لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
فصل 2-نفوذ در دیگران
نفوذ فرآیندی است که رفتار شخص را مورد تغییر یا تحت تأثیر قرار میدهد. برای روشن شدن موضوع از دو مثال در مورد کودکان استفاده میکنیم. فرض کنید کودکی را می بینیم که برای ارضای حس کنجکاوی خود دست به بخاری یا اتوی داغ می زند در این حال ممکن است با شتاب یک اسباب بازی به کودک بدهیم و با این کار حس کنجکاوی کودک را از چیزی که خطرناک است به سوی چیزی که مورد علاقه کودک ولی بی خطراست، منحرف نماییم. در این صورت رفتار کودک را تغییر داده ایم، در حالی که هنوز کودک حس کنجکاوی خود را ارضا می نماید. باز فرض کنید هنگام خواب کودکی فرا رسیده است و به بستر نمی رود و می خواهد تلویزیون تماشا کند اگر بگویید برو بخواب به جای آن فردا با هم باغچه را درست میکنیم (در حالی که حس رشد کودک و با بزرگترها بودن را درک می کنید) در این صورت رفتار جانشینی برای کودک پیشنهاد کرده اید ولی چنانچه بگوییم «فردا ترا برای دیدن حیوانات باغ وحش می برم، در این صورت کودک را در مقابل آنچه او دوست دارد وادار به رفتاری می کنیم که ما دوست داریم، او انجام دهد.
بنابراین نفوذ به طور آشکار با انگیزش ارتباط دارد. در هر یک از موارد بالا کودکی که تحت نفوذ قرار گرفته دارای خواسته ها و نیازهایی است. نفوذ یا سبب رفتارهایی جهت برآورده شدن نیازها می شود یا آنها را در برابر رفتار مورد نظر تغییر می دهد. ممکن است بخواهید مورد کاربرد بیشتر نظریه X و نظریه Y را بدانید. اگر شخص نفوذ کننده که ممکن است رهبر یا مدیر باشد، معتقد به نظریه X باشد تصور می کند انگیزش باید توسط شخص وی ایجاد گردد و او مسئول تامین وسایل انگیزش است. در این مورد همان مثل قدیمی «چوب می خواهی یا شیرینی؟» صدق می کند.مدیر می گوید اگر این کار را خوب انجام دهی، فلان پاداش را خواهی گرفت. (اضافه کار، ترفیع و ...) و اگر آن کار را انجام دهی تنبیه خواهی شد (جریمه، توبیخ و ...) از طرف دیگر نظریه Y نقش دیگری برای نفوذ کننده قایل است؛ نقشی که با نقش فوق کاملا متفاوت می باشد. در اینجا مدیر یا رهبر تصور می کند هر فرد به طور طبیعی دارای نیازها و خواسته هایی است و کار وی برای نفوذ در دیگران این است که آنها را به سوی خواسته هایشان راهنمایی کند. به دیگر سخن با نفوذ خود به دیگران نشان می دهد که چگونه از راه هایی که مورد نظر اوست به خواسته های خود می رسند یا اهداف آنان در کار اداری و بازرگانی تامین می شود. فلسفه ای که در بحث انگیزش از آن سخن به میان می آید و اهمیت دارد، این است که مدیر از چه راه می خواهد در دیگران نفوذ کند؟
این مطلب بسیار روشن است که هر چند کارکنان اداری دارای انگیزش بیشتر باشند، کارآیی سازمان افزایش خواهد یافت. مطالعات علمی نشان میدهد که برای ایجاد انگیزش در افراد باید هدف های سازمان روشن شود. نسبت به اجرای اهداف تاکید گردد و موفقیت کارکنان سازمان در زمینه رسیدن به اهداف به عنوان یک ضرورت تلقی شود. ضمناً این نکته برای مدیران به صورت یک اصل پذیرفته شود که کلید موفقیت و کارآیی در سازمان، کارکنان هستند و کارکنان باید انگیزش داشته باشند تا موفق شوند.
