لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
الف ) هدف از خلقت انسان و این نظام هستی چیست؟ ب) آیا زندگی این جهان میتواند هدف از آفرینش انسان باشد .
صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونهای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد; یعنی از برکت نظام احسن که بر جهان آفرینش حاکم است، انسانی که از مادة زمینی خلق شده، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید . خلق جمادات و نباتات و حیوانات و... در راستای پیدایش نظام احسنی است که در مجموع زمینة رشد انسان را فراهم میآورد .این پرسش، سابقة دیرینهای دارد و مانند برخی از مسائل فلسفی، برای همگان مطرح است. غالب انسانها مایلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و یا مجموعه انسانها چیست؟ این پرسش برای افرادی به صورت یک عقدة "لاینحل" در میآید که دایره هستی را به جهان ماده منحصر مینمایند و مرگ را پایان زندگی بشر میدانند و عالمی به نام "رستاخیز" و سرایی به عنوان "آخرت" را نمیپذیرند; امّا کسانی که زندگی مادّی را برای انسان، منزلی از منازل زندگی بشر میدانند و به دنبال این جهان به سرای دیگری معتقدند و این جهان را روزنه و پلی برای نیل به ابدیت میدانند، پاسخ به این پرسش، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرینش انسان را در این جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان دیگر و در زندگی ابدی، جستوجو میکنند و میگویند: "هدف خلقت انسان، در این جهان، آماده کردن او برای یک زندگی ابدی و جاودانی است که خود، هدف و مطلوب نهایی است بعد از ذکر این مقدمه، به طور اجمال به بررسی هدفِ آفرینش میپردازیم .برای خلقت و آفرینش، دو هدف میتوان تصور کرد نخست: هدف متوسط; دوم: هدف غایی و عالیبا مراجعه به آیات قرآن و روایات اهلبیت:، روشن میشود که هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگی خداست. این مطلب، در همة پدیدههای عالم، ساری و جاری است. خداوند، دربارة همة اشیای مادّی عالم میفرماید: "...وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلآ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَـَکِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ..." (اسرأ، 44) همه موجودات، تسبیح خدا میگویند; امّا شما تسبیح آنان را نمیفهمید." و دربارة انسان و جنّ نیز میفرماید: "وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلآ لِیَعْبُدُونِ".) آفرینش انسان و جنّ برای بندگی است. بنابراین، از دیدگاه وحی، همه هستی تسبیحگوی ذات اوست! امّا هدف عالی و غایی، وصول به مبدأ نور هستی است; یعنی منتهیالیه سیر مخلوقات، اوست: "وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ".(نجم،42) انتهای سیر انسان به سوی پروردگار است: "إِنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الرُّجْعَیََّ".(علق،8) بازگشت همگان به سوی خداست: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ َجِعُون".(بقره،156) همه این آیات، غایت سیر را روشن میکند. البته رسیدن به خدا، همان به کمال مطلق رسیدن مخلوقات است. هنگامی پدیدههای هستی کمال آخِر خود را مییابند که به قرب الهی برسند. پس روشن شد هدف غایی خلقت، به کمال رسیدن همة موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب الهی است . در اینجا دو مطلب دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد : نخست اینکه خدای متعال، فیاض به تمام معناست و باران رحمت او همیشه بر بندگان میبارد و مانعی هم برای آن نمیتوان تصور کرد; به دیگر سخن، مقتضی موجود و مانع مفقود است; پس باید خلق کند; چون لازمة ذات او خلاقیت و فیاض بودن است . دوم اینکه آیا خدا در آفرینش، ذینفع است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: منفعت و سود، به خلق بر میگردد; نه به خالق; یعنی خدا ذینفع نیست; یا به عبارت دیگر، ناقص نیست که با این کار به کمال برسد; بلکه سود به مخلوق بر میگردد . من نکردم خلق تا سودی کنمبلکه تا بر بندگان جودی کنمبه دیگر سخن: آفرینش، احسان و فیض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنین آفرینشی حُسن ذاتی دارد و قیام به انجام دادن فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز اینکه خودِ فعل زیبا باشد، به چیز دیگری نیاز ندارد; بنابراین اگر کسی بپرسد: چرا خالق منّان، دست به چنین کار پسندیدة با لذات زده است؟ در پاسخ باید گفت: خداوند که فیّاض علیالاطلاق است، (با توجه به اینکه میتوانست موجودی را خلق کرده، به کمال برساند) اگر چنین نمیکرد، جای پرسش و ایراد بر او بود . ممکن است این پرسش نیز در ذهن انسان مطرح شود که مگر خداوند نیازمند پرستش بندگان است؟ در پاسخ میگوییم: همانطور که میدانید، هدف از فعل، در خداوند متعال و انسانها متفاوت است. هدف در افعال انسان عبارت است از فایدهای که هنگام فعل، انسان در نظر میگیرد و برای رسیدن به آن تلاش میکند; یعنی هدف انسان از فعالیتهایش دفع کمبودها و نیازمندیهای خودش میباشد; امّا درباره خداوند نمیتوان گفت: هدف از فعل او تأمین نیازمندیها و رفع نواقص است; زیرا خدای متعال به چیزی نیاز ندارد تا برای تأمین آن کاری انجام دهد. او کمال مطلق است و هر کس هر چه دارد و هر بهرهای که از هستی داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چیزی نیست تا با انجام دادن کاری کامل شود; بلکه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهی داشتن یا رفع نیاز بندگان است. عبادت هم جزو اهداف آفرینش است و از اهداف متوسط برای رسیدن به کمال نهایی و غایی میباشد و فایدة عبادت، تنها عاید بنده میشود و او را پرورش داده، از نقص به کمال میبرد و در عبادتِ بنده هیچ فایدهای برای خداوند متصور نیست . بنابراین، همانطور که اشاره شد، هدف غایی از آفرینش انسان، تکامل و وصول به رحمت الهی است و افرادی میتوانند از این رحمت و فیض الهی استفاده کنند که به نهایت درجة تکامل رسیده باشند; از این رو، اثر تکامل، آرامش در سایه سار رحمت الهی است: "وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ # إِلآ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَ َلِکَ خَلَقَهُمْ; (هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین ]رحمت[ آنان را آفرید." که این باعث ورود به بهشت و زندگی جاودان داشتن در آنجا میشود.(ر.ک: معارف قرآن، آیةالله مصباح یزدی، 1ـ3، ص 155 ـ 179، مؤسسة در راه حق چنانکه مولای متقیان میفرماید: بیگمان، خدای سبحان دنیا.) را مقدمهای برای زندگی پس از آن قرار داده است و آن را برای مردم، بوتة آزمونی شمرده است تا هر آنکه را نیکوکارتر است، باز شناسد. این است که ما برای دنیا آفریده نشدهایم و مأموریتمان تلاش در جهت آن نیست; بلکه برای آزمایش در دنیا نهاده شدهایم".(فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی نهجالبلاغة، عبدالمجید معادیخواه، ج 1، ص 77، نشر ذره.) در پایان، مناسب است به "هدف نهایی" در کارهای انسان نیز اشارهای کنیم: از ویژگیهای هدف نهایی این است که هر چه باشد، چون و چرا نمیپذیرد; توضیح اینکه: اگر از دانشآموزی بپرسیم: برای چه درس میخوانی؟ میگوید: برای اینکه به دانشگاه راه یابم. باز اگر پرسش کنیم: دانشگاه را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه دکتر یا مهندس شوم. میگوییم: مدرک برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه فعالیت مثبتی انجام دهم و درآمد خوبی داشته باشم. باز اگر بپرسیم: درآمد خوب را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه زندگی آبرومند و مرفهی داشته باشم. سرانجام میپرسیم: زندگی مرفه و آبرومند برای چه میخواهی؟ در اینجا میبینیم، لحن سخن او عوض میشود و میگوید: خوب برای اینکه زندگی مرفه و آبرومندی داشته باشم; یعنی همان پاسخ سابق را تکرار میکند و این پاسخ نهایی او به شمار میرود. دلیل آن هم این است که او همواره بر پاسخ پایانی خویش تأکید خواهد کرد. در اینجا هم وقتی گفته میشود: هدف از آفرینش چیست؟ میگوییم: برای تکامل انسان و دریافت رحمت خدا. اگر پرسیده شود: تکامل و قرب پروردگار برای چه منظوری است؟ میگوییم: برای قرب به پروردگار! یعنی این هدف نهایی است و همه چیز را برای تکامل و قرب میخواهیم; امّا قرب و دریافتِ رحمت، ذاتاً ارزشمند است و ماورای آن خوبی دیگری نیست.(تفسیر نمونه، آیةالله مکارم و دیگران، ج 22، ص 393، دارالکتب الاسلامیة.) ب) دنیا راه است. راه نمیتواند هدف باشد. اگر هدف از آفرینش تنها زندگی در این جهان باشد، لازم میآید که جهان آخرت وجود نداشته باشد، نیکان پاداش داده نشوند و بدان به کیفر کردارشان نرسند، چون در دنیا نمیتوان به طور کامل، پاداش نیکان و کیفر بدان را داد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عدالت اجتماعی
هدف از عدالت اجتماعی:
هـــــــــدف مااز بـــــحث عداــــلت اجتـــــــماعـی بیـــان آیـات و روایاتــی است که قران کریـــم و
پیشوایان معصوم در آن ها به حفظ حقوق، و مســــــــاوی بودن تمام مردم در برابر قانون، ونفی تبعیض و استثمار و ظلم فرمان داده اند.
