لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
بنام خدا
ارزشهای غیر جاری و ارزشهای ذخیره ای
دو مفهوم کلیدی در مهندسی و مدیریت اعتبارات ، ارزش افزوده و غیر افزوده ارزشهای غیر جاری و ارزشهای ذخیره ای (lock – in – coot ) می باشند . ارزشهای غیر جاری زمانی ظاهر می شوند که یک منبع از دست رفته ، یا رها شده است. سیستمهای مالی (ارزشی) به ارزشهای غیر جاری تاکید دارند. آنها ارزشها را فقط زمانی مورد ارزیابی و تشخیص و ثبت قرار می دهند که ارزشها زیان آور شده باشند. (موجب خسارت شدن)
برای نمونه سیستم مالی « آستل» قیمت مواد مستقیم را بعنوان پیش بها برای هر بخش از پیش بهای تایید شدة ، جمع و فروخته شده در نظر می گیرد. اما قیمت مواد مستقیم از پیش تعیین شده خیلی زودتر از زمانیکه طراحان محتویات مواد از پیش تعیین شده را به پایان برسانند و یا بعبارت صورت پایانی را ارائه دهنده قیمت مواد مستقیم در واحدهای از پیش تعیین شده بصورت ذخیره و یا در طرح در نظر گرفته شده در مرحله ی تولید می باشد. ارزشهای ذخیره أی (ارزشهای در نظر گرفته شده در طرح) ارزشهایی می باشند که هنوز بکار گرفته نشده ولی در آینده در تصمیم گیریهای پایه ای و اساسی که از هم اکنون مد نظر طراحان می باشد بکار گرفته خواهد شد. چرا این قضیه بسیار مهم است که بین ارزشهای ذخیره ای و ارزشهای خسارتی تمایز قائل شوید. اما بسیار مشکل است که ارزشهایی را که بصورت ذخیره ای در آمده اند اصلاح و یا کاهش دهید. مثلاً اگر تجربه های مشکلات کیفیتی آستل در طول مدت تولید در قسمت طرحهای پیش ارزشی مرتفع گردد ، این مسائل محدود و یا بطور کلی کنار گذاشته خواهند شد. ارزشهای کنار گذاشته شده (باقیمانده) در طول تولید وارد چرخه می شوند اما ممکن است که همینها با یک طرح غلط بصورت ذخیره ای در آیند. در صنعت نرم افزار ارزشهای تولید نرم افزار عموماً در مرحله ی آنالیز و طراحی بصورت ذخیره ای در آمده است. خطاهایی که در مراحل کد گذاری و تست نمودن که خود بسیار مشکل و هزینه بر می باشند در اثر طراحی ها ایجاد می شوند. نمونه های دیگری از تصمیماتی که طرحهای آستیل را تحت تاثیر قرار می دهند به شرح ذیل می باشند :
تصمیم گیری در طرحها قیمت مواد مستقیم را در انتخاب چرخه و مواد افزودنی بکار برده شده در پیش هزینه ها (پیش بها) را تحت تاثیر قرار می دهد. طراحی های بهتر همچنین می تواند هر دو نقص موجود در طرح و زمانی را که برای رفع نقص از محصول نیاز می باشد را تقلیل دهد.
طراحی پیش ارزشها آسانتر جهت ساخت و گرد آوری بوده و همچنین هزینه های کارگیری را در ساخت کاهش می دهد. مثلاً طراحی پیش ارزشهایی که مانند طراحی قطعاتی هستند که با یک چشم برهم زدن در کنار یکدیگر ، بجای جوش دادن ، قرار می گیرند زمان ساخت را کاهش می دهد.
طراحی پیش ارزشهایی همراه با جزئیات کمتر هزینه های نظم دهی و هزینه های جابجایی را کاهش می دهد.
ساده نمودن طرحهای پیش ارزشی زمان لازم برای تست و بررسی پیش ارزش را افزایش می دهد.
طرح ریزی پیش ارزشها به منظور کاهش نیاز به سرویس مجدد پس از گذشت مدتی از زمان استفاده آنها هزینه های تعمیراتی را برای مصرف کننده (مشتری) کاهش می دهد شکل 4-12 نشان می دهد که خط منحنی ارزش ذخیره ای و ارزش غیر جاری چگونه ممکن است بصورت نمونه ی پیش ارزش نمایان شود (اعداد زیر گرافیک مد نظر می باشد) منحنی پایینی ، ارزشهای جمع شونده ی بکار گرفته شده در عملکردهای تجاری مختلف ، منحنی بالایی ، ارزشهای جمع شونده ی ذخیره ای .
هر دو منحنی با جمع ارزشهای جمع شونده ی برابری برای هر واحد عمل می کنند. منحنی (گرافیک) بطور کاملاً متمایز قیمتها (ارزشها) را در زمانیکه بعنوان ذخیره و یا غیر جاری قرار می گیرند بیان می دارد ، در مثال ما زمانیکه فرآیند تولید طرح ریزی شده بیش از 86% از هزینه ی واحدهای پیش ارزشی بصورت ذخیره در حالیکه در واقع 8% قیمت واحدها بکار گرفته شده می باشند. بعنوان مثال در پایان مرحله ی طراحی بوجود می آیند در قسمت پیش ارزشها نیز چنین باشد در برخی صنایع (کارخانجات) مانند معادن قیمتها (ارزشها) در چنین زمانهای مشابهی بصورت ذخیره ای و یا بکار گرفته نشده و قرار می گیرند. زمانیکه ارزشها بصورت ذخیره أی نیستند فعالیتهای کاهش هزینه ای دقیقاً در زمانیکه هزینه ها (ارزشها) بکار نگرفته شده است موثر خواهد بود.
