لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پارسَه ( تخت جمشید ) Persepolis
هخامنشیان همچون نیاکان خود عادت به کوچ کردن داشتند ، و معمولاً همه سال را در یک جا به سر نمیبردند، بلکه بر حسب اقتضای آبوهوا، هر فصلی را در یکی از پایتختهای خود سر میکردند. در فصل سرما ، در بابل و شوش اقامت داشتند ، و در فصل گرمی ِهوا به همدان میرفتند که در دامنه کوه الوند بود و هوای تازه و خنکی داشت .
این سه شهر « پایتخت » به معنی اداری و سیاسی و اقتصادی بودند، اما دو شهر دیگر هم بودند که « پایتخت آئینیِ » هخامنشیان به شمار میرفتند، یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار میشد، و دیگری « پارسَه » که برای پارهای تشریفات دیگر به کار میآمد.
این دو شهر « زادگاه » و « پرورشگاه » و به اصطلاح « گهواره » پارسیان به شمار میرفت، و گور بزرگان و نامآوران آنان در آنجا بود و اهمیت ویژهای داشتند؛ به عبارت دیگر، اینها مراکز مذهبی ایرانیان هخامنشی بودند، مانند اورشلیم و واتیکان، که نظر به اهمیت آیینی خود، مرکز ثقل بسیاری از حوادث بودهاند. البته از این دو تختجمشید بیشتر اهمیت داشته است و به همین دلیل، اسکندر مقدونی آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تکیهگاه دولت هخامنشی را از میان ببرد.
نام راستین این شهر پارْسَهْ بوده است که از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم به همان نام پارس میخواندند. پارسه به همین صورت در سنگ نوشته خشیارشا بر جرز درگاهای « دروازه همه ملل » نوشته شده است، و در لوحههای عیلامی مکشوفه از خزانه و باروی تختجمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر بسیار کم آگاهی داشتهاند، به دلیل این که پایتخت اداری نبوده است، و در جریانهای تاریخ سیاسی، که مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمیگرفته. به علاوه، احتمال دارد که به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبودهاند به مکانهای مذهبی رفت وآمد کنند و در باب آن آگاهیهایی به دست آورند؛ همچنان که تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی کمتر میتوانستند در باب مشاهد و امامزادههای ایرانی تحقیق کنند. بعضی گمان کردهاند که در برخی از نوشتههای یونانی از پارسه به صورت پارسیان «persain» و یا شهر پارسیان نام رفته است، اما این گمان مبنای استواری ندارد.
پِرسِه پُلیس ( پرسپولیس )
نام مشهور غربی تختجمشید ، یعنی پِرْسِهْ پُلیْس (Perse Polis) ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی، پْرسهْپُلیْس و یا صورت شاعرانه آن پِرْسِپْتوُلیْس Persep tolis لقبی است برای آِتِنه، الهه خرد و صنعت و جنگ، و «ویرانکننده شهرها» معنی می دهد.این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم ق.م. در چکامه مربوطه به پارسیان، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ، در مورد «شهر پارسیان» به کار برده است (سُوکنامه پارسیان، بیت 65). این ترجمه نادرست عمدی، به صورت سادهترش، یعنی پرسه پلیس، در کتب غربی رایج گشته و از آنجا به مردم امروزی رسیده است. خود ایرانیان نام «پارسه» را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند و در دوره ساسانی آن را «صدستون» میخواندند. البته مقصود از این نام، تنها کاخ صدستون نبوده است، بلکه همه بناهای روی صفه را بدان اسم میشناختهاند. در دورههای بعد، در خاطر ه مردم فارس، «صدستون» به «چهلستون» و «چهلمنار» تبدیل شد. جُزَفا باربارو، از نخستین اروپاییانی که این آثار را دیده است (سال 1474 میلادی)، آن را ِچْلمِنار (چهلمنُار) خوانده است. پس از برافتادن هخامنشیان خط و زبان آنها نیز بتدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان برفت، و خاطره شان با یاد پادشاهان افسانهای پیشدادی و نیمه تاریخی کیانی درهم آمیخت، و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید پادشاه افسانهای که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند دانستند و کمکم این نام افسانهای را بر آن بنا نهادند.
