لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
بررسی شیوه های موثر آموزش خانواده در پیشگیری و کـــاهش آسیب های روانی اجتماعی نوجوانان دختـر
مقدمه :
احساس نیاز به امنیت ، الفت ،محبت ، همراهی و همدردی از جمله مسایل سرشتی و فطری انسان است . نخستین مرجعی که بطور عمیق و ریشه دار ، طبیعی و سالم جوابگوی نیازهای مذکور است ، کانون مصفای خانواده است . خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی و نخستین پرورشگاه شخصیت های انسانی ، از دیر باز مورد توجه پژوهشگران ، اعم از جامعه شناسان ، روانشناسان و متخصصان تعیلم و تربیت قرار داشته است . رویکرد نظریه پردازان به مسئله تاثیر محیط و عوامل محیطی بر پرورش و رشد قوا و استعدادهای انسان و اهمیت این عوامل در دوران کودکی ، مسئله آموزش والدین را به عنوان یک راه و روش کار مطرح ساخت .
بیان مسئله :
مدارس بعنوان دومین واحد متشکل مکان مناسبی برای بررسی و تنظیم برنامه های متناسب جهت آموزش والدین هستند . نخستین کوششها جهت آموزش والدین از مدارس آغاز شده و هم اینک نیز عمده برنامه برنامه های آموزشی والدین در همین مکانها و با کمک و مساعدت مربیان مدارس و اساتید دانشگاهها صورت می گیرد . در اینجا این سئوال مطرح است که آیا آموزش والدین طی این جند سال که از عمرش می گذرد مفید بوده است ؟ به اظهار متصدیان و برنامه ریزان ، برنامه های آموزش خانواده در مدارس ، آنطور که باید و شاید نتوانسته است به هدف خود برسد و محتاج بررسی و پژوهش عمیقتر و بیشتری است .
اهداف :
هدف پژوهش حاضر ، آگاهی از تاثیر برنامه آموزش خانواده (مادران) در تغییر نگرش والدین (پیشگیری) و کاهش آسیبهای روانی ـ اجتماعی (اضطراب ، افسردگی ، پرخاشگری) دانش آموزان (فرزندان والدین تحت آموزش) بوده است .
سئوالهای پژوهشی :
آیا آموزش خانواده به شیوه بحث و سخنرانی ، نمایش فیلم موجب پیشگیری یا کاهش آسیبهای روانی ـ اجتماعی نوجوانان دختر می شود ؟
همچنین در گزارش سئوالات پژوهشی در قالب فرضیه نیز مطرح شده است . مبنی بر اینکه آموزش خانواده به شیوه بحث و سخنرانی ، نمایش فیلم موجب پیشگیری یا کاهش آسیبهای روانی ـ اجتماعی نوجوانان دختر می شود .
جامعه و نمونه :
جامعه آزمودنیها در این پژوهش عبارت بودند از مادران دانش آموزان مقطع متوسطه شهر ورامین . در این پژوهش نمونه ای به حجم 90 نفر از مادران و همچنین فرزندان آنها (دانش آموزان) مورد بررسی قرار گرفتند که 60 نفر از مادران تحت آموزش خانواده قرار گرفتند (30نفر روش بحث و سخنرانی و 30 نفر از طریق نمایش فیلم) و 30 نفر باقی مانده تحت هیچ شیوه آموزشی قرار نگرفتند . نمونه بر پایه یک نمونه برداری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند .
ابزار گرد آوری داده ها :
در این پژوهش از دو پرسشنامه نگرش سنج (محقق ساخته) و 90 S C L [1][1]برای جمع آوری داده های مورد نیاز استفاده شده است .
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات :
در تحلیل داده های حاصل از این پژوهش از روشهای آماری تحلیل واریانس و کوواریانس استفاده شده است .
