لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
الف ) هدف از خلقت انسان و این نظام هستی چیست؟ ب) آیا زندگی این جهان میتواند هدف از آفرینش انسان باشد .
صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونهای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد; یعنی از برکت نظام احسن که بر جهان آفرینش حاکم است، انسانی که از مادة زمینی خلق شده، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید . خلق جمادات و نباتات و حیوانات و... در راستای پیدایش نظام احسنی است که در مجموع زمینة رشد انسان را فراهم میآورد .این پرسش، سابقة دیرینهای دارد و مانند برخی از مسائل فلسفی، برای همگان مطرح است. غالب انسانها مایلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و یا مجموعه انسانها چیست؟ این پرسش برای افرادی به صورت یک عقدة "لاینحل" در میآید که دایره هستی را به جهان ماده منحصر مینمایند و مرگ را پایان زندگی بشر میدانند و عالمی به نام "رستاخیز" و سرایی به عنوان "آخرت" را نمیپذیرند; امّا کسانی که زندگی مادّی را برای انسان، منزلی از منازل زندگی بشر میدانند و به دنبال این جهان به سرای دیگری معتقدند و این جهان را روزنه و پلی برای نیل به ابدیت میدانند، پاسخ به این پرسش، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرینش انسان را در این جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان دیگر و در زندگی ابدی، جستوجو میکنند و میگویند: "هدف خلقت انسان، در این جهان، آماده کردن او برای یک زندگی ابدی و جاودانی است که خود، هدف و مطلوب نهایی است بعد از ذکر این مقدمه، به طور اجمال به بررسی هدفِ آفرینش میپردازیم .برای خلقت و آفرینش، دو هدف میتوان تصور کرد نخست: هدف متوسط; دوم: هدف غایی و عالیبا مراجعه به آیات قرآن و روایات اهلبیت:، روشن میشود که هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگی خداست. این مطلب، در همة پدیدههای عالم، ساری و جاری است. خداوند، دربارة همة اشیای مادّی عالم میفرماید: "...وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلآ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَـَکِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ..." (اسرأ، 44) همه موجودات، تسبیح خدا میگویند; امّا شما تسبیح آنان را نمیفهمید." و دربارة انسان و جنّ نیز میفرماید: "وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلآ لِیَعْبُدُونِ".) آفرینش انسان و جنّ برای بندگی است. بنابراین، از دیدگاه وحی، همه هستی تسبیحگوی ذات اوست! امّا هدف عالی و غایی، وصول به مبدأ نور هستی است; یعنی منتهیالیه سیر مخلوقات، اوست: "وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ".(نجم،42) انتهای سیر انسان به سوی پروردگار است: "إِنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الرُّجْعَیََّ".(علق،8) بازگشت همگان به سوی خداست: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ َجِعُون".