهار فصل (Multi grade) .روغن های تک درجه ای مانند 20، 30 یا 40 در موتورهای جدید منسوخ شده است و روغن های مالتی گرید، امروزه کاربردی غالب دارند . روغن های چند درجه ای که با حرف W (نشانه زمستان) و دو عدد واقع در چپ و راست مشخص می شوند، مانند 15W40 ، 20W50 از لحاظ کاری مناسب تمام فصول هستند.عدد سمت چپW ، معیاری از ویسکوزیته روغن در دمای پایین و عدد سمت راست، گرانروی در درجه حرارت بالا را نشان می دهند . ثابت شده است که مهم ترین و با اهمیت ترین خاصیت روغن، حضور آن از لحظه استارت تا خاموش کردن موتور به صورت بی وقفه است که با تمامی قطعات متحرک و ثابت در تماس است . برای نیل به این هدف، گرانروی پایین روغن در لحظه استارت، اهمیت بالایی دارد . به همین علت استفاده از روغن های چند درجه ای که در سرما، ویسکوزیته پایین دارند و با روانکاری به موقع قطعات، تا حد زیادی از سایش جلوگیری می کنند، توصیه اول تولید کنندگان روغن است.انجمن نفت آمریکا (API) روغن های موتور را برحسب کیفیت به دو گروه تقسیم کرده است . خودروهای بنزینی در گروه Station Service)Sیا محل تعویض روغن) و خودروهای دیزلی در گروه Commercial) C یا خودروهای) تجاری طبقه بندی می شوند. حروف انگلیسی که پس از هر یک از این دو حرف قرار می گیرند، نشان دهنده سطح کیفیت روغن خواهد بود . به این مفهوم که حرف A پایین ترین سطح کارآیی را نشان می دهد و با بالا رفتن حروف، سطح کارآیی نیز افزایش خواهد یافت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
انتخاب بهترین روغن ماشین
روغن موتور به عنوان یک ترکیب چند منظوره، نقش بسیار مهم و اساسی در کارکرد مطمئن موتور خودرو ایفا می کند . اهمیت وجود روغن موتور به حدی است که جزء ملزومات هر خودرویی محسوب می شود و بدون روغن، عملاً امکان حرکت از اتومبیل سلب می شود . با توجه به تغییرات در طراحی های موتور و متناسب با آن، تغییراتی نیز بر روی روغن و در جهت هماهنگی با موتور به منظور افزایش کارآیی و حداکثر اطمینان از کارکرد بهینه آن، اعمال شده است .به طور کلی، هر روغن موتوری حاصل ترکیب مواد اصلی شامل روغن پایه و مواد افزونی می باشد .روغن پایه که بر حسب نوع، بین 80 تا 95 درصد روغن موتور را تشکیل می دهد، غالباً از منابع معدنی یا نفت خام تهیه می شود . البته فرآیند تولید روغن پایه از نفت خام، پیچیده بوده و در ایران تنها سه شرکت عمده از جمله پالایشگاه نفت پارس قادر به تولید روغن پایه هستند. در سال های اخیر، روغن های پایه سنتزی نیز، حضور پررنگ تری یافته و برخی از تولید کنندگان روانساز، از ترکیبات سینتتیک به جای روغن پایه معدنی استفاده می کنند. در حال حاضر به علت نوع و ساختار ترکیبات سنتزی، امکان تولید آنها در داخل کشور وجود ندارد .نقش روغن موتورروانکاری و کاهش اصطکاک، اصلی ترین و مهم ترین وظیفه روغن است که باعث بهبود راندمان موتور می شود . تشکیل فیلم روغن با ضخامت مناسب، موجب کاهش سائیدگی قطعات مختلف تا حد ممکن می گردد .روغن موتور هم چنین منتقل کننده حرارت است و به سیستم خنک کننده در خارج ساختن بخشی از حرارت ایجاد شده در اثر کار موتور کمک می کند .جلوگیری از زنگ زدگی و خوردگی، حفاظت از سطوح قطعات فلزی درمقابل زنگ زدن و خورده شدن به علت فعل و انفعالات شیمیایی، پاک کنندگی و معلق سازی ذرات حاصل از سایش قطعات و ترکیبات ناشی از احتراق سوخت و تجزیه روغن و پاک کردن سطوحِ در تماس، کمک به عمل آب بندی کردن با قرار گرفتن در فضای بین رینگ، پیستون و سیلندر که موجب افزایش کارآیی موتور خواهد شد و کاهش اثرات منفی ضربه های قطعات متحرک در حین کار، از وظایفی است که روغن موتور انجام می دهد .علاوه بر این، استفاده از روغن با ویسکوزیته کم و در حد مناسب، فاصله بین استارت و رسیدن موتور به درجه حرارت عادی را کاهش می دهد که این امر در پایین آوردن میزان مصرف سوخت تاثیر به سزایی دارد .استفاده از روغن مناسب و مواد افزودنی متناسب تشکیل دهنده یک روغن مرغوب است . مواد افزودنی که به روغن موتور اضافه می شوند عبارتند از : ماده بالا برنده شاخص گرانروی، پاک کننده ها و معلق کننده ها، ترکیبات ضد اکسیداسیون، بازدارنده های خوردگی و زنگ زدگی، مواد پایین آورنده اصطکاک و مواد ضد سایش، ترکیبات پایین آورنده نقطه ریزش و ضد کف.ویسکوزیته یا گرانروی مقاومت سیال در مقابل جاری شدن است که اصطلاح غلط آن یعنی “ غلظت” رایج تر می باشد . این خاصیت، با اهمیت ترین و مهم ترین مشخصه هر روغن است که آزمایش ها، معمولاً در دماهای 40 و 100 درجه سانتی گراد اندازه گیری می شود .