لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اقسام توحید
1ـ توحید ذاتی: یعنی برای خداوند شبیه و مانندی وجود ندارد: اخلاص 4ـ1
2ـ توحید صفاتی: یعنی صفات خدوند مانند علم و قدرت و حیات عین ذات اوست:
فاطُِرالسَّمواتِ وَ الاْرضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجًا وَ مِنَ اْلَاَنعامِ اَزْواجًا یَذْرَوُم فیه ِلَیسَ کَمِثِلِهَ شَیٌ وَ هُوالسَّمیعٌ البَصیٌر.(شوری ایه11)
خدا آفریننده زمین واسمانها برای شماآدمیان از جنس خودتان زنان را هم جفت شما قرار دادونیزچهارپایان راجفت (نروماده)آفریدتابه این
(تدبیر)ازدواج شماراخلق بیشمار کند.آن خدای یکتارا هیچ مثل ومانندی نیست واو شنوا وبیناست.
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد اللهُ الصَمَد لَم یَلِد وَ لَم یوُلَد وَ لَم یَکُنْ لَهُ کُفُوَاً اَحَد
(ای رسول ما به خلق) بگو او خدای یکتاست. آن خدایی که از همه بینیاز و همه عالم به او نیازمند است. نه کسی فرزند او و نه او فرزند کسی است. و نه هیچکس مثل و همتای اوست.
3ـ توحید عبادی: یعنی کسی که به جز خداوند شایسته پرستش نیست:
وَ ما اَرسَلنا مِنْ قَبلِکَ مِن رَسولٍ اِلّا نوحی اِلَیْه اِنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنا فَاعْبُدوُنِ (الانبیاء آیه25)
و ماهیچ رسولی را به رسالت نفرستادیم جز آنکه به او وحی کریم که به جز من خدایی نیست تنها مرا به یکتایی پرستش کنید بس)
4ـ توحید افعالی: یعنی تمام کارها در جهان هستی به اذن خداوندصورت میگیرد که این قسم از توحید بر دو قسم است.
1ـ توحید خالقیّت: یعنی آفریننده همه موجودات خداوند است:
یا اَیُّها النّاسُ اذْکُروُا نِعْمَتَاللهِ عَلَیکُم هَلْ مِن خالِقٍ غَیرُاللهِ یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرْضِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ فَاَنَّ تُؤفَکونَ (فاطر آیه 3)
ای مردم متذکر شوید که چه نعمتها خدا به شما عطا فرمود آیا جز خدا آفریننده هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد هرگز جز خدای یکتا خدایی نیست پس ای مشرکان چگونه از درگاه حق رو به بتان باطل میآورید.
ذ'لِکُمُ اللهُ رَبُّکُم لا اِلهَ اِلّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ یُدرِکُ الاَبصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ (انعام آیه 102)
این است وصف پرئردگار یکتای شما که ز او هیچ خدایی نیست و آفریننده هر چیز اوست پس او را پرستش کنید که نگهان همه موجودات است.
2ـ توحید ربوبی: یعنی اداره و تدبیر جهان خلقت با خداوند است:
قُلْ اَغَیرَاللهِ اَبْغی رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلا تَکسِبُ کُلُّ نَفسٍ اَلّا عَلَیها وَ لا تَزِرُوازِرَةٌ وِزرَ اُخر'ی ثُمَّ الی رَبِّکُمْ مَرجِعُکُم فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم فیه تَختَلِفونَ (انعام آیه 164)
بگو ای پیغمبر آیا من کسی غیر خدا را به ربوبیت گزینم؟ در صورتی که خدا رب همه موجودات است و هیچکس چیزی ندوخت مگر خود و هیچ نفسی بار دیگری را بر دوش نگیرد (و پس از انتقال از این جهان) بازگشت همه شما به سوی خداست او شما را به آنچه خلاف در آن کردید آگاه خواهدساخت.
قُل مَنْ یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرضِ اَمَّن یَملِکُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ وَ مَن یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتَ وَ یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ وَ مَن یُدَبِّرُ فَسَیَقُولونَ اللهُ فَقُل اَفَلا تَتَّقونَ (یونس آیه 31)
ای رسول ما به مشرکان را بگو کیست از آسمان و زمین به شما روزی میدهد و کیست به شما چشم و گوش عطامیکند و کیست از مرده زنده و از زنده مرده برمیانگیزد و کیست که فرمانش عالم آفرینش را منظم میدارد تا همه مشرکان معترف شده و گویند قادر بر این امور تنها خدای یکتاست پس به آنها بگو چرا خداترس نمیشوید.