نتیجه گیری و تفسیر یافته ها :
نتایج حاکی پژوهش نشان داد که : آموزش خانواده موجب تغییر نگرش مادران و در نتیجه پیشگیری و کاهش مشکلات روانی ـ اجتماعی نوجوانان می شود . این نتایج با تحقیقات الدر(1965) و کرسو (1975) هماهنگی دارد ، این پژوهشگران به این نتایج دست یافته بودند که در شرایط یکسان ، فضای خانواده تاثیر جمعی بر رفتار دانش آموزان در مدرسه دارد و دیگر آنکه نتیجه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بطور کلی تا حد زیادی (80درصد) با نگرش مثبت والدین به امر تحصیل همبسته است . از طرف دیگر از بین دو شیوه مورد مطالعه (بحث و سخنرانی و نمایش فیلم ) ، شیوه بحث و سخنرانی تاثیر بیشتری در پیشگیری و کاهش مشکلات نوجوانان داشته است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
گونههای جدید خانواده در غرب
چکیده:
زوال خانوادههایی که والدین و فرزندان با هم زندگی مینمودند، انواع جدیدی از زندگی و خانواده را در غرب پدید آورده است. الگوی خانواده تک والدینی که امروزه به حدود یک سوم خانوادههای آمریکایی و فیصد زیادی از خانوادههای غربی تسری یافته، جامعهشناسان، روانشناسان و جمعیتشناسان را با پرسشهای زیادی رو به رو نموده است. مشکلات ناشی از استرسهای احساسی، تحصیل و آینده فرزندان به همراه بحرانهای روحی و جسمی والدین و آسیبهای مختلف اجتماعی و فرهنگی میتواند خانوادههای تکوالدینی را به عنوان یک از چالشهای مهم جوامع غربی تبدیل نماید. در این مقاله پس از ارائهی ویژگیهای این تغییرات در بنیان خانوادههای غربی، بخشی از آمار و گزارشات مربوط به آن ارائه می شود.
امروزه خانوادههای تک والدینی به یکی از جنبههای دائمی و قابل توجه جوامع تبدیل شده است. تغییر الگوی مرسوم زن و شوهر و فرزندان به الگوهایی دیگر نظیر خانوادههای بدون پدر و یا مادر، فرزندان بدون سرپرست و یا فرزندانی که با پدرکلانها و مادرکلانهایشان زندگی میکنند و یا زندگی مشترکی بدون پیوند ازدواج، شده است که جمعیتشناسان و جامعهشناسان را با پرسشهای زیادی رو به رو نموده است.
«سیمون دانکن» و «دوزالیندادو اردز» دو استاد جامعهشناسی معتقدند که تغییرات طولانی مدتی در الگوهای خانواده و ارتباطهای میان زنان و مردان در حال وقوع است.
علت این تغییرات چیست؟ تعدادی از کارشناسان معتقدند که این شیوههای جدید زندگی، نتیجه انتخاب روش مطلوب افراد جامعه برای زندگی است که بر اساس شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و تغییرات آن به وجود می آید. البته عوامل دیگری نظیر فشارهای زندگی و دسترسی به رسانههای ارتباط جمعی نیز میتواند در این امر مؤثر باشند.
همچنین فشارهای اقتصادی و لزوم کار بیشتر زوجین نیز باید مدنظر قرار گیرد. اشتغال زنان و استقلال اقتصادی نیز که رفاه بیشتری را برای آنان فراهم میکند، ازدواج و تشکیل خانوادههای مرسوم را با چالشهایی جدی روبرو نموده است.
