انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق درباره؛ استان های ایران در دورۀ هخامنشی به روایت هرودت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

استان های ایران در دورۀ هخامنشی به روایت هرودت

هرودت مورخ قدیم در کتاب خود بیست استان ( خشتره ) برای شاهنشاهی هخامنشی بر شمرد و مالیات هر یک را نیز ذکر کرده است .

به اختصار به چند مورد اشاره شده است :

استان اول : مشتمل بر مردم ایرانیان LONIENS ما گنت های آسیایی MAGNETS اِلیان FOLIENS کاریان ، لی کیان ، پامفی لیان بود این ایالت یک منطقۀ مالیاتی را تشکیل می داد و مردم آن هر سال چهار صد تالان نقره می پرداختند

استان دوم : استان مشتمل بر مردم می سیان ، لی دیان ، لاسونیان ، کابالیان ، هی گنیان ، HYCENNES مالیات این ایالت 500 تالان بود .

استان سوم : استان که از مردم هلس پونت به طرف راست این تنگۀ که مشتمل بر این مردمان بود : فیگیها ، تراکیهای آسیائی ، پافلاگونیها ، کاپادوکیان ، ماریاندنییان ، سریانی ها ، انیان 360 تالان می پرداختند . باید دانست که مردم آخری سریانی نبودند ولی یونانیان آنان را چنین می نامیدند .

استان چهارم : استان تنها سرزمین کیلیکیه بود و مالیات آن نیز 500 تالان نقره می شد .

و به علاوه میبایستی به تعداد روزهای سال 360 اسب بدهند . از این مبلغ 140 تالان صرف نگهداری سواره نظام محل می گردید و باقی آن به خزانه داریوش می رفت .

استان پنجم : استان از شهر سدیه در حدود کیلیکیه و سوریه و تا مصر به استثنای اراضی عرب نشین امتداد می یافت و 350 تالان می پرداختند . این ایالت با بودن فنقیقه ثروتمند در جزء آن به نیسه کمتر می دادند . شاید از این جهت بود که فنقیقی ها در مواقع لزوم نیروی دریایی خود را در اختیار دولت ایران می گذاشتند .

قدیانی ، عباس ، تاریخ فرهنگ و تمدن ایران ، انتشارات بی جا ، « ناشر معلوم نیست » ، چاپ اول و دوم ، تابستان ، و پائیز 1384 ، ص 44 کتابخانه شهید مفتح ایذه

ساتراپ و ساتراپی ها

داریوش به منظور اعمال حاکمیت مطلق خود از اختیاراتی که ساتراپ ها در زمان کوروش داشتند،کاست.داریوش همچنین برای اینکه ساتراپ ها را کاملا در اختیار خود داشته باشد مسئولان که سمت معاونت ساتراپ را بر عهده داشتند در حقیقت چشم و گوش پنهان شاه بودند و نهانی و مرتب رویدادهای حوزه های ماموریت خود و ساتراپ را به شاه گزارش می کردند.یکی دیگر از شیوه های کنترل ساتراپ ها این بود که داریوش را هرازگاهی بازرسانی را به ساتراپی های خود می فرستاد. این بازرسان کسانی بودند که از عهده کنجکاوی در کارهای نیرومندترین ساتراپ ها نیز بر می آمدند و هر ساتراپ منطقه ای را به وسعت چند فرمانداری زیر نظر داشت.اگر به نوشته کتاب استر اعتماد کنیم از حبشه تا هند به 127 اصطلاح تقسیم می شده است.فرمانداری به فارسی باستان «رتَرَگه» تقریبا به معنی ناظر- نامیده می شود.هر فرمانداری خود به 7 ناحیه تقسیم می شد از وادی حمات در مصر چند نبشته هیروگلیف به دست آمده است که در بررسی آن در می یابیم که اعضای یک خانواده در حدود 51 سال پیاپی در اینجا فرماندار بوده اند.

رجبی،پرویز.هزارۀ گمشده،جلد سوم،انتشارات توس،«ناشر معلوم نیست»،چاپ:حیدری،چاپ نخست:بهار1381،ص288،کتابخانه شهید مفتح ایذه

شهرسازی و معماری هخامنشیان

از معماری و خانه سازی پارتیان تاکنون در نجد ایران نمونه ای به دست نیامده اما از بقایای که در ایالات غربی کشور به جا مانده می توان تصویری درست از آن در ذهن ایجاد کرد معماری مزبور،مانند عهد هخامنشی دارای دو طرح است طرح اول شامل سرایی است دارای حیاط،این طرح از آن بین النهرین است چنان دردورا-اورپوس یا قصر داریوش در شوش دیده می شود.به عکس در آشور(ش80)هتره(3)و فیروزآباد طرح ایرانی که صورت کلاسیک داشته است.شامل سرایی است با ایوان این طرح از طرف ساسانیان بسیار رواج یافت و علاوه بر آن تا عصر ما نیز در معماری ایران پایدار مانده است طرح مزبور در عهد پارتیان به شکل سه اتاق در آمده که قسمت مرکزی،عریض تر از جناحین بود کاخ تیسفون با بعضی تغییرات به طرح اخیر متعلق است.استعمال مواد بنّا نیز متغیر است.

