لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
تربیت دینی کودکان
اگر زمینه برای رشد احساس مذهبی که یکی از عمیق ترین احساس هاست، فراهم باشد به سرعت رشد می کند. بنابراین در تربیت دینی فرزندان باید کوشید تا این زمینه تقویت شود. شرکت دادن کودکان و نوجوانان در مراسم و محافل مذهبی- البته به شرطی که طولانی و خسته کننده نباشد- در این حرکت رو به رشد تاثیر مستقیم دارد. برپایی مجالس و برنامه هایی که در آنها ذکر خدا حرف اول را می زند در پرورش دینی آنان و آرامش روانی شان تاثیر بسزایی دارد، چرا که ایمان به خدا باعث آرامش دل بچه ها شده و ارتباط مبت و امیدوارانه ای با جهان پیرامون خود برقرار می کنند و احساس تنهایی و بی پناهی را از آنها دور می دارد.
عوامل مؤثر بر تربیت دینى و اخلاقى
در ساختار تربیتى افراد عوامل بىشمارى تأثیر دارند. بدیهى است همهى عوامل در یک درجه و سطح قرار ندارند. برخى از آنها تأثیراتشان عمیقتر و بعضى دیگر سطحى است.
وراثت
منظور ارث بردن کودک از صفات و ویژگىهاى پدر و مادر و آبا و اجداد است که از راه نطفه انتقال داده مىشود. پدر متدین و بخشنده و خوشخُلق روحیهى دیندارى و بخشندگى و خوشخُلقى را به فرزندان خود انتقال مىدهد.
محیط
عامل دیگرى که در تربیت دینى و اخلاقى فرزندن مؤثر است، تأثیرات محیطى است. و غرض از محیط مجموعهى عوامل و شرایطى است که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده و زندگى مىکند.
عوامل محیطى به دو دسته تقسیم مىشوند، یک دسته عوامل انسانى و دستهى دیگر عوامل غیرانسانی.
نقش دوستان کودک
کودک یک موجود اجتماعى است، احتیاج به انس و الف دارد و نیازمند بازىهاى دوستانه است. یکى از نیازهاى طبیعى کودک مؤانست و مجالست با هم سن و سال خود است و پدران و مادران نیز هرگز نمىتوانند نقش همبازى را براى فرزند ایفا کنند. کودکان زبان خاصى را دارا هستند و با همان زبان با همسالان خود سخن مىگویند. کودکان بر اساس عُلقه و علاقهاى که به یکدیگر دارند، رفتار و کردارشان در همدیگر مؤثر است.
نقش والدین
کودکان به طور فطرى خداشناس هستند و از نظر اخلاقى همهى روحیات خوب را دارا هستند. هر کودکى براساس فطرت متولد مىگردد. این پدر و مادر او هستند که او را به آیینهاى گوناگون راهنمایى مىکنند.
مشکل تربیتى فرزندان را از همینجا آغاز مىگردد که بزرگترها به جاى بارور ساختن حس دینى به تحمیل کردن مىپردازند. اعتقاد ما بر این است، اگر پدران و مادران روحیات غیرصحیح و غیرمنطقى را به کودکان خود انتقال ندهند کودکان با همان خلقیات فطرى رشد و پرورده مىگردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
تربیت دینی نوجوانان و نیازهای آنها
تربیت دینی نوجوانان در دو بخش: الف)مراحل تربیت دینی، ب)نیازهای نوجوانان، مورد بررسی قرار میگیرد.الف) مراحل تربیت دینیما در تربیت دینی پنج مرحله را به طور طبیعی پشتسر میگذاریم. این مراحل پیوسته و منظم، یکی پس از دیگری خواهند آمد.
