لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
تربیت دینی کودکان
اگر زمینه برای رشد احساس مذهبی که یکی از عمیق ترین احساس هاست، فراهم باشد به سرعت رشد می کند. بنابراین در تربیت دینی فرزندان باید کوشید تا این زمینه تقویت شود. شرکت دادن کودکان و نوجوانان در مراسم و محافل مذهبی- البته به شرطی که طولانی و خسته کننده نباشد- در این حرکت رو به رشد تاثیر مستقیم دارد. برپایی مجالس و برنامه هایی که در آنها ذکر خدا حرف اول را می زند در پرورش دینی آنان و آرامش روانی شان تاثیر بسزایی دارد، چرا که ایمان به خدا باعث آرامش دل بچه ها شده و ارتباط مبت و امیدوارانه ای با جهان پیرامون خود برقرار می کنند و احساس تنهایی و بی پناهی را از آنها دور می دارد.
عوامل مؤثر بر تربیت دینى و اخلاقى
در ساختار تربیتى افراد عوامل بىشمارى تأثیر دارند. بدیهى است همهى عوامل در یک درجه و سطح قرار ندارند. برخى از آنها تأثیراتشان عمیقتر و بعضى دیگر سطحى است.
وراثت
منظور ارث بردن کودک از صفات و ویژگىهاى پدر و مادر و آبا و اجداد است که از راه نطفه انتقال داده مىشود. پدر متدین و بخشنده و خوشخُلق روحیهى دیندارى و بخشندگى و خوشخُلقى را به فرزندان خود انتقال مىدهد.
محیط
عامل دیگرى که در تربیت دینى و اخلاقى فرزندن مؤثر است، تأثیرات محیطى است. و غرض از محیط مجموعهى عوامل و شرایطى است که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده و زندگى مىکند.
عوامل محیطى به دو دسته تقسیم مىشوند، یک دسته عوامل انسانى و دستهى دیگر عوامل غیرانسانی.
نقش دوستان کودک
کودک یک موجود اجتماعى است، احتیاج به انس و الف دارد و نیازمند بازىهاى دوستانه است. یکى از نیازهاى طبیعى کودک مؤانست و مجالست با هم سن و سال خود است و پدران و مادران نیز هرگز نمىتوانند نقش همبازى را براى فرزند ایفا کنند. کودکان زبان خاصى را دارا هستند و با همان زبان با همسالان خود سخن مىگویند. کودکان بر اساس عُلقه و علاقهاى که به یکدیگر دارند، رفتار و کردارشان در همدیگر مؤثر است.
نقش والدین
کودکان به طور فطرى خداشناس هستند و از نظر اخلاقى همهى روحیات خوب را دارا هستند. هر کودکى براساس فطرت متولد مىگردد. این پدر و مادر او هستند که او را به آیینهاى گوناگون راهنمایى مىکنند.
مشکل تربیتى فرزندان را از همینجا آغاز مىگردد که بزرگترها به جاى بارور ساختن حس دینى به تحمیل کردن مىپردازند. اعتقاد ما بر این است، اگر پدران و مادران روحیات غیرصحیح و غیرمنطقى را به کودکان خود انتقال ندهند کودکان با همان خلقیات فطرى رشد و پرورده مىگردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
تربیت دینی نوجوانان و نیازهای آنها
تربیت دینی نوجوانان در دو بخش: الف)مراحل تربیت دینی، ب)نیازهای نوجوانان، مورد بررسی قرار میگیرد.الف) مراحل تربیت دینیما در تربیت دینی پنج مرحله را به طور طبیعی پشتسر میگذاریم. این مراحل پیوسته و منظم، یکی پس از دیگری خواهند آمد.
