انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

مسئولیتهای روشنفکران دینی در قرن بیست و یک

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

مسئولیتهای روشنفکران دینی در قرن بیست و یک

دکتر عبدالکریم سروش جامعه شناس و فیلسوف ایرانی، اندیشمندی مشهور، چه در ایران و چه در خارج از ایران، است. نوشته های زیادی از او هم به صورت کتاب و هم از طریق اینترنت منتشر شده اند. در ایران، او را یکی از طرفداران اصلاحات عرفی و متفکر رادیکال پروژه سیاسی اسلام می شناسند. در خارج از ایران  نیز وی یکی از منابع الهام بخش بسیاری از روشنفکران مسلمان، دانشجویان و فعالانی است که با سوال «رابطه اسلام و مدرنیته» و «نقش روشنفکران مسلمان در جوامع اسلامی معاصر» روبرو بوده اند.

نور: امروزه مطالب زیادی درباره چالشهای پیش روی روشنفکران مسلمان و جوامعی که در آن زندگی می کنند، به گوش می رسند. این موضوع چه جایگاهی در کارهای شما دارد؟ برای سالیان متمادی شما یکی از مهمترین اندیشمندان دنیای اسلام بوده اید که تلاش می کنند مسلمانان را تشویق به درگیری بیشتر با اندیشه های دیگر و چالشهای مدرنیته کنند. آیا ما مسلمانان هنوز هم درگیر مساله شناسایی مدرنیته هستیم؟

سروش: اجازه دهید با بیان دو نکته مهم شروع کنم. شما درباره اسلام و مدرنیته به عنوان دو موضوع یا اندیشه جدا از هم صحبت می کنید، اما بایستی از همین ابتدا به یاد داشته باشیم که هر دوی اینها مفاهیم انتزاعی هستند که به طبقه های ساده تقلیل داده نشده و نمی توانند هم داده شوند. اول از همه ما با پدیده ای به نام اسلام روبرو هستیم. روشنفکران اسلامی هنوز هم از اسلام به عنوان یک موضوع ساده، نهاد واحد و منحصر بفرد سخن می گویند. اما در واقع، تاریخ اسلام مانند تاریخ ادیان دیگر نظیر مسیحیت، اساسا تاریخ قرائتهای متفاوت است. در هر  نقطه از تاریخ اسلام مکتبهای فکری مختلف، مشی ها و روشهای مختلف و قرائتهای مختلف از چیستی و معنای اسلام وجود داشته است. چیز دیگری هم به عنوان مثلا اسلام تاریخی وجود ندارد که خارج از این فرآیند توسعه تاریخی باشد. تجربه حقیقی زندگی اسلام در هر دوره ای از لحاظ فرهنگی و تاریخی «ویژه» و محصور شرایط محیطی  عناصر زمان و مکان بوده است. اگر قادر به گرفتن تصویری از اسلام امروزی باشیم، در این تصویر شاهد تنوع و گوناگونی تجربه هایی خواهیم بود که با وجود تفاوتهای کلی به طور همزمان وجود دارند.

مذهب نظیر دیگر پدیده های بشری بایستی در چارچوب این مفاهیم فهمیده شود. همانگونه که با تعدد در دیگر پدیده های بشری روبرو بوده ایم، تعدد اسلام ها را نیز داریم. این مقوله مدرنیته را نیز شامل می شود. مدرنیته نیز پدیده یا اندیشه ای واحد و منحصربفرد  نیست.

در طول تاریخ مکاتب فکری مختلفی وجود داشته اند که دیدگاهها و درکهای متفاوتی از مدرنیته و معنای مدرنیته را به تصویر کشیده اند. بنابراین در مدرنیته نیز با تکثرگرایی روبرو هستیم. دقیقا مانند اسلام، مدرنیته نیز در جهات بسیاری حرکت کرده و با دستاوردهای مختلف آنها پیشرفت کرده است. علم مدرن راههای جدید نگاه کردن به دنیا را به ما آموخته است ولی همین علم مدرن می تواند باعث برقراری تعصبات و تبعیض شود که مفاهیمی کاملا ضد مدرن و غیرعقلانی هستند. کشتارهای دسته جمعی و جنگهای قرن بیستم نمونه هایی از پروژه مدرنیته هستند که به راه خطا رفته اند. با این وجود ما نمی توانیم منکر ویژگیهای به شدت مدرن آنها شویم. مدرنیته یک پدیده بسیار پیچیده و چندبعدی با ویژگیها و پتانسیلهای خوب و بد است و بنابراین یک مجموعه واحد و به هم چسبیده نیست. مدرنیته به شدت با بحرانها و پارادوکسها و تناقضات بسیاری روبروست. اما تمام اینها در زندگی مدرن تقریبا طبیعی هستند.

نور: البته من فکر نمی کنم ما در دنیای اسلام از این پارادوکسها و تناقضات مصون باشیم.