(بقره،156) همه این آیات، غایت سیر را روشن میکند. البته رسیدن به خدا، همان به کمال مطلق رسیدن مخلوقات است. هنگامی پدیدههای هستی کمال آخِر خود را مییابند که به قرب الهی برسند. پس روشن شد هدف غایی خلقت، به کمال رسیدن همة موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب الهی است . در اینجا دو مطلب دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد : نخست اینکه خدای متعال، فیاض به تمام معناست و باران رحمت او همیشه بر بندگان میبارد و مانعی هم برای آن نمیتوان تصور کرد; به دیگر سخن، مقتضی موجود و مانع مفقود است; پس باید خلق کند; چون لازمة ذات او خلاقیت و فیاض بودن است . دوم اینکه آیا خدا در آفرینش، ذینفع است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: منفعت و سود، به خلق بر میگردد; نه به خالق; یعنی خدا ذینفع نیست; یا به عبارت دیگر، ناقص نیست که با این کار به کمال برسد; بلکه سود به مخلوق بر میگردد . من نکردم خلق تا سودی کنمبلکه تا بر بندگان جودی کنمبه دیگر سخن: آفرینش، احسان و فیض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنین آفرینشی حُسن ذاتی دارد و قیام به انجام دادن فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز اینکه خودِ فعل زیبا باشد، به چیز دیگری نیاز ندارد; بنابراین اگر کسی بپرسد: چرا خالق منّان، دست به چنین کار پسندیدة با لذات زده است؟ در پاسخ باید گفت: خداوند که فیّاض علیالاطلاق است، (با توجه به اینکه میتوانست موجودی را خلق کرده، به کمال برساند) اگر چنین نمیکرد، جای پرسش و ایراد بر او بود . ممکن است این پرسش نیز در ذهن انسان مطرح شود که مگر خداوند نیازمند پرستش بندگان است؟ در پاسخ میگوییم: همانطور که میدانید، هدف از فعل، در خداوند متعال و انسانها متفاوت است. هدف در افعال انسان عبارت است از فایدهای که هنگام فعل، انسان در نظر میگیرد و برای رسیدن به آن تلاش میکند; یعنی هدف انسان از فعالیتهایش دفع کمبودها و نیازمندیهای خودش میباشد; امّا درباره خداوند نمیتوان گفت: هدف از فعل او تأمین نیازمندیها و رفع نواقص است; زیرا خدای متعال به چیزی نیاز ندارد تا برای تأمین آن کاری انجام دهد. او کمال مطلق است و هر کس هر چه دارد و هر بهرهای که از هستی داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چیزی نیست تا با انجام دادن کاری کامل شود; بلکه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهی داشتن یا رفع نیاز بندگان است. عبادت هم جزو اهداف آفرینش است و از اهداف متوسط برای رسیدن به کمال نهایی و غایی میباشد و فایدة عبادت، تنها عاید بنده میشود و او را پرورش داده، از نقص به کمال میبرد و در عبادتِ بنده هیچ فایدهای برای خداوند متصور نیست . بنابراین، همانطور که اشاره شد، هدف غایی از آفرینش انسان، تکامل و وصول به رحمت الهی است و افرادی میتوانند از این رحمت و فیض الهی استفاده کنند که به نهایت درجة تکامل رسیده باشند; از این رو، اثر تکامل، آرامش در سایه سار رحمت الهی است: "وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ # إِلآ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَ َلِکَ خَلَقَهُمْ; (هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین ]رحمت[ آنان را آفرید." که این باعث ورود به بهشت و زندگی جاودان داشتن در آنجا میشود.(ر.ک: معارف قرآن، آیةالله مصباح یزدی، 1ـ3، ص 155 ـ 179، مؤسسة در راه حق چنانکه مولای متقیان میفرماید: بیگمان، خدای سبحان دنیا.) را مقدمهای برای زندگی پس از آن قرار داده است و آن را برای مردم، بوتة آزمونی شمرده است تا هر آنکه را نیکوکارتر است، باز شناسد. این است که ما برای دنیا آفریده نشدهایم و مأموریتمان تلاش در جهت آن نیست; بلکه برای آزمایش در دنیا نهاده شدهایم".(فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی نهجالبلاغة، عبدالمجید معادیخواه، ج 1، ص 77، نشر ذره.) در پایان، مناسب است به "هدف نهایی" در کارهای انسان نیز اشارهای کنیم: از ویژگیهای هدف نهایی این است که هر چه باشد، چون و چرا نمیپذیرد; توضیح اینکه: اگر از دانشآموزی بپرسیم: برای چه درس میخوانی؟ میگوید: برای اینکه به دانشگاه راه یابم. باز اگر پرسش کنیم: دانشگاه را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه دکتر یا مهندس شوم. میگوییم: مدرک برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه فعالیت مثبتی انجام دهم و درآمد خوبی داشته باشم. باز اگر بپرسیم: درآمد خوب را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه زندگی آبرومند و مرفهی داشته باشم. سرانجام میپرسیم: زندگی مرفه و آبرومند برای چه میخواهی؟ در اینجا میبینیم، لحن سخن او عوض میشود و میگوید: خوب برای اینکه زندگی مرفه و آبرومندی داشته باشم; یعنی همان پاسخ سابق را تکرار میکند و این پاسخ نهایی او به شمار میرود. دلیل آن هم این است که او همواره بر پاسخ پایانی خویش تأکید خواهد کرد. در اینجا هم وقتی گفته میشود: هدف از آفرینش چیست؟ میگوییم: برای تکامل انسان و دریافت رحمت خدا. اگر پرسیده شود: تکامل و قرب پروردگار برای چه منظوری است؟ میگوییم: برای قرب به پروردگار! یعنی این هدف نهایی است و همه چیز را برای تکامل و قرب میخواهیم; امّا قرب و دریافتِ رحمت، ذاتاً ارزشمند است و ماورای آن خوبی دیگری نیست.(تفسیر نمونه، آیةالله مکارم و دیگران، ج 22، ص 393، دارالکتب الاسلامیة.) ب) دنیا راه است. راه نمیتواند هدف باشد. اگر هدف از آفرینش تنها زندگی در این جهان باشد، لازم میآید که جهان آخرت وجود نداشته باشد، نیکان پاداش داده نشوند و بدان به کیفر کردارشان نرسند، چون در دنیا نمیتوان به طور کامل، پاداش نیکان و کیفر بدان را داد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 79 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
از کجا آمده ایم: سرآغاز هستی
برای چه آمده ایم: هدف زندگی
به کجا خواهیم رفت: سرانجام حیات
و به عبارت دیگر حس کنجکاوی او را وادار می کند که راز هستی و معمای خلقت را درک کند او پیوسته می خواهد سرآغاز و سرانجام هستی را بداند و هدف از خلقت را بدست آورد و اگر در این باره فکر نکند و نیندیشد دچار افکار مالیخولیائی می شود و در فشار روحی عجیبی قرار می گیرد.
جایگاه معاد
معاد در تحمل و فطرت هر انسانی جایگاه قابل توجهی دارد زیرا کیست که نپرسد و یا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه می شود؟ پایان عمر و تلاش ما به کجا می رسد؟ نتیجه و هدف از زندگی چیست؟ آری این سئوالها برای همه مطرح است گرچه افرادی به زبان معاد را نمی پذیرند ولی ناخوداگاه در عمق جان خود احساس ابدیت برای انسان دارند و گاه و بی گاه از خود علامتهایی نشان می دهند که دلیل آن است که با وجود مرگ و پوسیده شدن جسم حاضر نیستند انسانیت و شخصیت واقعی او را نابود و نیست شده بدانند که ما نمونه هایی از این علامتها را در اینجا بیان می کنیم .
1- تمام منکران معاد به قبر نیاکان خود احترام می گذارند.
2- نام شخصیتهای مرده را بر روی خیابانها ، موسسات ، مدارس و دانشگاهها می گذارند.