شاخص گرانروی (VI) ، معیار سنجش تغییرات گرانروی با تغییرات دما می باشد که هر چه رقم آن بزرگتر باشد تغییر گرانروی روغن نسبت به دما کمتر خواهد بود .نقطه ریزش، پایین ترین دمایی است که در آن، روغن کما کان توانایی جاری شدن دارد و خاصیت سیال بودن خود را حفظ می کند . هم چنین نقطه اشتعال، حداقل درجه حرارتی است که بخار های روغن با هوا، در اثر تماس شعله آتش، اشتعال لحظه ای بوجود می آورد .علاوه بر مشخصات ذکر شده،دانسیته یا چگالی، نقطه احتراق، نقطه ابری شدن و عدد TBN نیز از جمله خصوصیات روغن موتور محسوب می شود که بعضاً توسط برخی تولید کنندگان ذکر می شود .انتخاب روغن موتوربرای انتخاب یک روغن موتورخوب، عوامل و پارامترهای گوناگونی باید مدنظر قرار گیرد . یک روغن موتور مرغوب دارای گرانروی مناسب و ضریب اصطکاک بسیار پایین بوده و توانایی روانکاری بخش های مختلف موتور را داراست . هم چنین دوده و ترکیبات حاصل از تجزیه روغن و نیز سایش و به طور کلی رسوبات بین قطعات باید توسط روغن پاک شود. ضمناً روغن علاوه بر سازگاری با ترکیبات پلیمری موجود باید دارای اثرات بازدارندگی خوبی در مقابل زنگ زدگی، خوردگی، اکسیداسیون و سایش باشد .طبیعی است همه موارد یاد شده از طریق آزمایش های گوناگون و پیچیده، مشخص می شود و آن چیزی که برای مصرف کننده نهایی اهمیت دارد، بایستی به صورت ملموس بیان شود؛ به گونه ای که در عین جامعیت، با زبان بسیار ساده به انتخاب روغن موتور توسط مصرف کننده، عینیت پیدا کند . به این منظور سازندگان روغن موتور، دو پارامتر اساسی را با اصطلاحات نام و نام خانوادگی مطرح ساخته و تاکید می کنند که این دو لازم و ملزوم یک دیگرند و هر انتخا بی ، باید با لحا ظ داشتن این عوا مل انجام گیرد. این دو اصطلاح گرانروی و سطح کارآیی می باشند.اهمیت گرانروی در روغن موتور به قدری است که انجمن مهندسین خودرو (SAE) اساس طبقه بندی ویژه یی را بنا نهاده و یکی از دو معیار گزینش روغن موتور را گرید SAE می داند . از لحاظ گرانروی، روغن ها به دو بخش تقسیم می شوند، تک درجه ای (Monograde) و چند درجه ای یا چهار فصل (Multi grade) .روغن های تک درجه ای مانند 20، 30 یا 40 در موتورهای جدید منسوخ شده است و روغن های مالتی گرید، امروزه کاربردی غالب دارند . روغن های چند درجه ای که با حرف W (نشانه زمستان) و دو عدد واقع در چپ و راست مشخص می شوند، مانند 15W40 ، 20W50 از لحاظ کاری مناسب تمام فصول هستند.عدد سمت چپW ، معیاری از ویسکوزیته روغن در دمای پایین و عدد سمت راست، گرانروی در درجه حرارت بالا را نشان می دهند . ثابت شده است که مهم ترین و با اهمیت ترین خاصیت روغن، حضور آن از لحظه استارت تا خاموش کردن موتور به صورت بی وقفه است که با تمامی قطعات متحرک و ثابت در تماس است . برای نیل به این هدف، گرانروی پایین روغن در لحظه استارت، اهمیت بالایی دارد . به همین علت استفاده از روغن های چند درجه ای که در سرما، ویسکوزیته پایین دارند و با روانکاری به موقع قطعات، تا حد زیادی از سایش جلوگیری می کنند، توصیه اول تولید کنندگان روغن است.انجمن نفت آمریکا (API) روغن های موتور را برحسب کیفیت به دو گروه تقسیم کرده است . خودروهای بنزینی در گروه Station Service)Sیا محل تعویض روغن) و خودروهای دیزلی در گروه Commercial) C یا خودروهای) تجاری طبقه بندی می شوند. حروف انگلیسی که پس از هر یک از این دو حرف قرار می گیرند، نشان دهنده سطح کیفیت روغن خواهد بود . به این مفهوم که حرف A پایین ترین سطح کارآیی را نشان می دهد و با بالا رفتن حروف، سطح کارآیی نیز افزایش خواهد یافت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
بهترین راه کوتاهترین راه:
برای طی طریق برهانی برای اثبات وجود خداوندگار بهترین شیوه آن است که از کوتاهترین راه حرکت کنیم. چرا که علاوه بر آن که زودتر به مقصود میرسیم با موانع کمتری هم مواجه خواهیم شد. اما کوتاهترین راه در این مسیر آن است که از مقدمات کمتری بهره گرفته شود و مقدماتش نیز به سادگی و با اندک تأملی قابل اثبات باشند. در طول تاریخ فلسفه و کلام، اندیشمندان برای دستیابی به چنین راهی تلاشهای زیادی کردهاند (شکرالله مساعیهم) و دستآوردهای زیادی داشتهاند اما شاید یکی از بهترین و دقیقترین آنها همان است که جناب شیخالرئیس بوعلی سینا مبتکر آن بوده است. برهان مرحوم شیخالرئیس به برهان وجوب و امکان معروف است. از این برهان تقریرات گوناگونی شده است و به صورتهای مختلفی طرح گردیده است که شاید بهترین صورتش همان باشد که در کتاب شریف اشارات و تنبیهات آمده است.
