لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 59 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است
شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.» (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.
وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.
نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا
از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .
تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،
خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر
می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم
بلک از او کن عاریت چشم ونظر پس ز چشم او به روی اونگر
چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است: که «أعرفوا اللهَ بالله.» لیکن این دو روایت تناسب چندانی با مضمون بیت مناسب با این مضمون حدیث:« اللهم ارِنی الدنّیا کما تُریها صالحی عِبادک» است.
کَانَ الله : نگاه کنید به بیت ذیل بیت 1939/1
چشم او من باشم:
رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه صاحب سرتوی
در حقیقت دوستانت دشمن اند که زحضرت دور و مشغولت کنند
دوستان دشمن:آنچه دردنیا موجب دلبستگی است.
نیکلسون به پیروی از بعضی شارحان آن را مناسب آیه 67 زخرف گرفته است.
«اﻷخلاء یومئذ بعضهم لبض عدو الا المتقین.» ولی این آیه درباره روز رستاخیزاست.شاید این آیه مناسب تر باشد که: «إنّ مِن اَزواجِکُم و اَولادِکم عَدواًلکم فَاحذَروهُم.» (تغابن،14) و این حدیث نیز مناسب می نماید : «إنّ الدّنیا دارُ بلاءٍ وَإنَّه مُبتلیکم فیها و اَمَرهم بالصبرو بَشّرهُم.» (الدرالمنثور،جلد1،ص156)
زین سبب بر انبیاء رنج و شکست ازهمه خلق جهان افزون تر است
رنج و شکست انبیاء: « أشدّ النّاس بَلاءً النبیاء، ثُم الصالحون ثُم المثَلُ فَالامثلُ.» (یوسف بن احمد مولوی، شرح نیکلوسون، احادیث مثنوی، ص107) و از امام صادق (ع) منقول است : « ان اشدّ النّاس بَلاءالانبیاء صَلوات الله علیهم ثمَّ الّذین یَلونَهم الامثل فالامثَل.» (امالی طوسی، به نقل بحار الانوار ج 11، ص 69)
ورنمی توانی رضا ده ای عیار گر خدا رنجت دهد بی اختیار
رضا دادن: اشارت به حدیثی است که درالمنهج القوی، شرح انقروی و دیگر شارحان از طریق عامه با عبارت های متفاوت و مضمون و احد آمده است ازجمله حدیثی در احادیث مثنوی بدین عبارت است:«إذَاکَثُرت ذُنوب العَبد و لَم یَکن لَه ما یُکفرها مِن العمل إبتَلاه الله بِالحزن لِیکَفّرها عَنه.» (احادیث مثنوی ،ص 108) و از امام صادق (ع) منقول است: « انّ العبدَ اذا کثرت ذنوبُه و لم یجد ما یُکفرها به ابتلا الله عزوجلّ بالحزن فی الدنیا لیکفّرها، فان فعل ذلک به والا اسقم بدنه....: چون گناه بنده فراوان شودو کفارت آن را دادن، نتواند، خدایش به اندوه این جهان مبتلا گرداند تا کفاره آن گرداند وگرنه او را بیمار سازد.» (بحار الانوار، ج5، ص 315، از امالی صدوق)
سئوال کردن از عیسی عیله السلام که دروجود از همه صعب ها صعب تر چیست:
گفت عیسی را یکی هشیارتر سر چیست درهستی زجمله صعب تر
گفت عیسی را : مستند این داستان د ر مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی حدیثی از مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه آمده است که «سئل عن النبی (ص) ما یَبعد من غضب الله قال ان لا تغضب.» ام ااین روایت تناسب بیشتر دارد: « قال الحواریون لعیسی بن مریم(ع) یا معلم الخیر عَلِّمنا ایّ الاشیاء اشد، فقال غضب الله عزّوجلّ قالو فبم یتقی غضب الله قال بان لاتغضبوا قالو وما بدء الغضب قال الکبر و التجبرو محقره الناس.» (خصال صدوقُ، ج1، ص8، بحار الانوار ، ج 14 ، ص 28)