گریشمن،رومن.ایران از آغاز تا اسلام،ترجمه:محمد معین،ناشر:دنیای کتاب،«بی جا»،«بی تا»،چاپ پیک ایران،نوبت پنجم،سال84،ص354و355 .کتابخانه شهید مصطفی خمینی

ساتراپی و رعایا(ایالات و کنترل مرکزی)

کل سرزمین امپراتوری ایران به ایالاتی تقسیم می شد که آنها را معمولا «ساتراپی» از کلمه پارسی باستان «خشچپاون» یا [خشرپاون] به معنای «حافظ قلمرو پادشاهی» می نامیدند.والیان و استانداران- این ساتراپی ها را ساتراپ می گفتند.اما این واژه همیشه دقیق نیست.چون آن را می توان برای والیان کم قدرت تر نیز به کار برد و نویسندگان یونانی نیز در مناسب های از مقامات عالی پیرامون امور شاه یا این عنوان نام برده اند.با این حال الگوی کلی ساتراپی ها کاملا روشن است،اگرچه تردیدهایی در مورد مرزهای دقیق آنها وجود دارد.در مورد آسیای مرکزی بدین ترتیب تک تک نواحی مختلف شاهنشاهی هخامنشی در ساختار سیاسی واحدی گرد آمدند و الگوی ساتراپی نوعی وحدت و یکپارچگی اداری ایجاد می کرد.و به موازات این امر هر منطقه از نوع حاکمیت و درجه و ماهیت وابستگی اش و به دولت مرکزی تفاوت هایی ایجاد می کرد.مثلا گله داران رشته کوه های زاگرس هرگز به هیچ یک از استان های ایران نپیوستند و با حاکمان نظام حکومتی یکپارچه نشدند!

آملی،کورت.هخامنشیان،ترجمه:مرتضی ثاقب فر،«ناشر معلوم نیست»،انتشارات:ققنوس،چاپ دیبا،تهران،چاپ اول 1378،ص108و109، کتابخانه شهید مفتح ایذه

وسعت تمدن ایران در دوره ی هخامنشی

وسعت دولت ایران در دوره ی هخامنشی به روایت هرودت قسمت های اداری ایران بنا بر مالیات های که به خزانه دولت می دادند معین کرده و جمعا بیست و شش ایالت را اسم برده ولی نوشته های هرودت راجع به زمان بعد از داریوش اول است یعنی وقتی ترکیه و مقدونی از ایران مجزا شده بودند چون



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ استان های ایران در دورۀ هخامنشی به روایت هرودت


تحقیق در مورد ایرانیان به روایت آشیل

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

ایرانیان به روایت آشیل

نقد و بررسی نمایشنامه «ایرانیان»

/

چندی پیش گروه غرب شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با همکاری کانون اندیشه جوان و بسیج دانشجویی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، کرسی نقد و بررسی نمایشنامه ایرانیان نوشته ائیسخلوس (آشیل) شاعر یونان باستان، با نگاهی به فیلم ۳۰۰ را برگزار کرد. در این جلسه با حضور استادان دکتر جلال الدین کزازی و دکتر حکمت ا . . . ملاصالحی، مقاله «معرفی، تحلیل و نقد نمایشنامه ایرانیان» اثر دکتر داوری اردکانی مورد ارزیابی قرار گرفت . آنچه در پی می آید متن ویراسته و تلخیص شده سخنرانی دکتر کزازی است که در این جلسه ایراد شد.

