لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
مثنوی در مدح امام رضا
از مدینه تا به طوس بی وفا
بس ستم ها دیدی و صدها جفا
لیک هر دم مهر تو افزون شدی
با ندای حق دلت افسون شدی
هرکجا پایت رسید اندر زمان
یاس روئیدی همیشه آن مکان
از قدومت خاک، خوانی می گرفت
مرده بود او، بازجانی می گرفت
جمله دلهایی که بی حق مرده بود
نور حق دیده، به آنی زنده بود
صد هزاران دل به کوی تو اسیر
در اسارت جملگی گشته امیر
در کلمات صوت حیدر، باز بود
چون صدای مصطفی دُرساز بود
دشمنانت کور چشمانی خجل
تا قیامت مانده اند در خاک و گل
گنبد زردت به دلها نور داد
هرکه را بودی غمین بس سور داد
رشته ای از آستان حق دراز
تا برآرد هرکه را باشد نیاز
مهر تو تا آخر دنیا به جاست
چون حریمت بارگاه کبریاست
تقدیم به آستان مقدس آقا امام رضا (ع)
تاریکی مطلق همه جا روی زمین بود
آنجا که نفس های زمین سخت حزین بود
حاکم شده اندر همه جا ظلم و تباهی
دلها همه خوئین و جگرها چه غمین بود
برجای پیمبر بزده تکیه یکی تن
کاندر همه آفاق بر او مُهر لعین بود
از داد سخن گفته و بی داد روا بود
در محکمه ها حیله و تدبیر چنین بود
خشکید درختی که به جانها ثمری داد
جمعیت مردم به غم و درد قرین بود
آمد زمدینه یکی از جنس نبوت
در خاطره ها لحن کلامش به امین بود
تا کفر ز گیتی همه جا بار ببندد
در اوج صدایش سخن حق به طنین بود
از شهر ولایت به دیار غم و غربت
آمد که رضای حقش اینگونه و این بود
نوشید زسر پنجه ی اغیار یکی زهر
در طوس بماند او که به تقدیر چنین بود
آهو شده این دل به حریم تو گرفتار
شاید که دگر بار به لطف تو رهین بود
زاده زهرا
گنبد زردی که در مشهد به جاست
بی گمان گوئی حریم کبریاست
از حرم تا آستان حق ببین
آمد و رفت ملائک بی صداست
تکه ای از جنت حق مانده است
بر زمین، چون تربت پاک رضاست
موج دلهای مسافر در نماز
در حریمش گرد او اندر صفاست
پور حیدر، زاده زهرای پاک
نور چشم شاه شاهان مصطفی است
گرکه ره گم کرده ای سویش بیا
راه حق بین چون که او سوی خداست
نور می بارد، ز انجم بر درش
ظلمت اینجا بی گمان اندر فناست
گرچه شهدی تلخ در کامش بشد
لیک شیرین می کند آن را که خواست
«ساقیا» رو در حریمش راه جوی
بی گمان او بی کسان را رهنماست
زیارت
دوباره آمده ام تا زیارتی بکنم
حریم ساده ی دل را پر از سعادتی بکنم
اسیر ظلمت شب گشته ام، به مرقد تو
شتافتم که به نورت هدایتی بکنم
شکسته بال دلم، فرصت پریدن نیست
کبوتر آن حرم را کنایتی بکنم
چو بارگاه رضا باشدم به پیش نظر
به دل همیشه ایام رضایتی بکنم
شنیده ام به همه دهر این نکته
بیامدم که به پیشت ندای حاجتی بکنم
مران مرا زدرت خسته و پریشانم
رهین منت خود کرده و عنایتی بکنم
خطای نموده ام بسی به عرصه دنیا
ببخش، نبودم نظر اسائتی بکنم
اگر چه پاک دلان را به سوی تو را همت
و لیک پذیر مرا هم لذتی بکنم
شبی تو «ساقی» بیچاره را پناهی ده
شود که صبح دمان عزم همتی بکنم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
امام رضا ( ع )
امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، یا پنج شنبه ۱۱ ذی حجه یا ذی قعده یا ربیع الاولسال ۱۵۳ یا ۱۴۸ هجری در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت .
● ولادت ، وفات ، طول عمر و مدفن آن حضرت
امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، یا پنج شنبه ۱۱ ذی حجه یا ذی قعده یا ربیع الاولسال ۱۵۳ یا ۱۴۸ هجری در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت . بنابر این تولد آن حضرت مصادف با سال وفات امام صادق ( ع ) بوده یا پنج سال پس از در گذشت آن حضرت رخ داده است . همچنین وفات آن حضرت در روز جمعه یا دوشینه آخر صفر یا ۱۷ یا ۲۱ ماه مبارک رمضان یا ۱۸ جمادی الاولی یا ۲۳ ذی قعده یا آخر همین ماه در سال ۲۰۳ یا ۲۰۶ یا ۲۰۲ هجری اتفاق افتاده است . شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گوید قول صحیح آن است که امام رضا ( ع ) در ۲۱ رمضان ، در روز جمعه سال ۲۰۳ هجری در گذشته است . وفات آن حضرت در سال ۲۰۳ در طوس و در یکی از روستاهای نوقان به نام سناآباد اتفاق افتاد .
با تاریخ های مختلفی که نقل شد ، عمر آن حضرت ۴۸ یا ۴۷ یا ۵۰ یا ۵۱ سال و ۴۹ یا ۷۹ روز یا ۹ ماه یا ۶ ماه و ۱۰ روز بوده است ، اما برخی که سن آن حضرت را ۵۵ یا ۵۲ یا ۴۹ سال دانستهاند ، سخنشان با هیچ یک از اقوال و روایات ، منطبق نیست و ظاهرا تسامح آنان از اینجا نشأت گرفتهکه سال ناقص را به عنوان یکسال کامل حساب کردهاند . از جمله این اقوال شگفت آور سخن شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا است که گفته است : میلاد امام رضا (ع ) در ۱۱ ربیع الاول سال ۱۵۳ و وفات وی در ۲۱ رمضان سال ۲۰۳ بوده و با این حساب آن حضرت۴۹ سال و شش ماه در این جهان زیسته است . مطابق آنچه صدوق نقل کرده ، عمرآن حضرت پنجاه سال و شش ماه و ده روز میشود و منشاء این اشتباه را باید عدم دقت در جمع و تفریق اعداد دانست شیخ مفید نیز مرتکب این اشتباه شده است و ما در حواشیهای خود بر کتاب المجالس السنیه متذکر این خطا شدهایم .
بنابر گفته مولف مطالب السؤول ، امام رضا ( ع ) ۲۴ سال وچند ماه بنابر قول ابن خشاب ۲۴ سال و ۱۰ ماه از عمر خویش را با پدرش به سر برد . لکن مطابق آنچه گفته شد ، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش ۳۵ سال یا ۲۹ سال و دو ماه بوده و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نیز آمده ، ۲۵ سال زیسته است و نیز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بیست سال در جهان زندگی کرد .
چنانکه شیخ مفید نیز در اشارد همین قول را گفته است . برخی نیز این مدت را بیست سال و دو ماه ، یا بیست سال و نه ماه ، یا بیست سال و چهار ماه ، یا بیست و یکسال و ۱۱ ماه ذکر کرده اند که این مدت ، روزگار امامت و خلافت آن حضرت به شمار است . در طول این مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشید را که ده سال و بیست و پنج روزبود درک کرد . سپس امین از سلطنت خلع شد و عمویش ابراهیم بن مهدی برای مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست . آنگاه دوباره امین بر او خروج کرد و برای وی از مردم بیعت گرفته شد و یکسال و هفت ماه حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسین کشته شد . سپس عبد الله بن هارون ، مامون ، به خلافت تکیه زد و بیست سال حکومت کرد . امام رضا ( ع ) پس از گذشت پنج یا هشت سال از خلافت مأمون به شهادت رسید .
● مادر امام رضا ( ع )
در مطالب السؤول گفته شده است که : مادر آن حضرت کنیزی بود که خیزران مرسینام داشت . برخی نام وی را شقراء نوبیه ، ذکر کردهاند که اروی ، اسم او و شقراء لقب وی بوده است .
طبرسی در اعلام الوری گوید : مادرش کنیزی بود به نام نجمه که به وی ام البنین می گفتند . برخی نام مادر آن حضرت را سکن نوبیه و تکتم نیز گفتهاند . حاکم ابو علی گوید : از جمله شواهدی که دلالت دارد نام مادر امام رضا ( ع ) تکتم بود ، سخن شاعری است که در مدح آن حضرت فرموده است : و اجدادا علی المعظم رهظا الا ان خیر الناس نفسا و والدا و اتتنا به للعلم و الحلم ثامنا اماما یودی حجهٔ الله تکتم ابو بکر گوید : عدهای این شعر را به عموی ابو ابراهیم بن عباس منسوب ساختهاند و من آن را روایت نمی کنم و روایت و سماع این شعر برای من واقع نشده بنابراین نه آن را اثبات می کنم و نه ابطال .