الگوهای غیر جاری ارزشها ی ذخیره شده برای پیش ارزشها
در این صنایع کلید کاهش هزینه ها از طراحی موثر تر و کاراتر بوده است.
« بدست آوردن قیمت نهایی در واحد برای پیش ارزشها»
تیم مهندسی مالی آستل تلاشهایشان را برای کاهش هزینه ها بر روی آنالیز طرح پیش ارزشها قرارداده اند. هدف آنها چیست ؟ به منظور طراحی یک ماشین با کیفیت بالا و قیمت کم که مورد توجه مشتری قرار گرفته و هزینه ی تمام شده را نیز بدست آورد. پیش ارزش ادامه داده نشده است.
در جای خودش ، آستل پیش ارزش II دو را معرفی می کند. پیش ارزش II دارای اجزاء کمتر از پیش ارزش اصلی بوده و برای ساخت و تست آسانتر می باشد. جدول ذیل هزینه های مستقیم و هزینه های سربار پیش ارزش و پیش ارزش II را مقایسه می کند. در جائیکه 150 هزار واحد پیش ارزش ساخته و به فروش رسیده در 7/9 آستل انتظار دارد که 200 هزار پیش ارزش II را در 8/9 به فروش برساند.
«هزینه های مستقیم»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
به نام خدا
نقش خونخواهان عثمان در قتل وی
مقدمه :
بزرگترین مشکل خلافت امام علی (ع) که منشأ دیگر مصائب شد « نسبت دادن قتل عثمان به آن حضرت بود » . دشمنان اسلام که وجود نورانی علی (ع) را مانع رسیدن به اهداف شومشان می دیدند با استفاده از بی خبری و جهل مردم شخصیت بی نظیر وی را در لایه هایی از تهمت و افترا و ناسزا پنهان کردند . آنان که تا دیروز تحت عنوان کفر از نسبت دادن هر گونه تهمت و افترا به پیامبر (ص) کوتاهی نکرده بودند ، امروزه تحت عنوان اسلام ، علی (ع) را از همه سو به تهمت و ناسزا گرفتند؛ زیرا این حقیقت را دریافته بودند که اگر مردم حلاوت و شیرینی حکومت عدل علی (ع) را بچشند هرگز از یاری وی دست بر نخواهند داشت . و اگر چنین شد مجالی برای ستمکاری و اخاذی و حکومت آنان بر مسلمانان باقی نخواهد ماند . لذا با تمام قوا اعم از سیاسی ، نظامی و تبلیغی وارد کارزار شدند و با فریب و نیرنگ ، بعضی از صحابه سست اعتقاد پیامبر و مسلمانان ناآگاه را نیز به استخدام در آوردند تا چهره تابناک علی (ع) را مغشوش کنند . از این رو ناجوانمردانه با ترفندی حسابشده قتل عثمان را به علی (ع) ندادند که وی شیوه حکمرانی پیامبر که حدود یک ربع قرن فراموش شده بود و همه آرزوی آن را داشتند به مسلمانان ارائه دهد . با این تهمت و اثرات سوء آن جامعه بشری را حکومت عدل پیامبر تا ظهور امام زمان (ع) بی بهره ماند . راستی چه کسانی عثمان را کشتند که اثرات سوء آن همچون چنگالهای دمتشان تار و پود حکومت علی (ع) را در هم درید و اجتماع مسلمانان را به تشتت ، تفرقه و دشمنی مبدل ساخت؟ به نظر نگارنده با استناد به منابع آن دوره ، خوانخواهان عثمان قاتلان حقیقی او بودند؛ آنان که برای رسین به اهداف شومشان به هیچ اصلی پایبند نبودند و خون و آبروی هیچ کس را محترم نمی شمردند ،وقتی که دریافتند از حیات عثمان بهره ای نصیبشان نخواهد شد ، بلکه با قیام مسلمانان ، ادامه خلافت او آنان را از اهدافشان دور خواهد کرد با ترفندی که خاص این دودمان بود ، نقشه قتل او را طراحی کردند و از همه عجیبتر بعد از قتل وی علی (ع) را که مدافع وی بود قاتل عثمان معرفی کردند و اینها همه ناشی از جهالت و بی خبری مسلمانان از مسائلی بود که پیرامونشان می گذشت .
برای روشن شدن موضوع ، مااز شورای عمر و چگونگی انتخاب عثمان به خلافت و دخالتهای بنی امیه در امور خلافت و خواسته های مسلمانان از عثمان سرانجام از نقش بنی امیه و طلحه و زبیر در قتل وی و انگیزه آنان از این امر صحبت خواهیم کرد که هشداری است برای نسل حاضر که تحت تأثیر تبلیغات دشمنان انقلاب و اسلام قرار نگیرند و امام راحل و رهبر معظم انقلاب و دیگر مسئولان دلسوز نظام را مورد اتهام و بی مهری قرار ندهند.