اســـلام مکتب عدل و اعتدال است، راه مستقیم است، وامت اسلامی امت میانه وسط اســـــــت، نظام آن عادلانه است ،توضیح آن که اگر شک دارد شمشـیر هم دارد اگر برنامه برای سلامتی بدن میدهد توجه به رشـــــد معنوی و روح ما هم دارد، اگر نـــــماز دارد زکوة هم دارد، اگر تولی و دوستی اولیاء خدا دارد تـــبری و دوری از دشمنان هم دارد، اگر از علم طرفداری میکند از عــــــمل هم پشتیبانی می نماید، اگر ایمــان را مطــــرح میکند عمل صالح را هم در کنار آن لازم می داند، اگر فرمان به توکل به خدا میدهد دســتور فعالیت و تلاش هم میدهد ،اگر مالکیت را محترم میشمرد قانون منع ضرر و عدم سوء استفاده از مالــکــیت را هم مطرح میکند، اگر دستور عفو میدهد در اجراء حدود فرمان به قاطعیت و اینکه رحم در شما اثر نکند را نیز دارد.
خـــدمت امام می گویند فلانی نمازهای با توجهی می خواند میپرسد «کیف عقله» طــرز تفکر او چگونه اســت؟ یعنی اگر در عبادت فردی کمالی دارد باید در نحوه تعقل و تفــــکر او هم دقت نمود.
رابطه عدالت اجتماعی با جهان بینی الهی:
یــــک سری شعارهای دهن پرکــن در جامعه است که تا از ریشه ای اصیل مایه نگیرد از مرز شعـــــــار خــــارج نمیشود کلمه عدالت اجتماعی نیز از همان شعارهایی است که تمام رژیم ها از آن دم می زنند و خــود را طرفدار آن می دانند ولی عملاً در هیچ رژیمی شما اثر چشمگیری از آن مشاهده نمیکنــد و این به خــاطر آن است که این شعــار به ریشــه ای متصل نیست.
در اســـــــلام مســـــاوات و بــــرابــــری از ریشـــه هــای عمــیقــی سرچــشمـــه میگـــــیرد از قبیــل اینــکه:
1ـ تمام عالم هستی زیر نظر خدای حکیم است و هرج و مرج نیست تا من هم که جزئـــــــــــی از ایــن عالم هستم به دلخواه خود هر کاری را انجام دهم و فقط خودم مطرح باشم.
2ـ تــمام رفتار و کردار حتی افکارها زیر نظر است و خدای ما در کمــــــین است و همه باید در دادگاه عدل او محاکمه شویم.
3ـ همه ما از خــــاک هستیم و عاقبت همه به سوی خاک بر میگردیم و میان ذرات خاک فرقی نیست تا میان من و دیگری فرقی باشد.
صفحه4،5،6کتاب عدالت اجتماعی
4ـ تمام مردم بندگان خداهستندودوستی آن ها مورد رضای خداست و بهترین مردم خیرخواه تری است.
5ـ تمام (1)
5ـ تمام هستی از مرزو قانون به حقی که آفریدگار برای آن ها مقرر داشته اســــــــت تجاوز نمی کند.
6ـ پدر و مادر همه ما یکی است.
ایــــن تفسیر و تلقی از جهان و انسان که همان جهان بینی الهـــی است مساعدترین زمینه برای پذیرش عدالت است و محیط ورفیق و هوسهاست که این زمینه را از بین میبرد.
عدالت خواهی فطری است :
قرآن می فرماید که ما آشنایی با خوبیها و بدیهــــا را بطور فطری در انسان قرار داده ایـــــــــم.« فالِهمها فجورها و تقویها»‹1›.کودکی را در نظر بگیرید که سیبی به شما می سپارد و می رود آبی می خورد و بر می گردد و همین که می بیند شما کمی از سیب را خورده اید ناراحت می شود با نگاه مخصــوص می خواهد چنین بگوید که من شما را امین می دانستم و سیب اماـــــنت بود و چرا به امانت خیـــــــــــانت کــردید! این معنا در ذهن کودک هست خواه به زبان آورد یا نیاورد.
ملاحظه مـــــی فرمایید که بدی خیانت مسئله ای است که نیاز به معلم و مربی ندارد انسان از احســاس و فطرتی که دارد آنرا بد می داند.عدالت هم از چیزهایی که انسان فطرتاً آن را دوست دارد و دلیــــــل آن ایــن اسـت که حتی ستمگران برای ظلم خود دست به توجیه می زنند و سعی میکنند کار خود را عادلانه جـــــــلوه دهند.گاهی چند نفر با شرکت یکدیگر امکاناتی فراهم می کنند و دست به یــــک دزدی می زنند،ولی بعد از آنکه اموال سرقت شده را به مکان دیگری انتقال می دهند و زمان تقسیم می رسد بهــــم مـــــــی گویند بیائید اموال را عادلانه تقسیم کنیم این سخن گاهی ناخودآگاه گفته می شود و اگر هم به زبان نیاورند قلبأ تقسیم عادلانه را دوست دارند.اگر یکی از شرکاء بخواهد ســـــــــهم زیادتری بــردارد ناراحت می شوند.