آشیل نمایشنامه نویس یونانی در ۵۲۵ پیش از زادن مسیح به جهان آمده است و در ۴۵۶ از جهان رفته است، از خاندانی نژاده و بلندپایه بوده است. آنچنان که گفته شد در جنگ هایی که آتنیان با ایرانیان داشته اند نبرد آزموده است. در دهه چهارم از زندگانی خویش در هنر نمایش در آتن آوازه ای یافته است درباره مرگ او هم بازگفتی افسانه وار هست. نوشته اند لاک پشتی از دهان شاهینی که در پرواز بوده است می افتد و بر تارکِ تاس این سخن ور کوفته می شود و او را می کشد؛ به هر روی آشیل کارنامه ای دست کم از کمیت درخشان داشته است. ۹۰ نمایشنامه را بدو بازخوانده اند که بسیاری از آنها از میان رفته است پاره هایی پراکنده از این نمایشنامه های از میان رفته بر جای مانده است، اما ۷ اثر او به یک بارگی در دست است. آن هفت چنین نامیده می شوند. «لابه گران»، «ایرانیان»، «هفت تن روباروی تب یا تبس»، «پرومِته در زنجیر»، سرانجام سه گانه ای که «اورِستیا» نامیده می شود. ویژگی نمایش نامه های آشیل این است که در آنها او تاریخ و افسانه را با هم درآمیخته است. دو بن مایه ساختاری در این نمایشنامه ها، یکی داد است و دو دیگر کیفر. همواره او به ترازمندی و میانه روی و اعتدال در کردار ها اندرز می گوید آنچه که خود، به دریغ باید گفت که چندان به آن پایبند نبوده است؛ به هر روی آنچه من در آغاز سخن می توانم گفت به شیوه فراگیر در پیوند با جستاری که نوشته شده است این هست که در این جستار ما همانند دیگر نوشته ها و پژوهش های جناب دکتر داوری آن خرده سنجی و باریک بینی و ژرف اندیشی که در او می شناسیم، بار دیگر می بینیم .

● ساختار نمایشنامه ایرانیان :

این نمایشنامه از هیچ دید در آنچه آن را داستان شناسی می نامیم (برابری است برای واژه فرنگی، دراماتولوژی، اندوه نامه یا تراژدی) نیست، گاهی خرده می گیرند که ما نمی توانیم، تراژدی را به اندوه نامه، غم نامه، یا واژه دیگر پارسی از این دست برگردانیم، تو گویی که واژه های فرنگی، واژه هایی خدایانه اند و از آسمان به زمین افتاده اند. تافته هایی جدا بافته که در هیچ زبان دیگر، همتایی، برابری، برای آنها نمی توان یافت، اما اندوه نامه در پارسی بسیار رساتر، روشن تر، سخته تر و شیواتر از تراژدی است.

به هر روی همه کسانی که با داستان شناسی اندکی آشنایی دارند می دانند که اندوه نامه یا تراژدی به داستانی نمایشی گفته می شود که ساختاری یک پاره و یکپارچه دارد. به سخنی دیگر، همه داستان بر گرد رخدادی یگانه درمی تند و پدید می آید و پیش می رود. آن رخ داد هم، رخدادی است اندوه بار، فاجعه آمیز، که نیروهای کور جهان آن را پدید می آورند. این ساختار تراژدی است. یکی از برجسته ترین نمونه های این گونه از داستان نمایشی در ادب پارسی، داستان رستم و سهراب است که به گمان، همه شما با آن آشنایید. همه این داستان درتنیده شده است بر گرد آن رخداد بنیادین که مرگ فاجعه بار سهراب است به دست رستم. هر بن مایه داستانی، هر رخدادی که شما در این داستان بکاوید و بنگرید در پیوند است با آن رخداد هسته ای که چکاد، اندوه نامه هست و گرِه جای آن. ما این ساختار را به هیچ روی آنچنان که جناب آقای دکتر داوری هم به نمونش و اشارت گفتند در ایرانیان آشیل نمی یابیم. این بیشتر اندوه نامه ای است از گونه مویه، سوگ سُرودی است تا این که تراژدی باشد.

دو دیگر این هست که آشیل از آن روی که نمودی تاریخی به این نمایشنامه بدهد از نکته هایی یاد کرده است که ما آنها را در تاریخ و سرگذشت راستین مردمان و رخداد ها می بینیم برای نمونه شمار سپاهیان. این شگردی است که همچنان در ادبیات اروپایی پاییده است. واپسین نمونه ای که من برای آن در یاد دارم در داستان بلند و زیبای گوستاو فلوبر، «سالامبو» دیده می شود، که او شمار سپاهیان همیلکا بالکا، قهرمان داستان خود را باریک یاد کرده است. برای نمونه گفته است ۳۰ هزار و ۵۴۲ تن. حتی آن شماره های ریز را هم آورده است.

همین انگیزه ای شده است که سخن سنج نامدار فرانسوی سَنت بُوو ْ بر او خرده بگیرد و فلوبر هم پاسخی داده است و گفته است که این شمار را از آبشخورهای تاریخی برگفته است هر چند که داستان، داستانی است پندارینه. اما آن نکته هایی که برمی گردد به بهره ای که فرنگیان، مردمان باخترزمین از این نمایشنامه برده اند، یکی سخن از خودکامگی خاورانه یا استبداد شرقی است. تاریخ نگاران فرنگی، آنچنان از خودکامگی خاورانه سخن می گویند که تو گویی هرگز در تاریخ فرنگستان و باختر زمین ما با هیچ نمونه ای از خودکامگی روبه رو نبوده ایم.

