دانشگاه آزاد اسلامی
واحد
پایان نامه برای دریافت کارشناسی ارشد ( M.A )
عنوان :
بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین
مقدمه
بی شک خانواده، نخستین و مهمترین آموزشگاه و پرورشگاه انسان به شمار می آید و یکی از نهادهای اصلی و مقدس هرجامعه است. این خانواده است که فرایند شدن انسان را از قوه به فعل فراهم می کند و تسهیل می سازد و پس از یک زمینه مناسب وراثتی، مهمترین و ضروری ترین نیاز برای رشد یک انسان محسوب می شود و از این نظر خانواده، حیاتی ترین نقش را به عهده دارد. حساس ترین ایام زندگی یک فرد در خانه، در خانواده و در دامن مادر سپری می شود. از این رو قابل تعجب نیست که ریشه اکثر مشکلات رفتاری و ناهنجاریهای عاطفی، اجتماعی و روانی را باید در خانواده جستجو کرد. فرار نوجوانان از خانه، پرخاشگری، بی اختیاری در نگهداری ادرار، ناخن جویدن، اعتیاد، بزهکاری، اضطراب و نظایر آن جلوه هایی از عدم آموزش و عدم برقراری رابطه درست با کودکان و نوجوانان است (به پژوه، 1383).
مطالعات گوناگون نشان داده اند مشکلات بهداشت روانی در کودکان و نوجوانان بیش از سایر اقشار جامعه مشاهده می شود. افسردگی، اضطراب، خودکشی، بزهکاری، مصرف مواد مخدر، شکست تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مشکلاتی به شمار می آیند که در دوران کودکی و نوجوانی مشاهده می شود که ناشی از عوامل متعددی چون ژنتیک، اختلال های خانوادگی، تبعیض های اجتماعی، برخوردهای نامناسب افراد خانواده، مدرسه، اجتماع و مجموعه ای از عوامل (خدایاری فرد، 1382).
کودک کافی است که عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش باشد تا ببالد و رشد کند و به جایگاه ارزشمند خود برسد. اما زندگی خانوادگی، محیط اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دستیابی به چنین مقصودی را دشوار و گاهی امکان ناپذیر می سازد. ما غالباً فرزندان خود را به دلیل خطاها و اختلال ها محکوم می کنیم، یا آنها را به باد ناسزا و تنبیه می گیریم و فراموش می کنیم به جای آن باید خطاها و ندانم کاریهای خودمان را دلیل بروز مشکلات آنها بدانیم (کاکاوند، 1385).
اختلالات عاطفی- رفتاری، بویژه به سبب وضعیت نامتعادل و متحول زندگی خانوادگی و اجتماعی در یکی از دو دهه اخیر در کشور ما، بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است. نابسامانیهای خانوادگی، کمبود آموزشی و پرورشی و بهداشتی، جابجا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن، رشد نامعقول جمعیت، مهاجرتهای بی رویه، آوارگی، فقر و اعتیاد گسترده، دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گیریهای حاصل از غیبت یا فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و... بسیاری از عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد (لطف آبادی، 1387).
غیبت های طولانی پدران از خانه، ساعت های طولانی دوری مادران از خانواده تحولات و بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی و از همه مهمتر کم رنگ شدن ارزشی های مذهبی و اخلاقی را باید عامل اصلی این بی ثباتی ها در خانواده دانست (نوابی نژاد، 1379).
از آن جا که مادر اولین کسی است که نوزاد با او رابطه برقرار می کند، لذا مهم ترین نقش را در پرورش ویژگیهای روانی و عاطفی کودک به عهده دارد و کانون سلامتی یا بیماری محسوب می شود. تحقیقات نشان داده اند اختلالات رفتاری کودکان ارتباط تنگاتنگی با مشکلات روانی والدین دارد. هرچه مشکل روانی والدین شدیدتر باشد ظهور اختلال های رفتاری کودکان سریع تر خواهد بود (بلانز و همکاران، 1991).
مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری فرزندان با اختلال روان پزشکی والدین رابطه دارد (زیما و همکاران، 1996؛ راتروکوینتون، 1984).
اگر در خانواده شرایط و روابط ناسالم و منفی وجود داشته باشد، تأثیری بر روی فرزندان خواهد گذاشت و منش های عاطفی ناهنجاری در آن ها شکل خواهد گرفت. نقش های منفی از قبیل حسادت، پرخاشگری، احساس عدم امنیت، مضطرب، پرخاشگری، ناسازگاری و افسرده می گردد. لسلت (1987) ناسازگاری کودکان و نوجوانان را ناشی از شکست در دوران کودکی و در خلال دوران دلبستگی مادر می داند (اسماعیلی، 1383).
مطالعات لی[1] و همکاران (1987 ) نشان داده که آسیب روانی مادر موجب اختلالات عاطفی – هیجانی و مشکلات تحصیلی فرزندان می شود ( به نقل از محمد اسماعیل ، 1382 ) .
تحقیقات نشان داده اند که یکی از علل ابتلای به انواع اختلال های روانی و یکی از منابع آسیب روانی کودک ، در ماهیت تعامل آن ها با والدین شان بالاخص با والدین بیمار می باشد . هترینگتون[2] و همکاران ( همان منبع ).
نتایج تحقیقات یافته های آماری نشان داد که : 61 درصد از مادران کودکان مبتلا به اختلال رفتاری هیجانی مشکوک به عدم سلامت روان هستند که این میزان برحسب اختلالات رفتاری کودکان متفاوت می باشد ( همان منبع ) .
متأسفانه در مورد اختلالهای مربوط به کودکان مطالعات اندکی صورت گرفته است و اطلاعات موجود بیشتر براساس مطالعات انجام شده در مورد بزرگسالان است (نلسون و ایزرائل، ترجمه، خدایاری فرد، 1382) با توجه به اهمیت مطالب فوق پژوهشگر بر آن شد تا به بررسی این موضوع بپردازد.
بیان مسئله
تأثیر رفتار و طرز فکر والدین در شکل گیری و چگونگی رفتار کودکان از اهمیت اساسی برخوردار است. والدینی که رابطه مطلوب و درستی با فرزندان خویش دارند، موجب شادمانی، مسئولیت پذیری و تکامل شخصیتی فرزندان خود می شوند. از سوی دیگر، والدینی که رفتاری مطلوب و درستی با فرزندان خود ندارند باعث بروز انواع مشکلات رفتاری در آنان می شوند.
برای آنکه کودک به شکل سالم و هنجار رشد یابد بایستی در حد معقول نیازهای شخصیتی، روانی، فیزیکی و اجتماعی او ارضا شود. ناکامی در رفع این نیازها باعث مشکلات رفتاری، بزهکاری و ناشادی کودک می گردد و شرایط خانوادگی زمینه ساز این ناکامی هاست. از جمله این شرایط: خانواده های از هم پاشیده، طرد شدگی کودک، سخت گیری و محدودیت شدید، فقر و کمبودهای شخصی، عصبی بودن والدین، نبودن معیارهای صحیح اعتقادی و اخلاقی در خانواده و ... را می توان نام برد. در اکثر نظریه های روانشناسی رشد، چگونگی روابط کودک با اعضای خانواده و مخصوصاً ما در یکی از اساسی ترین عامل رشد شخصیت، شناخته شده است.