انواع توحید:
توحید به دوقسم است، توحید ربوبیت و توحید الوهیت: توحید در شناخت و اثبات، که به آن توحید ربوبیت نیز گفته شده، عبارت است از اقرار به آفریننده و تنها دانستن الله(ج) در آفرینش، تدبیر و زندهکردن و میرانیدن و جلب خیر و دفع شر؛ این نوع از توحید قسمی است که میشود گفت تقریباً در میان مخلوقات مخالفی ندارد؛ تا آن حد که مشرکین هم با وجود شرکشان، به آن اقرار داشتند و از آن انکار نمیکردند؛ الله متعال در قرآن میفرماید: »بگو چه کسی از آسمان و از زمین به شما روزی میرساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است؟ یا چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ یا چه کسی امور را میگرداند؛ خواهند گفت: او الله است؛ پس بگو: آیا نمیترسید و پرهیزگار نمیشوید؟« [یونس/ 31]
آیات بسیاری همانند این آیه وجود دارد، که این موضوع را میرساند و نشان میدهد که مشرکین اقرار به این نوع توحید داشتند و فقط از نوع دوم انکار میورزیدند؛ که عبارت است از توحید الوهیت در عبادت؛ یعنی توحید در یگانهدانستن الله متعال در طلب و قصد و هرآنچه که از بنده در انواع عبادات صادر میشود گفتنی است که این نوع توحید را جملة لا اله الا الله تعبیر مینماید؛ چراکه این کلمه عبادت با تمام انواع آن را برای الله یگانه ثابت میسازد و از غیر الله نفی میکند و از همین جا است، آنگاه که رسولاللهr از مشرکین خواستند به این کلمه باور کنند، آنان از پذیرش آن امتناع ورزیده و چنیین میگویند: »آیا او به جای این همه خدایان، به خدای واحدی معتقد است؟ واقعاً این کاری شگفت است« [ص/5] و این بدان سبب بود که آنها خوب میدانستند که اگر این جمله را بپذیرند، در واقع بطلان عبادت هرچیز غیر از الله را پذیرفتهاند.
چرا که (اله) معنای معبود را افاده میکند و عبادت اسم جامعی است برای هرعملی که الله متعال دوست دارد و از آن خشنود میشود؛ از قبیل کردار و گفتار؛ خواه آشکار باشد خواه پنهان و هرکسی که به این جمله اقرار نماید و سپس به پرستش غیر الله بپردازد؛ تناقضی را در روانش به وجود میآورد.!
رابطه میان توحید ربوبیت و توحید الوهیت رابطة تلازم است؛ به این معنی که اقرار به توحید ربوبیت پذیرش توحید الوهیت را لازم دارد و باید در ظاهر و باطن به آن اقدام نماید؛ از همین جاست که همه پیامبران از پیروان خود همین را مطالبه مینمودند و به توحید ربوبیتِ که آنان اعتراف داشتند استدلال میکردند؛ چنانکه الله متعال میفرماید: »الله پروردگار شما است؛ جز او خدای نیست و او آفرینندة همه چیز است؛ پس وی را باید بپرستید و حافظ و مدبر همه چیز اوست« [انعام/102]. ودر جایی دیگر میفرماید: »اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت: الله بگو: آیا چیزهایی را که به جز الله به فریاد میخوانید؛ اگر الله بخواهد زیان و گزندی به من برساند؛ آنها میتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند؟ و یا اگر الله بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد؛ آنها میتوانندجلو لطف و مرحمتش را بگیرند و آن را باز دارند؟« [زمر/38]
بناءً اقرار به توحید ربوبیت در فطرتها جای دارد و کسی در آن منازعه ندارد و از هیچیک از اقوام جهان، انکار این نوع از توحید ثابت نشده است؛ به استثنای دهریین که منکر آفریننده برای جهان هستند؛ چه به زعم آنها جهان بدون تدبیرکننده در حال حرکت است؛ قرآن در این باره میفرماید: »منکران رستاخیز میگویند: حیاتی جز همین زندهگی دنیایی که در آن بسر میبریم در کار نیست؛ گروهی از ما میمیرند و گروهی جای ایشان را میگیرند و جز طبیعت و روزگار مارا هلاک نمیسازد!« [جاثیه/ 24]
آنان انکار خود را بر برهانی که قابلیت دلیل را داشته باشد استوار نساختند؛ بلکه به مجرد گمان بنا شده و گمان هم در برابر حق ارزشی ندارد؛ همان گونه که ایشان در برابر این فرمودة الله متعال توانایی جوابدادن انکارشان را نداشتند: »آیا ایشان بدون هیچگونه خالقی آفریده شده اند؟ و یا این که خودشان آفریدگاراند؟ یا این که آنان آسمانها و زمین را آفریدهاند؟! بلکه ایشان طالب یقین نیستند« [طور/ 35 ـ 36]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