سروش: خیر، نیستیم. ما مسلمانان نیاز به تشخیص این نکته داریم که چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم در یک دنیای مدرن زندگی می کنیم. اما عصر مدرنی که ما درآن هستیم به هیچ وجه همگون نیست. مفاهیم مدرن، جهان بینی، وسایل و اهداف چهار ستون اصلی مدرنیته هستند. اینها به نوبه خود تکثر و جهان بینی های مختلف زندگی مدرن را شکل می دهند. تکثر مدرنیته ها یعنی اینکه راههای مختلفی وجود دارد که مردم از طریق آنها خودشان را در دنیای امروزی می فهمند. عصر مدرن جهان بینی های جدیدی به ما داده است، مثل خدا و پیامبری. عصر مدرن همچنین غایتهای مدرنی نظیر اندیشه های مدرن شادی و معنای زندگی را مطرح می کند. امروزه ما مسلمانان بایستی بپذیریم که عقاید و فرضیات ما نیز به وسیله اندیشه ها و مفاهیم مدرن با تاریخ، جغرافی، زمان و مکان شکل خواهد گرفت. اسلام سیاسی، که ما شاهد پیدایش آن در اکثر نقاط دنیای اسلام هستیم، خود از نشانه های عصر مدرن است. حتی اندیشه حکومت اسلامی که غایت بسیاری از جنبشهای اسلامی شده است، خود یک مفهوم مدرن است که در دوران ماقبل مدرن نمی توانست مجال ظهور پیدا کند.

نور: با توجه به پارادوکسها و تضادهای مدرنیته و زیستن در عصر مدرن، شما جنبشهای و حکومتهای اسلامی موجود که با استقرار شکلی از جامعه اسلامی و یا نظم سیاسی سعی در گریز از تله مدرنیته دارند را چگونه توصیف می کنید؟

سروش: آنچه شما درباره اش صحبت می کنید، پدیده اسلام سیاسی است که در نقاط مختلف دنیا مشاهده می شود. همانگونه که قبلا هم گفتم، این خود یک پدیده مدرن و از یک منظر محصول رویارویی اسلام و مدرنیته است.  این واقعیت هم که جنبشها و حکومتهای اسلامی با رسیدن به قدرت سعی در استقرار مجدد اسلام  در دنیای امروزی دارند جای شگفتی ندارد. بخشی از این امر هم به دلیل آن است که مسلمانان هنوز در رابطه با میراث مدرنیته مشکلات عظیمی دارند. بسیاری از ما احساس می کنیم مدرنیته با ارزشها و فرهنگ ما بیگانه و غریب است. در قلب پروژه مدرنیته یک شک گرایی معرفتی وجود دارد که ما را به یقین بشری می رساند. مشخصه مدرنیته پرسشگری است. پرسش از همه آنچه داریم و برایمان عزیز و مقدس بوده اند.  مدرنیته راهی به سوی تنوع و تکثر باز می کند اما در عین حال می تواند چالشگر جهان بینی گذشته هم باشد.

نور: چگونه این فهم مدرن از جهان از فهم سنتی آن متفاوت است؟ و چرا برخی این را یک تهدید محسوب می کنند؟

سروش: برای فهم این تفاوت بهتر است کمی وارد جزئیات شویم. خود مدرنیته برای مسلمانان محافظه کار مشکل واقعی نیست. آنچه برای آنها مشکل ساز می شود تاثیری است که بعضی از اندیشه های مدرن بر ما می گذارند. بحثهای مربوط به مفاهیم مدرنی نظیر سکولاریزم و حقوق بشر موید این نکته اند. در واقع اساس و پایه سکولاریزم، فهم حقوق است. کل فرهنگ سکولار برپایه حقوق فردی مانند حق (آزادی) صحبت (بیان)، فکر، یاد گرفتن، کار و فعالیت بنا شده است. همه اینها به نوبه خود فهم جدیدی از  ذهنیت آدمی به دست می دهند  که مبتنی بر اندیشه های نمایندگی عقل آزاد از طرف فردهای آزاد است. این ممکن است برای من و شما طبیعی به نظر برسد، اما همواره باید به خاطر داشته باشیم که زبان حقوق کاملا با زبان دین سنتی که به جای حق، تکلیف را نشانده است متفاوت است. به عنوان مثال زبان فقه زبان اجبار و تکلیف است و اصلا بحث حق در آن مطرح نیست. اختلاف اساسی بین زندگی سنتی و زندگی مدرن همین جاست. در گذشته این اندیشه مطرح می شد که فرد وظیفه دارد مذهبی یا اخلاقگرا باشد. خدا در اندیشه سنتی یک خدای جبار بود. یک موجود بسیار قدرتمند و اعلی مرتبه که به هر قیمتی خواستار عشق و ایثار ماست. تصویر سنتی خدا، خدای تکالیف و وظایف است که بسیار هم بی گذشت و ناشکیباست. اما در عصر مدرن، این حق ماست که بخواهیم مذهبی یا اخلاق گرا باشیم. در واقع ما خواهان این حق هستیم که مذهبی باشیم و عقاید مذهبی مان را آزادادنه  بیان کنیم. تصویر خدا در عصر مدرن تغییر پیدا کرده است. ما الان احساس می کنیم که این حق ماست که خدا را عبادت کنیم و آزادانه به او عشق بورزیم. خدا در زمانه مدرن خدای حقوق است که به فرد معتقد نزدیکتر است. ما شاهد هستیم که این موضوع از طرف گروههای مسلمان ساکن غرب هم پیش کشیده شده و به عنوان اقلیت خواهان حق ابراز مذهب و عقیده خویش که با هویتشان آمیخته شده، هستند. اینجا دین بخشی از فرآیند سیاست هویت شده است، شکلی از سیاست در خانه در زمانه مدرن. ممکن است که ما کارهای یکسان انجام داده و مشغول فعالیتهای مشابه باشیم، ولی مطمئنا در نوع نگاه ما به آنها تغییرات بنیادین روی داده است.



