لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
مقدمه:
نگارگر امروز چنانکه باید پیرو شیوه نو است و در پی سواد برداشتن از طبیعت نیست در پی آن است که احساس اصیل و نیرومندی را که در خاطرش نقش بسته آشکار کند و شکل ببخشد در این مقصود از همه نقش های عالم و از خطوط و رنگهای گوناگون و ترکیب صورتهای طبیعت مدد می طلبد و هرچه او را به کار آید به هم می پیوندد غم آن ندارد که بعضی شکل ها در دستش می شکند و رنگها از راه به در می روند و خط مستی می کند و زنده و بی جان در هم می آمیزد اگر جلوه رنگها است که خاطرات را از کف برده رنگ بر عالم می باشد و منظری از عشق و عشوه و غوغای رنگها می سازد و یا غم وجود را در دل رنگهای تیره و پر درد می نشاند و یا در مستی رنگها نشانی از عالم بی خودی و بی خبری به دست می دهد با دو خط که نمودار ابرو و بینی است جوهر چهره ای را آشکار می کند، چند گردش قلم آن سادگی باطنی را که در اشکال پیچیده و دشوار طبیعت نهفته است به ما می سپارد اگر نکته ای در دلش رخنه کرده و او را آرام نمی گذارد آن نکته را خواه صورتی باشد و خواه حالتی بصد گونه مکرر می کند و همه عالم را جلوه گاه آن نکته می سازد تا ما نیز با آن نکته که کوچک می نمود خو می کنیم ژرف و پهناور آن پا می گذاریم.
اگر طبع خیال انگیز داشته باشد و دست در کام نهانخانه خاطر کند نقش های بدیعی در برابر دیدگان ما می گسترد.
اگر شوخ طبع و تیز بین باشد اجزاء وجود را به بازی ترکیب می کند و نکته های طنز آمیز خطوط و رنگها را به کنایه و اشاره آشکار می سازد اما بی گمان تنها قرار تقلید طبیعت و در هم ریختن اشکال و خطوط نیز کسی را در صنف نقاشان اصیل و خلاق قرار نمی دهد آن چه هنرمندان اصیل را ممتاز می کند و فاداری به دبد و احساس و شیوه ای شخصی است. نقاش اصیل عالمی خاص خود را دارد و گرفتار آن عالم است.
شیوه نقاشی در هر دوره مانند شیوه فکر و زندگی تابع تمدنی است که در آن دوره چیره است در عهد ما این چیرگی نسیب تمدن غربی است. تمدن مغرب زمین از اواخر قرن 19 نهضت تازه ای در هنر نقاشی و هنرهای دیگر پدیدار کرده که هرچند در آغاز مانند همه جنبشهای نو مخالفان پابرجا داشت امروزه کم و بیش عالم گیر شده و در همه جامعه هایی که فرهنگ و تمدن غربی در آن راه یافته است رسوم و سنتهای دین را دگرگون کرده: نقاشی جدید زبان تازه دارد باید با دستور و لغات و اصطلاحات آن آشنا شد اگر چنین کنیم مشکلات آن آسان خواهد شد و راه بهره مند شدن از آن هموار خواهد گشت.
ظهور هنر انتزاعی و اصطلاح انتزاعی
اصطلاح ((انتزاع)) به معنی چیزی جدا شده از طبیعت. همواره موضوع مشاجره بوده است شاید به این علت که ((انتزاع کردن)) یک چیز را به معنی کاستن از ارزش یا مقام آن تفسیر کرده اند. موسیقی و معماری همواره هنرهایی انتزاعی بشمار رفته اند حال آنکه در سنت کلاسیک از روزگار ارسطو به بعد ادبیات و هنرهای تجسمی، نقاشی و پیکر تراشی هنرهایی تقلیدی تلقی شده اند هنرمندان دست کم از اواسط سده نوزدهم به بعد آگاهانه یا ناآگاهانه در جهت پی ریزی تصویری از نقاشی به عنوان یک پدیده فی نفسه مستقل و نه تقلید از چیزی دیگر گام برداشته اند. دشواری کاربرد واژه انتزاعی در مورد هنری که در طبیعت شبیه سازی نمی کند از اینجا سرچشمه می گیرد که این واژه را در توصیف تمام هنرهایی به کار برده اند که موضوعشان در درجه دوم اهمیت قرار داده یا کج نمایی شده است تا بدین وسیله بر ابزار تجسمی یا بیانی تاکید شود این اصطلاح گاهی مسامحتاً در توصیف برخی از نقاشی های فووسیتی که موضوع بر آنها غالب نیست و نمونه هایی از پیکره تراشی کوبیستی به کار برده می شود لیکن تا زمانی که مختصر اثری از موضوع قابل تشخیص در میان باشد انتزاعی یک برچسب واقعاً استثنا ناپذیر نخواهد بود. کوبیسم می تواند در مسیر انتزاع قرار گیرد ولی فی نفسه انتزاعی نیست.
تا کنون کوششهای گوناگونی به عمل آمده است تا نامی رضایتبخش برای امواج نقاشی ها و پیکره های غیر تقلیدی آفریده شده در سده بیستم پیدا شود. تئو وان دوسبرگ در سال 1903 اصطلاح ((مجسم)) را پیشنهاد کرد و اصطلاح ((غیر عینی)) نیز و سیعاً در توصیف انتزاعی های موندریان و پیروانش بکار برده شده است لیکن تا کنون هیچ جانشین رضایتبخشی برای این اصطلاح پیدا نشده است و دلیلی هم برای عدم استفاده از آن در آینده دیده نمی شود. کاندینسکی به نظر می رسد که بهتر از همه می تواند ادعا کند نخستین نقاش انتزاعی بود که به مفاهیم جنبی آثار غیر نمایشی و اکسپرسیونیستی خویش پی برد بدون تردید پیش از کاندینسکی نیز نقاشی های انتزاعی آفریده می شده اند تعدادی از نقاشی های وان دولده و دیگران به شیوه هنر نو موضوع قابل تشخیص خاصی ندارند هر چند از راه مسامحه می توان آنها را بر شکلهای گیاهی مبتنی دانست. دلونه در سال 1911 نقش و نگارهایی رنگی می آفرید که موضوع ناتورالیستی عملاً از آنها رخت بر بسته بود و کوپکا نیز در همان زمانه به شیوه ای تماماً انتزاعی کار می کرد.
آبستره
یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر انتزاعی (آبستره) بود. درباره چگونگی و کیفیت این نهضت هنری، همواره بحثها و جدلهایی بین حامیان آن از یک طرف و مخالفان از طرف دیگر صورت گرفته، مضافاً اینک در مورد بررسی ارزشهای زیبایی شناسی آن اختلافهای بسیار موجود است. پیرامون هنر انتزاعی مورد قبول واقع شده اند. زیرا از قواعد و قوانینی پیروی می کنند هنر انتزاعی مورد قبول واقع شده اند.