اگر در روابط عاطفی مادر و کودک اختلالی بوجود آید، موجب بهم خوردن امنیت عاطفی در کودک می شود که آثار آن را در رفتار کودک می توان مشاهده کرد. بنابراین توافق کلی براین است که خانواده در پیدایش اختلالات رفتاری کودک تأثیر مهمی دارد (نوابی نژاد، 1380 و میلانی فر، 1380).
رئیس[3]و همکارانش (1995) با اجرای پژوهشی تحت عنوان رابطه بین شیوه های تربیتی مختلف خانواده با آسیب شناسی روانی در نوجوانان، سه شیوه ضدیت- منفی گرایی، گرم و صمیمی و حمایتی، و کنترل کننده- نظارت کننده را مطالعه نمودند. آنها در این تحقیق دریافتند که شیوه ضدیت و تعارض با علائم افسردگی، همبستگی کمتر و با رفتارهای ضد اجتماعی همبستگی بیشتری دارد. از طرفی بین ارتباط گرم و صمیمی و رفتارهای مرضی ارتباطی مشاهده نشد (امینی، 1384).
پورتس[4] و هاور (1992) در پژوهش پیرامون کارآیی خانواده و سازگاری کودکان پس از طلاق دریافتند که آن دسته از عواملی که بیشترین سهم را در تسهیل سازگاری عاطفی- اجتماعی دارند عبارتند از: نقش های خانوادگی، مهار رفتار و مشارکت عاطفی، علاوه بر این مشخص شد که خانواده هایی که در آنها مراقبت، حمایت متقابل و رسوم خانوادگی پس از طلاق نیز حفظ شده است، احتمالاً بیشتر قادرند ناسازگاری کودکان را کاهش دهند(کریمی، 1387).
فرار از خانواده نیز معمولاً به دنبال یک دوره طولانی تعارضات شدید خانوادگی رخ می دهد. اگر فراری ها مشکلات شدیدی را در خانه تجربه کرده اند اما آنهایی که بیشتر از یکبار از خانه فرار کرده اند شدیدترین مشکلات را داشته اند (اولسون و همکاران، ترجمه کریمی، 1378).
طبق تحقیقات انجام شده نحوه تربیتی والدین، ویژگی های رفتاری خاصی را در کودک بوجود می آورد مثلاً والدینی که در تعامل با فرزندان خود از شیوه فرزند پروری اقتدار منطقی استفاده می کنند فرزندانشان مستقل و با هدف بوده، دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر می باشند و از نظر روانی سالم هستند (بوری[5]، 1991، مارتین[6] و مک کوبی، 1984، نقل از طیبی، 1383).
ری[7] (1990) طی تحقیقی نشان داد که: کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در خانواده هایی پرورش یافته اند که در آنها انضباط و محبت کم بوده است.
سیف نراقی و نادری (1379) طی پژوهشی نشان دادند که: اگر جو یا فضای کل خانواده، بر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشیم،کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری می گردد... از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند. و کودک دچار بلاتکلیفی و تشویش است. افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد...داشتن انتظارات و توقعات نامتناسب با رشد و توان جسمی، ذهنی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در موقعی باید توقع داشت، سبب اختلالات رفتاری در آنان می شود(سالاری، 1380).
براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی[8] سالانه، بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار می کنند بیشتر این نوجوانان میان 14 تا 17 سال سن دارند که از این میان 74 درصد دختر و 26 درصد پسر هستند(روزنامه جام جم، دی ماه 1380).
نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهند اکثر مشکلات رفتاری کودکان در محیط خانه و مدرسه منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین است و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود او و یا عدم بهداشت روانی والدین اثرات ناگواری از جمله کاهش میزان جنب و جوش، کاهش واکنش عاطفی، ضعف اعتماد به نفس و... را به همراه دارد. نگرش ها و رفتارهای والدین همانند محرومیت از والدین سهم نسبتاً زیادی در علت شناسی اختلالات رفتاری دارند به همین جهت برخی از صاحب نظران معتقدند کودک مشکل دار عمدتاً والدین مشکل داری داشته اند (ماسن، ترجمه یاسایی، 1380).
«نلسون و ایزرائل[9]» نقل از حمیدی (1380) توافق همگانی وجود دارد که خانواده در پیدایش اختلالهای رفتاری کودکان تأثیر مهمی دارد. درباره خانواده های بزهکاران و نیز خانواده های کودکان مبتلا به اختلال رفتار، جرمها و بزهکاریهای بسیاری گزارش شده است. به نظر می رسد اختلالات رفتاری کودکان از نظام خانوادگی ناصحیح سرچشمه می گیرد.
با توجه به مطالب فوق مسئله پژوهش حاضر این است که «آیا بین اختلالات رفتاری کودکان و سلامت روانی والدین رابطه وجود دارد»؟
اهمیت موضوع پژوهش
در کشور ما نیز کم نیستند کودکانی که دارای پدر و مادری عصبی ، پرخاشگر ، روان گسیخته ، افسرده ، مضطرب و یا به فوبی دچارند . بنابراین یک عامل فشار زای محیطی در خانواده می تواند برای کودکان ، اختلال رفتاری ایجاد کند . برای تخفیف ضایعات و اثرات این مشکلات لازم است شناخت علمی از آن کسب نماییم . پس بررسی رابطه اختلال رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین و درک بهتر وضعیت روانی والدین آنان با اختلال رفتاری کودکان حائز اهمیت بوده و پژوهش گر را بر آن داشت تا به بررسی این موضوع بپردازد .
پژوهش حاضر از دو جبنه نظری و عملی حائز اهمیت است.
الف) جنبه نظری
در زمینه اختلالها رفتاری و بهداشت روانی تحقیقات زیادی انجام شده است. بنابراین نتایج تحقیق حاضر می تواند اطلاعاتی در مورد کیفیت بهداشت روانی والدین و اهمیت آن در تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری کودکان فراهم آورده و در بهبود بهداشت روانی والدین موثر واقع می شود.
ب) جنبه کاربردی
1)مشاوران، روان درمانگران که به کار تشخیص، درمان و راهنمایی اشخاص می پردازند در کاربر روی اختلالهای رفتاری که در اثر ناکارآمدی سازگاری و پایین بودن بهداشت روانی والدین شکل گرفته اند به ریشه های آن توجه کرده و راهکارهای لازم را ارائه نمایند.
2) محیط آموزشی خانواده، جهت افزایش بهداشت روانی والدین و تأثیر آن بررفتارهای سالم و رشد مهارتهای اجتماعی مؤثر واقع می شود.
