لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
فهرست فصل ها:
هخامنشیان
دلایل ساخت پاسارگاد
جایگاه تخت جمشید (شهر پارسه)
کاخهای تخت جمشید
پلکان ودروازه ورودی (دروازه ملل)
کاخ آپادانا
کاخ صد ستون
کاخ داریوش (تچد)
آرامگاه اردشیر دوم و اردشیر سوم
10- کاخ خشایار شاه
11- دروازه ناتمام و خزانه شاهی
12- مصالح و زیربنای تخت جمشید
13- ویرانی تخت جمشید
14- جمع بندی محقق
15- فهرست منابع
1- فصل اول
هخامنشیان
سرزمین ما کشوری است بسیار بزرگ، این سرزمین که اسمش از قوم آریایی آمده «ائران اخشر» که ایرانشهر و بعد ایران شد. در سرزمین پهناور اقوام بزرگی از آریائیان مثل مادها، پارسها، خوارزمیان، بلخیان، کراتیان همه آمدند و جمع شدند و یک دولت بزرگ را تشکیل دادند زیر سلطه مادها و هخامنشیان، این اقوام یک نوع توحید داشتند که زرتشت آن را بهتر کرده بود. نیروهای طبیعت رو مثل آب و باد و آتش و خاک رو به عنوان نیروهای ایزدی می دانستند، البته نباید فکر کرد که به پرستش آنها اقدام می کردند کما اینکه در شاهنامه این مسئله بسیار واضح آمده که:
نیا را همی بود آئین و کیش پرستیدن ایزدی بود پیش
نگویی که آتش پرستان بدند پرستنده پاک یزدان بدند
در آن گه بدی آتش خوب رنگ چو مر تازیان راست محراب سنگ
قلمرو دولت هخامنشیان پهناور بود. از آسیای میانه و رود سند در هندوستان تا رود نیل در مصر ورود دامون در اروپا را در برمی گرفت.
در بیش از 2500 سال پیش بود که حکومتی آزادیخواه توسط کوروش بنیان نهاده شد. وی از بزرگان قبیله پارس و از نوادگان هخامنش، بزرگ خاندان پارسها بودو با یکپارچه کردن و متحد کردن قبایل ماد و پارس، بزرگترین و مقتدرترین حکومت آن دوران را پدید آورد و این امپراتوری تازه تاسیس را به نام جد خود «هخامنش» «هخامنشیان» نامید.
کوروش بیش از 25 سال حکومت کرد و سرانجام در جنگی در سال 530 ق. م زخمی شد و درگذشت. آثاری از کاخها و بناهای دوره حکومت کوروش از جمله مقبره وی در پاسارگاد و یکی از پایتخت های هخامنشیان در 135 کیلومتری شمال شرقی شیراز باقی مانده است. پس از کوروش پسرش کمبوجیه بر تخت نشست که بعد از تصرف مصر در راه بازگشت به دلیل نامشخصی درگذشت و بعد از فوت وی داریوش پس عموی کوروش اوضاع نابسامان کشور را سروسامان بخشید. و در سال 521 ق.م قدرت را به طور کامل در دست گرفت و شوش را به پایتختی برگزید. داریوش در حدود سالهای 518 تا 520 ق.م فرمان ساخت مجموعه ای با شکوه را در دامنه کوه رحمت صادر کرد که امروزه به تخت جمشید معروف است. تخت جمشید در مرودشت در 57 کیلومتری شمال شرقی شیراز واقع شده است. در دوران حکومت داریوش که 36 سال بود. بخشهایی از این مجموعه ساخته شد، پس از وی هر یک از پادشاهان هخامنشی سعی داشتند که بر این مجموعه، کاخی یا ساختمانی اضافه نمانید. دوران ساخت بنای کاخهای تخت جمشید حدود 180 سال طول کشید.
2- فصل دوم
دلایل ساخت پاسارگاد
هخامنشیان سرتاسر سال را در یک جا مقیم نبودند بلکه بنابر اقتضای آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتخت ها، اقامت داشتند. در فصل سرما در بابل و شوش به سر می بردند و در فصل گرما در همدان یا اکباتان در دامنه کوه الوند می رفتند که هوایی لطیف و تازه داشت. این سه شهر پایتخت های اداری، سیاسی و اقتصادی بودند اما دو شهر دیگر هم بود که پایتخت آئینی و شهرهای مقدس هخامنشیان به شمار می آمد. یکی پاسارگاد که جایگاه برگزاری آئین هاو تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی بود ودیگری تخت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
تصویر در آینه های تخت
آینه چیست و چند نوع است؟
ج: آینه سطح صیقلی و بازتابنده ای است که می تواند تقریباً تمام پرتوهای تابشی را بازبتاباند. آینه ها بردو نوع تخت و کروی هستند و می توانند از جنس شیشه یا فلز باشند.