همیــشه چنـین بوده که اگر کسی برای تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی و یا برای دفاع از جان و مال و مکـــــــتب و کــشور خود کشته شود ویا جلو ستمگران ایستادگی کند،مورد تحسین جهانیان است.واین نیـــست مگر بخاطر اینکه حمایت از عدل و مبارزه با ظلم خواسته عقلی و طبیعی و فطری هر انسانی است قانون عادلانه تنها در سایه مکتب انبیاء است.
شــاید کمتر جامعه ای باشد که از حق وقانون و عدالت سخن نگوید،و کـــــمتر دستگاه اداره کننده ای است که خود را حامی حقوق و مصالح جامعه نداند ما به بررسی می نشینیم و سئوالاتی را طــــــــرح می کنیم،از جمله:
1ـ کدام قانون می تواند صد در صد عادلانه و از استبداد فردی یا گروهی بر کنار باشد؟
1.سوره شمس
کتاب عدالت اجتماعی 7،8،9 صفحه
(2)
2ـ کدام قانون گذار است که هوی وهوس های شخصی او در قانونش اثر نگذاشته باشد؟
3ـ طبق کدام معیار قوانین عادلانه ای مقرر می کنند؟
4ـ از کدام موضع اجتماعی سخن می گویند وحافظ مصالح کدام طبقه و گروه هستند؟
5ـ بر فرض که قانون گذاران از وابستگی های حزبی،قبیله ای،منطقه ای،نژادی وغیره رها باشند از کجا به تـمام ابعاد انسان ها توجه نموده و بازتاب این قوانین دیر یا زود بر ضرر مردم نباشد ما به خاطر همین ســـــئوالات عقیده داریم که عدالت اجتماعی وابسته به قانون عادلانه است و آن جز از راه آفریدگار و مکتب انبیاء امکان ندارد.
عدالت شرط اساسی:
در اســــلام تمام پست های حساس به عهده افراد عادل است،کسانیکه سوء سابقه ای پیش مردم نداشته باشـند و به صلاحیت و پاکی معروف باشند،در دادگستری از قاضی گرفته تا شاهد و منشی همه باید در هر مرحله ای که هستند عادلانه بگویند و بنویسند در نماز جمعه و جماعت باید امام عادل باشد از مرجع تقـــــلید و رهبر انقلاب و مسئول بیت والمال گرفته تا مسئله طلاق و جدایی از همسر در همه این موارد پای عـــــــدالت در کار است،در خبرگزاری تنها به خبر افراد عادل اطمینان می شود.کوتاه سخن آنکه اســـــــــــلام اهمیت خاصی به عدالت داده و آن را در تار و پود جامعه و در مسائل حقوقی واجتماعی و خانوادگی و اقتصادی شرط اساسی دانسته است.
اهمیت عدا لت در روا یات :
«قال رسول الله صلی علیه و آلــه: «عَدلَ ساعه مِن عِباده سبعین قیام لَیلَها و صِیامَ نهارها » (1) پیامبر گرامی اسلام فرمود : یک ساعت عدالت از هفتاد سال عبادتی که روزهای آن روزه و شبهای آن احیاء داشته باشید بهتر است.
خــــد مـــا ت اجــتماعی:
خدمات اجتماعی چنانچه میدانیم از ترکیب دو کلمه«خدمات»و«اجتماعی» تشکیل است.در لـــــغت نامه هــــــــــا معـــــــانی “ Social Services”شــــــــده و مترادف انگلیســـــــــــی آن
مختلفی برای«خدمت»بیان شده است از آن جـــــــمله:کار کردن برای کسی،بندگی کردن،هدیه،تعظیم و نخستین معنی آن«انجام کاری برای کسی» علیرغم اینکه به
1.جامع السعادات جلد 2 صفحه 223
کتاب عدالت اجتماعی صـــفحه 10،11
(3)
پسوند«اجتماع» وضوح«خدمت» در رابطه با حداقل دو انسان معنی پیدا می کند و مفهوم جــــدی و عمیق تری به آن می بخشد یعنی خدمتی که در ظرف اجـتماع تجلّی پیدا میکند و در مناسبات انسانی تحقق می یابد.
.