برهان وجوب و امکان
وجوب و امکان دو اصطلاح فلسفی هستند. میدانیم که موضوع فلسفه، موجود است (یا موجود بما هو موجود) و یکی از بحثهای فلسفی، مباحث تقسیمی فلسفه است که با تقسیم موجود به اقسام گوناگون، مسائل مختلف فلسفی ایجاد میشود و در فلسفه از آنها بحث میشود. مثل تقسیم موجود به ذهنی و خارجی یا تقسیم موجود به علت و معلول. یکی از آن بحثها نیز تقسیم موجود به واجبالوجود و ممکنالوجود است. با این توضیح که:
اگر به موجودات جهان نظری بیفکنیم از دو حال خارج نیستند, یا وجود برای آنها ضروری است به طوری که حتما باید وجود داشته باشند و در صورتی که نباشند محال پیش میآید و یا وجود برای آنها ضروری نیست یعنی این طور نیست که حتماً باید وجود داشته باشند بلکه هم وجودشان ممکن است و هم نبودشان ممکن. یعنی در واقع نه وجود برایشان ضروری است و نه عدم. به گروه اول از موجودات واجبالوجود و به گروه دوم ممکنالوجود گفته میشود.
میتوان تقسیم بالا را به شکل دیگری نیز مطرح کرد. هر مفهومی را در نظر بگیریم و آن را با وجود بسنجیم از سه حال خارج نیست: یا وجود برایش ضروری است به طوری که محال است وجود از او گرفته شود. یعنی حتماً باید موجود شود پس عدمش محال است و یا برعکس عدم و نیستی برایش ضروری است به طوری که محال است بوجود بیاید و حتماً باید معدوم باشد و یا نه وجود برایش ضروری است و نه عدم، یعنی این طور نیست که حتماً باید موجود باشد به طوری که عدمش محال باشد یا حتما باید معدوم باشد به طوری که وجودش محال باشد بلکه هم میتواند وجود داشته باشد و هم میتواند معدوم باشد. به قسم اول واجبالوجود و به قسم دوم ممتنعالوجود و به قسم سوم ممکنالوجود گفته میشود. واجبالوجود مانند: خداوند متعال، ممتنعالوجود مانند: شریک خدا و ممکنالوجود مانند: انسان. هریک از این سه گروه یعنی واجبالوجود و ممکنالوجود و ممتنعالوجود، احکام ویژة خود را دارند که به تدریج بعضی از آنها بیان میشود.
باید دانست که این تقسیم در واقع تقسیمی عقلی است یعنی دوران بین نفی و اثبات است و به گونهای است که محال است قسمی به آن افزوده یا قسمی از آن کاسته شود. همانطور که ویژگی همهی تقسیمات عقلی همین است. در حقیقت تقسیم مفاهیم به این صورت است که هر مفهوم را که با وجود بسنجیم یا وجود برایش ضروری است و یا ضروری نیست. قسم اول واجب الوجود نام دارد. حال اگر وجود برایش ضروری نبود یا عدم برایش ضروری است یا عدم برایش ضروری نیست. قسم اول (که عدم برایش ضروری است) ممتنع الوجود و قسم دوم ممکن الوجود نامیده میشود.
اگر توجه کرده باشید در تقسیم موجودات آنها را تنها به دو قسم واجبالوجود و ممکنالوجود تقسیم کردیم و نامی از ممتنعالوجود نبردیم. اما در تقسیم مفاهیم، آنها را به سه گروه تقسیم کردیم. علت این است که در تقسیم موجودات نمیتوان ممتنعالوجود را به عنوان یک قسم از موجودات فرض کرد زیرا ممتنعالوجود وجودش محال است و بنابراین چیزی که وجودش محال است نمیتواند قسمی از موجودات فرض شود. اما در تقسیم مفاهیم با چنین مشکلی روبرو نیستیم زیرا میتوان گفت که یک مفهوم را اگر با وجود بسنجیم، اگر وجود پیداکردنش در خارج از ذهن محال بود، ممتنعالوجود نام دارد.
حال با توجه به مقدمة بالا به اصل برهان میپردازیم.