3- گاه ی مردگان خود را مومیایی کرده تا فاسد نشوند یکی از احساسات درونی انسان احساس غربت است دنیا برای او تنگ است با همسر و باغ و مسافرت هم موقتا خود را سرگرم می سازد ولی پس از چندی ابز از درون احساس کمبود می کرد همۀ وسائل رفاه هم او را سیر نمی کند گاهی به فکر خود کشی می افتد گاهی می پرسد هدف آفرینش چیست؟ چرا من هستم تمام این قلقلک های درونی نشان می دهد که انسان احساس غربت می کندو این جهان با تمام گستردگیش برای او تنگ است و جسم برای او قفس و دنیا برای او زندان است که این احساس فیزیکی از زمینه های ایمان به روزی است که در آنجا انسان سیر می شود به تمام آرزوها و اهدافش می رسد زیرا پاسخ هر نیاز و احساس و قلقلک درونی در بیورن موجود است مثلا احساس تشنگی با آب و احساس شهوت با همسر و احساس غربت هم با معاد پاسخ داده می شود در طول تاریخ هیچ کس دلیل علمی برای نبودن معاد نیاورده و چیزی که مخالفان معاد زمزمه می کنند آن است که مگر می شود انسان مرده ای که ذراتش پوسیده و پخش شده است بار دیگر زنده شود؟ پاسخ عقل و قرآن آن است که می شود و این کار نشدنی نیست هم در فکر قابل تصور است و هم دائما در شبانه روز نمونه هائی از زنده شدن مردگان را با چشم خود می بینیم امام جواد (ع) می فرماید: خوابیدن و بیدار شدن بهترین نمونه ای است که مردن و زنده شدن را برای ما قابل درک می کند آری مرگ یک خواب طولانی و شدیدی بیش نیست بهار و پاییز درختان نمونه دیگری از زنده شدن و مردن گیاهان است در سورۀ فاطر می خوانیم : خداست که با دها فرستد تا ابر را انگیزد و آن را به شهرها و مناطق مرده روانه می کند و پس از باریدن آن شهر مرده را زنده می کند سپس می فرماید «کذلک النشور» یعنی زنده شدن مردگان هم مانند زنده شدن درختان و گیاهان است در جای دیگر می فرماید: «احیینا به بلده میتا کذلک الخروج» ما به واسطه باران شهر مرده را زنده کردیم همچنین است خروج شما در قیامت .
بنابراین نمونه هائی از زنده شدن در آفرینش هر روز و شب و هر سال و فصل پیش چشم ما می درخشد و مساله زنده شدن مرده را برای ما ساده و ممکن جلوه می دهد.
داستانی دیگر
روزی حضرت ابراهیم از کنار دریایی می گذشت که لاشه حیوانی را دید که حیوانات و پرندگان و جانوران دریایی بر روی آن ریخته اند و هر کدام قسمتی از بدن او را خورده اند وقتی حضرت ابراهیم این منظره را دید از خدا پرسید که روز قیامت چگونه حیوانات را زنده می کنی خداوند از حضرت ابراهیم پرسید آیا ایمان به معاد و قدرت من نداری؟ گفت : چرا اما تا با چشمان خودم نبینم آرامش پیدا نمی کنم خداوند به ابراهیم گفت که چهار پرنده را بگیر و بکش و گوشتشان را درهم مخلوط کن و بر سر چند کوه بگذار وپس یک به یک آنها را صدا بزن ببین چگونه ذرات مخلوط از هم جدا و در کنار هم و پرنده اولی ساخته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن .doc :
خلقت انسان از نظر قرآن
مقدمه :
انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است این موجود یگانه چنان که قرآن کریم به آن اشاره می فرماید رشد خود را از خاک شروع کرده و مراحل مختلف تکامل را پشت سر گذاشته تا آن جا که روح خدایی در درون وی شکوفا شده و همراه وی وهمگام با هم به حرکت در آمده و با طی مراحل گوناگون صفات و ویژگی های همچون عقل ، عشق و عواطف انسانی را از خود به مرحله ی ظهور و شکوفایی رسانده است .
آنچه همیشه ذهن انسان را متوجه کرده و در طول تاریخ او را به تلاش و تفکر واداشته است معرفت نفس یا خودشناسی است انسان درپی شناختن خود گاه به راه درست و گاه به نادرست گام نهاده است .