مفهوم خدما ت اجتماعی در متون اسلامی :
قریـب هزار و چهار صد سال قبل،آیین مقدس اسلام،درسی را به مسلمین آموخته است که نمونه های آن بهـــترین سرمشق خدمات اجتماعی واقعی و بدور از هر گونه ریا و منت و آزار و تنها با قصد و نیت الهی برای بشر معتقد و آگاه امروزی است وتجلی آن را در وجود گرانقدرمولای متقیان علی بن ابی طالب(ع)
می توان ســــــــــراغ گرفـــــــت که در تمام دوران خصوصی و اجتماعی و سیاسی خود بهترین یاور و مددکامحرومان و نیازمندان و بی سرپرستان و بی پناهان بوده اند و در حکــــومت پر از عدالت اجتماعی پنج ساله خویش علمی ترین الگو ها را در جهت چگونـــــگی ارائه خدمات اجتماعی به مستضعفین ارائه فرموده اند .
قرآن مجید،در اغلب موارد به خدــــــمات اجتماعی،به قدری دقیق، برنامه همه جانبه را ارائه می دهد که امروزه می توان بهترین الهام بخش کارگزاران مؤســــــــــــــسات رفاهی اجتماعی جامعه اسلامی باشد.
به چند روایت مـــــــــــــی توان برای اهمیت موضوع اشــــــــــــــــــــاره نمود از جمله یکی از آن ها پیـــــامبر اکـــرم(ص):«برترین اعمال از نظر خداوند،خنک ساختن دلهای سوخته تشنه گان و سیر کردن شکم های گرسنه است قسم بر آنکه هستی محمــــد(ص) در اخــــتیار اوست ایمان به من نیاورده آن که سیر بخوابد و برادر مسلمان یا همسایه او گرسنه باشد.»
در مفهوم خدمات اجتماعی از دیدگاه اسلام، به جنبه های روانی نیـــــز توجه فراوانی شده است و رسول گرامی خدا مسرور ساختن مسلمان را محبوبترین عمل نزد خداوند معرفی می کند.حاصل این ســـخن که مفهوم «خدمات اجتــــماعی در اسلام» مفهوم روشن و همه جانبه ای است که در رابطه با گروه های ویژه اجتماعی نظیر ایـــــــــتام،سالمندان،ارحـــام،مستمندان،مساکین،مظلومان و... اهمیت خاص پیدا می کند.
کتاب مقدمه ای بر خدمات اجتماعی در اسلام صفحه1،10،11،12،17
(4)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
پژوهش حاضر با هدف بیان مفهوم و سازوکارهاى تحقق عدالت اجتماعى تدوین شده است. در این پژوهش، نخست مفهوم عدالت ذیل چهار بُعد مورد بررسى قرار گرفته است تا تصویرى ملموستر از عدالت حاصل آید و سپس سازوکارهاى تحقق عدالت اجتماعى با هدف تحقق ابعاد تعریف شده براى عدالت، علاوه بر سطح کارگزاران، در عرصههاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بحث شده است.
واژههاى کلیدى: عدالت، برابرى، توازن، قانونمندى، عدالت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى.
اجراى احکام و اصول سیاسى اسلام، هدف اصلى نظریهپردازىهاى سیاسى است. تأملات نظرى درباره مفاهیمى چون عدالت، آزادى، برابرى، جامعه مدنى و ... هنگامى مورد قبول و مؤثر واقع مىشود که با در نظر گرفتن شرایط اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى جامعه، زمینههاى اجرا و عملى شدن بیشترى براى آنها فراهم شود. بىتردید، هدف از تولید علم و نظریهپردازى در جامعه کنونى ایران، رفع مشکلات نظرى براى شفاف شدن مسیر عمل است. پژوهش حاضر نیز به بیان شاخصها و ابعاد عینىتر عدالت اجتماعى براى بالا بردن توان عملى و اجرایى آن در جامعه مىپردازد. وقتى تصویر ذهنى کارگزاران از عدالت اجتماعى شفافتر گردد، مىتوان به تحقق عدالت در جامعه امیدوار شد.در این پژوهش نخست به ابعاد، مؤلفهها و شاخصهاى عدالت اجتماعى اشاره شده است و در ادامه، سازوکارهایى که به تحقق این ابعاد یارى مىرسانند، در سه بُعد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى مورد بررسى قرار گرفتهاند. عدالت فردى و شخصى نیز به عنوان بُعدى مجزا در کنار سه بُعد فوق مطرح شده است، گر چه مىتوان آن را در ذیل عدالت فرهنگى، سیاسى و اقتصادى نیز بیان کرد.در مورد عدالت اجتماعى پژوهشهاى بسیارى صورت گرفته و هر اندیشمندى به اقتضاى بحث خود تعریفى از آن را ارایه داده است، با این حال هر تعریف تنها گوشهاى از مفهوم عدالت را روشن مىکند. نگارنده با توجه به این مسئله، سعى کرده به ابعادى از عدالت که به نظر مىرسد در نیل به مفهومى روشنتر و کاملتر از عدالت یارى مىرساند، اشاره نماید.