ده ها نمونه می توان یافت حتی واژه ای که فرنگیان به کار می برند تیران یا تیرانی خود به تنهایی گویای خودکامگی، لگام گسیخته است. ما در خاورزمین بویژه در ایران به راستی می توان گفت که نمونه ای برای آن خودکامگی های بر گزاف نمی یابیم. یک نمونه آشنا این است که، خودکامه ای ساستاری (ساستار واژه کهن پارسی و پهلوی است به معنی دیکتاتور، مستبد) در روزگار تاریخی به نام نِروُن تنها برای این که ببیند اگر روم بسوزد چه ریخت و پیکره ای خواهد یافت می فرماید که این شهر را با مردم آن به آتش بکشند. ما نزد خودکامه ترین و خونریزترین، ددمنش ترین و بدکنش ترین فرمانروایان ایرانی هرگز با پدیده هایی پلید و گجسته از این دست روبه رو نمی توانیم بود. دو دیگر این است که در این نمایشنامه آشیل ایران را سرزمین بردگان نامیده است.

همه کسانی که با تاریخ ایران آشنایی دارند می دانند که هرگز بردگی در ایران نهادی اقتصادی نبوده است، آنچنان که در یونان و روم بردگان بوده اند اما نه به شیوه ای، پایه ور پایدار، چنان نهادی هنجاری فرهنگی و تاریخی و اجتماعی، هم از این روست که ما هرگز در تاریخ ایران با شورش بردگی روبه رو نبوده ایم. اما در تاریخ یونان و روم این شورش نمونه هایی چند دارد. جناب داوری در جستاری که پیرامون این نمایشنامه نوشته آورده است که تاریخ نگاران، قصد تحریف تاریخ را نداشته اند و دروغ این هست که آنچه را که می دانند نادرست بازگویند، اما دید و داوری، نادرست، ناسزا، دشمنانه هم، گونه ای از دروغ است. چه آگاهانه کسانی از دید و داوری دروغین و نادرست پیروی کنند چه ناآگاه، رفتارشان به هر روی ناپسند است و دروغ آمیز. یونانیان بار ها به شیوه های گوناگون نشان داده اند که مردمانی هستند دروغ پرداز، افسانه ساز، رؤیاپرور، هم از این روست که آبخوستی جزیره ای خرد در یونان، خود را همآورد جهان شاهی پهناور هخامنشی دانسته است. شما به هر شیوه ای بنگرید می بینید که سرزمینی چنان خرد و خوار با مردمی چنان اندک به هیچ روی با ایران روزگار هخامنشی سنجیدنی نیست.

بزرگترین جهان شاهی را در تاریخ جهان، ایرانیان هخامنشی پدید آورده اند، شما تنها به این یک نکته بنگرید که این پهنه فراخ دامان را چگونه می توانسته اند سامان بدهند، اداره بکنند، شهر آیینی و فرهنگی بسیار پیشرفته و شگرف در پس همین یک نکته نهفته است کاری که هرگز از یونانیان یا مردمانی دیگر مانند آنان ساخته نبوده است. اما آن دیگر مردمان خاموش در گوشه ای نمی نشسته اند، لاف نمی زدند و دروغ نمی پرداختند. خرده ای که بر یونانیان می گیریم نه به پاس خواری آنان است. از آنجاست که با آن همه خاری دم از جهان مداری می زده اند. بیگانه ستیز بوده اند. شما این بیگانه ستیزی را در نامی که بر دیگر مردمان می نهادند آشکارا می بینید. آنها را بربر می نامیدند که به معنای ددآیین است کسی که هنوز به فرهنگ مندی و فرهیختگی و شهرآیینی نرسیده است. مانند تازیان که مردمان دیگر را عجم می گفتند، در معنی بسته زبان، کسی که نمی تواند شیوا و روشن سخن بگوید، اما ما ایرانیان مردمان دیگر را تنها نیرانی می گفته ایم یا انیرانی که معنای آن این است: کسی که ایرانی نیست و در سرزمین دیگر جز ایران می زیند. هیچ دشنامی، خارداشتی در این نامگذاری نیست. ما به یاری همین نام ها که نشانه ای بسنده و روشن هستند می توانیم به ویژگی های فرهنگی و منشی مردمان برسیم، همین نمایشنامه آشیل را با شاهنامه بسنجید، هر چندکه به هیچ روی سنجیدنی نیست، نه در چندی و نه در چونی. اما یک دو ویژگی را، یک دو بن مایه اندیشه ای و فرهنگی را با هم برگزینیم و با هم بسنجیم. یکی از آنها همین نکته است ما هرگز در شاهنامه با خارداشت یونان یا روم روبه رو



خرید و دانلود تحقیق در مورد ایرانیان به روایت آشیل


روایت کربلا (تحقیق)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 47

 

سلام بر او

سلام بر آن گرامی مرد تاریخ که عاشورایشش درخشش نور بود .