هر موجودی را در جهان خارج اگر در نظر بگیریم همان طور که در مقدمة بالا توضیح داده شد، یا واجبالوجود است و یا ممکنالوجود و همان طور که گفته شد، محال است که موجودی از این تقسیم خارج باشد. یعنی، نه واجبالوجود باشد و نه، ممکن الوجود. یا، هم واجبالوجود باشد و هم ممکنالوجود. حال اگر این موجود واجبالوجود بود ما به مطلوب خود که اثبات خداوند باشد رسیدهایم زیرا واجبالوجود موجودی است که وجودش ضروری است و عدمش محال است (که اگر خواستیم از تعابیر دینی از او یاد کنیم میگوییم خداوند). اما اگر آن موجود ممکنالوجود باشد خواهیم گفت که به دلیلی خصوصیتی که ممکنالوجود دارد، حتماً نیازمند واجبالوجود خواهد بود.
پس به طور خلاصه هر موجودی را که در خارج از ذهن در نظر آوریم یا واجبالوجود است و یا نیازمند به واجبالوجود (زیرا ممکنالوجود برای موجود شدنش به واجبالوجود نیاز دارد). پس در هر صورت واجبالوجود اثبات میشود. اما چرا اگر آن موجود، ممکنالوجود باشد، به واجبالوجود نیازمند است؟ دلیل این امر خاصیت خود ممکنالوجود است. زیرا همان طور که گفته شد، ممکنالوجود موجودی است که نه وجودش ضروری است و نه عدمش یعنی ذاتش نسبت به وجود و عدم مساوی است. روشن است که چنین موجودی اگر بخواهد موجود شود باید علتی او را بوجود آورد. زیرا اگر موجودی که ذاتش نسبت به وجود و عدم مساوی است و هیچ یک از وجود و عدم برایش ضروری نیست، بخواهد بدون علت موجود شود معنایش این است که ناگهان و بدون دلیل وجود برایش ضروری شده است و واجبالوجود شده است. در هر حالی که چنین چیزی علاوه برآن که محال است، برخلاف فرض ماست. زیرا ما فرض کرده بودیم که آن شئ ممکنالوجود است در حالی که الآن میگوییم واجبالوجود است [1].
پس به طور خلاصه روشن شد که هر ممکنالوجودی نیازمند علت است. اکنون میگوییم که علت آن ممکنالوجود از سه فرض خارج نیست، یا واجبالوجود است و یا ممکنالوجود دیگری است. در صورت اول ما به مطلوبمان رسیدهایم. زیرا گفتیم که اگر آن موجود ممکنالوجود باشد به واجبالوجود نیازمند است. در صورت دوم که بگوییم علت آن ممکنالوجود یک ممکنالوجود دیگری است سخن خود را دربارة آن ممکنالوجود دوم تکرار میکنیم و میگوییم این ممکنالوجود هم نیازمند علت است و علت او یا واجبالوجود است که در این صورت به مطلوبمان رسیدهایم یا علتش همان ممکنالوجود اول است که این امر محال است زیرا این همان «دور» است که محال بودنش بدیهی است [2]، یا علتش ممکنالوجود سومی است. همین سخن را دربارة ممکنالوجود سوم ادامه میدهیم که در نتیجه یا به واجبالوجود میرسیم و یا به ممکنالوجود چهارمی میرسیم. اما این سلسلة ممکنالوجودها نمیتواند تا بینهایت ادامه یابد زیرا تسلسل محال است. در نتیجه باید در نهایت به واجبالوجود برسیم.
تنها نکتهای که در این استدلال باقی میماند آن است که محال بودن تسلسل را اثبات کنیم. برای اثبات محال بودن تسلسل در علت و معلول برهانهای متعددی در فلسفه اقامه شده است که از جملة معروفترین آنها برهان مرحوم بوعلی سینا به نام «وسط و طرف» و برهان معلم ثانی مرحوم فارابی با نام «اسد و اخصر» است. اما شاید باطل بودن تسلسل در علت و معلول نیز مانند باطل بودن دور بدیهی باشد و تنها تصور صحیح مطلب موجب تصدیق آن گردد و دیگر نیازی به برهان در مسئله نباشد. برای تصور صحیح مسئله به یک مثال توجه کنید. فرض کنیم در اتاقی شخص فقیری که هیچ پولی در جیبش نیست وارد شود. روشن است که با گذشت زمان تا وقتی که کسی پولی به آن فقیر ندهد، امکان ندارد که او در جیبش پولی پیدا شود. حال اگر فقیر دیگری نیز که هیچ پولی در جیب ندارد به فقیر اول اضافه شود. بازهم در نتیجه تفاوتی حاصل نخواهد شد. یعنی با گذشت زمان امکان ندارد که در جیب این دو فقیر پولی پیدا شود مگر آن که شخص پولداری به آنها پول دهد. حال اگر به فقیرهای این اتاق، فقیر سوم یا چهارم را هم اضافه کنیم بازهم نتیجه یکسان است. یعنی با گذشت زمان خود به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
بهترین کیفیت این مدل از بهترین الیاف ها ساخته شده است این چنین کیفیتهایی که عملکردهای عالی را در هنگام مقایسه با قالیچه های مهم نوع پشمی – دست نخورده از خودشان می دهندمخمل – کیفیت جذب نوع پرداز برشی است .