توحید در نظر حجت الاسلام قرائتی
برگرفته از سایت
http://qaraati.net/library/show.php?bn=1&start=18161
نیاز به دین بحث اصول عقاید را با طرح سوالی شروع می کنیم : آیا انسان به دین نیاز دارد؟قبل از پاسخ این سوال ، لازم است ابتدا نیازهای انسان را ذکر کنیم .هر انسانی سه نوع نیاز دارد:1نیاز شخصی 2 نیاز اجتماعی 3 نیاز عالی نیاز شخصی ، مثل نیاز به غذا، پوشاک ، مسکن ، همسر. نیاز اجتماعی ، اموری است که انسان چون در جامعه زندگی می کند به آنها نیاز دارد. مانند قانون ، مقرّرات و رهبر. نیاز عالی ، نیاز انسان به شناخت و معرفت است ، که بشر سوالات متعدّدی درباره خود و هستی دارد و می خواهد خیلی چیزها را بشناسد و بداند و درباره آنها اطلاعاتی داشته باشد. مثلا شناخت هستی و مبدأ آن ، شناخت هدف هستی و مقصد و پایان آن ، شناخت راه زندگی و شناخت حقّ و باطل ، از جمله نیازها وخواسته های هر انسانی است . اکنون بار دیگر سوال قبلی را تکرار می کنیم : انسان چه نیازی به دین دارد؟ پاسخ : در میان انواع نیازهای انسان ، دین ، پاسخگوی نیازهای عالی اوست . انسان ها برای پاسخگویی به نیازهای عالی خود به دین نیازمندند، و دین به سوالات فوق پاسخ می دهد. دین توضیح می دهد که سرچشمه هستی کجاست ، آفریدگار هستی کیست ، هدف هستی چیست ، معیار شناخت حقیقت کدام است و مسئولیّت ما در این مجموعه چیست . کدام راه ؟ما انسان ها، برای سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نیازمندیم و از سه طریق می توانیم برنامه مورد نیاز خود را به دست آوریم . به عبارت دیگر سه راه پیش روی ماست :1طبق میل و سلیقه خود عمل کنیم .2طبق خواسته های مردم برنامه خود را تنظیم کنیم .3خود را تسلیم خدا نماییم و راه خود را فقط از او بگیریم . راه خود راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّی نیست ، زیرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسیار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خویش است . وجود پشیمانی های بسیار در زندگی ما دلیلی است بر اشتباه بودن راهی که رفته ایم و چه بسیار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت های ما، که بعدا معلوم می شود اشتباه بوده است . مضافا، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سویی به سویی می برد وخواسته های جدیدی را مطرح می کند، با این وضع آیا صلاح است باز هم در انتخاب راهی که به سعادت یا شقاوت همیشگی انسان مربوط می شود، طبق فکر ناقص وعلم محدود خود عمل کند!؟ راه مردم راه دوّم نیز در نامطمئن بودن ، دست کمی از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدودیّت که در دانش و اندیشه من بود در نظریه دیگران نیز هست .همان گونه که من در دام هواها و هوس های خویش گرفتارم ، دیگران نیز همین گرفتاری را داشته و دارند و همان طور که من بارها پشیمان شده و می شوم ، دیگران نیز همین پشیمانی را داشته و خواهند داشت .از همه اینها گذشته ، هیچ دلیلی وجود ندارد که من از سلیقه خود صرف نظر کنم و دنبال سلیقه های گوناگون دیگران باشم . آزادی خود را رها کرده ، اسیر کسانی شوم که نه حقیقت مرا می شناسند، نه سعادت ابدی مرا می دانند و نه معلوم است که خیر خواهم باشند. راه دین یا راه برتر راه دین ، راهی است که آفریدگار برای ما قرار داده و بدیهی است که سازنده هر کالایی به مشخّصات و نیازهای آن از دیگران آگاه تر است و بهتر از هر کسی می تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و یا حفظ و نگهداری آن را مشخّص نموده ، اعلام کند. آیا وجود انسان ، از یک کالای ساخته دست بشر کمتر ویا ساده تر است !؟ راه ما و مقرّرات و قوانین زندگی ما را نیز باید سازنده وخالق ما یعنی خدای بزرگ بیان کند، زیرا او از هر کس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است . انتخاب راه دین ، سفارش عقل است علاوه بر مطالب فوق ، انتخاب راه دین ، امری کاملا عقلانی ومنطقی است ; زیرا انسان عاقل همیشه احتمال خطر را خصوصا اگر مهم باشد، جدّی می گیرد. در جمعی که به مسافرت می روند، آن کسی بر مبنای عقل و خرد گام برمی دارد که هنگام سفر و احتمال خطر، چیزهایی با خود برمی دارد، طنابی برای بکسل کردن ، زنجیر چرخی برای یخبندان ، جک و زاپاسی برای پنچری ، چراغ قوّه ای برای تاریکی و چوب و چماقی برای حمله دزدی مسلح . انسان عاقل همواره به پیش آمدهای احتمالی سفر فکر می کند و این وسایل را همراه خود می برد، در مقابل ، افرادی که از عقل خود بهره ای نمی گیرند، سفر را آغاز کرده ، هیچ یک از وسایل مورد نیاز را برنمی دارند. در طول سفر چنانچه مشکلی پیش نیاید و خطری اتّفاق نیفتد. کسانی که این گونه امکانات را همراه خود برداشته اند ضرری نکرده اند; بلکه در طول سفر از احساس آرامش و اطمینان برخوردار بوده اند، امّا اگر نیازی به این وسایل پیش آمد، کسانی که همراه خود هیچ وسیله ای ندارند چه کنند؟ مانندهمین ماجرا برای کسانی که در این دنیا، دین را برگزیده ، دستورهای آن را اجرا می کنند با کسانی که دین را رها نموده و به آداب و اعمال دینی پایبند نیستند، اتّفاق می افتد. انسان عاقل ، بر اثر گفتار انبیا و بندگان صالح و صادق ، راه پر مخاطره ای را پیش روی خود می بیند، آنان به او گفته اند: روزی فرا می رسد که باید پاسخگوی اعمال خود باشد، پاداش کارهای نیکش را می بیند و به خاطر کارهای زشت و ناپسندش مجازات می شود. پیامبران الهی او را از ارتکاب گناهان باز داشته و انجام اعمال نیک را به او سفارش کرده اند. به او گفته اند: سالی یک ماه رمضان ، روزه بگیرد. به جای آنکه شراب بنوشد از خود انگور استفاده کند و روزی چند دقیقه در برابر خالق خویش نماز گزارد و به جای بی حرمتی به ناموس دیگران ، ازدواج کند و عفّت خود را حفظ نماید.حال اگر این وعده و وعیدها راست نبود و قیامتی به وجود نیامد و سوال و جواب و پاداش و مجازاتی در کار نبود، کسی که در دنیا دیندار بوده ، مقرّرات و دستورات دین را مراعات نموده ، هیچ ضرری نکرده است . بلکه حداکثر به اندازه ای که فرد بی دین ، اوقات خود را صرف کارهای بی ارزش نموده است ، فرد دیندار نماز خوانده ، یادستوری دینی را انجام داده است ، امّا اگر قیامتی در بین بود، که به هزار و یک دلیل هست آن وقت افراد بی دین ، و غیر مذهبی و لاابالی چه خواهند کرد؟! بنابراین مذهبی ها به هر حال برنده اند و افراد لاابالی و غیرمذهبی ، در معرض خطر و ضرر قرار دارند. البتّه روشن است که انجام اعمال دینی و پایبند بودن به آداب آن ، صبر و استقامت می خواهد، فرد دیندار برای انجام تکالیف دینی خود باید متلک های افراد لاابالی را تحمّل کند، بویژه افرادی که در میان خانواده ها و دوستان غیر مذهبی به سر می برند باید تحمّل بیشتری داشته باشند. قرآن کریم می فرماید: روش مجرمان و خلافکاران ، این است که به مومنان می خندند. و هرگاه از کنار دینداران می گذرند (آنها را مورد تمسخر قرار داده و) به یکدیگر چشمک می زنند. و زمانی که به نزد حزب و باند و گروهشان برمی گردند، مسرورند. (به اصطلاح پشت سر مومنان صفحه می گذارند.) و هنگامی که آنها را می بینند می گویند: اینها گمراهند. (1) قرآن در این آیات به چهار نوع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه :
بحث درباره توحید یعنی ایمان به خدا و یگانگی خدا است می دانیم که سر سلسله تمام عقاید دینی اعتقاد به توحید و اعتقاد به خداست در کلمات حضرت امیر هم هست «اول الدین معرفته» اول دین ، آغاز دین ، پایه دین ف ریشه دین خداشناسی است .
تأثیر محدود بودن فضای عالم در مساله توحید :
ما اگر خدا را جستجو می کنیم به معنای این است که یک خقیقت کامل نامحدودی را جستجو می کنیم نه یک شی را در میان اشیاء دیگر از اشیاء این عالم پس ما خدا را در صفحه زمان و در صفحه مکان جستجو نمی کنیم ، یعنی درمیان این موجودات زمانی نمی گردیم ببینیم خدا در کجای زمان قرار گرفته ؛ در میان موجودات مکانی هم نمی گردیم ببینیم خدا در کجا قرار گرفته است بلکه خدا آن قدر وجود کلی و محیط دارد که در واقع ما می خواهیم ببینیم که آیا این عالم هستی غیر از صفحه زمان و صفحه مکان صفحه دیگری هم که صفحه نهان هست دارد یا ندارد بنابراین زمان مکان را در مساله خدا نباید دخالت داد .