الف) مفهوم و ابعاد عدالت اجتماعى
1-برابرى و مساوات
برابرى از مهمترین ابعاد و بلکه اصلىترین معناى عدالت است. معناى برابرى این است که همه افراد صرف نظر از ملیت، جنس، نژاد و مذهب، در إزاى کار انجام شده از حق برابر به منظور استفاده از نعمتهاى مادى و معنوى موجود در جامعه برخوردار باشند.2 مبناى برابرى این است که: «انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند... و از این نظر، دو گونه یا چند گونه آفریده نشدهاند».3 یا به فرمایش رسول اکرمصلى الله علیه وآله: «الناس کأسنان المشط؛4 مردم مثل دانههاى شانه هستند». اما آیا برابرى ذاتى انسانها سبب برابرى آنها در همه زمینهها مىباشد؟ و آیا تفاوت استعدادها و شایستگىهاى افراد باعث نابرابرى آنها با سایرین نمىشود؟ارسطو برابرى را در لحاظ نمودن افراد در برخوردارى از ثروت، قدرت و احترام مىداند و معتقد است باید با هر کس مطابق با ویژگىهایش برخورد کرد.5 از طرف دیگر، عدهاى برپایى مساوات عادلانه را در دادن میزان آزادى، معقول مىدانند تا میدان براى فعالیت کلیه افراد فراهم گردد:به موجب این که مقدار فعالیتها و کوششها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان مىآید: یکى جلو مىافتد و یکى عقب مىماند؛ یکى جلوتر مىرود و یکى عقبتر... به عبارتى، معناى مساوات این است که هیچ ملاحظه شخصى در کار نباشد.6برابرى اجتماعى در سه عرصه سیاسى، فرهنگى و اقتصادى نمود مىیابد. بسط و توضیح هر یک از این موارد در قسمتهاى مربوط به عدالت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بیان خواهد شد.
2-قانونمندى
قانون مجموعه مقرراتى است که براى استقرار نظم در جامعه وضع مىگردد. کارویژه اصلى قانون، تعیین شیوههاى صحیح رفتار اجتماعى است و به اجبار از افراد مىخواهد مطابق قانون رفتار کنند. طبق اصول جامعه شناختى، فردى بهنجار تلقى مىشود که طبق قوانین جامعه رفتار نماید. اما آیا متابعت از هر قانونى سبب متصف شدن افراد به صفت عدالت مىگردد؟در پاسخ باید گفت که هر قانونى توان چنین کارى را ندارد. قانون در صورتى تعادلبخش است که خود عادلانه باشد و عادلانه بودن قانون به این است که منبع قانون، قانون گذاران و مجریان آن عادل باشند. تنها در چنین صورتى است که قانونمندى افراد سبب عادل شدن آنها مىگردد. قانون علاوه بر عادلانه بودن باید با اقبال عمومى مردم نیز مواجه شود که البته وقتى مردم منبع قانون را قبول داشته باشند و به عدالت قانونگذاران و مجریان آن اعتماد یابند، قانون را مىپذیرند و به آن عمل مىکنند.در جامعه دینى که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل مىدهند، قانون حاکمْ قانون اسلام است، زیرا منبع آن را مردم پذیرفتهاند، لذا قانون مىتواند امر و نهى کند و عمل به آن عادلانه است. به طور کلى، هماهنگى مستمر انسان با هنجارهاى اجتماعى و سنن و آداب منطقى جامعه، از مظاهر عدالت انسانى است و فرد را جامعهپسند و استاندارد معرفى مىکند.7 علامه محمدتقى جعفرى در این مورد مىنویسد:زندگى اجتماعى انسانها داراى قوانین و مقرراتى است که براى امکانپذیر بودن آن زندگى و بهبود آن وضع شدهاند، رفتار مطابق آن قوانین، عدالت و تخلف از آنها یا بىتفاوتى در برابر آنها، ظلم است.8
3- اعطاى حقوق
منظور از حق، امتیاز و نصیب بالقوهاى است که براى شخص در نظر گرفته شده و بر اساس آن، او اجازه و اختیار ایجاد چیزى را دارد یا آثارى از عمل او رفع شده و یا اولویتى براى او در قبال دیگران در نظر گرفته شده است و به موجب اعتبار این حق براى او، دیگران موظفاند این شئون را محترم بشمارند و آثار تصرف او را بپذیرند.9طبق تعریف مذکور، عدالت زمانى تحقق مىیابد که به حقوق دیگران احترام گذاشته شود و اجازه و اختیار و یا تصرفى که حق فرد است، به او داده شود و از تجاوز به حقوق فرد پرهیز گردد. حق در معناى ذکر شده به معناى آن چیزى است که باید باشد - چه تا به حال رعایت شده باشد و چه نشده باشد10 - نه به معناى آن چه که هست.هر چیزى در جامعه داراى حق است و تعادل اجتماع هنگامى میسر مىگردد که این حقوق مراعات شود؛ براى مثال، یکى از بزرگترین حقوقى که افراد بشر دارند، حق تعیین سرنوشت است، حال اگر به دلایلى این حق از انسان سلب گردد به عدالت رفتار نشده است. براى اجراى خوب این بُعد از عدالت اجتماعى، کارهایى باید صورت گیرد: نخست، باید حقوق، اولویتها و آزادىهاى افراد معین و مشخص شود؛ دوم، جایگاه صحیح این حقوق تعیین گردد و سوم، این حقوق به درستى و از سوى افراد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
هدف امام حسین از قیام عاشورا
قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. که پس از شهادت على(ع)کلا بـه دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى، سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند. و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)ر، جلوه اى از پیروزى تـیره بـنى هاشم بـر تـیره بـنى امیه، در جریان کشمکش قبیلگى در درون طایفه بـزرگ قریش مى دانستند.