خصوصیات بافت گرهای دستی hand Kntted
خصوصیات متمایز : قالیچه های بافت گرهی دستی با به کارگیری تکنیکهای قدیمی تولید می شود که به ایجاد دنیای افسانه ای که در هیچ یک از روشهای تولید دیده نمی شود می پردازد این خصوصیات با این روش معمولاً با ارزش بوده و از یک طرح ساده یا پیچیده تغییر می کند و هر یک از آنها می تواند به طور کامل با هر شکل و رنگ و در هر اندازهای تناسب یابد.
اصطلاحات
محتوی نوع الیاف مصرفی برای تشکیل پرز موکت
از پشم 100 درصد کوههای مرتفع بلند تبتی : که به طور طبیعی رنگی میباشند و هنگامی که آنها را رنگ می کنیم دارای تنوع بیشتر شده و موکتهایی با بافت درشتی بوجود می آورند.
پشم 100 درصد نیوزلندی : ترکیبی می باشد از رنگهایی زیبا و پشمهای رنگی و با بافتی نرم و خوب.
پشم یکنواخت : ترکیبی از پشمهای تبتی و نیوزلندی
پشم ابریشم : برگرفته از ابریشم طبیعی و کرک بدن گوسفندان که اغلب ابریشم ها طراحی برجسته برای افزایش درخشندگی زیبایی به کار می رود.
خصوصیات گرهها
گره ها معمولاً بستگی به تعداد گره های زده شده با دست در هر اینچ مربع دارد.
گره هایی با ظرافت کمتر در هر اینچ مربع در طرح های منحنی و پیچیده که میتوان از رجهای 60-80 100 و 150 و یا بیشتر در هر اینچ مربع می باشند .
روش رنگ آمیزی
این رنگ آمیزی طبیعی بوده کاملاً و تمام عمق الیاف را رنگ می کنند در موکت های امروزی ممکن است موکت ها براثر شستشو رنگ دهند اما این موکت فرشها حتی با شوینده های قوی رنگ نمی دهند آنها مانند یک هویج رنگ خود را حفظ کرده و کاملاً مدولای خامه رنگ شده می باشند.
شستشو
شستشویی با نهایت دقت و ظرافت تکنیک خاصی است که بعداً رنگرزی صورت می گیرد که بر عمر موکت می افزاید شسته شوی با چای یک روش معتبر از دید دنیای گذشته است.
مشخص کردن مدل موکتهای نقشدار (Aximinster)
ویژگی متمایز این موکت مدل Aximinster اولین انتخاب در کف پوشش های ساخته شده در کارگاه های وسیع است که احتیاجات طراحان و مالکین مورد استفاده را برآورده ساخته است .
طراحان و متخصان طراحی فرش از تنوع طرح و زیبایی طبیعی و منظره زیبای آن لذت برده Aximinster را به خوبی حس میکند . مالکین میدانند که این مدل تصویری بالا را در چگونه ارائه پیشنهادی در ارزش زیاد آن برای سرمایه گذاریشان که نگهداری و ذخیره انرژی – بهبود کیفیتی هوا – امنیت در برابر آتش ظاهر زیبا – نگهداشت – طول عمر زیاد بدست می آورند مهمانها و بازدید کنندگان از عایق بودن در برابر صدا – گرمی – ایجاد حس خوش آمدگویی در محیط که به وسیله موکت فرشهای Aximinster ایجاد می شود لذت می برند.
اطلاعات راجع به محصولات موکت فرش
محتوی 80 درصد پشم و 20 درصد نایلون و عرض 184 اینچ و 14 اینچ و " 131 اینچ5/2 متر – 66/3 تا M 400 و بلندی ارتفاع 7 تا 8 میلی متر و ردیف 6 تا 12 .
طرح : به شدت انعطاف پذیر و الگوی تکرار الگوهای بسیار کوچک و بزرگ و نامحدود است .
رنگ های مورد استفاده در موکت فرشها تا 11 رنگ
و تحویل این موکت فرشها از 10 تا 16 هفته میباشد.
اصطلاحات (ترمینولوژی )
این فاکتورها خصوصیات موکت Aximinster را تعیین می کند.
محتوی 80 درصد پشم و 20 درصد نایلون
(ply) تعداد لا – تعداد نخ های مفرد الیاف رشته ای که برای تشکیل الیاف موکت در هم پیچیده میشود استاندارد بین المللی 2 لایه ای است 3لای آن اغلب برای موارد خاص استفاده می گردد.
مقدار الیاف
طول الیاف ها در یک اونس از الیاف که به اندازه گیری ضخامت و سنگینی الیاف برمیگردد.
بلندی ارتفاع :نخ های بلند که درطول حرکت پائین می روند پیچها را تشکیل می دهند . تعداد لای پیچها (pitch)تعدا بافت ها ( کوک ها) را در هر اینچ مشخص می کند استاندارد آن هفت پیچ است (ارتفاع هفت 7 است ) و این نمونه موکتهای 7 و هشت پیچی است ماشینهای 8 پیچیهای خطوط نرم تر و ظریفتری را در فرش ایجاد می کند و تعادل کلیتر را از طرح های موکت را به وجود میآورد.