تذکر: آینه جسمی شفاف نیست یعنی نور نمی تواند از آن عبور نمید.
آینه تخت چگونه است؟
ج: سطح صافی است که می تواند نور را بطور منظم بازتابش نماید.
در آینه تخت تصویر چگونه دیده می شود؟
ج: مطابق شکل مقابل پرتوهای نوری که ازجسم به آینه می رسند بعد از بازتابش به چشم ناظر می رسند و ناظر تصویر جسم را در امتداد پرتو هایی که به چشم او می رسند مشاهده می کند.
ویژگیهای تصویر در آینه تخت کدامند؟
ج: تصویر در آینه های تخت دارای ویژگیهای زیر است:
1- مجازی است.
2- مستقیم است ولی دارای وارونی جانبی می باشد.
3- اندازه آن با اندازه جسم برابر است.
4- در پشت آینه و در فاصله ای مساوی با فاصله جسم تا آینه قرار دارد.
س: تصویر حقیقی چگونه است؟
ج: تعریف: تصویری را که از تلاقی پرتوهای بازتابشی و در جلو آینه تشکیل می شود و میتوان آن را بر روی پرده مشاهده کرد، تصویر حقیقی می نامند.
س: تصویر مجازی چگونه است؟
ج: تعریف: تصویری را که از امتداد پرتوهای بازتابشی و در پشت آینه تشکیل می شود و نمی توان آن را بر روی پرده مشاهده کرد، تصویر مجازی می نامند.
دید کلی:
در مصارف عمومی از این آینه ها استفاده می شود:
آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا در ماشین ها از آینه محدب استفاده می شود؟
آیا تصویر خود را در کاسه استیل درداخل و بیرونش یا در قاشق استیل دیده اید؟
تشکیل تصویر روی صحفه تلویزیون خاموش و پدیده ها متنوع طبیعی دیگر که برای پاسخ گویی به این سؤالات، آینه های کروی را از لحاظ نوع تصویری که تشکیل می دهند. و یا روش همگرایی یا واگرایی نور به دو دسته عمده تقسیم می کنیم.
انواع آینه های کروی:
آینه های مقعر یا همگرا:
آینه هایی که سبب همگرایی نور می شود و از پرتو های با زتابی تصویری حقیقی در جلوی آینه تشکیل می دهند که دارای تصویر حقیقی و کانون حقیقی و فاصله کانونی مثبت می باشند.
آینه های محدب یا واگرا:
آینه هایی که سبب واگرایی نور می شوند و از امتداد پرتوهای باز تابی تصویری در پشت آینه تشکیل می دهند این آینه ها دارای تصویر مجازی، کانون مجازی، فاصله کانونی منفی می باشند.
نحوه ساخت آینه های کره ای :
اگریک تکه شیشه ای را داشته باشیم که آن را صیقلی دهیم و یک طرف آنرا بصورت یک دیو پتر کروی (سطح کروی) در آوریم که جدا کننده دو محیط با ضرایب شکست مختلف از هم هستندآینه کروی بوجود می آید اگر تراش شیشه طوری باشد که بتوان قسمت قعودی آنرا نقره اندود نماییم آینه مقعر ساخته می شود. بنابراین آینه های کروی قطاعی از کراتی است که به مرکزیت آینه شکل می گیرند.
اگر یک دیو پتر شیشه ای داشته باشیم با اندود کردن قسمت داخلی دیو پتر آینه محدب و با اندودسازی قسمت خارجی آن آینه مقعررا می سازیم.