زیرا از قواعد و قوانینی پیروی می کنند که متعلق به آنهاست و نیازی به جنبه ((نمایشی)) ندارند، در حالی که شعر و نقاشی و مجسمه سازی تحت عنوان ((هنرهای نمایشی)) قلمدار می شوند آیا این گونه تفکیک نمودن هنرها باید همواره رعایت گردد؟ یا اینکه باید به کمک اصول کلی زیبایی شناسی، کلیه هنرها از جمله نقاشی و مجسمه سازی مانند موسیقی و معماری مورد سنجش و بررسی قرار گیرد؟
بنظر می آید که نقاشی انتزاعی در مسیر خودش به منظور رقابت با موسیقی به وجود آمده باشد زیرا با توجه به هنر ((کاندینسکی)) و ((موندریان)) برداشتهایشان نسبت به موسیقی و معماری، حد و مرزهای هنر انتزاعی را مشخص نموده اند.
در روند تکاملی هنر انتزاعی که نمایانگر هنر مدرن است، آیا مرز بین هنر نمایشی و غیر نمایشی مشخص است؟ آیا می توان از انواع هنر انتزاعی وابسته، و انتزاعی مطلق سخن بیمان آورد؟ آغاز و پایان هنر انتزعی کجاست؟ و بالاخره آیا هنر انتزاعی با تمام نمودهایش به قرن بیستم تعلق دارد، یا آنکه از نظر تاریخی به هنرهای گذشته ارتباط دارد؟ …
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
بخش اول
داستان کوتاه درادبیات نوین ایران
داستان نویسی نوین ( مدرن ) فارسی ، نوزاد آزادی است ؛ با آزادی تولد یافت وبا آزادی گاه گاهی درجامعه ایرانی رشد وتعالی پیداکرد . درزمان حکومت های خودکامه پیش از انقلاب مشروطیت ، داستان کوتاه وبلند ورمان به معنا وساختار امروزی درایران سابقه نداشت . باتضعیف حکومت استبدادی قاجار ، انقلاب مشروطیت ( 1324-1327 ) درتمام شؤون اجتماعی ایران حرکتی به وجود آورد که موجب تحولات بنیادی در زمینه های گوناگون شد ازجمله ادبیات تخیلی متفاوتی پدید آمد که ازجهات مختلف از ادبیات تخیلی کلاسیک فارسی متمایز بود .
پیش از انقلاب مشروطیت ، انواع گوناگون قصه یعنی اسطوره ، حکایت اخلاقی ، افسانه تمثیلی ، افسانه پریان وسرگذشت ،رایج بودبه عبارت دیگر انواع روایت های خلاقه ای که به استقلال یا به صورت وابسته درمتن های ادبی فارسی گذشته آمده است ومحور آنها برسه خصوصیت عمده ،یعنی برحوادث ناگهانی وخرق عادت وکلی گرایی ومطلق نگری می گردد .
ادبیات داستانی نوین( مدرن ) فارسی تحت تاثیر ترجمه رمان وداستان کوتاه خارجی ( غرب ) کمی پیش وبعد ازانقلاب مشروطیت پاگرفت . وچون با اوضاع واحوال با زندگی طبقه متوسط که نقش مهمی درفراهم آوردن مقدمات انقلاب مشروطیت داشت هماهنگ وهمراه بود . پذیرشی روزافزون ومقبولیتی عام یافت وبه علت آنکه بر خصوصیت روانشناختی افرادتاکید داشت ودر ضمن واقعیت های زندگی روزمره وتلاش انسانی ودرگیرهای اجتماعی وسیاسی را منعکس می کرد ، به عنوان ادبیات داستانی زنده وپویا مقام خودرا به تدریج درمیان عامه خوانندگان ایرانی تثبیت کرد رمان ، به خصوص داستان کوتاه وسیله ای شد برا ی پرداختن به زندگی عامه مردم وچون تصویری عینی وموثر اززندگانی طبقات وگروه های مختلف مردم واوضاع واحوال نابسامان اجتماعی وسیاسی به دست می داد وحامی ضعیفان ومحرومان وافشا کننده ناروایی ها وبی عدالتی ها بود ، انواع گوناگونی یافت .
نویسندگان ایرانی درابتدا شروع به نوشتن رمان کردند . این رمان ها زیر نفوذ سفرنامه های ایرانی وبه خصوص رمان های حادثه ای فرانسوی بود که شاهزادگان قاجار وتحصیل کرده های خارج به فارسی بر گردانده بودند ؛ معروف ترین این رمان ها عبارت بودند از « کنت مونت کریستو » و « سه تفنگدار » اثر الکساندر دوما ( پدر ) « اسرار پاریس ، له میستر دوپاری » نوشته اژن سو و « پل وویرژینی » اثر برنا ردن دوسن پی یر ، این رمان های ترجمه شده همان طور که آریان پور درکتاب « از صبا تانیما » متذکر می شود ، ازلحاظ جنبه های فنی داستان نویسی نقص ها واشکا لات فراوان داشت وبه همین دلیل نتوانست پایه واساسی برا ی داستان نویسی نوین فارسی باشد وبرخلاف اغلب کشورهای دنیا پایه ادبیات داستانی نوین فارسی رانویسندگان داستان کوتاه گذاشتند .
نویسندگانی مثل محمد علی جمالزاده ، صادق هدایت وبزرگ علوی که بانوشتن داستان کوتاه آغاز کردند . البته بعدها رمان هم نوشتند. از این رو ، داستان کوتاه در ادبیات نوین ایران نسبت به رمان ازهمان آغاز ازاهمیت واعتبار بیشتری برخوردار شد وتوانست موقعیت ومنزلت خود را درجامعه بهتر تثبیت کند و خوانندگان بیشتری برای خود فراهم آورد ؛ زیرا اعتبار واقعی داستان کوتاه ، درپیام انسانی ، درطرفداری از له شدگان ومطر ودان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
مقدمه:
نگارگر امروز چنانکه باید پیرو شیوه نو است و در پی سواد برداشتن از طبیعت نیست در پی آن است که احساس اصیل و نیرومندی را که در خاطرش نقش بسته آشکار کند و شکل ببخشد در این مقصود از همه نقش های عالم و از خطوط و رنگهای گوناگون و ترکیب صورتهای طبیعت مدد می طلبد و هرچه او را به کار آید به هم می پیوندد غم آن ندارد که بعضی شکل ها در دستش می شکند و رنگها از راه به در می روند و خط مستی می کند و زنده و بی جان در هم می آمیزد اگر جلوه رنگها است که خاطرات را از کف برده رنگ بر عالم می باشد و منظری از عشق و عشوه و غوغای رنگها می سازد و یا غم وجود را در دل رنگهای تیره و پر درد می نشاند و یا در مستی رنگها نشانی از عالم بی خودی و بی خبری به دست می دهد با دو خط که نمودار ابرو و بینی است جوهر چهره ای را آشکار می کند، چند گردش قلم آن سادگی باطنی را که در اشکال پیچیده و دشوار طبیعت نهفته است به ما می سپارد اگر نکته ای در دلش رخنه کرده و او را آرام نمی گذارد آن نکته را خواه صورتی باشد و خواه حالتی بصد گونه مکرر می کند و همه عالم را جلوه گاه آن نکته می سازد تا ما نیز با آن نکته که کوچک می نمود خو می کنیم ژرف و پهناور آن پا می گذاریم.
اگر طبع خیال انگیز داشته باشد و دست در کام نهانخانه خاطر کند نقش های بدیعی در برابر دیدگان ما می گسترد.