وی همچنین گوید : تکتم از اسامی زنان عرب است و در اشعار بسیاری به کار رفته است . از جمله در این بیت : " طاف الخیالان فزا دا سقما خیال تکنی و خیال تکتما " فیروز آبادی نیز بر این اظهار نظر صحه گذارده و گفته است : تکنی و تکتم به صورت مجهول ، هر یک از نامهای زنان است .
● کنیه آن حضرت
کنیه آن حضرت را ابوالحسن و نیز ابوالحسن ثانی خواندهاند . ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین روایتی نقل کرده و مبنی بر آن که کنیه آن حضرت ، ابو بکر بوده است . وی به سند خود از عیسی بن مهران از ابوصلت هروی نقل کرده است که گفت : روزی مأمون از من پرسشی کرد . گفتم : ابو بکر در این باره چنین و چنان گفته است . مأمون پرسید : کدام ابو بکر ؟ ابو بکر ما یا ابو بکر اهل سنت ؟ گفتم ابوبکر ما . پس عیسی از ابوصلب پرسید : ابو بکر شما کیست ؟ پاسخ داد : علی بن موسی الرضاست که بدین کنیه خوانده می شود .
● لقب آن حضرت
در کتاب مطالب السؤول در این باره آمده است : القاب آن حضرت عبارت است ازرضا، صابر ، رضی و وفی ، که مشهورترین آنها رضاست . در فصول المهمهٔ نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی یاد شده است . در مناقب ابن شهر آشوب گفته شده است : احمد بزنطی گوید : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود . و نیز گفتهاند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفتهاند : چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفتند .
● فرزندان امام رضا ( ع )
کمال الدین محمدبن طلحه در مطالب السؤول گوید : آن حضرت شش فرزند داشت . پنج پسر و یک دختر . نام فرزندان وی چنین است : محمد قانع ، حسن ، جعفر ، ابراهیم ، حسن و عایشه . عبد العزیزبن اخضر جنابذی در معالم العتره و ابن خشاب در موالید اهل البیت و ابونعیم در حلیه الاولیا نظیر همین سخن را گفتهاند . سبط بن جوزی در تذکره الخوص گوید : فرزندان آن حضرت عبارت بودند از محمد ( امام نهم ) ابوجعفر ثانی ، جعفر ، ابو محمد حسن ، ابراهیم و یک دختر .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
مثنوی در مدح امام رضا
از مدینه تا به طوس بی وفا
بس ستم ها دیدی و صدها جفا
لیک هر دم مهر تو افزون شدی
با ندای حق دلت افسون شدی
هرکجا پایت رسید اندر زمان
یاس روئیدی همیشه آن مکان
از قدومت خاک، خوانی می گرفت
مرده بود او، بازجانی می گرفت
جمله دلهایی که بی حق مرده بود
نور حق دیده، به آنی زنده بود
صد هزاران دل به کوی تو اسیر
در اسارت جملگی گشته امیر
در کلمات صوت حیدر، باز بود
چون صدای مصطفی دُرساز بود
دشمنانت کور چشمانی خجل
تا قیامت مانده اند در خاک و گل
گنبد زردت به دلها نور داد
هرکه را بودی غمین بس سور داد
رشته ای از آستان حق دراز
تا برآرد هرکه را باشد نیاز
مهر تو تا آخر دنیا به جاست
چون حریمت بارگاه کبریاست
تقدیم به آستان مقدس آقا امام رضا (ع)
تاریکی مطلق همه جا روی زمین بود
آنجا که نفس های زمین سخت حزین بود
حاکم شده اندر همه جا ظلم و تباهی
دلها همه خوئین و جگرها چه غمین بود
برجای پیمبر بزده تکیه یکی تن
کاندر همه آفاق بر او مُهر لعین بود
از داد سخن گفته و بی داد روا بود
در محکمه ها حیله و تدبیر چنین بود
خشکید درختی که به جانها ثمری داد
جمعیت مردم به غم و درد قرین بود
آمد زمدینه یکی از جنس نبوت
در خاطره ها لحن کلامش به امین بود
تا کفر ز گیتی همه جا بار ببندد
در اوج صدایش سخن حق به طنین بود
از شهر ولایت به دیار غم و غربت
آمد که رضای حقش اینگونه و این بود
نوشید زسر پنجه ی اغیار یکی زهر
در طوس بماند او که به تقدیر چنین بود
آهو شده این دل به حریم تو گرفتار
شاید که دگر بار به لطف تو رهین بود
زاده زهرا
گنبد زردی که در مشهد به جاست
بی گمان گوئی حریم کبریاست
از حرم تا آستان حق ببین
آمد و رفت ملائک بی صداست
تکه ای از جنت حق مانده است
بر زمین، چون تربت پاک رضاست
موج دلهای مسافر در نماز
در حریمش گرد او اندر صفاست
پور حیدر، زاده زهرای پاک
نور چشم شاه شاهان مصطفی است
گرکه ره گم کرده ای سویش بیا
راه حق بین چون که او سوی خداست
نور می بارد، ز انجم بر درش
ظلمت اینجا بی گمان اندر فناست
گرچه شهدی تلخ در کامش بشد
لیک شیرین می کند آن را که خواست
«ساقیا» رو در حریمش راه جوی
بی گمان او بی کسان را رهنماست
زیارت
دوباره آمده ام تا زیارتی بکنم
حریم ساده ی دل را پر از سعادتی بکنم
اسیر ظلمت شب گشته ام، به مرقد تو
شتافتم که به نورت هدایتی بکنم
شکسته بال دلم، فرصت پریدن نیست