به هر حال، خانوادههای تک والدینی به دلیل وجود نگرانی از امکان ایجاد آسیبهایی نظیر استرسهای احساسی، نیازهای اقتصادی و ضررهای اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد. به علاوه افرادی ممکن است با این پرسش روبرو شوند که آیا یکی از والدین میتواند به تنهایی فرزند یا فرزندانش را تربیت و بزرگ نماید؟ چه چالشهایی ممکن است خانوادههای تک والدینی را تحت تأثیر قرار دهد؟
در ادامه به تعدادی از آمارهای منتشره در مورد وضعیت رو به رشد خانوادههای تک والدینی و گونههای جدید خانواده در غرب اشاره می شود:
در سال 2000 میلادی، 5/13 میلیون نفر از والدین آمریکایی، سرپرستی 7/21 میلیون کودک و نوجوان زیر 21 سال را بر عهده داشتهاند، در حالی که یکی از والدین آنها در جایی دیگر زندگی میکرده است.
در آمریکا نسبت جمعیت به وجود آمده به وسیله زوجهای ازدواج نمودهای که فرزند نیز دارند از 40 فیصد کل جمعیت در سال 1970 به 24 فیصد کل جمعیت در سال 200 کاهش یافته است.
تعداد خانوادههای تک والدینی در سال 200 میلادی به 12 میلیون خانواده رسیده است.
خانوارهای تک والدینی آمریکایی در دورهی 1990 تا 2000 میلادی، از 9 فیصد کل خانوادهها به 16 فیصد افزایش یافتهاند.
از مجموع والدین زندانی، 85 فیصد آنان مادر و 15 فیصد آنان پدر بودهاند.
سالهای اخیر میزان تولد فرزند در میان زنان ازدواج نکرده و همچنین نسبت والدینی که هرگز ازدواج ننمودهاند، رشد پیدا نموده است.
تقریباً یک سوم زنان قیم فرزند در آمریکا هرگز ازدواج ننمودهاند.
خانوادههای بدون پدر از 7 میلیون در سال 1990 به 10 میلیون خانواده در سال 2000 میلادی افزایش یافتهاند. امروزه 8/13 میلیون فرزند در آمریکا (23 فیصد از کل فرزندان آمریکایی) که زیر 15 سال سن دارند، با مادرانشان زندگی میکنند. 7/2 میلیون فرزند نیز (5 فیصد از کل فرزندان) با پدرانشان زندگی میکنند.
در آمریکا نسبت خانوادههایی با مادران مجرد به 26 فیصد و نسبت خانوادههایی با پدران مجرد به 5 فیصد افزایش پیدا نموده است.
46 فیصد خانوادههای بدون پدر، بیش از یک فرزند داشته اند.
پدران مجرد (33 فیصد) با احتمال بیشتری نسبت به مادران مجرد (11 فیصد) با یک غیرهمجنس خود بدون ازدواج زندگی خواهند کرد.
مادران سرپرست فرزند، با احتمال بیشتری کار پارهوقت خواهند داشت.
در مجموع، حدود 2/26 فیصد کل بچه های زیر 21 سالی که خانواده های تک والدینی دارند، در خانه زندگی خواهند کرد.
طلاق زوج های دارای فرزند رشد یافته است.
48 فیصد پدران مجرد و 44 فیصد مادران مجرد در مناطق حاشیهای شهرها زندگی میکنند.
58 فیصد پدران بدون همسر و 49 فیصد مادران فاقد شوهر، صاحب خانه هستند.
نسبت والدین قیم فرزندانی که شغل تمام وقت و دائم دارند از 6/45 فیصد به 7/53 فیصد رسیده است. 30 فیصد این افراد نیز شغل پاره وقت دارند.
89 فیصد پدران مجرد شاغلند، همچنین 77 فیصد مادران مجرد شاغل هستند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
کنترل جمعیت و نهاد خانواده در اروپا
شاید بتوان یکی از دلایل اولیه این نوع نرخ رشد را در سیاستهای جمعیتی اتخاذ شده به چند دهه اخیر در اروپا نسبت داد اما این تنها یکی از دلایل نرخ رشد پایین میباشد و بیشتر مربوط به گذشته است و امروزه وضع کمی فرق نموده و دلایل دیگری را میتوان به آن اضافه نمود.