خرید و دانلود  مسئولیتهای روشنفکران دینی در قرن بیست و یک


لورالی~1

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

پلورالیسم دینى در بوته نقد 

درآمد

(و ان هـذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون )انعام /153 راه مستقیم به سوى حق صرفا شریعت است .آن را دنبال کنید و دیگر راهها رادنبال نکنید که شما را بـه بـیراهه مى کشاند .این سفارشى است که به شما مى شود.باشد که پروا پیشه کرده , متعهدانه رفتار کنید.آیه یاد شده و نیز آیات 77 سوره حج , 31 آل عمران , 21 احزاب , 155 انعام ودهها آیه دیگر برآنند که یگانه راه وصول به حق و هدایت و رستگارى و کمال , درپیروى کامل از شریعت است که زمینه ساز پـاکى درون , زدایش زنگارهاى آلودگى از دل و بستر مناسبى است براى این که دل تابش خود را بـازیـابـد و بـرفراز بینش ودانش پرواز نماید .

همچنین آیات 28 حدید, 24 نور, 18 زمر و 37 نور و فرازى ازخطبه 222, حکایتگر این حقیقت است که آنچه به دست پیامبر(ص ) به عنوان شریعت حق عـرضـه شده است , یگانه سبیل الهى مى باشد و هر راهى جز راه شریعت , گمراهى است .

این آیات , وحـدت طـریـق را مـى رسـاند و این که چیزى به عنوان طریقت در کنار شریعت یا جدا از شریعت نـداریـم .عـلاوه بـر ایـن صراطمستقیم نیز همانا راه اسلام است و بس و جز آن صراط مستقیمى نداریم :(ان الدین عنداللّه الاسلام ) آل عمران /19 (ومن یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین )آل عمران /85 البته این حقیقت منافاتى ندارد با این که اسلام تکیه بر وحدت جوهرى ادیان توحیدى و ابراهیمى دارد و از گـذشـتـه هاى دور تاکنون در یک حرکت تسامح وتسالم آمیز بدون نزاع و درگیرى در کنار دیگر ادیان زیسته است .در این میان کسانى هستند که فرضیه تکثر و تنوع طریق , و گوناگون بودن راه وصول به حقیقت را مـطـرح ساخته و آیات و روایات وارده در زمینه وحدت طریق رابه دلخواه خود تاءویل و تفسیر کرده اند, گرچه این نغمه سبقه باستانى دارد و برخى آهنگ آن را از نو مى نوازند که شنیدن آن از ظـرافـت و طـرافت خالى نیست و به فرموده امیرمؤمنان : (و تتکل مون برجع قول قد قاله الرجال من قبلکم ), ((1)) )) برگشت صدایى است از گذشتگان که به آن ترمى کنند.

آنچه در پى مى آید, نقد یکى از همین نظریات است که قائل به تکثرگرایى دینى و نسبیت اخلاقى است که امید است مفید فایدت افتد و مقبول طبع اندیشمندان واقع گردد, ان شاءاللّه.

تکثرگرایى

برخى بر این باورند که دین و فرهنگ بر پایه (پلورالیزم )) ـ یعنى تکثر و تنوع آاستوارند و اصل ثابت و لایـتـغـیـرى ندارند .

فهم دین که براساس باورهاى بشرى استوار است , برحسب اختلاف باورها, برداشتهاى گوناگونى از دین شده , و همواره در حال دگرگونى است .

فـرهـنـگ هـر جـامـعه نیز که مجموعه اى از آداب و رسوم آن جامعه را تشکیل مى دهد, مبتنى بر بـاورهایى است که از حیات و زندگى دارند .