یاد ، نام و شهادتگاه جاودانه او سینه دشمن را لبریز از ترس و دلهره می‌سازد و دلت دوست را مالامال از امید و نوید .

مردگان را زنده می سازد و خواب ربودگان را بیدار .

سلام بر آن فرزانه عصرها و نسل ها که قیام پرشکوهش آذرخشی در طلمت اختناق و ستم و تعصب کور و فریب عریان بود .

سلام بر او که به ظاهر در ظهر گرم و سوزان عاشورا در اوج تنهایی و غربت بر بال آرامش ، وقار ، شهامت و اخلاص در قربانگاه عشق پیشانی به سجده نهاد و چشم فرو بست و لب بر لب نهاد و با نیایش شور انگیز و وضف ناپذیر از همه پدیده ها برید و به آفریدگار آنها که عشق همواره اش بود ، پیوست ، اما طنین ندای توحیدگرایانه ، حق طلبانه ، غیرتمندانه و ظلمت ستیزش همواره الهام بخش عصرها و نسلهاست .

مقدمه :

نور وجود حسین نخستین پدیده جهان هستی است و تمامی موجودات تابع اویند . از این رو جای شگفتی نخواهد که همه پدیده های آفرینش از او تاثیر پذیرند و همانگونه که در روایات آمده است هر کدام به تناسب هستی و موقعیت و جایگاه ویژه خود بر شهادت و مصیبت جانگداز او بگریند ، و همه آنها از پیامبران و فرشتگان گرفته تا جن و انس ، افلاک و شیطان ، بهشت و دوزخ ، معدن و چوب ، گیاه و درخت ، درنده و حیوان ، خورشید ها و ماهها ، زمینها و ساکنان آنها و سایر پدیده ها آن هم نه تنها در جهان محدود ما ، بلکه در همه جهانها و کرات و عالمهای شناخته شده و ناشناخته ، برای او سوگوار باشند . همانگونه که در روایات آمده است که :

«خداوند هزاران عالم و هزاران آدم آفرید که شما آدمیان و جهانی که در آن زندگی می کنید ، آخرین عالم و آخرین نسل انسان ها هستید » .

نکته دیگر اینکه گریه موجودات بر او ، نه مبالغه و نه خیال و پندار ، نه کنایه است و نه لمبلیک و به زبان حال بلکه هر موجودی به تناسب هستی خویش ، به راستی بر او می گرید ؛ همانگونه که به راستی خدا را ستایش می‌کند . و این گریه هم نه تنها بر شهادت آن حضرت و بر فداکاری او و ستم و بیدادی است که بر آن پیشوای بزرگ حق و عدالت رفت ، بلکه بنا به روایات متعدد همه موجودات به خاطر نوعی شناخت و در پرتو نوعی شعور و دریافت مقام او که برای ما ناشناخته است ، پیش از شهادت او نیز بر آن حضرت گریه کردند . همانگونه که در زیارت



خرید و دانلود  روایت کربلا (تحقیق)


آداب سفر به روایت علامه مجلسى 21ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

آداب سفر به روایت علامه مجلسى

سفرهاى نیک و بد و ایام و ساعات نیک و بد از براى سفر

از حضرت صادق علیه‏السلام منقول است که در حکمت آل داود نوشته است که نباید کسى سفر کند مگر از براى سه چیز: سفرى که توشه آخرت در آن حاصل شود یا سفرى که باعث مرمت امور معاش گردد یا سفرى که از براى سیر و لذتى باشد که حرام نباشد.

در حدیث دیگر فرمود: سفر کنید تا بدن‏هاى شما صحیح شود و جهاد کنید تا غنیمت دنیا و آخرت بیابید و حج کنید تا مال دار و بى‏نیاز شوید.

در حدیث دیگر فرمود: سفر، قطعه‏اى است از عذاب، چون کار شما در سفر ساخته شود، زود به اهل خود برگردید.

در حدیث صحیح منقول است که محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه‏السلام پرسید: به زمینى مى‏روم که در آن جا به غیر از برف و یخ چیزى نیست. فرمود: چون مضطر است تیمم کند و دیگر به همچنین زمینى نرود که دینش در آن جا هلاک شود.

دفع نحوست‏هاى سفر به تصدق و دعا

در حدیث صحیح از حضرت صادق علیه‏السلام منقول است که تصدق کن و در هر روز که خواهى سفر برو.