شورای انتخابی عمر
یکی از مهمترین عوامل قتل عثمان همانا شورایی بود که عمر در آستانه مرگش برای تعیین خلیفه بعد از خود تشکیل داد . اگر به دقت به اعضای آن بنگریم و حوادثی را که بعد از آن اتفاق افتاده مطالعه نماییم ، در خواهیم یافت که منشأ بسیاری از فتنه های جهان اسلام در این شورا رقم زده شد . راستی چه عواملی موجب شد که عمر برای انتخاب جانشین خود چنین رویه ای را برگزیند و از روش خلیفه اول یعنی انتخاب شخصی به عنوان خلیفه ، یا به روش پیامبر که « به گفته خودشان آن حضرت (ص) کسی را به عنوان جانشین انتخاب نکردند » عمل ننماید و روش دیگری را ابداع کند که شاید عوارض مرگبار آن نیز برای خودش تا حدودی روشن بود .
این عباس نقل می کند که شبی عمر از من خواست که به بیرون مدینه رویم و او بسیار از امر خلافت بعد از خودش نگران بود . من عبدالرحمن ابن عوف ، سعد بن ابی و قاص ، طلحه و زبیر را پیشنهاد کردم که هر یک از آنها را بنا به دلائلی نپذیرفت و آن گاه که عثمان را پیشنهاد نمودم ، گفت : « اگر فرماندار شود بنی ابی معیط و بنی امیه را بر مردم مسلط کند و مال خدا را به آنها بخشد و اگر خلیفه شد البته خواهد کرد . به خدا سوگند که اگر چنان کند عرب بر او بشورد تا او را در خاتمه اش بکشد»
مسلماً عمر بهره ای از علم غیب نداشت که بتواند ازآن طریق آینده را پیش بینی نماید و این سخنان تنها می تواند بیانگر شناخت خلیفه دوم از ویژگیهای عثمان و جامعه اسلامی آن عصر باشد.
آیا تاکنون این سوال را از خود پرسیده اید که چرا عمر در انتخاب خلیفه بعد از خود از روش پیامبر و خلیفه اول پیروی نکرد و روش جدیدی ابداع نمود ؟ به نظر می رسد که خلیفه دوم با این عمل می خواست تئوری را برای انتخاب خلیفه مسلمانان به جهان اسلام ارائه نماید که هم گفته اصحاب سقیفه و اهل جماعت را مبنی بر این که پیامبر جانشینی برای خود برنگزید و هم عمل خلیفه اول را که مستقیماً یک نفر را به جانشینی انتخاب کرد ، توجیه نماید . خلیفه دوم اگر همانند خلیفه اول عمل می کرد ، این سوال برای مسلمانان پیش می آمد که اگر مسأله جانشینی این قدر مهم است که خلیفه اول و دوم نتوانستند از آن چشم پوشی کنند پس پیامبر که صاحب شریعت و آخرین پیامبر بوده نمی توانسته در مورد جانشین بعد از خود سکوت کرده و آن را می پرداختند که بدانند پیامبر برای بعد از خودشان چه تصمیمی گرفته و اگر چنین می کردند بسیاری از حقایق برای ایشان روشن می گشت و عمل مجریان سقیفه و انگیزه های آنها بر مسلمانان آشکار می شد ومورد سرزنش قرار می گرفتند ، ولی با عملی که خلیفه دوم انجام داد باب کلیه اتهامات را بر خود و یارانش بست .
اگر به دقت به توصیه های عمر پیرامون شورا و دقت وی در انتخاب اعضای آن نظر کنیم ،در خواهیم یافت که خلیفه دوم نیز همانند خلیفه اول جانشین خود را مستقیماً انتخاب کرده ، ولی به علل و عواملی که در فوق بدان اشاره نمودیم صراحتاً وی را معرفی نکرد و چنان تدبیری به کار برد که نتیجه ای جز همان که انتظار داشت حاصل نشد .
مورخان سخنان وی رادر مورد انتخاب خلیفه چنین نوشته اند . صهیب سه روز با مردم نماز گزارد و شما این شش نفر را در آن سه روز در خانه ای جمع کنید تا یکی از خودشان را برای خلافت اختیار کنند ، هرگاه پنج نفر متفق شدند و یکی مخالفت کرد او را بکشید و اگر سه نفر اتفاق کردند و سه نفر دیگر آنان مخالفت نمودند ، آن سه نفری که عبدالرحمان در میان ایشان شد اختیار کنید و آن سه نفر را بکشید . »
طبری از حضرت علی (ع) مطالبی را پیرامون شورا نقل می کند که حاکی از انتخاب مسلم عثمان است . وی از قول عمر می گوید : با کسی باشید که عبدالرحمان بن عوف با آنهاست . سعد با پسر عمه خود عبدالرحمان مخالفت نمی کند ، عبدالرحمان خلافت به عثمان می دهد . اگر دو تن دیگر بامن باشند سودم ندهند در صورتی که به یکی از آنها بیشتر امید ندارم .