قرآن کریم به منظور دستیابی به خودشناسی و رشد شخصیت و ارتقای نفس انسان به مدارج کمال انسانی ، مناسبترین و بهترین راهی را که بتواند زمینه ی خوشبختی دنیا و آخرت او را فراهم کند به وی نشان داده است در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت موجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری و همچنین راههای تهذیب و تربیت و معالجه ی روان انسان را به طور جامع نشان داده است ما می توانیم که کمک حقایقی که در قرآن درباره ی انسان و صفات و حالات گوناگون روانی او آمده است بخوبی شخصیت انسانی خویش را رشد دهیم و همچنین انگیزه های اصلی محرک رفتار انسان و عواملی را که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی انگیزه بسزایی دارند بشناسیم زیرا قرآن سخن آفریدگار انسان است و بدیهی است که آفریدگار به طبیعت و اسرار آفرینش مخلوق خود داناتر است (الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر ) آیا آن خدایی که خلق را آفرید عالم ( به اسرار آنها ) نیست و به حال آنکه به باطن ( و ظاهر همه ی ) امور عالم آگاه است سوره ی ملک آیه 14
انگیزه های رفتار در قرآن :
انگیزه ها نیروهای محرکی هستند که در موجود زنده خالقی از نشاط و فعالیت بر می انگیزند و رفتارش را آشکار می سازند و او را در سوی هدف یا هدف های مشخص راهنمایی می کنند . انگیزه ها وظایف ضروریت و مهمی برای موجود زنده انجام می دهند در واقع این انگیزه ها هستند که انسان را به برآمدن نیازهای اساسی و ضروری زندگی و آدمی آن وامی دارند و نیز او را به انجام بسیاری از کارهای مهم دیگر در هماهنگ کردن انسان با محیط زندگی مفید هستند بر می انگیزند روان شناسان جدید انگیزه ها را به دو بخش اصلی تقسیم می کنند و آنها عبارتند از :
انگیزه های فیزیولوژیک : این انگیزه ها ، در نیازهای فیزیولوژیک یک جسم و عوارضی که در بافت های بدن مانند کمبود مواد لازم برای بدن را به هم خوردن تعادل آن به وجود می آیند مربوط می شود این انگیزه ها رفتار فرد را در جهت اهدافی که نیازهای فیزیولوژیک بدنش را بر آورده کنند راهنمایی می کنند و یا نقص و کمبودی رتا که گاهی در بافت های بدن به وجود می آید جبران می کنند و آن را از توازن به حالت گذشته بر می گردانند .
انگیزه های روانی : این انگیزه ها به وسیله ی فراگیری در جریان رشد اجتماعی فرد قابل حصول هستند . و انگیزه هایی هستند که مستقیما در مورد انگیزه های فیزیولوژیک مانند گرسنگی و خستگی صادق است .
انفعال ها در قرآن :
مشیت حکیمانه ی خداوند چنین اقتضا می کند که یک سلسله حالتهای انفعالی در انسان و نیز حیوان قرار دهد این عواطف ( علاوه بر انگیزه ها ) در حفظ نسل و بقای نسل انسان و حیوان به آنها کمک می کنند مثلا ترس که حالتی انفعالی است باعث می شود از خطرهایی که تهدید مان می کند دوری کنیم و حالت انفعالی خشم ما را به دفاع از خود و مبارزه برای بقا وا می دارد و یا حالت انفعالی محبت ، اساس و پایه یی پیوند دو جنس نر و ماده ( در انسان و حیوان ) و جذب هر کدام به دیگری برای بقای نوع می باشد .
میان انگیزه ها ( عواطف فعال ) و عواطف انفعالی رابطه ی مستحکمی وجود دارد چون هر انگیزه ای معمولا همراه یک حالت انفعالی است مثلا هر گاه انگیزه ای در انسان به اوج خود برسد و برای مدتی از ارضای آن جلوگیری به عمل آید به انسان حالتی از تنش دست می دهد و این حالت معمولا با حالت وجدانی و انفعالی اندوه و گرفتگی همراه است اما ارضای انگیزه ی مزبور حالت شادی و خوشحالی به همراه دارد علاوه بر این عواطف انفعالی درست مانند انگیزه ها ، وظیفه ی جهت دادن به رفتار وارشاد را نیز انجام می دهند به عنوان مثال حالت انفعالی ترس انسان را به فرار و دورشدن از خطر وامی دارد و حالت انفعالی خشم شخصی را به دفاع از خود و گاهی حتی به تجاوز وادار می کند و یا حالت انفعالی محبت باعث نزدیکی انسان به محبوبش می شود و در قرآن کریم توصیف دقیقی درباره ی بسیاری از عواطف انفعالی مانند ترس و خشم ، محبت ، شادی ، نفرت ، غیرت ، حسد پشیمانی ، شرم و خواری که انسان آنها را احساس می کند آمده است .
