لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
پیشینه تحقیق
در دنیای صنعتی امروز،سلامت جامعه بخصوص سلامت دختران از اهمیت زیادی برخوردار است.آنها در مسیر رشدوتکامل خود بعد از گذر از دوران کودکی،دوران های مختلفی را تجربه می کنند و نسلهای آینده در دامن آنها رشد میکنند،بنابراین مادران سالم هستند که با پرورش نسلهای سالم،جامعه توسعه یافته را پایه گذاری میکنند(اوجی،1382). اما هنوز هم در برخی از جوامع دخترها قربانی انبوهی از سنتهای غلط حاکم برخانواده خود هستند.به طوری که به بهداشت،تغذیه و آموزش آنها در مقایسه با پسرها توجه کمتری میشود.بدیهی است این امرتهدیدی جدی در جهت سلامت مادران آینده بشمار میآید(نیکو بخت،1380).
2-2 .نظریات قشربندی اجتماعی
مطالعه و بررسی تطبیقی آراء عمدة جامعهشناسان در زمینة قشربندی اجتماعی ما را به یک رهیافت کلی رهنمون میکند که آنرا به عنوان چارچوب نظری تحقیق درنظر گرفتهایم.
جوامع بشری از گروههای وسیعی ساخته شدهاند که نسبت به یکدیگر روابط مبتنی بر سلسله مراتب دارند و این جوامع تنها زمانی از ثبات و تداوم برخوردارند که قشرهای گوناگون ترکیب کنندة آن در هماهنگی به سر برند.
2-2-1.نظریه کارل مارکس
به اعتقاد مارکس طبقه عبارت است از گروهی از مردم که در رابطة مشترکی با وسایل تولید قرار دارند. اوبراساس این معیار جوامع را به دو گروه مالکان وسایل تولید و افرادی که به تولید محصول اشتغال دارند تقسیم مینماید. به نظر او رابطة بین این دو طبقه بصورت بهرهکشی است. که جمعیت خانواده بر میزان درآمد روزانه همان خانواده رابطه نزدیکی دارند. مفهوم کلیدی و اساسی در نظریات مارکس برای قشربندی اجتماعی مبتنی بر مالکیت است و علاوه بر این مفهوم کلیدی،او سه مفهوم دیگر را نیز در نظریات خود ارائه میکند که عبارتند از آگاهی طبقاتی، همبستگی طبقاتی و ستیزه طبقاتی(کاظمی پور ـ 1378).
2-2-2 .نظریه ماکس وبر
ماکس وبر که نظرات عمدهای درمورد قشربندی ابراز نموده تحت تأثیر مارکس بعد اقتصادی و درآمد خانواده و جامعه قشربندی را درنظریهاش محور قرار داد و علاوه برآن حیثیت یا منزلت و قدرت را نیز به عنوان معیارهای اساسی تعیین طبقه درنظر گرفته است. اساس تعریف وبر از طبقة اجتماعی مبتنی بر وضعیت اقتصادی است.او معقتد است افراد از نظر خانواده، شغل، سرمایه و منطقه سکونت یا هر نوع عامل تعیین کنندهای شانسهای نامساوی در تملک اموال اقتصادی دارند (کاظمی پور ـ 1378).
طبقه در تعریف و بر یک مفهوم جامعهشناختی نیست و به قول خود او طبقات جماعات حقیقی نیستند. طبقات فقط بنیاد ممکنی برای عمل مشترکاند و این وضعیت مشترک باعث خود آگاهی بین آنها نیز میشود. به نظر وبر وضعیت طبقاتی وضعیتی است که نسبت به بازار موجودیت پیدا میکند.
از دید وبر آحاد جامعه را میتوان از حیث شانسهای اقتصادی، شیوة زندگی و یا جایشان در نظم سیاسی(قدرت) طبقهبندی نمود. ولی این سه نوع طبقهبندی را نمیتوان به یک نوع واحد برگرداند. به عنوان مثال دربعضی از جوامع معیارهای اقتصادی، برخی سیاسی و در بعضی دیگر حیثیت اجتماعی نقش مهمتری دارند( فرد رو،1378).