1-اُنس دینی:نخستین مرحلهی تربیت دینی، اُنس دینی است. کودکی که در سالهای نخست زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا میشود و در سه یا چهار سالگی در کنار آنان جانمازی پهن میکند و به تقلید از آنان، قیام، رکوع و سجده برپا میکند، کمکم زمینهای به نام اُنس و الفت دینی در او ایجاد میشود. وقتی فرزند شما در کنارتان سجده و رکوع کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید، پیشانیاش را بوسیدید و لبخند رضایتبخشی در صورت او شکوفا شد، به یادش میماند که هر موقع این حرکات را انجام داده، از شما یک پاداش درونی و رضایتبخش دریافت کرده است. هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوشحال باشد و ماندن خارج از حوصلهی او نباشد، این مراعاتها و ظرافتها او را کم کم به نوعی وابستگی دینی گرایش خواهد داد که پایهی آن اُنس والفت با دین است. ما در روانشناسی به این پدیده «conditioning» یا شرطی کردن میگوییم؛ به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یکدیگر قرار بگیرد و با حضور یکی، دیگری هم حضور پیدا کند، کودک کم کم بین اینها پیوندی برقرار میکند که به آن «پیوند شرطی» گفته میشود. کودک در سالهای بعد که زندگی مستقلی را دنبال میکند، هر وقت به یاد میآورد که وقتی نماز میخواند سیمای شما شاد میشد و او را تشویق میکردید، در او شوق و علاقه به دین ایجاد میشود.2-عادت دینی:وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم، این عمل در شخصیت ما نفوذ میکند و استوار و پایدار میشود، مثل عادت به نظم، سحرخیزی، مسؤولیت پذیری یا هر عادت دیگر. از خصوصیات مهم دورهی کودکی و دبستان، عادتپذیری است. اگر شما در این سالها همّت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان پدید بیاورید، در سالهای بعد نیاری به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود. در سنّ دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین میشود. مثلاً با همت و مساعدت شما به کودکان اجازهی نماز خواندن در مسجد میدهند؛ در حالی که هنوز نماز بر آنان واجب نیست، به آنجا میآیند و نماز میخوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آنان پدید میآید.ما باید بچهها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آنان بیاموزیم که صبحها قدری زودتر بیدار و آمادهی نماز شوند. همچنین باید تلاش کنیم قرآن را در حدّ ظرفیت خود و بر اساس جاذبههایی که ما برایشان ایجاد میکنیم حفظ کنند. حفظ آیات قرآن و سورههای کوتاه آن در سالهای بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد.وقتی فرزندانمان به سن تکلیف رسیدند، باید مسائل شرعی و تکلیفی را برایشان بیان کنیم.3-معرفت دینی:مرحلهی سوم، معرفت و تفکر دینی است. کودکی که در سالهای پیشدبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا میکند و عادت دینی در او پدید میآید. باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید وبا او صحبت کنید. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دورهی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است. یعنی تفکر میتواند به درجهای برسد که انسان در غیاب اشیا هم دربارهی آنها فکر کند، در حالیکه در سالهای قبل از دورهی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما میتوانیم در دورهی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشهی دینی صحبت کنیم و به پرسشهایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.از مسؤولیتهایی که باید در سالهای قبل از دورهی راهنمایی به آن بیندیشیم، این است که وظایف سنّ بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آنان بیاموزیم. در سالهای راهنمایی به بعد، بچهها کم کم از چرایی مسائل سؤال میکنند و میخواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا بهحال نماز خوانده است و اکنون هم میخواند، اما حالا میخواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او میخواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما شاید اندیشهی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونهها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّیمان مانند: سخنان پیامبر «صلی الله علیه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستانهایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، میتوانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایتها، ضربالمثلها، داستانها ، خاطرات و موضوعهای تاریخی یاد میکنید، بحثتان شیرینتر میشود و جذابیت و گیرایی آن بالا میرود.4-عمل به آموختههای دینی:مرحلهی چهارم، عمل به آموزههای دینی است. اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد، گام چهارم، اجرایی است؛ یعنی تمام تار و پود وجود او، نگاه او، توجه او و سخن او، همه و همه جنبهی شخصیت بارز دینی پیدا کند و دین در وجود او کاملاً متجلّی و متبلور شود. این که گفتهاند دوستی برگزین که دیدن او تو را به یاد خدا بیندازد، به همین علت است. یعنی شما حتی وقتی به چهرهاش نگاه میکنید، به یاد خدا میافتید.5-خودجوشی دینی:مرحلهی پنجم، خودجوشی دینی است. یعنی وقتی شخصیت او از نظر دینی کاملاً شکل گرفت، در این مرحله از یک نیروی خودجوش استفاده میکند و به دنبال عشق برتر حرکت میکند. او دیگر سری شوریده دارد و به دنبال گمشدهای بهنام عشق برتر است. عشق برتر عشق خدایی و الهی است. اگر به عشق برتر رسید، دیگر به سادگی تحت تأثیر جاذبههای نفسانی و دنیایی قرار نمیگیرد.حال هر کدام از ما باید ببینیم که حاصل تربیت ما در کدام مرحله قرار میگیرد. آیا تنها در حدّ انتقال یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
عنوان:
اندیشه دینی و سکولاریسم و غرب شناسی
Religious Thought and secularism
(در جهان اسلام و ایران)
تهیه کننده:
استاد راهنما:
درس مربوطه:
سیر اندیشه سیاسی و اجتماعی امام خمینی
بهار85
فهرست
فصل اول غرب شناسی
_ اهمیت مطالعات غرب شناسی در عصر حاضر
_ هدف از مطالعات غربشناسی (خلاصه از اهداف)
فصل دوم سکولاریسم
_ واژهشناسی سکولاریسم
_ بحران دینی، سکولاریسم فراگیرترین شاخص فرهنگی مدرنیسم
_ نارساییها و محدودیتهای تناقض آفرین سکولاریسم
_ رابطه سکولاریسم و دین حق
سکولاریسم نوعی از تهاجم فرهنگی
درمان ضعف و عقب ماندگی
پاسخ سکولاریسمها و هدفشان
لاف زنی سکولاریتها
فصل سوم: سکولاریسم و زمینه ورود آن به ایران
_ ضرورت غربشناسی و زمینههای ورود آن به ایران
_ شرایط تاریخی ایران و توجه به غرب
_ نگرش به غرب از تقلید تا نقد
_ تأثیر مواجهة تفکر دینی با سکولاریسم در حوزه معرف سیاسی
_ تأثیر تفکرات تاریخی در حیات فکری _ سیاسی عصر حاضر
_ اشتراکها و اختلافهای عصر مشروطیت و بازتاب آن در سدة اخیر
1_ اشتراک
2_ اختلاف
فصل چهارم: آینده از آن کیست؟
فصل اول
اهمیت غرب شناسی در عصر حاضر
اهمیت و ضرورت مطالعات غربشناسی به اهمیت و ضرورت آگاهی از جهان سیاسی و فرهنگی روز باز میگردد.
گسترش روز افزون حجم اطلاعات و سرعت شگفتانگیز ارسال و انتقال پیامهای فرهنگی، سیاسی و بازرگانی، همچنین تأثیر شگرف شگردهای اطلاعاتی _ تبلیغاتی رسانههای عمومی غرب در عصر ارتباطات و اطلاعات، بر کسانی که با اوضاع سیاسی _ فرهنگی جهان آشنایی دارند پوشیده نیست. اینکه در جهانی بس پهناورتر از جهان سدههای گذشته زندگی میکنیم. با وجود این، به هر اندازه که دنیای ما گستردهتر میگردد، ارتباط میان آحاد و جوامع بشری وسیعتر میشود. به موازات ارتباطی که روز به روز با عمق بیشتری صورت میپذیرد لازم است سطح آگاهی ما از خطمشیها، شیوهها و جهات ارتباطی با دیگران ارتقا یابد.
هدف از مطالعات غربشناسی
در مباحث غربشناسی بر آن هستیم تا دریابیم چه چیزی محور اندیشة سیاسی و فرهنگی غرب را تشکیل میدهد؛ به عبارت دیگر در صددیم بدانیم هویت سیاسی و فرهنگی غرب براساس چه اصول و مبانی ویژهای صورت پذیرفته است. مباحث مزبور ما را با این واقعیت آشنا میسازد که حاکمیت غرب اصولاً بر مبنای ماتریالیسم و سکولاریسم شکل گرفته است. در این راستا، غرب همواره با ابراز تعصب شدید نسبت به حفظ اصول ماتریالیستی، در اندیشة جلب منافع خود بوده، هیچگاه در مورد اصول و مواضع خود ذرهای کوتاه نیامده است. بدیهی است اندیشة سکولاریستی، تفکر ماکیاولیستی و جهانبینی ماتریالیستی غرب هرگز از جلب منافع و مصالح غرب فراتر نرفته است. غرب با این حساب تنها در مواردی نسبت به اصول خود تساهل ورزیده است که امید داشته منافع بیشتری را جذب و جلب کند.