صفه ی پارسه
تختجمشید بر روی صفهای بنا شده است که کمی بیشتر از یکصد و بیستو پنج هزار متر مربع وسعت دارد. خود صفه برفراز و متکی به صخرهای است که از سمت شرق پشت به کوه میترا یا مهر (= کوه رحمت) داده است و از شمال و جنوب و غرب در درون جلگه مرودشت پیش رفته و شکل آن را میتوان یک چهار ضلعی دانست که ابعاد آن تقریباً چنین است: 455 متر در جبهه غربی ، 300 متر در طرف شمالی ، 430 متر در سوی شرقی و 390 متر در سمت جنوبی کتیبه بزرگ داریوش بر دیوار جبهه جنوبی تخت، صریحاً گواهی میدهد که در این مکان هیچ بنایی قبل از وی موجود نبوده است.
کارهای ساختمانی تختجمشید به فرمان داریوش بزرگ در حدود 518 ق.م آغاز شد. اول از همه میبایست این تخت بسیار بزرگ را برای برآوردن کوشک شاهی آماده سازند: بخش بزرگی از یک دامنه نامنظم سنگی را مطابق نقشه معماران، تا ارتفاع معینی که مورد نظرشان بود، تراشیدند و کوتاه و صاف کردند و گودیها را با خاک و تختهسنگهای گران انباشتند، و قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند و بخشی دیگر را با تختهسنگهای کثیرالاضلاع کوه پیکری که بدون ملاط بر هم گذاشتند برآوردند و برای آنکه این سنگهای بزرگ بر هم استوار بمانند آنها را با بستهای دم چلچلهای آهنی به هم پیوستند و روی بستها را با سرب پوشانیدند (این بستهای فلزی را دزدان و سنگربایان کنده و بردهاند؛ تنها تعداد کمی از آنها را بر جای ماندهاند). این تخته سنگها یا از سنگ آهکی خاکستری رنگی است که از کوه و تپههای اطراف صفه استخراج میشده و یا سنگهای آهکی سیاهی شبیه به مرمر است که از کانهای مجدآباد در 40 کیلومتری غرب تختجمشید میآوردهاند. خرده سنگها و سنگهای بیمصرف حاصل از تراش و تسطیح صخره را نیز به درون گودها ریختند. شاید در همین زمان بوده است که با آب انبار بزرگ چاه مانندی در سنگ صخره و در دامنه کوه مهر (= کوه رحمت) به عمق 24 متر کندند.
پس از چند سال، صاف کردن صخره طبیعی و پر کردن گودیها به پایان رسید و تخت هموار گشت. آنگاه شروع به برآوردن شالوده بناها کردند و در همان زمان دستگاه آب دَرکُنی تختجمشید را ساختند بدین معنی که در دامنه آن قسمت از کوه رحمت که مشرف بر تخت است آبراهههایی کندند و یا درست کردند، و سر این آبراههها را در یک خندق بزرگ و پهن، که در پشت دیوار شرقی تخت کنده بودند، گذاشتند تا آب باران کوهستان از راه آن خندق به جویبارهایی در جنوب و شمال صفه راه یابد و به دَر رَوَد. بدینگونه خطر ویرانی بناهای روی تخت ناشی از سیلاب جاری از کوهستان از میان رفت، اما بعدها که این خندق پُر شد آب باران کوهستان قسمت اعظم برج و باروی شرقی را کند و به درون محوطه کاخها ریخت و آنها را انباشت، تا این که در هفتاد سال گذشته؛ باستانشناسان این خاکها را بیرون ریختند و چهره بناها را دوباره روشن ساختند. بر روی خود صفه، آبراهههای زیرزمینی کندهاند که از میان حیاط و کاخها میگذشت و آب باران سقفها از راه ناودانهایی که مانند لوله بخاری و با آجر و ملاط قیر در درون دیوارهای ستبر خشتی تعبیه کرده بودند، وارد آبراهههای زیرزمینی میشد و از زیر دیوار جنوبی به دشت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
استان آذربایجان غربی
این استان براساس آخرین تقسیمات کشوری 12 شهرسان ،28 بخش،22 شهر، 103 دهستان و 3227 آبادی دارای سکنه دارد و مرکز آن شهر تاریخی ارومیه است. شهرستان های استان آذربایجان غربی عبارتند از ارومیه، بوکان، پیرانشهر، تکاب، خوی، سردشت، سلماس، شاهین دژ، ماکو، مهاباد و میاندوآب و نقده.