الگوهای نفوذ در دیگران
به طور کلی راه های نفوذ در دیگران را در چهار گروه اساسی می توان طبقه بندی کرد که عبارتند از: نفوذ از راه قدرت و اختیار، نفوذ از راه تهدید و اجبار، نفوذ به وسیله مهارت و استادی و نفوذ از راه همکاری و همیاری (تشریک مساعی)، هر یک از روش های چهارگانه یاد شده دارای ویژگیها، نیرومندیها و کاستی های مربوط به خود میباشد که در زیر به شرح آن میپردازیم:
قدرت و اختیار:
نفوذ از راه قدرت و اختیار شاید به ساده ترین زبان قابل بیان باشد، با این گونه نفوذ شخص می تواند دیگری را وادار به نوعی رفتار کند زیرا وی حق چنین کاری را دار میباشد. پلیس راهنمایی می تواند اتومبیل شما را در جایی متوقف کند یا شما را وادار کند که در یک روز برفی از حقوق بر پایة زنجیر چرخ استفاده کنید زیرا از نظر قانونی چنین مقرراتی وجود دارد. پاره ای از این حقوق بر پایه سنت بنا نهاده شده است مانند اینکه پدر و مادر معمولا حق دارند به فرزندان خود حتی هنگامی که در سن بالا هستند بگویند چه بکنند و چه نکنند. پاره ای دیگر از این حقوق براساس روابط اداری و اجتماعی و حقوق شبه قانونی ایجاد می شود. مانند حق، فرماندهی ناخذادر کشتی یا ریاست یک موسسه.
بر این اساس است هنگامی که شخصی در یک موسسه نظامی یا تجاری آغاز به کار می کند به صورت یک قرارداد غیررسمی این موضوع را میپذیرد که کسانی در موسسه حق دارند به وی دستور بدهندو در حقیقت این مطلب جزو شرایط کار و قبول عضویت سازمان محسوب می شود.
صاحبان اختیار بسیار ساده فراموش می کنند که افراد زیردست آنان نیز سخنی برای گفتن دارند. چنانچه شخصی معتقد باشد که شخص صاحب نفوذ حق دادن دستوری را ندارد، ممکن است به طور آشکار دستور او را نادیده بگیرد. همچنین ممکن است در شرایطی فرد اختیار دادن دستورهای خاصی را داشته باشد. (این گزارش را تا ساعت 2 بعدازظهر آماده کنید) ولی همین شخص حق ندارد بگوید ضمناً «کفشهای مرا هم واکس بزنید» بنابراین حق دستوردهی باید همراه با پذیرش آن حق توسط افراد تحت نفوذ باشد. در غیر این صورت آنان به سادگی دستور را نادیده می گیرند، در مقابل آن مقاومت می کنند و یا به نحوی از اجرای دستور شانه خالی می کنند.
اختیار و قدرت به عنوان یک شیوة نفوذ به نوبه خود دارای محدودیتهایی است. یکی از محدودیت ها این است که شخص باید اختیار و قدرت داشته باشد تا بتواند آن را بکار برد (البته این قدرت و اختیار ممکن است به وسیله سن، تجربه، تخصص، تقویض اختیار همچنین توسط قانون، مقررات، قرارداد یا پیمان و بالاخره از راه سنت به دست آید)، افزوده بر این اشخاص که با آنان سرو کار دارید باید اختیارات شما را قبول داشته باشند، در غیراینصورت دستورهای شما نادیده گرفته خواهد شد یا به آن توجهی نخواهند کرد. از سوی دیگر استفاده از اختیارات و قدرت کار آسانی است. این روش نفوذ قابل فهم، روشن و مستقیم است و به طور هماهنگ و یکنواخت مورد استفاده قرار می گیرد. به طوری که یک مدیر یا سرپرست به همکار خود می گوید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
فصل 2-نفوذ در دیگران
نفوذ فرآیندی است که رفتار شخص را مورد تغییر یا تحت تأثیر قرار میدهد. برای روشن شدن موضوع از دو مثال در مورد کودکان استفاده میکنیم. فرض کنید کودکی را می بینیم که برای ارضای حس کنجکاوی خود دست به بخاری یا اتوی داغ می زند در این حال ممکن است با شتاب یک اسباب بازی به کودک بدهیم و با این کار حس کنجکاوی کودک را از چیزی که خطرناک است به سوی چیزی که مورد علاقه کودک ولی بی خطراست، منحرف نماییم. در این صورت رفتار کودک را تغییر داده ایم، در حالی که هنوز کودک حس کنجکاوی خود را ارضا می نماید. باز فرض کنید هنگام خواب کودکی فرا رسیده است و به بستر نمی رود و می خواهد تلویزیون تماشا کند اگر بگویید برو بخواب به جای آن فردا با هم باغچه را درست میکنیم (در حالی که حس رشد کودک و با بزرگترها بودن را درک می کنید) در این صورت رفتار جانشینی برای کودک پیشنهاد کرده اید ولی چنانچه بگوییم «فردا ترا برای دیدن حیوانات باغ وحش می برم، در این صورت کودک را در مقابل آنچه او دوست دارد وادار به رفتاری می کنیم که ما دوست داریم، او انجام دهد.