خلاصهای از آنچه میتواند هدف ما از شناسایی غرب را تبیین کند، به صورت زیر نشان داده شده است:
1_ عبرت آموزی از حوادث و رویدادهایی که به انحطاط غرب و جدایی آن از اصول و موازین اخلاقی غرب گردیده است.
2_ شناخت راهها و ابزارهای مناسب و کارآمدی که به گونهای منجر به پیشرفت علمی و صنعتی غرب گردیده است.
3_ ایجاد مصونیت در برابر پیامدهای نامطلوب و ناخوشایند تولیدات فرهنگی غرب.
4_ شناسایی راهکردها و خطمشیهای استراتژیک، اصولی و عملی که غرب در راستای گرفتار ساختن ما در دامهای سیاسی، فرهنگی و احیاناً اقتصادی خود و در نتیجه بیهویت ساختن ما، طرحریزی و دنبال میکند.
5_ تعالی اندیشهها و بالا بردن میزان و سطح آگاهیها نسبت به غرب به نحوی که بتوان براساس آن دشمن را از دوست باز شناخت.
6_ از جنبة انسانی، عواطف و انفعالات انسانی اقتضا میکند که ما از اوضاع و احوال مجموعههای انسانی که در بخشهای دیگری از کرة زمین از جمله در غرب زندگی میکنند با خبر باشیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آزادى دینى در نهج‿البلاغه
آزادى چیست؟آزادى در مکاتب مختلف بنا بر نوع انسان?شناسى و جهان بینى آن مکتب تعاریف گوناگونى دارد. مکاتب مختلف گاه آزادى را مطلق فرض کرده?اند و گاه انسان را فاقد هرگونه آزادى معرفى مى کنند. بدون تردید اسلام به منزله یک مکتب حیات?بخش، که ضامن سعادت دنیا و آخرت پیروان خویش است، نمى تواند درباب «آزادى» و حدود آن سخنى نگفته باشد.براى یافتن جایگاه آزادى در این نظام فکرى و سیاسى، باید مفاهیمى وابسته به این مفهوم را مورد توجه قرار دهیم؛ چرا که غفلت از این کلى نگرى و شمول?نگرى موجب درک نادرست این مقوله مهم و حیاتى خواهد شد.بهترین روش جوابگویى به سؤالهایى که در مورد آزادى مى شود مراجعه به منابع مهم اسلامى بخصوص کتاب نورانى نهج?البلاغه مى باشد.اثبات آزادى انساندر ابتداى مبحث، به بررسى نوع آفرینش انسان از دیدگاه حضرت على علیه?السلام مى پردازیم و مى خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که خداوند مبناى آفرینش انسان را چه قرار داده است؟ آیا او را موجودى آزاد آفریده یا موجودى مجبور؟ اگر آزاد است، این آزادى محدود است یا غیر محدود؟حضرت در خطبه اول نهج البلاغه اینگونه بیان مى کنند: ثم أسکن سبحانه ادم دارا أرغدَ فیها عیشتهف، و امن فیها معلّقهف...؛ «خداوند متعال آدم را در مکانى که وسایل عیش و آزادیش فراهم بود، جاى داد و جایگاه او را ایمن گردانید...»۱در این خطبه، حضرت داستان آفرینش انسان را بیان مى کند. انسان در داخل بهشت آزاد آفریده شد و خداوند به او فرمود که در این بهشت آزاد هستى، تمام وسایل راحتى و آزادى براى زندگى تو فراهم است؛ سپس خداوند مى فرماید: اى آدم و حوا! شما آزادید تا از تمام نعمتهایى که در بهشت برایتان نهاده?ام استفاده کنید؛ ولى هرگز به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس خداوند عل?یرغم تمام آزادیهایى که در اختیار انسان قرار داده بود، محدوده?اى براى او قرار داد که از آن محدوده جلوتر نمى توانستند بروند؛ و آن بدین معنى است که انسان در بهشت آزاد مطلق آفریده نشد، و خداوند حدودى براى او قرار داد که از آن تجاوز نکند.بنابراین مى توان اینطور نتیجه گرفت که وقتى آزادى انسان در بهشت محدود بوده، آزادى او در دنیا محدودتر خواهد بود. اصل آفرینش انسان مبناى آزادى است. آزادى نیز محدود به حدود و قیودى دارد که رعایت آن بر انسان واجب است. و سرپیچى از آن به ضرر وجود انسان خواهد بود.