قصه آن صوفی که زن خود را با بیگانه بگرفت
آنچنانش تنگ آورد آن قضا که منافق را کند مرگ فجا
مرگ فجا: مرگ ناگهانی که درآن مجال توبه برای گنهکارنیست، و درحدیث است: « مَوتُ الفجاءه راحه المومن وحسره الکافر.» (بحار الانوار، ج74، ص 54، از مکار الخلاق)
گفت یزدان وصف این جای حرج بهر محشر لاتَرَی فیها عوج
لاتری فیها عوج: «لاتری فِیها عِوَجا ولا أمتا: در آن (زمین) هیچ کجی (پستی ) و بلندی نبینی.»(طه،107)
معشوق را زیر چادرپنهان کردن جهت تلبیس ، وبهانه گفتن زن،
که انّ کید کنّ عظیم:
انّ کید کنّ عظیم ٌ : همانا مکر شما (زنان) بزرگ است.(یوسف،28)
غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
کی کم از برّه کم از بزغاله ام که نباشد حارس از دنباله ام
کم ازبره بودن: مناسب است با حدیث : «انّ الله تعالی یحمی عبدَه المومن کما یحمی الراعی الشفیق غنمه عن مراتع ِ التّهلُکه: خداوند بنده مومن را نگهبانی می کند چنانکه چوپان مهربان گوسفندانش را درچراگاه های مرگبار .»(احادیث مثنوی، از الجامع الصغیر) ومجلسی از عده الداعی آرد که خدا به موسی فرمود: « انّی لازودُهم (اولیائی) عن نعیمها (نعیم الدنیا) کما یذودالراعی غنمه عن مراتع التهلکه: (بحار الانوار ، ج13، ص49)
مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام
هر که درحمام شد سیمای او هست پیدا بررخ زیبای او
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 99
فصل اول
1- مقدمه
2- نیاز احساس شده در مورد مسئله
3- هدف کلی و اهداف جزئی
4- روش انجام تحقیق
5- تعریف واژهها
مقدمه:
در این نوشتار سعی بر آن است که برخی از مفاهیم مشاوره و اصطلاحات رایج روزمرة مشاوره و همچنین برخی از رویکردهای اصلی مشاوره با زبان شعر و از دیدگاه جلالالدین محمد بلخی ملقب به مولانا بیان میشود. بسیاری از آنچه که امروز مشاوران و روانشناسان بیان میکنند هر کدام به نوعی در آثار مولانا تجلی پیدا کردهاند.
مثنوی مولوی دریایی است ژرف و بسیاری از نظریهها و تکنیکها و مهارتهای مشاوره با زبان زیبای شعر در آن آورده شده است و ریشة بسیاری از نظریههای مشاوره و روان درمانی را مخصوصاً رویکردهای شناختی را میتوان در مثنوی مولانا یافت. در این تحقیق پس از تعریف و ارائة مفاهیم و اصطلاحات رایج در مشاوره سعی شده است که مصداقهای این مفاهیم در مثنوی معنوی یافته و با این اصطلاحات تطبیق داده شوند. در ارتباط با اهمیت مشاوره و فوائد آن در آثار مولانا و همچنین خصوصیات یک مشاور اشعار و ابیات بسیاری آمده است که در این تحقیق سعی شده به طور نسبتاً کاملی به تمامی آنها اشاره شود. باشد که مورد قبول دوستداران رشتة مشاوره قرار گیرد.
نیاز احساس شده در مورد مسئله:
با توجه به اینکه بسیاری از علوم و معارف جدید چه در مشرق زمین و چه در مغرب زمین به نحوی در آثار مولانا تجلی پیدا کردهاند و در این زمینه تحقیقات و پژوهشهای نسبتاً وسیعی صورت گرفته است و کتابهای زیادی نیز به رشته تحریر درآمدهاند ولی متأسفانه در مورد مسائل و مفاهیم مرتبط با روانشناسی و یا مشاوره در آثار مولانا تحقیقات و پژوهشهای کمتری صورت گرفته است و با توجه به این نکته که در مثنوی مولوی نکات قابل توجه و قابل تأملی در مورد اهمیت و فوائد مشاوره، ضرورت مشاوره، خصوصیات مشاوره و همچنین برخی دیگر از مفاهیم رایج در مشاوره آورده شده است در این تحقیق سعی شده است تا این مطالب استخراج شده و به صورت نسبتاً منسجمی جمعآوری گردند. به امید اینکه در این زمینه تحقیقات گستردهتر و پردامنهتری صورت گیرد.
