انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

خودشناسی (تحقیق)

خودشناسی (تحقیق)

فرمت ورد

72 صفحه

فهرست
عنوان                                 صفحه
چکیده     
مقدمه     
واژه شناسی     
خودشناسی و اصطلاحات آن     
تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن     
آشنا ساختن انسان با خویشتن     
اهمیت خودشناسی در قرآن کریم     
انسان و شناخت های کاذب و فریبنده     
انسان و خداشناسی     
ارزش و مقام انسان     
ویژگی‌های انسان کامل در قرآن     
خداشناسی در کلام حضرت علی (ع)    
نگاهی به سیمای انسان کامل و ویژگیهای او از دیدگاه نهج البلاغه     
انسان و دشمن شناسی     
دشمن داخلی     
ناکثین و شیوه حضرت علی (ع) در برخورد با آنان     
سیمای ناکثین     
نتیجه گیری     
پی نوشتها     
فهرست منابع     



واژه شناسی
درباره واژه نفس آمده است.
نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است.
نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است .
1)    روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت خواب قبض می‌کند ، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه می‌دارد. اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشند و دیگری را تا وقتی معین به بدن می‌فرستد.
2)    ذات و شخص . مثل “واتقو یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا” بقره : 48 بترسید از روزیکه کسی از کسی کفایت نمیکند.
3)    در آیاتی نظیر “و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی” یوسف : 53 . “و نفس و ما سواها . فالهمها فجورها و تقویها” شمس: 7و8 . میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد.
4)    قلوب و باطن . در آیاتی نظیر “واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه” اعراف : 205. و تخفی فی نفسک مالله مبدیه احزاب : 37 .  مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد.
5)    نفس به معنی بشر اولی در آیاتی مانند “یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء” سوره نساء : آیه 98 : انعام – 189 : اعراف

واژه الله
الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) . علم است برای ذات واجب الوجود. (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= اله) بود. علم است که به معبود حق دلالت دارد. چنانچه جامع معانی همه اسماء الحسنی می‌باشد ، نامی ازنام‌های خدا . لفظ جلاله. 1
باید دانست که در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری تعالی است ، ولی التزاما بجمیع صفات خدا دلالت می‌کند و شاید از این جهت گفته‌اند : الله نام ذات واجب الوجودی که جامع تمام صفات کمال است و این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است و پنج بار “اللهم ” و بقیه “الله” (المعجم المفرس) وجود حق تعالی و توحید قرآن تعریف نکرده است و نشان نداده است. 2

واژه عدّو
عدو : دشمن که در قلب به انسان عداوت دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می‌کند “ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا” نساء : 101 .
ان الشیطان للانسان عدو مبین) یوسف : 5
به قول راغب دشمن 2 جور است یکی آنکه بشخص عداوت دارد و بقصد دشمنی است مثل : “فان کان من قوم عدو لکم” نساء : 92
دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه وی حالتی دارد که شخص از آن متاذی می‌شود چنانکه از کار دشمن ، مثل “فانهم عدو لی الا رب العالمین”
بعضی موارد از عداوت دشمنی ظاهر و از بعضا عداوت و کینه قلبی است گرچه عداوت بمعنی تجاوز قلبی است در اقرب موارد گفته : عداوت به معنی خصومت و دوری است بقولی آن اخص از بغضاء است که هر عدو مبغض است و گاهی آنکه دشمن نیست مبغض است.3
در آیه “و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان” مائده 20 : عدوان چنانچه از راغب نقل شده است و در المنار ذیل آیه فوق گفته عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد یعنی در گناه ظلم همدیگر را یاری نکنید.