مشخصات تصویر در آینه های کروی:
آینه مقعر دارای تصویری حقیقی و معکوس در جلوی آینه می باشد که بزرگی و کوچکی آن به فاصله جسم ازآینه بستگی دارد. در صورتی که آینه محدب تصویری مجازی و مستقیم در پشت آینه دارد که همواره تصویری کوچکتر از جسم ارائه می دهد. آینه های مقعر محدودترین میدان دید را دارند در صورتیکه آینه های محدب بیشترین میدان دید را دارا هستند و برای همین در اتوبوس ها و سایر وسائل نقلیه از این آینه ها استفاده می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
پارسَه ( تخت جمشید ) Persepolis
هخامنشیان همچون نیاکان خود عادت به کوچ کردن داشتند ، و معمولاً همه سال را در یک جا به سر نمیبردند، بلکه بر حسب اقتضای آبوهوا، هر فصلی را در یکی از پایتختهای خود سر میکردند. در فصل سرما ، در بابل و شوش اقامت داشتند ، و در فصل گرمی ِهوا به همدان میرفتند که در دامنه کوه الوند بود و هوای تازه و خنکی داشت .
این سه شهر « پایتخت » به معنی اداری و سیاسی و اقتصادی بودند، اما دو شهر دیگر هم بودند که « پایتخت آئینیِ » هخامنشیان به شمار میرفتند، یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار میشد، و دیگری « پارسَه » که برای پارهای تشریفات دیگر به کار میآمد.
این دو شهر « زادگاه » و « پرورشگاه » و به اصطلاح « گهواره » پارسیان به شمار میرفت، و گور بزرگان و نامآوران آنان در آنجا بود و اهمیت ویژهای داشتند؛ به عبارت دیگر، اینها مراکز مذهبی ایرانیان هخامنشی بودند، مانند اورشلیم و واتیکان، که نظر به اهمیت آیینی خود، مرکز ثقل بسیاری از حوادث بودهاند. البته از این دو تختجمشید بیشتر اهمیت داشته است و به همین دلیل، اسکندر مقدونی آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تکیهگاه دولت هخامنشی را از میان ببرد.
نام راستین این شهر پارْسَهْ بوده است که از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم به همان نام پارس میخواندند. پارسه به همین صورت در سنگ نوشته خشیارشا بر جرز درگاهای « دروازه همه ملل » نوشته شده است، و در لوحههای عیلامی مکشوفه از خزانه و باروی تختجمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر بسیار کم آگاهی داشتهاند، به دلیل این که پایتخت اداری نبوده است، و در جریانهای تاریخ سیاسی، که مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمیگرفته. به علاوه، احتمال دارد که به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبودهاند به مکانهای مذهبی رفت وآمد کنند و در باب آن آگاهیهایی به دست آورند؛ همچنان که تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی کمتر میتوانستند در باب مشاهد و امامزادههای ایرانی تحقیق کنند. بعضی گمان کردهاند که در برخی از نوشتههای یونانی از پارسه به صورت پارسیان «persain» و یا شهر پارسیان نام رفته است، اما این گمان مبنای استواری ندارد.
پِرسِه پُلیس ( پرسپولیس )
نام مشهور غربی تختجمشید ، یعنی پِرْسِهْ پُلیْس (Perse Polis) ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی، پْرسهْپُلیْس و یا صورت شاعرانه آن پِرْسِپْتوُلیْس Persep tolis لقبی است برای آِتِنه، الهه خرد و صنعت و جنگ، و «ویرانکننده شهرها» معنی می دهد.این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم ق.م. در چکامه مربوطه به پارسیان، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ، در مورد «شهر پارسیان» به کار برده است (سُوکنامه پارسیان، بیت 65). این ترجمه نادرست عمدی، به صورت سادهترش، یعنی پرسه پلیس، در کتب غربی رایج گشته و از آنجا به مردم امروزی رسیده است. خود ایرانیان نام «پارسه» را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند و در دوره ساسانی آن را «صدستون» میخواندند. البته مقصود از این نام، تنها کاخ صدستون نبوده است، بلکه همه بناهای روی صفه را بدان اسم میشناختهاند. در دورههای بعد، در خاطر ه مردم فارس، «صدستون» به «چهلستون» و «چهلمنار» تبدیل شد. جُزَفا باربارو، از نخستین اروپاییانی که این آثار را دیده است (سال 1474 میلادی)، آن را ِچْلمِنار (چهلمنُار) خوانده است. پس از برافتادن هخامنشیان خط و زبان آنها نیز بتدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان برفت، و خاطره شان با یاد پادشاهان افسانهای پیشدادی و نیمه تاریخی کیانی درهم آمیخت، و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید پادشاه افسانهای که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند دانستند و کمکم این نام افسانهای را بر آن بنا نهادند.