بنابراین نفوذ به طور آشکار با انگیزش ارتباط دارد. در هر یک از موارد بالا کودکی که تحت نفوذ قرار گرفته دارای خواسته ها و نیازهایی است. نفوذ یا سبب رفتارهایی جهت برآورده شدن نیازها می شود یا آنها را در برابر رفتار مورد نظر تغییر می دهد. ممکن است بخواهید مورد کاربرد بیشتر نظریه X و نظریه Y را بدانید. اگر شخص نفوذ کننده که ممکن است رهبر یا مدیر باشد، معتقد به نظریه X باشد تصور می کند انگیزش باید توسط شخص وی ایجاد گردد و او مسئول تامین وسایل انگیزش است. در این مورد همان مثل قدیمی «چوب می خواهی یا شیرینی؟» صدق می کند.مدیر می گوید اگر این کار را خوب انجام دهی، فلان پاداش را خواهی گرفت. (اضافه کار، ترفیع و ...) و اگر آن کار را انجام دهی تنبیه خواهی شد (جریمه، توبیخ و ...) از طرف دیگر نظریه Y نقش دیگری برای نفوذ کننده قایل است؛ نقشی که با نقش فوق کاملا متفاوت می باشد. در اینجا مدیر یا رهبر تصور می کند هر فرد به طور طبیعی دارای نیازها و خواسته هایی است و کار وی برای نفوذ در دیگران این است که آنها را به سوی خواسته هایشان راهنمایی کند. به دیگر سخن با نفوذ خود به دیگران نشان می دهد که چگونه از راه هایی که مورد نظر اوست به خواسته های خود می رسند یا اهداف آنان در کار اداری و بازرگانی تامین می شود. فلسفه ای که در بحث انگیزش از آن سخن به میان می آید و اهمیت دارد، این است که مدیر از چه راه می خواهد در دیگران نفوذ کند؟
این مطلب بسیار روشن است که هر چند کارکنان اداری دارای انگیزش بیشتر باشند، کارآیی سازمان افزایش خواهد یافت. مطالعات علمی نشان میدهد که برای ایجاد انگیزش در افراد باید هدف های سازمان روشن شود. نسبت به اجرای اهداف تاکید گردد و موفقیت کارکنان سازمان در زمینه رسیدن به اهداف به عنوان یک ضرورت تلقی شود. ضمناً این نکته برای مدیران به صورت یک اصل پذیرفته شود که کلید موفقیت و کارآیی در سازمان، کارکنان هستند و کارکنان باید انگیزش داشته باشند تا موفق شوند.
الگوهای نفوذ در دیگران
به طور کلی راه های نفوذ در دیگران را در چهار گروه اساسی می توان طبقه بندی کرد که عبارتند از: نفوذ از راه قدرت و اختیار، نفوذ از راه تهدید و اجبار، نفوذ به وسیله مهارت و استادی و نفوذ از راه همکاری و همیاری (تشریک مساعی)، هر یک از روش های چهارگانه یاد شده دارای ویژگیها، نیرومندیها و کاستی های مربوط به خود میباشد که در زیر به شرح آن میپردازیم:
قدرت و اختیار:
نفوذ از راه قدرت و اختیار شاید به ساده ترین زبان قابل بیان باشد، با این گونه نفوذ شخص می تواند دیگری را وادار به نوعی رفتار کند زیرا وی حق چنین کاری را دار میباشد. پلیس راهنمایی می تواند اتومبیل شما را در جایی متوقف کند یا شما را وادار کند که در یک روز برفی از حقوق بر پایة زنجیر چرخ استفاده کنید زیرا از نظر قانونی چنین مقرراتی وجود دارد. پاره ای از این حقوق بر پایه سنت بنا نهاده شده است مانند اینکه پدر و مادر معمولا حق دارند به فرزندان خود حتی هنگامی که در سن بالا هستند بگویند چه بکنند و چه نکنند. پاره ای دیگر از این حقوق براساس روابط اداری و اجتماعی و حقوق شبه قانونی ایجاد می شود. مانند حق، فرماندهی ناخذادر کشتی یا ریاست یک موسسه.
بر این اساس است هنگامی که شخصی در یک موسسه نظامی یا تجاری آغاز به کار می کند به صورت یک قرارداد غیررسمی این موضوع را میپذیرد که کسانی در موسسه حق دارند به وی دستور بدهندو در حقیقت این مطلب جزو شرایط کار و قبول عضویت سازمان محسوب می شود.