در حدیث صحیح دیگر منقول است که از آن حضرت پرسیدند: آیا کراهت دارد سفر کردن در روزى از روزها، مثل چهارشنبه و غیر آن؟فرمودند: افتتاح سفر خود به تصدق بکن و هر وقت که خواهى به در رو.

در حدیث صحیح دیگر منقول است که ابن ابى عمیر گفت: من در علم نجوم نظر مى‏کردم و طالع را مى‏شناختم و در خاطرم مى‏خلید (1) در بعضى از ساعات بعضى از کارها را اختیار کردن. در این باب به خدمت‏حضرت امام موسى علیه‏السلام شکایت کردم. فرمود: هر گاه در دل تو چیزى بیفتد تصدق کن بر اول مسکینى که مى‏بینى و برو که حق تعالى ضرر آن را از تو دفع مى‏کند.

در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه‏السلام منقول است که هر که در اول روز تصدق بکند، حق تعالى نحوست (2) آن روز را از او دفع مى‏کند.

در حدیث دیگر منقول است که چون حضرت امام زین العابدین علیه‏السلام به بعضى از مزرعه‏هاى خود مى‏خواستند بروند، مى‏خریدند سلامتى خود را از خدا به آن چه میسر مى‏شد از تصدق و این تصدق را در وقتى مى‏دادند که پا در رکاب مى‏گذاشتند و چون خدا آن حضرت را به سلامت‏برمى‏گردانید، شکر و حمد الهى مى‏کردند و تصدق مى‏کردند به آن چه میسر مى‏شد.

در حدیث‏حسن منقول است که عبد الملک به خدمت‏حضرت صادق عرض کرد: من مبتلا به علم نجوم شده‏ام و گاهى مى‏خواهم پى کارى بروم و به طالع نظر مى‏کنم، مى‏بینم که در طالع شرى هست مى‏نشینم و ترک رفتن مى‏کنم و اگر طالع نیک مى‏بینم، مى‏روم. حضرت فرمود: آن حاجت‏برآورده مى‏شود. آیا حکم به نجوم مى‏کنى؟گفت: بلى. فرمود: کتاب‏هاى نجومت را بسوزان.

سید بن طاوس رحمه الله روایت کرده است: چون خواهى متوجه سفرى شوى، در چند وقت که سفر کردن در آن اوقات کراهت دارد، پیش از متوجه شدن سفر سوره حمد و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق و آیة الکرسى و سوره انا انزلناه و آخر آل عمران:

ان فى خلق السموات و الارض. . .

تا آخر سوره بخوان: پس بگو:

«اللهم بک یصول الصائل و بک یطول الطائل و لا حول لکل ذى حول الا بک و لا قوة یمتازها ذو القوة الا منک اسالک بصفوتک من خلقک و خیرتک من بریتک محمد نبیک و عترته و سلالته علیه و علیهم السلام صل علیه و علیهم و اکفنى شر هذا الیوم و ضره و ارزقنى خیره و یمنه و اقض لى فی متصرفاتى بحسن العافیة و بلوغ المحبة و الظفر بالامنیة و کفایة الطاغیة الغویة و کل ذى قدرة لى على اذیه حتى اکون فى جنة و عصمة من کل بلاء و نقمة و ابدلنى فیه من المخاوف امنا و من العوائق فیه یسرا حتى لا یصدنى صاد عن المراد و لا یحل بى طارق من اذى العباد انک على کل شى‏ء قدیر و الامور الیک تصیر یا من لیس کمثله شى‏ء و هو السمیع البصیر