اگر شوخ طبع و تیز بین باشد اجزاء وجود را به بازی ترکیب می کند و نکته های طنز آمیز خطوط و رنگها را به کنایه و اشاره آشکار می سازد اما بی گمان تنها قرار تقلید طبیعت و در هم ریختن اشکال و خطوط نیز کسی را در صنف نقاشان اصیل و خلاق قرار نمی دهد آن چه هنرمندان اصیل را ممتاز می کند و فاداری به دبد و احساس و شیوه ای شخصی است. نقاش اصیل عالمی خاص خود را دارد و گرفتار آن عالم است.
شیوه نقاشی در هر دوره مانند شیوه فکر و زندگی تابع تمدنی است که در آن دوره چیره است در عهد ما این چیرگی نسیب تمدن غربی است. تمدن مغرب زمین از اواخر قرن 19 نهضت تازه ای در هنر نقاشی و هنرهای دیگر پدیدار کرده که هرچند در آغاز مانند همه جنبشهای نو مخالفان پابرجا داشت امروزه کم و بیش عالم گیر شده و در همه جامعه هایی که فرهنگ و تمدن غربی در آن راه یافته است رسوم و سنتهای دین را دگرگون کرده: نقاشی جدید زبان تازه دارد باید با دستور و لغات و اصطلاحات آن آشنا شد اگر چنین کنیم مشکلات آن آسان خواهد شد و راه بهره مند شدن از آن هموار خواهد گشت.
ظهور هنر انتزاعی و اصطلاح انتزاعی
اصطلاح ((انتزاع)) به معنی چیزی جدا شده از طبیعت. همواره موضوع مشاجره بوده است شاید به این علت که ((انتزاع کردن)) یک چیز را به معنی کاستن از ارزش یا مقام آن تفسیر کرده اند. موسیقی و معماری همواره هنرهایی انتزاعی بشمار رفته اند حال آنکه در سنت کلاسیک از روزگار ارسطو به بعد ادبیات و هنرهای تجسمی، نقاشی و پیکر تراشی هنرهایی تقلیدی تلقی شده اند هنرمندان دست کم از اواسط سده نوزدهم به بعد آگاهانه یا ناآگاهانه در جهت پی ریزی تصویری از نقاشی به عنوان یک پدیده فی نفسه مستقل و نه تقلید از چیزی دیگر گام برداشته اند. دشواری کاربرد واژه انتزاعی در مورد هنری که در طبیعت شبیه سازی نمی کند از اینجا سرچشمه می گیرد که این واژه را در توصیف تمام هنرهایی به کار برده اند که موضوعشان در درجه دوم اهمیت قرار داده یا کج نمایی شده است تا بدین وسیله بر ابزار تجسمی یا بیانی تاکید شود این اصطلاح گاهی مسامحتاً در توصیف برخی از نقاشی های فووسیتی که موضوع بر آنها غالب نیست و نمونه هایی از پیکره تراشی کوبیستی به کار برده می شود لیکن تا زمانی که مختصر اثری از موضوع قابل تشخیص در میان باشد انتزاعی یک برچسب واقعاً استثنا ناپذیر نخواهد بود. کوبیسم می تواند در مسیر انتزاع قرار گیرد ولی فی نفسه انتزاعی نیست.
تا کنون کوششهای گوناگونی به عمل آمده است تا نامی رضایتبخش برای امواج نقاشی ها و پیکره های غیر تقلیدی آفریده شده در سده بیستم پیدا شود. تئو وان دوسبرگ در سال 1903 اصطلاح ((مجسم)) را پیشنهاد کرد و اصطلاح ((غیر عینی)) نیز و سیعاً در توصیف انتزاعی های موندریان و پیروانش بکار برده شده است لیکن تا کنون هیچ جانشین رضایتبخشی برای این اصطلاح پیدا نشده است و دلیلی هم برای عدم استفاده از آن در آینده دیده نمی شود. کاندینسکی به نظر می رسد که بهتر از همه می تواند ادعا کند نخستین نقاش انتزاعی بود که به مفاهیم جنبی آثار غیر نمایشی و اکسپرسیونیستی خویش پی برد بدون تردید پیش از کاندینسکی نیز نقاشی های انتزاعی آفریده می شده اند تعدادی از نقاشی های وان دولده و دیگران به شیوه هنر نو موضوع قابل تشخیص خاصی ندارند هر چند از راه مسامحه می توان آنها را بر شکلهای گیاهی مبتنی دانست. دلونه در سال 1911 نقش و نگارهایی رنگی می آفرید که موضوع ناتورالیستی عملاً از آنها رخت بر بسته بود و کوپکا نیز در همان زمانه به شیوه ای تماماً انتزاعی کار می کرد.
آبستره
یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر انتزاعی (آبستره) بود. درباره چگونگی و کیفیت این نهضت هنری، همواره بحثها و جدلهایی بین حامیان آن از یک طرف و مخالفان از طرف دیگر صورت گرفته، مضافاً اینک در مورد بررسی ارزشهای زیبایی شناسی آن اختلافهای بسیار موجود است. پیرامون هنر انتزاعی مورد قبول واقع شده اند. زیرا از قواعد و قوانینی پیروی می کنند هنر انتزاعی مورد قبول واقع شده اند.
زیرا از قواعد و قوانینی پیروی می کنند که متعلق به آنهاست و نیازی به جنبه ((نمایشی)) ندارند، در حالی که شعر و نقاشی و مجسمه سازی تحت عنوان ((هنرهای نمایشی)) قلمدار می شوند آیا این گونه تفکیک نمودن هنرها باید همواره رعایت گردد؟ یا اینکه باید به کمک اصول کلی زیبایی شناسی، کلیه هنرها از جمله نقاشی و مجسمه سازی مانند موسیقی و معماری مورد سنجش و بررسی قرار گیرد؟
بنظر می آید که نقاشی انتزاعی در مسیر خودش به منظور رقابت با موسیقی به وجود آمده باشد زیرا با توجه به هنر ((کاندینسکی)) و ((موندریان)) برداشتهایشان نسبت به موسیقی و معماری، حد و مرزهای هنر انتزاعی را مشخص نموده اند.
در روند تکاملی هنر انتزاعی که نمایانگر هنر مدرن است، آیا مرز بین هنر نمایشی و غیر نمایشی مشخص است؟ آیا می توان از انواع هنر انتزاعی وابسته، و انتزاعی مطلق سخن بیمان آورد؟ آغاز و پایان هنر انتزعی کجاست؟ و بالاخره آیا هنر انتزاعی با تمام نمودهایش به قرن بیستم تعلق دارد، یا آنکه از نظر تاریخی به هنرهای گذشته ارتباط دارد؟ …
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
ایرانى ها داستان هم نمى خوانند!!!