صاحبان اختیار بسیار ساده فراموش می کنند که افراد زیردست آنان نیز سخنی برای گفتن دارند. چنانچه شخصی معتقد باشد که شخص صاحب نفوذ حق دادن دستوری را ندارد، ممکن است به طور آشکار دستور او را نادیده بگیرد. همچنین ممکن است در شرایطی فرد اختیار دادن دستورهای خاصی را داشته باشد. (این گزارش را تا ساعت 2 بعدازظهر آماده کنید) ولی همین شخص حق ندارد بگوید ضمناً «کفشهای مرا هم واکس بزنید» بنابراین حق دستوردهی باید همراه با پذیرش آن حق توسط افراد تحت نفوذ باشد. در غیر این صورت آنان به سادگی دستور را نادیده می گیرند، در مقابل آن مقاومت می کنند و یا به نحوی از اجرای دستور شانه خالی می کنند.
اختیار و قدرت به عنوان یک شیوة نفوذ به نوبه خود دارای محدودیتهایی است. یکی از محدودیت ها این است که شخص باید اختیار و قدرت داشته باشد تا بتواند آن را بکار برد (البته این قدرت و اختیار ممکن است به وسیله سن، تجربه، تخصص، تقویض اختیار همچنین توسط قانون، مقررات، قرارداد یا پیمان و بالاخره از راه سنت به دست آید)، افزوده بر این اشخاص که با آنان سرو کار دارید باید اختیارات شما را قبول داشته باشند، در غیراینصورت دستورهای شما نادیده گرفته خواهد شد یا به آن توجهی نخواهند کرد. از سوی دیگر استفاده از اختیارات و قدرت کار آسانی است. این روش نفوذ قابل فهم، روشن و مستقیم است و به طور هماهنگ و یکنواخت مورد استفاده قرار می گیرد. به طوری که یک مدیر یا سرپرست به همکار خود می گوید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
فصل 2-نفوذ در دیگران
نفوذ فرآیندی است که رفتار شخص را مورد تغییر یا تحت تأثیر قرار میدهد. برای روشن شدن موضوع از دو مثال در مورد کودکان استفاده میکنیم. فرض کنید کودکی را می بینیم که برای ارضای حس کنجکاوی خود دست به بخاری یا اتوی داغ می زند در این حال ممکن است با شتاب یک اسباب بازی به کودک بدهیم و با این کار حس کنجکاوی کودک را از چیزی که خطرناک است به سوی چیزی که مورد علاقه کودک ولی بی خطراست، منحرف نماییم. در این صورت رفتار کودک را تغییر داده ایم، در حالی که هنوز کودک حس کنجکاوی خود را ارضا می نماید. باز فرض کنید هنگام خواب کودکی فرا رسیده است و به بستر نمی رود و می خواهد تلویزیون تماشا کند اگر بگویید برو بخواب به جای آن فردا با هم باغچه را درست میکنیم (در حالی که حس رشد کودک و با بزرگترها بودن را درک می کنید) در این صورت رفتار جانشینی برای کودک پیشنهاد کرده اید ولی چنانچه بگوییم «فردا ترا برای دیدن حیوانات باغ وحش می برم، در این صورت کودک را در مقابل آنچه او دوست دارد وادار به رفتاری می کنیم که ما دوست داریم، او انجام دهد.
بنابراین نفوذ به طور آشکار با انگیزش ارتباط دارد. در هر یک از موارد بالا کودکی که تحت نفوذ قرار گرفته دارای خواسته ها و نیازهایی است. نفوذ یا سبب رفتارهایی جهت برآورده شدن نیازها می شود یا آنها را در برابر رفتار مورد نظر تغییر می دهد. ممکن است بخواهید مورد کاربرد بیشتر نظریه X و نظریه Y را بدانید. اگر شخص نفوذ کننده که ممکن است رهبر یا مدیر باشد، معتقد به نظریه X باشد تصور می کند انگیزش باید توسط شخص وی ایجاد گردد و او مسئول تامین وسایل انگیزش است. در این مورد همان مثل قدیمی «چوب می خواهی یا شیرینی؟» صدق می کند.مدیر می گوید اگر این کار را خوب انجام دهی، فلان پاداش را خواهی گرفت. (اضافه کار، ترفیع و ...) و اگر آن کار را انجام دهی تنبیه خواهی شد (جریمه، توبیخ و ...) از طرف دیگر نظریه Y نقش دیگری برای نفوذ کننده قایل است؛ نقشی که با نقش فوق کاملا متفاوت می باشد. در اینجا مدیر یا رهبر تصور می کند هر فرد به طور طبیعی دارای نیازها و خواسته هایی است و کار وی برای نفوذ در دیگران این است که آنها را به سوی خواسته هایشان راهنمایی کند. به دیگر سخن با نفوذ خود به دیگران نشان می دهد که چگونه از راه هایی که مورد نظر اوست به خواسته های خود می رسند یا اهداف آنان در کار اداری و بازرگانی تامین می شود. فلسفه ای که در بحث انگیزش از آن سخن به میان می آید و اهمیت دارد، این است که مدیر از چه راه می خواهد در دیگران نفوذ کند؟
این مطلب بسیار روشن است که هر چند کارکنان اداری دارای انگیزش بیشتر باشند، کارآیی سازمان افزایش خواهد یافت. مطالعات علمی نشان میدهد که برای ایجاد انگیزش در افراد باید هدف های سازمان روشن شود. نسبت به اجرای اهداف تاکید گردد و موفقیت کارکنان سازمان در زمینه رسیدن به اهداف به عنوان یک ضرورت تلقی شود. ضمناً این نکته برای مدیران به صورت یک اصل پذیرفته شود که کلید موفقیت و کارآیی در سازمان، کارکنان هستند و کارکنان باید انگیزش داشته باشند تا موفق شوند.