پس انسانى که اصل آفرینش او بر اساس آزادى است، بنابر دلایلى پس از هبوط به این کره خاکى نیز آزاد است؛ ولى نه آزادى مطلق بلکه آزادى محدود.انّ اللّه سبحانه أمر عباده تخییرا، و نهاهم تحذیرا، و کلّف یسیرا، و کم یکلّف عسیرا و أعطى على القلیل کثیرا و لم یعص مغلوبا، و لم یطع مکرها.... ؛ «خداوند سبحان بندگانش را امر کرده به اختیار، و نهى فرموده با بیم و ترس (از عذاب)، و تکلیف کرده به آسان و دستور نداده به کار دشوار، او کردار اندک را پاداش بسیار عطا فرموده و او را نافرمانى نکرده?اند از جهت اینکه مغلوب شده باشد و فرمانش را نبرده?اند از جهت اینکه مجبور کرده باشد...»۲امر و نهى بندگان نشانه اختیار و آزادى آنهاست؛ بدین معنى که به انسانها حق انتخاب داده شده است.همچنین حضرت بیان مى کنند که خداوند کارهاى آسان را براى آنها قرار داده تا خود با میل و رغبت به سوى آن بروند و نه با اجبار؛ زیرا اگر وظایف انسان از حدّ طاقت و قدرت او خارج بود، بسیارى از انسانها با میل و رغبت، فرامین الهى را انجام نمى دادند و فقط بر اساس قوانین، وظایف خود را انجام مى دادند.و بالاخره نکته دیگرى که از سخن حضرت استنباط مى شود و نشانه آزاد بودن فرد است، پاداش و جزاى اخروى است؛ این مطلب خود نشانگر آن است که انسان آزاد است که عمل نیکى را انجام دهد و در قبال آن پاداش بگیرد و یا اینکه از آن سرباز زند و مجازات شود. چون هیچگاه انسان را بخاطر کارى که مجبور بوده و آن را انجام داده پاداش نمى دهند و یا به سبب عدم انجام آن، او را مجازات نمى کنند؛ پاداش و جزا زمانى معنا مى یابد که انسان آزاد باشد از بین دو راه، راه صحیح را انتخاب کند تا مستحق پاداش شود و یا راه خطا را انتخاب کند تا مستحق جزا شود.حضرت در نامه?اى به مالک اشتر مى فرمایند: أمره بتقوى الله... و أمره أن یکسر نفسه عند الشهوات... ؛ «امر مى نماید او را به پرهیزکارى و ترس از خدا... و او را امر مى فرماید که نفس خود را هنگام شهوات و خواهشها فرو نشاند»۳فاجتنب ما تفکر أمثاله، و بتذل نفسک فیما افترض الله علیک...؛ «دورى کن از کارى که نظایر آن را نپسندى، و نفس خود را به آنچه خدا به تو واجب گردانیده وادار به امید پاداش و ترس از کیفرش...»۴حدود آزادىبدیهى است که انسان در عین آزادى، براى ساختن اندامهاى روانى خویش و تبدیل محیط طبیعى به?صورت مطلوب خود و فراهم کردن آینده مطلوبش، محدودیتهاى فراوانى دارد و آزادى او، یک آزادى نسبى است، یعنى آزادى انسان در داخل یک دایره، محدود است، و در داخل همین محدودیت، مى تواند آینده?اى سعادت?بخش یا سیاه و تاریک براى خود انتخاب کند.۵آزادیهاى انسان خواسته یا ناخواسته، از چند جهت محدود مى شود؛ و او در عین اینکه نمى تواند رابطه?اش را کاملاً با این موارد قطع کند، لکن برایش این امکان وجود دارد که تا حدود زیادى به حکم نیروى عقل و علم از یک طرف و نیروى اراده و امام از سوى دیگر، تغییراتى در بعضى از این عوامل ایجاد کند و آنها را با خواسته?هاى خویش منطبق سازد و خود، مالک سرنوشت خویش گردد.۶از جمله عواملى که آزادى فرد را محدود مى کند و انسان مى تواند تا حدّى خود را از قید آن برهاند، عوامل اجتماعى مى باشد. حضرت در یکى از خطبه?