سایر آداب سفر

در حدیث معتبر منقول است از حضرت امام صادق علیه‏السلام که حضرت لقمان پسر خود را نصیحت فرمود: چون سفر کنى با گروهى، مشورت با ایشان بکن در کارهاى خود و کارهاى ایشان، و در روى ایشان تبسم بسیار بکن و در توشه خود صاحب کرم باش در میان ایشان و چون تو را به ضیافت‏بطلبند قبول کن و اگر از تو مدد طلبند یارى ایشان بکن و به سه چیز بر ایشان غلبه کن: به بسیارى خاموشى و بسیارى نماز و سخاوت و جوانمردى در هر چه با خوددارى از چهار پا و مال و توشه و اگر گواهى از تو بطلبند یا بر امر حقى خواهند تو را گواه کنند و چون با تو مشورت کنند تا توانى سعى کن که راى نیکو از براى ایشان اختیار کنى و زود عزم مکن و راى خود را با ایشان مگو تا تامل کنى و فکر کنى و جواب ایشان مگو در مشورت ایشان تا آن که در آن فکر برخیزى و بنشینى و بخوابى و چیزى بخورى و نماز کنى و در اثناى این احوال فکر خود و حکمت‏خود را در مشورت ایشان به کار فرمایى، زیرا که هر که خیر خواهى خود را براى کسى که با او مشورت کند خالص نگرداند، حق تعالى راى و عقل او را سلب مى‏کند و امانت را از او برمى‏دارد و هر گاه ببینى که رفیقان تو پیاده مى‏روند، با ایشان پیاده برو و هر گاه ببینى رفیقان کارى مى‏کنند با ایشان بکن و اگر تصدقى کنند یا قرضى دهند تو نیز با ایشان بده و بشنو سخن کسى را که از تو بزرگ‏تر باشد. و هر گاه رفیقان کارى به تو فرمایند یا چیزى از تو سؤال کنند، بگو: بلى، و نه مگو، که نه گفتن علامت عجز و موجب ملامت است. و چون راه را گم کنید و حیران بمانید فرود آیید و اگر در راه مقصود شک کنید بایستید و با یکدیگر مشورت کنید و مصلحت‏ببینید. اگر یک کسى را ببینید خبر راه از او مپرسید و مصلحت از او نبینید که یک شخص در بیابان این کس را به شک مى‏اندازد که شاید جاسوس دزدان باشد یا شیطان که خواهد شما را حیران کند. از دو شخص نیز حذر کنید مگر آن که چیزى چند از علامت‏ها و قرینه‏ها ببینید. اى فرزند چون وقت نماز درآید از براى امرى آن را تاخیر مینداز و نماز را به جا آور که هر چند بیشتر ادا مى‏کنى سبک بار مى‏شوى. و نماز را با جماعت‏بکن، هر چند بر سر نیزه باشى. و بر روى چهار پا خواب



خرید و دانلود  آداب سفر به روایت علامه مجلسى 21ص


مقاله درمورد استان های ایران در دورۀ هخامنشی به روایت هرودت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

استان های ایران در دورۀ هخامنشی به روایت هرودت

هرودت مورخ قدیم در کتاب خود بیست استان ( خشتره ) برای شاهنشاهی هخامنشی بر شمرد و مالیات هر یک را نیز ذکر کرده است .

به اختصار به چند مورد اشاره شده است :

استان اول : مشتمل بر مردم ایرانیان LONIENS ما گنت های آسیایی MAGNETS اِلیان FOLIENS کاریان ، لی کیان ، پامفی لیان بود این ایالت یک منطقۀ مالیاتی را تشکیل می داد و مردم آن هر سال چهار صد تالان نقره می پرداختند

استان دوم : استان مشتمل بر مردم می سیان ، لی دیان ، لاسونیان ، کابالیان ، هی گنیان ، HYCENNES مالیات این ایالت 500 تالان بود .

استان سوم : استان که از مردم هلس پونت به طرف راست این تنگۀ که مشتمل بر این مردمان بود : فیگیها ، تراکیهای آسیائی ، پافلاگونیها ، کاپادوکیان ، ماریاندنییان ، سریانی ها ، انیان 360 تالان می پرداختند . باید دانست که مردم آخری سریانی نبودند ولی یونانیان آنان را چنین می نامیدند .

استان چهارم : استان تنها سرزمین کیلیکیه بود و مالیات آن نیز 500 تالان نقره می شد .

و به علاوه میبایستی به تعداد روزهای سال 360 اسب بدهند . از این مبلغ 140 تالان صرف نگهداری سواره نظام محل می گردید و باقی آن به خزانه داریوش می رفت .

استان پنجم : استان از شهر سدیه در حدود کیلیکیه و سوریه و تا مصر به استثنای اراضی عرب نشین امتداد می یافت و 350 تالان می پرداختند . این ایالت با بودن فنقیقه ثروتمند در جزء آن به نیسه کمتر می دادند . شاید از این جهت بود که فنقیقی ها در مواقع لزوم نیروی دریایی خود را در اختیار دولت ایران می گذاشتند .

قدیانی ، عباس ، تاریخ فرهنگ و تمدن ایران ، انتشارات بی جا ، « ناشر معلوم نیست » ، چاپ اول و دوم ، تابستان ، و پائیز 1384 ، ص 44 کتابخانه شهید مفتح ایذه