الگوهای نفوذ در دیگران
به طور کلی راه های نفوذ در دیگران را در چهار گروه اساسی می توان طبقه بندی کرد که عبارتند از: نفوذ از راه قدرت و اختیار، نفوذ از راه تهدید و اجبار، نفوذ به وسیله مهارت و استادی و نفوذ از راه همکاری و همیاری (تشریک مساعی)، هر یک از روش های چهارگانه یاد شده دارای ویژگیها، نیرومندیها و کاستی های مربوط به خود میباشد که در زیر به شرح آن میپردازیم:
قدرت و اختیار:
نفوذ از راه قدرت و اختیار شاید به ساده ترین زبان قابل بیان باشد، با این گونه نفوذ شخص می تواند دیگری را وادار به نوعی رفتار کند زیرا وی حق چنین کاری را دار میباشد. پلیس راهنمایی می تواند اتومبیل شما را در جایی متوقف کند یا شما را وادار کند که در یک روز برفی از حقوق بر پایة زنجیر چرخ استفاده کنید زیرا از نظر قانونی چنین مقرراتی وجود دارد. پاره ای از این حقوق بر پایه سنت بنا نهاده شده است مانند اینکه پدر و مادر معمولا حق دارند به فرزندان خود حتی هنگامی که در سن بالا هستند بگویند چه بکنند و چه نکنند. پاره ای دیگر از این حقوق براساس روابط اداری و اجتماعی و حقوق شبه قانونی ایجاد می شود. مانند حق، فرماندهی ناخذادر کشتی یا ریاست یک موسسه.
بر این اساس است هنگامی که شخصی در یک موسسه نظامی یا تجاری آغاز به کار می کند به صورت یک قرارداد غیررسمی این موضوع را میپذیرد که کسانی در موسسه حق دارند به وی دستور بدهندو در حقیقت این مطلب جزو شرایط کار و قبول عضویت سازمان محسوب می شود.
صاحبان اختیار بسیار ساده فراموش می کنند که افراد زیردست آنان نیز سخنی برای گفتن دارند. چنانچه شخصی معتقد باشد که شخص صاحب نفوذ حق دادن دستوری را ندارد، ممکن است به طور آشکار دستور او را نادیده بگیرد. همچنین ممکن است در شرایطی فرد اختیار دادن دستورهای خاصی را داشته باشد. (این گزارش را تا ساعت 2 بعدازظهر آماده کنید) ولی همین شخص حق ندارد بگوید ضمناً «کفشهای مرا هم واکس بزنید» بنابراین حق دستوردهی باید همراه با پذیرش آن حق توسط افراد تحت نفوذ باشد. در غیر این صورت آنان به سادگی دستور را نادیده می گیرند، در مقابل آن مقاومت می کنند و یا به نحوی از اجرای دستور شانه خالی می کنند.
اختیار و قدرت به عنوان یک شیوة نفوذ به نوبه خود دارای محدودیتهایی است. یکی از محدودیت ها این است که شخص باید اختیار و قدرت داشته باشد تا بتواند آن را بکار برد (البته این قدرت و اختیار ممکن است به وسیله سن، تجربه، تخصص، تقویض اختیار همچنین توسط قانون، مقررات، قرارداد یا پیمان و بالاخره از راه سنت به دست آید)، افزوده بر این اشخاص که با آنان سرو کار دارید باید اختیارات شما را قبول داشته باشند، در غیراینصورت دستورهای شما نادیده گرفته خواهد شد یا به آن توجهی نخواهند کرد. از سوی دیگر استفاده از اختیارات و قدرت کار آسانی است. این روش نفوذ قابل فهم، روشن و مستقیم است و به طور هماهنگ و یکنواخت مورد استفاده قرار می گیرد. به طوری که یک مدیر یا سرپرست به همکار خود می گوید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
چهار کلید معجزه آسا برای ارتباط با دیگران
مطمئناً برای شما هم پیش آمده، افرادی را دیدهاید که خیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنند، دوستان زیادی دارند و در روابط اجتماعیشان بسیار موفقاند و گاهی این موفقیت، راه را برای پیشرفت بیشتر در عرصههای مختلف باز میکند.