و بـا یک حـرکت خـزنده، بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب کلیدى دسـت یافتند() و سرانجـام از سال چهلم هجـرى، حکومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حکومت معاویه، و بـه دنبـال مرگ وى، پـسرش یزید بـه قدرت رسید که اوج انحراف بـنیادى، و جلوه اى آشکار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود.امام حـسـین(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه اى سکوت کند و احساس وظیفه مى کرد که در بـرابـر این وضع، اعتـراض و مخالفت کند. سخنان، نامه ها و سایر اسنادى که از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده، بـه روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است که از نظر امام، پـیشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ویژگى هایى دارد که امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پـیامبـر زده بـودند و حاکمیت و زمامدارى آنه، آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده بود. چـند نمونه از تـاءکیدهاى امام در این بـاره یادآورى مى شـود:
ویژگى هاى پیشواى مسلمانان
1 - در نخستین روزهایى که امام حسین(ع)در مدینه، بـراى بـیعت جهت یزید، در فشار بود، در پاسخ ولید که پیشنهاد
بیعت بـا یزید را مطرح کرد، فـرمود: اینک که مسـلمانان بـه فـرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند، باید فاتحه اسلام را خواند.
- امام ضمن پاسخ نامه هاى کوفیان، نوشت:
امام و پیشواى مسلمانان کسـى اسـت که بـه کتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى کرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد.3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ایراد کرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
مردم! پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حکومت ستـمگرى مواجـه گردد که حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شکند، بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد، ولى او در مقابـل چنین حکومتى، بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند، بـرخـداوند است که آن فرد(ساکت)را بـه کیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محکوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند، فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(که مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم ...))
حاکمیت بـنى امیه که امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده، در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت کـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:
محو سنتها و رواج بدعتها
آن حـضرت پـس از ورود بـه مکه، نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت:
اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى کنم، زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است، اگر سخـن مرا بـشنوید، شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد...)) . دیگر به حق عمل نمى شود.
حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود:
پـیشامدها همین است که مى بـینید، جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندکى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ، و کم علف، به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.
آیا نمى بینید که دیگر بـه حق عمل نمى شود، و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد که شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى، مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم.
مسخ هویت دینى مردم
حاکمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان، هویت دینى مردم را مسخ کرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
مردم بندگان دنیایند، دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود، تا زمانى که معاش و زندگى مادیشان رونق دارد، در اطراف دین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
هدف از آموزش بزرگسالان
اگر یک ماهی به من بدهی یک روز مرا سیر کرده ای ، اگر صید ماهی را به تن بیاموزی دیگر هرگز گرسنه نخواهم ماند . (( کنفوسیوس))
به طور کلی نظام آموزشی بزرگسالان بر اساس شرایط اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی هر جامعه ای متفاوت است و اهداف خاصی را دنبال می کند . ولی معمولاً کشورهای جهان سوم ، از جمله ایران ، اکثراًبودجه و امکانات آموزشی بزرگسالان را در درجه اول صرف برنامه های سواد آموزی می کنند . و در درجه دوم در اختیار آموزش حرفه ای و سایر برنامه های سواد آموزی بزرگسالان قرار می دهند اما در کشور های صنعتی که اکثریت افراد جامعه باسوادند ، بیشتر بودجه و امکانات آموزشی صرف برنامه های آموزش حرفه ای و سایر بخشهای آموزش مداوم می شود با توجه به نکات ذکر شده ، در اینجا اهداف سواد آموزی و آموزش حرفه ای بزرگسالان را بررسی می کنیم هدف سواد آموزی بر خلاف آنچه که معمولاً تصور می شود تنها فرا گرفتن خواندن و نوشتن و ریاضیات پایه نیست ، مهمترین اهداف را می توان به این ترتیب بیان کرد.