شهرستان تکاب
شهرستان تکاب باوجــود آثار باستانی ، منابع طبیعی و معدنی در اطراف آن ، یکی از محروم ترین شهرهای استان آذربایجان غربی است . صنعت در این شهر رونق چندانی نیافته و اقتصاد آن وابسته به کشاورزی و دامداری اغلب سنتی می باشد. همه ساله صدها نفر از نقاط مختلف دنیا از آثار باستانی این شهر به خصوص تخت سلیمان بازدید میکنند. از مناطق دیدنی این شهر کوه زندان ، آبشار قینرجه ، آبهای گرم ، چمن متحرک و .. می باشد.
کوه بلقیس در نزدیکی تکاب یکی از زیباترین مکانهای گردشی و تفریحی است و در تابستان از آب و هوای بسیار خوبی برخوردار است.
تخت سلیمان
موقعیت مکانی
این اثر در جنوب شرقی استان آذربایجان غربی واقع در 43 کیلو متری شهرستان تکاب قرار داد و فاصله آن از تهران تقریبا 500 کیلومتر است که میتوانید در 6 ساعت از تهران به این مکان سفر کرد .
تخت سلیمان یکی یا آتشکده آذر گشنسب (به معنی اسب نر) در تکاب آذربایجان، یکی از بزرگترین آتشکدهها و مورد احترام همه بوده است. گفته شده است که در هنگام تاجگذاری و جنگ پیاده از تیسفون به آنجا میرفتهاند.
در آنجا برکهای است که آب بطور طبیعی در آن میجوشد. آن گونه که یاقوت میگوید: «آب دئماً بوسیله هفت نهر از آن بیرون میآید و هفت آسیاب را میگردانده است» اکنون این چشمه بصورت خم ژرف در آمده در سوبات بجای مانده نشان میدهد که حدوداً هزار سال است که آب آن روان است. آتشکده، فضای گنبدداری است که در جلوی آن ایوان بوده و نیز دروازه عمومی و خصوصی برای ورود به آن داشته است. در کنار آن ایوان خسرو یا محل تاجگذاری خسرو قرار داشته است. این فضا بعداً در دوره هلاکو بازسازی و درون آن کاشیکاری شده است که شاید اقامتگاه تابستانی او بوده است. در سمت چپ آتشکده یک مدرسه و در پشت آتشکده، رصدخانه و در کنار آن جایی برای نیایش به مرور زمان ویران شده است. این بنا را میتوان یک مجموعه کامل و یکی از الگوهای همه مجتعهای ساختمانی که بعدها در ایران ساخته شده است، دانست.
ساختمانهای تخت سلیمان از شیوه پارتی بجای مانده بود. یک ارسن از ساختمانها گرداگرد آتشکده آذرگشنسب که پیش از اسلام جایگاه بسیار ارزشمندی بود، تشکیل یافته بود. پس از اسلام ایلخانان مغول دوباره به آن توجه کردند (674 ه.ق). با بهرهگیری از ویژگیهای بومی آنها، بویژه چشمه جوشان آن یک کاخ تابستانی در آن ساختند. همچنین تالار خسرو (جایگاه تاجگذاری خسرو پرویز) را که با سنگ لاشه ساخته شده بود، کاشیکاری کردند. بازمانده آن در مرز ایوان هنوز یافت میشود.