لذا بسته به اوضاع واحوال و شرایط موجود هر زمان , فرهنگهاى حاکم بر جوامع بشرى گوناگون مى باشد.ایـن فـرضـیـه , درباره فرهنگ , به دلیل اختلاف شرایط و احوال , و تحول آن برحسب زمان , صدق مـى کند, ولى مساءله دین چیز دیگرى است , مگر از دیدگاه کسانى که دین را برخاسته از فرهنگ هر جامعه مى دانند و اصالت وحى را در دین باور ندارند.بـرخى که خود متدین اند, و خود را پیرو مکتبهاى مبتنى بر وحى مى دانند, ولى شدیدا تحت تاءثیر فـرهـنـگ غـرب قـرار گـرفـته , و ذهنیتى با خود آورده اند که از(ماوراى بحار) نشاءت گرفته , خواسته اند (پلورالیسم ) دینى را ـ که ناخودآگاه پذیرفته اند ـ به گونه اى توجیه یا ترسیم کنند, که دین ناباورى از آن انتزاع نشود ((2)) )) و به طور ضمنى همان مطالب را سربسته و دربسته , تحویل جواخویش دهند.آنان پلورالیسم دینى را بر تنوع فهمها از متون دینى , و تنوع تفسیرها ازتجارب دینى , پیاده کرده و بـدیـن گونه تنوع و تکثر در فهم و تفسیر دین را مطرح کرده اند و به گمان خود, از عالم انسانى , یک گلستان پر عطر و رنگ , تصویرنموده اند.یکى از همین نویسندگان مى گوید: (امروز پلورالیسم دینى , عمدتا بر دو پایه بنا مى شود: یکى تنوع فهمهاى ما ازمتون دینى , و دومى : تنوع تفسیرهاى ما از تجارب دینى .

و همین است سر تولدو حجیت پلورالیسم درون دینى و برون دینى .

وى مى افزاید: (در نـظریه قبض و بسط کوشیده ام تا راز تکثر فهم دینى را توضیح دهم ومکانیسمهاى آن را بیان کـنـم .

اجـمال سخن آن است که فهم ما از متون دینى بالضرورة متنوع و متکثر است و این تنوع و تکثر قابل تحویل شدن به فهم واحدنیست , و نه تنها متنوع و متکثر است , بلکه سیال است .

دلیلش هـم ایـن اسـت که متن , صامت است , و ما همواره در فهم آن از پیش فرض هایى کمک مى گیریم , وچون این پیش فرض ها از بیرون دین مى آید و چون بیرون دین متغیر و سیال است , و علم و فلسفه و دسـتـاویـزهـاى آدمى مرتبا در حال تزاید و تراکم و تحولند,ناچار تفسیرهایى در پرتو پرسشها و انتظارها و پیش فرض ها, انجام مى شوند, لذاتنوع و تحول خواهند پذیرفت .

و این تفاسیر, همیشه متعدد بوده و هر کس تفسیرى را نپسندیده , روى به تفسیر دیگر آورده است .نه آن که خود, دین ناب را یافته باشد.و معرفت دینى , چیزى نیست جز همین تفسیرهاى درست و نادرست .ما دراقیانوسى از تفسیرها و فـهـمـهـا غوطه وریم و این از یک سو, مقتضاى ماهیت متن دین و از سوى دیگر, مقتضاى اختلاف دستگاه ادراکى ماست .اسـلام سـنـى , فـهـمـى است از اسلام و اسلام شیعى , فهمى دیگر و اینها و توابع واجزایشان همه طـبیعى اند و رسمیت دارند .

همیشه هر فرقه اى , خود را حق مى دیده و دیگران را باطل , کسى در این فکر نبوده که این تکثر اجتناب ناپذیرتفاسیر و فهمهاست که گریبان هیچ مکتبى از چنگال آن رها نیست .

از نظرگاه است اى مغز وجود ـــــ اختلاف مؤمن و گبر و جهود مـولـوى در این بیت شعر, سه دین بزرگ را نام مى برد و مى گوید: اختلاف این سه , اختلاف حق و بـاطـل نـیست , بلکه دقیقا اختلاف نظرگاه است .آن هم نه نظرگاه پیروان ادیان , بلکه نظرگاه انبیا .

حقیقت یکى بوده است که سه پیامبر ازسه زاویه به آن نظر کرده اند, یا بر پیامبران سه گونه و از سه روزنه تجلى کرده است و لذا سه دین عرضه کرده اند.

بـنـابـرایـن , سـر اخـتلاف ادیان , نه فقط تفاوت شرایط اجتماعى یا تحریف شدن دینى بوده , بلکه تجلیهاى گونه گون خداوند عالم , همچنان که طبیعت رامتنوع کرده , شریعت را نیز متنو ع کرده است .عباراتنا شتى و حسنک واحد ـــــ و کل الى ذاک الجمال یشیر طـلـعـت زیـبـاى تو یکى بیش نیست و ما همه از آن زیبایى سخن مى گوییم ,گرچه تعبیراتمان متفاوت است .