اهداف تحقیق:
هدف کلی تحقیق
بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین آنها است.
اهداف اجتماعی
بررسی رابطه بین لجبازی – نافرمانی کودکان با میزان پرخاشگری والدین.بررسی رابطه بین سلوک کودکان با میزان پرخاشگری والدین . بررسی رابطه بین اضطراب کودکان با میزان اضطراب والدین.بررسی رابطه بین افسردگی کودکان با میزان افسردگی والدین.بررسی رابطه بین فوبی کودکان با میزان فوبی والدین.بررسی رابطه بین روان پریشی کودکان با میزان روان پریشی والدین.
فرضیه های پژوهش
فرضیه اصلی
" بین اختلال رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین رابطه وجود دارد ."
بین لجبازی- نافرمانی کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.بین اختلال سلوک کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.بین اضطراب کودکان با اضطراب والدین رابطه وجود دارد. بین افسردگی کودکان با افسردگی والدین رابطه وجود دارد.بین فوبی کودکان با فوبی والدین رابطه وجود دارد.بین روان پریشی کودکان با روان پریشی والدین رابطه وجود دارد.
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی لجبازی:
کودک یا نوجوان مکرراً به شیوه های منفی گرانه، خصمانه و توأم بانافرمانی در مقابل اشکال قدرت عمل می کند. معمولا رفتارهای منفی گرایانه و لجبازی به شکل یکدندگی مستمر، مقاومت در برابر دستورالعمل ها و عدم تمایل به مصالحه و سلطه پذیری یا جر و بحث با بزرگسالان و همسالان ظاهر می شوند. لجبازی ممکن است به صورت تخطی عمدی و یا مداوم از محدودیتها رخ دهد که معمولا به شکل نادیده گرفتن دستورها، مشاجره و ناتوانی در تحمل سرزنش به خاطر بدرفتاری، دیده می شوند. تظاهرات اختلال بیشتر در خانه دیده می شود ولی در مدرسه یا اجتماع چندان آشکار نیستند (کاکاوند، 1385).
تعریف عملیاتی لجبازی :
لجبازی: منظور از لجبازی نمره ایست که آزمودنی (کودکان ) در سؤالات مربوط به لجبازی- نافرمانی پرسشنامه مرضی CSI-4 می گیرد.
پرخاشگری:
پرخاشگری مهم ترین ویژگی در اختلال سلوک است. به همین دلیل در بعضی از دیدگاهها، برای تبیین اختلال سلوک به پرخاشگری توجه شده است. علاوه براین، پرخاشگری مشکلی است که در بسیاری از کوکانی که به مراکز درمانی ارجاع داده نمی شوند نیز مشاهده می شود. به نظر بندورا (1965) در صورتیکه پرخاشگری پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد، تداوم پیدا می کند. کودکان پرخاشگری را از طریق تقلید یاد می گیرند. والدین پرخاشگر باعث پرخاشگری کودکان خود می شود (شکوهی یکتا و پرند، 1384).
تعریف مفهومی پرخاشگری:
منظور از پرخاشگری زود رنجیدن و عصبی شدن، نداشتن کنترل برخشم، تمایل شدید به کتک زدن و اذیت دیگران، میل شدید به شکستن اشیاء، زیاد درگیر شدن و جر و بحث کردن، داد و فریاد کردن و پرتاب اشیاء (انصاری، 1387).
تعریف عملیاتی پرخاشگری :
منظور از پرخاشگری در این تحقیق نمره ای است که آزمودنی ( والدین ) آزمون SCL-90 کسب می کند .
تعریف مفهومی اختلال سلوک :
مهمترین ویژگی اختلال سلوک الگوی پایدار و مداوم رفتارهایی است که در آن حقوق دیگران، هنجارها و قوانین اساسی اجتماعی متناسب با سن کودک نادیده گرفته می شود. ویژگیهای رفتاری افراد با اختلال سلوک را می توان در چهاردسته قرار داد: پرخاشگری که موجب آسیب بدنی به سایر افراد یا حیوانات می شود یا تهدیدی برای آنان حساب می شود ؛ آسیب به اموال یا تقلب و سرقت ، سرپیچی از قوانین و مقررات ( کزدین ، ترجمه : محمد خانی و شاملو ، 1383 ).
تعریف عملیاتی اختلال سلوک :
منظور از اختلال سلوک در این تحقیق نمره ای است که آزمودنی ( کودکان ) در سؤالات آزمون CSI-4 کسب می کند .
تعریف مفهومی اضطراب:
منظور از اضطراب شامل یک ردیف علایم و نشانه هایی است که از نظر بالینی با سطح بالایی از تظاهرات اضطرابی همراه است. علایمی مانند عصبی بودن، احساس فشار و لرزی در اندام، ترس های ناگهانی، احساس وحشت، بیم و نگرانی نسبت به آینده و برخی از جنبه های جسمانی اضطراب مانند دلشوره، ترس مفرط، تپش قلب، تنش و برانگیختگی، بی قراری یا آشنایی با امور آشنای قبلی( انصاری ، 1387 ) .
تعریف عملیاتی اضطراب :
منظور از اضطراب نمره ایست که آزمودنی( والدین) در سوالات آزمون SCL 90 کسب می کند.
منظور از اضطراب نمره ایست که آزمودنی (کودکان ) در سوالات آزمون CSI-4 کسب می کند .
تعریف مفهومی افسردگی:
به خلق غمگین فراگیر اشاره دارد. وجود حالت ملال و غم عمیق در مرکز توجه تشخیص افسردگی قرار دارد. این افراد با مسائلی همچون تحریک پذیری، فقدان احساس لذت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمرکز حواس، کارکرد تحصیلی پایین، تغییر در کارکردهایی مانند خواب و اشتها و ناراحتیهای جسمانی که در این افراد دیده می شود (کاکاوند، 1385).
تعریف عملیاتی افسردگی :
منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنی های کودک در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون CSI-4 می گیرند. همچنین منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنیهای بزرگسال (والدین) در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.
تعریف مفهومی فوبی :
به ترس شدید از یک شیء یا موقعیت یا وضعیت اطلاق می شود و ترس غیر منطقی است که به اجتناب هشیارانه از شیء فعالیت یا موقعیت منبع ترس منجر می شود ( کاپلان – سادوک ، 1386 ).
تعریف عملیاتی فوبی:
منظور از فوبی نمره ایست که آزمودنیهای کودک در سؤالات مربوط به آزمون CSI-4 کسب میکند.
منظور از فوبی نمره ایست که والدین (آزمودنیهای بزرگسال) در سؤالات مربوط به فوبی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.