هدفی کلی:
هدف اصلی و نهایی این تحقیق استخراج مفاهیم و اصطلاحات مرتبط با مشاوره از کتاب مثنوی معنوی مولانا میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
مثنوی در مدح امام رضا
از مدینه تا به طوس بی وفا
بس ستم ها دیدی و صدها جفا
لیک هر دم مهر تو افزون شدی
با ندای حق دلت افسون شدی
هرکجا پایت رسید اندر زمان
یاس روئیدی همیشه آن مکان
از قدومت خاک، خوانی می گرفت
مرده بود او، بازجانی می گرفت
جمله دلهایی که بی حق مرده بود
نور حق دیده، به آنی زنده بود
صد هزاران دل به کوی تو اسیر
در اسارت جملگی گشته امیر
در کلمات صوت حیدر، باز بود
چون صدای مصطفی دُرساز بود
دشمنانت کور چشمانی خجل
تا قیامت مانده اند در خاک و گل
گنبد زردت به دلها نور داد
هرکه را بودی غمین بس سور داد
رشته ای از آستان حق دراز
تا برآرد هرکه را باشد نیاز
مهر تو تا آخر دنیا به جاست
چون حریمت بارگاه کبریاست
تقدیم به آستان مقدس آقا امام رضا (ع)
تاریکی مطلق همه جا روی زمین بود
آنجا که نفس های زمین سخت حزین بود
حاکم شده اندر همه جا ظلم و تباهی
دلها همه خوئین و جگرها چه غمین بود
برجای پیمبر بزده تکیه یکی تن
کاندر همه آفاق بر او مُهر لعین بود
از داد سخن گفته و بی داد روا بود
در محکمه ها حیله و تدبیر چنین بود
خشکید درختی که به جانها ثمری داد
جمعیت مردم به غم و درد قرین بود
آمد زمدینه یکی از جنس نبوت
در خاطره ها لحن کلامش به امین بود
تا کفر ز گیتی همه جا بار ببندد
در اوج صدایش سخن حق به طنین بود
از شهر ولایت به دیار غم و غربت
آمد که رضای حقش اینگونه و این بود
نوشید زسر پنجه ی اغیار یکی زهر
در طوس بماند او که به تقدیر چنین بود
آهو شده این دل به حریم تو گرفتار
شاید که دگر بار به لطف تو رهین بود
زاده زهرا
گنبد زردی که در مشهد به جاست
بی گمان گوئی حریم کبریاست
از حرم تا آستان حق ببین
آمد و رفت ملائک بی صداست
تکه ای از جنت حق مانده است
بر زمین، چون تربت پاک رضاست
موج دلهای مسافر در نماز
در حریمش گرد او اندر صفاست
پور حیدر، زاده زهرای پاک
نور چشم شاه شاهان مصطفی است
گرکه ره گم کرده ای سویش بیا
راه حق بین چون که او سوی خداست
نور می بارد، ز انجم بر درش
ظلمت اینجا بی گمان اندر فناست
گرچه شهدی تلخ در کامش بشد
لیک شیرین می کند آن را که خواست
«ساقیا» رو در حریمش راه جوی
بی گمان او بی کسان را رهنماست
زیارت
دوباره آمده ام تا زیارتی بکنم
حریم ساده ی دل را پر از سعادتی بکنم
اسیر ظلمت شب گشته ام، به مرقد تو
شتافتم که به نورت هدایتی بکنم
شکسته بال دلم، فرصت پریدن نیست
کبوتر آن حرم را کنایتی بکنم
چو بارگاه رضا باشدم به پیش نظر
به دل همیشه ایام رضایتی بکنم
شنیده ام به همه دهر این نکته
بیامدم که به پیشت ندای حاجتی بکنم
مران مرا زدرت خسته و پریشانم
رهین منت خود کرده و عنایتی بکنم
خطای نموده ام بسی به عرصه دنیا
ببخش، نبودم نظر اسائتی بکنم
اگر چه پاک دلان را به سوی تو را همت
و لیک پذیر مرا هم لذتی بکنم
شبی تو «ساقی» بیچاره را پناهی ده
شود که صبح دمان عزم همتی بکنم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
مثنوی در مدح امام رضا
از مدینه تا به طوس بی وفا
بس ستم ها دیدی و صدها جفا
لیک هر دم مهر تو افزون شدی
با ندای حق دلت افسون شدی
هرکجا پایت رسید اندر زمان
یاس روئیدی همیشه آن مکان
از قدومت خاک، خوانی می گرفت
مرده بود او، بازجانی می گرفت
جمله دلهایی که بی حق مرده بود
نور حق دیده، به آنی زنده بود
صد هزاران دل به کوی تو اسیر
در اسارت جملگی گشته امیر
در کلمات صوت حیدر، باز بود
چون صدای مصطفی دُرساز بود
دشمنانت کور چشمانی خجل
تا قیامت مانده اند در خاک و گل