ردیف
نخ های افقی بافت پارچه را تشکیل می دهند بین شباهت به ارتفاع (پیچ) که ثابت شده است تعداد ردیفها میتواند. 6 تا 11 ردیف در هر اینچ تغییر یابد تعداد ردیف بلندتر الیاف بیشتری را در هر اینچ مربع به دست می دهد.
بافت های کامل : اینها به سادگی x ارتفاع هستند بنابراین یک موکت هست 8 پیچ (ارتفاع ) وهشت 8 ردیفی دارای 64 کوک (بافت) در هر اینچ مربع می باشد کوکهای کامل یکی از بهترین علامت های تراکم کیفیت و عملکرد موکت هستند.
ارتفاع پرز: طول الیاف بلند هستند.ارتفاع نیمه عامل مهمی در ظاهر عملکرد موکت می باشد یک پرز مرتفعتر حسی مجلل تر را برای موکت ایجاد می کند اما در عین حال ارتفاع پرز از 35/6 میلی متر تا چیزی کمتر از نصف اینچ 5/10 میلی متر متغیر است.
اصطلاحات موکتها وکاربرد موکت در مناطق و جاهای کمتر مختلف:
پیچ pich : ارتفاع ردیف Row ارتفاع پرز : pile height
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
آموزههایی از بهترین شرکتهای ناشناخته جهانیاحمد الهیاریAh_yari@hotmail.com علی کردی نژاد Ali.Kordinejad@Gmail.com
چکیده
تفکر غالب برای تحلیل چگونگی شکلگیری و محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط بر محورهایی استوار است که شکلگیری استراتژی ها را، حاصل انفعال و یا انباشت تدریجی تجربیات مدیرانی می پندارند که غالبا مالک شرکتها نیز هستند.آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط را ضروری ساخته است. شرکتهای کوچک گمنامی وجود دارند که از مفروضات مدیریت نوین پیروی نمیکنند و در عین حال رهبران پرمنفعت بازارهای خویش هستند. آنان استراتژی های دگرگونهای را بهکار میگیرند که مهمترین مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محیط است.
مقدمهدر اقتصاد جهانی دانشمحور،نقشی اساسی برای شرکتهای کوچک و متوسط در نظر گرفته شده است. رقابتپذیری آتی کشورها به توان تولید دانش و بهکارگیری آن بستگی خواهد داشت.اکنون شرکتهای کوچک و متوسط از جایگاه ویژهای در عرصه تولید دانش و به کارگیری آن و افزایش توان رقابتپذیری کشورها برخوردار هستند. در ادبیات مدیریت استراتژیک، مکاتب و رویکردهای گوناگونی ظهور کردهاند که اغلب در فضای کسبوکارهای بزرگ توسعه یافتهاند. ویژگیهای کسبوکارهای کوچک باعث شده است تا چنین رویکردهایی از کارآمدی مناسبی برای آنان برخوردار نباشند. شرکتهای کوچک نسخههای کوچکتر شرکتهای بزرگ نیستند و از ماهیت متفاوتی برخوردارند. تفاوت ماهوی، کاربرد بسیاری از متدولوژی ها و ابزار مناسب شرکتهای بزرگ را برای شرکتهای کوچک نامناسب مینماید.در بررسی فرایند شکلگیری و محتوای استراتژی های شرکتهایی کوچک و متوسط نیز،تفکر غالب بر حول محور استراتژی هایی است که از روی انفعال و تطابق و بر اساس یادگیری تدریجی مالک مدیران آشکار میشوند. ضرورت بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط برای بقا و برتری در بازارها با آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک،بیش از پیش احساس میشود. در نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد تا این فرض که شرکتهای کوچک بایستی از غولها بیاموزند را معکوس کرده و نگاهی متفاوت را از استراتژی های رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط معرفی کنیم.