تعریف مفهومی روان پریشی :
روان پریشی شامل یک حالت گوشه گیرانه و انزوا طلبانه و نحوۀ زندگی روان گسیخته مانند هذیان و گریز افکار می گردد، سوالات این مربوط به روان گسیختگی در برگیرنده تدریجی اختلال از یک حالت خفیف بیگانگی تا روان گسیختگی حاد مانند اعتقاد به اینکه شخص دیگری قادر به کنترل فکر خود است( کاکاوند ، 1385 ) .
تعریف عملیاتی روان پریشی :
روان پریشی نمره ایست که آزمودنی (والدین) در سوالات آزمون SCL-90 کسب می کند.
روان پریشی نمره ایست که آزمودنی (کودکان) در سوالات آزمون CSI-4 کسب
[1] Lee
[2] Hetherington
[3] reiss
[4] Portes & hower
[5] borry
[6] Martin & macoby.
[7] rey
[8] W.h.o(world health organization).
[9] Nelcon & lsrael
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق : رابطه ی انسان با سازمان
تئوری محدودیتها – زود گند یا آینده
نوشته ی رابرت ای. فرکس
TOC = یک سه حرفی دیگر که وعده می دهد برای هر شرکت یک علاج قطعی باشد. آیا این وضعیت مدیریت آینده است یا فقط یک زودگذر است؟ به طور مشهود فقط زمان می گوید، اما اجازه دهید ریسک کنم و یک پیش گویی کنم و در تفکر ورای گمانه پروازی ام با شما شریک شوم .
پذیرش در مقابل موفقیت
اغلب اوقات یک فن مدیریتی جدید به طور گسترده مورد پذیرش شرکتها قرار می گیرد. با این حال پذیرش اولیه تضمین نمی کند که این تکنیک دوام زیادی داشته باشد، و یقینٲ ضمانت نمی کند که موفقیت آمیز باشد. چندین سال قبل، پوشش هفته ی کاری یک خط زمانی در بر دارد که چند دهه ی قبل را پوشش می دهد. پراکندگی در خط زمان به طور تحت اللفظی چندین تکنیک مدیریتی است که از مُد زودگذر به حافظه ی دور دست رفته است.
حتی تکنیکها که پذیرفته شده اند و یک وضعیت معتبر اجرایی در شرکتها دارند، اغلب نمی توانند سودهای امیدوار کننده ای به همراه بیاورند – در واقع اغلب به طور تأسف انگیزی در برآورده کردن انتظارات اُفت دارند، بیایید فقط چند نمونه ی آشنا را بررسی کنیم :
کامپیوتر ها – من خواندن یک تحقیق را در اوایل دهه ی 70 به یاد می آورم که توسط شرکت مشاوره ی نامورمک کینزی و شرکت انجام شد. آنها سود مالی شرکت هایی که از سرمایه گذاری در کامپیوتر کسب کرده بودند را آنالیز کردند و به این نتیجه رسیدند که خیلی اندک(کمتر از 10 درصد) سود قابل پذیرش به دست آورده، و اکثریت آنها سود منفی داشته اند.
برنامه ریزی ملزومات مادی(MRP) – این تکنیک کامپیوتری در اوایل دهه ی هفتاد با عنایت رو به رو شد، و هم اکنون در بسیاری از شرکت های تولیدی بزرگ در این کشور کاربرد فراوانی دارد. هدف ادعا شده اش کاهش صورت برداری دارایی، بهبود عملکرد توزیع، و کاهش هزینه هاست. چندین سال قبل تعدادی از کارشناسان محترم به جنبش MRP به عنوان یک خطای 10 میلیارد دلاری اشاره کردند،و تذکر دادند که ژاپنی ها با استفاده از سیستم های عمدتأ دستی به نام"kanban" موفقیت بسیار بیشتر و سرمایه گذاری خیلی کمتری داشته اند.
کامپیوترهای شخصی - اخیرأ، لستر ترو،رئیس کلMIT و یک اقتصاد دان برجسته، یک مطالعه ی انجام شده برای اندازه گیری موفقیت های خلاقانه و تولیدی با استفاده از کامپیوترهای شخصی در صنعت را گزارش می دهد. وی ضرورتأ می گوید که این هم خیلی آشفته کننده و هم معماساز است، اما علی رغم سرمایه گذاری های عظیم،نتوانستند هیچ اصلاح واقعی در بهره وری و میزان تولید اداری را ردیابی و کشف کنند.
مدیریت کیفیت کل(TQM) – چند تکنیک بیشتر از جنبش کیفیت در ملأعام رواج فوری تر بدست آورده اند. به محض پخش تلویزیونی "چرا ژاپن کار می کند" در ساعات پربیننده ی یک شنبه غروب، مثل این به نظر رسید که کل کشور بلافاصله دانستند که کیفیت رمز موفقیت ژاپن است و اینکه دکتر دبلیو.ای.دمینگ مردی است که آنها را شروع کرده است. علی رغم انتخاب فراوان و سریع TQM توسط صنایع ایالات متحده یکی از شش شرکت مشاوره ای بزرگ اخیرأ اعلام کرده اند که فقط حدود 5 درصد از شرکت هایی که برای انتخاب TQM تلاش کرده اند از نتایج بدست آمده راضی هستند.
من آخرین فردی هستم که می گویم کامپیوترها،MRP،PC ها و TQM ابزارهای مهم یا ارزشمندی نیستند، اما بر مبنای آنالیز چند سازمان و افراد بسیار محترم، به طور واضح چیزی غلط و نابجاست.
شاید مشکل کم درکی، حمایت و اصرار ناکافی مدیریت عالی رتبه باشد، یک دلیل متداول که وقتی ارئه می شود که چنین برنامه هایی نتوانند نتایج مطلوبی فراهم کنند. هضم این برای من بسیار دشوار است. مدیریت ارشد به طور واضح در این تکنیک ها به اندازه ی کافی باور شده اند تا برای اجرای شان پول لازم سرمایه گذاری شود. همچنین پذیرش این موضوع که مدیریت در کسب سود قابل توجه در سرمایه گذاری های شان و بهبود سودآوری شرکت های شان علاقه ای ندارند، برای من دشوار است.
شاید لازم است شرکت ها چنین تکنیک هایی را اتخاذ کنند فقط برای اینکه از رقابت جلوگیری کنند. شاید پاسخ این باشد که آن ها در صورت عدم اجرای این راهکارها در وضعیت بدتری خواهند بود.
شاید مشکل این باشد که برای سرمایه گذاری ها در تسویه حساب زمان بیشتری از آنچه انتظار داریم می گیرد، که احتمالأ یک پاسخ احتمالی است. در کل، هر یک از آن ها برای سازماندهی یک تغییر فرهنگی واقعی در بر دارند،و تغییرات فرهنگی یک شبه رخ نمی دهد.