هنگامی که اعراب مسلمان، به نخستین پایتخت هخامنشیان وارد شدند، از دیدن بنایی سنگی و هرمی شکل که با قطعه سنگ های سفید آهکی برپا شده بود، حیرت کردند. آنان ساخت این بنا را که به مقبره ای با شکوه میمانست، از قدرت بشر خارج می دانستند.
از همان سال های نخستین حضور اسلام در ایران بود که آرامگاه ساخته شده در دشت مرغاب به گور سلیمان نبی معروف شد. بی شک سلیمان می توانست با کمک دیوان، سازه ای با ویژگی های آرامگاه مرغاب بنا کند.
مدت درازی از زمان کشف هویت واقعی گور سلیمان یا گور مادر سلیمان نمی گذرد. پژوهش های 200 سال اخیر نشان داده است که آن چه در دشت مرغابی یا جلگه پاسارگاد مشهد مادر سیلمان معروف است، آرامگاه کوروش پادشاه انساندوست و انسانپرور هخامنشی است.
«مردمان بعد از اسلام بسیاری از ساختمان های مهم و عظیم سنگی که ساخت آنها را از عهده بشر خارج دانسته، از زمان و بانی ساخت آنها بی اطلاع بودند، به سلیمان نسبت داده اند. تصورشان این بود که چون دیوان گوش به فرمان وی بودند، برای او کاخ ها و عمارت های عظیم سنگی می ساختند. آرامگاه ساخته شده در دشت مرغاب معروف به گور سلیمان و بنای مرتفع سنگی ساخته شده بر بلندای تپه ای واقع در این دشت، موسوم به تخت سلیمان از جمله این بناها محسوب می شوند. اسم گذاری خرابه های قصر اشکانیان در آذربایجان غربی به تخت سلیمان نیز از همین تفکر نشات می گیرد.»
آرامگاه کوروش اولین بنایی است که در بدو ورود به محوطه تاریخی پاسارگاد با آن رو به رو می شویم. بنایی سنگی که به صورت هرمی شکل ساخته شده است. شش ردیف پلکان مرتفع بازدید کننده را از سطح دشت به اتاقک بالایی سازه راهنمایی می کنند.
سنگ های تشکیل دهنده بنا بدون ملات و با استفاده از بست های آهنی به صورت دم چلچله ای، روی یکدیگر قرار گرفته اند. اما پاسارگاد تنها به یک بنا یا محوطه خاص محدود نمی شود. از زمانی که پاسارگاد به عنوان محوطه ای تاریخی شناسایی و حصارکشی شد یعنی از اوایل دهه پنجاه شمسی، مجموعه ای از آثار هخامنشی تا اسلامی، در این حوزه، شناسایی شده و جملگی تحت حفاظت و مرمت قرار گرفتند.
جلگه پاسارگاد که در منطقه مرتفع شمال غرب استان فارس در 138 کیلومتری شیراز قرار گرفته، به مستطیلی شباهت دارد که بخش شمالی آن 10 تا 12 کیلومتر طول دارد و بخش شرقی و غربی آن 25 کیلومتر، جنوب غربی این دشت به تنگ های باریک به نام تنگ بلاغی منتهی می شود. طول این تنگه 12 کیلومتر است و با عرضی به پهنای 200 تا 500 متر بر پهنه دشت گسترده شده است.
نام پاسارگاد را به عنوان مهم ترین طایفه و عشیره پارسیان که شاهان هخامنشی از تیره آنان اند، دانسته اند، اگر چنین نام گذاری درست تلقی شود، پاسارگاد را باید یکی از مهم ترین اقامتگاه های هخامنشیان به شمار آورد. پس باید به دنبال شهر و تختگاهی بود که مردمان به آن داخل شده و به رفع و رجوع امور روزانه بپردازند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 56
ای انسان :هر که باشی و از هر کجا که بیایی. .زیرا میدانم خواهی آمد
من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا کردم.....
بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک نبر.
آدم کورش خشایثی یه هخامنش یه من کوروش شاه هخامنشی ام
تخت جمشید
یکی از تیرههای مهم آریایی که پس از ورود به ایران موفق به تشکیل حکومت شدند پارسها بودند. از اواسط دوره مادها از خاندان پارسی به عنوان خاندانی قدرتمند در منابع یاد شده است. آخرین پادشاه ماد، آسیتاگ، مجبور به جنگ با یکی از سران پارسیها به نام کوروش شد. از شواهد چنین برمیآید که کوروش با آستیاگ نسبت خویشی داشته است. در جنگ بین طرفین پادشاه ماد شکست خورده و کوروش با پیروزی بر آستیاگ موفق شد حکومت جدیدی را که درتاریخ از آن به نام هخامنشیان یاد میشود، تأسیس کند.
نخستین پایتخت هخامنشیان شهر پاسارگاد بود. کوروش پاسارگاد را به محلی آباد و معتبر تبدیل کرد. اما پس از مرگ کوروش و مشکلاتی که در امرحکومتی بوجود آمد از اهمیت این شهر کاسته شد تا اینکه داریوش اول به پادشاهی رسید.
داریوش بر آن شد تا پایتختی بزرگ و با شکوه بوجود آورد. و از آنجاکه پارس برای هخامنشیان سرزمین مهم و در حکم سرزمین مادری محسوب میشد در نتیجه وی پایتخت خود را در دامنهی کوه رحمت مشرف بر جلگه وسیع و پهناور مرودشت که دارای پیشینه تاریخی و تمدنهای کهن بود، قرار داد. تختجمشید در واقع یک پایتخت و کاخ تشریفاتی بوده که تنها برای اجرای مراسمی خاص از جمله مراسم مهم و ملی نوروز یا اقامتهای موقت از آن استفاده میشد.
هخامنشیان بقیه سال را در شهر باستانی هگمتانه پایتخت قدیم پادشاهان ماد (درتابستان) و در شوش پایتخت قدیم تمدن ایلام (در زمستان) به سر میبردند.
پس از داریوش دیگر پادشاهان هخامنشی نیز بر بنایی که ساخت آن را داریوش آغاز کرده بود، ساختمانهای جدیدی افزودند در نتیجه ساخت تخت جمشید از ابتدا نزدیک به 150 سال به طول انجامید.
ساختمان اصلی کاخها بر روی صفهای سنگی ساخته شد این کاخها را از سه طرف شمال، جنوب و مغرب دیواری بزرگ از سنگهای عظیم بر روی هم انباشته احاطه میکرد. در خارج از صفه تا حدود نیم کیلومتر دورتر از دیوار سنگی، ساختمانهایی برای درباریان، وزرا و مشاورین احداث شده بود.
وسعت تمام ساختمانهای روی صفه در حدود 135 هزار متر مربع است. از این ساختمانها قسمتهایی که مربوط به بارعام، پذیرائیهای رسمی و شرفیابی نمایندگان کشورها و برگزاری جشنهای مذهبی بوده وسعت زیاد داشته، درهای ورودی آنها عریض بودند از جمله این کاخها باید از کاخ آپادانا و تالار صدستون نام برد. دیگر ساختمانها که برای سکونت شاه، ولیعهد، ملکه و خاندان سلطنتی و همچنین دفتر و جایگاه نگهبانان بوده کوچکتر بود.