۴۰ درصد از فارغالتحصیلان دختر انگلیسی در سن ۳۵ سالگی یک فرزند هم ندارند. عدم تمایل به ازدواج رسمی و قانونی از سوی جوانانی که در سن ازدواج قرار دارند معلول نگرشی است که از طریق نهادهای آموزشی جوامع اروپایی به آنان انتقال یافته است
نشریه تایمز در شماره اخیر خود مطلبی را با عنوان “صدای گریه باید در اروپا بلند شود، لطفا بیشتر بچهبه دنیا بیاورید”(۱ )آورده که در آن به اثرات کنترل جمعیت در این قاره اشاره نموده و به نگرانی ناشی از نرخ رشد پایین پرداخته است. در این زمینه به سیاستهای دولتهای اروپایی اشاره کرده که تسهیلات رفاهی را برای زوجهایی که بیش از ۲ فرزند به دنیا بیاورند در نظر خواهد گرفت. در این نوشتار با استناد به مطالب این نشریه انگلیسی به تحلیل در این رابطه خواهیم پرداخت. سیاست کنترل جمیعت در دهههای گذشته در کشورهای صنعتی امری طبیعی و مثبت به شمار میرفت. اروپای قرن هجدهم و نوزدهم با بهبود روزافزون شاخصهای رفاهی و بهداشتی روبرو بود و نرخ رشد جمعیت به صورت تصاعدی در حال افزایش بود. از این رو میبایست چارهای برای این رشد اندیشیده میشد، در این راستا موفقیت کشورهای اروپایی باتوجه به سطح پیشرفت و استفاده از روشهای جدید پیشگیری غیرقابل انکار بود. امروزه نتیجه این کنترل موفق را میتوانیم در نرخ رشد صد در صدی و نزدیک به آن را در بسیاری از کشورها و نرخ رشد منفی را در برخی از کشورهای اروپایی مشاهده نمائیم.
شاید بتوان یکی از دلایل اولیه این نوع نرخ رشد را در سیاستهای جمعیتی اتخاذ شده به چند دهه اخیر در اروپا نسبت داد اما این تنها یکی از دلایل نرخ رشد پایین میباشد و بیشتر مربوط به گذشته است و امروزه وضع کمی فرق نموده و دلایل دیگری را میتوان به آن اضافه نمود. از نگاه صاحبنظران اجتماعی دلیل عمده دیگر کاهش نرخ زاد و ولد در اروپا مربوط به کاهش نرخ ازدواجهای رسمی و قانونی میباشد. کاهش نرخ ازدواج تحت تاثیر نوع نگرش افراد این جوامع به نهاد خانواده است که امروزه از سیطره کلیسا و به طور کلی نهاد دین خارج شده و هر روز ارتباطش را با دین کمتر کرده و اصطلاحا عرفیتر شده است از قرون وسطی تاکنون ماهیت و شکل خانواده در حال تغییر بوده است، یک خانواده قرون وسطایی به عنوان یک واحد تولیدی به شمار میآمد و افراد خانواده روابط محکم و منسجم و همبستهای با یکدیگر داشتند که از این خانوادهها اصطلاحا به عنوان “خانواه گسترده” یاد میشود.