بخش دیگر این تنگنا در چیزی قرار دارد که از موفقیت منظور داریم. تمام سازمان ها و افرادی که در مورد تأثیر تکنیک های فوقافسرده و دلگیر هستند به یک نحو بدان نظر می کنند. آیا سرمایه گذاری شرکت در این تکنیکها باعث افزایش واقعی در سود می شود، و آیا این سودهای افزایش یافته در سرمایه گذاری پولی سود رضایت بخش تری فراهم می کند؟
اگر بعضی از این توضیحات را بپذیریم، آن گاه باید قبول کنیم که امکان ندارد استفاده از چنین تکنیکهایی خیلی سریع و به طرز بسیار شگرفی سودآوری شرکتها را افزایش دهد. بهترین چیزی که می توانیم آرزو کنیم نگهداری سطوح کنونی سودها و آرزوی سودهای بلندمدت است. یقینٲ یک مکتب فکری است.
تاریخچه ی مختصری از تئوری محدودیت ها (TOC)
ریشه های تئوری محدودیت ها و الزام ها به برنامه زمان بندی شده ی محدودی بر می گردد که بر الگوریتم مالکیت به نام OPT استوار است، که در اصل نشانه ی جدول زمان بندی بهینه سازی تولید است و بعد به تکنولوژی بهینه سازی تولید تغییر پیدا کرد. دکتر اِلی – گلدرات و سه شریک اسرائیلی آن را بسط دادند کسانی که در اواخر 1979 آن را به ایالات متحده آوردند و یک شرکت به نام خروجی خلاق"Creative Output" با مسئولیت محدود، تشکیل دادند. طی هفت سال بعد در حالی که سیستم فرم افزاری تکامل می یافت، جنبه ی دیگری از OPT بسط و توسعه پیدا کرد – مقررات و فلسفه ی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
رابطه معلم و دانش آموز
سلامت روانی در مفهوم دقیق کلمه به معنای احساس رضایت و شادابی و نشاط و تعادل روانی، درک درست از واقعیتها و ارائه پاسخ سازگارانه و مؤثر در برخورد با آنها، تعامل سالم دنیای درونی فرد با دنیای پیرامون است.
بیاموخت آدم ز پروردگار/ کلام و سخنهای بس استوار
که گردید باعث که یکتا خدا/ پذیرد از او توبه را از خطا
خدای رحیمست و توبه پذیر/ بسی مهربان است آن بی نظیر
● در مورد مفهوم سلامت روانی، نگرش عموم روانشناسان آن است که ملامت روانی یکی از جنبه های سلامت عمومی یعنی برخورداری از رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی و معنوی است. سلامت روانی در مفهوم دقیق کلمه به معنای احساس رضایت و شادابی و نشاط و تعادل روانی، درک درست از واقعیتها و ارائه پاسخ سازگارانه و مؤثر در برخورد با آنها، تعامل سالم دنیای درونی فرد با دنیای پیرامون است.
● وجود ویژگیهای اضطرابی در دانش آموزان، متأثر از سبک رفتاری خانواده است. به این معنا که خانواده های آشفته، مستبد، غیرمنسجم و بی تفاوت، موجبات بروز روحیات اضطرابی را در فرزندان خود فراهم می کنند. ویژگی پرخاشگری در میان دانش آموزان، متأثر از دو سبک رفتاری فرزند پروری یعنی آشفتگی و غیرمنسجم بودن خانواده است.
● وجود خصوصیات افسردگی در میان دانش آموزان نیز متأثر از سبک رفتاری خانواده است و به ترتیب خانواده های آشفته، غیرپاسخگو، نامنسجم، بی تفاوت و... باعث افسردگی در فرزندان می شوند. نگرش اجتماعی در میان دانش آموزان به ترتیب ناشی از سبکهای رفتاری بی تفاوتی، آشفتگی غیر پاسخگویی و استبدادی در خانواده است.
●نگرش مثبت دانش آموزان به روابط انسانی در مدرسه بیش از همه در افرادی دیده می شود که خانواده های منسجم، صمیمی و پاسخگو دارند. خانواده هایی که آشفته، بی تفاوت و مستبد هستند، فرزندانی دارند که منفی ترین نگرش را نسبت به روابط انسانی در مدرسه ابراز می کنند.
● آن دسته از دانش آموزان که به ترتیب دچار اضطراب، افسردگی، نگرش ضد اجتماعی، پرخاشگری و روحیه خلافکاری هستند، منفی ترین نگرش را نسبت به روابط انسانی در مدرسه از خود نشان می دهند.
● سبک رفتاری خانواده هم در وضعیت روانی دانش آموزان و هم در نگرش آنان به چگونگی روابط انسانی در مدرسه تأثیر می گذارد. روشنترین پیشنهادی که می توان بر اساس یافته های پژوهشی ارائه کرد، این است که نهادهای مختلف اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و دینی باید کوشش برنامه ریزی شده ای را در بهبود مناسبات درون خانواده و سبکهای رفتاری و شیوه های فرزند پروری به عمل آورند.
پرستید ای مردمان آن خدا/ که پیشینیان آفرید و شما
بود آنکه گردید پرهیزگار/ بیایید راهی به پروردگار
خدایی که افراشت نیلی سپهر/ زمین را بگسترد اینان ز مهر
● "تورنس" در چند تحقیق که در موضوع تأثیر نوع رابطه معلمان و شاگردانشان در خلاقیت داشت، نتیجه گرفت که نگرش معلم، عامل تعیین کننده ای در فزونی گرفتن خلاقیت دانش آموزان به شمار می رود، نتایج تحقیقات انجام شده، بیانگر آن است که معلمان خلاق، شاگردان خلاقتری پرورش می دهند. همچنین معلمانی که از شخصیتی گرم، صمیمی و پذیرنده برخوردارند، امکان افزایش خلاقیت را فراهم می آورند.
●بر اساس تحقیقات انجام شده معلمان گروه آزمایش موانع خلاقیت در کلاس را به این صورت برشمردند:
۱) حجم زیاد کتب درسی
۲) مقایسه دانش آموزان با یکدیگر
۳) آموزش کلیشه ای توسط معلمان
۴) ضوابط و قوانین انعطاف ناپذیر
۵) مزاحم تلقی شدن دانش آموزان خلاق
معلمان کلاس و معلمان راهنما معتقد بودند استفاده از روشهای خلاق تدریس توسط معلمان کلاس، یادگیری دانش آموزان را به سبب رغبت بیشتر آنان به کلاس، افزایش داده است و در مقایسه با سالهای قبل، جوی کاملاً متفاوت از گذشته در کلاس ایجاد نموده است. تأثیرات عمیق این دوره بر معلمان و روی دانش آموزان نیز کاملاً مشهود است.
● بر اساس یافته های پژوهشی و با توجه به نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل آماری، دوره آموزش خلاقیت تأثیر مثبتی در افزایش دانش، تغییر نگرش و افزایش مهارتهای تدریس معلمان داشته است. علاوه بر این، بیش از ۹۰ درصد معلمان اعتقاد داشتند این دوره نه تنها بر دانش، نگرش و مهارت آنها تأثیر گذاشته، بلکه آنها را نسبت به زندگی عوض کرده و باعث تحولاتی در زندگی و کار آنها شده است.