مطمئناً برای شما هم پیش آمده، افرادی را دیدهاید که خیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنند، دوستان زیادی دارند و در روابط اجتماعیشان بسیار موفقاند و گاهی این موفقیت، راه را برای پیشرفت بیشتر در عرصههای مختلف باز میکند.
تصوّر کنید توی ایستگاه اتوبوس نشستهاید، کسی که کنارتان نشسته، خیلی زود سر صحبت را باز میکند، مثلاً با این سؤال: »خیلی مونده اتوبوس از راه برسه؟« و یا »چند دقیقه است شما منتظر اتوبوس هستید؟«. تا این اندازه، شاید خیلی طبیعی باشد، امّا اگر شخص با جمله دیگری مثل این: »وای ... امروز هوا خیلی گرمه!«، ادامه بدهد، دو ذهنیت متفاوت برایتان پیش میآید: اینکه او از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است یا به دنبال مقدمهای برای یک ارتباط اجتماعی است.
اگر شما، بین دوستانتان کسی را دارید که وی نیز دوستان زیادی دارد، هر جا که بروید، پیشبینی دیدن چهرهای آشنا، کاملاً طبیعی است. فراموش نکنیم که ما در عصری زندگی میکنیم که ارتباطات، تأثیر زیادی دارد و داشتن نفوذ در میان مردم، به ما کمک زیادی میکند.
حال، جای این سؤال است که: چه چیزهایی میتواند در ارتباطات ما مؤثر باشند؟
به راستی در اوّلین برخورد، چه چیزهایی موجب جذب افراد مورد مخاطب و چه چیزهایی موجب دفع آنان میشود؟ در این نوشتار، سعی میشود، تا آنچه را که در جذب مخاطب، مؤثّر است، برشماریم و به شما توصیه کنیم که حتماً آنها را رعایت کنید.
۱) به ظاهرتان توجّه کنید!
ظاهر شما در ارتباط با دیگران، بینهایت مؤثّر است. شما هم بارها نظیر این جملات را به کار بردهاید: »از ظاهرش معلومه که ...«، »به تیپش میخوره که ...«، »ظاهراً آدمِ ...«.
این جملات (که شما هم در مکالمات روزمره، از آن استفاده میکنید)، نشاندهنده این است که ظاهر افراد، در برقراری ارتباط با دیگران، فوقالعاده مؤثّر است. البته من هم با این جمله موافق هستم که نمیشود باطن انسانها را از ظاهرشان فهمید و گاهی نیّت انسانها در قالب هیچ چیزی قرار نمیگیرد؛ امّا فراموش نکنید که بخصوص در اوّلین ارتباطها، شما نمیتوانید به ذات آدمها پی ببرید؛ پس مهمترین، ابتداییترین و سادهترین وسیلهای که برای شناخت به کار میرود و خیلی وقتها هم کاملاً درست از آب درمیآید، ظاهر افراد است.
مینا مهندس عمران است. او برای یک همکاری در پروژهای با یکی از افرادی که به او معرفی شده بود، قراری گذاشت؛ امّا مینا به محض دیدن ظاهر طرف مقابلش، ناخودآگاه، حس بدی در مورد او پیدا کرد و این، باعث شد که این همکاری آغاز نشود. شاید طرف مقابل از توانایی و مهارت زیادی برخوردار بوده است، امّا ظاهر نامناسب او، باعث شده است که مینا او را فاقد این خصوصیات تشخیص دهد.
فکر نکنید که داشتن ظاهر آراسته، همیشه محتاج وضع مالی خوب است؛ نیاز نیست برای یک ظاهر خوب، خرج زیادی کنید.
حتی شما با داشتن یک دست لباس مناسب، میتوانید ظاهر آراستهای داشته باشید. کشیدن یک اتو به لباسها و شستن و تمیز نگاه داشتن آنها، نیاز به هزینه چندانی ندارد و وقت زیادی هم از شما طلب نمیکند؛ امّا میتواند معجزهای در ارتباطتان با دیگران بهوجود بیاورد.