1-اُنس دینی:نخستین مرحلهی تربیت دینی، اُنس دینی است. کودکی که در سالهای نخست زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا میشود و در سه یا چهار سالگی در کنار آنان جانمازی پهن میکند و به تقلید از آنان، قیام، رکوع و سجده برپا میکند، کمکم زمینهای به نام اُنس و الفت دینی در او ایجاد میشود. وقتی فرزند شما در کنارتان سجده و رکوع کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید، پیشانیاش را بوسیدید و لبخند رضایتبخشی در صورت او شکوفا شد، به یادش میماند که هر موقع این حرکات را انجام داده، از شما یک پاداش درونی و رضایتبخش دریافت کرده است. هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوشحال باشد و ماندن خارج از حوصلهی او نباشد، این مراعاتها و ظرافتها او را کم کم به نوعی وابستگی دینی گرایش خواهد داد که پایهی آن اُنس والفت با دین است. ما در روانشناسی به این پدیده «conditioning» یا شرطی کردن میگوییم؛ به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یکدیگر قرار بگیرد و با حضور یکی، دیگری هم حضور پیدا کند، کودک کم کم بین اینها پیوندی برقرار میکند که به آن «پیوند شرطی» گفته میشود. کودک در سالهای بعد که زندگی مستقلی را دنبال میکند، هر وقت به یاد میآورد که وقتی نماز میخواند سیمای شما شاد میشد و او را تشویق میکردید، در او شوق و علاقه به دین ایجاد میشود.2-عادت دینی:وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم، این عمل در شخصیت ما نفوذ میکند و استوار و پایدار میشود، مثل عادت به نظم، سحرخیزی، مسؤولیت پذیری یا هر عادت دیگر. از خصوصیات مهم دورهی کودکی و دبستان، عادتپذیری است. اگر شما در این سالها همّت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان پدید بیاورید، در سالهای بعد نیاری به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود. در سنّ دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین میشود. مثلاً با همت و مساعدت شما به کودکان اجازهی نماز خواندن در مسجد میدهند؛ در حالی که هنوز نماز بر آنان واجب نیست، به آنجا میآیند و نماز میخوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آنان پدید میآید.ما باید بچهها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آنان بیاموزیم که صبحها قدری زودتر بیدار و آمادهی نماز شوند. همچنین باید تلاش کنیم قرآن را در حدّ ظرفیت خود و بر اساس جاذبههایی که ما برایشان ایجاد میکنیم حفظ کنند. حفظ آیات قرآن و سورههای کوتاه آن در سالهای بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد.وقتی فرزندانمان به سن تکلیف رسیدند، باید مسائل شرعی و تکلیفی را برایشان بیان کنیم.3-معرفت دینی:مرحلهی سوم، معرفت و تفکر دینی است. کودکی که در سالهای پیشدبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا میکند و عادت دینی در او پدید میآید. باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید وبا او صحبت کنید. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دورهی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است. یعنی تفکر میتواند به درجهای برسد که انسان در غیاب اشیا هم دربارهی آنها فکر کند، در حالیکه در سالهای قبل از دورهی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما میتوانیم در دورهی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشهی دینی صحبت کنیم و به پرسشهایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.