هاى خود در مذمت مردم شهر بصره چنین مى فرماید: و المقیم بین اظهفرکفم مرتهنّ بذنبه و الشّاخص عنکم متدارک برحمة من ربّه؛ «هرکه در میان شما اقامت کرده، در گرو گناه خود بوده و کسى که از میان شما بیرون ر فته، رحمت پروردگارش را درک کرده»۷حضرت در این خطبه تأثیر عوامل اجتماعى بر روى افراد را بیان مى کند، ایشان مى فرماید: هرکس در بین اهل بصره زندگى کند، در معرض گناه خواهد بود؛ در واقع منظور حضرت از بیان این نکته این است که در آن محیط اجتماعى عواملى وجود دارد که آزادى انسان را در قبال انجام اعمال نیک محدود مى کند. انسان در چنین محیطى که شرایط براى انجام اعمال خداپسندانه فراهم نیست، تا حدودى محدود است. و در واقع در جامعه?اى که افرادش به راحتى مرتکب گناه مى شوند، صحیح زندگى کردن سخت است، ولى غیر ممکن نیست، چرا که در این جوامع، محدوده آزادى انسان تنگتر مى شود ولى از بین نمى رود.چنین موردى حتّى براى خود حضرت پیش آمده?است . ایشان در زمان خلافت سه خلیفه هرچند آزادى عمل چندانى نداشتند، و در رأس حکومت نبودند ولى هیچگاه از انجام فعالیتهاى خود باز نمى ایستادند و از گفتن حرف حق ابایى نداشتند و همیشه این موضوع را بیان مى کردند که خلافت حق مسلم ایشان است و آنها بزور آن را غصب کرده?اند. حضرت از همان اندک آزادى بیانى که داشتند، نهایت استفاده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آسیبشناسی تربیت دینی جوانان
در آیین مقدس اسلام، برنامه تربیت نسل جوان، براساس احیای تمام تمایلات فطری، و هدایت همه خواهش های طبیعی استوار است.به عقیده روان شناسان، دوران جوانی و بلوغ، دوره بروز احساسات مذهبی و شکفته شدن تمایلات ایمانی و اخلاقی است.
شناختن تمایلات طبیعی و تمنیات فطری جوانان و ارضای صحیح و معتدل هر یک از آن تمایلات، اساسی ترین پایه تربیت نسل جوان است.
مربی لایق کسی است که ابتدا، ساختمان طبیعی جوانان را مورد مطالعه دقیق قرار دهد و با بررسی کامل و همه جانبه، تمام خواهش های درون آنان را بشناسد و سپس هرکدام را در جای خود و با اندازه گیری صحیح و عاقلانه ارضاء نماید. چنین تربیتی هم آهنگ با نظام حکیمانه خلقت و بر وفق قانون آفرینش است. چنین تربیتی بهترین و پایدارترین تربیت ها است و می تواند جوانان را به شایستگی بسازد و موجبات خوش بختی و سعادت آنان را فراهم سازد.(۱)
در آیین مقدس اسلام، برنامه تربیت نسل جوان، براساس احیای تمام تمایلات فطری، و هدایت همه خواهش های طبیعی استوار است.به عقیده روان شناسان، دوران جوانی و بلوغ، دوره بروز احساسات مذهبی و شکفته شدن تمایلات ایمانی و اخلاقی است.
جوانان از هر ملت و نژادی، به طور فطری، خواهان معرفت الهی و سجایای اخلاقی اند. این خواهش عمیق طبیعی باعث شده است که دانشمندان روان شناس، دوران بلوغ و جوانی را سنین ماورای طبیعی بنامند و در مباحث «روان شناسی جوان» مستقلا درباره آن گفت وگو کنند. حتی کودکانی که در خانواده های دور از مذهب و ایمان پرورش یافته اند، در دوران بلوغ علاقه بیش تری از خود نسبت به مسائل مذهبی نشان می دهند؛ اما متأسفانه از آن جا که بشر به مصداق کلام گهربار امیرمؤمنان علی (علیه السلام): لا تری الجاهل الا مفرطاً أو مفرطاً، همیشه در برداشت ها و استنباط ها و در نتیجه در عمل کردها گرفتار افراط ها و تفریط ها یا تندوری ها و کندروی ها است، در این وادی نیز بسیاری به خطا رفته اند.