به کفشهایتان هم توجه زیادی کنید، کشیدن یک دستمال خیس یا زدن واکس به کفشها هم وقت زیادی از شما نمیگیرد؛ امّا در آراسته بودن ظاهرتان کمک زیادی میکند.
آخرین نتایج تحقیقات دانشمندان، نشان میدهد، افرادی که ظاهرشان برایشان مهم است، در اجتماع نیز از موفقیت بیشتری برخوردارند و بهتر میتوانند به اهدافشان دست بیابند.
فراموش نکنید که ما مسلمان هستیم و در تمامی روایات از سادهپوشی و در عینحال زیباپوشی و تمیزی لباس پیامبر، سخنان زیادی گفته شده است. انتخاب زیبای پیامبر اکرم(ص) در رنگهای آرامبخش و در عین حال، شاد، پاکیزگی و تأکیدشان بر تمیزی، میتواند الگوی مناسبی برای همه افراد جامعه اسلامی بخصوص جوانان باشد.
به یاد داشته باشید که منظور از ظاهر آراسته، این نیست که شما به دنبال »مد روز« باشید؛ متأسفانه مشکلی که این روزها جوانان را به شدت، مشغول خود کرده است. گاهی اوقات، زدن مدهای عجیب و غریب، نهتنها شما را برای رسیدن به هدفتان یاری نمیکند، بلکه از آن دور میکند.
ساناز یک نوجوانان ۱۷ ساله است، او میگوید: »نمیتوان به دنبال مُد نرفت؛ چرا که دوستان و اطرافیان آنقدر فشار میآورند که آدم فکر میکند اگر از مد استفاده نکند، حسابی عقبمانده است...«.
در جواب ساناز باید گفت که چه نوع ارتباطی برای تو مهم است؟ و به راستی به دنبال دوستی با چه اشخاصی هستی؟
تصوّر کنید که از شما برای مصاحبه دعوت شده است، این مصاحبه، بینهایت حیاتی است؛ چرا که سرنوشت شغل مورد علاقه شما که علاوه برخورداری از حقوق و مزایای خوب، موقعیت اجتماعی مناسبی داشته و شما را نیز از نظر روانی ارضا میکند، در گرو آن است. حال اگر با لباس نامناسب، نوع مدل موهای عجیب و غریب مد روز، ظاهر شوید، چند درصد احتمال موفقیت را خواهید داد؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
چهار کلید معجزه آسا برای ارتباط با دیگران
مطمئناً برای شما هم پیش آمده، افرادی را دیدهاید که خیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنند، دوستان زیادی دارند و در روابط اجتماعیشان بسیار موفقاند و گاهی این موفقیت، راه را برای پیشرفت بیشتر در عرصههای مختلف باز میکند.
مطمئناً برای شما هم پیش آمده، افرادی را دیدهاید که خیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنند، دوستان زیادی دارند و در روابط اجتماعیشان بسیار موفقاند و گاهی این موفقیت، راه را برای پیشرفت بیشتر در عرصههای مختلف باز میکند.
تصوّر کنید توی ایستگاه اتوبوس نشستهاید، کسی که کنارتان نشسته، خیلی زود سر صحبت را باز میکند، مثلاً با این سؤال: »خیلی مونده اتوبوس از راه برسه؟« و یا »چند دقیقه است شما منتظر اتوبوس هستید؟«. تا این اندازه، شاید خیلی طبیعی باشد، امّا اگر شخص با جمله دیگری مثل این: »وای ... امروز هوا خیلی گرمه!«، ادامه بدهد، دو ذهنیت متفاوت برایتان پیش میآید: اینکه او از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است یا به دنبال مقدمهای برای یک ارتباط اجتماعی است.
اگر شما، بین دوستانتان کسی را دارید که وی نیز دوستان زیادی دارد، هر جا که بروید، پیشبینی دیدن چهرهای آشنا، کاملاً طبیعی است. فراموش نکنیم که ما در عصری زندگی میکنیم که ارتباطات، تأثیر زیادی دارد و داشتن نفوذ در میان مردم، به ما کمک زیادی میکند.
حال، جای این سؤال است که: چه چیزهایی میتواند در ارتباطات ما مؤثر باشند؟
به راستی در اوّلین برخورد، چه چیزهایی موجب جذب افراد مورد مخاطب و چه چیزهایی موجب دفع آنان میشود؟ در این نوشتار، سعی میشود، تا آنچه را که در جذب مخاطب، مؤثّر است، برشماریم و به شما توصیه کنیم که حتماً آنها را رعایت کنید.
۱) به ظاهرتان توجّه کنید!
ظاهر شما در ارتباط با دیگران، بینهایت مؤثّر است. شما هم بارها نظیر این جملات را به کار بردهاید: »از ظاهرش معلومه که ...«، »به تیپش میخوره که ...«، »ظاهراً آدمِ ...«.
این جملات (که شما هم در مکالمات روزمره، از آن استفاده میکنید)، نشاندهنده این است که ظاهر افراد، در برقراری ارتباط با دیگران، فوقالعاده مؤثّر است. البته من هم با این جمله موافق هستم که نمیشود باطن انسانها را از ظاهرشان فهمید و گاهی نیّت انسانها در قالب هیچ چیزی قرار نمیگیرد؛ امّا فراموش نکنید که بخصوص در اوّلین ارتباطها، شما نمیتوانید به ذات آدمها پی ببرید؛ پس مهمترین، ابتداییترین و سادهترین وسیلهای که برای شناخت به کار میرود و خیلی وقتها هم کاملاً درست از آب درمیآید، ظاهر افراد است.
مینا مهندس عمران است. او برای یک همکاری در پروژهای با یکی از افرادی که به او معرفی شده بود، قراری گذاشت؛ امّا مینا به محض دیدن ظاهر طرف مقابلش، ناخودآگاه، حس بدی در مورد او پیدا کرد و این، باعث شد که این همکاری آغاز نشود. شاید طرف مقابل از توانایی و مهارت زیادی برخوردار بوده است، امّا ظاهر نامناسب او، باعث شده است که مینا او را فاقد این خصوصیات تشخیص دهد.
فکر نکنید که داشتن ظاهر آراسته، همیشه محتاج وضع مالی خوب است؛ نیاز نیست برای یک ظاهر خوب، خرج زیادی کنید.
حتی شما با داشتن یک دست لباس مناسب، میتوانید ظاهر آراستهای داشته باشید. کشیدن یک اتو به لباسها و شستن و تمیز نگاه داشتن آنها، نیاز به هزینه چندانی ندارد و وقت زیادی هم از شما طلب نمیکند؛ امّا میتواند معجزهای در ارتباطتان با دیگران بهوجود بیاورد.
به کفشهایتان هم توجه زیادی کنید، کشیدن یک دستمال خیس یا زدن واکس به کفشها هم وقت زیادی از شما نمیگیرد؛ امّا در آراسته بودن ظاهرتان کمک زیادی میکند.
آخرین نتایج تحقیقات دانشمندان، نشان میدهد، افرادی که ظاهرشان برایشان مهم است، در اجتماع نیز از موفقیت بیشتری برخوردارند و بهتر میتوانند به اهدافشان دست بیابند.
فراموش نکنید که ما مسلمان هستیم و در تمامی روایات از سادهپوشی و در عینحال زیباپوشی و تمیزی لباس پیامبر، سخنان زیادی گفته شده است. انتخاب زیبای پیامبر اکرم(ص) در رنگهای آرامبخش و در عین حال، شاد، پاکیزگی و تأکیدشان بر تمیزی، میتواند الگوی مناسبی برای همه افراد جامعه اسلامی بخصوص جوانان باشد.
به یاد داشته باشید که منظور از ظاهر آراسته، این نیست که شما به دنبال »مد روز« باشید؛ متأسفانه مشکلی که این روزها جوانان را به شدت، مشغول خود کرده است. گاهی اوقات، زدن مدهای عجیب و غریب، نهتنها شما را برای رسیدن به هدفتان یاری نمیکند، بلکه از آن دور میکند.
ساناز یک نوجوانان ۱۷ ساله است، او میگوید: »نمیتوان به دنبال مُد نرفت؛ چرا که دوستان و اطرافیان آنقدر فشار میآورند که آدم فکر میکند اگر از مد استفاده نکند، حسابی عقبمانده است...«.
در جواب ساناز باید گفت که چه نوع ارتباطی برای تو مهم است؟ و به راستی به دنبال دوستی با چه اشخاصی هستی؟
تصوّر کنید که از شما برای مصاحبه دعوت شده است، این مصاحبه، بینهایت حیاتی است؛ چرا که سرنوشت شغل مورد علاقه شما که علاوه برخورداری از حقوق و مزایای خوب، موقعیت اجتماعی مناسبی داشته و شما را نیز از نظر روانی ارضا میکند، در گرو آن است. حال اگر با لباس نامناسب، نوع مدل موهای عجیب و غریب مد روز، ظاهر شوید، چند درصد احتمال موفقیت را خواهید داد؟