این نوع خانواده عموما کارکرد تولید مثل، کارکرد اقتصادی و حتی کارکرد آموزشی را دارا بود و به آموزش و تربیت فرزندان میپرداخت، با وقوع انقلاب صنعتی تحولاتی در خانواده سنتی رخ داد و این نوع خانواده کارکردهای اقتصادی و آموزشی خود را که عمدتا تحت تعلیمات کلیسا بود از دست داد این تغییرات معلول تغییراتی بود که در آئین پروتستان در این زمان رخ میدهد. آئین پروتستان با شکستن برخی سنتها نگرش تازهای از دین را ارائه داد که افراد را به کار و تلاش مضاعف ترغیب میکرد آنچنان که زندگی معنوی افراد و ثواب اخرویشان را درگرو تلاش بیشتر میدانست. اشتغال افراد خانواده در بیرون از محیط خانواده خود عاملی شد تا اعضای خانواده دیگر به لحاظ مالی وابسته به سرپرست خانواده نباشند و مستقل از اعضای خانواده بتوانند ساعتها در بیرون از خانه مشغول کار شوند. زنان ساعتهای زیادی در بیرون از خانه کار میکردند و بسیاری از اشتغالات ذهنی آنان محیط کار و شغلشان بود و توجه ناچیزی به خانواده و اعضای آن داشتند تا جایی که برای اینکه بتوانند در شغل پایدار بمانند از باروری برای سالیان زیادی دوری میجستند به طوری که این امر را امروزه نیز در این کشورها شاهد میباشیم. در این بین آنچه که از همه امور با اهمیتتر به نظر میرسید کسب درآمد بیشتر بود با این توصیف امروزه شاهد زوال خانواده هستهای (خانواده متشکل از والدین و فرزندان) میباشیم. همچنین به گزارش این نشریه انگلیسی ۴۰ درصد از فارغالتحصیلان دختر انگلیسی در سن ۳۵ سالگی یک فرزند هم ندارند. عدم تمایل به ازدواج رسمی و قانونی از سوی جوانانی که در سن ازدواج قرار دارند معلول نگرشی است که از طریق نهادهای آموزشی جوامع اروپایی به آنان انتقال یافته است که دین را به گوشهای راندهاند و خانواده نهادی ضروری به شمار نمیآید و افراد میتوانند نیازهای خود را از طریق روابط آزاد برطرف نمایند و عمق فاجعه جایی است که عمدهترین و مهترین کارکرد خانواده که همان تولید مثل است، نیز از طریق آزاد گذاشتن روابط همجنسبازی در این جوامع زیر سوال رفته و کلیسارا با چالشهای جدی مواجه کرده است و عینیترین نتیجه چنین سیاستی نرخ رشد جمعیت پایین در این جوامع میباشد که برخی از این کشورها با اتخاذ سیاست مهاجرپذیری سعی در جبران این معضل دارند که شاید در کوتاه مدت به عنوان راه حلی مثبت تلقی شود اما کشورهای غربی به خوبی میدانند که برای داشتن جمعیت “بهینه” Optimum و متعادل باید تغییراتی را در نگرش خود نسبت به نهاد خانواده ایجاد نمایند که این نگرشها باید همسو با نهاد دین و در نهایت نهاد اقتصادیشان باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
وضعیت خشونت در خانواده در ایران -
در یک دهه اخیر در ایران پژوهشها و مطالعات زیادی در باره خشونت علیه زنان، به ویژه خشونت خانگی، انجام شده است. بر اساس آخرین جستجوها ، در ۲۸ مرکز استان کشور حداقل هفتاد پژوهش میدانی قابل اعتنا در باره خشونت خانگی علیه زنان انجام شده است.
بیشتر این پژوهشها پس از سال ۱۳۷۰ تاکنون انجام شده که نشان میدهد پژوهشگران و دانشگاهیان ایرانی در سالهای اخیر علاقه و توجه ویژهای به بررسی و کنکاش در باره خشونت علیه زنان پیدا کردهاند .
دانشجویان ایرانی هم در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا در دو سه سال اخیر آن چنان علاقهای به اختصاص دادن پایاننامههای خود به موضوع خشونت علیه زنان، پیدا کردهاند که امسال برخی از دانشگاه ها ناگزیر به دانشجویان خود توصیه کرده که "از انتخاب این موضوع برای پایاننامههای تحصیلی خود، خوداری کنند، که در حال حاضر بسیاری از دانشجویان و محققان در سراسر ایران مشغول کار روی این موضوع هستند ."