غلبه بر انفعال ها :
قرآن به ما توصیه کردهاست که بر هر یک از انفعال های غم و شادی مسلط باشیم ما نباید نسبت به مصائب و حوادث غم انگیزی که در زندگی برای خود ما یا فرزندان یا متملکات و اموالمان پیش می آید بیش از اندازه اظهار اندوه کنیم همانطور که نباید در ابراز شادی آنچه از نیکی و خیری که به ما می رسد و یا موفقیت و برتری و شهرت و مقامی که به دست می آوریم زیاده روی کنیم زیرا چیزهایی از این قبیل تنها در علم خداوند متعال و در گروی خداست اوست ( ما احساب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذالک علی الله یسیر لکیلا تاسوا علی ما فاتکم لا تفرحوا بما اتکم و الله لا یحب کل مختال فخور )
هر رنج و مصیبتی در زمین ( از قعطی ، آفت و فقر و ستم یا از نفس خویش چون ترس و غم و درد ) به شما رسد همه در کتاب ( لوح محفوظ ما ) پیش از آنکه که در دنیا ایجاد کنیم ثبت است و خلق آن بر خدا آسان است ( این را بدانید ) تا هرگز بر آن چه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می رسد دلشاد نگردید و خدا دوستدار هیچ خودستایی نیست به طور کلی خداوند سبحان ما را به کنترل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
آغاز خلقت انسان
آیات قرآن یه هر یدام در جائی قرار دارد به تفصیل تاریخ بشریت را بیان یرده، و حاصل این تفصیل این است یه نوع انسانی (البته به تمامی انواع انسانها یه حتی شامل سایر ادوار بشریت هم بشود) بلیه این نوعی یه فعلاً نسلش در روز زمین زندگی می یند نوعی نبوده یه از نوعی دیگر از انواع حیوانات و یا غیر حیوانات پدید آمده باشد مثلاً از میمون درست شده باشد، و طبیعت او را یه در اصل حیوانی دیگر بوده با تحولات خود تحول داده، وتیامل بخشیده باشد. بلیه نوعی است مستقل یه خدای تعالی او را بدون الگو از مواد زمین بیافرید و خلاصه روزگاری بود یه آسمان و زمین و همه موجودات زمینی بودند ولی از این نسل بشر هیچ خبرواثری نبود، آنگاه خدای تعالی از این نوع یی مرد و یی زن خلق یرد یه نسل فعلی بشر منتهی به آن دونفر می شود می فرماید:
انا خلقنایم من ذیر وانثی، و شما را تیره تیره ساختیم، تاییدیگر را بشناسید.1
و نیز می فرماید:
خلقیم من نفس واحده و جعل منها زوجها
شما را از یی تن خلق یرد یه همسران آن یی تن را هم از جنس خود او یرد2
ونیز می فرماید:
ان مثل عیسی عندالله یمثل آدم خلقه من تراب
مثل عیسی یه بدون پدر خلق شد مثل آدم است یه پدر ومادری نداشت، و از خای خلق شد3
این بود خلاصه ای از تاریخ پیدایش بشر از نظر قرآن.