خودشناسی و اصطلاحات آن
اصطلاحاتی که برای شناخت خود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:
1-حیات : عالی ترین محصولی که کارگاه طبیعت تولید می‌کند ، این پدیده با قطع نظر از ماهیت شگفت انگیزی که دارد ، دارای مختصات عمومی و روشنی است که آن را از سایر اجزاء عالم طبیعت مشخص می‌نماید. مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محیط برای زیست تولید نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و .. همه جانداران در این پدیده مشترک می‌باشند.
2-جان : مانند خمیر مایه حیات برای جانداران است ، یا حیات در چهره احساس ملایم و ناملایم جان نامیده می‌شود.
3-خود : عامل مدیریت حیات است که تنظیم روابط حیات را با محیط طبیعی و با سایر موجودات پیرامون خود بعهده می‌گیرد.
4-من : از آنهنگام که خود مورد آگاهی قرار



خرید و دانلود خودشناسی (تحقیق)


روانشناسی (خودشناسی) گفتاری درونی در مورد خودشناسی

روانشناسی (خودشناسی) گفتاری درونی در مورد خودشناسی

فرمت ورد

144 صفحه

روانشناسی (خودشناسی) 

من، در جهان عشق و پذیرش ساکنم.پذیرشمن، به راحتی می‌پذیرماگر بخواهم، همان گونه که هستم خود را بپذیرم، پس باید به این راضی باشم که دیگران را نیز، همانطور که هستند بپذیرم. ما همیشه می‌خواهیم که والدینمان را مثل خودمان بپذیریم و تاکنون نیز نتوانسته‌ایم آنها را همانگونه که هستند پذیرا باشیم. پذیرش، به خودمان و به دیگران این توانایی را می‌بخشد که خودمان باشیم. این خودخواهانه است که برای دیگران سنجیده شود. ما می‌توانیم فقط برای خودمان بسنجیم. و حتی از این پس، می‌خواهیم که آنها بیشتر شبیه راهنما باشند تا سنجش. هر چه بیشتر بتوانیم خود پذیری را تمرین کنیم، عادت‌هایی را که نمی‌توانند برای ما مفید باشند، راحت‌تر از بین می‌بریم. و برای ما ساده است که در فضایی عاشقانه پرورش یافته و تغییر کنیم.  من، قدرتم را می‌طلبم و به آن سوی همة محدودیت‌ها می‌روم. اعتیاد من خود را می‌بخشم و آزاد می‌نمایم.اعتیاد، عادت عمیق داشتن به چیزهایی است که خارج از موجودیت من است. می‌توانم به انواع داروها، الکل، سکس و سیگار اعتیاد داشته باشم؛ به سرزنش کردن، پیش داوری، بیماری، مقروض بودن، حقارت و بدگمانی نیز معتاد باشم. اما از جهتی، می‌توانم به فراسوی همة این عادت‌ها نیز حرکت کنم. اعتیاد، قدرتم را تا حد یک عادت پلید یا یک ذات مقدس پیش می‌برد. من می‌توانم قدرتم را پس بگیرم. و این، همان لحظة بازپس گرفتن قدرت است! من انتخاب می‌کنم که عادت مثبت خود را، که زندگی اینجاست برای من، افزایش دهم. من می‌خواهم خودم را ببخشم و شروع به حرکت کنم. من، روحی جاودان دارم که همواره با من است و اکنون اینجاست… با من. من، آرام و رهایم، و زیستی دوباره را به خاطر بیاورم آنگونه که عهادت کهنة غلط را از خود دور کنم و عاداتی تازه و روشن را تمرین کنم.  زندگی به من عشق می‌ورزد و من در امنیت هستم. جوانان من، آزادانه گفتگو می‌کنم.  من در امنیت و آرامش پرورش یافتم. من، به آموختن، پرورش یافتن و تغییر کردن، عشق می‌ورزم و در این میان، احساس امنیت می‌کنم، زیرا می‌دانم که تغییر یافتن، قسمتی طبیعی از زندگی است. شخصیت من، قابل انعطاف است و با جریان زندگی حرکت، برایم ساده. وجود درونی من، سازگار است، با این حال در هر حادثه و تجربه‌ای، در امنیت و آرامشم. وقتی کودکی بیش نبودم، نمی‌دانستم که آینده برایم چه خواهد آورد. و اکنون نیز که سفرم را به سوی سالمندی آغاز کرده‌ام، می‌دانم که فردا یعنی ندانسته‌ها و اسراری سر به مهر. من این را انتخاب کردم که باور کنم در امنیت و آرامش پرورش یافتم و عهده دار زندگی خود هستم. نخستین فعالیت بزرگسالی‌ام، آموختن این است که بی‌چون و چرا به خود عشق بورزم زیرا دیگر می‌توانم به هر آنچه ممکن است آینده برایم بیامورد، دست بیابم.  