از مسؤولیتهایی که باید در سالهای قبل از دورهی راهنمایی به آن بیندیشیم، این است که وظایف سنّ بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آنان بیاموزیم. در سالهای راهنمایی به بعد، بچهها کم کم از چرایی مسائل سؤال میکنند و میخواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا بهحال نماز خوانده است و اکنون هم میخواند، اما حالا میخواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او میخواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما شاید اندیشهی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونهها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّیمان مانند: سخنان پیامبر «صلی الله علیه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستانهایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، میتوانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایتها، ضربالمثلها، داستانها ، خاطرات و موضوعهای تاریخی یاد میکنید، بحثتان شیرینتر میشود و جذابیت و گیرایی آن بالا میرود.4-عمل به آموختههای دینی:مرحلهی چهارم، عمل به آموزههای دینی است. اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد، گام چهارم، اجرایی است؛ یعنی تمام تار و پود وجود او، نگاه او، توجه او و سخن او، همه و همه جنبهی شخصیت بارز دینی پیدا کند و دین در وجود او کاملاً متجلّی و متبلور شود. این که گفتهاند دوستی برگزین که دیدن او تو را به یاد خدا بیندازد، به همین علت است. یعنی شما حتی وقتی به چهرهاش نگاه میکنید، به یاد خدا میافتید.5-خودجوشی دینی:مرحلهی پنجم، خودجوشی دینی است. یعنی وقتی شخصیت او از نظر دینی کاملاً شکل گرفت، در این مرحله از یک نیروی خودجوش استفاده میکند و به دنبال عشق برتر حرکت میکند. او دیگر سری شوریده دارد و به دنبال گمشدهای بهنام عشق برتر است. عشق برتر عشق خدایی و الهی است. اگر به عشق برتر رسید، دیگر به سادگی تحت تأثیر جاذبههای نفسانی و دنیایی قرار نمیگیرد.حال هر کدام از ما باید ببینیم که حاصل تربیت ما در کدام مرحله قرار میگیرد. آیا تنها در حدّ انتقال یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
تربیت، اخلاق و تربیت اخلاقی
رابطه تربیت و اخلاق
در هم تنیدگی فرایند تربیت و اخلاق موجب شد که مرز مشخصی در گذشته میان این دو تصویر نشود و فرآیند تربیت با اخلاق همسان پنداشته شوند و اخلاقی بودن به مثابه تربیت یافتگی انگاشته شود چنان که غزالی چنین نگاشت: معنی تربیت این است که مربی، اخلاق بد را از آدمی بازستاند به دور اندازد و اخلاق نیکو جای آن بنهد.
خواجه نصیرالدین طوسی نیز چنین نوشت: تدبیت صناعتی است که از طریق آن مدارج عالیه انسانی فراهم می آید و پست ترین مراتب انسانی به کامل ترین رتبه خود می رسند. از سوی دیگر، جالب است بدانیم بسیاری از صاحب نظران تعلیم و تربیت اسلامی کمتر واژه تربیت را به کار برده اند و به جای آن از واژگان تعلیم، تعلم، تهذیب، تزکیه، تخلق به اخلاق، تأدیب، ریاضیات، تدبیر، سیاست و... بهره برده اند و این بدان جهت است که واژگان تربیت به معنای آموزش و پرورش متربی و به معنای برانگیختن و فراهم آوردن موجبات شکوفایی و رشد تمامی توانایی ها و شئون وجودی آدمی، در گذشته اصلا مصطلح نبوده و یا اخلاق و تربیت را غیرقابل تحقق می دانستند و یا این که باور داشتند تربیت بدون پرتوافکنی اخلاق امری ناصواب و بی سرانجام است.
براین اساس می توان گفت تربیت فرایندی است که با آموزه ها و یافته ها و با علوم بسیاری از آن جمله: زیست شناسی، روانشناسی، روانشناسی تربیتی، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی، جامعه شناسی تربیتی، دین و فلسفه، اخلاق و... سروکار دارد و مبانی علمی، فلسفی و دینی خود را اذ این یافته ها و آموزه ها به دست می آورد و ملاحظات اخلاقی یکی از مبانی تربیت به شمار می آید که با توجه به آنها تربیت شکل می پذیرد بدین ترتیب می توان جایگاه فرآیند تربیت را در ارتباط با فرایند اخلاق به دست آورد و تفاوت این دو را واکاوید.