مهمترین آثار و ابنیهای که در شهر پارسه معروف به تختجمشید بنا شده بدین شرح است:
پلکانهای بزرگ ورودی: راه ورود به بالای صفه توسط دو ردیف پلکانهای بزرگ دو طرفی که از سنگهای بزرگ ساخته شده میباشد. تعداد این پلکانها در هرطرف 110 عدد و هر چهار یا پنج پله از یک سنگ یکپارچه بزرگ و عریضی تشکیل یافته است. کنار پلکانها معجر سنگی زیبایی اقتباس گرفته از زیگورات های سومری وجود دارد که بلندی هر کدام از آنها 75 سانتیمتر میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 42 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
موضوع تحقیق
تخت فولاد
بعد از قبرستان وادی السلام درنجف اشرف وسایر گورستانهای اعتاب مقدسه و همچنین گورستان قدیمی قم و مقبره شیخان باید قبرستان تخت فولاد را شریفترین و ارجمند ترین و متبرکترین مقابر و گورستانهای ایران بلکه عموم شهرهای شیعه نشین محسوب داشت . وجود « لسان الارض » که از بدو خلقت حکایت می کند و همچنین وجود قبر جناب « یوشع» از انبیای بزرگوار بنی اسرائیل در این سرزمنی مقدس که مربوط به دو هزار سال قبل و شاید کمی بیشتر باشد از امتیازات این زمین و گورستان می باشد.
باید در حفظ و نگهداری این آثار کوشید و آنها را از محو و فراموشی در امان داشت . در سال 1328 ه ،ش نویسنده کتاب مختصر و مفید « تذکره القبور» تالیف علامه جلیل القدر مرحوم مولی عبدالکریم گزی را با حواشی و ملحقات که خوشبختانه مورد توجه و عنایب بزرگان علم و دانش و همچنین مومنین و مقدسین قرار گرفت ازهمان تاریخ عده ای از اهل فضل و کمال پیشنهاد کردند که :
اگر جزوه ای شامل اسامی تکایای تخت فولاد و ذکر نام بزرگان مدفون در آنها و همچنین تاریخچه مختصری از این گورستان نوشته می شد وبه چاپ می رسید راهنمای اهل تحقیق و مطالعه و دلیل و گره گشای مقدسین برای درک فیض زیارت قبور می گردید .
کتاب رجال اصفهان یا تذکره القبور اگر چه ظاهراً کتاب کوچکی است اما شامل اسامی قریب ششصد نفر از بزرگان علماء ، شعراء ، فلاسفه ، حکماء، عرفاء و صوفیان و هنرمندان و خلاصه نمونه مختصری از رجال و مردان نامی اصفهانی در طول قرون و اعصار می باشد .
نویسنده در سال 1348 ه، ش کتاب « دانشمندان و بزرگان اصفهان »را تالیف ومنتشر ساخت و چون اساس و مبنای کتاب بر پایه تالیف قبلی بود نام دیگر آنرا هم تذکره القبور نهاد . این کتاب نیر مورد توجه و عنایت اهل مطالعه و تحقیق قرار گرفت و تقاضای فضلاء اصفهان بخصوص در موضوع تهیه مقالت یا کتابی که در حقیقت شناسنامه تخت فولاد باشد تجدید شد . در این موقع دیگر گورستانهای اصفان که شرح اجمالی واسامی آنها در مقدمه کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ذکر شده است یکی پس از دیگری به وسیله شهرداریهای وقت یا مردم سودجو تسطیح واراضی آن عموماً بصورت خیابان ، بیمارستان، مدرسه و یا خانه و مغازه در آمد و بطور کلی از بین رفت و هیچ گونه اثری از آنها باقی نماند حتی اسامی آنها را نیز تغییر دادند .
این سرنوشت برای گورستان عمومی و منحصر بفرد اصفهان یعنی : تخت فولاد نیز پیش بینی می شد زیرا از یک طرف وجود فرودگاه و تأسیسات مربوط به آن و از طرف دیگر ساخته شدن چندین باب مدرسه و دبیرستان در قسمت اراضی بائر آنجا و ازهمه مهمتر و اساسی تر تصرف غاصبانه برخی از منتفذین محلی و به ثبت رسانیدن اراضی بعنوان ملکیت و ساختن ده ها بلکه صدها خانه از چهار طرف موجبات از بین رفتن این گورستان و محو آثار ارزنده آن گردید .