من، نظراتم را، عاقلانه به کار می‌بندم. نظرات در آغاز، سخن وجود دارد. هر اندیشه‌ای که در ذهن دارم و هر جمله‌ای که بر زبان می‌آورم، یک نظر به حساب می‌آید، آن نظرات یا منفی است یا مثبت. نظر مثبت، اتفاق مثبت می‌آفریند و نظر منفی، اتفاق منفی، با کاشتن بذر گوجه فرنگی، فقط بوتة گوجه فرنگی سبز و پرورش خواهد یافت و از یک میوة بلوط، فقط درخت بلوط رشد خواهد کرد، و با بزرگ شدن توله سگ، فقط یک سگ به وجود می‌آید. پس اگر ما دربارة خودمان یا زندگیمان، حرف‌های منفی بزنیم، فقط حوادث یا اتفاقات منفی به بار خواهد آمد. بنابراین اکنون بر می‌خیزیم، و به آن سوی عادت‌های خانواده‌ام که زندگی را در مسیری منفی می‌دیدند حرکت می‌کنم. نظر تازة من، فقط گفتن از خوبی هایی است که در زندگی‌ام وجود دارد. از این پس، فقط خوبی به سوی من خواهد آمد.  ادعای من مهم نیست، می‌دانم که محبوب هستم. همدستان این نیز می‌گذرد، و ما پرورش کرده از آن آن سود خواهیم برد. ما، بی‌هیچ و راهنمایی، مسیر آب‌ها را لفظاً در نوردیده‌ایم. و در این مسیر، هر گرفتار شده‌ای، با دانش و فهمی که در این نقطه زا زمان و فضا دارد، بهترین کاری که می‌تواند، انجام می‌دهد. به خودتان افتخار کنید. زیرا توانایی انجام شما، بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید. به خاطر داشته باشید که هر کسی در هر نقطه از این سیاره که باشد، بهبود یافتة دردی است که ما توانایی خلق ان را داشته و داریم. بهبود وشفا باید خواسته شود. مهم نیست که شما به چه زبانی صحبت می‌کنید؛ عشق از طریق قلب با ما سخن می‌گوید. زمان، هر روز و به آرامی می‌گذرد و احساس می‌کند که عشق از قلبتان به سوی دست‌ها و پاهایتان و از میان همة اعضای بدنتان جاری است عشق، قدرتی شفابخش است. عشق همة درها را می‌گشاید. عشق، قدرتی همیشه آماده و جهانی است که برای کمک رساندن به ما، برای پیروز شدن بر هر ادعایی در زندگیمان، اینجا است. قلبتان را بگشاید. بگذارید عشق جریان یابد، برابری خویش را با آن قدرتی که شما را آفریده، احساس کنید.  من در جهان خود، اختیار کامل دارم. اختیار من، حاکم زندگی خویش هستم. هیچ کس، هیچ جا، یا هیچ چیزی قدرتی فراتر از من ندارد، زیرا من، تنها اندیشنده در ذهن خویش هستم. چونان کودکی، نشانه‌های اختیار خدایان را پذیرفتم. اکنون می‌آموزم که قدرتم را باز پس گیرم و نشان اختیار خویش باشم؛ و نیز خود را چون مسئولی قدرتمند بپذیرم. آنچنانکه هر صبح می‌اندیشم، خرد درونی خویش را احساس می‌کنم. مدرسة زندگی، عمیق‌ترین و کامل‌ترین مدرسه‌ای است که خود را در آن، آموزگار و آموزنده می‌یابیم. ما هر یک، در این مدرسه می‌آییم تا چیزهایی را یاد بدهیم و چیزهایی دیگری را یاد بگیریم و چون به اندیشه‌های خویش گوش می‌سپاریم، ذهنم را به سوی اعتماد به خرد درونی‌ام هدایت می‌کنم. پرورش دهید، آغاز کنید و واگذارید همة کارهای روی این گرة خاکیتان را به سوی سرچشمة الی‌تان همه چیز خوب است.  