صفه ی پارسه
تختجمشید بر روی صفهای بنا شده است که کمی بیشتر از یکصد و بیستو پنج هزار متر مربع وسعت دارد. خود صفه برفراز و متکی به صخرهای است که از سمت شرق پشت به کوه میترا یا مهر (= کوه رحمت) داده است و از شمال و جنوب و غرب در درون جلگه مرودشت پیش رفته و شکل آن را میتوان یک چهار ضلعی دانست که ابعاد آن تقریباً چنین است: 455 متر در جبهه غربی ، 300 متر در طرف شمالی ، 430 متر در سوی شرقی و 390 متر در سمت جنوبی کتیبه بزرگ داریوش بر دیوار جبهه جنوبی تخت، صریحاً گواهی میدهد که در این مکان هیچ بنایی قبل از وی موجود نبوده است.
کارهای ساختمانی تختجمشید به فرمان داریوش بزرگ در حدود 518 ق.م آغاز شد. اول از همه میبایست این تخت بسیار بزرگ را برای برآوردن کوشک شاهی آماده سازند: بخش بزرگی از یک دامنه نامنظم سنگی را مطابق نقشه معماران، تا ارتفاع معینی که مورد نظرشان بود، تراشیدند و کوتاه و صاف کردند و گودیها را با خاک و تختهسنگهای گران انباشتند، و قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند و بخشی دیگر را با تختهسنگهای کثیرالاضلاع کوه پیکری که بدون ملاط بر هم گذاشتند برآوردند و برای آنکه این سنگهای بزرگ بر هم استوار بمانند آنها را با بستهای دم چلچلهای آهنی به هم پیوستند و روی بستها را با سرب پوشانیدند (این بستهای فلزی را دزدان و سنگربایان کنده و بردهاند؛ تنها تعداد کمی از آنها را بر جای ماندهاند). این تخته سنگها یا از سنگ آهکی خاکستری رنگی است که از کوه و تپههای اطراف صفه استخراج میشده و یا سنگهای آهکی سیاهی شبیه به مرمر است که از کانهای مجدآباد در 40 کیلومتری غرب تختجمشید میآوردهاند. خرده سنگها و سنگهای بیمصرف حاصل از تراش و تسطیح صخره را نیز به درون گودها ریختند. شاید در همین زمان بوده است که با آب انبار بزرگ چاه مانندی در سنگ صخره و در دامنه کوه مهر (= کوه رحمت) به عمق 24 متر کندند.
پس از چند سال، صاف کردن صخره طبیعی و پر کردن گودیها به پایان رسید و تخت هموار گشت. آنگاه شروع به برآوردن شالوده بناها کردند و در همان زمان دستگاه آب دَرکُنی تختجمشید را ساختند بدین معنی که در دامنه آن قسمت از کوه رحمت که مشرف بر تخت است آبراهههایی کندند و یا درست کردند، و سر این آبراههها را در یک خندق بزرگ و پهن، که در پشت دیوار شرقی تخت کنده بودند، گذاشتند تا آب باران کوهستان از راه آن خندق به جویبارهایی در جنوب و شمال صفه راه یابد و به دَر رَوَد. بدینگونه خطر ویرانی بناهای روی تخت ناشی از سیلاب جاری از کوهستان از میان رفت، اما بعدها که این خندق پُر شد آب باران کوهستان قسمت اعظم برج و باروی شرقی را کند و به درون محوطه کاخها ریخت و آنها را انباشت، تا این که در هفتاد سال گذشته؛ باستانشناسان این خاکها را بیرون ریختند و چهره بناها را دوباره روشن ساختند. بر روی خود صفه، آبراهههای زیرزمینی کندهاند که از میان حیاط و کاخها میگذشت و آب باران سقفها از راه ناودانهایی که مانند لوله بخاری و با آجر و ملاط قیر در درون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 107
از گفته های هرودت و نوشته های دیوانی گنجینهی تخت جمشید بر می
آید که همهی کشورها با شاهراه ها با پایتخت های شاهنشاهی در پیوند
بوده اند در نوشته های تخت جمشید ، گذشته از راه مهم میان شوش و
تخت جمشید، راه های بلخ ، کرمان ، هند ، آراخوزیا و گندار، هرات ،
ساگارتیا ، ماد ، بابل، مصر و ساردیاد شده است پایتخت های شاهنشاهی
(پاسارگاد، پارسه شهر، شوش، بابل، همدان) با جاده های بزرگی کهیک