ساتراپ و ساتراپی ها

داریوش به منظور اعمال حاکمیت مطلق خود از اختیاراتی که ساتراپ ها در زمان کوروش داشتند،کاست.داریوش همچنین برای اینکه ساتراپ ها را کاملا در اختیار خود داشته باشد مسئولان که سمت معاونت ساتراپ را بر عهده داشتند در حقیقت چشم و گوش پنهان شاه بودند و نهانی و مرتب رویدادهای حوزه های ماموریت خود و ساتراپ را به شاه گزارش می کردند.یکی دیگر از شیوه های کنترل ساتراپ ها این بود که داریوش را هرازگاهی بازرسانی را به ساتراپی های خود می فرستاد. این بازرسان کسانی بودند که از عهده کنجکاوی در کارهای نیرومندترین ساتراپ ها نیز بر می آمدند و هر ساتراپ منطقه ای را به وسعت چند فرمانداری زیر نظر داشت.اگر به نوشته کتاب استر اعتماد کنیم از حبشه تا هند به 127 اصطلاح تقسیم می شده است.فرمانداری به فارسی باستان «رتَرَگه» تقریبا به معنی ناظر- نامیده می شود.هر فرمانداری خود به 7 ناحیه تقسیم می شد از وادی حمات در مصر چند نبشته هیروگلیف به دست آمده است که در بررسی آن در می یابیم که اعضای یک خانواده در حدود 51 سال پیاپی در اینجا فرماندار بوده اند.

رجبی،پرویز.هزارۀ گمشده،جلد سوم،انتشارات توس،«ناشر معلوم نیست»،چاپ:حیدری،چاپ نخست:بهار1381،ص288،کتابخانه شهید مفتح ایذه

شهرسازی و معماری هخامنشیان

از معماری و خانه سازی پارتیان تاکنون در نجد ایران نمونه ای به دست نیامده اما از بقایای که در ایالات غربی کشور به جا مانده می توان تصویری درست از آن در ذهن ایجاد کرد معماری مزبور،مانند عهد هخامنشی دارای دو طرح است طرح اول شامل سرایی است دارای حیاط،این طرح از آن بین النهرین است چنان دردورا-اورپوس یا قصر داریوش در شوش دیده می شود.به عکس در آشور(ش80)هتره(3)و فیروزآباد طرح ایرانی که صورت کلاسیک داشته است.شامل سرایی است با ایوان این طرح از طرف ساسانیان بسیار رواج یافت و علاوه بر آن تا عصر ما نیز در معماری ایران پایدار مانده است طرح مزبور در عهد پارتیان به شکل سه اتاق در آمده که قسمت مرکزی،عریض تر از جناحین بود کاخ تیسفون با بعضی تغییرات به طرح اخیر متعلق است.استعمال مواد بنّا نیز متغیر است.

گریشمن،رومن.ایران از آغاز تا اسلام،ترجمه:محمد معین،ناشر:دنیای کتاب،«بی جا»،«بی تا»،چاپ پیک ایران،نوبت پنجم،سال84،ص354و355 .کتابخانه شهید مصطفی خمینی

ساتراپی و رعایا(ایالات و کنترل مرکزی)

کل سرزمین امپراتوری ایران به ایالاتی تقسیم می شد که آنها را معمولا «ساتراپی» از کلمه پارسی باستان «خشچپاون» یا [خشرپاون] به معنای «حافظ قلمرو پادشاهی» می نامیدند.والیان و استانداران- این ساتراپی ها را ساتراپ می گفتند.اما این واژه همیشه دقیق نیست.چون آن را می توان برای والیان کم قدرت تر نیز به کار برد و نویسندگان یونانی نیز در مناسب های از مقامات عالی پیرامون امور شاه یا این عنوان نام برده اند.با این حال الگوی کلی ساتراپی ها کاملا روشن است،اگرچه تردیدهایی در مورد مرزهای دقیق آنها وجود دارد.در مورد آسیای مرکزی بدین ترتیب تک تک نواحی مختلف شاهنشاهی هخامنشی در ساختار سیاسی واحدی گرد آمدند و الگوی ساتراپی نوعی وحدت و یکپارچگی اداری ایجاد می کرد.و به موازات این امر هر منطقه از نوع حاکمیت و درجه و ماهیت وابستگی اش و به دولت مرکزی تفاوت هایی ایجاد می کرد.مثلا گله داران رشته کوه های زاگرس هرگز به هیچ یک از استان های ایران نپیوستند و با حاکمان نظام حکومتی یکپارچه نشدند!

آملی،کورت.هخامنشیان،ترجمه:مرتضی ثاقب فر،«ناشر معلوم نیست»،انتشارات:ققنوس،چاپ دیبا،تهران،چاپ اول 1378،ص108و109، کتابخانه شهید مفتح ایذه

وسعت تمدن ایران در دوره ی هخامنشی

وسعت دولت ایران در دوره ی هخامنشی به روایت هرودت قسمت های اداری ایران بنا بر مالیات های که به خزانه دولت می دادند معین کرده و جمعا بیست و شش ایالت را اسم برده ولی نوشته های هرودت راجع به زمان بعد از داریوش اول است یعنی وقتی ترکیه و مقدونی از ایران مجزا شده بودند چون



خرید و دانلود مقاله درمورد استان های ایران در دورۀ هخامنشی به روایت هرودت