مفروضات رایج استراتژی شرکتهای کوچک و متوسطبر مطالعه نحوه پیدایش و محتوای اصول رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط مفروضاتی حاکم است که با ظهور دسته جدیدی از شرکتهای گمنام لزوم بازنگری در آنها احساس میشود. برخی از این مفروضات به شرح ذیل هستند:
تداوم و بقا مهمتر از رشد: تمرکز اصلی تحقیقات در بررسی تجاری شرکتهای کوچک بر استراتژی هایی است که «فرایند رشد» را تحت پوشش قرار میدهند. در این بررسیها پیشرانههای رشد شناسایی میگردند. همچنین مشخص میشود که چه نوع استراتژی هایی برای رشد توسط شرکتهای کوچک موفق اتخاذ میشوند.به نقل از مجله «فورچون»، دغدغه اغلب کارآفرینان بیش از آنکه تنظیم سازمان باشد،ساختن آن است. برای آنها توسعه، یک وسواس و حتی گاه یک بیماری است که مبتنی بر وسواس فکری آنها برای یافتن ثروت و ایجاد یک امپراتوری مورد توجه قرار میگیرد (1).استراتژی هایی که به تداوم و بقا شرکت میانجامند کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و این در حالی است که «تلاش برای تداوم و بقا» متداولترین اتفاقی است که در تعداد زیادی از شرکتهای کوچک روی میدهد (2). از طرفی برای اکثر مالک مدیران رشد و توسعه اولویت اصلی محسوب نمیشود. «پیتر دراکر» نیز معتقد است «مزایای کوچک بودن در حال افزایش است. زمانی که نگاه میکنید که چه کسی صادر میکند در مییابید که شرکتهای بزرگ نیستند که تنها عالی عمل میکنند اما به غیر از چند شرکت بزرگ تمامی کالاهای صادراتی در شرکتهای متوسط ساخته میشوند که بسیار تخصصی هستند. من فکر میکنم شرکتهای بزرگ محو خواهند شد اما من کسبوکارهای بیشتر و بیشتری را ملاحظه میکنم که در آن اندازه متوسط شرکتها بسیار بهتر است. تلاش برای بزرگ بودن به سهولت نتایج را پخش میکند و سودآوری را نابود میسازد.» (3)بیشترین مدل های معمول تعالی مدیریت حاصل بررسی شرکتهای بزرگ یا رو به رشدی است که خدمات و محصولاتی کاملا در معرض دید پدید میآورند،از این رو داستانهای موفقیت بیشتر متمرکز بر شرکتهای بزرگ بودهاند. روزنامه نگاران و استادان محافل علمی موفقیتهای بنگاههای بزرگ را به تصویر میکشند و چنین القا میکنند که شرکتهای کوچک بایستی از این غولها بیاموزند و تقلید کنند. در دنیای کسبوکار شرکتهایی در سایه قرار دارند. شرکتهایی که در سطح جهانی به فعالیت مشغولند و حتی برای دنیای تجاری ناشناخته هستند. این شرکتها توانستهاند بیش از 70 درصد سهم بازار جهانی را در اختیار بگیرند. هرمان سیمون در کتاب «قهرمانان پنهان» استراتژیها و اقدامات شرکتهایی با چهرهای پنهان (low profile) و عملکرد بسیار عالی در آلمان را آشکار ساخته است. شرکتهای کوچک و متوسطی که در گوشهای خاص از بازار به طور کاملا تخصصی مشغول فعالیت هستند. آنان ضمن تلاش برای بقا و تداوم همچنان بر کوچک ماندن اصرار میورزند.این امر نشان می دهد که تحقیقات در مورد استراتژی های شرکتهای کوچک و متوسط بایستی تمرکز خود را از بررسی «استراتژی های رشد» بر «استراتژی های بقا و برتری در عین کوچک ماندن» تغییر دهند.تاثیر گذاری و قدرت مواجهه با محیط: بسیاری از رویکردهای کنونی استراتژی بر اتخاذ تصمیمات و سیاستهایی تاکید دارند که بر محیط بیرونی شرکت تاثیر گذار باشند. اما مالکان ممکن است احساس کنند که این امر نمیتواند توسط آنان محقق گردد زیرا معمولا با محیطهای پر مخاطرهای مواجه میشوند که قدرت تاثیرگذاری بسیار اندکی بر آن دارند. ناتوانی شرکتهای کوچک در تاثیرگذاری بر اتفاقات حاصل ضعف آنان در نقدینگی،توان بازاریابی و نوآوری در فرایند و محصول است. مدل های کلاسیک و استراتژی های قطعی معمولا به گونهای تنظیم میشوند که شرکت قادر نیست تا در چهارچوب آن به فرصتها و تهدیدهای پیش بینی نشده پاسخ مناسب دهد. به نظر میرسد استراتژی هایی که کمتر از منطقگرایی دقیق برخوردار هستند و در برابر وقوع رویدادهای پیشبینی نشده منعطف هستند کاربرد آسانتری برای مالکان داشته و از ارزش بیشتری برخوردار باشند (2).نسبت دادن برخورد انفعالی به شرکتهای کوچک از اعتبار زیادی برخوردار نیست. قهرمانان پنهان که از سوی «سیمون» معرفی شدهاند قادر هستند با بهرهگیری از نیروی انسانی کم و در عین حال نوآور خویش و نیز استفاده از نزدیکی به مشتری تاثیرات شگرفی بر جهت حرکت یک کسب و کار داشته باشند. گردش مالی آنان نیز آنان را از انفعال در برابر تغییرات محیط دور نگه خواهد داشت. شرکتهایی چون «بریتا» که در زمره قهرمانان پنهان قرار دارند ، قدرت خارق العادهای در تغییر جهت بازارها و عدم انفعال را به نمایش میگذارند.مشارکت جویی و خودرایی مالک مدیران: ویژگیهای روانی مالک مدیران بر محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط تاثیر فراوانی دارد. میزان ریسکپذیری، سختکوشی و قابلیت ایدهپردازی بر اساس قضاوت و تجربه و نیز اهداف شخصی و تجاری مالکان به عنوان عوامل مهم در محتوای استراتژی شرکت نقشآفرینی میکنند. در شرکتهای کوچک و متوسط رهبری مهمترین پدیده تاثیرگذار بر کسبوکار است.