فروغى بسطامى مى گوید: با صد هزار جلوه برون آمدى که من ـــــ به صد هزار دیده تماشا کنم تو را مولوى نیز گوید: چون که بیرنگى اسیر رنگ شد ـــــ موسى اى با موسى اى در جنگ شد چون به بى رنگى رسى کان داشتى ـــــ موسى و فرعون دارند آشتى اشاره به ظهور مطلق در مقید, ولاتعیین در تعینات , و بى رنگى در رنگهااست .ایـن نـکته را باید به گوش جان شنید و تصویر و منظر را باید عوض کرد, و به جاى آن که جهان را واجـد یـک خـط راست و صدها خط کج و شکسته ببینیم , بایدآن را مجموعه اى از خطوط راست دید, که تقاطعها و توازیها و تطابقهایى با هم پیدا مى کنند.

و آیا این که قرآن پیامبران را بر صراطى مستقیم (صراط مستقیم ) یعنى : یکى از راههاى راست , نه تنها صراط مستقیم (الصراط المستقیم ) مى داند, به همین معنى نیست ؟ در خطاب به پیامبر گرامى اسلام گوید: (انک لمن المرسلین على صراطمستقیم ) (یس /4-3) یا (یتم نعمته علیک و یهدیک صراطا مستقیما)(فتح /2) .و در مورد حضرت ابراهیم : (شاکرا لانعمه اجتباه و هداه الى صراطمستقیم ) نحل /121.همین معنى را با تکیه بر اسم (هادى ) خداوند نیز مى توان توضیح داد: مـى تـوان پرسید: امروزه واقعا از میان همه طوایف دیندار (بى دینان در کنار) که به میلیاردها نفر مـى رسند, تنها اقلیت شیعه اثنى عشرى ـ به اعتقاد شیعیان آهدایت یافته , و بقیه ضال و کافرند .

یا بـه اعـتـقـاد یـهـودیـان , تنها اقلیت دوازده میلیونى یهودیان مهتدى اند, و دیگران همه مطرود و مردودند؟! در آن صورت , هدایتگرى خدا کجا رفته و چگونه گستره اغواء شیطان ـ که کیدى ضعیف دارد ـ بر پهناى سعه



خرید و دانلود  لورالی~1


علم سکولار و علم دینی 8ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

علم سکولار و علم دینی

/

/

در سالهای اخیر ، مساله اسلامی کردن دانشگاه ها و موضوع تحقق دانشگاه اسلامی در داخل کشور مطرح و ابهام های زیادی را موجب شده است.

عده ای ایده های اسلامی کردن دانشگاه اسلامی و اسلامی کردن علم را از مصنوعات و بدعت های جمهوری اسلامی ایران دانسته اند و علم را فراتر از اسلامی و غیراسلامی تلقی کرده اند.

واقعیت مطلب این است که مساله اسلامی کردن علم یا دانشگاه اسلامی سابقه ای بس دراز دارد و از ساخته های روحانیت و حکومت جمهوری اسلامی ایران نیست. در این مقاله نویسنده به تبیین چیستی دانشگاه اسلامی و ریشه های آن پرداخته است.

قریب ۶۰ سال پیش (دهه ۱۹۳۰) مرحوم ابوالاعلی مودودی به هنگام طرح ایراداتش بر دانشگاه علیگره هند هم مساله تاسیس دانشگاه اسلامی را مطرح کرد و ایشان مساله اسلامی کردن دانشها را هم طرح نمود. در بهار ۱۳۵۶ (آوریل ۱۹۷۷) اولین کنفرانس بین المللی آموزش و پرورش اسلامی در مکه معظمه با شرکت ۳۱۳ نفر از اندیشمندان جهان اسلام تشکیل شد و در آن اسلامی کردن رشته های مختلف دانش مطرح شد. در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲ م) سمینار بین المللی کردن دانش در اسلام آباد پاکستان برگزار شد. در ایران پس از انقلاب اسلامی ، در خصوص انتقال به آموزش و پرورش اسلامی ، نخستین بار سمیناری در اسفند ۱۳۵۷ در شیراز برگزار شد که ظرف ۶ماه تکرار شد و حاصل این دو سمینار محلی ، ارائه طرحی با عنوان «طرح کلی درباره اصول و ضوابط حاکم بر دانشگاه های اسلامی» بود سپس در شهریور ۱۳۵۹ سمیناری در سطح ملی با عنوان «اولین سمینار انتقال به تعلیم و تربیت اسلامی» در تهران برگزار شد. هدف این مقاله تبیین مساله اسلامی کردن دانشها و پاسخگویی به پرسشها ، ابهامات و شبهاتی است که در این زمینه مطرح شده است.