در اواخر فروردین ماه سال 1363 ه، ش شهرداری اصفهان گورستان تخت فولاد را متروکه اعلان نمود و دفن اموات را در آنجا از اول اردیبهشت ماه سال مذکور (مطابق با 19 رجب سال 1404 ه ،ق ) قدغن کرد.
در اول گفته میشد که با قبور مومنین و مقابر خصوصی و تکایا کاری ندارند و بهمین صورت باقی خواهد ماند و فقط شهرداری درنظافت آنجا نظارت کرده و برای تلطیف هوا ایجاد فضای سبز می کند لکن بعداً مشاهده شد که تعدادی از قبور مومنین و تکیه و مقابر خصوصی را یکی پس از دیگر خراب کردند . البته شهرداری اظهار می داشت که این خرابیها با رضایت صاحبان اماکن است . این سخن هر چه باشد و تا هر اندازه بحقیقت نزدیک باشد کلام ما در نفس عمل تخریب و تسطیح و محو آثار ارزنده تخت فولاد است که آنرا عقلاً و شرعاً و عرفاً جائز نمی دانیم و می گوئیم درهر صورت آثار فرهنگی این گورستان باید حفظ شود ، البته از شهرداری تشکر وقدردانی می کنیم که در نظافت و پاکیزگی آنجا می کوشد .
ما می دانیم که گورستان متروکه همانند پیر فرتوت و بیمار محتضری است که با سختی جان کندن ومرگ روبروست و از این حال اواطرافیانش رنج می برند و مرگ او را بدعا از خدا می طلبند و مردن را جهت او آسایش و آرامش تصور می کنند . اما اگر پزشکی از راه دلسوزی و انسان دوستی که کسی را از رنج بردن و درد کشیدن آنهم کسیکه مرگش حتمی است بخواهد نجات دهد و به وسیله های مرگ او را نزدیک کند و از زندگی و حیات رهائیش بخشد مطابق کلیه قوانین و عقل و منطق و شرع چنین پزشکی جنایتکار و قاتل شمرده می شود و باید طبق موازین قانونی محاکمه و مجازات شود .
با اعتراف به این نکته که : قبرستان تخت فولاد طبق قانون وسنت طبیعی از بین رفتنی بوده (وهست) همانگونه که سایر گورستانها از بین رفت و ما خود شاهد و ناظر تعدادی از آنها بودیم ، اما کسانی که آنها را از بین بردند و در محو آثار تاریخی و نابودی آنها کوشیدند مجرمند .
گورستانها یکی از مبانی تاریخ هر ملت و شهر می باشند . تاریخ علمی و ادبی هرناحیه ای را می توان بطور اجمال از مقابر آن شهر بدست آورد . اگر قبور علماء ادباء، حکماء و شعرا و دیگر مشاهیر علمی از بین رفت دیگر آثار آنان نیز خواه ناخواه از بین رفتنی است مگر اندکی از مولفات آنها . اگر به یکنفر اصفهانی گفته شود : ابن مسکویه ای که او را اصفهانی میدانی و در شهر تو از دنیا رفت در کجا بخاک سپرده شد یا حافظ ابونعیم با آنهمه اهمیت که در کتب تاریخ وحدیث برای او نقل شده قبرش کجاست و ده ها بلکه صدها عالم دیگر چه جواب خواهد داد؟
آل خجند و آل صاعد دو خاندان روحانی و متنفذ اصفهان که تقریبا مدت چهار قرن مرکز علمی و قدرت سیاسی اصفهان بلکه نیمی از ایران به دست آنها بود قبورشان کجاست باید بگوئیم که در قبرستان طوقچی و قبرستان شاه میر حمزه بود که به مرور زمان ویران شده و زمینهای آنرا بصورتهای گوناگون در آورده اند ، اگر فرض شود که اینها سنی بودند ، پس آل ترکه که شیعه بودند چرا مقابرشان را خراب کردید و . . . جواب همه این پرسشها جز شرمندگی و سرافکندگی چیزی نیست .