گرچه این روز ها در آشفته بازار ورق هاى به هم چسبیده استقبال نیم بندى از ادبیات عامه پسند که همچون کور سویى در صنعت نشر کشور است، صورت مى گیرد اما این ادبیات به عنوان یک ژانر ادبى در دنیا شناخته شده است و نویسندگان آن تیراژ هاى مخصوص را در بازار کتاب به خود اختصاص مى دهند و به نویسندگان Bet seller معروف شده اند. گرچه محکومیت دست اندرکاران اینگونه ادبیات از ناشر و نویسنده تا خواننده آن به طورى که هر یک سهم بسزایى در ترویج این ضد فرهنگ دارند در ایران به دار نقد کشیده مى شود اما در جهان امروز و خارج از مرز هاى ما ادبیات عامه پسند نه تنها صفت نا شایستى محسوب نمى شود بلکه به دلیل تعدد مخاطبان خود، یکى از جدى ترین مباحثى است که ناشر و نویسنده به موفقیت در آن مى بالند. نگاهى گذرا به آمار نسبى در استقبال چنین کتاب هایى نشان مى دهد که همواره اولین و بیشترین ها در هر کتابفروشى واقعى و حتى مجازى، مختص آنان است و از این بابت محابایى نیست و کسى آن را نفى نمى کند. • هر ۲۰ ایرانى یک کتاب در سال مى خرد منابع مختلف معتقدند میزان مطالعه در بین ایرانیان کم است حتى آمار ها از یک دقیقه مطالعه براى هر ایرانى در سال خبر مى دهند. شاید آمار ها، کل کتاب هاى چاپ شده در سال را به فرض فروش تقسیم بر کل جمعیت باسواد کشور مى کنند و سپس بررسى مى کنند که این کتاب ها اگر توسط این افراد خوانده شود چه زمانى را مى گیرد. اما واقعیت این است که نیمى از کتاب هاى چاپ شده در سال به فروش نمى رسد، بسیارى از آنها توسط کتابخانه ها خریدارى مى شود ولى هرگز به امانت نمى روند. به هر حال مصرف ادبى در ایران کم است و این حقیقت را مى توان با کنکاشى در بین اعضاى خانواده و اجتماع دریافت. در دهه گذشته روزنامه خوانى در بین ایرانیان تقریباً به صورت عادت درآمده ولى هنوز خرید و مطالعه کتاب به عنوان مصرف روزانه و ماهانه خود را در سبد فرهنگى خانواده جاى نداده است. در حوزه کتاب هاى داستانى و ادبیات با منشاء ایرانى وضعیت بدتر است. تیراژ کتاب هاى شعر بسیار پائین است و به سختى فروش مى رود. در حوزه ادبیات داستانى تمایل به ادبیات غربى که به فارسى ترجمه مى شود چشمگیر است و در ادبیات فارسى عامه پسند تنها چند نفر آثارشان مورد استقبال قرار گرفته است. امید على احمدى رئیس پژوهشکده فرهنگ، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و پژوهشگر مصرف ادبیات داستانى ایرانیان در بین سال هاى ۱۳۸۲ _ ۱۳۷۰ درخصوص میزان مصرف ادبى مى گوید: منظور از میزان مصرف ادبى به عنوان یک متغیر کلان (نه فردى یا خرد) میزان مشارکت جامعه در شبکه مبادله ادبى از طریق خرید آثار منتشر شده است. در این معنا شاخص آن کل تیراژ آثار ادبى است. وى ادامه مى دهد: در خلال سال هاى ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۲ مجموعاً سه هزار و ۳۳۴ عنوان کتاب داستانى توسط مولفین ایرانى نوشته و منتشر شده است که مجموع شمارگان کل عناوین منتشر شده بیست میلیون و ۱۳۷ هزار و ۷۵۰ نسخه بوده است که مى توان گفت هر ساله مجموعاً یک میلیون و ۵۴۹ هزار و ۵۷ نسخه کتاب داستانى منتشر شده است. وى ادامه مى دهد: اگر جمعیت باسواد بالاى ۱۵ سال ایران سه میلیون نفر باشد از هر ۲۰ ایرانى بالاى ۱۵ سال باسواد یک نفر یک کتاب در سال خریدارى کرده است. اگر هر کتاب ۴ بار خوانده شود، هر پنج ایرانى یک کتاب در سال خریدارى کرده است. بنابراین مى توان گفت در هر هزار و ۸۲۵ روز هر نفر ایرانى یک کتاب ادبى مصرف کرده است. احمدى از انجمن هاى ادبى، خانواده، مدرسه، منتقدان، ناشران، دوستان، دولت و طبقه اجتماعى و گروه منزلتى به عنوان گروه هاى موثر در مصرف و انتخاب ژانر ادبى نام برد. • نویسندگان زن ۱۰ برابر شده اند امیدعلى احمدى در بخشى از پژوهش خود به مشخصات صورى کلیه آثار ادبیات داستانى ایران طى سال هاى ۱۳۸۲-۱۳۷۰ پرداخته است. وى در این تحقیق آورده است:از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۲ مجموعاً سه هزار و ۳۳۴ عنوان کتاب داستانى منتشر شده است که این روند تولید افزایشى بوده، به نحوى که از ۱۳۶ عنوان در سال ۱۳۷۰ به ۵۱۸ عنوان در سال ۱۳۸۲ رسیده است (۸/۳ برابر با رشد ۳ درصد سالیانه). در این سال ها رشد ژانرهاى داستانى کوتاه و رمان تقریباً آهنگ یکسانى داشته است. ۶/۳۶ درصد نویسندگان زن و ۲۴/۶۳ درصد نویسندگان مرد بوده اند، طى این سال ها نویسندگان زن ۱۰ برابر شده اند. این افزایش بعد از سال ۱۳۷۶ شکل شتاب آلودى یافته است، حال اینکه نویسندگان مرد تنها ۵/۲ برابر شده اند. این آمار مى افزاید: تنها ۲/۱۴ درصد کتاب ها در شهرستان ها منتشر شده اند. با این حال انتشار کتاب در شهرستان ها هم از سال ۱۳۷۶ رشد شتاب دارى داشته است.۷/۸۹ درصد از کتاب ها قطع رقعى داشته اند، میانگین قیمت کل کتاب ها در چاپ اول هشت هزار و ۹۸۴ هزار ریال بوده است.همچنین میانگین تیراژ کل کتاب هاى مورد بررسى (۳۳۳۴ عنوان) شش هزار و ۴۱ نسخه بوده است. ۳/۹۷ درصد از کتاب هاى پرتیراژ در تهران چاپ شده اند. بیشتر نویسندگان کتاب هاى پرتیراژ مرد بوده اند. اما هفت عنوان اول پرفروش ترین آثار متعلق به زنان بوده است.در این تحقیق آمده است زنان بیشتر به نوشتن رمان تمایل داشته اند تا داستان کوتاه (۷/۷۲ درصد در مقابل ۳/۲۷ درصد). همچنین تمایل مردان به رمان و داستان کوتاه تقریباً برابر بوده است (۴/۵۵ درصد در مقابل ۶/۴۴ درصد). • ادبیات همه پسند احمدى معتقد است ادبیات عامه پسند گرچه به فروش مى رسد ولى نتیجه مهمى در پى ندارد و کارکردهاى ادبیات را در جامعه ایفا نمى کند. در این ادبیات نگرش نویسنده، نگرشى است که در آن مخاطب و علایق مخاطب اصالت پیدا مى کند و نویسنده خود را تا حد سلیقه مخاطبان تنزل مى دهد. هدف از نوشتن این کتاب ها وقت گذرانى و سرگرمى است و به نوعى تجربه کردن واقعیت هاى روزمره است. استفاده از ادبیات عامه پسند همچون استفاده از موسیقى بدون دقت به محتوا و توجه به تلویزیون بدون نگاه نقادانه است.وى در تحلیل محتواى ۱۰۰ رمان عامه پسند که از پرتیراژترین آثار ادبیات داستانى ایران در بین سال هاى ۱۳۸۲-۱۳۷۰ است آورده است، ویژگى هاى اساسى این داستان ها در محتوا، صورت شکل، مخاطب (خواننده) و مخاطب (نویسنده) است.