گرچه این میزان از توجه پژوهشگران ایرانی به موضوع خشونت علیه زنان را باید به فال نیک گرفت، اما هنوز شیرینی این اتفاق نیک را خوب مزه نکردهای که یادت میآید: این پژوهش های قابل اعتنا یا پایاننامههایی شدهاند که در گوشه کتابخانههای دانشگاهی خاک میخورند و یا گزارشهای محرمانه ای هستند برای مقامات کشور. گزارشهایی قطور که یا در دفتر کار این مقامات و یا در کتابخانههای دولتی جا خوش کردهاند و کمتر کسی حتی نیم نگاهی به آن انداخته است .
حتما اغلب این پژوهشگران آرزو داشته اند با استفاده از تجربیات و اندوختههای علمی خود و جمع آوری اطلاعات و بررسی دقیق موضوع، برنامه ریزان و مدیران کشور را قادر سازند که از اصول، روشها و چارچوبهای صحیح علمی در برنامهریزیهای اجتماعی بهره ببرند .
آنها میخواستند نتایج پژوهشهایشان راهگشای اقدامی مناسب برای رفع شکلهای متنوع و متعدد خشونت علیه زنان جامعه باشد . اما حالا حتما بسیاری از آنها فهمیدهاند که پژوهشگران و دانشگاهیان و به طور کلی " آموزش عالی" جایگاه چندانی در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی کشور ندارد .
نکته دیگری که شیرینی وجود این تعداد زیاد پژوهش را در باره خشونت علیه زنان در ایران کم میکند این است که تا کنون نتایج این پژوهشها به ندرت برای عموم مردم وحتی کارشناسان این عرصه منتشر شده است .
خشونتهای فیزیکی و روانی
دکتر قاضی طباطبایی و همکارانش از یک اصطلاح خاص برای توصیف گروهی از خشونتهای خانگی علیه زنان استفاده کردهاند : خشونت فیزیکی نوع اول .
این خشونتها شامل گاز گرفتن ، گرفتن و بستن، زندانی کردن، چنگ انداختن و کشیدن مو، اخراج از خانه ، کتک کاری مفصل، محروم کردن از غذا و ... میشود .
از این لحاظ زنان در خرم آباد در طول یک سال بیش از سایر زنان ایران مورد خشونت واقع میشوند و زنان در شهرکرد دفعه های کمتری مورد خشونت نوع اول قرار میگیرند.
پژوهشگران طرح ملی بررسی پدیده خشونت خانگی "سیلی ، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن، محکم کوبیدن در، به هم زدن سفره و میز غذا و شکستن اشیای منزل " را خشونت فیزیکی نوع دوم نامیده اند و وضع زنان ایران را در ۲۸ مرکز استان در این باره بررسی کردهاند .
در میان زنانی که تحت خشونت نوع دوم بودهاند، زنان بندرعباس به دفعات بیشتری آن را تجربه کردهاند و زنان کرمانی در طول سال کمتر مورد این خشونت قرار میگیرند .
خشونتهای روانی و کلامی نوع دیگری از خشونتهایی است که در خانه علیه زنان استفاده میشود، که عبارت است از : به کاربردن کلمات رکیک و دشنام ، بهانهگیریهای پی در پی، داد و فریاد و بداخلاقی، بیاحترامی، رفتار آمرانه و تحکم آمیز و دستور دادنهای پی در پی ، قهر و صحبت نکردن و ...
از این بابت زنان اصفهانی در طول یک سال بیشتر و زنان بوشهری کمتر از سایر زنان ایرانی تحت خشونت بودهاند.
خشونتهای جنسی و ناموسی
در حالی که تعداد بیشتری از زنان بندرعباسی از اول زندگی مشترکشان تا کنون، نسبت به سایر سایر زنان ایرانی قربانی خشونتهای جنسی و ناموسی شدهاند، زنان یزدی در طول یک سال بیش از سایر زنان این خشونت را تجربه میکنند .