من، از حصارها گذشته، به سوی امکانات می‌روم. حصارها در زندگی‌ام، حصاری وجود ندارد. دروازه‌های رو به خرد و آموزش، همیشه بازند و بیشتر و بیشتر، دوست دارم که به سوی آنها گام بردارم. حصارها، بندها، موانع، و مشکلات، آموزگاران شخصی هستند که به ما این فرصت را می‌دهند، از گذشته خارج شده، به سوی همة امکانات هستی وارد شدیم. من به ذهن خویش و هر آنچه در مسیرش وجود دارد که بالاترین اندیشة قابل تصور است، عشق می‌ورزم. وقتی ذهنم به چیزهای خوب می‌اندیشد، حصارها و بندهای ناپدید می‌گردند. زندگی‌ام از معجزات کوچک بر می‌شوند. و اکنون و همیشه، این اجازه را به خود می‌دهم تا هیچ کاری نکنم جز آنکه بنشینم و روی بگشایم به سوی خرد الهی، من دانش آموز زندگی‌ام و به آن عشق می‌ورزم.  گل‌ها مثل مردمان، در ظاهر زیبا و همواره شکوفا هستند. زیبایی زیبایی مرا برانگیخت و بهبود بخشید.زیبایی همه جا هست. زیبایی طبیعت، از هر گل کوچکی، از انعکاس نقش نور در آب و از قدرت خاموش درختان کهنسال خواهد درخشید. طبیعت مرا به لرزه می‌اندازد، از نو می‌آفریند و خستگی‌ام را از تن می زداید. من آرامش، لذت و بهبود را در چیزهای سادة زندگی می‌یابم. وقتی عاشقانه به طبیعت می‌نگرم، آنرا برای عاشقانه دیدن در خودم، آسان می‌یابم. من، قسمتی از طبیعت هستم؛ پس در یگانگی‌ام زیبا هستم. به هر سو نگاه می‌کنم، زیبایی را می‌بینم. امروز با همة زیبایی زندگی در آمیخته‌ایم.  صورتحساب‌های من، توانایی پرداخت مرا تأیید می‌کنند. صورتحساب‌ها من به راحتی پرداخت می‌کنم. قدرتی که ما را آفریده، همه چیز را اینجا برای ما قرار داده است؛ و این ماییم که باید لایق و پذیرا باشیم. هر آنچه اکنون در اختیار داریم، چیزی است که آنرا پذیرفته‌ایم. اگر چیزهایی را، غیر از آنچه هست بخواهیم – و البته کمتر یا بیشتر از آن – هرگز  با گله وشکایت کردن نمی‌توانیم به دستش آوریم، که با هوشیاری والایمان است که می‌توانیم آنرا به چنگ آوریم. پذیرفتن همة صورتحساب‌ها با عشق. و نوشتن شرح چک‌ها با شادمانی، نشانة آن است که دو برابر آنچه داده‌اید به سویتان باز می‌گردد. مثبت اندیشی به نتیجة این اعمال را آغاز کنید. صورتحساب‌ها، واقعاً چیزهایی عجیبی هستند. این بدین معناست که کسانی دیگر، آنقدر به شما اعتماد کرده‌اند که خدمات و یا محصولات خود را در اختیارتان قرار داده و می‌دانند که شما، توانایی پرداخت آن را دارید.  بدن من، دوست خوبی است که عاشقانه مراقب آنم. بدن من بدنم را دوست دارم.بدن من، همواره برایم درست کار می‌کند. سنگینی مناسبی نیز دارد. من، دقیقاً جایی هستم که برای بودن انتخاب کرده‌ام. من زیبایم و هر روز، جذاب‌تر می‌شوم. این تصور، کمک می‌کند تا چیزهایی بسیار سخت را بپیذیرم، هر چند چیزهایی وجود دارند که در حال تغیرند و من خود را باید بر اساس آنها تغییر دهم. من می‌آموزم که با تدورستی و سلامت به خود جایزه بدهم و همواره شاد بوده و این را بارها و بارها تکرار کنم. کارهای کوچک مورد علاقه‌ام، مرا به انجام چیزهایی سوق می‌دهد که واقعاً دوست دارم مثل گذراندن اوقات فراغت، پیاده روی در دل طبیعت، یک جام گرم و آرامش بخش، و یا هر چیز دیگری که واقعاً به من لذت می‌دهد. من از کار کردن برای خودم لذت می‌برم. من معتقدم که این بهترین چیز است: خودم را دوست بدارم و بهترین دوست خود باشم. من می‌دانم که بدنم پر است از ستاره‌های درخشان و روشنای و نور می‌بخشم به هر کجا که پا می‌گذارم. من به دانش الهی که بر کارم اثر می‌گذارد ایمان دارم، و پله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری طی می‌کنم. کسب و کار کارمن، انجام اموری است که به آن عشق می‌ورزم. من، به دانش الهی که باعث پیشبرد کارم می‌شود ایمان دارم. چه در کسب و کارم جنبة مادی حس می‌کنم و چه نه، وسیله‌ای