راه های اثبات وجود خدا
از نظر کلی سه راه (یعنی سه راه کلی که باز بعضی از آن راهها خودش منشعب می شود به راههای جزئی تری ) درباره اثبات وجود خدا ذکر شده است یا وجود دارد ما معتقدیم هر سه راه هم راههای درستی است . یک راه را ما راه روانی و یا فطری می نامیم ، راه دیگر را راه علمی بو یا شبه فلسفی ، و راه سوم راه فلسفی است .
1) راه روانی یا فطری :
اما راه اول که راه روانی و راه فطری است به این صورت است که از راه وجود خود انسان ، خدا را اثبات کرده اند به این معنا که گفته اند احساس وجود خدا در انسان هست یعنی در فطرت و در خلقت هر کس یک احساسی و یک تمایلی وجود دارد که این احساس و تمایل خود به خود انسان را به سوی خدا می کشاند . از این جهت مثل خدا و انسان مثل مغناطیس و آهن است . یک چیزی وجود دارد به نام « مغناطیس » که یک چیز دیگری را به نام آهن جذب می کند . این راه فقط این را می گوید که یک چنین جاذبه ای را من احساس می کنم (چون راه روانی است ) ، یک چنین جاذبه ای میان انسان و میان آن حقیقتی که نامش خداست وجود دارد . به دلیل وجود این جاذبه پس یک چنین حقیقتی هست .
2) راه علمی یا شبه فلسفی
راه علمی که علمی محض بخواهد باشد ، بر خلاف نظریه بسیاری از افراد محال است که بتواند خدا را به انسان معرفی کند یعنی چه ؟ یعنی راهی که علم به طور مستقیم بخواهد خدا را به انسان نشان بدهد (وجود ندارد ) چرا ؟ چون علم کارش این است که پدیده های عالم را به انسان می نمایاند یعنی باید شی کوچک باشد تا علم بتواند آن را نشان بدهد علم می تواند یک عنصر از عنصرهای طبیعت را برای انسان کشف کند . علم می تواند مثلاً برای انسان یک سیاره در منظومه شمسی کشف و پیدا کند اما علم هر گز به طور مستقیم نمی تواند خدا را به انسان نشان بدهد اگر یک چیزی این جور محاط علم و تجربه و آزمایش در بیاید ، این نمی تواند خدا باشد کما اینکه نمی تواند خدا باشد کما اینکه نمی تواند روح باشد کما اینکه نمی تواند زمان باشد ؛ یعنی این اموری که محدود به یک حد معینی نیست ، از حدود تجربه و آزمایش خارج است . بله علم به طور محدود به یک حد معینی نیست ، از حدود تجربه و آزمایش خارج استن . بله علم به طور کمک و معاون و غیر مستقیم می تواند خدا را نشان بدهد و بسیار معاون و کمک خوبی است به چه شکل ؟ همانجاست که باز باید علم با فلسفه یعنی با عقل دست به دست یکدیگر بدهند . چطور ؟ این راه ، شناختن خدا از طریق مخلوقات است یعنی از طریق موجودات و واقعیاتی که ما مستقیم با آنها در تماس هستیم . این دیگر به حس خداشناسی که در هر کسی می گویند هست مربوط نیست .
پس ما اگر از طریق دوم که اسم این راه را راه علمی و شبه فلسفی گذاشتیم پیش برویم که علم به طور مستقیم در اینجا خدا را به ما نشان نمی دهد ولی به طور غیر مستقیم به ما کمک می کند به این نحو که آنچه که ما پایه قرار می دهیم موجودات و واقعیات محسوس و مشهود خود ماست می گوییم هر چه را که ما انکار کنیم اینهایی که الان می بینیم : این ستاره این خورشید این ماه، این زمین، این گیاه ،این حیوان ،این انسان ، اینها را که انکار نمی کنیم . گاهی می گوییم اینها چگونه پیدا می شوند و پیدا شده اند ؟ گاهی می گوییم این نظم در اینها و این تشکلات در اینها ، اعضا و جوارح در اینها با این حسابهای دقیق چگونه به وجود آمده ؟ گاهی هم روی هدایت اینها بحث می کنیم .