چهار پهلویی را پدید می آورد به هم پیوند می خورده است که از میان
آنها راه شوش به پارس شهر شناخته شده ترین است از شوش به همدان،
شاهراه از لرستان نمی گذشت، چراکه این راه بد، باریک و شیبدار بوده
است، پس جاده از دشت بابل و از بیستون به فلات ایران می رفته است از
همدان جادهی دیگری از گابای (اسپهان) تا پارس می آمد و تا بندر بوشهر
در خلیج پارس امتداد داشت هم چنین پایتخت ها به همهی کشورهای
شاهنشاهی راه داشته اند در پاختر(شمال)، همدان از راگا (ری) و گرگان به
بلخ می پیوست در نیمروز(جنوب)، پارس از کرمان به آراخوزیا و گندار و
از آنجا به درهی سندیا بلخ می رفته است در خوربران(غرب)، دو شاهراه
در آغاز از شوش به اربل رفته، از آنجایکی از ارمنستان به آسیای کوچک و
به سارد می رفته است و دیگری به سوی دمشق و مصر شاهراهی که از
شوش به سارد می رفت مورد اشارهی نویسندگان باستان است؛ این راه که
بیش از دوهزار و ششصد کیلومتر درازا داشت و دربردارندهی صدویازده
ایستگاه و چاپارخانه بود را به گفتهی نویسندگان، کاروان ها در نود روز می
پیمودند؛ در حالی که پیک های شاهانه یک هفته!
شاهراه ها اهمیت راهبردی بسیاری داشتند و لشکرکشی ها از شاهراه ها
انجام می شد، زیرا که انبار های آذوقه در این راه ها موجود بود همچنین
شاهراه ها کمک شایانی به بازرگانی میان کشوری می کرد کارکنان دولتی
و چاپارها دارای گذرنامه ای بودند که به آنها امکان می داد تا از امکانات
راه ها بهره برند شهربان ها موظف بودند در راه ها انبارهای آذوقه
فراهم آورند در پی این تدابیر، به نوشتهی هرودت۵ ایرانیان بر روی جاده
ها انبارهای آب تدارک دیدند، به احتمالی در مسیر وصول به این هدف
است که قدرت هخامنشی، کندن کاریز را در دامنهی البرز تشویق می کرد
تا ذخایر آب همیشگی در بخش بزرگی از جاده ای که ماد را به آسیای
میانه پیوند می داد تامین کند
شاهراه ها بر خلاف راه های دیگر پهن بودند و برای ارابه های چهارچرخه و
دوچرخه قابل استفاده؛ شاهراه ها جاده های خاکی و سنگفرشی بودند که از
آنها به خوبی نگهداری می شد و در آنها نشانه های راهنما وجود داشت
این راه ها از زیرسازی خوبی برخوردار بوده اند: جاده های ارابه رو که با
پهنای گز و با ملات قیریا ذغال برای جلوگیری از نم زمین در زیر و سه
رده آجر میانی و یک ردیف سنگ در بالا ساخته می شد ، حتی برای گذر
خودرو نیز مناسب می نموده اند از شاهراه های ارابه رو، ارابه ها با
سرعت تاخت اسب می گذشتند، چه هم جاده هموار بود و هم به نظر می
آید که چرخ ها آجدار بوده و از توغه (رینگ) و ماده ای نرم به جای
لاستیک امروزین برخوردار بوده است
درازای شاهراه ها را به فرسنگ که مقیاس درازای ایرانی، در حدود پنج و
چهار دهم کیلومتر بوده برآورد میکردند درشاهراه ها کاروانسراها و
ایستگاه ها و پاسگاه های نگهبانی، به فاصله ای معین وجود داشته است
ادارهی راه هایی به این گستردگی که مستلزم افراد پرشمار و متخصص
است ، یکی از جلوه های روزگار هخامنشی است در برخی از نوشته های
دیوانی پارسه به گروهی کارشناس برای نگهداری جاده های احداث شده و
گشایش جاده های نوین اشاره رفته است البته گاه برای تعمیر و نگهداری
راه ها از ارتش بهره برداری می شده است رفت و آمد در شاهراه ها
زیر نظارت دقیق کارگزران شاه بود، چراکه شاه مسئول استقرار امنیت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موضوع تحقیق :
تخت سلیمان
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه
2
تاریخچه و موقعیت
2
شیز شهری ناشناخته از ایران باستان
7
موقعیت مکانی
9
کوه زندان سلیمان
9