هستم که با آن دانش الهی به کار گرفته شده‌ام. تنها یک دانش والا وجود دارد و آن، دانشی است با مسیری درخشان و ثبتش ه در تاریخ منظومة شمسی‌ ما، که هر سیاره  را میلیون‌ها سال است در مسیر جاده‌ ای منظم وموزون راهنمایی می‌کند. من با کمال میل، این دانش را، به عنوان شریکی در کسب و کارم می‌پذیرم. با وجود این دانش قدرتمند، کار ساد‌ه‌ای است که انرژی‌های لازم را به بخش‌های مختلف کارم تزریق نمایم. در پس این آگاهی، همة پاسخ‌ها، همة راه‌حل‌ها، همة درمان‌ها و همة نظرات و ایده‌های تازه پدید می‌آیند تا کسب و کارم را به یک موفقیت و برکتی شادی آفرین تبدیل کنند.  من، راننده‌ای شایسته و رونده‌ای دفیق هستم.اتومبیلمن اتومبیلم را دوست دارم. رانندگی‌، برای من یک تجربه شیرین و ایمنی است. من، از اتومبیلم به خوبی مراقبت می‌کنم و اتومبیلم نیز، از من به خوبی محافظت می‌نماید. همیشه آماده است تا مرا به هر جایی که می‌خواهم ببرد. من مکانیک خوبی برای اتومبیلم انتخاب کرده‌ام، که او نیز به اتومبیل من علاقمند است. وقتی وارد اتومبیلم می‌شوم، آنرا از عشق پر می‌کنم تا عشق، همسفرم باشد. وقتی با رانندگان دیگر در مسیر جاده در حرکت هستیم، هشق را به سوی آنان می‌فرستم. عشق، پیشاپیش من مسیر را می‌پیماید و چون به مقصد می‌رسم، به من سلام می‌کند.  مراقبت از خود، بهترین کاری است که می‌توانی انجام بدهی.تحت مراقبت من، یک نور درخشان هستم.بدن من یک معجزه است. بدن مردمان دیگر نیز معجزه است. بدن‌هایمان می‌دانند که چگونه در دست حوادث قرار می‌گیرند، چگونه باید استراحت کنند و چگونه باید تجدید قوا کنند و دوباره به کار خود ادامه دهند. ما همواره یاد می‌گیریم که به بدن‌هایمان گوش بسپاریم و هر آنچه که نیاز دارند، به آنها بدهیم. گاهی اوقات توجه داشتن به دیگران کاری بسیار طاقت فرسا بوده و بیش از آن چیزی است که انتظار داشته‌ایم. پس یاد بگیرید که کمک بخواهید. شما چه تحت مراقبت باشید و چه مراقبت بکنید، عشق ورزیدن به خودتان، یکی از مهم‌ترین چیزهایی است که می‌توانید در خود داشته باشید. وقتی واقعاً به خود عشق می‌ورزید و می‌پذیرید که به راستی خودتان هستید، گویی برای ورود به مرحله‌ای جدید، با قدرتی بالاتر شروع کرده‌اید. ناگهان همه چیز به سوی خوبی پیش می‌رود، احساس آرامش می‌کنید و اعماق قلبتان پی ‌می‌برید.  من، افکارم را با عشق تغییر می‌دهم. تغییر افکارمان وقتی افکارم را تغییر می‌دهم، زندگی‌ام را تغیر داده‌ام. ما، نور هستیم. ما روح هستیم. ما شگفت‌ آوریم و همه سزاوار بودن. و زمان آن فرا رسیده که اعتراف کنیم: ما، ماهیت خویش را آفریده‌ایم. ما، ماهیت خویش را با اندیشه‌هایمان خلق کرده‌ایم. پس اگر بخواهیم ماهیتمان را تغییر بدهیم، باید اندیشه‌هایمان را نیز تغییر بدهیم. و این کار را باید با فکر و کلام تازه، و نیز راه‌های مثبت انجام داد. مدت‌ها پیش فهمیدم که اگر تفکرم را عوض کنم، می‌توانم زندگی‌ام را نیز تغییر دهم. در واقع تغییر تفکر، سقوط شرط‌ها و محدودیت‌های اطرافمان است. وقتی محدودیت‌ها سقوط کردند، از بی‌نهایت‌ها و نامحدودیت‌هایی که اطراف زندگیمان را فرا گرفته مطلع می‌شویم. از آن پس خواهیم فهمید که واقعاً، درست و کل و کامل هستیم. و این، هر روز بر ایمان ساده‌تر خواهد شد.  مهم نیست که در گذشته چه اتفاقی افتاده، از هم اکنون شروع می‌کنم و به کودکان اجازه می‌دهم که از درون شکوفا شده و بدانند که بسیار دوست داشتنی هستند. کودک ناهنجار من، در امنیت و آرامش پرورش یافتم. همة ما، کودکان محبوب و دوست داشتنی دنیا هستیم، ولی هنوز چیزهای ناگواری در حال وقوع است مانند تجاوز به کودکان گفته می‌شود که 30 درصد جمعیت‌ ما را کودکان بزهکار تشکیل می‌دهد. و این چیز تازه‌ای نیست. در حال حاضر، در نقطة شروعی هستیم که می‌خواهیم به خود اجازه بدهیم تا از اموری که در پشت دیوارهای سکوت پنهان کردیم، با خبر شویم. این دیوارها در حال حاضر فرو ریختن است تا در این صورت، بتوانیم تغییرات لازم را اعمال نماییم. آگاهی دادن، گام اول برای ایجاد تغییرات است. برای بعضی از ما که در گذشته، دوران گودکی سختی را گذرانده‌ایم، دیوارها و موانع محکم‌تر و سخت‌ترند. هنوز، پشت دیوارهایمان، کودکانی هستند که علاقمند مورد توجه و علاقه و پذیرش قرار گیرند و از دیگران متفاوت نبوده و  مشکل‌ساز نباشند.  شما نمی‌توانید مجبور کنید، فقط می‌توانید یاد بدهید. کودکان من به کودکان عشق می‌ورزم و آنها به من. ارتباط دوستانه و آشکار با کودکان، یکی از بزگترین شادی‌های من است. من. به آنچه آنها می‌گویند گوش می‌سپارم و آنها نیز، گفته‌های مرا به گوش جان می شنوند. کودکان، همواره از بزرگترها تقلید می‌کنند. اگر کودکی از نزدیکانم رفتاری منفی داشت، من باید باورهای منفی خود را کشف و بررسی کنم. می‌دانم همانگونه که در بهبود رفتار خود تلاش می‌کنم، می‌توانم به روند بهبود رفتار کودکان نیز کمک کنم. من آشکارا بیان می‌کنم که بی‌هیچ قید و شرطی خود را دوست دارم، و آگاهانه خواستار آنم که رفتارهای منفی از وجود من رها شوند. من، نمونه‌ای از شخصی دوست داشتنی ومثبت می‌شوم. کودکان نیز می‌توانند این را شروع کنند که خود را دوست بدارند و رفتارهای منفی خود را از بین ببرند؛ و می‌توانند ولی بعضی وقت‌ها این کار سریع انجام می‌گیرد و گاهی اقوات به تدریج. در ضمن، من با کودک دورن خود ارتباط برقرار کرده‌ام. همان گونه که زندگی بزرگسالانه‌ام را استحکام می‌بخشم، کودک دورنم نیز، احساس سلامت و عشق می‌کند. با عشق و سلامتی، میل به گذشتن از الگوای بسیار کهنه فراهم می‌آید.  من این را انتخاب می‌کنم، که فراتر از آنی باشم که امروز صبح بودم. آماده‌ام که خود را با چیزهای جدید روبرو کنم. انتخاب من انتخاب می‌کنم، که زندگی‌ام را با آگاهی بالایی اداره کنم. من، این را همواره به یاد می‌آوریم که هر مشکلی، راه‌حلی دارد. و می‌دانم که این نیز مشکلی است که می‌توانم با آن برخورد کرده وآنرا حل کنم. زیرا من، مشکل را از این دریچه می‌بینم که: مشکلی که در حال حاضر، با آن روبرو هستم، امری گذرا و ناپایدار است. این، روشی است که من در اختیار دارم. من، فردی خوب هستم. احساس نگرانی و ناراحتی را از خود دور می‌کنم. درس‌هایی را که از روزگار گرفته‌ام به خوبی یاد می‌گیرم و آنرا به خوبی به دیگران ارائه می‌دهم. مشتاقانه به تغییرات تن می‌دهم. این واقعیت را نیز می‌پذیرم که همواره راه مقابله با مشکلات را نمی‌دانم. من، می‌توانم بدانم و ایمان داشته باشم. هر مشکلی با بهترین شیوه حل می‌شود، همه راه‌حل‌ها خوب هستند. با عشق، هر سویی را آشکارا می‌بینم. روشنی من، به روشنی می‌بینم. من، بینایی و هدفی روشن دارم. دانش دورنی‌ام، همواره مرا به راه‌هایی که به والاترین خوبی‌ها و بزرگترین شادی‌ها ختم می‌شود، راهنمایی می‌کند. من، به زندگی ابدی اتصال می‌یابم به جایی که هکه چیز در آن کامل، بکر و درست است. در میان زندگی همیشه در تغییر، من مرکز هستم. در آنجا، هر کس و هر چیز را خوب می‌بینم.  چیزی برای انجام دادن نیست ولی برای شناختن، هستارتباط ارتباط، ترانة عشق است. ...