● دلایل مطرح شدن مساله اسلامی کردن علم یا دانشگاه اسلامی

در جهان اسلام تا پیش از تکوین علم جدید ، علوم طبیعت بخشی از فلسفه را تشکیل می داد و همراه با الهیات و ریاضیات یک جا عرضه می شد و همگی در یک چارچوب متافیزیکی قرار می گرفتند. متفکران مسلمان برای علم مراتبی قائل بودند که از معرفت حسی آغاز می شد و علم استدلالی و علم کشفی را در برمی گرفت و وحی در منتهی الیه آن قرار داشت.

با پیدایش علوم جدید و توفیقاتی که این علوم در زمینه توصیف پدیده ها و در حوزه عمل کسب کردند ، علوم از فلسفه جدا شد و راه خود را پیش گرفت.

در قرن نوزدهم مکتب پوزیتیویسم و دیگر مکاتب تجربه گرا رشد کردند و بر حوزه های آکادمیک حاکم گشتند و این وضعیتی است که هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد ، بینشی که علوم را از متافیزیک خدا باور جدا می کرد. به این دلیل در جوامع اسلامی علم سکولار رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها عمدتا فارغ از تعلیم و تزکیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیطهای علمی آنها این ایده رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا این که علم کاملا از دین مستقل است و مطالب علمی را باید کلا از مطالب دینی جدا کرد. در حال حاضر، دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بعد علمی قضایا منتقل می شود اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آکادمیک منتقل می شوند و اینها هستند که در شکل گیری تفکر سکولاریستی نقش عمده داشته اند و دارند. بعضی علمای جوامع اسلامی فکر می کنند که چون غرب این همه آثار علمی و فنی را پدید آورده است ، پس ما هم اگر عینا به دنبال آنها برویم ، نجات پیدا می کنیم.

در حالی که اگر ما خط مشی آنها را به جد دنبال کنیم ، تازه مثل جهان غرب می شویم که با وجود تصویری که در ذهن بسیاری از هموطنان روشنفکر ماست ، جهان مطلوبی نیست.

بسیاری از افرادی که در غرب زندگی می کنند ، از وضعیت آن جوامع راضی نیستند، چنان که بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نگرانی خود را از وضعیت آن دیار کتمان نکرده اند. ضمنا مساله جالب این است که در حالی که محیط جوامع اسلامی و از جمله جامعه ما بسیار علم



خرید و دانلود  علم  سکولار و علم دینی 8ص


تحقیق در مورد نواندیشی دینی یا س

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 31 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

نواندیشی دینی یا سکولاریسم

در نوشتاری که با نام «از نوری تا خمینی» به چاپ رسید، از جمله نوشتم که «روشنفکران چپ و مذهبی ایران به ویژه از سال های پس از شهریور بیست و پیدایش دوره دوازده ساله دموکراسی ناقص به این سو، به جای هواداری از فرایند کناره گیری روحانیون از سیاست، به تشویق تند روترین عناصر مذهبی پرداخته و روحانیون را به مداخله در سیاست تشویق کردند.» اینک در این نوشتار به بررسی زمینه ها و دلایل این اشتباه بزرگ و چاره جویی خواهم پرداخت.

همان گونه در پیشگفتار یادشده اشاره کردم، داوری من این است که مجتهدین و فقهای بزرگی که رهبری نهاد روحانیت شیعه را در سده گذشته دراختیار داشته اند، کم یا بیش تا آستانه انقلاب 57 از سیاست و دخالت در امور حکومتی کناره گرفته و چیرگی دولت سکولار را در اداره جامعه، تدوین و اجرای قوانین و دیگر امور کشورداری پذیرفته بودند. اینک باید دید که چه فرایندهایی زمینه روی آوری طلاب و روحانیون رده های پایین تر را به سیاست فراهم آورد و به چیرگی ایشان بر دولت و ولایت مطلقه فقیه انجامید؟ این پرسش نیز در خور پاسخ است که چه انگیزه هایی، روشنفکران سکولار ایران را به سوی رفتار یادشده در تشویق روحانیون به درگیری در سیاست سوق داد؟ چگونه است که نزدیک به هفتاد و پنج سال پیش از انقلاب 57، بزرگترین مجتهد تهران به جرم قیام دربرابر دولت سکولار مشروطه و به امر دادگاه انقلابی که یک مجتهد در ریاست آن بود، در میدان توپخانه به دار آویخته می شود، و اینک در تب و تاب انقلاب، شهروندان یکی از پیشرفته ترین کشورهای خاورمیانه، تمثال امام را درماه جستجومی کنند و با دل و جان، نهادهای شهروندی را به امر گروهی از نورسیدگان معمم، آجر به آجر ویران می کنند و همان میدان را به یاد شیخ شهید، میدان شیخ فضل الله نوری می خوانند؟1به باور من، چهار فرایند مهم و یک روند اقتصادی، در کژروی جامعه سکولار ایران و زدودن فاصله میان دین و دولت و بنای جمهوری اسلامی نقش اساسی ایفا کردند. فرایند نخست، تحول در سازمان دینی درایران از آغاز سده سیزدهم هجری بود. این سازمان جدید که بر رسم سیادت یک یا چند تن از مجتهدین بر دیگران و پذیرش ایشان از سوی مجتهدین و روحانیون شهرهای دیگر در ایران و عراق بنا شده بود، از یک سو نهادی را بنا نهاد که بالقوه رقیب دربار قاجار بود و در پاره ای بُرهه های تاریخی، مانند قرارداد رژی و فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو، رودر روی اختیارات شاه قرار گرفت. اما از دیگرسو، همین نهادینه شدن سازمان دین بود که پس از تن در دادن مجتهدین بزرگ به اختیارات دولت مشروطه و پذیرش جدایی دین و دولت، به رفتار کم یا بیش یکپارچه شهروندانه مجتهدین در برابر دولت یاری رساند. در بخش سوم این نوشتار، خواهیم دید که همین نهادینه شدن، بانگ نارضایی پاره ای از طلاب و روحانیون جوان تر را که شور و سودای سیاسی در سر داشتند بر انگیخت و بعدها به آغاز گفتگمان در باره «اصلاح حوزه» یا «شیعه علوی در برابر شیعه صفوی» و به تازگی «پروتستانیسم اسلامی» انجامید.