احمدى در تحلیل محتواى این رمان ها مى گوید، موضوع داستان هاى عامه پسند، بیشتر در خصوص وصال جنسى، روابط عاطفى، جلب ترحم، پلیسى، جاسوسى، جادویى، وهم انگیز و ترسناک، عرفانى، رازآمیز، علمى _ تخیلى، شهرت و قهرمان گرایى است. این داستان ها هیچ خلاقیتى ندارند و به دنبال پیدا کردن و اکتشاف امید تازه در جهان نیستند. تحلیل چرایى ندارند و صرفاً توالى حوادث هستند، وجه اعتراض این داستان ها بیشتر به بزرگترها، پدر و مادرها، روابط غیر عاطفى آدم ها و عصیانگرى و ساختار شکنى است و همه آنها به پایان خوش مى رسند. این پژوهشگر درخصوص صورت شکل این صد عنوان کتاب عامه پسند مى گوید: عنوان این کتاب ها بیشتر به واژه هاى تحریک کننده عشقى، اروتیک، استفاده از اسم زنان و موقعیت هاى رازآمیز مى انجامد، صفت قهرمانان آن یا خوب است یا بد، سیاه یا سفید. مرموز بودن و معمایى بودن نیز از دیگر صفات شخصیت داستان است، این داستان ها به توصیف روشن و بدون ابهام از مکان، توصیف هاى متفاوت در فضاسازى و منظم و پررنگ مى پردازند و با روش ایجاد امکان همزاد یا همذات پندارى در برش هاى بلند زمانى با توجه به حوادث روز و به روایت اول شخص در حجم بالایى کتاب منتشر مى کنند.رئیس پژوهشکده فرهنگ، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درخصوص مخاطب (خواننده) معتقد است؛ تعداد خواننده این داستان ها بسیار زیاد است، حتى در خارج از کشور و تا چند میلیون نفر یک کتاب را مى خوانند؛ داستان هاى با ذوق عامه مردم که بالاترین تیراژها را به خود اختصاص داده اند و حتى قشر اجتماعى فقیر، متوسط پایین و متوسط را نیز مخاطب کرده اند، جغرافیاى این داستان ها بیشتر در شهرهاى کوچک داراى دانشگاه و پادگان است و زنان، نوجوانان، دانش آموزان و دانشجویان را مورد تاثیر قرار مى دهند.احمدى همچنین درخصوص مخاطب (نویسنده) کتاب داستان هاى عامه پسند مى گوید: زنان بیشترین مخاطبان این داستان ها هستند و ادبیات این کتاب ها با ذوق عامه مردم هماهنگى دارد. این پژوهشگر همچنین به نوع کارکرد داستان هاى عامه پسند مى پردازد و ادامه مى دهد: داستان هایى با ادبیات عامه پسند داراى کارکردهاى مثبت و منفى هستند و نمى توان آنها را کاملاً نفى کرد. وى با اشاره به کارکرد مثبت این ادبیات مى گوید: به گردش درآوردن چرخه ادبیات سرگرم کننده و چرخه اقتصادى چه براى نویسنده و چه براى ناشر و نیز آموزش جنسى و مناسبات عاطفى در جامعه اى که هیچ زبانى براى آموزش آن وجود ندارد همچنین این پاسخ به من سنتى در ضمیر انسان مدرن و نیز تناسب با فهم عامه و نزدیک تر بودن به ذهن از مزایاى این ادبیات است. همچنین از این ادبیات مى توان به عنوان نخستین گام آشنایى و لذت از خواندن نام برد چرا که مى تواند در فرد براى مطالعه ادبى ایجاد عادت کند. ادبیات عامه پسند بازگویى آلام و دردها است. آنچه خواننده مى خواهد، نوشته مى شود نه آنچه باید بداند و مى توان از آن به عنوان رسانه مطلوب و غیرمضر نام برد و نیز به عنوان جایگزین رسانه اى در جایى که رسانه هاى دیگر نیستند. این ادبیات ارزش در مطالعات جامعه شناختى دارد چون این رمان ها به دنبال ارضاى خوانندگان هستند و سطح سواد، آگاهى و توقع خوانندگان را منعکس مى کنند. رئیس پژوهشکده فرهنگ، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درخصوص کارکردهاى منفى این ادبیات معتقد است: غفلت، تنزل دادن احساسات، نیازها و غرایز انسانى، امکان درجازدن در ادبیات عامه پسند و مانع شدن براى صعود به داستان هاى جدى، جدى گرفته شدن کتاب ها و نویسندگان عامه پسند، تنزل ذائقه و تفکر و ساده پسندى و ساده اندیشى و آموزش غلط به خوانندگان مى تواند نقاط سیاه ترویج ادبیات عامه پسند باشد. • زنان قهرمان داستان ها در بررسى ۱۰۰ عنوان داستان عامه پسند پرتیراژ سال هاى ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ مشخص شد ۸۱ رمان از این ۱۰۰ عنوان توسط زنان نوشته شده است، ۵۰ درصد از این آثار داراى بیش از ۳۵۷ صفحه بوده اند، تیراژ این آثار بسیار بالا بوده است، نام قهرمان در اغلب موارد ایرانى _ فارسى بوده و اسامى مذهبى بسیار کم و تقریباً نزدیک به صفر است، جنس قهرمان داستان در ۶۷ درصد موارد زن بوده است، سن قهرمان داستان در ۷۵ درصد موارد زیر ۲۵ سال بوده است، وضع فعالیت قهرمان در ۴۵ درصد موارد دانشجو، خانه دار یا بیکار بوده است، موضوع داستان در ۶۲ درصد موارد «عشقى یا موضوعات عاشقانه» بوده است. عرصه اجتماعى وقوع داستان در ۸۵ درصد موارد خصوصى «خانواده» یا ترکیبى از عرصه خصوصى و حکومتى است.نقطه اوج داستان در اغلب موارد بروز یک حادثه یا گذر از یکى از مراحل زندگى یا بروز یک انحراف یا ناهنجارى است در ۷۸ درصد موارد و ۶۰ درصد مهمترین نوع رابطه را روابط عاشقانه به تصویر کشیده اند. مهمترین تعارض بر سر منافع فردى و فیزیولوژیک بوده است، در ۵۹ درصد قهرمان با فردى از جنس دیگر تعارض داشته و مهمترین مشکل در زندگى قهرمان در ۷۷ درصد موارد اجتماعى توصیف شده است. مهمترین مشکلات در خانواده به «ناکامى»، «ازدواج»، «عشق ممنوع» و امثال اینها مربوط است و ۹۱ درصد موارد نشانه هاى «فردگرایى» وجود دارد. در ۵۵ رمان از ۱۰۰ رمان ها نوعى از آسیب ها و انحرافات اجتماعى روى داده است (قتل، خودکشى، قاچاق، اعتیاد، کلاهبردارى و...) و تنها در ۶ مورد از ۱۰۰ رمان به مسائل سیاسى اشاره شده است. سرانجام داستان در ۵۰ درصد موارد ازدواج و رسیدن مرد و زن به هم، در ۲۸ درصد موارد مرگ و در ۲۲ درصد موارد دیگر بوده است. همه داستان ها داراى پیام اخلاقى اند. احمدى با این تعاریف و آوردها رمان هاى عامه پسند ایرانى را این گونه تعریف مى کند؛ رمانى موفق از نظر فروش که زنان درباره زنان جوان فاقد فعالیت درگیر با مسائل عشقى مى نویسند. در این رمان ها حادثه اى قهرمان داستان را به انجام رفتارى خلاف هنجارهاى خانوادگى- اجتماعى سوق مى دهد و قهرمان ضمن تعارض و مبارزه با هنجارهاى رایج و برخورد با ناهنجارى ها و انحرافات سعى در حل مشکل اجتماعى- فردى خود دارد و در نهایت نیز با پایانى خوش یا مرگ به پایان مى رسد. و در خصوص بهبود وضعیت ادبیات داستانى در ایران معتقد است؛ باید به انجمن هاى ادبى «غیردولتى» اجازه فعالیت داده شود. این انجمن ها به نقد، نشر سرمایه گذارى، جریان سازى فرهنگى و افزایش سرمایه فرهنگى کمک خواهند کرد. همچنین در مدارس امکان مطالعه و نقادى آثار در کلاس درس داده شود و منتقدان به آثار عامه پسند نیز توجه کرده و این آثار را نقد کنند. هر ایرانی هر ۱۸۲۵ روز یک کتاب میخرد . هندى ها هفته اى ۱۰ ساعت مطالعه مى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .docx :
داستان حقیقی کابالا