تا این جا بر ما معلوم شد که عمر برای جانشینی خود عثمان را در نظر داشت ، ولی بسادگی نمی توان علت آن را دریافت. اگر به قول طبری که خود تعصب خاصی در مورد خلفا دارد اعتماد نماییم ، عمر خلافت خود را تا حدودی مدیون عثمان می دانست؛ زیرا وی نقش مهمی را به هنگام مرگ ابوبکر و نوشتن وصیت برای او در انتخاب عمر ایفا کرد . طبری از قول واقدی می نویسد : ابوبکر عثمان را در خلوت پیش خواند و گفت بنویس بسم الله الرحمن الرحیم ، این پیمان ابوبکر بن ابی قحافه است برای مسلمانان ، اما بعد گوید: آنگاه ابوبکر از هوش رفت و عثمان چنین نوشت : « اما بعد ، من عمر بن خطاب را خلیفه شما کردم و در نیکخواهی شما کوشیدم » آنگاه ابوبکر به خود آمد و گفت « بخوان چه نوشتی » و چون عثمان بخواند ابوبکر تکبیر به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بنام خدا
زندگینامه ادیسون
توماس الوا ادیسون (۱۱ فوریه ۱۸۴۷ - ۱۸ اکتبر ۱۹۳۱) مخترع و بازرگانی آمریکایی بود. او وسایل متعددی را طراحی یا کامل کرد که مهمترین و معروفترین آنها لامپ الکتریکی است.ادیسون در طول حیات علمی خویش توانست ۲۵۰۰ امتیاز اختراع را در ایالات متحدهٔ آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند که رقمی حیرتانگیز و باورنکردنی به نظر میرسد. واقعیت این است که بیشتر اختراعات وی تکمیل شدهٔ کارهای دانشمندان پیشین بودند و ادیسون کارمندان و متخصصان پرشماری در کنار خود داشت که در پیشبرد تحقیقات و به سرانجام رسانیدن نوآوریهایش یاریش میکردند. دهنی ذغالی تلفن،ماشین تکثیر، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که بدست ادیسون و همکارانش ابداع یا اصلاح شدند.
ادیسون از اولین مخترعانی بود که توانست با موفقیت بسیاری از اختراعات خود را به تولید انبوه برساند.
توماس ادیسون در شهر میلان ایالت اوهایو متولد شد و سالهای کودکی را در پورتهِرون میشیگان بسر برد.«آل» بیش از یک سال نتوانست به مدرسه برود و دوران نوجوانی را با کارهایی چون فروختن ساندویچ و آبنبات در کنار ریل قطار و یا سبزی فروشی گذراند. او که برای فروش اجناس خود مرتباً با ترن میان پورتهرون و دیترویت در رفت و آمد بود، توانست از شرکت راهآهن نمایندگی توزیع یک روزنامهٔ دیترویتی را بدست آورد. با پسانداز پول حاصل از فروش روزنامه، آل توانست یک ماشین چاپ دست دوم خریداری کند. او دستگاهش را در یک واگن بارکشی نصب کرد و در سن پانزده سالگی اولین شمارهی روزنامهٔ خود را با نام «ویکلی هرالد» منتشر ساخت. این نشریه که تمام کارهایش را ادیسون خود انجام میداد، نخستین و تنها روزنامهای بود که در یک قطار در حال حرکت حروفچینی و چاپ میشد.
در سال ۱۸۶۲ م. وی اتفاقاً با تلگراف که در آن زمان وسیلهٔ نوظهوری بود آشنا شد و با وجود کمشنوایی چندی بعد توانست در ادارهٔ راهآهن بهعنوان تلگرافچی شغلی برای خود بیابد و با تمرین زیاد یکی از چابک دستترین مأموران تلگراف در آمریکا شود.
ادیسون هنگامی که فقط بیست و یک سال داشت، اولین اختراع خود را که یک دستگاه الکتریکی شمارش آراء بود عرضه کرد. آن دستگاه فروش نرفت و او تصمیم گرفت که دیگر تا احتیاج و تقاضای عامه ایجاب نکند به فکر اختراع دیگری نیافتد .
در سال ۱۸۶۹ م. ادیسون که ادارهٔ راهآهن را ترک کرده بود، بهعنوان سرپرست فنی به استخدام یک مؤسسهٔ صرافی بزرگ در نیویورک در آمد. در این مقام او توانست نخستین اختراع موفقش را که نوعی تلگراف چاپی بود، به نام خود ثبت کند. تلگراف ادیسون برخلاف انواع رایج که علائم مورس را به صورت صداهای کوتاه و کشیده به گوش اپراتور میرسانیدند، آنها را به شکل خط و نقطه بر روی نوار کاغذی چاپ میکرد. او حق امتیاز اختراعش را در مقابل چهل هزار دلار به مدیر صرافخانه واگذار کرد و با پول آن در شهر نیوآرک ایالت نیوجرسی یک کارگاه تحقیقاتی برای خود برپا نمود. در محل جدید او علاوه بر تکمیل لوازم جانبی تلگراف، یک سامانهٔ پیشرفتهٔ نمایشگر اطلاعات بورس را طراحی کردکه سودهنگفتی ازآن حاصل آمد.ادیسون مدتها این فکر را در سرداشت که کارگاهش را به محل بازتر و بزرگتری منتقل کند. با فراهم شدن سرمایهٔ کافی، سرانجام در سال ۱۸۷۶ م. در منطقهٔ «منلوپارک» نیوجرسی یک لابراتوار پژوهشی مجهز بنیاد نهاد و گروهی از افراد لایق و مستعد را به همکاری فراخواند.