از مطالب پیشین چنین برمیآید که استراتژی این شرکتها منبعث از مدل های تجویزی همراه با جزییات دقیق و مبتنی بر فرایند شناخت کامل و جامع و یا تکنیک های پیچیده نیست بلکه بیش از هر چیز مبتنی بر رویکردی منعطف و فطری برای بقا و تداوم در برابر رویدادهای حاوی فرصتها و تهدیدهای پیشبینی نشده و متناسب با اهداف شخصی و تجاری مالکان است. استراتژی های شرکتهای کوچک زمانی از سوی مالکان مقبول میافتند که سهولت اجرا را به همراه داشته باشند. شرکتهای کوچک و متوسط که رهبری بازار خویش را در دست دارند تمامی توسط مدیران اجرایی راهبری میشوند که هم مشارکت جو (در جزییات و امور فرعی) و هم خودرای (در اصول) هستند(3). گرایش مالک-مدیران به بهرهگیری از توانمندیهای سایر افراد شرکت در خلق استراتژی های نو رو به افزایش است.اگرچه نبایستی به طور کامل تاثیرگذاری اندیشههای مالکان را در راهبردهای شرکتها انکار کرد.
نظریه تکامل تدریجی استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط شرکتهای کوچک و متوسط که از اندیشهای برای بقا و برتری برخوردارند به چه دلیلی به بازنگری در استراتژی های خود میپردازند؟ در تحقیق صورت گرفته در دانشگاه کمبریج تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود (4). یافتههای این تحقیق نشان میدهد که تصمیم به تدوین راهبرد از وقوع رویدادهای خاص به ویژه
مواجهه با بحران آغاز میشود. این تحقیق به چند رویداد عمده اشاره دارد.زیاندهی و یا در آستانه ورشکستگی قرارگرفتن مهمترین رویدادی است که شرکتهای کوچک و متوسط را وا میدارد تا برای تغییر جهت و سوددهی به بازنگری در استراتژی های خود بپردازند.تغییرات صورت گرفته در محیط بیرونی نیز ممکن است شرایطی فراهم سازد که شرکتها، توسعه را در دستورکار قرار دهند. در برخی موارد ممکن است با گذر زمان شرکت از تمرکز بر کسب و کار محوری خود منحرف گردد و یا در تعیین و نیز گزینش اولویتهای خود دچار سردرگمی شده باشد. تمرکز و شفافیت اولویتها، عمدهترین هدف مدیریت، بیان شده است.همچنین تحقیق صورت گرفته در دانشگاه «میدلسکس» (انگلستان) نشان میدهد که تعداد بسیار زیادی از شرکتهای کوچک و متوسط که دارای استراتژی هستند اسنادی درباره استراتژی کنونی خود تهیه نکردهاند. علت این امر تکامل تدریجی استراتژی توسط فرد کارآفرین عنوان شده است. تحقیق یاد شده از کاربرد مفهوم تکامل تدریجی استراتژی های «هنریمینزبرگ» در شرکتهای کوچک و متوسط حکایت دارد(5). در این نوع استراتژی از وجود شروط و دقت بسیار در تدوین بندبند اهداف خبری نیست.دیدگاه مالک-مدیر یک امر شخصی است که امکان تغییر کامل آن وجود دارد. به بیان دیگر، از آنجا که طراح،خود مجری نیز هست، میتواند مرحله به مرحله با توجه به بازخوردها و اطلاعات پیشین کارهای گذشته، به موقعیتها و فرصتهای جدید یا تهدیدهای محیط به سرعت عکسالعمل نشان دهد(1). ظهور استراتژی های شرکتهای کوچک و متوسط حاصل درک نسبی مالک مدیران از شرایط محیطی بدون به کارگیری گسترده ابزار تحلیلی و مبتنی بر یادگیری تدریجی و نیز خلاقیت فردی است. چنین دریافتهایی حاصل مطالعه شرکتهای کوچک و متوسط معروف در انظار عمومی است. شرکتهای کوچکی که برای عموم شناخته شده هستند غالبا چنین عمل میکنند. با این حال، در بخش بعدی مشاهده خواهیم کرد که نوع دیگری از شرکتها موارد دیگری از چگونگی و ویژگیهای استراتژی ها در شرکتهای کوچک را آشکار میسازند.نظریه قهرمانان پنهان یا برندگان مرموزتعداد زیادی از شرکتهای تجاری موفق از نظر مشاوران، مجلات و محققان علوم بازرگانی پنهان ماندهاند. در سطح زیرین داستانهای موفقیتهای تجاری و حماسههای نوآوریها، منبعی از عقلانیت مدیریتی مورد غفلت قرار گرفته و دستهای از رقبای جهانی به طور مرموزی از نظرها دور مانده است. اگرچه تهیه نوشته یا نانوشته استراتژی در شرکتهای کوچک عمدتا واکنشی به عوامل تهدید کننده آنان است با این حال برخی دیگر از شرکتها به لحاظ تدبیر پیشین درباره مراحل نفوذ در بازارها و توسعه
آن و نیز انتخاب آگاهانه محصول و بازار و چگونگی تعامل با سایر عوامل،نمایشی دیگر از نامناسب بودن فرض عملکرد انفعالی را به تصویر میکشند. قهرمانان پنهان نشان میدهند که استراتژی های آنها حاصل انفعال نیست بلکه تاکتیک هایی را برای شناسایی فرصتها که درونمایه اساسی استراتژی هستند پیشبینی و با تجربیات انباشته شده مدیران تلفیق می کنند.این کوچکهای بزرگ در حوزه فعالیت خویش از سهم جهانی بازار حدود 70 تا 90 درصد برخوردارند آنان پیش از آنکه واژه