دسته ای جوانان را یکسره قشری جاهل، ناشی، نافهم، بی تجربه و اصولا غیرقابل اعتماد می دانند، این عده جوانان را برای هیچ امری از امور فردی و اجتماعی لایق و طرف مشاوره و... نمی دانند. به اعتقاد آن ها، جوان باید هم چون موجودی صم و بکم و چشم و گوش بسته به بزرگ ترها توجه کرده و مقلد بی چون و چرای آن ها باشد، و از طرف دیگر، گروهی نیز آن قدر دم از جوان و جوانی می زنند و آن قدر تعابیر عجیب و غریبی درباره آنان به کار می برند که گاه امر بر خود جوانان نیز مشوه و مشکوک می شود.
این جاست که جوان در وادی حیرانی و سرگردانی، دچار اوهام، تخیلات و در نهایت بی هویتی و سرخوردگی و دل زدگی نسبت به تمام امور حتی خود می شود و همیشه از خود می پرسد که آیا به واقع من کیستم؟ در کجای دایره هستی واقع شده ام؟ چه ارزشی دارم؟ چه آینده ای در انتظار من است؟ آیا کسی هست که مرا درک کند؟
اگر موفق نشوم چه؟ اگر شکست بخورم چه خواهد شد؟ فریاد جوان مسلمان در این هیاهوی قرن این است که: هان! ای رهبران! ای متولیان امر دین! ای دل سوختگان، ای بزرگان و اساتید حوزه و دانشگاه! ای کسانی که داغ دین بر سینه دارید! مرا دریابید! مرا، دینم را، اندیشه ام را، تفکراتم را، گذشته ام را، آینده ام را، فرهنگم راه، ارزش هایم را، میراث پربهای اسلامی و ملی ام را و بالاخره من و تمام تعلقات پرارزشم را دریابید.
مگر نمی بینید که چگونه عده ای تمام آن را به حراج ابتذال فرهنگی گذاشته و حاضرند آن را به ثمن بخس معامله کنند؟ مگر نمی بینید که چگونه دشمن برای همه این ارزش ها، دندان طمع تیز کرده است؟
مگر نه این است که ما جوانان مسلمان ایرانی، افتخارآفرینان روزهای پرشکوه انقلاب ۵۷ و هشت سال دفاع مقدس در دهه ۶۰ بوده ایم؟ کام تشنه جوان، منتظر سیراب شدن توسط یک جواب قانع کننده مطابق با فطریات و طبیعیات اوست. پاسخی از سر صدق و صفا.
جوان در این وادی، همیشه به سراغ کسی می گردد که خارج از هیاهوی شعاری و بدون آن که بخواهد از او کالایی بسازد و برای مواقعی خاص استفاده ببرد، بدون آن که در پس پرده شعار حمایت از جوان و جوانان بر موج این شعارها سوار و به اهداف شوم خود برسد، به واقع، او و تمایلات فطری او و دردهای نهفته در درون او و سؤالات پاسخ نگفته او و هزاران خواسته به حق و مشروع او را درک کند و او را بیابد تا مرهمی هرچند مختصر بر دردهای کهنه اش بگذارد. و چه خوش گفت آن پیر جوان دل و آن ره رو راه علی و آن امید دل تمام جوانان مسلمان ایران زمین که: بی توجهی به دغدغه های واقعی جوانان و استفاده از آنان به عنوان کالایی که تنها در مواقع خاص نظیر انتخابات مورد استفاده دارد، امری کاملا غلط و بی انصافی به جوانان است.(۲)
او جوانان ایرانی مسلمان را، رادمردانی می داند که توانستند در دهه ۵۰، سرنوشت یک ملت را تغییر داده و در آن هیاهوی فساد و فحشای حاکم بر جامعه آن روز ایران، معجزه انقلاب اسلامی را بیافرینند، و در دهه شصت، دشمن تا دندان مسلح و متکی به قدرت های بزرگ را با شجاعت و فداکاری به زانو درآورد و اکنون نیز نسل جوان ایران می تواند در دهه ۸۰ و ۹۰ کارهای بسیار بزرگی انجام دهد و خود را به عنوان الگوی جوانان جهان و افکار عمومی ملت ها معرفی نماید.