و اما این فرضی یه علمای طبیعی امروز یرده اند یه تمامی انواع حیوانات فعلی و حتی انسان از انواع ساده تری پیدا شده اند و گفته اند: یه اولین فرد تیامل یافته بشر از آخرین فرد تیامل یافته میمون پدید آمده، یه مدار بحثهای طبیعی امروز هم همین فرضیه است، و یا گفته اند: انسان از ماهی تحول یافته، همه این حرفها صرف فرض است، و فرض هیچ دلیل علمی یقینی ندارد، بلیه آنرا فرض و تصور می ینند تا بوسیله آن بیانات علمی خود را توجیه و تعلیل ینند، و هرقدر هم یه این فرضیه ها معتبر باشد، اعتبارش ربطی به اعتبار حقایق دینی ندارد، بلیه حتی با امیانات ذهنی هم منافات ندارد، چون بیشتر از توجیه یردن آثار واحیام مربوطه به موضوع بحث خاصیت دیگری ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
خلقت انسان از نظر قرآن
مقدمه :
انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است این موجود یگانه چنان که قرآن کریم به آن اشاره می فرماید رشد خود را از خاک شروع کرده و مراحل مختلف تکامل را پشت سر گذاشته تا آن جا که روح خدایی در درون وی شکوفا شده و همراه وی وهمگام با هم به حرکت در آمده و با طی مراحل گوناگون صفات و ویژگی های همچون عقل ، عشق و عواطف انسانی را از خود به مرحله ی ظهور و شکوفایی رسانده است .
آنچه همیشه ذهن انسان را متوجه کرده و در طول تاریخ او را به تلاش و تفکر واداشته است معرفت نفس یا خودشناسی است انسان درپی شناختن خود گاه به راه درست و گاه به نادرست گام نهاده است .
قرآن کریم به منظور دستیابی به خودشناسی و رشد شخصیت و ارتقای نفس انسان به مدارج کمال انسانی ، مناسبترین و بهترین راهی را که بتواند زمینه ی خوشبختی دنیا و آخرت او را فراهم کند به وی نشان داده است در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت موجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری و همچنین راههای تهذیب و تربیت و معالجه ی روان انسان را به طور جامع نشان داده است ما می توانیم که کمک حقایقی که در قرآن درباره ی انسان و صفات و حالات گوناگون روانی او آمده است بخوبی شخصیت انسانی خویش را رشد دهیم و همچنین انگیزه های اصلی محرک رفتار انسان و عواملی را که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی انگیزه بسزایی دارند بشناسیم زیرا قرآن سخن آفریدگار انسان است و بدیهی است که آفریدگار به طبیعت و اسرار آفرینش مخلوق خود داناتر است (الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر ) آیا آن خدایی که خلق را آفرید عالم ( به اسرار آنها ) نیست و به حال آنکه به باطن ( و ظاهر همه ی ) امور عالم آگاه است سوره ی ملک آیه 14
انگیزه های رفتار در قرآن :
انگیزه ها نیروهای محرکی هستند که در موجود زنده خالقی از نشاط و فعالیت بر می انگیزند و رفتارش را آشکار می سازند و او را در سوی هدف یا هدف های مشخص راهنمایی می کنند . انگیزه ها وظایف ضروریت و مهمی برای موجود زنده انجام می دهند در واقع این انگیزه ها هستند که انسان را به برآمدن نیازهای اساسی و ضروری زندگی و آدمی آن وامی دارند و نیز او را به انجام بسیاری از کارهای مهم دیگر در هماهنگ کردن انسان با محیط زندگی مفید هستند بر می انگیزند روان شناسان جدید انگیزه ها را به دو بخش اصلی تقسیم می کنند و آنها عبارتند از :
انگیزه های فیزیولوژیک : این انگیزه ها ، در نیازهای فیزیولوژیک یک جسم و عوارضی که در بافت های بدن مانند کمبود مواد لازم برای بدن را به هم خوردن تعادل آن به وجود می آیند مربوط می شود این انگیزه ها رفتار فرد را در جهت اهدافی که نیازهای فیزیولوژیک بدنش را بر آورده کنند راهنمایی می کنند و یا نقص و کمبودی رتا که گاهی در بافت های بدن به وجود می آید جبران می کنند و آن را از توازن به حالت گذشته بر می گردانند .