●تأثیرات عمیق این دوره بر معلمان، به نوبه خود بر روی دانش آموزان آنها نیز کاملاً مشهود بود. معلمان اظهار می داشتند که از آن پس دانش آموزان با انگیزه بسیار بالایی در کلاس و فعالیتهای کلاس شرکت می کردند، چنانکه ترجیح می دادند حتی ساعات تفریح را نیز در کلاس بمانند و به فعالیت خود ادامه دهند.
نقش رابطه معلم و دانش آموز در ایجاد انگیزه :
یکی از چالشهای مهم موجود در آموزش ریاضی عدم برقراری ارتباط عاطفی مثبت بین معلمان این درس و دانش آموزان است . متأسفانه این امر باعث به وجود آمدن تفکرات و دیدگاه های منفی در اذهان دانش آموزان و والدین آنها نسبت به درس ریاضی شده است .و ادامه این روند یعنی ناسازگاری در ارتباط مؤثر منجر به بی -علاقگی و حتی تنفر و انزجار بسیاری از افراد نسبت به درس ریاضی شده است. اولین هدف یک معلم ریاضی در جو حاکم بر این درس ،باید برقرار کردن رابطه ی مطلوب دوستانه و حمایت کننده با دانش آموزان باشد . چنین هدفی فقط با تعامل میان معلم و دانش آموز حاصل می آید . چند روز اول مدرسه و اولین دیدارهای دانش آموزان با معلم از این نظر بسیار مهم است . بنا بر این به آن توجه خاص د اشت .معلمان تازه کار به طور معمول از معلمان قدیمی تر می شنوندکه تا هنگامی که دانش آموزان به او احترام نگذاشته اند در برابر آنها نخندد. زیرا ایشان بر این باورند که دانش آموزان برای احترام گذاشتن به معلم باید از وی بترسند. اما نظریه پردازان انگیزش می گویندکه به دانش آموزان نشان دهیدکه به آنها علاقه دارید و می توانند به شما اعتماد کنند و در صورت نیاز برای هر کمکی به شما رجوع نمایند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
رابطه سیاست و ادبیات اشاره :1 -بحث رابطه سیاست و ادبیات، بحث جدیدی نیست، بلکه سابقه آن به دوران یونان باستان، مخصوصاً آثار افلاطون، باز میگردد. در دورههای بعد نیز، افرادی همانند ژان ژاک روسو به هر دو عرصه توجه داشتند. روسو در کنار نظرات سیاسی و اجتماعی خود به نگارش رمان نیز اقدام کرد. برتراند راسل و ژانپل سارتر، به عنوان متفکران دورهِ متأخر، در عین ارائه عقاید فلسفی و سیاسی - اجتماعی خود، رمانهای جدی نگاشته و حتی فعالان سیاسی و اجتماعی نیز بودند و جایزه نوبل هم دریافت کردند. و باز جدیدتر افرادی، مانند ادوارد سعید، بر نقش روشنفکران در پیوند این دو رشته تأکید داشتهاند. در کنار این افراد، اندیشمندان دیگری را نیز میبینیم که هنر و ادبیات را مرکز ثقل اندیشههای فلسفی و اجتماعی خود قرار داده و حتی نوع نگارش و نثر آنها بسیار ادیبانه و شاعرانه است؛ به طوری که محتوا(Content) و صورت(Form) را تا حدود زیادی به هم نزدیک نمودهاند. آثار شوپنهاور و نیچه اوج این نزدیکی است به طوری که برخی نیچه را بیشتر یک ادیب میشناسند تا یک فیلسوف. اما در کنار این همه پیوند و نزدیکی، چرا هنوز رابطه سیاست و ادبیات تا این اندازه مبهم است؟ چرا ادیبان و سیاستشناسان و سیاستمداران تا این حد از هم دور بوده و هیچ حوزه مشترکی برای آنها قابل تصور نیست؟ این مسأله امروزه در کشورهای غربی چندان صادق نیست، اما در کشور ما بین این دو حوزه حائل عمیقی وجود دارد. در کشورهای غربی به اهمیت رابطه این دو توجه بسیار شده است. میزان آثاری که در این زمینه نوشته شده است، نشان از این توجه دارد. این نوشتار در صدد درک رابطه سیاست و ادبیات است و از این مجرا میتوان هم به اهمیت و هم به زمینههای مشترک بین آنها پیبرد و در این مورد، در نهایت، تا حدودی به مباحث و رهیافتهایی جدید رسید.
- 2 -فهم رابطه سیاست و ادبیات، نیازمند بررسی پیرامون این دو حوزه و تفاوتهای آنها است. در اینجا در صدد پیوند و یکسانسازی این دو رشته نیستیم، بلکه هدف کسب حوزه مشترک است. پس بلافاصله باید گفت که سیاست چیست؟ در اینجا لازم است که سیاست به معنای عمل سیاسی(Practice) را از علم سیاست (Political Science) تفکیک کنیم. سیاست، در حقیقت، عمل سیاسی را به ذهن متبادر میکند. یعنی آنچه به طور روزمره در سطح جامعه انجام میشود. سیاست به طور کلی در همه جای اجتماع یافت میشود. در هر کجا که انسانها به دور هم جمع شوند، سیاست وجود دارد. قدرت و تضاد که در اجتماعات انسانی پدید میآیند، زمینهساز ایجاد سیاست میباشند. سیاست به معنای عملی در تمامی مراحل در رفتارهای سیاسی ما رخ مینماید و جلوهگر است و کل اجتماعات یک جامعه را در بر میگیرد. مانند: دولت، سازمانهای خصوصی و نیمه عمومی، احزاب و سازمانهای میانجی و غیره. سیاست به معنی عملی آن از حوزه نظری یعنی مطالعه سیستماتیک پدیدههای سیاسی متفاوت است. سیاست در وجه نظری آن به ما میآموزد که چگونه دانشی در مورد سیاست و در مورد زندگی سیاسی کسب کنیم؟ چگونه سیاست را از جنبههای دیگر زندگی بشری تمییز و تشخیص دهیم؟ از چه جنبههایی نظامهای سیاسی به همدیگر شبیه هستند؟ از چه جنبههایی نظامهای سیاسی از هم متفاوت میباشند؟ نقش اقتدار(Autharity) و قدرت(Power) در نظامهای سیاسی چیست؟ افراد در سیاست چگونه رفتار میکنند؟ اگر ویژگیهای خاصی برای فرد سیاسی(Homo Politicus) وجود دارند، کدامند؟ چه نوع شرایطی ثبات(Stability) ، تغییر(Change) و یا انقلاب(Revolution) را در یک نظام سیاسی ایجاد میکند؟ چه چیزی لازم است تا صلح اجتماعی حفظ شود و خشونت قابل اجتناب باشد؟ چه نوع نظام سیاسی بهترین است؟ چگونه باید در مورد این سؤالات که در سیاست چه چیزی بهترین(The Best) است، تصمیم گرفت؟ و در نهایت این که دانش سیاسی حوزه فرد و دولت و نیز حوزههای میانی را که موسوم به حوزه جامعه مدنی است، تنظیم و بررسی میکند.در مقابل، تأکید ادبیات بیشتر بر افراد است و سعی در ایجاد رابطه مستقیمتر با افراد دارد. از آنجا که ادبیات به حوزه زیبایی شناختی محدود میگردد، با مکنونات قلبی نویسنده رابطه دارد و بهتر و راحتتر امکان پیوند افراد را برقرار میکند. هگل، در مورد معنا و ماهیت ادبیات میگوید:چون مثال حقیقت، مطلق است، چنین بر میآید که حقیقت و زیبایی هر دو یک چیزند. آنچه برای نمایش زیبایی راستین بیش از هر چیز ضرورت دارد، پایانناپذیری و آزادی است. هنر آفریده روح است، هنر باید از آموزش اخلاقی بپرهیزد. اگر هنر را وسیله آموزش کنیم، به خاصیت پایانناپذیری آن که ذاتی هنر است، زیان میرسانیم. در نقد هگلی و در نقد هیپولیت تن، عظمت اجتماعی یا تاریخی با عظمت هنری یکسان دانسته میشود. هنر و ادبیات به خاطر تأکید بر جنبههای زیباییشناسانه بر: لذت اشاره دارند و برای لذت بردن مقاصد و دلرباییهای بیشمار دارند. اما آیا ادبیات صرفاً به تفریح و سرگرمی انسانها و کاووش صرف در حوزههای زیبایی شناسانه و شخصی منحصر میشود؟ مثلاً اگر گفته شود شعر، بازی یا سرگرمی خودانگیختهای است، احساس میکنیم که نه حق مراقبت و مهارت و طرحریزی هنرمند ادا شده و نه به جدی بودن و اهمیت شعر توجه شده است. اما اگر گفته شود که شعر، کار یا صناعت است، احساس میکنیم که شادی ناشی از آن و آنچه کانت بیغرضی شعر مینامد، منقص شده است. باید وظیفه هنر را آنچنان بیان کنیم که در آن واحد هم حق لذت ادا شود و هم حق فایده. ادبیات به واسطه همین فایده رسانی، امکان پیوند و رابطه با سیاست را دارد. این که چگونه این فایده رسانی ممکن است، در بخش آینده بدان پرداخته خواهد شد. اما قبل از آن ضروری است که با بررسی تفاوتهای این دو، درک بهتری از آنها داشته باشیم. به سخن دیگر، دریافت تفاوتهای این دو حوزه فهم ما را از آنها گسترش میدهد:1- خاص بودن در مقابل جهان شمول بودن(Particularity V.University) ادبیات بر جنبههای خاصی از زندگی روزمره بشری تأکید دارد که ممکن است در شرایط و وضعیت و یا افراد دیگر، متفاوت با وضعیت سابق عمل نماید. اما هدف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
رابطه انسان و خدا
نوشتهء معروف آزاد
مقدمه:
اولین و شاید مهمترین سوالی که درذهن شما خطور می کند، اینست که چرا ما نیاز به بحث و گفتگو و تحلیل مسئله ( رابطه خدا و انسان) درقرن حاضر داریم؟! دلایل زیادی را می توان نام برد، اما ٣ دلیلی را که شاید پررنگ تر نسبت به دلایل دیگر به نظر می رسند در اینجا یادآور می شویم. لازم به ذکر است که دراین بحث تا حد ممکن سعی شده است مطالب بصورت ساده و خلاصه بیان شود
الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی
ب ـ سو استفاده از ادیان
ج ـ پیشرفت علم
پس از شرح و توضیح مختصری درباره سه دلیلی که در بالا نام برده شده است، به مسئله اثبات خدا و برهان ها و دلایل وجود خدا می پردازیم. سپس به مسئله جبر و اختیار انسان در ادیان پرداخته و تا حد مختصری آن را تحلیل می کنیم. امید انکه این مقاله برای شما مفید واقع شود.
الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی
همانطور که می دانیم قرن 21 ، قرن فضا ، قرن علم و قرن مشینیزم می باشد ، که در آن احساسات ، عواطف ومعنویات جای خود را به سیستم های کامپیوتری و انسان های آهنی داده اند و هـرروز این مسئله پررنگ تر می شود.
مکتبهای فلسفی نو با طرح ریزی ایدیالوژی و راه و رسم زندگی بشر سعی کرده اند تا مسیر زنده گی انسان را به سوی ایده آلها سمت و سو بدهند. سوال اینست که آیا براستی نوع بشر می تواند برای موجودی همسان خود راه و روش زنده گی را طرح ریزی کند و او را به کمال برساند یا نه؟ آیا انسان می تواند به جای ‹ من › کل تصمیم بگیرد و هنجارها و ناهنجارها را معین ساخته و تمام خواسته های بشر را کشف کرده و آن را درسیستمی قانون مند ارائه کند؟!
در واقیعت هیچ علمی نتوانسته است ثابت کند که امکان حدس زدن لحظه بعدی انسان وجود دارد یا چه عملی از بشرسر خواهد زد و چه تصمیمی دارد. درعصر امروز همچنان که می بینیم به علت فقدان معنویت ، روابط انسانی و عاطفی روز به روز سرد تر شده و رو به زوا ل می باشد. این زوا ل و کاستی نتیجه توجه بیش از حد مکتب های فلسفی به مادی گرایی و یا بهتر بگوییم مکتب متریالزیم است.
اغلب این مکتبها با کشیدن خط بطلانی برمسائل الهی و وجود ادیان و یا ایجاد سفسطه و نقد نادرست ادیان، بشر را به ترک معنویات دعوت کرده و او را به زرق و برق دنیوی و ماده گرایی علاقه مند می کنند. گاهی بشرچنان غرق دراین مسائل می شود که حتی فرصت فکر کردن درباره زنده گی خویش را نیزپیدا نمی کند و پیوسته در این تلاش است که مبادا چیزی ازاین دنیا را از دست بدهد و به همین علت است که گاهی حاضر می شود هر عملی را برای رسیدن به اهداف دنیای خود انجام دهد و ذهن مشوش خود را تسکین بخشد. بنابراین برای بشر امروزی ، معنویت و اعتقاد به وجود نیروئی ماورای ذهن بشری، فکتوری مهم و ضروری به شمارمی رود.
ب ـ سؤ استفاده از ادیان و تبلیغ نادرست
موضوع دیگری که امروزه متأسفانه باعث پیدایش نگرشی منفی به ادیان شده است مسئله سوءاستفاده از ادیان است. در زمانی که اروپا به نام اروپای سیاه (دوران پیش از رنسانس) یاد می شد، کشیشان مسیحی به مردم قطعه های بهشت را می فروختند. در آن دوران کسی حق اکتشاف و اختراع نداشت و پیشرفت علم را مبارزه با نیروی خداوندی تبلیغ می کردند.