خرید و دانلود روانشناسی (خودشناسی) گفتاری درونی در مورد خودشناسی


تحقیق در مورد خودشناسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 14 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

خودشناسی

آدمی اززمان کودکی که زیربنای فکری وشخصیتی خودرا می سازد چیزی را سعی میکند ازنظر فکری درک کند و بپذیرد که لقمه ای لذیذ و جویده وآماده ی هضم برای او باشد یعنی افکاری که برای او ثقیل باشند را ازخود ناخودآگاهانه دفع میکند وهیچگاه درعمرخود افکارثقیل ومبهم را به ذهن خود راه نمی دهد

آدمی بجای اینکه گره های فرسوده وموروثی را ازخود بازکند با گریزازفکرکردن ، گره های دیگری را نیزبخود می بندد وگره های کهنه و فرسوده را نیزپیرامون واطراف خود پیچیده تر می کند

وه چه خوب آمدی صفا کردی چه عجب شد که یاد ما کردی

بی وفایی مگر چه عیبی داشت که پشیمان شدی وفا کردی

معشوقه ای که دراین ابیات « شاعریا خواننده ی شعر» را سیراب واشباع ونهایتآ اسیرخود می کند کیست وچیست ؟ دردنیایی که انسان درتهاجم همه سویه مخمصه ها ی شکست وسرکوب وبیوفایی و آزارورنج قراردارد ، باید دیگری برای مداوای دردهای بی درمان او به کمکش بیاید و جواب بیوفایی ها وشکست وسرکوب های اورا بدهد  ، اورا درشکست وفقدان ومحرومیت ها تسکین دهنده و جبران کننده باشد  ، انسان زخم سرکوب ها ی خودرا با تسلای به معشوقه ای درخود التیام میدهد که آفریده ی پندار اوست ، مخلوق خیال وتوهم اوست ، آفریده ی ذهن شرطی اوست . اگرمعشوقه ای وجود دارد برای رسیدن به وصال او باید باتزکیه ، وتهذیب درون خویش راه را برای رسیدن به او هموار کرد . اما می بینیم انسان اینگونه نیست واینگونه زندگی نمی کند ومعشوقه ای خیالی وآرمانی که حجم تمام ادبیات جهان و بخصوص شرق را فراق وهجران و سنگدلی های همین معشوقه بخود اختصاص داده ،  را برای خود آفریده و هجران وفراق اورا برای خود قابل تحمل می کند وجزشکوه وناله وآه ومویه ماحصلی دیگر این معشوق خیالی وبیوفایی وسنگدلی باخود ندارد  ، اگرکسانی به وصال معشوقه رسیده اند انسان را ه وصال را برای خود هموارنکرده بلکه ازوصال یافتگان برای خود اتوریته برای خودباختگی وخودفراموشی و تسکین موقت آلام خویش ساخته است . جزآنکه این شعرمارا گرفتارحزن واندوه می کند هیچ بارروان شناسانه دیگری ندارد ، حزن واندوه وغم را تاروپود اسارت ما نموده ومارا ازدرک واقعیت خویش « آنچه هستیم » دور می کند .