نویسنده : هارون یحیی مترجم : باران خردمند
سِفر خروج عنوان دومین کتاب تورات است. در این کتاب به تشریح نحوه خروج بنیاسرائیل از مصر تحت حمایت حضرت موسی(ع) و رهایی آنان از ظلم و ستم فرعون پرداخته شده است. فرعون بنیاسرائیل را وادار به بردگی نموده بود و به آزادی آنها رضایت نمیداد اما با مشاهده معجزات الهی به دست موسی(ع) و بلایایی که بر سر قومش نازل میشد، اندک اندک تغییر رفتار داد. به این ترتیب بنیاسرائیل شبی گرد هم جمع شدند و از مصر مهاجرت کردند. سپس فرعون به آنها حمله کرد اما خداوند به وسیله معجزات دیگری از طریق موسی(ع) آنها را حفظ کرد. ما شرح قرآن را درباره مهاجرت یهودیان از مصر میپذیریم، چون متن تورات بعد از وحی به موسی(ع) دچار تحریف شد. مهمترین استناد بر این مدعا تناقضات بسیاری است که در پنج کتاب تورات: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه وجود دارد. کتاب سفر تثنیه با شرح مرگ و تدفین موسی(ع) پایان مییابد و این گواه مسلمی است بر اینکه بخش مذکور پس از مرگ آن حضرت به کتاب اضافه شده است. در قرآن، دربارة شرح مهاجرت بنی اسرائیل از مصر و در دیگر داستانهای مربوط به این قوم، اندک تناقضی وجود ندارد. داستان به طور دقیق بیان گردیده و علاوه بر این خداوند حکمتها و اسرار بسیاری در خلال آن آشکار مینماید. به همین دلیل با بررسی دقیق آنها به درسهای بیشماری برمیخوریم.
/
گوساله طلایی
چنانچه در قرآن آمده است از مهمترین حقایق مربوط به مهاجرت بنیاسرائیل از مصر، طغیانشان علیه مذهبی است که خدا به آنها وحی مینمود؛ در حالی که قبلاً به کمک خدا از زیر بار ستم فرعون رهایی یافته بودند. بنیاسرائیل قادر به درک توحیدی که موسی(ع) از آن سخن میگفت نبودند و دمادم به سمت بتپرستی گرایش مییافتند. قرآن این گرایش را در اینجا توضیح میدهد: و ما بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنها در سر راهشان به قومی برخوردند که مشغول پرستش بتهای خود بودند؛ گفتند: «ای موسی! همچنان که اینها خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن.» موسی گفت: «الحق که شما مردمی نادان هستید [که الطاف و معجزات خداوند یکتا را نادیده میگیرید.]» این مردم [بتپرست] محکوم به نابودی هستند و اعمالشان نیز باطل است.1 بنی اسرائیل با وجود هشدارهای موسی(ع) به انحرافات خود ادامه دادند و زمانی که موسی(ع) آنها را ترک کرد تا به تنهایی از کوه سینا بالا رود، این گرایش آشکار گردید. مردی به نام «سامری» با سوء استفاده از غیبت موسی(ع) از خفا بیرون آمد. وی آتش زیر خاکستر تمایل بنیاسرائیل به بتپرستی را شعلهور ساخت و آنها را متقاعد کرد تا مجسمه گوسفندی بسازند و آن را پرستش کنند: موسی خشمگین و غمگین به سوی قوم خود بازگشت و سرزنشکنان به قومش گفت: «آیا آفریدگارتان به شما وعده نیکو نداده بود؟ و آیا تحقق این وعده آنچنان طولانی شد [که شما طغیان کردید] یا میخواستید غضب آفریدگارتان بر شما نازل شود و لذا وعدة خودتان را با من زیر پا گذاشتید؟ آنها گفتند: «ما به میل و اختیار خودمان عهدشکنی نکردیم. بلکه زینتآلاتی را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودیم از خود دور ساختیم و این گونه به پیشنهاد و رأی سامری آنها را در کوره آتش افکندیم.» و سامری از آن طلاهای ذوب شده مجسمة یک گوساله را ساخت که صدای گوساله هم از آن شنیده میشد و به مردم گفت: «این خدای شما و خدای موسی است و موسی عهد خود را فراموش کرد [و در کوه طور دنبال خدای دیگری است»].2 چرا بنیاسرائیل چنین گرایش پایداری به برافراشتن بتها و پرستش آنها داشتند؟ منبع این میل چه بود؟ واضح است جامعهای که قبلاً هرگز به بتپرستی اعتقاد نداشته، به ناگهان دست بر رفتار پوچ و بیمعنایی چون ساختن بت و پرستش آن نمیزند. تنها کسانی که بتپرستی میل طبیعی در درونشان است ممکن است به آن ایمان آورند. با این حال بنیاسرائیل مردمی بودند که از زمان جدشان ـ ابراهیم(ع) ـ به خدای واحد ایمان داشتند. نام «اسرائیل» یا «پسران اسرائیل» اولین بار به فرزندان یعقوب(ع) ـ نوه ابراهیم(ع) ـ اطلاق گردید و بعدها به همه یهودیان تعمیم داده شد. بنیاسرائیل (یهودیان) از ایمان توحیدی که از اجداد خویش: ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) به ارث برده بودند، حفاظت میکردند. آنها با یوسف(ع) به مصر رفتند و با اینکه در میان مصریان بتپرست میزیستند، مدتهای مدید از ایمان خویش محافظت نمودند. از داستانهای قرآن چنین برمیآید که آنان در زمانی که موسی(ع) بر آنها ظهور کرد مؤمن به خدای واحد بودند. تنها تفسیری که میتوان کرد این است که بنیاسرائیل با وجود آنکه به ایمان توحیدی خود بسیار وابسته بودند، تحت تأثیر مردم کافری که در میان آنها زندگی میکردند قرار گرفتند و شروع به تقلید از آنها و جایگزین ساختن مذهب وحیانی خود با بتپرستی اقوام بیگانه نمودند. با نگاه به اسناد تاریخی پی میبریم که قوم کافر تأثیرگذار بر بنیاسرائیل، متعلق به مصر باستان بود. گواه مهم ما بر این نتیجهگیری این است که گوسالة طلایی که بنیاسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی از «هاثر» (Hathor) و «افیس» (Aphis)، بتهای مصریان بود. «ریچارد رایفد»، نویسنده مسیحی کتاب زمان طولانی زیر آفتاب در کتاب خود مینویسد: هاثر و افیس، خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشیدپرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله از تاریخ طولانی خورشیدپرستی مصر میباشد. گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملاً اثبات شده این موضوع است که ضیافت ذکر شده به خورشیدپرستی مربوط بوده است.3 نفوذ بتپرستی مصر به بنیاسرائیل در مراحل متفاوتی روی داد. در نتیجة رویارویی با مردم کامر، طولی نکشید که میل به عقاید رافضی ظاهر گشت و همان طور که در آیة بالا بیان شد، آنچه آنها به پیامبر خود گفتند: ای موسی! همچنانکه خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن. تا ما خدا را آشکارا به چشم خود نبینیم حرفهای تو را باور نمیکنیم.4 آشکار میکند که به پرستش موجودی مادی که قابل دیدن باشد گرایش داشتند؛ درست همانند آنچه مصریان میپرستیدند. گرایش بنیاسرائیل به بتپرستی مصر باستان بسیار بااهمیت است و بینش خاصی را در ارتباط با تحریف متن تورات و مبادی کابالا برای ما فراهم میآورد. زمانی که به دقت به این دو موضوع توجه میکنیم، خواهیم دید که در سر منشأ بتپرستی مصر باستان، فلسفة مادیگرا وجود دارد.