کبوتر آن حرم را کنایتی بکنم
چو بارگاه رضا باشدم به پیش نظر
به دل همیشه ایام رضایتی بکنم
شنیده ام به همه دهر این نکته
بیامدم که به پیشت ندای حاجتی بکنم
مران مرا زدرت خسته و پریشانم
رهین منت خود کرده و عنایتی بکنم
خطای نموده ام بسی به عرصه دنیا
ببخش، نبودم نظر اسائتی بکنم
اگر چه پاک دلان را به سوی تو را همت
و لیک پذیر مرا هم لذتی بکنم
شبی تو «ساقی» بیچاره را پناهی ده
شود که صبح دمان عزم همتی بکنم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
زندگینامه امام رضا
امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند.
ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت ورهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ایشان رادرسن 55 سالگی به شهادت رساند.دراین نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم.
نام ،لقب و کنیه امام :
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان «رضا» به معنای «خشنودی» میباشد. امام محمدتقی علیهالسلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند : خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند.
یکی از القاب مشهور حضرت « عالم آل محمد » است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش « جنبه علمی امام » آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام :
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان « نجمه » نام داشت.
تولد امام :
حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعدهالحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که : هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر «لاالهالاالله» رااز شکم خود میشنیدم, اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت (2).
نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. (3)
زندگی امام در مدینه :
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می پرداختنند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند.تا قبل ازاین سفر با اینکه امام بیشترسالهای عمرش را درمدینه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامی پِیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند: همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدینه عبورمی کردم, عزیرتراز من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم, مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى نگریستند.
امامت حضرت رضا (علیه السلام ) :
امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینمائیم.
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) میگوید ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود : آیا میدانید من کیستم ؟ گفتم: تو آقا و بزرگ ما هستی. فرمود : نام و لقب من را بگوئید. گفتم : شما موسی بن جعفر بن محمد هستید . فرمود : این که با من است کیست ؟ گفتم : علی بن موسی بن جعفر. فرمود : پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد. (4) در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام ووصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که عالم آلمحمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد.
اوضاع سیاسی :
مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد :
1- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.
2- پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود.
3- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.
مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام ) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبتهای اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان امیرالمؤمنین )واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) میشد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ولادت ثامنالحجج(ع)
روز یازدهم ماه ذیقعهده سال 148 هجری در مدینه در خانة امام موسیبنجعفر(ع) فرزندی چشم به جهان گشود که بعد از پدر تاریخساز صحنة ایمان و علم و امامت شد. او را علی نامیدند و در زندگی به رضا معروف گشت.
مادر گرامی او نجمه نام داشت، و در خردمندی و ایمان و تقوی از برجستهترین بانوان بود.
اصولاً امامان پاک ما همگی از نسل برترین پدران بودند و در دامان پاک و پرفضیلت گرامیترین مادران پرورش یافتند.