خشونتهای جنسی و ناموسی عبارتند از: مجبور کردن زن به دیدن عکس و فیلمهای خلاف اخلاق عمومی یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیر متعارف، مراعات نکردن بهداشت زناشویی و خودداری از به کارگیری روش های پیشگیری از بارداری، مجبور کردن زن به سقط جنین، اجبار زن به حاملگی ناخواسته، متهم کردن زن به بیمبالاتی در مسائل ناموسی همچون داشتن ارتباط نامشروع، شک و بد دلی .
زنان اراکی بیشتر از سایر زنان در ایران خشونت جنسی و ناموسی را تحمل میکنند. مردان کرمانی و یاسوجی هم به ترتیب کمتر از سایر مردان ایران، زنان خود را مورد خشونتهای جنسی و ناموسی قرار میدهند .
تهدید به آزار و قتل
بر اساس یافتههای "پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی" تعدادی از مردان ایرانی با استفاده از تهدید و برقراری محدودیت برای همسران خود، مخاطره ایجاد میکنند. رفتارهایی از قبیل تهدید و شکایت به پلیس و دادگاه علیه زن و اقوامش، تهدید به آزار و اذیت و یا تهدید به کشتن زن و فرزندان، تهدید به طلاق و یا ازدواج مجدد، تصاحب، مخفی کردن و از بین بردن مدارک شخصی و مورد نیاز زن مانند شناسنامه، دفترچه پسانداز، اوراق مالکیت و ... بیگاری کشیدن از زن در انجام امور و وظایفی که مربوط به او نیست، مانند : تیمارداری پدر شوهر و مادر شوهر و بالاخره تحت نظر قرار دادن و ایجاد محدودیت در تماسهای تلفنی و رفت و آمدهای روزانه برای زن .
زنان بندرعباس، زاهدان و خرمآباد بیش ار سایر زنان ایران توسط شوهرانشان تهدید میشوند و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
شکست بنیان خانواده در غرب
بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ میکنند این عنوان یکی از فصل نامههای انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ پدر انگلیسی یک نفر بدون آنکه بداند فرزند فرد دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ میکند.
●شکست بنیان خانواده در غرب
بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ میکنند این عنوان یکی از فصل نامههای انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ پدر انگلیسی یک نفر بدون آنکه بداند فرزند فرد دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ میکند.
به گزارش این فصلنامه که در زمینههای ژنتیکی و بیولوژیکی تحقیق میکند یافتههای آزمایشات ژنتیکی در کشورهای غربی و اروپایی حاکی از آن است که درصد بالایی از مردان بدون آنکه بدانند در اثر خیانت همسرانشان، فرزند شخص دیگری را بزرگ میکنند.
یافتههای این محققان حاکی از آن است که در کشورهایی که قواعد خانوادگی سالمتر هستند این میزان به یک درصد کاهش مییابد حال آنکه در جوامعی که گرفتار معضلات خانوادگی هستند این آمار به ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش مییابد.
محققان این مرکز در بررسی ژنتیکی ۳۱۰۴۹۰ مورد از پدران و فرزندان در کشورهای غربی دریافتند که از هر ۵ پدر انگلیسی یکی بدون آنکه بداند، فرزند شخص دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ میکند.
●نقش تقوا در خانواده
با بررسی این وضعیت اسف بار شاید بهتر بتوان به اهمیت دیدگاه اسلام درباره خانواده پی برد مجموعه ای که باید با محوریت تقوا کانونی سراسر مهر و صفا و یک رنگی بیافریند و به تربیت نسل هایی پاک و الهی بپردازد .
در نظام خانواده ایده آل اسلامی زن و مرد مکمل یکدیگرند که دست در دست هم این مجموعه مقدس را به سوی کمال هدایت می کنند .
اکسیر تقوا در این میان می تواند نقشی اساسی ایفا کند .گاهی عشق با تمام قدرت و عظمتش نمی تواند جلوی فروپاشی بنیان الهی خانواده را به تنهایی بگیرد مخصوصا عشقهایی که بی اساس و بنیان است و بر پایه ملاکات گذرا و ضد اخلاقی استوار است . لذا نقش تقوا در حفظ خانواده و پیشگیری از هرزگی ها و به خطر افتادن نسل ها امری انکار ناپذیر است
●زن و شوهر با تقوا
مرد باتقوا، برای تأمین مخارج خانه، جز به کسب حلال روی نمی آورد، و به غیر از مال حلال مالی قبول نمی کند، او با تحصیل حلال الهی مقیّد به رعایت حقوق تمام افرادی است که از طریق کسب و تجارت با او سروکار دارند، و به عبارت دیگر از وجود او در بیرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زیان نمی رسد، او به خاطر تقوای الهی دور حرام نمی گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمی دهد.
مرد باتقوا چون از کسب و کار فارغ شود، و به خانه بازآید، تمام کوفتگی و خستگی خود را کنار درب خانه می ریزد، و با نشاط و شادی و خوشدلی و خوشحالی وارد خانه می شود، به همسرش لبخند محبت می زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و نگهداری فرزندان خسته نباشید می گوید، و وی را ارج می نهد، و با او و بچه ها با مهربانی و محبت برخورد می کند، و هر یک را درخور شأنش احترام می نماید.
مرد باتقوا گاهی حلال و حرام، و معروف و منکر، و حسنات و سیئات را به اهل بیتش گوشزد می کند، و نمی گذارد آنان در مسئله دین و دینداری دچار غفلت شوند.
مرد باتقوا، همه عمر و وقت خود را صرف بیرون نمی کند، و خنده و نشاط خود را تنها برای دوستان نمی برد، و در مسجد رفتن و شرکت در جلسات مذهبی راه افراط نمی پیماید.
مرد باتقوا به این نکته توجه دارد، که اسلام رعایت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتی در عبادات سفارش فرموده، و از کم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، یا شرکت در مجالس نهی فرموده است.
در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون زندگی آداب لازم را رعایت می نماید، و از این راه به استحکام بنای خانواده، و جلب محبت زن و فرزند کمک می نماید.
زن باتقوا، عفت و عصمت و پاکدامنی خود را حفظ می کند، با شور و شوق به کارِ خانه می رسد، زمینه رفع خستگی شوهر را که محصول کار بیرون است فراهم می نماید، از فرزندان خود به نحو شایسته نگهداری می کند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامی رفتار می کند، از عبادتش غفلت نمیورزد، خانه را کانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق می نماید.
زن باتقوا از همسرش با تکیه بر اصول الهی اطاعت می کند، به خواسته های بحق او پاسخ مثبت می دهد، از عصبانیت و خشم و کبر می پرهیزد، با اقوام شوهرش با مهر و محبت و اخلاق اسلامی روبرو می شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه کار و کسب تا درب خانه به استقبال می رود، و به وقت خروج شوهر وی را بدرقه می کند، و از وی می خواهد جز حلال خدا به خانه نیاور، که ما به حلال خداوند گرچه اندک باشد قناعت می کنیم، و زیر بار حرام نمی رویم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده مقررات الهی تجاوز کنی، و زندگی را به حرام آلوده نمائی.
زن باتقوا از چشم همچشمی پرهیز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگی اقوام خود، یا اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمی دهد و او را خجالت زده نمی کند.
چنین زن و شوهری مقبول حق، و منبع خیر، و نمونه بارز انسان الهی هستند، و در سایه آن دو همان خانه ای بوجود می آید که خدا می خواهد، و در فضای آن خانه فرزندانی تربیت می شوند که حق، طلب می کند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگی بر اساس معارف الهی و قواعد اسلامی و قوانین فقهی باید همچون اولیاء الهی هوای یکدیگر را داشته باشند.