باید متوجه باشیم که کاری نکنیم که یک قرن دیگر اعقاب ما مردم این زمان را بجهت عدم توجه به آثار گذشتگان و افتخارات آنها مورد سرزنش و نفرین قرار دهند .
در این جا ممکن است برای عده ای این پرسش بنظر برسد که : حفظ آثار و قبور گذشتگان چه لزومی دارد و آیا این عمل خلاف دستورات اسلام نیست مگر نگفته اند که اگر قبری خراب شد تجدید ساختمان نکنید (غیر از قبور علماء و بزرگان دین ) و. . .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
تخت جمشید
فهرست
۱ نام تخت جمشید
۲ پیشینه
۳ چگونگی سازه
۴ پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ خشایارشا
۵ کاخ آپادانا
۶ کاخ تچر
۷ کاخ هدیش
۸ کاخ ملکه
۹ ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی
۱۰ کاخ صدستون
۱۱ کاخ شورا
۱۲ سرانجام تخت جمشید
۱۳ جایگاه کنونی این سازه
۱۴ عکسها
15 منابع
نمایی از «کاخ آینه» در تخت جمشید
پارسَه یا تخت جمشید نام یکی از شهرهای باستانی [ایران] است . در روزگار باستان به نظر ثابت نشده آرتور اپهام پوپ پارسه محل برگزاری جشن نوروز بودهاست نه پایتخت. پایتخت سیاسی هخامنشیان شوش و هگمتانه بودهاست. در باره کاربری تخت جمشید نظریات فراوانی است. جواد برومند سعید آنجا را یک نیایشگاه خورشید میداند در حالیکه رضا مرادی غیاث آبادی تخت جمشید را انجمن قانونگذاری و مشورتی کشورهای باستانی قلمرو ایران بشمار میآورد که در روایت کورتیوس نیز به آن اشاره شدهاست. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و این مکان را به آتش کشید. امّا ویرانههای این مکان هنوز هم در نزدیکی شیراز مرکز استان فارس برپا است. این مکان هماکنون از مکانهای باستانی ایران است.
نام تخت جمشید
تخت جمشید نام امروزی «پارسَه» است. «پارسه» از زبان پارسی باستان است و یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسه شهر») خواندهاند.
مردم محلی این مکان را جایگاه تاجگذاری پادشاه باستانی جمشید پیشدادی میدانستهاند. ۱۱/۶۱۷۱-۲۲۳۱-۶۳۰۰-۶۸۱۲
پیشینه
این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطورهای ایران مینامند که در شاهنامه فردوسی بزرگ ساختن کاخهای باشکوه به او که دیو و جنها تختش را حمل میکردند نسبت داده شدهاست. عقائد مختلفی درباره تخت جمشید وجود دارد: پایتخت، خزانه، مکانی مقدس ،محل برگذاری جشنها،نوعی سازمان ملل یا مجلس بزرگان و دانشمندان. آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمدهاست ساخت تخت جمشید در حدود ۲۵ قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت،به عبارتی میترا یا مهر و در زمان داریوش اول(داریوش کبیر)هخامنشی آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت. بر اساس خشت نوشتههای کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران،هنرمندان،استادکاران،کارگران،زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده میکردند.
چگونگی سازه
یکی از سرستونهای پیشنهادی که مورد تایید قرار نگرفته بود به همین دلیل در آن محل مدفون شده بود
وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است که بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگهٔ مردوشت است، بنا شدهاند[1] و از بخشهای مهم زیر تشکیل یافته است:
کاخهای رسمی و تشریفاتی تخت جمشید (کاخ دروازه ملل)
سرای نشیمن و کاخهای کوچک اختصاصی
خزانهٔ شاهی
دژ و باروی حفاظتی