گنبد زردت به دلها نور داد
هرکه را بودی غمین بس سور داد
رشته ای از آستان حق دراز
تا برآرد هرکه را باشد نیاز
مهر تو تا آخر دنیا به جاست
چون حریمت بارگاه کبریاست
تقدیم به آستان مقدس آقا امام رضا (ع)
تاریکی مطلق همه جا روی زمین بود
آنجا که نفس های زمین سخت حزین بود
حاکم شده اندر همه جا ظلم و تباهی
دلها همه خوئین و جگرها چه غمین بود
برجای پیمبر بزده تکیه یکی تن
کاندر همه آفاق بر او مُهر لعین بود
از داد سخن گفته و بی داد روا بود
در محکمه ها حیله و تدبیر چنین بود
خشکید درختی که به جانها ثمری داد
جمعیت مردم به غم و درد قرین بود
آمد زمدینه یکی از جنس نبوت
در خاطره ها لحن کلامش به امین بود
تا کفر ز گیتی همه جا بار ببندد
در اوج صدایش سخن حق به طنین بود
از شهر ولایت به دیار غم و غربت
آمد که رضای حقش اینگونه و این بود
نوشید زسر پنجه ی اغیار یکی زهر
در طوس بماند او که به تقدیر چنین بود
آهو شده این دل به حریم تو گرفتار
شاید که دگر بار به لطف تو رهین بود
زاده زهرا
گنبد زردی که در مشهد به جاست
بی گمان گوئی حریم کبریاست
از حرم تا آستان حق ببین
آمد و رفت ملائک بی صداست
تکه ای از جنت حق مانده است
بر زمین، چون تربت پاک رضاست
موج دلهای مسافر در نماز
در حریمش گرد او اندر صفاست
پور حیدر، زاده زهرای پاک
نور چشم شاه شاهان مصطفی است
گرکه ره گم کرده ای سویش بیا
راه حق بین چون که او سوی خداست
نور می بارد، ز انجم بر درش
ظلمت اینجا بی گمان اندر فناست
گرچه شهدی تلخ در کامش بشد
لیک شیرین می کند آن را که خواست
«ساقیا» رو در حریمش راه جوی
بی گمان او بی کسان را رهنماست
زیارت
دوباره آمده ام تا زیارتی بکنم
حریم ساده ی دل را پر از سعادتی بکنم
اسیر ظلمت شب گشته ام، به مرقد تو
شتافتم که به نورت هدایتی بکنم
شکسته بال دلم، فرصت پریدن نیست
کبوتر آن حرم را کنایتی بکنم
چو بارگاه رضا باشدم به پیش نظر
به دل همیشه ایام رضایتی بکنم
شنیده ام به همه دهر این نکته
بیامدم که به پیشت ندای حاجتی بکنم
مران مرا زدرت خسته و پریشانم
رهین منت خود کرده و عنایتی بکنم
خطای نموده ام بسی به عرصه دنیا
ببخش، نبودم نظر اسائتی بکنم
اگر چه پاک دلان را به سوی تو را همت
و لیک پذیر مرا هم لذتی بکنم
شبی تو «ساقی» بیچاره را پناهی ده
شود که صبح دمان عزم همتی بکنم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
بسم الله الرحمن الرحیم
زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است
شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.» (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.
وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.
نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا
از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .
تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،
خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر
می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم
بلک از او کن عاریت چشم ونظر پس ز چشم او به روی اونگر
چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است: که «أعرفوا اللهَ بالله.» لیکن این دو روایت تناسب چندانی با مضمون بیت مناسب با این مضمون حدیث:« اللهم ارِنی الدنّیا کما تُریها صالحی عِبادک» است.
کَانَ الله : نگاه کنید به بیت ذیل بیت 1939/1
چشم او من باشم:
رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه صاحب سرتوی
در حقیقت دوستانت دشمن اند که زحضرت دور و مشغولت کنند
دوستان دشمن:آنچه دردنیا موجب دلبستگی است.
نیکلسون به پیروی از بعضی شارحان آن را مناسب آیه 67 زخرف گرفته است.