معشوقه ، دوست « غایت نیاز فطری ومعنوی انسان » دربازگشت انسان به خویشتن ، بازگشت به اصل خویش ، بازگشت به هویت واقعی خویش ، کشف تمامیت خود ، با او همدل ویارو هم سخن می شود ، اورا درآغوش می گیرد واورا ازانحرا ف ولغزش وخیال پردازی و افسانه بافی برای به دام انداختن خود جدا میکند . انسان دربازگشت بخویشتن ، ودربیداری ازخوابی که قرنها جبرآ وقهرآ گریبان اورا گرفته است راه زندگی را می یابد ، معنی ی صلح وآرامش را می فهمد ، خوبی وبدی برایش معنا می شود . و حقیقت برایش قابل ادراک ودریافت وشهود می گردد . دریا تویی ، اقیانوس تویی ، خورشید تویی ، نورتویی  ، خودت را پیدا کن ، دروجود خودت به اقیانوس ، به دریا ، به خورشید ، به نوروبه  یبکرانگی و به یگانگی متصل شو . بازگشت به خویشتن ، وکشف تمامیت ویک پارچگی خویشتن است که تورا ازخس وخاشاک وشائبه ها ی فریب منفک وجدا میکند ، تورا به یگانگی ووحدت می رساند .

دوست نزدیک ترازمن به من است

وین عجب بین که من ازوی دورم ........ عطار

دوری انسان ازچیست که اورا بدینگونه دچار ناامنی وناآرامی وناهنجاریهای اجتماعی می کند ؟ اورا اسیرسراب های مخوف خیال وافسانه نموده ودراین سیاهچال تیره وتاریک عمراورا با اضطراب ونگرانی برباد میدهد ، وآدمی سراب هارا برای خود دریا می پندارد ؟ چرا آدمی دچارفریب واغوا شده وفریب را برای خود واقعیت تلقی می کند .

هیچکس درتفکروعقیده خود تردید نمی کند وآن را حقیقت محض تلقی نموده واگربتواند به زور و اکراه عقیده ی خود را به دیگران القاء وتحمیل می کند .

چراانسان به سهولت نمی تواند ازدنیای مجازی که برای خود ساخته و گرفتار آن شده ، خودرا خلاص کرده وبه حقیقت وجودی خویش دست یابد ؟ می توان گفت انسان خطرازدست دادن تمامیت خودرا بطورعمیق وجدی نمی تواند درک کند ، به دنیای مادی وپنداری خود بیش ازآنچه هست بهاء داده است ونتیجتآ دچار خودباختگی به دنیای توهمی وپنداری خود شده است .

ما گرفتاریک چالش درونی هستیم که این چالش درونی مارا به سوی شدن ، کسب کردن ، سود بردن ، ارتقاء یافتن ، چنگ انداختن به عقاید وباورها می کشاند ، وقتی با پاک سازی درونی خویش درخود عمیقآ خیره شویم درخواهیم یافت که چالش درونی ما یک مرکزتوهمی وخیالی وغیرواقعی بیش نیست ( همین خیره شدن عمیق درخویشتن است که به یک باره وبه یک لحظه مارا ازگرفتاری آن نقطه ی کورخلاص می کند ) وبارهایی ازنقطه ی کاذب درونی خود ما به واقعیت وجودی خویش ، به تمامیت خود ، به کشف ناشناخته ها ، وبه ادراک حقیقت می رسیم . اما مشکل انسان همین است که آن مرکزدروغین وتصنعی درونی خودرا برای خود واقعیت می پندارد وهمین واقعیت پنداشتن آن مرکزست که



خرید و دانلود تحقیق در مورد خودشناسی