2-2-3 .نظریه هالبواکس
جامعهشناس دیگری که به میزان زیادی به بحثهای طبقات اجتماعی پرداخته موریس هالبواکس است. به اعتقاد او طبقات اجتماعی بر مبنای آگاهی طبقاتی بوجود میآیند. وی میگوید که طبقات در پرتو حافظه جمعی خاص خود باقی میمانند. تجلی اساسی آگاهی طبقاتی از دید هالبواکس « روانشناسی نیازهای یک طبقه » است. دومین نکتة اساسی از دید هالبواکس وجود نوعی سلسله مراتب در بین طبقات اجتماعی است و میگوید که طبقه فقط در جامعة دارای سلسله مراتب وجود دارد. از دید هالبواکس آگاهی طبقاتی عبارتست از اینکه طبقه بداند که در چه سطحی از جامعه قرار دارد و این طبقه در جامعه نسبت به چه چیز، چه حقوق و چه امتیازاتی اندازهگیری میشود. نکته مهم در نظریات هالبواکس اینست که او طبقات سیاسی، طبقات حقوقی و طبقات اقتصادی را از طبقات اجتماعی تفکیک نموده و میگوید که در میان طبقهبندیهای فوق، فقط طبقات اجتماعی دارای سلسله مراتب هستند و بنیان سلسله مراتب طبقات اجتماعی نیز بر « تصورات جمعی » و « قضاوتهای ارزشی » قرار دارد(نوغانی،1380).
هالبواکس اصل حقیقی جدائی طبقات را بر مبنای حرفه یا ثروت و نوع اشتغال و درآمد نمیداند و تأکید اساسی او بر شیوه ارضاء کامل نیازهای گوناگون افراد و سلسله مراتب نیازها در داخل هریک از طبقات است و عامل تعیین کننده طبقات را در همین زمینه نیازها جستجو میکند(منصوری،1386).
2-2-4 . نظریه سوروکین
آراء سوروکین درمورد قشربندی اجتماعی به میزان زیادی متأثر از نظریات ماکس وبر است و او نیز سه معیاراقتصادی، سیاسی و شغلی را جهت تعیین طبقات اجتماعی درنظر میگیرد، و معتقد است که جوامع از نظرمعیارهای فوق تفاوت دارند. اگر موقعیت اقتصادی افراد جامعه نابرابر باشد یعنی درمیان آنان ثروتمند و فقیر یافت شود، جامعه از نظر معیار اقتصادی قشربندی شده است. اگر مراتب اجتماعی براساس اقتدار و وجهه اجتماعی و افتخارات و عناوین افراد در سلسله مراتب اجتماعی قرار گرفته شود و فرمانروایان و فرمانبران در جامعه وجود داشته باشند جامعه از نظر سیاسی قشربندی شده و سرانجام اگر افراد یک جامعه در گروههای شغلی متفاوت قرار گرفته باشند و برخی مشاغل دارای افتخار بیشتری از دیگران باشند این جامعه از نظر قشربندی تقسیمبندی شده است(نوغانی،1380).
سوروکین در تعاریف خود کمتر از کلمه طبقه استفاده میکند و بیشتر بطور جداگانه از قشرهای اقتصادی، سیاسی و شغلی نام میبرد. از دید سوروکین طبقة اجتماعی، مجموعهای از مردم است که دارای موقعیت همسانی از نظر شغلی یا اقتصادی یا سیاسی هستند. او مانند هالبواکس تعداد زیادی از ملاکها را برای تعریف طبقه و تحدید مرزی آنها با هم تلفیق میکند. بنیان عینی طبقه اجتماعی از دید سوروکین در « حرفه »، در « وضعیت اقتصادی » و « وضعیت حقوقی » است(کاظمیپور ـ 1378).
درمورد ساختار طبقاتی جامعه ایران باید گفت که اولاً این جامعه دارای نوعی طبقهبندی اقتصادی است یعنی در جامعه ما همیشه اقشارثروتمند و فقیر، دارا و ندار وجود داشته و دارند. در ضمن همواره یک نوع طبقهبندی سیاسی وجود داشته، عدة کمی بنام حکام، دولتمردان وکارگزاران حکومت بر سریر قدرت بوده و بقیه افراد بنام مردم دراین جامعه به سر میبردند. البته ضوابط تعیین قدرت در اعصار مختلف متفاوت بوده است. از دید اجتماعی نیز همواره آحاد جامعه از نظر شغل و منزلت شغلی به طبقات مختلف تقسیم میشوند و مشاغلی در جامعه از ارزش و اعتبار