«اﻷخلاء یومئذ بعضهم لبض عدو الا المتقین.» ولی این آیه درباره روز رستاخیزاست.شاید این آیه مناسب تر باشد که: «إنّ مِن اَزواجِکُم و اَولادِکم عَدواًلکم فَاحذَروهُم.» (تغابن،14) و این حدیث نیز مناسب می نماید : «إنّ الدّنیا دارُ بلاءٍ وَإنَّه مُبتلیکم فیها و اَمَرهم بالصبرو بَشّرهُم.» (الدرالمنثور،جلد1،ص156)
زین سبب بر انبیاء رنج و شکست ازهمه خلق جهان افزون تر است
رنج و شکست انبیاء: « أشدّ النّاس بَلاءً النبیاء، ثُم الصالحون ثُم المثَلُ فَالامثلُ.» (یوسف بن احمد مولوی، شرح نیکلوسون، احادیث مثنوی، ص107) و از امام صادق (ع) منقول است : « ان اشدّ النّاس بَلاءالانبیاء صَلوات الله علیهم ثمَّ الّذین یَلونَهم الامثل فالامثَل.» (امالی طوسی، به نقل بحار الانوار ج 11، ص 69)
ورنمی توانی رضا ده ای عیار گر خدا رنجت دهد بی اختیار
رضا دادن: اشارت به حدیثی است که درالمنهج القوی، شرح انقروی و دیگر شارحان از طریق عامه با عبارت های متفاوت و مضمون و احد آمده است ازجمله حدیثی در احادیث مثنوی بدین عبارت است:«إذَاکَثُرت ذُنوب العَبد و لَم یَکن لَه ما یُکفرها مِن العمل إبتَلاه الله بِالحزن لِیکَفّرها عَنه.» (احادیث مثنوی ،ص 108) و از امام صادق (ع) منقول است: « انّ العبدَ اذا کثرت ذنوبُه و لم یجد ما یُکفرها به ابتلا الله عزوجلّ بالحزن فی الدنیا لیکفّرها، فان فعل ذلک به والا اسقم بدنه....: چون گناه بنده فراوان شودو کفارت آن را دادن، نتواند، خدایش به اندوه این جهان مبتلا گرداند تا کفاره آن گرداند وگرنه او را بیمار سازد.» (بحار الانوار، ج5، ص 315، از امالی صدوق)
سئوال کردن از عیسی عیله السلام که دروجود از همه صعب ها صعب تر چیست:
گفت عیسی را یکی هشیارتر سر چیست درهستی زجمله صعب تر
گفت عیسی را : مستند این داستان د ر مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی حدیثی از مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه آمده است که «سئل عن النبی (ص) ما یَبعد من غضب الله قال ان لا تغضب.» ام ااین روایت تناسب بیشتر دارد: « قال الحواریون لعیسی بن مریم(ع) یا معلم الخیر عَلِّمنا ایّ الاشیاء اشد، فقال غضب الله عزّوجلّ قالو فبم یتقی غضب الله قال بان لاتغضبوا قالو وما بدء الغضب قال الکبر و التجبرو محقره الناس.» (خصال صدوقُ، ج1، ص8، بحار الانوار ، ج 14 ، ص 28)
قصه آن صوفی که زن خود را با بیگانه بگرفت
آنچنانش تنگ آورد آن قضا که منافق را کند مرگ فجا
مرگ فجا: مرگ ناگهانی که درآن مجال توبه برای گنهکارنیست، و درحدیث است: « مَوتُ الفجاءه راحه المومن وحسره الکافر.» (بحار الانوار، ج74، ص 54، از مکار الخلاق)
گفت یزدان وصف این جای حرج بهر محشر لاتَرَی فیها عوج
لاتری فیها عوج: «لاتری فِیها عِوَجا ولا أمتا: در آن (زمین) هیچ کجی (پستی ) و بلندی نبینی.»(طه،107)
معشوق را زیر چادرپنهان کردن جهت تلبیس ، وبهانه گفتن زن،
که انّ کید کنّ عظیم:
انّ کید کنّ عظیم ٌ : همانا مکر شما (زنان) بزرگ است.(یوسف،28)
غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
کی کم از برّه کم از بزغاله ام که نباشد حارس از دنباله ام
کم ازبره بودن: مناسب است با حدیث : «انّ الله تعالی یحمی عبدَه المومن کما یحمی الراعی الشفیق غنمه عن مراتع ِ التّهلُکه: خداوند بنده مومن را نگهبانی می کند چنانکه چوپان مهربان گوسفندانش را درچراگاه های مرگبار .»(احادیث مثنوی، از الجامع الصغیر) ومجلسی از عده الداعی آرد که خدا به موسی فرمود: « انّی لازودُهم (اولیائی) عن نعیمها (نعیم الدنیا) کما یذودالراعی غنمه عن مراتع التهلکه: (بحار الانوار ، ج13، ص49)
مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام
هر که درحمام شد سیمای او هست پیدا بررخ زیبای او