فرایند دوم، ناتوانی روشنفکران سکولار ایران در تشخیص جدایی میان رویدادها و روندهای حوزه سیاست با گفتمان در حوزه اندیشه دینی است. این کژاندیشی ازجمله ناشی از نا آگاهی بسیاری از روشنفکران و نظریه پردازان سکولار از فرایند های نظری و عقیدتی در میان فقها و مجتهدین است. پیشرو و یا واپسگرا بودن یک فقیه، مجتهد یا شخصیت دینی در امور فقهی و کلامی و یا دنیایی، به این معنی نیست آن مجتهد یا روحانی، در برخورد به سیاست و چگونگی اداره جامعه و چشم انداز مناسبات میان دین و دولت نیز ضرورتاً پیشرو یا واپسگرا است. نخستین گام در راه پذیرش جدایی و همزیستی دین و دولت در باور به این است که موضوع سیاست، چگونگی برخورد به سازمان اداره جامعه، چند و چون اداره جامعه و سمت و سوی جامعه است، و موضوع دین، ارشاد و اصلاح مؤمنین. حوزه سیاست، رستگاری جامعه را جستجو می کند و دین، به بررسی رستگاری انسان می پردازد. نوید سیاست، بهروزی در این دنیا است. نوید دین، رستگاری در آخرت است.

دو فرایند دیگر که من در بخش های آینده این نوشتار به درازا به آن ها خواهم پرداخت، به سیاست های دو نیروی بزرگ جهانی و پیروان و وابستکان ایرانی شان در سال های پس از جنگ پیوند دارد. حزب کمونیست و دولت شوروی در سال های پس از پایان جنگ جهانی، در رودر رویی با ایالات متحده به تدوین سیاست جلب و تشویق همه مخالفان «استعمار غرب» پرداخت و احزاب و گروه های پیرو این سیاست در کشورهای گوناگون به ایجاد اتحاد های ضد غربی با هر کس و هر گروه که با هرانگیزه با سیاست های آمریکا وغرب ناسازگاری داشتند برخاستند. نمونه برجسته آن پشتیبانی حزب توده از«مبارزات ضد استعماری» کاشانی در برابر دولت سکولار مصدق بود. چپ غیر توده ایران نیز خواه ناخواه همین روش را دنبال کرد. سیاست ایالات متحده نیز به گواهی



خرید و دانلود تحقیق در مورد نواندیشی دینی یا س


خلاء بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی 24ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