از مصر باستان تا کابالا
بنیاسرائیل زمانی که موسی(ع) هنوز در قید حیات بود شروع به ساختن شبه بتهایی از آنچه در مصر دیده بودند کردند و به عبادت آنها پرداختند و پس از مرگ موسی(ع) دیگر ترسی از برگشتن از دین و انحرافات نداشتند. مسلماً این موضوع را نمیتوان به همه یهودیان تعمیم داد، لذا بعضی از آنان بتپرستی مصر باستان را پذیرا شدند. در واقع آنان عقاید «کاهنان مصر» (جادوگران فرعون) را که بنیاد عقاید اجتماعی آن زمان را تشکیل میداد ادامه دادند و ایمان خود را کنار گذاردند. عقایدی که یهود از مصر باستان با آن آشنا گردید «کابالا» نام داشت. ساختار کابالا درست مانند نظام کاهنان مصر، سری و درونی بود و اساس آن را جادوگری تشکیل میداد. جالبتوجه است که توضیح کابالا دربارة آفرینش با آنچه در تورات موجود است، کاملاً متفاوت میباشد و تفسیری مادیگرا و مبتنی بر عقاید مصر باستان بوده و به وجود ابدی ماده عقیده دارد. «مورات از جن» فراماسون ترک در این باره میگوید: پیداست که کابالا سالها قبل از تورات به وجود آمد. مهمترین بخش تورات نظریهای دربارة پیدایش جهان است. این تئوری با داستان آفرینش مذاهب توحیدی بسیار متفاوت میباشد. بر اساس کابالا در آغاز آفرینش چیزهایی به نام «سفیراث» و به معنای «دایره» یا «مدار» با ویژگیهای مادی و غیرمادی به وجود آمدند. تعداد آنها 32 تا بود. ده تای اول نمایانگر منظومة شمسی بودند و بقیه نمایانگر انبوه ستارگان فضا این مشخصه کابالا نشان میدهد که به اصول اعتقادی نجومی مربوط است... . بنابراین کابالا از مذهب یهود بسیار فاصله دارد و بیشتر با مذاهب مرموز و کهن شرق مرتبط است.5 یهودیان با پذیرش عقایدی سری و مادیگرای مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار بودند، از احکام تورات چشمپوشی نمودند. ایشان شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بتپرستان را پذیرا شدند و در نتیجه کابالا به تعالیمی پنهانی در یهودیت مبدل شد، اما با تورات مغایر بود. «نستا، اچ، وبستر» نویسنده انگلیسی کتاب جوامع مخفی و جنبشهای ویرانگر مینویسد: جادوگری را که ما میشناسیم کنعانیان قبل از اشغال فلسطین توسط بنی اسرائیل اجرا میکردند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند. یهودیان با وجود لعن و نفرینهایی که در قانون موسی(ع) علیه جادوگری وجود دارد با نادیده گرفتن هشدارها، گرفتار این بیماری مسری شدند و با تدبیر خود سنت مقدسی را که به ارث برده بودند با عقاید جادوگری که از دیگر اقوام وام گرفتند، مجروح ساختند همزمان جنبة فکری کابالای یهودی از فلسفة مجوسیان ایران، نئوافلاطونیان و نئوفیثاغورثیان گرفته شد. پس مباحث ضد کابالاها که میگویند آنچه ما امروز از کابالا میدانیم صددرصد یهودی نیست توجیه پذیر است.6 در قرآن آیهای وجود دارد که به این موضوع اشاره میکند. خداوند میگوید بنیاسرائیل تشریفات و آیینهای جادوگری و شیطانی را از منابعی خارج از مذهب خویش گرفتند؛ یهود از کار و امداد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم میخواندند و یاد میدادند پیروی میکردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار میگرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد، لیکن شیاطین کفر میورزیدند و مردم را سحر و جادوگری تعلیم میدادند و [نیز یهود] از آنچه بر دو فرشته بابل به نامهای «هاروت» و «ماروت» نازل شد، پیروی میکردند. [آن دو فرشته از طریق باطل کردن سحر، ناچار شیوة کار ساحران را به مردم یاد میدادند.] و به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند مگر اینکه قبلاً به او میگفتند: «ما وسیلة آزمایش شما هستیم، کافر نشوید و از این تعلیمات استفادة ناصواب نکنید.» ولی مردم از آن دو فرشته چیزهایی از جادوگری می آموختند که میتوانستند میان زن و شوهر جدایی بیفکنند. آنها [علی رغم نصایح فرشتگان] همان درسهایی را میآموختند که به جای سود برای آنها ضرر داشت ولی جز به اذن و خواست خداوند نمیتوانستند به آدمها ضرری بزنند و آنها خود میدانستند که هر کس خریدار متاع جادو باشد در آخرت بهرهای از بهشت نصیب او نخواهد شد و بسیار بد بود بهایی که [آیندة] خود را بدان میفروختند، اگر عقل خود را به کار میبستند.7 این آیه اعلام میکند که برخی یهودیان، با آنکه میدانستند با کار خود در آخرت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، آداب جادوگری را آموختند و پذیرا شدند. بنابراین از قانون خداوند گمراه گشتند و با فروش روح خود به بتپرستی گرفتار شدند (عقاید جادویی) و به عبارت دیگر ایمان خود را رها کردند. حقایق این آیه مهمترین خصوصیات یک جدال را در تاریخ یهود شرح میدهد. در این جدال از یک سو پیامبرانی که از سوی خدا برای یهودیان فرستاده شده بودند و پیروان آنان قرار داشتند و از سوی دیگر یهودیان مغرض که برخلاف فرمان خداوند عمل کردند، به تقلید از فرهنگ شرکآمیز پرداختند و به جای پیروی از قانون خداوند از آداب فرهنگی آنان پیروی نمودند.
