لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 41 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روششناسى فهم متون دینى
میزگرد : آیةالله محمدتقى مصباح،
دکتر مهدى گلشنى و حجةالاسلام محمود رجبى،
اشاره : مساله فهم متون دینى و شیوهها و معیارهاى آن از جمله مسائلى است که توجه بسیارى از متفکران را در عصر حاضر به خود مشغول داشته است. برخى بر این باورند که فهم این متون بیرون از توان بشر است، برخى نیز با رد این نظر، بر آنند که با توجه به فلسفه نزول این متون - یعنى، هدایتبشر - محال است که آنها را از حوزه فهم انسان خارج بدانیم. فهم متون دینى چه شروطى دارد؟ روشها و معیارهاى فهم آن کدام است؟ و... در این میزگرد، در حضور سروران ارجمند، جناب استاد آیةالله محمدتقى مصباح، دکتر مهدى گلشنى و حجةالاسلام محمود رجبى، به بحث نشستهایم که حاصل این گفتوگو به محضر اهل معرفت تقدیم مىگردد:
معرفت: کتابهاى آسمانى براى فهم و تغییر رفتار انسان نازل شدهاند و قرآن کریم نیز از این قاعده مستثنا نیست، این مطلب روشن است که فهم قرآن، روشها و شرایط خاص خود را دارد عمدهترین روشهاى شناخت قرآن کریم کداماند؟
استاد مصباح: قرآن کریم در موارد بسیارى، تصریح دارد که «بیان للناس»(آل عمران: 138)، «تبیانا لکل شىء»(نحل:89)، «بلسان عربى مبین»(شعراء: 195) و «یسرناه بلسانک»(مریم:97) است. این تصریحات، همه مؤید این است که قرآن براى مردم قابل درک و فهم است. هدف از نزول آن نیز همین بوده که بهوسیله قرآن هدایتشوند و راه سعادت ابدى خود را بیابند.
براى فهم قرآن، چند راه وجود دارد که استفاده از آنها به ما کمک مىکند تا با روش صحیح از این کتاب استفاده کنیم و آن را درستبفهمیم:
اول: وقتى قرار است از راه لفظ، مفاهمه حاصل شود، بین گوینده و شنونده نقاط مشترکى وجود دارد که لفظ بر اساس همانها به کار برده مىشود. با توجه به این نقاط مشترک، شنونده همان معنایى را از لفظ مىفهمد که مورد نظر گوینده است و همین موضوع فهم مشترک را ایجاب مىکند. به عنوان مثال، فهماندن مطلبى به زبان انگلیسى به کسى که از این زبان اطلاعى ندارد، کارى لغو است. بنابراین، اگر گوینده مىخواهد مطلبى را به مخاطب خود بفهماند، بهناچار، باید بر اساس قراردادهایى که بین این دو مشترک استسخن بگوید تا گفت و گو نتیجهبخش باشد. برایناساس، وقتى قرآن مىخواهد با مخاطبان خود سخن بگوید، باید با زبانى صحبت کند که مخاطبانش منظور او را درک کنند و فهم مشترکى از الفاظ آن وجود داشته باشد.
دوم: از یک سو، همه مردم دنیا با یک زبان سخن نمىگویند و از سوى دیگر، قرآن براى هدایت همه انسانها نازل شده است، نه فقط براى قومى خاص یا زمانى مخصوص. با توجه به این نکته این سؤال مطرح مىشود که مخاطبان قرآن، که داراى زبانهاى متفاوتى هستند، چگونه باید از آن استفاده کنند؟ چگونه قرآن مىتواند با تعبیر خاص خود، معناى مورد نظر را به مخاطبان متفاوت بفهماند؟ این ممکن نیست، مگر این که همه با زبان قرآن آشنا باشند که البته چنین چیزى در گذشته نبوده، براى آینده نیز چنین چیزى پیشبینى نمىشود که روزى بیاید همه مردم زبان عربى را به خوبى بدانند. حال سؤال این است که آیا قرآن باید با زبان خاصى با مردم سخن بگوید که هیچ کس آن را نمىفهمد؟ طبیعى است که خیر; زیرا این نقض غرض خداوند است. آیا یکى از این زبانها را انتخاب کند؟ البته چارهاى جز این نیست; زیرا وقتى زبانها متفاوت شد، ناچار باید با یکى از آنها منظور خود را بفهماند. کدامیک از این زبانها اولویت دارد؟ این روشن است که پیامبرصلى الله علیه وآله باید به زبان مخاطبان خود، با آنها سخن بگوید، سپس معناى مورد نظر خداوند به زبانهاى دیگر ترجمه و تفسیر شود تا دیگران نیز آن را دریابند وگرنه معنا ندارد پیامبرى در میان قومى مبعوث شود و به زبان دیگرى سخن بگوید; این کار غیر عاقلانه است.
قرآن با اشاره به همین مطلب، مىفرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه»(ابراهیم: 4); ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خودش نفرستادیم. دلیل این مطلب هم واضح است: تا غرض از هدایت و اتمام حجتحاصل شود. بنابراین، قرآن به ناچار، با یک زبان سخن گفته، ولى دیگران باید براساس فهم آن زبان، منظور قرآن را درک کنند.
سوم: حتى اهل یک زبان هم همیشه یک معناى خاص از الفاظ نمىفهمند. به عبارت دیگر، زبان همواره در حال تحول است; مانند سایر پدیدههاى اجتماعى که در این جهان وجود دارد و تحتشرایط خاصى، تغییراتى در آنها پدید مىآید. به عنوان نمونه، زبان فارسى از اصل خود - که زبان پهلوى بوده - تا زبان امروزى چهقدر تحول پیدا کرده تا به صورت امروزى در آمده است! اصطلاحات و الفاظ آن چهقدر با گذشته تفاوت پیدا کرده است! زبان عربى امروزى نیز قطعا با زبان عربى زمان پیامبرصلى الله علیه وآله تفاوت کرده است. بنابراین، این مطلب، نامعقول نیست که الفاظ آن معانى مباینى با اصل خود پیدا کرده باشد.
با این وصف، ما براى فهم قرآن باید چه کنیم؟
اولا، باید بر اصول محاوره عرفى زبان عربى تکیه کنیم.
ثانیا، باید اصول زبان عربى را بیاموزیم; زیرا قرآن به زبان عربى نازل شده است.
ثالثا، باید با زبان عربى، طبق استعمال زمان نزولش آشنا شویم و الفاظ را بر معانى زمان نزول قرآن حمل کنیم. اگر غیر از این کنیم و الفاظ را بر معانى غیر متعارف زمان نزول آن حمل نماییم، چنین کارى عقلایى نیست.
اما براى این که بفهمیم معناى هر لغتى در عصر نزول قرآن چگونه بوده، باید ببینیم با قراینى که درکلام قرآن یا تاریخ وجود داشته، از لغت، حدیث و سایر اقوال، سازگار استیا نه.
نکات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد; مثلا، وقتى ما به شیوهها و سبکهاى هر سخنى آشنا شویم - به عنوان مثال، با مجاز، کنایه و استعاره آشنایى داشتهباشیم - از قراین مىتوانیم به مفهوم مورد نظر گوینده پىببریم. این قراین ممکن است لفظى باشد و در خود عبارت یا در سایر کلمات گوینده وجود داشته باشد و با