تربیت اخلاقی
پس از نگاه تحلیلی به مفهوم و معنای تربیت و اخلاق و بیان سخن اهل نظر در این زمینه، اینک این سئوال ها پیش روی ماست؛ تربیت اخلاقی چیست؟ تربیت اخلاقی با فرایند تربیت و اخلاق چه تفاوتی دارد؟ آیا تربیت اخلاقی به حوزه تربیت مربوط است و یا در حیطه اخلاق جای دارد؟ تربیت اخلاقی چه مقصودی را دنبال می کند؟ پیش از آن که به این سئوالات پاسخ دهیم ذکر این نکته لازم است که تربیت اخلاقی در جهان معاصر بسیار مهم دانسته شده تا جایی که پاره ای از دانشوران تعلیم و تربیت در مغرب زمین قرن بیستم را قرن تربیت اخلاقی نامیده اند. در جوامع دینی و مذهبی نیز تربیت اخلاقی عامل تأثیرگذار در سعادت فردی و اجتماعی دانسته شده و هر چند این عنوان مرکب در آثار اندیشمندان مسلمان نیست اما مباحث بسیاری به این فرایند اختصاص داده شده است نظیر تغییرپذیری اخلاق، تأثیرگذاری تربیت بر اخلاق، شیوه درمان بیماری های اخلاقی، کیفیت تخلق به اخلاق حسنه روش تغییر اخلاق و... این عناوین در آثار فارابی، ابن سینا، ابن مسکویه، غزالی، فیض کاشانی و... موجود است. و ما در اینجا فقط به یک عبارت از ابن مسکویه اکتفا می کنیم: انسان در پرتو تربیت اخلاقی از رذایل و صفات نکوهیده می رهد و به فضایل و خصلت های ستوده آراسته می گردد. فضایل با تکرار اعمال شایسته به تدریج در نفس رسوخ یافته، ملکه نفسانی می گردد از این پس افعال نیکو از فرد سر می زند و او از انحطاط و پستی رهایی یافته رو به سوی تعالی می نهد. بنابراین آثار دانشوران و عالمان مسلمان در اخلاق آمیخته به تربیت اخلاقی است.
اخلاق و تربیت اسلامی
تعادل در قوای نفسانی خویشتن
علم اخلاق، فنی است که درابره ملکات انسانی بحث می کند و انسان را از آثار رذائل و عادات زشت شیطانی آگاه کرده و برای رسیدن به هدف عالی که داشتن ملکه فضائل اخلاقی است، رهنمون می کند. خواجه نضیرالدین طوسی اخلاق را اینچنین تعریف می کند: «خلق، ملکه ای بود که نفس را مقتضی سهولت صدور فعلی بود از او بی احتیاج تفکری و رویتی.»
اصطلاح رایج و تعریف شایع اخلاق همین بود که بیان شد؛ ولی دو تعریف دیگر هم برای اخلاق ذکر کرده اند که در هر دوی آنها، عنوان اخلاق بر خود عمل و رفتار انسان اطلاق شده است نه بر ملکات نفسانی او: الف. هر کاری که متصف به حسن و قبح بوده و صاحب آن مستحق مدح و ذم باشد آن کار را اخلاق می گویند.
ب. به هر عمل خیر و خوب اخلاق اطلاق کرده و هر عمل زشت و شر را خلاف اخلاق گویند.
آیا انسان از نظد اخلاق تغییرپذیر است؟ در کتب علم اخلاق یان بحث مرح است که آیا انسان از نظر اخلاق عوض می شود یا نه؟ گروهی با دلایل متعدد به مخالفت برخاسته و معتقدند انسان از نظر آداب و اخلاق عوض نمی شود و گروهی دیگر با دلایل دیگر به جنگ مخالفان برخاسته و ثابت می کننر انسان از نظر اخلاق عوض می شود.
مخالفان و موافقان گروهی با استناد به حدیث معتقدند اخلاق انسان قابل تغییر نیست. حدیث اول از رسول اکرم که می فرماید: «الانسان معادن کمعادن الذهب و الفضه» (انسان مثل معدن های طلا و نقره است). به همان نحوی که معدن طلا و نقره عوض شدنی نیست، انسان هم چنین است. این گروه می گویند تحصیل و کسب اخلاق برای کسانی که فاقد آن اخلاق باشد محال است، زیرا خلق روحی مانند خلق صوری است و همچنان که خلقت جسمانی را نمی توان تغییر داد و کسی قدرت آن را ندارد که کوتاهی خود را به بلندی و زشتی خود را به زیبایی و سایهی رنگ خود را به سفیدی تبدیل کند و همچنین کسی قادر نیست که اخلاق زشت خویش را مانند بخل، حسد، کبر و غیره را از خود دور کند و صفات نیکی از قبیل سخاوت، شجاعت، صدق و صفا را جای آنها بنشاند.