اصول الحادی که به تورات افزوده شد
قابل توجه است که در کتاب عهد قدیم (کتاب مقدس یهودیان) به گناهان یهودیان منحرف اشاره شده است. در کتاب غمیا، که نوعی کتاب تاریخی در میان عهد عتیق میباشد، یهودیان به گناهان خویش اعتراف و چنین به توبه مینماید: و بنیاسرائیل خویشتن را در جمیع غرباء جدا نموده، ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهای پدران خویش اعتراف کردند و در جای خود ایستاده، یک ربع روز کتاب تورات «یهوه» ـ خدای خود ـ را خواندند و ربع دیگر را اعتراف نموده و یهوه ـ خدای خود را عبادت نمودند و شیوع و بانی و قدیئیل و شنیا و بنی و شربیا و بانی و کنانی بر زمینه لاریان ایستادند و به آواز بلند نزد یهوه خدای خویش استغاثه نمودند.8 و آنان [پدران ما] بر تو فتنه انگیخته و تمرد نموده، شریعت تو را پشت سر خود انداختند و انبیای تو را که برای ایشان شهادت میآورند، تا به سوی تا بازگشت نمایند، کشتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند. آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم نمودی تا ایشان را به تنگ آورند و در حین تنگی خویش نزد تو استغاثه نمودندو ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادی که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند. اما چون استراحت یافتند، بار دیگر به حضرت تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تسلط یافتند و چون باز نزد تو استغاثه نمودند ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیمت بارهای بسیار ایشان را رهایی دادی و برای ایشان شهادت فرستادی تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان متکبرانه رفتار نموده اوامر تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که آنها را به جا آورد از آنها زنده میماند، خطا ورزیدند که و دوشهای خود را معاند و گردنهای خویش را سخت نموده اطاعت نکردند. ... اما بر حسب رحمتهای عظیم خود تمام ایشان را فانی نساختی و ترک نمودی زیرا خدای کریم و رحیم هستی.9 و الان ای خدای ما، ای خدای عظیم، جبار و مهیب که عهد و زحمت را نگاه میداری، زنهار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و سروران و کاهنان و انبیا و پدران ما و بر تمامی قوم تو از ایام پادشاهان آشور تا امروز مستولی شده است در نظر تو قلیل ننماید. و تو در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده است عادل هستی زیرا تو به راستی عمل نمودی اما ما شرارت ورزیدهایم. و پادشاهان و سروران و کاهنان و پدران ما به شریعت تو عمل ننمودند و به اوامر و شهادت تو که به ایشان امر فرمودی گوش ندادند. و در مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به ایشان نمودی و در زمین وسیع و برومند که پیش روی ایشان نهاده تو را عبادت ننمودند و از اعمال شنیع خویش بازگشت نکردند.10 این عبارات میل بعضی از یهودیان را به بازگشت به ایمان به خدا شرح میدهد اما در طول تاریخ یهود به تدریج بخش دیگری قدرت یافت و توانست بر یهودیان چیره شود و بعدها خود مذهب را کاملاً دگرگون ساخت. به همین دلیل در تورات و در دیگر کتب عهد قدیم، علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، عناصری وجود دارد که از تعالیم بدعتآمیز بتپرستان نشأت گرفتهاند. به عنوان نمونه؛ ـ در کتاب اول تورات گفته شده «خدا جهان را در شش روز از هیچ آفرید.» این درست و از وحی اولیه به دست آمده است. اما سپس میگوید: «خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت.» این بخش ادعایی کاملاً ساختگی است و با عقیده الحادی که صفات انسانی را به خداوند نسبت میدهد منطبق میباشد. خداوند در آیهای از قرآن میگوید: و ما آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنهاست، در مدت شش روز آفریدیم و این کار بر ما سخت و خستگیآور نبود.11 ـ در دیگر بخشهای تورات نیز نوشتههایی وجود دارد که با احترام شایسته مقام خداوند سازگاری ندارد، به ویژه بخشهایی که ضعفهای انسان به دروغ به خداوند نسبت داده شدهاند و خداوند مسلماً فراتر از اینهاست. این نوع قائل شدن جنبة انسانی برای خداوند شبیه عمل کافران است که ضعفهای بشری را به خداوند موهوم خود نسبت میدادند. یکی از این ادعاهای کفرآمیز آن است که ادعا میکند یعقوب(ع) ـ جد بنیاسرائیل ـ با خداوند کشتی گرفت و پیروز گشت. روشن است که این داستان برای بخشیدن برتری قومی به بنیاسرائیل و به تقلید از احساسات نژادپرستانه شایع در میان کافران ساخته شده است. ـ در کتاب عهد قدیم گرایش به معرفی خدا به عنوان خدای یک قوم خاص وجود دارد که تنها خدای بنیاسرائیل است، با اینکه خداوند، رب و پروردگار جهان و همة انسانها میباشد. اندیشه مذهب قومی در کتاب عهد قدیم با گرایشات الحادی که در آن هر قبیله خدای خود را عبادت میکند، مطابقت مینماید. ـ در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون(ع)، یهودیان به انجام اعمال خشونتآمیز و موحش علیه غیریهودیان امر شدهاند. فرمان به قتلعام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان داده شده است. این نوع وحشیگری بیرحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگهای ملحدی که خدای اسطورهای جنگ را میپرستیدند، میباشد. چرا این عقاید به تورات رسوخ کردهاند؟ حتماً باید منبعی برای آنها وجود داشته باشد. حتماً یهودیانی بودهاند که نسبتی بیگانه از تورات را پذیرفتهاند، محترم شمردهاند و احکام ناب را با اضافه کردن آنچه در گذشته به آن برخوردند، تغییر دادهاند. در حقیقت مبدأ این تغییر، کابالاست که به کمک بعضی یهودیان ادامه یافت. کابالا شکلی به خود گرفت که باعث شد عقاید مصریان باستان و دیگر بتپرستان به یهودیت نفوذ نماید و در آن گسترش یابد. کابالیستها ادعا میکنند کابالا تنها به توضیح بیشتر رازهای نهفته در تورات میپردازد. اما در واقع چنانکه «تئودور ریناچ» مورخ یهودی کابالا میگوید، «کابالا سمی است که به رگهای یهودیت وارد میشود و آن را کاملاً در بر میگیرد.»12 بنابراین کشف آثار ایدئولوژیهای مادیگرای مصریان باستان در کابالا غیرممکن نیست.
کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش
خداوند در قرآن بیان میکند که تورات کتابی الهی است و برای روشنگری انسانها نازل شده است: ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، [بر موسی] نازل فرمودیم.13 بنابراین تورات نیز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامین مرتبط با موضوعاتی چون وجود خداوند، یگانگی او، خصوصیات او، آفرینش بشر و سایر موجودات، هدف از آفرینش انسان و قوانین اخلاقی خداوند برای بشر میباشد. اما تورات اصلی، امروز موجود نیست. آنچه امروز در اختیار داریم نسخة تغییر یافته تورات میباشد که به دست بشر تحریف شده است.