تأسیس این آزمایشگاه نقطهٔ عطفی در رشته فعالیتهای ادیسون و از بزرگترین ابتکارهای او به شمار میرود. آزمایشگاه منلو پارک نخستین مؤسسهای بود که منحصراً با هدف تولید و تکمیل ابداعات علمی برپا شد و آن را باید نمونهٔ اولیهٔ آزمایشگاههای تحقیقاتی بزرگی دانست که از آن پس تمام صنایع مهم در کنار کارگاههای خود ایجاد کردند. در سایهٔ نظارت و سازماندهی توماس ادیسون و کار گروهی کارمندان وی صدها اختراع کوچک و بزرگ در این مؤسسه به ثمر رسیدند که البته همگی به نام ادیسون تمام شدند.
از قدیم الایام، داشتن وسیلهای که بتوان با آن صدا را ضبط کرد از آرزوهای بشر بوده است. قبل از آنکه توجه ادیسون به این مقوله جلب شود، لئون اسکوت مارتینویل فرانسوی (۱۸۵۷ م.) و دیگران تحقیقاتی کرده و گامهایی در این راه برداشته بودند؛ اما دستگاههای آنها عملا ً قابل استفاده نبود زیرا تنها با یک دور گوش دادن، صدای ضبط شده از بین میرفت.
در سال ۱۸۷۷ م. ادیسون موفق به ساخت وسیلهای شد که واقعاً کار میکرد؛ یعنی میتوانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش کند. «ضبط صوت» ادیسون که فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختمانی ساده داشت: استوانهای فلزی بود با یک دستهٔ گرداننده که در یک انتهای آن سوزنی همراه با یک بوق تعبیه شده بود. وقتی کسی استوانه را میچرخاند و درون بوق صحبت میکرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روی ورقهٔ نازک حلبی ِدور استوانه خراشهایی میافتاد. برای شنیدن صدای ضبط شده نیز کافی بود سوزن را به ابتدای مسیر برگردانده و دوباره استوانه را بهچرخش در آورند. کیفیت صدا البته بسیار پایین بود و صفحه حلبی هم پس از چند بار استفاده خراب میشد. با اینحال همین وسیله ابتدایی در نظر مردم بسیار شگفتانگیز مینمود و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. روزنامهها ادیسون را «جادوگر منلوپارک» لقب دادند. حتی دولت رسماً وی را به واشینگتن دعوت کرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمایش بگذارد. ده سال بعد (۱۸۸۷ م.) ادیسون (یا به روایتی الکساندر گراهام بل)، استوانهٔ مومی را جایگزین ورق حلبی کرد و بالاخره امیل برلینر مخترع آمریکایی آلمانیتبار با تبدیل استوانهٔ مومی به صفحهٔ پلاستیکی، گرامافون را به شکل امروزی درآورد.
سابقهٔ سیستم روشنایی الکتریکی به اواسط قرن نوزدهم میرسد. در سال ۱۸۵۴ م. هاینریش گوبل نخستین لامپ برق را اختراع کرد که حدود چهارصد ساعت نور میداد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وی جیمز وودوارد، ویلیام سایر، متیو ایوانز (۱۸۷۵ م.) و جوزف سووان (۱۸۷۸ م.) مدلهای دیگر چراغهای ا لکتریکی را ارائه کردند.
کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصهٔ جدید شود، والیس صنعتگر آمریکایی نوعی چراغ برق را روانهٔ بازارکرده بود که نمونهای از آن به دست ادیسون رسید (۱۸۷۸ م.). دستگاه والیس تشکیل میشد از چارچوبی با یک حباب و دو میلهٔ فلزی متحرک که به هر کدام تکه ذغالی متصل بود .عبور جریان برق از میلهها باعث میشد که دو قطعه ذغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی بسیار درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود. این چراغ الکتریکی ابتدایی بازده پایینی داشت زیرا مصرف برق آن زیاد و عمر ذغالهایش کم بود. با این وجود، ادیسون که به اهمیت اختراع والیس پیبرده بود، تصمیم گرفت آن را اصلاح کند و به جای ذغال مادهٔ مناسب تری بیابد که با برق کمتر مدت درازی روشنایی بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بین نرود.
پس از یک سال تلاش بیوقفه و آزمایش صدها مادهٔ گوناگون، سرانجام ادیسون و همکارانش توانستند با خالی کردن هوای داخل حباب و استفاده از نخ معمولی کربونیزه (ذغالیشده) لامپی بسازند که تا چهل ساعت نور بدهد. این موفقیت اولیه موجب شد تا آنها با پشتکار بیشتری به تحقیقات خود ادامه دهند و زمانیکه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، ادیسون تشخیص داد که زمان مناسب برای نمایش آن فرا رسیده است.