اما آن راهی که ما اسمش را می گذاریم راه فلسفی ، آن راهی است که اصلاً در آن راه احتیاج نیست که ما مخلوقات و واقعیات موجود و محسوس را پایه قرار لبدهیم اینها هم نباشند ما با یک نوع محاسبه ، با یک نوع تقسیم ذهنی و عقلی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
توحید در نظر حجت الاسلام قرائتی
برگرفته از سایت
http://qaraati.net/library/show.php?bn=1&start=18161
نیاز به دین بحث اصول عقاید را با طرح سوالی شروع می کنیم : آیا انسان به دین نیاز دارد؟قبل از پاسخ این سوال ، لازم است ابتدا نیازهای انسان را ذکر کنیم .هر انسانی سه نوع نیاز دارد:1نیاز شخصی 2 نیاز اجتماعی 3 نیاز عالی نیاز شخصی ، مثل نیاز به غذا، پوشاک ، مسکن ، همسر. نیاز اجتماعی ، اموری است که انسان چون در جامعه زندگی می کند به آنها نیاز دارد. مانند قانون ، مقرّرات و رهبر. نیاز عالی ، نیاز انسان به شناخت و معرفت است ، که بشر سوالات متعدّدی درباره خود و هستی دارد و می خواهد خیلی چیزها را بشناسد و بداند و درباره آنها اطلاعاتی داشته باشد. مثلا شناخت هستی و مبدأ آن ، شناخت هدف هستی و مقصد و پایان آن ، شناخت راه زندگی و شناخت حقّ و باطل ، از جمله نیازها وخواسته های هر انسانی است . اکنون بار دیگر سوال قبلی را تکرار می کنیم : انسان چه نیازی به دین دارد؟ پاسخ : در میان انواع نیازهای انسان ، دین ، پاسخگوی نیازهای عالی اوست . انسان ها برای پاسخگویی به نیازهای عالی خود به دین نیازمندند، و دین به سوالات فوق پاسخ می دهد. دین توضیح می دهد که سرچشمه هستی کجاست ، آفریدگار هستی کیست ، هدف هستی چیست ، معیار شناخت حقیقت کدام است و مسئولیّت ما در این مجموعه چیست . کدام راه ؟ما انسان ها، برای سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نیازمندیم و از سه طریق می توانیم برنامه مورد نیاز خود را به دست آوریم . به عبارت دیگر سه راه پیش روی ماست :1طبق میل و سلیقه خود عمل کنیم .2طبق خواسته های مردم برنامه خود را تنظیم کنیم .3خود را تسلیم خدا نماییم و راه خود را فقط از او بگیریم . راه خود راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّی نیست ، زیرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسیار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خویش است . وجود پشیمانی های بسیار در زندگی ما دلیلی است بر اشتباه بودن راهی که رفته ایم و چه بسیار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت های ما، که بعدا معلوم می شود اشتباه بوده است . مضافا، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سویی به سویی می برد وخواسته های جدیدی را مطرح می کند، با این وضع آیا صلاح است باز هم در انتخاب راهی که به سعادت یا شقاوت همیشگی انسان مربوط می شود، طبق فکر ناقص وعلم محدود خود عمل کند!؟ راه مردم راه دوّم نیز در نامطمئن بودن ، دست کمی از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدودیّت که در دانش و اندیشه من بود در نظریه دیگران نیز هست .همان گونه که من در دام هواها و هوس های خویش گرفتارم ، دیگران نیز همین گرفتاری را داشته و دارند و همان طور که من بارها پشیمان شده و می شوم ، دیگران نیز همین پشیمانی را داشته و خواهند داشت .از همه اینها گذشته ، هیچ دلیلی وجود ندارد که من از سلیقه خود صرف نظر کنم و دنبال سلیقه های گوناگون دیگران باشم . آزادی خود را رها کرده ، اسیر کسانی شوم که نه حقیقت مرا می شناسند، نه سعادت ابدی مرا می دانند و نه معلوم است که خیر خواهم باشند. راه دین یا راه برتر راه دین ، راهی است که آفریدگار برای ما قرار داده و بدیهی است که سازنده هر کالایی به مشخّصات و نیازهای آن از دیگران آگاه تر است و بهتر از هر کسی می تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و یا حفظ و نگهداری آن را مشخّص نموده ، اعلام کند. آیا وجود انسان ، از یک کالای ساخته دست بشر کمتر ویا ساده تر است !؟ راه ما و مقرّرات و قوانین زندگی ما را نیز باید سازنده وخالق ما یعنی خدای بزرگ بیان کند، زیرا او از هر کس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است . انتخاب راه دین ، سفارش عقل است علاوه بر مطالب فوق ، انتخاب راه دین ، امری کاملا عقلانی ومنطقی است ; زیرا انسان عاقل همیشه احتمال خطر را خصوصا اگر مهم باشد، جدّی می گیرد. در جمعی که به مسافرت می روند، آن کسی بر مبنای عقل و خرد گام برمی دارد که هنگام سفر و احتمال خطر، چیزهایی با خود برمی دارد، طنابی برای بکسل کردن ، زنجیر چرخی برای یخبندان ، جک و زاپاسی برای پنچری ، چراغ قوّه ای برای تاریکی و چوب و چماقی برای حمله دزدی مسلح . انسان عاقل همواره به پیش آمدهای احتمالی سفر فکر می کند و این وسایل را همراه خود می برد، در مقابل ، افرادی که از عقل خود بهره ای نمی گیرند، سفر را آغاز کرده ، هیچ یک از وسایل مورد نیاز را برنمی دارند. در طول سفر چنانچه مشکلی پیش نیاید و خطری اتّفاق نیفتد. کسانی که این گونه امکانات را همراه خود برداشته اند ضرری نکرده اند; بلکه در طول سفر از احساس آرامش و اطمینان برخوردار بوده اند، امّا اگر نیازی به این وسایل پیش آمد، کسانی که همراه خود هیچ وسیله ای ندارند چه کنند؟ مانندهمین ماجرا برای کسانی که در این دنیا، دین را برگزیده ، دستورهای آن را اجرا می کنند با کسانی که دین را رها نموده و به آداب و اعمال دینی پایبند نیستند، اتّفاق می افتد. انسان عاقل ، بر اثر گفتار انبیا و بندگان صالح و صادق ، راه پر مخاطره ای را پیش روی خود می بیند، آنان به او گفته اند: روزی فرا می رسد که باید پاسخگوی اعمال خود باشد، پاداش کارهای نیکش را می بیند و به خاطر کارهای زشت و ناپسندش مجازات می شود. پیامبران الهی او را از ارتکاب گناهان باز داشته و انجام اعمال نیک را به او سفارش کرده اند. به او گفته اند: سالی یک ماه رمضان ، روزه بگیرد. به جای آنکه شراب بنوشد از خود انگور استفاده کند و روزی چند دقیقه در برابر خالق خویش نماز گزارد و به جای بی حرمتی به ناموس دیگران ، ازدواج کند و عفّت خود را حفظ نماید.حال اگر این وعده و وعیدها راست نبود و قیامتی به وجود نیامد و سوال و جواب و پاداش و مجازاتی در کار نبود، کسی که در دنیا دیندار بوده ، مقرّرات و دستورات دین را مراعات نموده ، هیچ ضرری نکرده است . بلکه حداکثر به اندازه ای که فرد بی دین ، اوقات خود را صرف کارهای بی ارزش نموده است ، فرد دیندار نماز خوانده ، یادستوری دینی را انجام داده است ، امّا اگر قیامتی در بین بود، که به هزار و یک دلیل هست آن وقت افراد بی دین ، و غیر مذهبی و لاابالی چه خواهند کرد؟! بنابراین مذهبی ها به هر حال برنده اند و افراد لاابالی و غیرمذهبی ، در معرض خطر و ضرر قرار دارند. البتّه روشن است که انجام اعمال دینی و پایبند بودن به آداب آن ، صبر و استقامت می خواهد، فرد دیندار برای انجام تکالیف دینی خود باید متلک های افراد لاابالی را تحمّل کند، بویژه افرادی که در میان خانواده ها و دوستان غیر مذهبی به سر می برند باید تحمّل بیشتری داشته باشند. قرآن کریم می فرماید: روش مجرمان و خلافکاران ، این است که به مومنان می خندند. و هرگاه از کنار دینداران می گذرند (آنها را مورد تمسخر قرار داده و) به یکدیگر چشمک می زنند. و زمانی که به نزد حزب و باند و گروهشان برمی گردند، مسرورند. (به اصطلاح پشت سر مومنان صفحه می گذارند.) و هنگامی که آنها را می بینند می گویند: اینها گمراهند. (1) قرآن در این آیات به چهار نوع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
کلمه ی توحید در فرهنگ اسلامی یک معنای بسیار عالی و بلند و گسترده ای دارد ، دانشمندان ما آن را به توحید در عبادت ، توحید در ذات ، توحید در صفات و توحید در افعال تقسیم کرده اند.
برخی از این گروه ها این لفظ مقدس را همچون سایر یدک کشیده و بنام جامعه توحیدی و ارتش توحیدی و ... خواسته اند که آن را نشانه یک سیستم اشتراکی وبی طبقه قرار بدهند. که با مبارزه علمی امام خمینی و دانشمندان و روشن شدن ماهیت خود گروهک ها این لفظ مقدس از دست آن ها نجات پیدا کرد.
معانی توحید :
توحید یعنی : تنها خدا را «ملک الناس» دانستن ایمان به یگانگی خدا و خدا را یگانه دانستن.
توحید یعنی : نفس هوس ها ، کسی که هوس پرست است، از مدار توحید خارج می شود.
« افرأیت من اتخذ الله هواه » سوره غاثیه آیه 23 .
آری کسانی که تنها از هوس های خود ( نه حق ) پیروی می کند در حقیقت خدای آن ها هوای آن هاست.