مقدمه

اگر تاریخ را ورق بزنیم و جوامع مختلف را مورد کنکاش قرار دهیم ، نهادهای متعددی را در آن جوامع خواهیم یافت که کارشان آموزش دین بوده است و ما نتیجه می گیریم که « دین » همزاد انسان و یک نیاز قطعی و واقعی برای او بشمار می آید و انتقال آن به نسل های آینده در زمره انتقال میرا ث فرهنگی جوامع است لذا در پی آن آموزش دین نیز یک مسأ له ویژه می شود ، زیرا این مسأله یک گرایش عمومی برای اولیاء است که دین خود را مثل هر میراث دیگر به فرزندان خویش انتقال دهند ، ماده 26 اعلامیه حقوق بشر این اولویت را در انتخاب نوع تربیت ، برای اولیاء به رسمیت می شناسد و علاوه بر آن معلمان بیشماری هستند که آموزش دین را بعنوان رسالتی اصلاح طلبانه دنبال می کنند بعلاوه بر آنکه کنجکاوی در باره دین و گرایش به آن یک رغبت قطعی و فطری در کودکان شناخته شده است که این علاقه و رغبت عموماً در سالهای پایانی دبستان بروز و شدت بیشتری پیدا می کند با این وجود آموزش درس دینی و قرآن در نظام آموزشی ما یک مسأله بسیار مهم و شایسته التفاف است که لاجرم باید به آن پرداخته شود و برای پرداختن به آن لازم است به سؤالاتی از قبیل ذیل پاسخ دهیم که درمعارف اسلامی کودک با چه ویژگیهایی توصیف شده ؟ کودکان مفاهیم دینی را چگونه می فهمند ‍؟ تربیت دینی مناسب فراگیران در سنین مختلف بایستی دارای چه خصوصیاتی باشد؟ کدام مفاهیم و احکام دینی برای آموزش به دانش آموزان دبستانی یا راهنمایی و یا .... مناسب است ؟ و آیا برنامه مه های فعلی تعلیم و تربیت دینی توانسته است آنطور که بایسته و شایسته است موفق باشد ؟ قطعاً برخورداری ازیک نظام تربیتی مطلوب در این مقطع نیازمند پاسخگویی به هر یک از سؤالات مذکور می باشد .

و از طرفی دیگر توجه به ویژگیهای روحی ، روانی و رفتاری فراگیران در مقاطع مختلف بمنظور پاسخ گویی به سؤالات فوق و پی ریزی یک آموزش موفق در تربیت دینی امری اجتناب ناپذیر است چراکه فراگیران با ورود به دوره ابتدایی مواجه با یک تحول اساسی می شوند ، از نظر ظرفیت و توانائیها ی ذهنی ، برای کسب بسیاری از مسایل آموزشی و تربیتی که قبل از ارتباط مستقیم با مدرسه پیدا نکرده بودن آمادگی پیدا می کنند و تحولات عظیمی در ذهن آنها نسبت به مسائل اجتماعی ایجاد می شود با ورود فراگیران به این دوره ( ابتدایی ) علائق شدید بچه ها به وارد شدن به زندگی اجتماعی و دور شدن از محیط زندگی محدود دوره کودکی و همین طور آمادگی بیشتر بر ای سازگاری با محیظ و قبول قواعد و مقررات اجتماعی ، آنان را وارد مرحله جدیدی از زندگی می کند که همه حاکی از فرآیند تحولی است که عمدتاً به دلیل ورود فراگیران به دوره ابتدایی و دوره های دیگر و پاگذاشتن به محیط مدرسه و آموزش و پرورش رسمی ایجاد می گردد و از طرفی دیگر دوره ابتئدایی و سایر دوره های تحصیلی هر کدام متناسب با ویژگیها ی سنی ، ذهنی ، و رفتاری و اخلاقی و اجتماعی و ‍‍‍‍‍‍.... فراگیران دوره شکوفایی بسیاری از استعدادهای دانش آموزان است شامل استعدادهای هنری ، علمی ، ادبی و ... و بسیاری از خلاقیتها که در این دوره ها شکل می گیرد خصوصاً دوره ابتدایی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هدف بنده هم از ارائه مقاله اهمیتی است که شکوفایی این استعدادها و بهره گیری صحیح و مطلوب از آن می تواند در امر آموزش دینی و قرآ ن درنظام آموزشی ما داشته باشد انشاء الله که بتوانم حق مطلب را ادا نمایم .

ان شاء ا...

سید محمد حسینی دقیق

آبانماه 85

خلاء بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی و قرآن در نظام آموزشی فعلی

قبل از اینکه بنده بخواهم در خصوص نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن سخن بگویم لازم است شناختی نسبی در خصوص وضعیت فعلی نظام آموزشی و میزان بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی و قرآن داشته باشیم .

الحمد الله به برکت انقلاب اسلامی ، ملتی داریم با سرمایه های معنوی با ارزش و توانمندیهای بسیار اما نکته قابل تأمل این است که ما چه اندازه توانسته ایم از این سرمایه ها و توانمندیها استفاده کنیم .

برای روشن شدن موضوع سخنی از آقای بهرامپور نقل می کنم ایشان می فرمایند « دوستی زیرک و با هوش که برای تحصیل به کانادا رفته بود می گفت : اگر بخواهیم سرمایه های معنوی خودمان را با غرب مقایسه کنیم ، باید به خودمان نمره 100 بدهیم و به آنها نمره ده ولی فرق ما با آنها در این است که متأ سفانه ما از 100 سرمایه معنوی ، تنها یکی را استفاده می کنیم ولی غرب از ده سرمایه خود به اندازه نه استفاده می کند » نظام آموزشی ما متشکل از نظام کاری و فعالیت معلم در آموزش و پرورش



خرید و دانلود  خلاء بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی 24ص