تعیین و تصریح امامت امامرضا(ع)
امام رضا(ع) در سال 183 هجری، پس از شهادت امام کاظم(ع) در زندان هارون، در سن سیو پنجسالگی بر مسند الهی امامت تکیهزد و عهدهدار پیشوایی امت شد.
امامت آن گرامی همانند سایر ائمة معصومین(ع) به تعیین و تصریح رسول خدا(ص) و با معرفی پدرش امام کاظم(ع) بود.
امام کاظم(ع) پیش از دستگیری و زندان، مشخص کرده بود که هشتمین امام راستین و حجت خدا در زمین پس از او کیست، تا پیروان و حقجویان، در ظلمت نمانند و به کجروی و گمراهی نیفتند.
( مخزومی میگوید: اما موسیبن جعفر(ع) ما را احضار فرمود و گفت: «آیا میدانید چرا شما را طلبیدم؟»
ـ نه؟
ـ خواستم تا گواه باشید که این پسرم ـ اشاره به امام رضا(ع) ـ وصی و جانشین من است...
( یزید بن سلیط میگوید: برای انجام عمره به مکه میرفتیم، در راه با امام کاظم روبرو شدیم، و به آن حضرت عرض کردم: «این محل را میشناسید؟»
فرمود: «آری، تونیز میشناسی؟»
عرض کردم: «آری من و پدرم در همین جا شما و پدرتان امام صادق(ع) را ملاقات کردیم و سایر برادرانتان نیز همراه شما بودند. پدرم به امام صادق عرض کرد: «پدر و مادرم فدایتان، شما همگی امامان پاک ما هستید و هیچ کس از مرگ دور نمیماند، به من چیزی بفرما تا برای دیگران بازگویم که گمراه نشوند».
امام صادق به او فرمود: «ای ابوعماره! اینان فرزندان من هستند، بزرگشان این است ـ و به سوی شما اشاره کرد ـ در او حکم و فهم و سخاوت است، به آنچه مردم نیازمندند علم و آگاهی دارد، و نیز به همة امور دینی و دنیوی که مردم در آن اختلاف کنند داناست؛ اخلاقی نیکو دارد و او دری از درهای خداست...».»
آنگاه به امام کاظم عرض کردم: «پدر و مادرم فدایتان، شما نیز مانند پدرتان مرا آگاه سازید (و امام بعد از خود را معرفی کنید)».
آنگاه به امام کاظم عرض کردم: «پدر و مادرم فدایتان، شما نیز مانند پدرتان مرا آگاه سازید (و امام بعد از خود معرفی کنید)».
امام، پس از توضیحی در مورد امامت که امری الهی است و امام از طرف خدا و پیامبر(ص) تعیین می شود، فرمود: «الامر الی ابنی علی سمی علی و علی؛ پس از من امر امامت به پسرم علی میرسد که همنام امام اول «علیبن ابیطالب» و امام چهارم «علی بن الحسین» است».
در آن هنگام خفقان سنگینی بر جامعة اسلامی حکمفرما بود، و به همین جهت امام کاظم(ع) در پایان کلام خود به یزید بن سلیط فرمود: «ای یزید! آنچه گفتم نزد تو چون امانتی محفوظ بماند و جز برای کسانی که صداقتشان را شناخته باشی بازگو مکن».
یزید بن سلیط میگوید: پس از شهادت امام موسی بن جعفر خدمت امام رضا شرفیاب شدم، پیش از آنکه چیزی بگویم فرمود: «ای یزید! میآیی به عمره برویم؟»
عرض کردم: «پدرم و مادرم فدایتان، اختیار با شماست، اما من خرج سفر ندارم».
فرمود: «مخارج سفرت را من میپردازم».
با آن حضرت به سوی مکه رهسپار شدیم، و به همانجا که امام صادق و امام کاظم(ع) را ملاقات کرده بودم رسیدیم... داستان ملاقات با امام موسی بن جعفر و آنچه شنیده بودم برای آن حضرت شرح دادم...
اخلاق و رفتار امام رضا(ع)
امامان پاک ما در میان مردم و با مردم میزیستند، و عملاً به مردم درس زندگی و پاکی و فضیلت میآموختند. آنان الگو و سرمشق دیگران بودند، و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز میساخت، و برگزیزدة خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمی نمیگرفتند، و خود را از مردم جدا نمیکردند، و به روش