او از روزنامهنگاران و صاحبان سرمایه دعوت کرد تا در شب ۳۱ دسامبر ۱۸۷۹ م. برای دیدن اختراع جدیدش به منلوپارک بیایند. به دستور او آزمایشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بطوریکه محوطهٔ منلوپارک و جادهٔ منتهی به آن غرق در نور شده بود. ادیسون میهمانان خود را با چیزی روبرو کرده بود که برایشان سابقه نداشت. منظرهٔ لامپهای نورانی بازدیدکنندگان را به شدت تحت تأثیر قرار داد؛ بطوریکه وقتی ادیسون نقشهٔ خود را برای تأسیس یک کارخانهٔ بزرگ الکتریسیته در نیویورک مطرح کرد پیشنهادش با استقبال گرم سرمایهداران حاضر روبرو شد.
در ۲۷ ژانویه ۱۸۸۰ م. ادیسون تقاضانامهٔ دریافت امتیاز اختراع «لامپ روشنایی الکتریکی» را به ادارهٔ اختراعات آمریکا تسلیم کرد اما با درخواستش موافقت نشد. کارشناسان سازمان معتقد بودند که طراحی و ساخت لامپ ادیسون بر مبنای مطالعات ویلیام سایر انجام شده است؛ بنابراین تنها امتیاز اختراع رشتهٔ ذغالی شده پرمقاومت (مادهٔ تولیدکنندهٔ نور لامپ) به ادیسون تعلق گرفت.
در ۱۳ فوریه ۱۸۸۰ م. وی به کشف یک پدیدهٔ مهم فیزیکی نائل آمد که اکنون به اثر ادیسون معروف است.
دو سال پس از نمایش عمومی لامپ الکتریکی، (۱۸۸۲ م.) ساختمان کارخانهٔ مرکزی تولید برق موسوم به «ایستگاه پرل استر یت» به پایان رسید و در چهارم سپتامبر همان سال نخستین سیستم توزیع نیروی الکتریسیته در جهان با قدرت ۱۱۰ ولت و ۵۹ مشتری در پایین محلهٔ منهتن به دست ادیسون افتتاح گردید.
چندی بعد ادیسون کوشید تا حق امتیاز لامپ برق را در بریتانیا از آن خود کند و بر رقیبش جوزف سووان – که مستقل از ادیسون موفق به اختراع لامپ حرارتی ِرشته کربنی شده بود- پیروز شود اما پس از یک دعوای حقوقی بیحاصل، دو طرف با یکدیگر به توافق رسیدند و برای بهرهمند شدن از منافع اختراعشان در بریتانیا شرکت «ادیسووان» را تأسیس کردند. این شرکت در سال ۱۸۹۲ م. جزئی از کمپانی بزرگ جنرال الکتریک (متعلق به ادیسون) گردید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
اولین و بدیهی ترین شناخت ها خداشناسی است
... آیا در خدایی که آفرینندة آسمان ها و زمین است شکی هست؟... ابراهیم:10
فاطر در لغت به معنای خالقی است که بدون نمونه می آفرینند و نیز به معنای شکافنده است؛ و چون به هنگام خلقت آسمان ها و زمین، اولاً آفرینش بدون نمونة قبلی بود و ثانیاً، گویی پردة تاریکِ نیستی شکافته شد و نور هستی در آسمان ها و زمین آشکار گشت؛ این واژه دربارة خلقت آن ها به کار رفته است؛ یا این که اشاره ای است به این یافتة جدید ستاره شناسان که همة کرات و منظومه ها در روز اول به صورت توده ای بزرگ و به هم پیوسته بود که بر اثر حرکت به دور خود و نیروی گریز از مرکز، شکافته شد و قطعاتی از آن به خارج پرتاب شد و منظومه ها و کهکشان ها و ثوابت و سیارات به وجود آمد.
قرآن فرموده است که نگاه به آسمان و زمین و تفکر در آفرینش آن ها هرگونه شک و تردید را دربارة وجود خداوند از دل می زداید.
امام حسین علیه السلام دربارة بدیهی بودن شناخت خدا در دعای «عرفه» چنین عرضه داشته اند: «چگونه چیزی که خود در هستی اش محتاج توست می تواند دلیل وجود تو باشد؟ آیا پدیدارتر و آشکارتر از تو چیزی هست که آن روشن کنندة هستی تو باشد؟ ای خدا، تو کی نبودی تا به دلیلی بر بودنت محتاج باشی؟ کی دور بوده ای تا آثار و آفرینشت تو را به ما نزدیک و آشنا کند؟ کور باد آن چشمی که تو را مراقب خود نبیند...»
عقل می گوید عالَم باید خدایی داشته باشد.
آیا آنان از غیر چیزی [که دیگران از آن خلق شده اند] آفریده شده اند؟ یا آنان خود آفرینندة خویش اند؟ طور:35
انسان یا بدون آفریننده و خود به خود به وجود آمده و یا خود آفرینندة خویش بوده و یا آفرینندة دیگری داشته است. این که انسان خود آفرینندة خود باشد قطعاً و مسلماً به حکم عقل باطل است، زیرا هیچ پدیدة ممکنی خود به خود به وجود نمی آید؛ و این نیز که خود خالق خویش باشد و یا موجوداتی مثلِ او خالقش باشند به حکم عقل باطل است؛ زیرا اولاً، اگر چنین بود، لازم می آمد که انسان از ازل وجود داشته باشد و ثانیاً، اگر خود خالق خویش بود، همة کمالات و زیبایی ها را در خود قرار می داد و نقایص و مرض ها و مرگ را از خود دور می کرد، حال آن که چنین نیست. پس باید پذیرفت که آفرینندة انسان از جنسِ او یا موجودی شبیه او نیست.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
اگر انسان قلب خود را از آلودگی ها پاک کند، نور توحید را در خود می یابد.
و آن گاه که پروردگار تو از صلب بنی آدم اولادشان را برگرفت و آنان را [به وسیلة درک عقولشان و ابلاغ پیامبران] بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همة آنان گفتند: چرا، گواهی دادیم. [خدا چنین کرد] تا مبادا در روز قیامت بگویید ما از آن [(یعنی توحید و ربوبیت)] غافل بودیم. اعراف:172
این آیه، که به آیة میثاق و آیة اَلَست معروف است، اشاره دارد به عالم ذر. آنچه در این آیة شریفه به روشنی آمده این است که انسان ها نوعی معرفت و آگاهی فطری به خدای یگانه دارند، به گونه ای که جای هیچ گونه عذر و ادّعای خطایی برای آنان نمی ماند؛ زیرا خداوند به آنان فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و آنان پاسخ دادند: «بَلی شَهِدْنا». از این رو انسان در روز قیامت نمی تواند بگوید که با ربوبیت الهی آشنا نبوده است، و هم چنین نمی تواند پیروی از پدران و پیشینیانش را بهانة شرک و گمراهی خود قرار دهد. پس این آیه نشانة شعور باطنی انسان به خدای خویش و درک عمیق قلبی از اوست.
پس انسان ذاتاً و فطرتاً خداجو و خداخواه است؛ و خداپرستی او پاسخی است به خواستة درونی اش
پس حق گرایانه به این دین [(دین اسلام)] روی آور؛ [و] هرگز تبدیلی در آفرینش [تکوینی] خدا نباشد. این است دین ثابت و استوار؛ اما بیشتر مردم نمی دانند. روم:30
خدا در این آیه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: دین را وجهة نظر خود قرار بده؛ یعنی توجهت کاملاً به سوی دین باشد؛ خود را درست مواجه با دین قرار بده، نکند بخشی از وجودت به دین پشت کرده باشد؛ سرشت خدایی، که خدا همة انسان ها را بر آن سرشته، این است؛ یعنی خداخواهی و رو به سوی او کردن. خداوند می خواهد بفرماید که ای پیامبر، چیزی بر خلاف فطرت و خواست فطری به تو نگفتم. تمام توجهت به دین باشد. البته باید به این نکته دقت کرد که احکام دین و قواعد اصولی دین موافق با نوع آفرینش انسان است: اگر در دین دستور داده شده که خدا را پرستش کنید، پرستش خدا موافق فطرت و خلقت آدمی است؛ اگر گفته شده است دیگران را یاری و عدالت را مراعات کنید و ستم نکنید، انسان باطناً این ها را می طلبد؛ و این است راز پیروزی دین خدا، اسلام.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
نظمِ حیرت انگیز عالم گواه وجود خداست
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 56
به نام خدا
این دریای نیمه شور و بسته خزر بین دو قاره آسیا و اروپا واقع شده از جهت دارا بودن ذخایر مختلف انرژی در طبقات زیرین آنها و نیز منابع بیولوژیکی و بهره برداری از آنها نقش مهمی در شکوفایی اقتصادی کشورهای همساهی ایفا می کند. دریاچه خزر با ایجاد کانال ولگا ـ دن بواسطة ارتباط با دریای آزوف و دریای سیاه می تواند با آبهای آزاد مرتبط باشد. از این رو اهمیت ویژه ای را بخود اختصاص داده است.
معرفی دریای خزر
دریای خزر یا دریای مازندران به شکل تقریباً مستطیلی است که طول آن شمالی جنوبی بوده در شمال کشور ایران و در قاره آسیا واقع است. مجموع سواحل شمالی ایران بطول 992 کیلومتر از آستارا تا خلیج حسینقلی بخش جنوبی آن را در بر گرفته است.
از نظر اروپائیان نام کاسپین از نام قومی به نام کاسپی که در جنوب غرب این دریا می زیسته اند گرفته شده است نامهای دیگری نیز به این دریا داده شده است.
معدودی از آن عبارتند از:
بحر حیوانات، بحر آبسکون، دریای طبرستان، دریای قزوین و غیره.
(دریای خزر به سبب اینکه بطور طبیعی به اقیانوسهای منجمد شمالی یا اقیانوس اطلس راه ندارد دریاچه ای است که از نظر وسعت و بزرگی از زمانهای قدیم به غلط نام دریا به آن داده شده است به سبب انحلال 85/12 (در هزار) نمک آب آن کمی شور است ولی این شوری از دریاهای دیگر کمتر است.)
از نظر وسعت می توان آن را بزرگترین دریاچه کره زمین دانست طول آن از شمال به جنوب حدود (1205) کیلومتر و پهنای آن در پهن ترین منطقه در بخش شمالی دریا حدود (554) کیلومتر و در تنگ ترین قسمتها که بین شبه جزیره آبشوران و دماغه کیا ولی قرار دارد (202) کیلومتر است.
این دریا بین عرض های 35 ، 34 ، 36 ، 13 ، 42 شمالی و طولهای 29 ، 44 ، 54 ، 39 ، 38 ، 46 شرقی قرار دارد. از این نظر، گسترش شمالی و جنوبی و شرقی و غربی آن شرایط بسیار متفاوتی از نظر آب و هوا میزان تبخیر و واردات آب شیرین در آن ایجاد می کند که نه تنها از نظر اکولوژی و محیط زیست تنوع فراوانی به آن می دهد بلکه از نظر ساختمانی نیز تغییراتی از نظر عمق نیروهای مؤثر و بالاخره ویژگیهایی از نظر روانهای دریایی در آن ایجاد می شود.
محیط این دریا حدود 6379 کیلومتر که 992 کیلومتر آن در خاک ایران و بقیه در خاک شوروی است مساحت آن حدود 000/438 کیلومترمربع یعنی 5/6 برابر دریاچه آرال و 5 برابر دریاچه سوپریورو 13 برابر دریاچه بایکال است. حجم آن طبق محاسبه جدید حدود 79319 کیلومترمکعب می باشد. طول مجمع خطوط کرانه های آن 6379 کیلومتر است که 992 کیلومتر سواحل جنوبی آن از مصب رود اترک در شرق تا مصب رود آستارا در غرب ایران است. عمق متوسط این دریا 180 متر و حداکثر آن در بخش جنوبی به 50/945 متر می رسد. از مجموع مساحت 3733000 کیلومترمربع حوضه آبگیر دریای خزر حدود 2516000 کیلومترمربع آن در سطح ایران (دامنه های شمالی سلسله جبال البرز) و بقیه در سطح کشور شوروی قرار دارد. سطح آب دریای خزر در دوره یخچال اوایل دوران چهارم حدود 80 متر از سطح فعلی آن بالاتر بوده ولی امروز سطح آن 26 متر از سطح اقیانوسها کمتر است.
تقسیمات = از نظر اختصاصات حیاتی و عمق سنجی آن را به سه قسمت شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم می کنند. عمق متوسط در بخش شمالی یعنی در شمال که خطی از جزیره تیولن به دماغه توب کارآگای می رسد در حدود 5 متر و حجم آن حدود 94/0 درصد کل این دریاست از نظر مساحت بخش شمالی این دریا حدود 73/27% مساحت کل دریای خزر را شامل می شود. این قسمت در حد جنوبی خود حداکثر تا 50 متر عمق دارد خزر شمالی مدت زیادی از سال را منجمد است و سواحل آن پست و شنی و دارای جزایر متعددی است. حد جنوبی قسمت خزر میانی خطی است که از جزیره ژیلوی به دماغه کوالی می رسد عمق متوسط آن 176 متر و حداکثر عمق آن 770 متر می باشد. حجم خزر میانی کمتر از 3/1 حجم کل دریای خزر است.
خزر جنوبی = این منطقه شامل سواحل ایران و شبه جزیره آشوران و دماغه کوالی است. عمق متوسط آن 325 متر و عمیق ترین نقطه آن دارای عمق 980 متر است حجم آن کمی کمتر از 3/2 حجم کل دریای خزر است. در سواحل ایران عمیق ترین نقطه در نزدیک و امتداد سواحل شهسوار است و برجستگی زیر دریایی یا ارتفاعی که بخش مرکزی را از بخش جنوبی جدا می کند در خاک روسیه قرار دارد.
3ـ4ـ توپوگرافی سواحل و بستر دریای خزر
در سمت شمال این دریا، جلگه وسیعی امداد یافته که به نام جلگه شمال خزر نامیده می شود. در بخش میانی دریا در قسمت ساحل غربی، ادامه رشته کوههای قفقاز دیده می شوند و در منطقه شبه جزیره آپشرون دوباره می توان جلگه ها و زمینهای پستی را مشاهده نمود.
در جنوبی ترین قسمت در طول ساحل در منطقه ای باریک، ناحیه جلگه ای لنکران امتداد یافته که به این ترتیب کوههای طالش را از دریای خزر جدا می کند. در بخش ساحلی جنوب دریاچه یک جلگه بسیار باریک خزر را در بر گرفته و به موازات ساحل رشته کوههای البرز قرار دارد. وجود تپه ها، برجستگیها و چین خوردگیهای با شیب تند و جلگه های بسیار مرتفع در بخش شرقی از سمت شبه جزیره تیوپ کاراگان به سمت سواحل دریا کاملاً مشهود است. فلات مان قشلاق، کندرلی و وستیورت و خلیج معروف قره بغاز در قسمت شمال شرقی به جلگه اوستیورت پیوسته و در بخش جنوبی این خلیج فلاتی بنام کراسنوودسک قرار گرفته است. در امتداد طولی منطقه کراسنوودسک رشته کوههای کپه داغ کشیده شده و ساحل در بخش جنوبی این ناحیه در سطح پایینتری قرار دارد. بطور کلی تنوع و گوناگونی پستی و بلندیهای سواحل و بستر دریاچه خزر را می توان ناشی از ساختار زمین شناسی آن دانست.
پستی و بلندیهای کف دریای خزر را می توان به سه بخش تقسیم نمود:
فلات قاره ای، شیب قاره ای و بستر گودالهای عمیق.