آبگرم تخت سلیمان
10
قلعه بلقیس
11
چطور به این مکان برویم
11
منابع
14
مقدمه
در زمان ساسانیان ایرانیان سه آتشگاه بزرگ و برجسته داشتند. نام آتشهایی که در این آتشگاهها نگهداری میشد یکی بُرزین مهر به معنای آتش عشق والا و ویژه برزیگران بود که در نزدیکی نیشابور خراسان جای داشت. دیگری فَربغ بود به معنای آتش فرّ ایزدی که در کاریان فارس و ویژه موبدان و بلندپایگان بود و سومی گُشَسب که در تکاب آذربایجان قرار داشت. آتشگاه آذرگشسب ویژه ارتشیان بود و در شهر و محلی بنام شیز یا گَنجَک بر روی کوه اَسنَوند قرار داشت. آذرگشسب به معنای آتش اسب نر است که برپایه افسانههای ایرانی سبب نامیدن آن این بوده که کیخسرو بهنگام گشودن بهمن دژ در نیمروز با تیرگی شبانه که دیوان با جادوی خود پدید آوردند روبرو شد. آنگاه آتشی بر یال اسب وی فرود آمد و جهان را دیگر باره روشن کرد و کیخسرو پس از پیروزی و گشودن بهمن دژ، به پاس این یاوری اهورایی، آتش فرودآمده را در آنجا بنشاند و آن آتش و جایگاه به نام آتش اسب نر (گشسب یا گشنسب) نامور گشت.
این محل را هم اکنون با نام تخت سلیمان مینامند.
تاریخچه و موقعیت
مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان که در 45 کیلومتری شمال شرقی شهر ستان تکاب در استان آذربایجان غربی قرار گرفته، با وسعتی معادل 5/12 هکتار به عنوان یکی از محوطه های تاریخی مهم کشور محسوب می گردد. در این منطقه نشانه ها و بقایای استقرار از هزاره اول ق.م تا قرن 11 ه.ق ملاحظه می شود. اما اوج شکوه و آبادانی تخت سلیمان مربوط به دوره ساسانی می باشد. که ساختمان آتشکده آذر گشنسب در آنجا احداث و به عنوان مهمترین معبد مورد احترام حکومت مذکور ایفا می نماید و آتش جاودان آن به مدت 7 قرن نماد اقتدار آئین زردتشت محسوب می شده و آتشکده ساسانی آذر گشنسب از زمان حکومت ایلخانیان به بعد « تخت سلیمان » نام گرفت.
وسیع ترین تاسیسات مذهبی و اجتماعی مجموعه مربوط به دوره ساسانی است که تاکنون شناسایی و از زیر خاک بیرون آورده شده است. بقایای آثار معماری این مجموعه متعلق به یکی از بزرگترین نمادهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی اواخره دوره ساسانی در قرن 6 م به شمار می آید. بعد از زوال حکومت ساسانی و پذیرش دین مبین اسلام توسط ایرانیان ، این مجموعه عظیم که در جنگهای ایران و روم در زمان خسرو و پرویز به شدت آسیب دیده بود، دیگر رمق تجدید حیات نیافت، اما تا قرن 4 هـ.ق تعداد اندکی از معتقدان آئین باستان ایران در این محل اسکان داشته و آتشکده نیز در مقیاس کوچکتری مورد استفاده بوده است، در زمان حکومت آباقاخان مغول با انجام تعمیرات وسیع و چشمگیر و احداث بناهای جدید، از این مکان به عنوان پایتخت باستانی و تفرجگاه استفاده می شده، بعدا" نیز محل مذکور توسط عامه مردم به صورت شهرکی کم اهمیت با مشاغل متنوعی تا قرن 11 هـ.ق ادامه حیات می دهد.
جهانی شناخته شد و طرحهای بزرگی برای بازسازی و کاوش در آن در دست تهیه است.
محوطه باستانی تخت سلیمان در آذربایجان، به مساحت 74 کیلومتر مربع چهارمین اثر تاریخی است که سکوت 24 ساله ایران در عرصه بین المللی را شکست و در سال 1382 در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت رسید و بار دیگر کارشناسان یونسکو را بر آن داشت تا اثر ارزشمند دیگری از ایران را مورد بررسی قرار دهند .
این محوطه تاریخی یادگاری از دوران ساسانی است. آن زمان که سه آتشکده بسیار مهم در ایران وجود داشت و اکنون تنها آثاری از آتشکده آذر گشسب به جای مانده و با نام تخت سلیمان خوانده