نظریه ارسطو
ارسو حکیم یونانی که 380 سال قبل از میلاد مسیح می زیسته و از شاگردان افلاطون بود، می گوید: ممکن است، اشرار به وسیله تأدیب از خوبان گردند، ولی این مطلب کلیت ندارد، زیرا در بعضی ها کاملا اثر می گذارد و در بعضی ها اصلا اثر ندارد.
تهذیب نفس یا جهاد اکبر
در اهمیت تهذیب نفس از رذایل اخلاقی همین بس که آن را جهاد اکبر نامیده اند. حدیث معروفی که پیامبر اکرم به مجاهدین اصحابش پس از مراجعت از یکی از جنگها فرمود: «مرحبا یقوم قضوا الجهاد الصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبد، فقیل: یا رسول الله ما الجهاد الکبر؟ قال: جهاد النفس.» (آفرین بر جمعیتی که جهاد کوچک را انجام دادند و جهاد اکبر بر آنها باقی مانده است.
تعلیم و تربیت اسلامی
اگرچه در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی به طور عام و درباره فلسفه یا مبانی نظری تعلیم و تربیت اسلامی به طور خاص آثار متنوع و متعددی به نگارش درآمده است؛ نسبت به تبیین ماهیت تعلیم و تربیت اسلامی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
تربیت اولیه آن حضرت
و قد علمتم موضعى من رسول الله (ص) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة،و ضعنى فى حجره و انا ولید،یضمنى الى صدره و یکنفنى فى فراشه...
(نهج البلاغه خطبه قاصعه)
ابوطالب پدر على علیه السلام در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود،او در تربیت فرزندان خود دقت وافى نموده و آنها را با تقوى و با فضیلت بار میآورد و از کودکى فنون سوارى و کشتى و تیر اندازى را برسم عرب بآنها تعلیم میداد.
چون پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در کودکى از داشتن پدر محروم شده بود لذا آنجناب تحت کفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبدالمطلب فرزندش ابوطالب برادر زاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود.
فاطمه بنت اسد مادر على علیه السلام و زوجه ابوطالب نیز براى نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مانند مادرى مهربان دلسوزى کامل داشت بطوریکه در هنگام فوت فاطمه رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز مانند على علیه السلام بسیار متأثر و متألم بود و شخصا بر جنازه او نماز گزارد و پیراهن خود را بر وى پوشانید.
چون نبى گرامى در خانه عموى خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و بمنظور تشکر و قدردانى از فداکاریهاى عموى خود در صدد بود که بنحوى ازانحاء و بنا بوظیفه حقشناسى کمک و مساعدتى بعموى مهربان خود نموده باشد.
اتفاقا در آنموقع که على علیه السلام وارد ششمین سال زندگانى خود شده بود قحطى عظیمى در مکه پدیدار شد و چون ابوطالب مرد عیالمند بوده و اداره هزینه یک خانواده پر جمعیت در سال قحطى خالى از اشکال نبود لذا پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را که دوران رضاع و کودکى را گذرانیده و در سن شش سالگى بود جهت تکفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدین بهانه او را تحت تربیت و قیمومت خود قرار داد و بهمان ترتیب که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم در پناه عم خود ابوطالب و زوجه وى فاطمه زندگى میکرد پیغمبر و زوجهاش خدیجه نیز براى على علیه السلام بمنزله پدر و مادر مهربانى بودند.
ابن صباغ در فصول المهمه و مرحوم مجلسى در بحار الانوار مىنویسند که سالى در مکه قحطى شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعم خود عباس بن عبد المطلب که توانگر و مالدار بود فرمود که برادرت ابوطالب عیالمند است و پریشانحال و قوم و خویش براى کمک و مساعدت از همه سزاوارتر است بیا بنزد او برویم و بارى از دوش او برداریم و هر یک از ما یکى از پسران او را براى تأمین معاشش بخانه خود ببریم و امور زندگى را بر ابوطالب سهل و آسان گردانیم،عباس گفت بلى بخدا این فضل کریم وصله رحم است پس ابوطالب را ملاقات کردند و او را از تصمیم خود آگاه ساختند ابوطالب گفت طالب و عقیل را (در روایت دیگر گفت عقیل را) براى من بگذارید و هر چه میخواهید بکنید،عباس جعفر را برد و حمزه طالب را و نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز على علیه السلام را بهمراه خود برد. (1)
نکتهاى که تذکر آن در اینجا لازم است اینست که على علیه السلام در میان اولاد ابوطالب با سایرین قابل قیاس نبوده است هنگامیکه پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را از نزد پدرش بخانه خود برد علاوه بر عنوان قرابت و موضوعتکفل،یک جاذبه قوى و شدیدى بین آندو برقرار بود که گوئى ذرهاى بود بخورشید پیوست و یا قطرهاى بود که در دریا محو گردید و باین حسن انتخابى که رسول گرامى بعمل آورده بود میل وافر و کمال اشتیاق را داشت زیرا.
على را قدر پیغمبر شناسد بلى قدر گهر زرگر شناسد
البته مربى و معلمى مانند پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم که آیه علمه شدید القوى (2) در شأن او نازل شده و خود در مکتب ربوبى (چنانکه فرماید ادبنى ربى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
مقدمه :
تعلیم عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای این که متعلم دانشی را واجه شود . در بعضی از تعاریف انجام شده از تعلیم به جای عبارت فراهم کردن زمینه ها و عوامل انتقال معلومات را به اذهان متعلمین ذکر می شود . البته این نقل و انتقالات در این مورد یک عنوان انتراعی بیش نیست . وقتی که زمینه ها فراهم شد نتیجه ای برآن مترتب می گردد که در آن صورت میگویند علم از معلم بر متعلم منتقل شده است، لذا نقل و انتقالات در این مورد چیزی نیست جز آنکه زمینه هایی برای متعلم فراهم شود .
تعریف تربیت :
تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب . تعریف بالا حاکی از این مطلب است که انسان دارای استعدادهای نهفته است که تا تربیت صحیح نباشد این استعدادها مورد بهره برداری قرار نمی گیرد . پیامبر گرامی است (ص) فرموده است « الناس معارن کمعارن الذهب والفضه » موضوع تربیت انسان است نه حیوان . البته ممکن است ، کسی تربیت وسیعی را بنیان نهد که شامل حیوانات هم بشود ،اما آنچه که امروزه به عنوان تعلیم و تربیت مورد بحث است غیر از این معنی است .
دامنةتربیت :
همان طور که برای جهان هستی مرز و نهایتی نمی توان یافت بلکه بالاتر از یافتن نمی توان تصور کرد برای تربیت انسان نیز به لحاظ ابعاد متعدد وجودی او نمی شود محدوده ای معلوم نمود مع الوصف با وجودی که انسان موجود نشناخته بلکه ناشناختنی است برای توانائیهای عقلانی و عاطفی او در حیطه فردی و اجتماعی می شود مشخصه هایی معلوم نمود . با این که انسان کامل در دنیا کم است ، ولی همةآمار انسانها در سراسر گیتی به دنبال انسان کامل می گردند ، انسان با ملاحظةخوبیهای متعددی که در انسانها سراغ دارد ،و گاهگاه می بیند ،همةخوبیها را یکجا در ذهن خود تصور می کند و آن وقت انتظار دارد ،انسانی متعلی فاقد همه نواقص و بدیها و واجد همة خوبیها به وجود آید و به هر حال انتظار دارد همه انسانها خوب رفتار کنند .