فراهم کردن آموزش ابتدایی و دادن امکان دیگری به بزرگسالان برای کسب مهارتهای که در طول دوران کودکی و جوانی از آنها محروم بوده اند .
افزایش توانایی و مهارت بزرگسالان برای شرکت در برنامه های اجرایی دولت و جامعه .
تهیه برنامه ها و تشکیل کلاسهایی که به گسترش فکری بزرگسالان اختصاص یافته است و هدف آن ، کسب مدرک یا دریافت شغل بهتر نیست .
افزایش اعتماد به نفس در بزرگسالان از طریق افزایش آگاهی و دانش آنان.
بالا بودن سطح آگاهی بزرگسالان در زمینه مصالح جامعه و گسترش علاقه مندی آنان به مشارکت در تصمیم گیری.
افزایش آگاهی شهر وندان نسبت به حقوق ، وظایف و مسئولیتهای خود .
گسترش تواناییهای بزگسالان برای حل مسائل و مشکلات شخصی و اجتماعی خود .
گسترش دانش افراد درباره مبانی و میراث فرهنگی خود .
هدفهای آموزش حرفه ای دارای چند هدف اساسی به شرح زیراست :
مجهز کردن بزرگسالان به مهارتهای لازم برای امرار معاش.
فراهم کردن نیروی انسانی لازم برای پیشبرد اهداف اقتصادی و صنعتی کشور ، با توجه به اینکه بر آوردن نیاز های جامعه و رسیدن به خود کفایی ، لزوم تربیت نیروی انسانی ماهر را ایجاب می کند .
تحقق مساوات اجتماعی و تساوی حقوقی و همچنین از میان بردن تفاوتهای موجود میان اقشار جامعه .
تربیت کارگرانی که بتوانند خود را با شرایط متغیر صنعتی و استخدامی جامعه منطبق کنند .
در کشورهای صنعتی برای آموزش حرفه ای بزرگسالان اهمیت ویژه ای قایلند و آن را سرمایه گذاری سودمند قلمداد می کنند . و از آنجا که گسترش آموزش حرفه ای بزرگسالان می تواند درصد بیکاری را با توجه به ایجاد تخصص ذر بزرگسالان تا حدودی کاهش دهد ، برای مسئولان امور اهمیت خاصی دارد . به همین دلیل در اغلب کشورهای صنعتی ، از جمله آلمان و فرانسه قوانینی به تصویب رسیده است که به افراد اجازه می دهد با استفاده از حقوق و مزایا ، کار خود را ترک کرده و در کلاسهای آموزش حرفه ای شرکت کنند . زیرا در این گونه کشورها به این نتیجه رسیده اند که به علت نو آوری در صنایع و تکنولوژی کار آیی کارگران نسبتاً به سرعت تنزل می کند و دانش و مهارتهای آنها غیر قابل استفاده می شود . به همین دلیل از تعداد مشاغل برای افراد غیر ماهر روزبه روز کاسته و به میزان مشاغلی که نیاز به مهارت بیشتری دارد افزوده می شود . بر خلاف جوامع صنعتی ، کشورهای عقب نگه داشته شده برای گسترش آموزش حرفه ای با مشکلات متعددی مواجه هستند . زیرا آموزش حرفه ای دارای پنج رکن مهم زیر است :
الف : برنامه کار
ب: وسایل و لوازم ، از قبیل ساختمان و محل مناسب برای کار و آموزش.
ج: معلم با تجربه و متخصص در رشته های مختلف و حرفه ای
د : بزرگسالانی که واجد شرایط و دارای معیارهای لازم برای کسب آموزش حرفه ای باشند :
ویژگیهای آموزشی بزرگسالان
به طور کلی شرایط و خصوصیات اجتماعی ، اقتصادی و خانوادگی بزرگسالان همچنین وظایف و مسئولیتهایشان ایجاب می کند که برنامه های آموزشی مربوط به آنان دارای مشخصات خاصی باشد . عدم توجه به این خصوصیات سبب می شود که بزرگسالان امکانات کمتری برای شرکت در کلاسها و استفاده از فرصتهایی داشته باشند که بر ایشان فراهم می شود موارد مهمی که باید مد نظر قرار گیرد عبارتند از :
1- انعطاف در زمان
در گذشته یکی از موانعی که معمولاً بر سر راه یادگیری و پیشرفت بزرگسالان قرار داشت .غیر قابل انعطاف بودن زمان و برنامه دروس بود . ولی اکنون در اغلب کشورها به این نکته توجه کرده که سرعت و زمان یادگیری باید در حد توانایی و امکانات بزرگسالان باشد . قابل انعطاف بودن زمان یادگیری ، یکی از اصول اساسی برنامه آموزشی بزرگسالان است . زیرا شرکت کنندگان در کلاسها باید بتوانند به رغم