انگیزه های روانی : این انگیزه ها به وسیله ی فراگیری در جریان رشد اجتماعی فرد قابل حصول هستند . و انگیزه هایی هستند که مستقیما در مورد انگیزه های فیزیولوژیک مانند گرسنگی و خستگی صادق است .
انفعال ها در قرآن :
مشیت حکیمانه ی خداوند چنین اقتضا می کند که یک سلسله حالتهای انفعالی در انسان و نیز حیوان قرار دهد این عواطف ( علاوه بر انگیزه ها ) در حفظ نسل و بقای نسل انسان و حیوان به آنها کمک می کنند مثلا ترس که حالتی انفعالی است باعث می شود از خطرهایی که تهدید مان می کند دوری کنیم و حالت انفعالی خشم ما را به دفاع از خود و مبارزه برای بقا وا می دارد و یا حالت انفعالی محبت ، اساس و پایه یی پیوند دو جنس نر و ماده ( در انسان و حیوان ) و جذب هر کدام به دیگری برای بقای نوع می باشد .
میان انگیزه ها ( عواطف فعال ) و عواطف انفعالی رابطه ی مستحکمی وجود دارد چون هر انگیزه ای معمولا همراه یک حالت انفعالی است مثلا هر گاه انگیزه ای در انسان به اوج خود برسد و برای مدتی از ارضای آن جلوگیری به عمل آید به انسان حالتی از تنش دست می دهد و این حالت معمولا با حالت وجدانی و انفعالی اندوه و گرفتگی همراه است اما ارضای انگیزه ی مزبور حالت شادی و خوشحالی به همراه دارد علاوه بر این عواطف انفعالی درست مانند انگیزه ها ، وظیفه ی جهت دادن به رفتار وارشاد را نیز انجام می دهند به عنوان مثال حالت انفعالی ترس انسان را به فرار و دورشدن از خطر وامی دارد و حالت انفعالی خشم شخصی را به دفاع از خود و گاهی حتی به تجاوز وادار می کند و یا حالت انفعالی محبت باعث نزدیکی انسان به محبوبش می شود و در قرآن کریم توصیف دقیقی درباره ی بسیاری از عواطف انفعالی مانند ترس و خشم ، محبت ، شادی ، نفرت ، غیرت ، حسد پشیمانی ، شرم و خواری که انسان آنها را احساس می کند آمده است .
غلبه بر انفعال ها :
قرآن به ما توصیه کردهاست که بر هر یک از انفعال های غم و شادی مسلط باشیم ما نباید نسبت به مصائب و حوادث غم انگیزی که در زندگی برای خود ما یا فرزندان یا متملکات و اموالمان پیش می آید بیش از اندازه اظهار اندوه کنیم همانطور که نباید در ابراز شادی آنچه از نیکی و خیری که به ما می رسد و یا موفقیت و برتری و شهرت و مقامی که به دست می آوریم زیاده روی کنیم زیرا چیزهایی از این قبیل تنها در علم خداوند متعال و در گروی خداست اوست ( ما احساب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذالک علی الله یسیر لکیلا تاسوا علی ما فاتکم لا تفرحوا بما اتکم و الله لا یحب کل مختال فخور )
هر رنج و مصیبتی در زمین ( از قعطی ، آفت و فقر و ستم یا از نفس خویش چون ترس و غم و درد ) به شما رسد همه در کتاب ( لوح محفوظ ما ) پیش از آنکه که در دنیا ایجاد کنیم ثبت است و خلق آن بر خدا آسان است ( این را بدانید ) تا هرگز بر آن چه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می رسد دلشاد نگردید و خدا دوستدار هیچ خودستایی نیست به طور کلی خداوند سبحان ما را به کنترل