دستگاه های تربیتی هم عموماً در تلاش بوده و هستند که انسانها را به صفات و کمالات مطلوب بیارایند و به جامعه برای ارائه خدمات گسیل دارند . امیرالمؤمنین که خود انسان کامل است و زندگی او سراسر فضیلت و افتخار بوده است .
برین متن
بندگان خدا، بهترین وسیله ای که مقربان به درگاه خدا بدان توسل جویند عبارت است از ایمان به خدا و پیامبرانش و آنچه پیامبران از جانب او آورده اند و جهاد در راه خدا قله بلند اسلام اسلام است و به پا داشتن نماز که آئین است و کلمه لااله الاالله که شرشت انسان است و دادن زکات ، که واجب مالی است و روزه رمضان که دژی محکم در برابرآتش است و حج که آندو فقر را ذابل می کنند و گناه را محو می سازند و بهشت را موجب می شوند و صلة رحم که مایةرحم که مایة فزونی ثروت و درازی عمر و زیادی عدد خاندان است و صدقه آشکارا که از مرگ بد پیشگیری می کند . و کارهای خیر که از مهلکههای بد نگه می دارد . امام اعلام می دارند ایام حیات مهلتی است و طول عمر دنیا را مهلت می نامند که به دنبال آن مرگ است لذا در این مهلت بایستی عمل را برای خداوند خالص گردانید .
تعریف تعلیم و تربیت :
ارائه تعریف دقیق و روشن از تعلیم و تربیت کاری بسیار مشکل و تعاریف مختلفی که آموزش و پرورش ارائه شده اکثراً تنها بعضی از ابعاد وجودی انسان را مورد توجه قرارداده و یا انسان را در چهارچوب نظام اجتماعی اقتصادی فرهنگی خاصی نگریسته اند و نتیجه این که وضع جامعه خود را کعبة آمال قرارداده و انسان را در موازنه با نظام اجتماعی می خواهند بسازند . گاه این تعاریف انسان را از دیدگاه انگیزه ها و علایق و نیازهای مادی فردی مورد توجه قرارداده و فرد انسان را اصیل دانسته اند و گاه جامعه را اصیل دانستند و از دیدگاه نیازها و شرایط اجتماعی خاصی بدو می نگرند و او را تابع جامعه و خواستهای جامعه می دانند و عموماً این تعاریف و یا مکاتب تربیتی در برگیرندة آنها تحت تأئید ارزشها و نیتهای فلسفی اجتماعی و فرهنگی خاصی قراردارند و یا به جنبه های خاصی از علوم اصالت بخشیده محور امر تعلیمی و تربیت را بر یافته های زیست شناسی ، روان شناسی یا جامعه شناسی و از این قبیل موارد قرارداده اند .
گاه این مکاتب کار تربیت را « سازگار کردن انسان با محیط فرد » می دانند .
گاه این امور انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر در نظر می گیرند و اجتماعی کردن فرد یا سازگار نمودند او با اجتماع را کار اصل تعلیم و تربیت به حساب می آورند . برای ارائه نمونه ای از این تعاریف می توان به تعریف هربرتاسپنسرکه ازبنیانگذاران تعلیم و تربیت جدید در غرب است نمود .
نامبرده تربیت را سازگار کردن انسانها با محیط فرد می داند جان دیویی فیلسوف و مربی آمریکایی ، و رغبتهای او را اصیل می داند و تعلیم و تربیت را بازسازیوتجدیدنظر و تجربیات و تشکیل مجدد آن تجربیات تعریف مینماید .
و اما در بینش اسلام فلسفةتربیت انسان درموازنه با وضع جامعه تعیین نمیشود . زیرا که این وضع یک وضعیت اعتباری و قراردادی است و تنها بعدی از انسان بدون ارتباط با دیگرابعاد وجود او مورد توجه قرارنمی گیرد ، یا به ارزشهایی خاص که تنها در شرایط زمانی و مکانی خاص اعتبار و موضع انسان در مجموعة هستی تعیین می گردد زیرا که این رابطه یک رابطه واقعی است و انسان عنصری جدایی ناپذیر