توحید یعنی : نفی طاغوت ها ، شمار و هدف تمام انبیاء این بوده.
« ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت » سوره نحل آیه 36.
توحید یعنی : نفی نظام طاغوتی ، امام رضا (ع) پس از آنکه مجبور شد ، ولیعهدی مأمون را بپذیرد در جلسه علنی و در برابر تمام مردم شرط کرد که در نظام مأمون ، عزل و نصبی و دخالتی نکند.
توحید یعنی : خدا بطلان کشیدن به مقام خط های شرقی و غربی و رد کردن تمام سیستم هایی که معمولاً از مغزهای افراد خودخواه برخاسته است.
توحید یعنی : پاره کردن و قطع تمام روابطی که سبب تسلط و سرپرستی دیگران بر مسلمین است.
توحید یعنی : بله قربان نگفتن به هر کسی که دستورش رد خط دستور خدا نیست.
توحید یعنی : قبول رهبری کسانی که خدا رهبری آنان را امضاء کرده است.
توحید یعنی : تسلیم بودن در برابر دستورات الهی
و در خلاصه توحید یعنی : سرکوبی بت های درونی و بیرونی ، بت عنوان ، بت مدرک ، بت مقام ، بت طبیعت بت مال با این معنا که هیچ یک از آن ها مرا از مدار حق و راه حق باز ندارد.
توحید یعنی : هیچ وابستگی غیر حق مسیر حرکت مرا تعیین نکند. آنچه که مرا می برد. خدا باشد و آنچه مرای نشانه رضای خدا باشد.
اتقاصد توحیدی یعنی در تمام برنامه های تولیدی ، مصرفی ، توزیعی ، مدیریت حکم خدا پیاده شود.
ارتش توحیدی یعنی با حفظ مقام علمی و سابقه و تخصص در حرکت ها و جنگ ها و تاکتیک ها و ... ملاحظه وظیفه ی الهی شود.
مسئله رقابت، خودخواهی ، انتقام ، کشورگشایی و استثمار هدف نباشد ، بلکه اعلاء کلمه حق و گسترش اجرا قانون خدا مطرح باشد.
هدف برگرداندن ظالم به حکم خدا و نجات مستضعفان و دفاع از حریم مال و جان و ناموس و تلاش برای حفظ مرزها باشد.
آری ، ارتش توحیدی فرماندهش وابسته و نائب امام معصوم است ،هدفش حق است. سربازش با انتخاب شهادت را قبول می کند. ارتش بودنش عبادت است.
معنای درست ارتش توحیدی این است ، نه کندن درجه و لغو امتیازات به حق ( از قبیل سابقه و تخصص و ... )
جامعه توحیدی :
جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که مقام رهبری آن طبق معیارهای الهی ( که عبارت اند از : علم تقوی ، جهاد، امانت ، قدرت ، مدیریت و ...) انتخاب شود ، نه براساس (زور ، قبیله و...)
جامعه توحیدی یعنی در جامعه یک مکتب یعنی مکتب خدا حکومت می کند و همه ی مردم مجری آن و همه در برابر قانون مساوی باشند. و اعمال غرض ها لغو و تفرقه ها از میان برداشته شود.
شاید این معنایی که برای توحید شد ، یک معنای جامع و وسیع و صحیح باشد.
اکنون کدامیک از ما و کدام جامعه به مقام توحید رسیده و چگونه باید به این اوج برسیم؟
اگه می بینم پیامبر فرمود : « قولو لا اله الا الله تفعلوا »
با دید ساده به این جمله نگاه می کنیم ، زیرا نتیجه توحید در این شمار از پیامبر « تفعلوا » می باشد . که به معنای فلاح و رستگاری می باشد.
قرآن کریم هدف نهایی را فلاح می داند. زیرا در دستورات قرآن می یابیم که هدف تمام عبادت ها تقوی می باشد.
« یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون » آیه 21 سوره بقره
ای مردم عبادت کنید خدایی را که شما و پیشینیان شما را آفرید. تا شاید به تقوی برسید. ولی خود تقوی مرحله ی نهایی نیست. بلکه تقوی مقدمه ای است برای فلاح بدلیل آیه 100 از سوره ی بقره که می فرماید :
« فا تقوا الله یا اولی الباب لعلکم تفلحون »
ای صاحبان عقل تقوی پیشه کنید تا شاید به فلاح و رستگاری برسید.
تمام هستی برای ماست بدلیل آیه ی .
« سخر لکم و خلق لکم »
ما برای عبادت هستیم که در راه خدا حرکت کنیم و عبادت برای پیدا شدن تقوی است و تقوی مقدمه ای است برای فلاح
فلاح که کتاب مفردات نموده ، به معنای ظفر است.