امروزه نیز بهره برداری های سیاسی – شخصی و اجتماعی از ادیان می شود و چهره ای نا خوشایند را از معنویات و الهیات ترسیم می کند که باعث بد بینی و به کناری گزاردن ادیان می شود.
در اسلام، اغلب ملّا ها، چهره ای عبوس از اسلام طرح می کنند، گویی که اسلام فقط دین نفی کردن است. در حالیکه اگر منافع شخصی و سیاسی را از میان برداریم و با نگاهی دقیق تر و بازتر به تحلیل اسلام بپردازیم می بینیم که خداوند در همه جای کتاب آسمانی اش «قرآن» از عطوفت و مهربانی گفته است و هر جایی که چیزی را نفی کرده است، به جای آن راهی را که در لیاقت و شأن انسان است پیش پای او گزارده است. برای نمونه عمل زنا در اسلام نفی شده است و از منفورترین عمل ها به حساب می آید که اکثر عالمان دینی آن را مکررآ اعلام می کنند. اما سوال اینست که آیا به همان مقدار که این عمل زشت را نفی می کند، عمل ازدواج و عروسی را نیز تبلیغ می کنند یا نه؟
خداوند در سورۀ بقره، آیه 187 در مورد زن و شوهر فرموده است:
هُنَّ لِبَاسٌ لَکُم و اَنتُم لباس لَهُن
«آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها»
به این معنی که هر دو زینت و سبب حفظ یکدیگرند.
امروزه، بخصوص طبقه جوان نوعی بدبینی به مبلغان دین (شاید بهتر باشد که بگوییم با روش تبلیغ آنها) پیدا کرده اند که فاجعه بزرگی است! بنا بر این طبقه روشنفکر (البته باید یادآور شویم که مسئله روشنفکری خود بحث بزرگی است که از بحث این مقاله خارج است، چون امروزه بسیاری از مردم روشنفکر مأب ها را با روشنفکران به اشتباه می گیرند) وظیفه دارند که با تبلیغی علمی و روشی روشن تر به تحلیل مسائل معنوی و فلسفی ادیان بپردازند.
ج ـ پیشرفت علم
چندین صد سال پیش چه کسی می توانست قبول کند روزی فراخواهد رسید که چند تن فلز بتواند در هوا معلق بماند؟ اما امروز برای ما انسانهای امروزی قبول کردن این موضوع امری بدیهی به شمار می رود. واضح است که بشر امروزی چه در زمینه علم و چه در زمینه های دیگر پیشرفت های عظیمی کرده است. فرزندی که در دنیای امروزی متولد می شود برای سوالهای خود، پاسخی منطقی با دلیل و مدرک و شواهد می خواهد.
امروزه دیگر نمی توانیم بزور چیزی را به کسی بقبولانیم یا بگوئیم چون پدرت فلان کار را کرده است تو هم آن را باید انجام بدهی. بنا بر دلایلی که ذکر شد، امروزه برای ترویج مسائل الهی، احتیاج به بیانی روشن و دلایلی عقلانی داریم که بتوانیم نسل امروزه را به ضرورت و اهمیت این مسئله آگاه کنیم و آنها نیز بتوانند مروج نسل های آینده بشوند.
اثبات وجود خدا
همانطور که در مقدمه یادآور شدیم، با پیشرفت روزافزون علم بشری، برای توضیح و تحلیل ادیان احتیاج به اثبات وجود خدا از طریق علمی داریم تا بتوانیم برای آنان که دست به ا نکار قادر مطلق می زنند دلیل و شواهد متعدد بیاوریم. ما در این قسمت شماری از استدلالها و براهین اثبات خدا را نام برده و مختصری درباره آنها توضیح می دهیم.
1. برهان انتظام هستی (The Cosmological Argument)
اگر بخواهیم با بیانی ساده به تعریف این استدلال بپردازیم شاید بتوان گفت: «که وجود جهان هستی بهترین و محکمترین گواه برای وجود داشتن خداوند است.»
دو روش مختلف از برهان انتظام هستی عبارتند از:
1. استدلال علت اولیه
2. استدلال از احتمال وقوع
برای اینکه بدانیم تفاوت این دو روش چیست، پس از تعریف کلی برهان انتظام هستی خواهیم دید که این دو روش چگونه توانسته اند با نقد و اعتراض به استدلال انتظام هستی روبرو شوند و در واقع اعتراضهای وارده را رد بنمایند.
تعریف کلی برهان انتظام هستی بصورت استدلالی عبارتست از:
1. هر چیزی برای وجود داشتن نیاز به علتی دارد.
2. دنیا وجود دارد.
بنابراین:
3. دنیا نیاز به علتی برای وجود داشتن دارد.
4. اگر دنیا علتی برای وجود داشتن دارد، پس آن علت خدا می باشد.
5. خدا وجود دارد.
کسانی که به این استدلال اعتراض کرده اند و آن را رد نمودند، اعتراض خود را با سـؤالی اینگونه بیان می کنند:
«آیا خدا هم علتی برای وجود داشتن دارد؟»
اگر با نگاهی سطحی به این سؤال بنگریم، مطمئنآ فکر خواهیم کرد که این اعتراض ساده سبب از بین بردن کل استدلال ما خواهد شد. همانطور که در چند سطر بالاتر عنوان شد استدلال اولیه و استدلال از احتمال وقوع با روشی منطقی به بحث با سوال اعتراض کنندگان مبنی بر علت به وجود آمدن خدا پرداخته اند.
نخست استدلال بر پایه علت اولیه:
تفاوت بزرگی که بین دنیا و خدا وجود دارد اینست که دنیا در زمانی خاص به معنای فیزیکی آن به وجود آمده است. طبق استدلال بر پایه علت اولیه، می توان گفت هر چیزی که شروع و آغازی در بعد زمان دارد، نیاز به علتی برای بوجود آمدن دارد.
برای اینکه بتوان این مسئله را ساده تر بیان کرد در اینجا مثالی می آوریم.
یک میز چوبی را نجار در زمانی مشخص درست می کند که خود آن نجار هم در زمانی مشخص (که همان تاریخ تولد اوست) متولد شده است.
بنابراین باعث بوجود آمدن آن میز چوبی، نجار بوده است و خود نجار هم بوسیله والدین خود متولد شده است. چه میز چوبی و چه نجار هر دو آغازی در زمان داشته اند. بنابراین باید باعث و علتی برای بوجود آمدن داشته باشند. بنا بر گفته های بالا، خداوند چون آغازی در بعد زمان ندارد، احتیاجی نیز به علتی برای پیدایش ندارد. در قالبی ساده تر و کامل تر «لم یلد و لم یولد»، نه زاده شده است و نه می زاید.
دوم استدلال از احتمال وقوع: